در واقع، رسانهها به ما میگویند به چه بیندیشیم و از چه زاویهای به آن نگاه کنیم.
«رسانهها تمایل دارند قرائت و تفسیر مرحّج از واقعیات اجتماعی را در امتداد پیش فرضهای فرهنگی مرتبط با روابط قدرت … عرضه کنند.» (همان، ۵۲)
«در خصوص نسبت رسانهها و قدرت میتوان سه گونه مفهوم سازی کرد… :
۱- قدرت ناشی از دسترسی به منابع و امکانات رسانهای، این شکل از قدرت رسانهها قدرت حاصل از دسترسی آن ها به ذخائر و امکانات است… حاکی از شیوه کاری است که شرکتهای بزرگ چند رسانهای میتوانند از آن طریق برعملکرد دولت و حاکمیت اثر بگذارند.
۲- قدرت ناشی از دسترسی به خود رسانهها: … قدرت عموماً بر دسترسی ویژه به منابع ارزشمند اجتماعی استوار است. … میزان یا نوع دسترسی به رسانهها، معمولاً معیاری برای سنجش قدرت گروههای نخبه یا صاحب قدرت محسوب میگردد. اعمال قدرت ناشی از دسترسی به رسانهها حاکی از اعمال قدرتی است که با آن صاحبان منافع یا دارندگان هویتهایی خاص تأیید، یا برعکس، طرد میشوند.
۳- قدرت گفتمانی: … دانش گفتمانی حاصل از واقعیت نیست؛ بلکه دانشی برساخته شده است. از این زاویه، شیوه اعمال قدرت رسانهای به گونهای است که برای گفتمانهای خاصی، ارجحیت و اهمیت خاصی قائل میشود… قدرت گفتمانی حاکی از شیوه عملی است که با آن در مردم عادی یک احساس مشترک به وجود میآید. » (همان، ۵۳)
اکنون خوانشگر متن براساس درکی که از جهان اجتماعی پیرامون خود دارد که ناشی از جهان بازنمایی شده توسط رسانهها است دست به کنش میزند:
کنشگری خوانشگر منوط به انگاره ذهنی است که توسط رسانهها ساخته میشود. (همان، ۵۴)
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
بازنمایی از طریق صورت بندی اجتماعی به واسطه زبان از طریق توصیف، مفهوم سازی و جایگزین سازی
«زبان، پایه و اساس برقراری ارتباط است و رسانه ذاتاً ابزار برقراری ارتباط است. لذا زبان نقش محوری را در رسانه بازی میکند.
زبان حاصل زندگی اجتماعی و تفکرسالیان متمادی و گاه هزاران ساله در بستری خاص فرهنگی است که حاصل سالها تجربه اجتماعی است و در همین بستر تغییر یافته و به تکامل رسیده استچنانکه برای بیان احساس، رویداد یا شیئی واحد گاه چندین کلمه مترادف برای بیان تغییر اندک در ذات آن وجود دارد.
این گنجینه غنی بستر و ابزار اندیشه است که ارزشها نیز از آن متولد می شود که ریشه در همان تجربیات تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و … دارد.
رسانه با بهره مندی از ابزار زبان در همان بستر بر اساس منافع مادی و معنوی صاحبان رسانه رویدادها را انتخاب و در همان بافت بازنمایی می کند.
«زبان گنجینه مهم معانی و ارزشهای فرهنگی است و همچون یک نظام بازنمایی عمل میکند. زبان به واسطه بازنمایی در فرایند تولید معنا، نقش کلیدی در هرگونه صورتبندی اجتماعی و فرهنگی دارد؛ چرا که تولید و توزیع معنا، از طریق زبان صورت میگیرد. به واسطه اهمیت زبان در فرایند بازنمایی است که کنترل و نظارت بر عقاید و رفتارهای دیگران، از طریق ساختن و شکل دادن معنا، از طریق زبان صورت میگیرد. به واسطه اهمیت زبان در فرایند بازنمایی است که کنترل و نظارت بر عقاید و رفتارهای دیگران، از طریق نشستن و شکل دادن معنا میسّر میگردد و در این میان زبان رسانه ممتازی است که معنا از طریق آن تولید و توزیع میشود. بنابراین زبان را میتوان «رویه دلالت» نامید.
هال بازنمایی را به معنای استفاده از زبان برای بیان نکته معناداری درباره جهان میداند؛ فرایندی که معنا از طریق آن تولید و بین اعضای یک فرهنگ مبادله و توزیع میشود. لذا معنا به واسطه نظام معنایی شکل میگیرد و ساخته میشود. » (همان، ۲۲)
«معنا صریح یا شفاف نیست و از طریق بازنمایی درگذر زمان به یک دست باقی نمیماند. معنا بیثبات یا لغزنده است.» (همان، ۱۶)
معنا در بستر اجتماعی به دلیل ذات متغیر آن در ساختار خاصی قابل دریافت است. انسان هر لحظه از زمان آغاز حیات کنش مند اجتماعی تا لحظه مرگ با آن درگیر است اما نه لزوما آگاهانه و پژوهشگری به نام سوسور این فرایند رابه لحاظ علمی دقیقا تشریح کرده است. پایه کار سوسور بر رابطه دلبخواهانه و نه ذاتی دال و مدلول است. معنای لفظ یا دال به وسیله واقعیت بیرونی خلق نمیشود بلکه واژگان در رابطه با یکدیگر معنادار میشوند و ما به ازای حتمی ندارند. «معنا محصول رابطه و تمایز است؛ تمایزی در درون مجموعهای از تقابلها و تغایرها.»
زبان رابطه یک به یک با دنیای بیرونی ندارد؛ معانی داخل یک فرهنگ و تاریخ تولید میشوند و با تطورات تاریخی و فرهنگی به تدریج تغییر مییابند. (همان، ۲۳)
بدین ترتیب مسیری که از زبان تا رسانه طی میشود تا واقعیت سازی براساس منطقی غیر از واقعیت عینی صورت گیرد مشخص شد. اکنون به توضیح این امر خواهیم پرداخت که واقعیت چگونه بازنمایی میشود و اصولاً بازنمایی به چه معناست.
«بازنمایی، وابستگی رسانهها به نظام نشانهها را که به طور نمادین یا ضمنی عمل میکنند، طرح میکند.» (همان، ۵۵)
در واقع رسانه واقعیت را از طریق نظام نشانهها براساس چارچوبهای مفهومی و گفتمانی بازسازی میکند.
مطالعات فرهنگی بر این باور است که پدیدهها قادر به دلالت نیستند، بلکه «معنای» پدیدهها ناگزیر باید از طریق و به واسطه «فرهنگ»بازنمایی شود. «به بیان دیگر، بازنمایی از طریق فرایندهای توصیف، مفهوم سازی و جایگزین سازی معنای آنچه را بازنمایی شده است، برمیسازد.» (همان، ۱۶)
در واقع میتوان چنین نتیجه گرفت که بازنمایی، واقعیت را معنادار میکند.
بازنمایی از طریق گزینش، عرضه، بازتولید و صورت بندی برجستگان و به حاشیه رانده شدگان
زبان بنا به بستر رشد و شکل گیری آن، بی طرف و خنثی نیست و ابزاری برای اعمال قدرت نمادین در تعاملات اجتماعی است و تعریف جدیدی از جایگاه ها، افراد، موقعیت ها و ارتباطات و … ارائه می کند.
«بازنمایی فرهنگی و رسانهای نه امری خنثی و بیطرف، که آمیخته به روابط و مناسبات قدرت جهت تولید و اشاعه معانی مرجّح در جامعه در راستای تداوم و تقویت نابرابریهای اجتماعی است. اگرچه ارتباط بازنمایی با زندگی و تجربه مردم در جهان اجتماعی، پیچیده است، امّا بازنماییها برای مردم واقعی، دارای پیامدهای واقعی است. ریچارد دایر براین نکته تأکید میکند که «نحوه برخورد با گروههای اجتماعی در بازنمایی فرهنگی، بخشی از این نکته است که با آن ها در زندگی واقعی به چه نحو برخورد میشود. چرا که فقر، آزار و اذیت و تبعیض توسط بازنمایی استحکام مییابد و نهادینه میشود.» (همان، ۱۷)
مهمترین ابزار رسانه برای تولید پیام زبان است. رسانه با توجه به رویکردی که در ساخت واقعیتاز رویدادی واحد اتخاذ می کند، تفاوت ها را البته نه به طور خنثی بازنمایی می کند.
«فوکو زبان را عرصه ظهور روابط قدرت و تعیین کننده فاعل مسلط و فاعل زیر سلطه به حساب میآورد.» (همان، ۵۹)
«در نگاه فوکو، رسانهها مکانیسم یا دستگاههایی هستند که قدرت گفتمان از طریق آن ها اعمال میشود. بر این اساس، روابط قدرت بیشتر در قالب زبان، نوع خبر، انواع ساختار، شیوههای دیدن و درک مسائلی که عناصر سازنده گفتمان هستند، متجلی میشود تا در افراد و سازمانها.» (همان، ۶۳)
«تنوع و چندگانگی این بازنماییها صرفاً به لحاظ تاریخی و فرهنگی نیست، بلکه تنوعشان بازتاب تفاوت در منظر بازنمایی است.» (همان، ۱۸)
اندیشمندان، مفهوم سیاست بازنمایی (به معنای روابط قدرت در روندهای دلالت و بازنمایی) را مطرح میکنند. (همان، ۱۸)
«در این سیاست یک پرسش راهبردی دو بخشی اهمیت دارد. بازنماییهای چه کسانی حاکم میشود؟ چه کسی امکان (اقتدار) بازنمایی حقیقت را دارد… چه کسانی باید به سکوت کشانده شوند تا این بازنماییها غالب شوند؟ … سیاست بازنمایی بر آثار مادی قدرت گفتمانی تأکید دارد.» (همان، ۱۸)
بازنمایی نظام معنایی با عمل ضمنی نشانه ها در برانگیختن معنا با بهره گیری از نمادسازی
در سیاست بازنمایی، بازنماییها، اعمال سیاسیای شمرده میشوند که قدرت و دیگر کالاها را به طور نامساوی تقسیم میکنند. وقتی سیاست بازنمایی با سیاست تفاوت همراه میگردد، میان بازنماییهایی که نظام گفتمانی تک صدایی کارآمدی، فناوری و علم را تحمیل میکنند و بازنماییهایی که به «حوزههایی تعلق دارند که به منزله «غیرخودی»های محروم نظام گفتمانی تک صدایی استیضاح میشوند، تقابل صریح و آشکارا مجادله آمیزی روی میدهد.» (همان، ۱۸)
در واقع نمادها در رسانه ها به کار گرفته می شوند تا گفتمان های مقابل و گاه در اقلیت محکوم و قربانی به نفع گفتمان حاکمی شوند که مبتنی بر منافع مادی و معنوی صاحبان صاحبان رسانه هاست.