کوهن و ویلز دو مدل اصلی و مجزا برای ارتباط بین حمایت اجتماعی و سلامت جسمی، روانی و اجتماعی بیان کردند:
مدلی با اثرات کارکردی و محافظتی: این مدل بیان می کند که حمایت اجتماعی به واسطه اثر بر روی عواقب استرس، موجب بهبود وضعیت سلامت فرد میگردد. یعنی زمانی که در زندگی دورههایی از استرس اتفاق میافتد، افرادی که از حمایت اجتماعی کمتری برخوردارند بیشتر علائم اختلال را نشان میدهند. افرادی که دیگران برایشان احترام قائل هستند، علیرغم مشکلات و شکستهای شخصی خود را ارزشمند تلقی می کنند. این مدل از حمایت با عناوین حمایت عاطفی، حمایت بیانی[۸۹]۱، حمایت عزت نفس[۹۰]۲ و حمایت بدونواسطه[۹۱]۳ نیز نام برده میشوند. حمایت کارکردی شامل موارد زیر می شود.
حمایت اطلاعاتی: کمک به تعریف، فهم، و مقابله با اتفاقات دشوار است. همچنین بعنوان ابزار، و راهنمای شناختی نامیده می شود.
مصاحبت اجتماعی[۹۲]۴: صرف وقت با دیگران در اوقات فراغت و فعالیتهای تفریحی را شامل می شود. تماس با دیگران توجه فرد را از نگرانی درباره مشکلات منحرف کرده یا خلق مثبت را تسهیل می کند.
حمایت ابزاری[۹۳]۵: فراهمکردن حمایت مالی، منابع مادی و خدمات را شامل می شود. حمایت ابزاری با کاهش مستقیم مشکلات ابزاری یا بطور غیرمستقیم با فراهم کردن افزایش زمان برای فعالیتهایی مانند آرامسازی یا سرگرمی استرس را کاهش میدهد. حمایت ابزاری تحت عناوین حمایت مادی و حمایت ملموس نیز نامیده می شود.
مدلی با اثرات بنیادی و اساسی: حمایت اجتماعی، افراد را بدون توجه به میزان استرسی که تجربه می کنند، تحت تاثیر قرار میدهد (کوهن و ویلز، ۱۹۸۵).
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
۲-۲-۴- حل مشکل خانواده
یک مشکل یا وضعیت مشکلدار بعنوان عدم تعادل بین خواسته های انطباقی و پاسخهای مقابلهای مؤثر و قابل استفاده تعریف می شود. یک مشکل هر وضعیتی را در زندگی شامل می شود که تلاش برای پاسخ مؤثر برای رسیدن به هدف یا حل یک تعارض، وقتیکه هیچ پاسخ مؤثری مستقیماً وجود ندارد، را در برمیگیرد. یک مشکل خاص ممکن است به رخدادی در زمان خاص محدود شود. یا به مجموعه ای از وقایع شبیه و مرتبط یا یک وضعیت بیماری مزمن یا در حال پیشرفت را مربوط شود (دیزوریلا[۹۴]۱ و نزو[۹۵]۲، ۱۹۹۰).
راهحل: یک راهحل وضعیت ویژهای است، که پاسخ مقابلهای یا الگوی پاسخهایی را در برمیگیرد که منتج از فرایند حل مشکل هستند. راهحل مؤثر به هدف حل مشکل منتهی می شود، در حالیکه به افزایش نتایج مثبت و کاهش نتایج منفی منجر شود و نتایج بلندمدت و کوتاهمدت و شخصی و اجتماعی را در برمیگیرد (دیزوریلا و نزو، ۱۹۹۰).
حل مشکل: حل مشکل بعنوان فرایند شناختی، رفتاری معطوف به خود تعریف می شود که افراد، زوجین یا گروهی تلاش می کنند تا راه حلهای مؤثر برای مشکلات خاص که در زندگی روزمره با آنها مواجه میشوند را پیدا کنند (دیزوریلا و نزو،۱۹۹۰).
۲-۲-۴-۱- مهارت های حل مشکل
مهارت های حل مشکل فعالیتهایی هستند که شخص تلاش می کند تا مشکلات را بفهمد و راهحل مؤثر را کشف کند. در این مدل چهار مهارت اصلی شناخته شده اند: ۱) شناخت و طبقه بندی مشکل، ۲) ایجاد راه حلهای جایگزین، ۳) تصمیمگیری، ۴) کاربرد راهحل (نزو و پری[۹۶]۳، ۱۹۸۹).
افراد در حل مشکل بهگونه های مختلفی اقدام می کنند. از این نظر سه سبک وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره می شود.
حل مشکل بصورت منطقی: سبک مشکل سازنده را شامل می شود که منطق و اصول چهار مهارت اصلی حل مشکل را در برمیگیرد: ۱) تعریف و طبقه بندی مشکل، ۲) ایجاد راه حلهای جایگزین، ۳) تصمیم گیری و ۴) کاربرد راهحل. فرد سعی می کند راهحلها را با هدف تطبیق دهد.
سبک هیجانی/ بیدقت: الگوی حل مشکل نامطلوب با تلاش هایی برای حل مشکل شناخته می شود که محدود، هیجانی، مبتنی بر بیدقتی، عجله و نقص است.
سبک اجتنابی: الگوی دیگری از حل مشکل بصورت نامطلوب است که انفعال، سستی و وابستگی از مشخصههای آن هستند (دیزوریلا و نزو،۱۹۹۰).
۲-۲-۴-۲- بررسی رویکردهای مختلف به حل مشکل
۲-۲-۴-۲-۱- دیدگاه رفتاری
در رفتاردرمانی از رفتاری که باید تغییر داده شود باعنوان رفتار مشکلساز یاد می شود. همچنین از وظایف درمانگر این است که درباره فراوانی و شدت وقوع رفتار مشکلساز درمانجو فهرستی تهیه کند. از دیدگاه رفتاری مشکلات فردی و میان فردی اساساً نتیجه محرک های میان فردی و فرایندهای تقویت مشکل است. محرک های مشکل میان فردی رفتارهای یک نفر یا افرادی است که به برانگیختن کارکردهای بد شناختی، عاطفی و رفتاری در فرد دیگر منجر می شود (نیکولز و شوارتز، ۱۹۹۱). در واقع یک چرخه رفتاری بوقوع میپیوند که نقطه آغاز و پایانی ندارد (مک کی، فنینگ و پالگ، ۲۰۰۶).
مراحل حل مشکل در رفتاردرمانی
رفتاردرمانی یک فرایند یادگیری تلقی می شود، از این رو مشاور یا درمانگر مراجع را یاری میدهد تا شیوه های موثرتر رفتار و نحوه سازش با مشکلاتش را یاد بگیرد. از موضوعی که ایجاد شده است تحت عنوان مشکل یاد می شود و سعی می شود گامهایی جهت حل مشکل برداشته شود. در این نظریه بر تشخیص و پیداکردن رفتارهای مشکلساز تأکید می شود (مک کی، فنینگ و پالگ، ۲۰۰۶).
۱- توصیف مشکل: اولین و مهمترین گام توصیف و تعریف مشکل از منظر کارهایی است که تاکنون انجام شده ولی مفید واقع نشده اند. فرض بر این است که ممکن است پاسخی در یک موقعیت مناسب به نظر برسد که در طولانیمدت مؤثر نیست.
۲- تعیین اهداف: این فرض وجود دارد که مشکل، مشکل نیست بلکه راهحل قدیمی مشکلساز است.
۳- بارش فکر: در این مرحله همه راهحلها صرف نظر از درست یا نادرستبودن در نظر گرفته میشوند.
الف) عدم قضاوت ارزش درباره درست یا نادرستبودن،
ب) تفکر سیال و به دور از عادتها،
ج) خلق ایدههای بیشتر،
د) ایجاد فضای همکارانه،
ه) ترکیب ایدههای مطرحشده و حذف ایدههای نادرست،
و) دوره آزمایش و امتحانکردن راهحلها: راه حلهای انتخابی طی یک دوره آزمایشی اجرا میشوند و نتایج مورد بررسی قرار میگیرند.
۴- ارزشیابی نتایج: بررسی شود که راهحل مورد نظر چقدر موثر است و همچنین به شواهدی توجه شود که از راه حل مفید در طولانیمدت حمایت می کنند (مک کی، فنینگ و پالگ، ۲۰۰۶).
۲-۲-۴-۲-۲- دیدگاه فلدمن[۹۷]۱
فلدمن معتقد است مشکلات افراد و خانوادهها نتیجه فرایندهای میانفردی و درونفردی است. او اعتقاد دارد که فرایندهای درونفردی از طریق دیدگاه های روانتحلیلی و شناختی بهتر شناخته می شود در حالی-که فرایندهای میانفردی با دیدگاه رفتاری و خانوادگی بهتر درک می شود. از دیدگاه روانتحلیلی، مشکلات بالینی، واکنشهای دفاعی نسبت به اضطراب ناخودآگاه اضطراب نشانهای، اضطراب جدایی، یا اضطراب نزدیکی است که با معرفی درونی افراد مهم در زندگی فرد و خود فرد تداعی می شود. این خیالپردازیهای ناشی از اضطراب به دیگران فرافکنی می شود، یعنی به روابط جاری از جمله رابطه خانوادگی و زناشویی انتقال مییابد (نیکولز و شوارتز، ۱۹۹۱).
۲-۲-۴-۲-۳- دیدگاه راهحلمحور
در دیدگاه راهحلمحور این اعتقاد وجود دارد که تمرکز بر گذشته و تحلیل مشکلات روندی طولانی و کم فایده است. مشکلات همیشه وجود دارند و با راهحل است که میتوان وضعیت را تغییر داد. همچنین بر این موضوع تأکید می شود که باورها و عقاید افراد و نوع چشماندازی که برای نگریستن به مسائل برمیگزینند مهمترین عامل حفظکننده مشکلات است. افراد این توانایی را دارند که برای ارتقای زندگیشان راه حلهای مناسبی را بدست آورند. هدف های این نوع درمان ایجاد تغییر مختصر در دید جهانی خانواده به شیوه هایی ظریف و تغییر رفتار اعضای خانواده به نحوی است که راهحلی برای مشکل پیدا شود. اهدافی که تعیین می شوند بهتر است قابل دسترس، قابل اندازه گیری و چالشانگیز باشند. فلسفه زیربنایی الگوی راهحل محور این است که تغییرات مداوم و اجتنابناپذیرند در این درمان بر آنچه ممکن است و تغییر پذیر است تأکید می شود و نه بر آنچه غیرممکن است. این الگو بر گامهای کوچک برای شروع تغییر تأکید میورزد و با پیشرفت فرایند تغییرات نیز حادث میشوند (کارلسون، اسپری و لویس، ۱۹۹۷).
۲-۲-۴-۲-۴- دیدگاه روایت درمانی[۹۸]۱
این دیدگاه در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ پایهگذاری شد و توسط مایکل وایت و دیوید اسپتون توسعه یافت. فرض بنیادین این دیدگاه بر این نکته مبتنی است که رهایی از مشکلات مستلزم تغییر روایت زندگی افراد است. عناصر تعیینکننده جریان و روند مشکلات در گرو زاویهایاست که هر فرد برای نگریستن به آن بر میگزیند. بعبارتی اینکه افراد چگونه مشکلات را در نظر میگیرند و چه کارهایی در مواجهه با آن انجام می دهند مسیر مشکلات را تعیین می کند. مشکلات وقتی ایجاد میشوند که انسانها قصه زندگیشان را غمگینانه مینویسند. روایتدرمانی وجود خارجیدادن به انگیزههای ذهنی و برملا نشده هر مراجع از طریق تمرکز بر فرایند جداسازی خویشتن از مشکلات و از فرضیات احتمالی است (حسینی، ۱۳۸۹).
۲ -۲-۴-۲-۵- رویکرد مشکلمدار مک مستر
به بعد توانایی حل مشکلات در سطحی توجه می شود که کارکرد کارآمد خانواده را حفظ کند. به یک مشکل خانوادگی، بعنوان مسئلهای که تمامیت و یکپارچگی و قابلیت کارکردی خانواده را تهدید می کند، نگریسته می شود. مشکلات به دو نوع ابزاری و کارآمد تقسیم می شود. مشکلات ابزاری شامل مراحل گسترده درمان بر روی مشکلات ویژه سازمان خانواده است و مستلزم درگیری مستقیم فرد فرد اعضاء در شناسایی، روشنگری و حل این مشکلات است (نیکولز و شوارتز، ۱۹۹۱).
۲-۲-۴-۲-۶- مدل کایرین[۹۹]۲، ماگویری[۱۰۰]۳ و هرلبوت[۱۰۱]۴
این مدل نیز مدلی است که با هدف جمعآوری اطلاعات مربوط به زمینه خانواده شروع می شود و در نهایت اعضاء را تشویق می کند تا براساس زمینه خانوادگی خودشان مشکل را حل کنند. در مرحله اول به شناسایی مشکل تأکید می شود. این موضوع بررسی می شود که مشکل فعلی چیست؟آیا تاکنون وضعیتی مشابه این وضع در خانواده رخ داده است؟ چه کسی یا چه کسانی باید درگیر در حل مشکل شوند؟ چه کسی باید تصمیم نهایی را بگیرد؟ این سوالات باعث میشوند اطلاعاتی درباره وضع موجود بدست آید. اگر بیشتر اعضای خانواده موضوعات یکسانی را گزارش دهند، مشکل اصلی مشخص می شود. سپس راهحلها ارائه میشوند و از اعضاء خواسته می شود تا راه حلهای مناسب وضع خانوادهشان را ارائه دهند (کایرین، ماگویری و هرلبوت، ۱۹۹۶).
۲-۲-۴-۲-۷- مدل فوکِس[۱۰۲]۱
مدل فوکِس مدلی مبتنی بر پنج مرحله است که جهت حل مشکل به کار گرفته می شود و به افراد کمک می کند تا برای حل مشکل به تواناییها و دانستنیهای خودشان متکی باشند (کاریلو[۱۰۳]۲، ایلوت[۱۰۴]۳ و شوچاک[۱۰۵]۴، ۲۰۰۱). در این مدل برای حل مشکل این مراحل طی میشوند.
۱- واقعگرایی/ تعریف مشکل: در این مرحله مشکل توصیف و به اجزاء کوچک و به قسمت های قابل کنترل تجزیه می شود. تمامی حقایق قابل دسترسی درباره مشکل جستجو می شود. درباره مشکل به سوالات چه کسی، چه چیز، چه وقت، کجا، چرا و چگونه پاسخ داده می شود و برای هر جزء از مشکلات، اهداف قابل حصول تعیین می شود.
۲- خوشبینی/ جهتگیری مثبت: هدف این مرحله ایجاد الگویی از احساس خوشبینی جهت حل مشکل است. در واقع در این مرحله وظیفه اصلی تلقین این باور است که خود افراد به اندازهای ماهر هستند تا مشکل را حل کنند. با این کار انگیزش افراد جهت حل مشکل افزایش مییابد.
۳- خلاقیت/ ایجاد راه حلهای ممکن: این بخش به بمباران ذهنی در زمینه ایجاد راه حلهای همهجانبه معروف است. در این بخش از فرایند مشکل، افراد آموزش میبینند تا بدانند که برای حل هر مشکل راه حلهای بسیاری می تواند وجود داشته باشد.
۴- درک و فهم/ تصمیمگیری: از این مرحله بعنوان گام «توقف و تفکر» نام برده می شود. در این مرحله هر یک از راه حلهای فهرستشده براساس اصول بکارگیری، میزان حصول به نتیجه، تناسب با مشکل، هماهنگی بین طرفین، موانع و مشکلات اجرایی امتیازدهی و رتبه بندی میشوند.
۵- حل/ بکارگیری و تأیید: عمل به راهحل انتخابشده، بکارگیری آن و سپس ارزیابی اینکه با اجرای راهحل نتایج واقعی حاصل شده یا نه و همچنین مقایسه با نتایجی که انتظار میرفت (کاریلو، ایلوت و شوچاک، ۲۰۰۱).
۲-۳- پیشینه پژوهشی
۲-۳-۱- پژوهشهای انجام شده مرتبط با موضوع در ایران
۲-۳-۱-۱- عملکرد ازدواج
در پژوهشی که با هدف بررسی تأثیر ناکارآمدی خانواده بر افسردگی دختران انجام شد، ۱۶۷ نفر از دانش آموزان دختر دوره راهنمایی شرکت داشتند. نتایج نشان داد که بین افسردگی و کارکرد سالم خانواده همبستگی منفی وجود دارد (نیکوگفتار، ۱۳۹۱). در پژوهشی عملکرد ازدواج بعنوان متغیر پیشبین برای میزان سازگاری زناشویی در سه قوم فارس، بختیاری و کرد مورد بررسی قرار گرفت. ۳۰۰ زوج از اقوام فارس، بختیاری و کرد در پژوهش شرکت کردند. نتایج تحلیلها نشان داد که بین سه قومیت در متغیرهای ابراز عاطفی، فرزندپروری، اقتصاد و مسائل مالی، ارزشها، عملکرد کلی و همچنین عملکرد ازدواج تفاوت معنیدار وجود دارد. مؤلفه های ارتباط، نقش، اقتصاد و مسائل مالی، خانواده و دوستان و عملکرد کلی برای توافق، مؤلفه های نقش، خانواده و دوستان و عملکرد کلی برای توافق و مؤلفه های نقش، خانواده و دوستان برای رضایت دارای توان پیش بینی معنیدار هستند. عملکرد ازدواج براساس متغیرهای تعداد فرزند و درآمد دارای تفاوت معنیدار بود (بهارلو، ۱۳۸۹). در پژوهشی با هدف بررسی آموزش مهارت های زندگی بر بهبود عملکرد خانواده زنان دارای همسر معتاد صورت گرفت. یافته ها نشان دادند که آموزش مهارت های زندگی به زنان دارای همسر معتاد، پاسخگویی عاطفی، همراهی عاطفی، کنترل رفتار و حل مسئله را بطور معنیداری افزایش داده است. در حالیکه در جنبه دیگر عملکرد خانواده ارتباط و نقش تأثیر معنیداری نداشته است (پورقاسمی، ۱۳۸۹). موسوی، مرادی و مهدوی هرسینی (۱۳۸۴)، در پژوهشی که با هدف بررسی اثربخشی رویکرد خانوادهدرمانی ساختاری در کاهش تعارضات زناشویی و والدینی، افزایش رضایت زناشویی و بهبود عملکرد خانواده کودکان مبتلا به اضطراب جدایی انجام دادند، ۳۸ خانواده با حداقل یک فرزند مبتلا به اختلال اضطراب جدایی را بررسی کردند. نتایج نشان داد که خانوادهدرمانی ساختاری موجب تقویت رضایت زناشویی و بهبود عملکرد خانواده می شود.
۲-۳-۱- ۲- خانواده اصلی
در پژوهشی با هدف بررسی ارتباط سبکهای دلبستگی و رضایتمندی زناشویی ۳۸ دانشجوی زن در دانشگاه علامه طباطبایی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که بین سبکهای دلبستگی و سازگاری زناشویی همبستگی معنیداری وجود دارد (سهرابی، آقاپور و رستمی، ۲۰۱۳). تأثیر عملکرد خانواده در وابستگی جوانان به مواد مخدر صنعتی بررسی شد و نتایج بررسیها حاکی از این بود که عملکرد خانواده گروه وابسته به مواد مخدر در همه حیطهها شامل عملکرد کلی، ارتباطات، آمیختگی عاطفی، ایفای نقش، حل مسئله، همراهی عاطفی و کنترل رفتار، به شکل معنیداری نامناسبتر از گروه ناوابسته به مواد بود (میرزایی علویجه، نصیرزاده، اسلامی، شریفی راد، حسن زاده، ۱۳۹۲). نتایج بررسیها در پژوهشی درباره تاثیر عملکرد خانواده بر کاهش استرس و اضطراب نشان داد که عملکرد سالم خانواده بر کاهش استرس و اضطراب مؤثر است (مؤمنی و علیخانی، ۱۳۹۲). رابطه پنج عامل بزرگ شخصیت و عامل خانواده اصلی با سازگاری زناشویی، نیز در پژوهشی مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش ۲۶۶ نفر از والدین دانش آموزان شهر کرمانشاه شرکت کردند. نتایج بیانگر همبستگی مثبت و معنیدار بین سلامت خانواده اصلی و سازگاری زناشویی بود (عارفی، جعفری نظرآبادی و مرادی، ۱۳۹۱). در پژوهشی با هدف بررسی سبک دلبستگی و رضایت زناشویی افراد درگیر خیانت زناشویی، ۱۴۱ کاربر ایرانی متأهل که در سایتها و اتاقهای گفتگوی فارسی زبان عضویت داشتند، مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که سبکهای دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا میتوانند بعنوان عوامل پیشبین مناسبی برای احتمال درگیرشدن افراد در روابط فرازناشویی اینترنتی در نظر گرفته شوند (عبدی، خوشکنش، تقیپور و محمدی، ۱۳۹۱). در پژوهشی با هدف پیش بینی رضایت زناشویی براساس سبکهای دلبستگی و مؤلفه های تمایزیافتگی ۱۸۴ نفر از کارکنان متأهل دانشگاه تبریز و دانشگاه علوم پزشکی تبریز مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که تجارب اولیه سبکهای دلبستگی و مؤلفه های تمایزیافتگی بر روابط بینفردی زوجین در بزرگسالی تأثیر مستقیم میگذارد (بیرامی، فهیمی، اکبری و پیچاکلایی، ۱۳۹۱). در پژوهشی با هدف پیش بینی مشکلات رفتاری دانش آموزان، براساس فرایندهای خانواده نتایج بدستآمده نشان داد که متغیرهای مهارت تصمیم گیری و حل مسئله خانواده، مهارت ارتباطی خانواده، انسجام و احترام متقابل خانواده و مهارت مقابله خانواده قادر به پیش بینی مشکلات رفتاری نوجوانان هستند (زرگر، محمدی بهرامآبادی و بساکنژاد، ۱۳۹۱). قمری و خوشنام (۱۳۹۰)، ۳۱۷ دانشجو را به روش نمونه گیری خوشهای را انتخاب کردند. نتایج تحقیق در مورد ارتباط بین عملکرد خانواده و کیفیت زندگی دانشجویان نشان داد که بین عملکرد خانواده و کیفیت زندگی ارتباط معنیدار وجود دارد. در پژوهشی که هدف از آن بررسی همبستگی بین ویژگیهای ادراک شده خانواده اصلی و فعلی در رابطه زناشویی بود، ۲۰۰ زوج مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین میزان ادراک زوجین از خانواده اصلی و میزان وجود تعارض زناشویی در زندگی فعلی آنها همبستگی منفی وجود دارد. همچنین بین برداشت از خانواد اصلی و فعلی در کلیه آزمودنیها همبستگی مثبت و معنیدار مشاهده شد. بین ادراک در خانواده اصلی و میزان صمیمیت ادراک شده در خانواده فعلی و نمره کل ادراک شده از خانواده فعلی همبستگی بیشتری وجود دارد. وجود استقلال در خانواد اصلی در رشد صمیمیت فعلی نیز مؤثرتر از وجود صمیمیت در خانواده اصلی است. نتایج دیگر نیز حکایت از این داشت که بین ادراک استقلال در خانواده اصلی و فعلی در مردان در مقایسه با زنان همبستگی بیشتر وجود دارد. در حالیکه در زنان بین صمیمیت ادراک شده در خانواد اصلی و فعلی در مقایسه با مردان همبستگی بیشتری وجود دارد. میزان همبستگی برداشت زنان از خانواد اصلی و فعلی خود بیشتر از مردان است. اگر مردان در زندگی زناشویی استقلال بیشتری داشته باشند در زندگی زناشویی سازگارترند در حالیکه در زنان ادراک صمیمیت بیشتر در خانواده اصلی با سازگاری بالاتر در زندگی زناشویی آنان ارتباط دارد (فرحبخش، ۱۳۹۰). در پژوهشی که نقش تجربه خشونت در دوران کودکی و الگوهای رفتاری خشونت و صمیمیت در دانشجویان متأهل مورد بررسی قرار گرفت، ۲۶۶ دانشجوی زن و ۲۶۶ دانشجوی مرد شرکت داشتند و نتایج نشان داد که بین زنان و مردان مورد مطالعه از لحاظ ابعاد مختلف صمیمت تفاوت معنیدار وجود ندارد. همچنین خشونت بطور کلی و تجربه خشونت در دوران کودکی، قویترین عوامل پیشبینیکننده صمیمیت زناشویی هستند (خمسه و حسینیان، ۱۳۸۹). پژوهشی دیگر بطور داوطلبانه از میان مراجعین مجرد معتاد و اعضای خانوادههای آنها با هدف بررسی اثربخشی تئوری سیستمی بوئن بر تمایزیافتگی و کارکرد خانواده اعضای خانوادههای دارای فرزند معتاد صورت گرفت. نتایج نشان داد که خانوادهدرمانی سیستمی بوئن موجب افزایش تمایزیافتگی و بهبود کارکرد افراد معتاد و اعضای خانوادههای آنها می شود (غفاری، رفیعی و ثنایی، ۱۳۸۹). در پژوهشی که با هدف بررسی روابط ساختاری آسیبشناسی خودتمایزی در خانوادهدرمانی بوئنی با بهزیستی ذهنی، سلامت روانی و بهداشت کیفیت زناشویی صورت گرفت، ۵۶۰ نفر از مراجعان مراکز مشاوره و فرهنگسراهای سطح شهر اصفهان شرکت کردند. نتایج نشان داد که بین تفکیک خود با بهزیستی ذهنی، سلامت روانی و کیفیت زناشویی ارتباط معنیدار وجود دارد. از اینرو افرادی که میتوانند مرز عقاید و عواطف خود و دیگران را تشخیص دهند از سلامت و بهزیستی و کیفیت روابط زناشویی بالاتری برخوردارند (یوسفی، اعتمادی، بهرامی، بشلیده و شیربگی، ۱۳۸۹). رابطه بین تمایزیافتگی و رضایت زناشویی بررسی شد. ۱۳۰ نفر از کارمندان متأهل دانشگاه که حداقل ۵ سال از ازدواج آنها گذشته و دارای حداقل یک فرزند بودند در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین تمایزیافتگی با رضایت زناشویی ارتباط مثبت و معنیدار وجود دارد (علیکی و نظری، ۱۳۸۷). در پژوهشی رابطه بین سطح سلامت خانواده اصلی و رضایت زناشویی زنان متأهل دبیر شهرستان کرج مورد بررسی قرار گرفت. ۱۵۰ نفر در این پژوهش شرکت کردند و نتایج نشان دادند که همبستگی مثبت معناداری بین رضایت زناشویی معنیدار وجود دارد. همچنین مؤلفه های سطح سلامت خانواده اصلی، استقلال و صمیمیت با رضایت زناشویی نیز همبستگی معنیدار مشاهده گردید (حسینیان، یزدی و جاسبی، ۱۳۸۶). ۶۱ نفر از مراجعهکنندگان به مراکز قضایی و ۶۱ نفر از افراد مایل به زندگی مشترک در یک پژوهش مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که افراد متقاضی طلاق سطح تمایزیافتگی پایینتری نسبت به افراد مایل به زندگی مشترک دارند (محسنیان، کرملو و گنجوی، ۱۳۸۶). نتایج پژوهشی در بررسی ساخت خانواده دختران فراری و اثربخشی خانوادهدرمانی سیستمی نشان داد که خانواده دختران فراری در سازههای «نقشهای خانوادگی»، «حل مشکل» و «ابراز عواطف» عملکردی پایینتر از هنجار جامعه دارند. همچنین درمان سیستمی به همراه درمانگری حمایتی منجر به بهبود ساختار خانواده دختران فراری و عملکرد آنها می شود (حمیدی، افروز، کیامنش و رسولزاده طباطبایی، ۱۳۸۴). در پژوهشی ۵۰۴ نفر از دانش آموزان دختر و پسر شرکت داشتند. نتایج نشان داد که استقلال و کنترل از متغیرهای جوّ خانواده با انگیزش پیشرفت رابطه معنیداری داشته اند (دارابی، ۱۳۷۸).
۲-۳-۱-۳- حمایت اجتماعی
در پژوهشی ارتباط مشکلات روانی- اجتماعی با درک از حمایت اجتماعی در خانوادههای معتادین مطالعه شد. ۴۰۰ عضو درجه یک افراد معتاد مراجعهکننده به یک مرکز ترک اعتیاد در گرگان در پژوهش شرکت کردند. نتایج نشان دادند که برخورداری از حمایت اجتماعی بالا در مواجهه و سازگاری بهتر خانوادههای معتادین با عوامل تنشزا و تأمین سلامت روانی، اجتماعی آنها نقش بسزایی دارد (منچری، حیدری و قدوسی، ۱۳۹۲). در پژوهشی میزان حمایت اجتماعی ادراک شده و دینداری در افراد مبتلا به بیماری PTSD، همسران آنها و گروه کنترل، مقایسه شد. نتایج بدستآمده نشان دادند که میزان حمایت اجتماعی ادراک شده در افراد مبتلا به PTSD و همسران آنها کمتر از گروه کنترل میباشد (بیرامی، عندلیب کورایم، پوراسماعیلی و محمدی بخش، ۱۳۹۲). در پژوهشی رضایت از زندگی براساس رگه های شخصیتی، حمایت اجتماعی و بهزیستی معنوی بررسی شد. ۲۵۰ دانشجوی دختر و پسر در پژوهش شرکت کردند. نتایج یافته ها نشان داد که رگه های شخصیتی، حمایت اجتماعی بهزیستی معنوی با رضایت از زندگی ارتباط معنیدار دارند (تمنائیفر و منصوری نیک، ۱۳۹۲). در یک مطالعه مقطعی ۱۱۶ بیمار قلبی- عروقی بستری شده در بیمارستان مورد بررسی قرار گرفتند. خودکارآمدی و حمایت اجتماعی درکشده در ارتباط با سازگاری بهتر بیماران با عوارض ناشی از بیماری و بهبود کیفیت زندگی آنان مطالعه شد. نتایج نشان داد که خودکارآمدی و حمایت اجتماعی درکشده تأثیر بسزایی در افزایش کیفیت زندگی دارد (جلیلیان، مصطفوی و شریفیراد، ۱۳۹۲). در این پژوهش تاثیرات تعلق خانوادگی، احساس از گرانباری نقش خانوادگی، ابهام نقش و حمایت اجتماعی بر تعارض خانواده با کار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بررسی نمونه با حجم ۳۶۰ نفر از کارمندان زن متاهل ادارات دولتی شهر اهواز نشان داد که متغیر حمایت اجتماعی بر تعارض خانواده با کار تاثیر دارد. همچنین متغیر تعلق خانوادگی بر احساس گرانباری از نقش خانوادگی و تعارض خانواده با کار اثر دارد (نبوی و شهریاری، ۱۳۹۱). در پژوهشی عوامل مرتبط پایگاه اجتماعی- اقتصادی، تعارض زناشویی و حمایت اجتماعی با خشونت خانگی والدین نسبت به فرزندان مطالعه گردید و ۳۸۴ نفر از دانش آموزان شهر اهواز در این پژوهش شرکت کردند. نتایج نشان داد حمایت اجتماعی باعث کاهش خشونت علیه فرزندان می شود. نتایج نشان داد هرچه تعارضات زناشویی در بین والدین بیشتر باشد میزان خشونت اعمالشده بر فرزندان نیز بیشتر می شود (یعقوبی دوست و عنایت، ۱۳۹۱). در پژوهشی که با هدف بررسی حمایت شبکه های اجتماعی و رضایت از زندگی خانوادگی زنان متأهل صورت گرفت، ۳۶۷ نفر از زنان متأهل مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج بیانکننده این بودند که میزان رضایت از زندگی زنان و نیز میزان حمایت دریافتی از شبکه های غیر رسمی در حد متوسط رو به بالا هست. در بین شبکه های غیر رسمی، خانواده بیشترین میزان حمایت اجتماعی و شبکه های همسایگی کمترین میزان حمایت را بر زنان داشته اند. همچنین بین حمایت شبکه های غیررسمی و رضایت از زندگی خانوادگی زنان رابطه معنیداری وجود داشت (سفیری، قرآنی دامداباجا، ۱۳۹۱). ارتباط بین همسرآزاری، حمایت اجتماعی و استرس ادراک شده در زنان دارای همسران معتاد و غیر معتاد شهر رشت مورد بررسی قرار گرفت. شرکتکنندگان ۵۰ زن دارای همسر معتاد و ۵۰ زن دارای همسر غیر معتاد بودند. نتایج بیانگر این بود که میزان حمایت اجتماعی، استرس ادراک شده و میزان همسرآزاری در زنان دارای همسر معتاد با زنان بدون همسر معتاد متفاوت است. به این معنی که میزان حمایت اجتماعی زنان دارای همسر معتاد کمتر از زنان بدون همسر معتاد است (ناورودی، زینعلی و خستگانان، ۱۳۹۱). نتایج پژوهشی با هدف پیش بینی عضویت نوجوانان و جوانان در گروههای معتاد و غیر معتاد براساس حمایت اجتماعی ادراکشده، سبک های دلبستگی، سبکهای هویتی و صفات شخصیتی، بیانگر این بود که دو گروه معتاد و غیر معتاد در حمایت اجتماعی ادراک شده تفاوت معنیداری داشتند. هرچه فرد حمایت بیشتری از جانب دوستان، خانواده و افراد مهم دریافت کند به احتمال کمتری به اعتیاد روی خواهد آورد (حسینی المدنی، کریمی و بهرامی، ۱۳۹۱). در یک پژوهش تأثیر حمایت اجتماعی- عاطفی و پیوند قوی بر سلامت عمومی در دانش آموزان پسر دبیرستانهای شبانهروزی دزفول بررسی شد. در این پژوهش که تمام دانش آموزان به روش سرشماری مطالعه شدند نتایج نشان داد که رابطه مستقیم و مثبت بین پیوند قوی و حمایت عاطفی با سلامت عمومی وجود دارد (حسینزاده، بهرامینژاد و فروتنکیا، ۱۳۹۱). در مقایسه میزان همسر آزاری عاطفی و ادراک حمایت اجتماعی در بیماران مبتلا به سردردهای مزمن تنشی و میگرن با افراد سالم، نتایج بدستآمده نشان داد که بیماران مبتلا به سردردهای مزمن تنشی و میگرن نسبت به گروه کنترل دارای میانگین نمرات بالاتری در همسرآزاری عاطفی و میانگین نمرات پایینتری در حمایت اجتماعی می باشند (جزایری و شریفی، ۱۳۹۰). پارسائی راد، امیرعلیاکبری و مشاک، (۱۳۹۰) بیخوابی، خوابآلودگی و حمایت اجتماعی زنان باردار افسرده و غیرافسرده مراجعهکننده به مراکز بهداشتی را مورد بررسی قرار دادند. در این پژوهش ۹۰ زن باردار که شامل ۴۲ زن افسرده و ۴۲ زن غیرافسرده بودند، شرکت داشتند. نتایج یافته ها نشان داد که هرچند از نظر بیخوابی و خوابآلودگی بین زنان باردار افسرده و غیرافسرده تفاوت معنیدار وجود دارد؛ اما در میزان حمایت اجتماعی بین دو گروه تفاوتی مشاهده نشد. در پژوهشی ۳۶۰ دانش آموز مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج بیانگر این بودند که نوجوانان برخوردار از حمایت خانوادگی مطلوب از فرصت و امکانات بیشتری برای خودمختاری، خودبیانگری، خودآگاهی و خودافزایی برخوردار هستند (نجمی و فیضی، ۱۳۹۰). مسعودنیا (۱۳۹۰) رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده با بروز اختلال افسردگی پس از زایمان را بررسی کرد. در این پژوهش ۱۴۰ مادر که ۵ هفته از زایمان آنها سپری شده بود و جهت دریافت مراقبتهای پس از زایمان به دو مرکز بهداشتی- درمانی مراجعه کرده بودند مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که فقدان یا تضعیف حمایت اجتماعی پس از زایمان می تواند یک عامل خطر مهم برای افسردگی پس از زایمان تلقی گردد. در پژوهشی که پیروی، حاجبی و پناغی (۱۳۸۹) انجام دادند هدف از پژوهش بررسی ارتباط حمایت اجتماعی با سلامت روان بود که ۲۹۱۶ نفر از دانشجویان ورودی جدید دانشگاه تهران بصورت سرشماری به پرسشنامه ها پاسخ دادند. نتایج بیانگر این بودند که حمایت اجتماعی با سلامت روان ارتباط معنیدار و مستقیم دارد. حمایت اجتماعی براساس جنس نشان داد که دختران حمایت اجتماعی ادراک شده بیشتری برای خود قائل هستند. در پژوهشی مسائل مربوط به یائسگی به همسران زنان حوالی دوره یائسگی آموزش داده شد و حمایت اجتماعی ادراک شده زنان پس از آن مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که آموزش یائسگی به شوهران به مثابه مهمترین منبع حمایت اجتماعی زنان نقش بسزایی در پیشگیری از افسردگی دارد (دلشاد نوقابی، بحری بیناباج و هادیزاده طلاساز، ۱۳۸۸). در بررسی رابطه بین ابعاد حمایت اجتماعی ادراک شده و ابعاد بهزیستی در دانشجویان دختر و پسر، نتایج نشان داد که ابعاد مختلف حمایت اجتماعی ادراک شده پیشبینیکننده های بهتری برای رضامندی از زندگی و بالانس عاطفی در دختران نسبت به پسران هستند. بهزیستی روانشناختی و اجتماعی در دختران بیشتر به وسیله حمایت اجتماعی از خانواده و در پسران به وسیله حمایت اجتماعی از دوستان پیش بینی می شود. همچنین حمایت اجتماعی ادراک شده از فرد خاص و از افراد گروه در دانشکده اثری بر روی ابعاد مختلف بهزیستی ندارد (قائدی و یعقوبی، ۱۳۸۷). در پژوهشی با هدف بررسی حمایت اجتماعی و سلامت روان در زنان با محوریت همسرآزاری، ۴۵ نفر از زنان آزاردیده و ۷۲ نفر از زنانی که قربانی نبودند مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که زنان آزاردیده در حمایت اجتماعی و سلامت روانی نمرههای پایینتر به نسبت زنان آزارندیده کسب کردند (پناغی، قهاری، احمدآبادی ویوسفی، ۱۳۸۷). در پژوهشی به منظور بررسی روایی مقیاس ادراک حمایت اجتماعی، میزان همبستگی حمایت اجتماعی و احساس خوشبختی بررسی شد. در این پژوهش که ۲۰۰ دانشجوی دختر و پسر شرکت داشتند، نتایج نشان داد که بین حمایت اجتماعی و احساس خوشبختی ارتباط معنیداری وجود دارد (زکی، ۱۳۸۷). هدف از پژوهشی این بود که ارتباط حمایت اجتماعی ادراک شده و رویدادهای استرسزای زندگی با افسردگی بررسی شود. در این پژوهش که ۱۵۳ نفر مشارکتکننده داشت نتایج بررسی یافته ها نشان داد که رویدادهای منفی زندگی موجب بروز یا تشدید افسردگی میشوند و حمایت اجتماعی نیز در بروز یا تشدید افسردگی نقش تعدیلکننده دارد (بخشانی، بیرشک، عاطفوحید و بوالهری، ۱۳۸۲).
۲-۳-۱-۴- حل مشکل خانواده
در پژوهشی ارتباط توانایی حل مسئله با سازگاری زناشویی مورد بررسی قرار گرفت و ۳۱ زوج سازگار و ناسازگار از بین زوجین ۱۸ تا ۵۰ سال ساکن تهران از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. نتایج نشان داد زوجینی که از توانمندی مهارت های حل مسئله برخوردار بودند میزان سازگاری زناشویی بیشتری نیز داشتند (صادقی، مظاهری و موتابی، ۱۳۹۲). رضایت از زندگی زناشویی براساس مهارت های حل مسئله اجتماعی و هوش معنوی مورد بررسی قرار گرفت، ۱۲۰ زوج در پژوهش شرکت داشتند. نتایج نشان داد که حل مشکل بصورت مثبت می تواند سازگاری زناشویی را پیش بینی کند (ابوالمعالی، مجتبایی و رحیمی، ۱۳۹۲). در بررسی ارتباط تأثیر رویکرد راهحلمحور در حل مسائل زناشویی بر کاهش تعارضات زناشویی، نتایج نشان داد که رویکرد راهحلمحور در کاهش تعارضات زناشویی اثربخش بوده است (سودانی، شفیعآبادی، اعتمادی و دلاور، ۱۳۸۹). در پژوهشی تأثیر آموزش حل مسئله بر صمیمیت زوجین با شرکت ۱۶ زوج بررسی شد. نتایج پژوهش نشان داد که مهارت حل مسئله سطح صمیمیت را افزایش میدهد (خدایاریفرد و زارعپور، ۱۳۹۰). در پژوهشی ۹۶ نفر از مادران نوجوانان در برخی از مدارس غیرانتفاعی مورد آموزش قرار گرفتند. نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش حل مسئله به افزایش مشارکت عاطفی افراد خانواده و کمک به حل مسائل یکدیگر میانجامد (شکوهی یکتا و پرند، ۱۳۸۷). نتایج پژوهشی در مقایسه روش حل مشکل در زوجین متقاضی طلاق و نرمال نشان داد که زوجین متقاضی طلاق روشهای نامناسبی برای حل مشکل نسبت به زوجین نرمال به کار میبرند. در این پژوهش ۱۰۰ زوج متقاضی طلاق و ۱۰۰ زوج نرمال شرکت داشته اند (محمدی، علیزاده و صداقت، ۲۰۱۱). در بررسی تاثیر رواندرمانی راهحلمحور بر رضایت زناشویی در زوجهای هر دو شاغل نتایج نشان داد که رواندرمانی راهحلمحور می تواند پرخاشگری و مشکلات جنسی زوجها را کاهش داده و باعث بهبود زمان باهمبودن و توافق درباره مسائل مالی آنها شود (نظری و گلی، ۱۳۸۶). در پژوهشی به منظور تعیین میزان تأثیر آموزش حل مسئله بر کاهش تعارض زناشویی همسران ۴۰ زوج که دارای تعارض بودند مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که آموزش حل مسئله باعث کاهش تعارض زناشویی در زوجها می شود (قلیلی، احمدی و فاتحیزاده، ۱۳۸۶). احمدی (۱۳۸۶) در اعتباریابی پرسشنامه حل مشکل خانواده آن را با مقیاس رضامندی زناشویی انریچ مورد بررسی قرار داد. در این پژوهش ۵۵ زوج شرکت داشتند. نتایج نشان داد که بین حل مشکل خانواده و رضامندی زناشویی همبستگی بالایی وجود دارد. در پژوهشی دیگری که اثربخشی روش مداخلاتی تغییر شیوه زندگی با حل مشکل خانواده در کاهش ناسازگاری زناشویی مورد بررسی قرار گرفت، ۲۶۰ زوج که ناسازگاری زناشویی داشتند، انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند. نتایج نشان داد که بکارگیری روش حل مشکل خانوادگی موجب کاهش ناسازگاری زناشویی می شود. روش مداخلهای حل مشکل خانوادگی موجب کاهش ناسازگاریهایی می شود که در زمینه های ارتباط دوتایی، حل تعارض، روابط جنسی و همچنین موضوعات شخصیتی و ارتباط با اقوام و دوستان میباشد (احمدی، نوابینژاد و اعتمادی، ۱۳۸۵).
۲-۳-۲- پژوهشهای مرتبط با موضوع در خارج از کشور
۲-۳-۲-۱- خانواده اصلی
۲۰۸ کودک از مراکز پیشدبستانی در پوسان کره جنوبی و مادرانشان بررسی شدند. هدف این پژوهش بررسی ارتباط سبکهای دلبستگی کودکان با بهداشت روان مادرانشان با میانجیگری رضایتمندی زناشویی مادران بود. نتایج مؤید این بود که بین دلبستگی اضطرابی کودکان با بهداشت روان مادرانشان ارتباط منفی با میانجیگری رضامندی زناشویی برقرار است (چانگ[۱۰۶]۱ و چوی[۱۰۷]۲، ۲۰۱۴). نتایج پژوهشی نشان داد که در خانوادههای بهمآمیخته، حس پایین تبعیض و حس قوی اجتماعیبودن به رضامندی زندگی مربوط می شود (موسکاتو[۱۰۸]۳ و همکاران، ۲۰۱۴). نتایج پژوهشی با هدف بررسی ارتباط بین افسردگی پس از زایمان با سازگاری زناشویی و ارتباط با خانواده هستهای نشان داد که زنانی که با خانواده گسترده ارتباط داشتند نسبت به زنان مرتبط با خانواده هستهای افسردگی پس از زایمان کمتری داشتند. از این رو به نظر میرسد که وضعیت خانواده نقش معنیداری در پیش بینی افسردگی دارد. این پژوهش در پاکستان با بررسی ۵۰ زوجی که ساکن کراچی بودند صورت گرفته است (مناف[۱۰۹]۴ و سیدیکا[۱۱۰]۵، ۲۰۱۳). هدف از پژوهشی بررسی خانواده اصلی، الگوی دلبستگی عاشقانه و سازگاری در روابط بود. نتایج نشانگر این بود که ساختار خانواده اصلی، الگوی دلبستگی عاشقانه را پیش بینی می کند در حالیکه دلبستگی عاشقانه سازگاری زناشویی را پیش بینی می کند (مورارو[۱۱۱]۶، ترلیوس[۱۱۲]۷، ۲۰۱۲). هرنکول[۱۱۳]۸، لی[۱۱۴]۹، کاسترمن[۱۱۵]۱۰ و هاوکینز[۱۱۶]۱۱ (۲۰۱۲)، تعارض خانواده، مدیریت خانواده و مداخله در خانواده در سنین ۱۵-۱۸ سال، ۱۳-۱۴ سال و ۱۰-۱۲ سال برای پیش بینی افسردگی بزرگسالی، اضطراب و مصرف مواد مورد بررسی قرار دادند. این مطالعه طولی در سال ۱۹۸۵ با ۸۰۸ دانش آموز در ۱۸ ایالت آمریکا شروع شد و بعدا با ۷۴۷ دانش آموز ادامه یافت. نتایج نشان دادندکه تعارض خانواده قویترین پیشبینیکننده سلامت روان و مصرف مواد در بزرگسالی است. نتایج پژوهشی با هدف بررسی سازگاری زناشویی با سبکهای دلبستگی بیانگر این بودند که دلبستگی اجتنابی بطور منفی پیشبینیکننده معنیدار برای سازگاری ازدواج است. در این پژوهش ۲۰۴ زن و مرد ازدواجکرده به تفکیک ۱۳۴ زن و ۷۰ مرد شرکت داشتند (اوزمن[۱۱۷]۱ و آتیک[۱۱۸]۲، ۲۰۱۰). هدف این پژوهش بررسی نقش خشونت در خانواده اصلی در میزان تمایل مردان به خشونت زناشویی بوده است. نتایج نشان داد که تقریباً ۶۰ درصد مردان مبتلا به خشونت زناشویی، خشونت در خانواده اصلی را گزارش کردند و ۲۰ درصد مردانی که خشونت زناشویی نداشتند خشونت در خانواده اصلی را گزارش کردند (دلسول[۱۱۹]۳ و مارگولین[۱۲۰]۴، ۲۰۰۴). در پژوهشی که ارتباط خانواده اصلی بر نگرش نسبت به ازدواج و آمادگی برای ازدواج با شرکت ۹۷۷ نفر مورد بررسی قرار گرفت نتایج نشان دادند که آمیختگی و مثلثسازی به بینش و احساس منفی درباره ازدواج منجر می شود (لارسون[۱۲۱]۵، بنسون[۱۲۲]۶، ویلسون[۱۲۳]۷ و مدورا[۱۲۴]۸، ۱۹۹۸). نتایج پژوهش باکن[۱۲۵]۹ و رومینگ[۱۲۶]۱۰ (۱۹۸۹) نشان داد که سازگاری و آمیختگی با خانواده بطور معنیدار با رشد خود ارتباط داشتند.
۲-۳-۲-۲- حمایت اجتماعی
در مطالعه ای حمایت ادراک شده خانواده و دوستان با رفتارهای سالمی که با خودتنظیمی دیابت مرتبط هستند مورد بررسی قرار گرفت. ۱۷۴ کوبایی، ۱۲۱ نفر اهل هائیتی و ۱۱۰ نفر که آفریقایی- آمریکایی بودند با مشخصه دیابت نوع دوم در پژوهش شرکت داشتند. نتایج نشان داد که رفتارهای خودتنظیمی دیابت با حمایت اجتماعی ادراک شده از خانواده و دوستان مرتبط است؛ و همبستگی مثبت بین آنها مشاهده شد (پروسیدانو[۱۲۷]۱۱ و هلر[۱۲۸]۱۲، ۲۰۱۴).
در پژوهشی که ارتباط انواع حمایت اجتماعی و نشانه های افسردگی و سلامت مرتبط با کیفیت زندگی در بیماران با شکست عاطفی صورت گرفت. نتایج نشان داد که حمایت عاطفی با نشانه های افسردگی و سلامت مرتبط با کیفیت زندگی در ارتباط است (هیو[۱۲۹]۱، لنی[۱۳۰]۲، موسر[۱۳۱]۳ و کندی[۱۳۲]۴، ۲۰۱۴). در مطالعه ای تاثیر حمایت اجتماعی بر کاهش PTSD در سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش که ۱۸۲۵ سرباز آمریکایی شرکت داشتند نتایج نشان داد که حمایت اجتماعی بر کاهش آسیب پس از ضربه یعنی PTSD مؤثر است (برانکو[۱۳۳]۵ و همکاران، ۲۰۱۴). در مطالعه ای نتایج نشان داد که حمایت اجتماعی بطور منفی با استرس و بطور مثبت سلامتی و خوشبینی را پیش بینی می کند (گلوزا[۱۳۴]۶ و پی والین[۱۳۵]۷، ۲۰۱۴). نتایج پژوهش دیگری نشان داد که حمایت عاطفی بطور معنیدار و منفی نشانه های افسردگی را پیش بینی می کند (پاپادوپولس[۱۳۶]۸، کنستانیو[۱۳۷]۹، مونتگومری[۱۳۸]۱۰ و سولوما[۱۳۹]۱۱، ۲۰۱۴). والدین کودکان مشکلدار با حمایت اجتماعی بالا، استرس کمتر و سلامت جسمانی بیشتری داشتند (کنتول[۱۴۰]۱۲، ملدون[۱۴۱]۱۳ و گالافر[۱۴۲]۱۴، ۲۰۱۴). در پژوهشی که ۱۲۰ دانشجوی دوره لیسانس شرکت داشتند، ارتباط بین حمایت اجتماعی دوستان و خانواده با استرس ابرازشده و سلامتی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که در حمایت دوستان بین دو جنسیت تفاوتی وجود نداشت؛ اما در حمایت ادراک شده از خانواده بین زنان و مردان تفاوت مشاهده شد. به این معنی که زنان حمایت ادراک شده بیشتری از خانواده دارند (بنهام[۱۴۳]۱۵، آروالو[۱۴۴]۱۶، استگال[۱۴۵]۱۷ و دوران[۱۴۶]۱۸، ۲۰۱۲). در پژوهشی ۳۷۲ مادر شرکت داشتند که هفت روز بعد از زایمان و تا سه ماه بعد از تولد فرزند مورد بررسی و پیگیری قرار گرفتند. نتایج مؤید این بود که دلبستگی ایمن کم و رضامندی زوجین و حمایت والدین با سطوح بالای افسردگی بعد از زایمان و PTSD مرتبط بودند (ایلز[۱۴۷]۱، اسلاد[۱۴۸]۲ و اسپایبی[۱۴۹]۳، ۲۰۱۱). در پژوهشی که میزان حمایت اجتماعی زوجین نابارور طی درمان مورد بررسی قرار گرفت، ۸۳ زن و ۸۳ مرد در پژوهش شرکت کردند. نتایج نشان داد که مردان در مقایسه با زنان حمایت اجتماعی ضعیفتری را گزارش کردند. بویژه در حمایت اجتماعی دوستان و افراد معنیدار اما در حمایت خانواده تفاوتی مشاهده نشد؛ اما بطور کلی هر دو جنس یعنی هم زنان و هم مردان حمایت افراد معنیدار را گزارش کردند. به نظر میرسد مردان محرومیت از درمان را احساس کنند زیرا زنان توجه بیشتری را دریافت می کنند. همچنین حمایت اجتماعی در درمان بهتر زوجین نابارور مؤثر نشان داده شد (آگوستینی[۱۵۰]۴ و همکاران، ۲۰۱۱). در پژوهشی با هدف بررسی ارتباط ویژگیهای جمعیتشناختی با حمایت ادراک شده از دیگران معنیدار، خانواده و دوستان ۴۱۸ مرد و ۶۲۳ زن بین ۱۸ تا ۷۷ سال شرکت داشتند. نتایج نشان داد که حمایت خانواده در مردان بالاتر است و حمایت دوستان با افزایش سن کاهش مییابد. تعامل معنیدار بین جنسیت و سن و بین جنسیت و وضعیت ازدواج مشاهده شد (پرزا[۱۵۱]۵ و پاسیلی[۱۵۲]۶، ۲۰۰۲). در پژوهشی ۳۲ مادر که بار اول بود که باردار میشدند شرکت کردند. رضامندی زناشویی و حمایت اجتماعی در ۴ ماه بررسی شدند. نتایج نشان داد که مادرانی که سطوح بالای رضامندی درباره ازدواج و سطوح بالای حمایت خانواده طی دوره قبل از تولد را گزارش کرده بودند بیشتر احتمال داشت که درجات بالای رضامندی زناشویی را در ۴ ماهگی گزارش کنند. همچنین رضایتمدی نقش پیشگویی بهینه در پیش بینی تعامل با طفل در ۹ ماهگی داشت و دلبستگی ایمن در یک سالگی را موجب می شود (راسل[۱۵۳]۷، ۱۹۹۴).
۲-۳-۲-۳- حل مشکل
مهارت حل مسئله به اعضای خانواده که مراقبت از بیمار مبتلا به اختلال شناختی را برعهده دارند کمک می کند تا سلامت روان بیشتری داشته باشند (گاراند[۱۵۴]۸ و همکاران، ۲۰۱۴). در یک پژوهش فراتحلیلی ۳۱ مطالعه در مورد اثر درمان مبتنی بر حل مسئله بررسی شدند. نتایج نشان داد که حل مسئله بطور معنیداری مؤثرتر از این است که هیچ نوع درمانی صورت نگیرد اما از درمان مؤثر دیگری که متناسب با موضوع طراحی شود بطور معنیدار مؤثرتر نبود (مالوف[۱۵۵]۱، ترستینسون[۱۵۶]۲، اسکات[۱۵۷]۳، ۲۰۰۷). مداخلات خاص خانواده مانند آموزش حل مشکل خانواده می تواند باعث بهبود عملکرد بخصوص در بعد کارکرد اجتماعی در اوایل جوانی شود (اوبرین[۱۵۸]۴ و همکاران، ۲۰۰۹). کراپلی (۲۰۰۵) بیان میدارد که زوجهایی که از مهارت های حل مسئله یا مذاکره (مانند گوشدادن، ارائه راهحل و احساسات همدلی)، مهارت های حل تعارض، افزایش تعامل مثبت و ایجاد احساس مثبت به رابطه، بیشتر استفاده می کنند، سازگاری و رضایتمندی زناشویی بیشتری دارند. نتایج پژوهش کرینگ[۱۵۹]۵، (۱۹۹۶) نشان داد که بین مهارت حل مسئله با ابعاد تعارض زناشویی و جنسیت در سبکهای تعارض والدین تفاوت مشاهده شد.
فصل سوم
روششناسی پژوهش
۳-۱- روش پژوهش
این مطالعه در قالب روش پژوهش پسرویدادی انجام شد. بدین منظور از پرسشنامه بهمنظور جمعآوری اطلاعات استفاده شد.