متوسط
بالا
متوسط
پایین
متوسط
ما در عصری زندگی می کنیم که رسانه ها متحول شدهاند و نمی توان انتظار داشت که با این تحول، هیچ تغییری در افراد جامعه پدید نیاید. انقلاب در رسانهها به معنی انقلاب در درون آدمهاست. نیک میدانیم که فنآوری به خودی خود روی انسان ها تأثیر نمیگذارد، بلکه این محتواست که انسانها را تحت نفوذ در میآورد. در قسمت بعدی به تاثیر انواع تکنولوژی های جدید در شکنندگی هویت می پردازیم.
4- 7 – تاثیر انواع تکنولوژی های جدید و افزایش اطلاعات در شکنندگی هویت
در حوزه ارتباطات درخصوص نحوه تاثیر رسانه ها بر مخاطب نظریات جالبی ارائه شده است. کانون توجه این نظریات رابطه میان رسانه و جامعه و تاثیر محتوای ارتباطی بر نگرش ها و رفتارهای مخاطبان است. مهمترین نظریه در این خصوص، نظریه تاثیر پیام های ارتباطی است. بر مبنای این نظریه سیر تحول تاثیرات رسانه ها در چهار دوره قابل بررسی است: تاثیر مطلق[45]، تاثیر محدود، تاثیر قدرتمند و تاثیر حاصل از مذاکره[46] و توافقی. در دوره اول که در سال های میانه دو جنگ جهانی برتری داشت، فرض بر این بود که عوامل محرک به عنوان محتوای رسانه، نقش اصلی را در فرایند تاثیر بازی می کنند. مردمی که محتوای رسانه ها به آنها عرضه می شود، به شکل یکسانی واکنش نشان می دهند. همچنین تاثیر فوراً و مستقیماً روی می دهد.
اما در دوره دوم، با شک در تاثیر مطلق پیام های ارتباطی، مفهوم تاثیر محدود شکل گرفت که تا آغاز دهه هفتاد تداوم داشت. فرض اصلی این بود که محتوای رسانه معمولاً علت لازم و کافی تاثیر بر مخاطب نیست بلکه به منزله بخشی از مجموعه عوامل میانجی عمل می کند. در مرحله سوم، شاهد بازگشت به مفهوم رسانه های جمعی قدرتمند بوده است. پژوهشگران با مشاهده استفاده گسترده از تلویزیون و آثار فرهنگی و اجتماعی آن و نیز تحت تاثیر اندیشه های مارکسیستی مبنی بر کارکرد مشروعیت بخش رسانه ها در جوامع سرمایه داری، از مفهوم تاثیر محدود گذر کردند و به تاثیر قدرتند رسانه ها معتقد شدند. (ویندال، 1376: 326-330)
اما در مرحله چهارم، این باور شکل گرفت که مهمترین تاثیر رسانه ها بر ساخت معناست. به این معنی که تصور و درک مخاطب از دنیای پیرامون، حاصل ترکیب ساخت اجتماعی معنا با معنای حاصل از تجربه شخصی یا به عبارتی، مذاکره و توافق علت و عاملیت تحت عنوان برساخت گرایی اجتماعی است. (مهدی زاده، 1389: 50)
به این صورت که مخاطب پس از دریافت ساخت رسانه ای معنا، آن را با ساختار شخصی معنا ترکیب و یکپارچه می سازد. نظریه مطرح دیگر در حوزه تاثیر رسانه، نظریه تزریقی[47] است که وسایل ارتباط جمعی را دارای تاثیر مطلق، مستقیم و فوری بر مخاطب می داند. دو ایده ی اصلی این نظریه چنین است:
1- تصویری از جامعه مدرن عرضه می شود که مرکب از نوعی یکپارچگی افراد نسبتا اتمیزه شده است که طبق علایق و منافع شخصی عمل می کنند و قید و بندهای اجتماعی فقط اندکی آنها را محدود می کند.
دیدگاه غالب نسبت به رسانه های جمعی این است که آنها فعالیت های خود را در جهت خواسته های نهادهای صاحب قدرت بسیج و هدایت می کنند. (مک کوایل، 1388: 72)
توجه اصلی این نظریه در فرایند ارتباط به عنصر پیام است و به گیرنده آن اهمیتی نمی دهد. مخاطب در این نظریه منفعل و به صورت مجموعه ای از اتم های مجزا فرض می شود. با بهره گرفتن از نظریات فوق و فرض توان اثربخشی رسانه ها و اثرپذیری مخاطبین به بررسی چگونگی تاثیر رسانه ها -که امروزه با انقلاب تکنولوژیکی شمول گسترده ای یافتند- بر هویت می پردازیم.
در جامعه شبكه ای امروز كه ویژگی آن سلطه رسانه ای بر اجتماع است، تكنولوژی اطلاعات قدرت، ثروت و تجربه را به عنوان معنا و هویت تولید می كند. امروزه دیگر منش های سنتی نیستند كه هویت یک فرد را می سازند، بلكه انسان ها خیلی ساده، تحت تاثیر جریانات روزمره قرار می گیرد و «با هر موجی به این سو و آن سو» متمایل می شوند. امروزه با ظهور و گسترش روزافزون انقلاب اطلاعاتی- ارتباطی، طبیعت سیاست ها و الگوهای اعمال قدرت، متحول شده و توسعه شیوه های الكترونیكی و رایانه ای ضرورت بیشتری یافته است. تحولات در زمینه فناوری های ارتباطی- اطلاعاتی، نظیر انفجار اطلاعات و انقلاب اطلاعات و تاثیرات عمیق رسانهها در شكلگیری افكار عمومی موجب شده است تا توسعه فناوری های عظیم ارتباطی، شبكه های رایانه ای، ماهواره ها، بسیاری از اصول پیشین قدرت را به چالش بطلبد (هییلزگری، 1381: 280)
«چنان جغرافیای جدیدی از مناسبات قدرت را در سطح جهان پدید آورد كه تا چندین سال قبل، حتی تصور آن هم غیرممكن بود. جغرافیای جدید، جغرافیای مجازی است و مقاومت های سیاسی و فرهنگی، ناگزیر باید در همین فضای الكترونیكی عرض اندام كند» (سوری، 1385: 75)
چنان که در بخش مربوط به هویت بیان شد، احساس هویت ترکیبی از همسانیها و تمایزها است. این ادعا که چیزی یا فردی هویتی ویژه دارد، بدین معناست که این چیز یا فرد مانند دیگر وجودها، دارای آن هویت است و در عین حال چونان چیز یا فردی متمایز، هویت و خاصیتی دارد. ناگفته پیداست که هویت عبارت از نیازهای روانی انسان و پیشنیاز هر گونه زندگی اجتماعی است. اگرمحور و مبنای زندگی اجتماعی را برقراری ارتباط پایدار و معنادار با دیگران بدانیم، هویت اجتماعی چنین امکانی را فراهم میسازد. معناساز بودن هویت بر ساختگی بودن آن دلالت میکند. معنا خاصیت ذاتی واژهها واشیاء نیست، بلکه همیشه نتیجه توافق یا عدم توافق است. بنابراین، معنا میتواند موضوع قرارداد باشد و میتوان بر سر آن به مذاکره و گفتوگو نشست. انسانها باید همواره چیزها یا اشخاص راطبقهبندی کنند و خود را داخل آن طبقه قرار دهند. بیگمان فرهنگ را باید مهمترین و غنیترین منبع هویت دانست. افراد و گروهها همواره با توسل به اجزاء و عناصر فرهنگی گوناگون، هویت مییابند، زیرا این اجزا و عناصر توانایی چشمگیری در تأمین نیاز انسانها به متمایز بودن و ادغام شدن در جمع را دارا هستند. فرهنگ در جوامع سنتی به خوبی از عهده انجام کار ویژه هویتسازی برمیآمد، چرا که توانایی و قابلیت تفاوت آفرینی و معنابخشی بسیار بالایی داشت. در چنین جوامعی فرهنگ نه تنها مرزهای شفاف و پایداری را ایجاد میکرد، بلکه در عرضه کردن نظامهای معنایی منسجم و آرامش بخش هم توانا بود. بنابراین، انسانهایی که در دنیای شکل یافته با فرهنگی معین قرارمیگرفتند، خود به خود و منفعلانه وارث هویت و نظام معنایی آماده و از پیش موجود میشدند و هرگونه زمینهی بحران هویت و معنا تقریباً از بین میرفت. این توانایی چشمگیر فرهنگ در عرصه هویتسازی و معنابخشی، در درجه نخست از پیوند تنگاتنگ فرهنگ با مکان و سرزمین ناشی میشد.
اما نفوذپذیری و فروریزی فزاینده مرزها به واسطه انقلاب اطلاعات و ارتباطات و ظهور جامعه شبکهای و اطلاعاتی در بستر پست مدرنیسم، فضای امن و خلوت فرهنگها را نیز از بین میبرد و در فضای بسیار فراخ زندگی اجتماعی فرهنگهای مختلف به آسانی گسترش و جریان مییابند. تمامحوزههای استحفاظی درهم میریزند و هر فرهنگی نیز به ناچار در فضایی قرار میگیرد کهعرصه حضور و ابراز وجود فرهنگهای دیگر هم هست. در چنین دنیای بدون مرزی، اجزاء و عناصر مختلف فرهنگی به صورتی گریزناپذیر با هم برخورد میکنند و در کنار یکدیگر قرارمیگیرند، ثبات و «خلوص» فرهنگی کموبیش از بین میرود و نوسان، سیالیت و اختلاط جایگزین آن میشود. جامعهی اطلاعاتی، اجتماعات و هویتهای جدیدی خلق میکند. در جامعهای که به ارتباطات مبتنی برصنعت چاپ، تلویزیون و تلفن متکی است، شیوه تولید به گونهای است که هویتها را به صورت عاقل سودمند و خودبسنده در میآورد اما در جامعه اطلاعاتی، جامعهای که ارتباطات الکترونیکی سیطره دارد ذهنیتها و هویتهای ناپایدار، چند لایه و پراکنده ظهور میکند. پاستر در عصر دوم رسانهها تأکید میکند در دوره جدید که اینترنت و ارتباطات الکترونیکی در جامعه سیطره دارد، این دادهها و اطلاعات و یا به عبارتدقیق کلمه این اجتماعات مجازی هستند که هویت افراد را میسازند. (پاستر،1377: 68-69)
در واقع در اجتماعات مجازی معمولاً افراد حداقل در یک چیز اشتراک دارند و آن علایق و منافعی است که آنها را دور هم جمع میکند. این منافع که همان دسترسی به اطلاعات است، هویتآنها را میسازد، هویتی که مدام در حال تغییر و ناپایدار است. در جوامع مبتنی بر صنعت چاپ، تلویزیون و تلفن که جوامع ارگانیک نیز نامیده میشوند، مجموعهای از عوامل و شاخصهای هویتی افراد را میسازند، از اینرو هویت آنها با آن مجموعه کاملاً هم بسته و در هم تنیده است و در مقابل هرگونه بیثباتی و تغییر پذیری میستیزد. هویت افراد در اجتماعات مجازی هویتی دیجیتال است. دیگر، سرزمین، زبان بومی و محلی،کشور، فرهنگ ملی و نژاد، هویت افراد را در اجتماعات مجازی تعیین نمیکنند، بلکه منافعی که آنها را نزد هم جمع میکند، هویت آنها را میسازد. اطلاعات هویت افراد را در جامعهی جدید شکل میدهد.
هویت دیجیتالی که محصول جامعهی اطلاعاتی و اجتماعات مجازی است، مخاطبان و کاربران وسایل نوین ارتباطی و اطلاعاتی را هدف قرار میدهد و هویت ملی و محلی آنها به سمت هویت فراملیتی تغییر میکند. وسایل نوین ارتباطی و اطلاعاتی مخاطبانی تغییرپذیر، منفعل و جهانی تربیت میکند، از اینرو مخاطبان و کاربران این وسایل در ایران هویت جهانی پیدا میکنند. هویتی که این وسایل میآفرینند در نهایت هویتی بسیار منعطف، سیال و تغییرپذیر است که بهنوعی همخوان و سازگار با اندیشه پست مدرن در مورد هویت انسان است. به واسطهی این تحولات ساختاری و معرفتی و شکلگیری ذهنیت و هویت سیال و ناپایدار در جهان جدید، برداشتهای از مفاهیم هویت ملی، فرهنگی و مذهبی نیز دگرگون میشود. چاره کار آن است که دست به بازفهمی و بازسازی هویت بزنیم. بازسازی هویت به دو نوع کلی قابل تقسیم است:
بازسازی خاص گرایانه
بازسازی عام گرایانه
بازسازی نوع اول در خاص گراییهای فرهنگی و بازسازی نوع دوم درعامگراییهای فرهنگی نمود مییابد. مانوئل کاستلز با اذعان به اینکه تحولات جهان معاصر و شکلگیری جامعهی شبکهای فرایند سنتی و رایج هویتسازی را زیرسؤال میبرند و نوعی بحران هویت را پدید میآورند؛ وجه غالب بازسازی هویت را خاصگرایانه میداند. «کاستلز» مدعی است برنامهریزی انعکاسی زندگی، جز برای نخبگان واقع در فضای بیزمان جریانهای جهانی، ناممکن میشود. در جامعهی شبکهای با اتکا به رسانه ها بازسازی هویت بر پایهی اصول جمعی صورت میگیرد که بنیادگرایی دینی، ملیگرایی و قومیت نمودهای برجسته آن هستند. وی میافزاید: برای آندسته از کنشگران اجتماعی که از زندگی در شبکههای جهانی قدرت و ثروت طرد شدهاند و یا در برابر آن مقاومت میکنند، اصلیترین جایگزین بر ساختن معنا، جماعتهای فرهنگی استوار بر بنیادهای دینی، ملی یا منطقهای هستند. آن ها هویتهایی تدافعی هستند که کارکردشان ایجاد انسجام و تأمین پناهگاه و حمایت در برابر دنیای خصمانه بیرونی است؛ زیرا وقتی جهان بزرگتر از آن میشود که بتوان آن را کنترل کرد، کنشگران اجتماعی در صدد برمیآیند تا دوباره جهان را به حد و اندازهی قابل دسترس خود تکهتکه کنند. وقتی شبکهها، زمان و مکان را محو میسازند، مردم خود را به جاهایی متصل میکنند و حافظه تاریخی خود را به یاری میخوانند. (کاستلز،1380: 88)
در اندیشههای منادی و مروج بازسازی غیر خاصگرایانه هویت بر دو وجهی بودن تأثیر فرایند جهانیشدن و جامعهی شبکهای در عرصهی هویت تأکید میشود تا روشنشود که این فرایند در عین حال که هویت سازی سنتی را مخدوش و مختل میسازد، امکانات و بسترهایجدیدی را برای بازسازی هویت فراهم میکند. به همین علت، برخی نظریه پردازان در بحث از پیامدهای رسانه ای شدن گسترده جهان، آن را موجد «آزادی و اضطراب» و «فرصت و خطر» میدانند و از دیالکتیک جهانی شدن سخن میگویند.
(Giddens,1994:224)
در عرصهی هویت، رسانه از آن رو موجد امکان و فرصت است که منابع و ابزارهای لازم برای ساخت هویت را بسیار افزون میسازد و از آنجا که جامعهی شبکهای سبب پویایی، پیچیدگی و سیالیت روابط و زندگی اجتماعی میشود، هویتهای ساخته شده نیز معمولاً سیال، متغیر و نسبتاً موقتی هستند. افراد در جامعهی شبکهای با دگرگون ساختن ترکیب عناصر هویتبخش و تغییر دادن تقدم و تأخر و اولویتبندی آن ها، به بازسازی هویت خود میپردازند. بنابراین، احتمال متصلب شدن هویتها نیز بسیار کاهش مییابد. داریوش شایگان با اتخاذ دیدگاه غیرخاصگرایانه در بازسازی هویت، مینویسد: فضاهای سازندهی ما، فضاهایی متنوع و ناهمگونند. ما دیگر ریشهای واحد نداریم که تک و تنها در سرزمینی خاص فرو رفته باشد. ما ریزومهایی هستیم در ارتباط با دیگران، با فرهنگ، جهانها و آگاهیهای گوناگون. این وضعیت از ما افرادی خانه به دوش میسازد، بهاین معنا که در فضاهای باز رشد میکنیم و شیوه زندگی ما تعیینکنندهی کیفیت بینشهای ماست. ما برحسب ارتباط هایی که با حیطههای فرهنگی مختلف برقرار میکنیم میتوانیم بهشیوههای گوناگون در مکان جای گیریم. در روزگار ما هیچکس از این تماسها، از این حوزههای آمیزشی، از این اختلاطی که میتوان گفت اکنون شیوهی بودن ما در جهان شده، مصون نیست. او میافزاید: بعضیها خود را در تنگنای مقولههای بسته محبوس میکنند، مقولههایی همچون ملت، قبیله، دارودسته یا تعلق به قومی واحد. این ترفندها گریزگاههاییاند که امکان مقاومت در برابر پراکندگی هویت متکثر انسان را فراهم میآورند، اما این گریز به هیچوجه مشکل را حل نمیکند. چنین واکنش زیانباری غالباً به در خود فرو رفتن یا تحجر هویت منجر میشود. (شایگان،1380: 118)
5-7 -اینترنت : انقلاب در تکنولوژی
اینترنت پدیده شگفت قرن، انقلاب مهمی در ارتباطات پدید آورده است. ویژگی عمدهای که در اینترنت وجود دارد، تعامل است. اینترنت مانند صنعت چاپ امکان ایجاد و رویت اطلاعات را برای عموم فراهم میکند، مانند تلفن تبادل اطلاعات را امکانپذیر میسازد، مانند کتابها و نشریات، امکان یادگیری و خودآموزی را بهوجود میآورد، مانند سینما و تلویزیون امکان سرگرمی را فراهم میآورد و کلیه این کارها را بهطور همزمان نیز انجام میدهد. اما ویژگی عمده آن در داشتن بازخور و قابلیت تعامل است که سبب شخصی کردن ارتباطات میشود. اینترنت در حال حاضر به عنوان یک رسانهی پست مدرن تداعیگر مرگ فاصلهها در جغرافیای ذهنی برخاسته از راهآهن است. با احداث راهآهن، انسان بر فاصله و مسافت غلبه کرد. تکوین زیرساخت اینترنت نیز بیانگر همان اتفاق است. انسان امروز بر مکان و زمان غلبه یافته است. به عبارت بهتر، صداهایی که شنیده نمیشدند حالا شنیده میشوند. میتوان گفت که آن تمرکزگرایی شدید در رسانههای حاکم سنتی با تمرکززدایی شدیدتری در رسانههای دیجیتالی و پست مدرن به چالش کشیده شده است.
اینترنت میتواند بهترین نماد رسانهای/مجازیشدنِ زندگی اجتماعی و سیاسی امروزی و، با دیدی مثبت، همچون بستری برای کنش صداهای متکثر و همارز محسوب شود. این رسانه در حقیقت «همان پیام» بهنظر میرسد، زیرا: ساختار آن ارزشهایی چون کثرت دیدگاه ها و تمرکززدایی از افکار را تقویت نموده، و بهمثابه «رسانهای خودگزین»[48] به افراد امکان میدهد هرآنچه را که مایلند، هر زمان که میخواهد ببینند؛ سیستمی چند-رسانهای (موسیقی، مکتوبات و…) که برخلاف برنامهسازی گزینشی و بستهی رسانههای سنتی، ساختار باز و تعاملیای دارد که در آن، طرفین ارتباط توامان گوینده و شوندهاند (Hoogeveen,2004: 158-165).
مجازی سازی اینترنتی فرصت بی سابقه ای را در اختیار فرد یا گروه های اجتماعی برای ساختن و به نمایش گذاشتن هویت خویش قرار داده است و عرضه ی منابع هویتی گوناگون توسط اینترنت موجب تکثیر هویت فرد می شود. نمونهی این امر گسترش «وبلاگنویسی» است که بهمثابه عرصه تجلی دیدگاههای عمومی، هژمونی رسانههای سنتی را به چالش طبیده و فعالان آن (درمقام شهروندان مجازی یا شبکهوندها[49] با کار جمعی، انتقال مطالب و گفتگو نشان میدهند که در فضای مجازی نیز میتوان همچون یک شهروند آگاه و فعال به کنشگری سیاسی پرداخت. از اینروست که گنز با این باور که در شرایط امروزی گفتگوهای اینترنتی و وبلاگها به افراد مجال اظهارنظرهایی بهمراتب بیش از رسانههای خبری (صرفاً متمرکز بر عقاید دارای ارزش خبری) میدهند، گسترش این شبکه ها را تحولی امیدبخش میداند که با توجه به ادغام ویژگیهای رسانههای چاپی و الکترونیک، تا حدی بهپایانرسیدن عصر طلایی ژورنالیسم (میانهی قرن بیستم) را جبران می کند. (گنز،1385: 95).
البته مساله فقط این نیست که هویت های موجود در یک جامعه متکثر می شوند و جامعه به سوی کثرت گرایی فرهنگی حرکت می کند، بلکه مساله آن است که فرد در درون خویش چندگانه و دچار تکثر هویتی می شود. این امر در هر دو دسته کشورهای صنعتی و غیرصنعتی دیده می شود. با این تفاوت که افزایش کاربری اینترنت و تشدید این وضع فوق مدرن در جهان سوم می تواند به بروز بحران های هویتی شدیدی منجر شود که تبعات فرهنگی زیادی را نیز به بار خواهد آورد. (معینی، 1384: 108)
گیدنز، جامعه شناس انگلیسی در ایضاح هویت بیان می دارد که «هویت چیزی نیست که در نتیجه ی تداوم کنش های اجتماعی فرد به او تفویض شده باشد، بلکه فرد باید آن را به طور مداوم و روزمره ایجاد کند و در فعالیت های بازتابی خویش مورد حمایت و پشتیبانی قرار دهد.» (گیدنز،1378: 81)
اینترنت این امکان را از طریق کاهش محدودیتها برای فرد فراهم می سازد. در وجه نخست به لحاظ هستی شناختی، تجربه ی جدیدی از هویت و بودن در جهان را در اختیار کاربرانش قرار می دهد که برساخته سپهر مجازی است. در دنیای مجازی جسمانیت رنگ می بازد و هویت حالت ابهام آمیزی پیدا می کند. زیرا بسیاری از عناصر شخصیتی که فرد در دنیای جسمانی به آنها عادت دارد در سپهر مجازی اهمیت خود را از دست می دهد. از سوی دیگر امکان مواجهه آسان و غیرحضوری افراد در جامعه شبکه ای فراهم می شود. در این مقام افراد هم می توانند تولید کننده و هم مصرف کننده باشند و این ویژگی اینترنت را از حالت یک رسانه متعارف خارج می کند.(معینی، 1384: 113)
همچنین اینترنت دارای این قابلیت است که به واسطه آن افراد می توانند خودهای جدیدی را در دنیایی جدید بسازند. به هر حال، اینترنت محصول عصر درهم شکستگی هستی شناختی و پیچیده تر شدن فزاینده ی تفاوت های فردی است و با آن سنخیت تام دارد. امروزه حتی اعضای خانواده ها و همسایگان نیز به ندرت معنای واحدی از هویت در ذهن دارند. این امر، تشخیص اصالت ها را نیز روزبروز دشوارتر می سازد. آلن تورن به خوبی این شرایط به ظاهر تناقض آمیز انسانی را توصیف کرده است: «ما در سکوت زندگی می کنیم، در شلوغی به سر می بریم، منزوی هستیم، در دریای خلق گمشده ایم.» (تورن، 1385: 160)
از این حیث هویت اینترنتی را می توان با فرایند اساساً مدرن تشکیل هویت به وسیله خویشتن و رسیدن به فهمی از خود و هویت یابی مربوط دانست. برای روشن شدن بحث، نگاهی به آمار و ارقام استفاده از برخی رسانه ها می کنیم:
بر اساس برخی آمارهای موجود، ایران با حدود هفتاد میلیون نفر جمعیت، سی و دومیلیون و پانصدو نود هزار نفر کاربر اینترنت دارد که بالغ بر ۴۷ درصد کل جمعیت است. سهم ایران از تعداد کاربران اینترنت در خاورمیانه بیش از ۵۰ درصد است و میزان رشد اینترنت در آن نه درصد است که بالاترین سهم و میزان رشد را در خاورمیانه دارد زیرا تنها در فاصله هفت سال از دسامبر ۲۰۰۰ که میزان کاربران اینترنت ۲۵۰ هزار نفر بود تا ۲۰۰۸ رشدی چشمگیر داشتهاست. رتبه ایران به لحاظ سرعت اینترنت خانگی، در بین ۱۵۲ کشور در جایگاه ۱۴۴ قرار گرفتهاست. بر اساس آماری دیگر به نقل از گاردین، ایران زمانی با داشتن نزدیک به هفت میلیون و ۵۰۰ هزار مصرف کننده اینترنت بعد از اسرائیل بالاترین میزان استفاده از اینترنت را در خاورمیانه داشتهاست. از میان ۱۷۰ کشور جهان در سال ۲۰۱۲، کشور ایران در رتبه ۱۶۴ میانگین سرعت اینترنت قرار گرفتهاست که برخی از کشورهایی که از ایران جلوتر هستند شامل: افغانستان هشت رتبه بالاتر از ایران، عراق ۱۰ رتبه بالاتر از ایران، مغولستان ۱۲۰ رتبه بالاتر از ایران و قرقیزستان ۱۱۵ رتبه بالاتر از ایران هستند. (دانشنامه آزاد ویکی پدیا) این در حالی است که کمتر از یک درصد ایرانی ها از اینترنت استاندارد برخوردار می باشند. اتحادیه جهانی ارتباطات دسترسی کمتر از یک و نیم مگابیت در ثانیه اینترنت را پرسرعت نمی داند بنابراین کمتر از یک درصد از مردم ایران به اینترنت پرسرعت دسترسی دارند. (www.irna.com)
آمارهای جدید نشاندهنده فاصله بسیار زیاد بین دسترسی به اینترنت در نقاط شهری و نقاط روستایی است. براساس آمار مرکز آمار ایران تعداد خانوارهای دارای دسترسی به اینترنت در شهرها ۲۷.۳درصد و در خانوارهای روستایی ۴.۹ درصد است. به طور کلی از مجموع ۲۰ میلیون خانوار در کشور ۴.۳ میلیون خانوار (۲۱.۴درصد) در محل سکونت به اینترنت دسترسی داشتهاند. همچنین این شکاف دیجیتالی بین استانهای توسعهیافته و محروم هم به وضوح دیده میشود. این آمارگیری نشان میدهد که بیشترین ضریب نفوذ اینترنت در نقاط شهری به ترتیب مربوط به استان تهران با ۲۳.۱درصد، استان مازندران با ۲۲.۷درصد و استان اصفهان با ۲۲درصد بوده است. استان سیستان و بلوچستان با ۱۰.۵درصد کمترین ضریب نفوذ اینترنت در نقاط شهری را داشته است.
از سوی دیگر آمارهای مرکز آمار نشان میدهد بخش عمده کاربران اینترنت عمدتا از منزل به اینترنت متصل میشوند. از سوی دیگر این آمار نشان میدهد که بخش کمی از کاربران اینترنت ایرانی در محل کار به اینترنت متصل میشوند. بر این اساس ۷۵.۲ درصد از محل سکونت، ۲۲.۴درصد از کافی نت، ۱۴.۴درصد در محل کار، ۱۳.۴درصد محل تحصیل و ۴.۳ درصد با موبایل به اینترنت متصل میشوند. مرکز آمار ایران آمارگیری از کاربران اینترنت را بر اساس طرح آمارگیری از کاربران اینترنت برای اولینبار در دی ماه سال ۱۳۸۷ و سپس در سال ۱۳۸۹ انجام داد. هدف اصلی این طرح برآورد ضریب نفوذ اینترنت در کشور بود که یکی از شاخصهای مهم در حوزه فناوری اطلاعات کشورها و در زمره شاخصهای اهداف توسعه هزاره است. مرکز آمار ضریب نفوذ اینترنت را نسبت جمعیت استفادهکننده از اینترنت در کشور به کل جمعیت کشور ضرب درصد در نظر گرفته است. آمارهای جدید نشاندهنده وضعیت پرمخاطرهای است که در مسیر توسعه اینترنت در کشور وجود دارد. در حالی که مسوولان وزارت ارتباطات هفتهای نیست از توسعه پهنای باند سخن میگویند آمارهای مرکز آمار نشان میدهد که ۸۶درصد مردم ایران حتی سالی یک بار هم به اینترنت وصل نمیشوند. این وضعیت در مقایسه با ضریب نفوذ کشورهای همسایه که گاه به بالای ۷۰درصد میرسد نشاندهنده عقبماندگی شدید ایران در حوزه اینترنت است.weblognews.ir))
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.