دین که مورد اطمینان قلبی متدیّنان است در دو مرحله یعنی شناسایی حُسن و قبح و همچنین اجرای آن به پشتیبانی و امداد انسان میآید. انسانها که به طور فطری به انجام اصول اخلاقی و ارزشی تمایل دارند، ممکن است به علل گوناگون مانند سودجویانه از انجام آن اصول استنکاف کنند. دین در این مرحله در ترغیب و تحریک انسان به انجام فضایل اخلاقی و گریز از رذایل، با سه راهکار ذیل به تکامل اخلاقی انسان کمک میکند:
۱-). مقام قدسی انسان و خداوند.
۲-). وعده پاداش «بهشت».
۳-). تهدید به کیفر «جهنّم».
پیامبران با نشان دادن مقام قدسی انسان و اشتقاق روح وی از مقام قدسی الهی، شخصیت و کرامت فرامادّی انسان را به او تذکار میدهند و خاطرنشان میسازند که انسان در این دنیا مسافری بیش نیست که به سوی خداوند حرکت میکند؛ پس نباید نفس پاک خود را با رذایل و زشتیهای غیراخلاقی آلوده و مکدر کند و گرنه از سیر و عروج عرفانی خود بازخواهد ماند، به دیگر سخن، انسان برای رساندن «خود» به «خدا»، باید به فضایل اخلاقی ملتزم شود تا به مقصود اصلی خود نایل آید.
راهکار پیشین به انسانهای کامل و وارسته اختصاص دارد و ممکن است این راهکار برای بیشتر انسانها جلوهای نداشته باشد. دین برای این گونه انسانها از دو راهکار دیگر؛ یعنی راهبرد تطمیع و تهدید استفاده کرده است؛ یعنی به ملتزمان اصول اخلاقی وعده پاداش و بهشت میدهد.
آنانی که ارزشهای اخلاقی را مخدوش میکنند، به عذاب و کیفر دنیایی و آخرتی تهدید میکند. بدین سان پیامبران و ادیان در ظهور ملکات و فضایل اخلاقی و پروراندن انسانهای متخلّق به صفات نیکو، سهمی عمدهای در جامعه و تاریخ ایفا میکنند.
پیامبران و ادیان آسمانی برای ترغیب مؤمنان خود به رعایت اصول اخلاقی در متون دینی به صورت متعدّد و مؤکّد و شفّاف به ذکر اصول اخلاقی پرداخته و در قالب امر، موعظه و نصیحت، به سفارش و رعایت آنها پرداختهاند، که گزارش آیات و روایات آن، از حوصله این مقال خارج است و علاقهمندان میتوانند آن را از منابع اخلاقی پی گیرند.
تنها در اینجا به ذکر یک روایت بسنده می کنیم، که حضرت، فلسفه نبوّت و بعثت خود را تکمیل اخلاق نیکوی مردم ذکر میکند:
«انما بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق».[۲۱۹]
۴-): تذکر دانسته های عقلی است که انسان خود می تواند به آنها برسد، ساده کردن مقولات مهم و سعادت بخش و در دسترس نهادن آنها، یکی دیگر از خدمات مهم دین است. که در کلام متکلمین زیادی این مسئله، مشهود است.
خواجه نصیر؛ یکی از دلالیل وجوب بعثت را لطف بودن تکالیف شرعیه نسبت به تکالیف عقلیه می داند:
«و هی واجبه، لاشتمالها على اللّطف فی التّکالیف العقلیّه»[۲۲۰]
«و بعثت واجب است برای اینکه مشتمل است بر لطف نسبت به تکالیف عقلیه»
همان گونه که در متون دینی هم داریم که؛ «برانگیختن گنجینههای مدفونشده عقلانی انسانها»، از وظائف دین و به تبع از کارکردهای دین می باشد، پیامبران تلاش میکنند تا گرد و غبارهای نشسته بر عقول انسانی را کنار زده، گنجینه عقول انسانی را از دل خاکها و خاشاکها استخراج کنند. این گنجینه گرانبها چه بسا به واسطه رسوم، عادات، باورهای نادرست، خرافات، تعصبهای نادرست و … مدفون شده باشد. یکی از رسالتهای پیامبران الهی کنار زدن این حجابها و موانع و برشوراندن منبع عقل بشری است. پیامبران با معرفی ساحتهای دیگری از هستی، با معرفی رازهای وجودی، با بیان مختصات وجودی انسانی و نهادن پرسشهای بزرگ در پیش روی او، عقل او را برمیانگیزانند. یکی از مهمترین برکات و حسنات بعثت پیامبران، توجه انسان، به نیروها و ساحتها و منابع و امکانات وجودی خویش است. پیامبران در درون انسانهای مخاطب خویش، غوغایی را به وجود میآورند، نیروها، نعمتها و ساحتهای فراموششده او را به یاد او میآورند و نگاه تازهای به او میدهند تا عالم و آدم را به گونهای عمیقتر ملاحظه کند.
۵-): در زندگی انسانها موضوعاتی وجود دارد که ممکن است به پای خود هم بتواند به آن برسد، اما چه بسا وقتی رسید که دیر شده باشد، یکی از خدمات مهم دین آن است؛ که در این موضوعات مهم از آدمیان دستگیری می کند، بارزترین مثال آن، مساله مرگ و حیات پس از آن می باشد، بنابراین از دین انتظار داریم در این عرصه مهم انسان را یاری دهد که اگر دین نبود مسئله مرگ و … برای هیچ کس معلوم نمی شد.[۲۲۱]
۶-): تغییر نگاه انسان، نسبت به هستی:
ما در جهانی زندگی میکنیم که نهتنها اندکی از آن به وفق رضای ما نیست، بلکه بسیاری از امور، اوضاع و احوال آن بر خلاف رضایت ماست. ما در جهانی زندگی میکنیم که در آن به رغم میل باطنی ما، درد، رنج، ناکامی، محدودیت، فراق، مرگ و … وجود دارد. اینها امور عینی و ملموسی هستند که پیش از ما و قبل از مشورت با ما و جلب رضایت ما، در جهان وجود داشتهاند و رضایت و عدم رضایت ما واقعیت عینی آنها را عوض نمیکند. ما در این جهان، در زندگی عادی و روزمره خود در پی مطلوبهایی از قبیل قدرت، ثروت و لذت هستیم و برای رسیدن به آنها تلاش طاقتفرسایی میکنیم، ولی همواره با سه مشکل روبهروییم که مایه رنج ما هستند:
۱-). برای رسیدن به هر یک از این امور، عوامل و علل بیشماری دخیل هستند که مانع از رسیدن ما به این معشوقها و مطلوبها میشوند. ممکن است در یک قدمی دستیابی به مطلوب خویش، ناکام مانده، رنجور شویم، (رنج ناشی از نرسیدن).
۲-). پس از رسیدن و دستیابی به هر یک از این امور، هر لحظه گرفتار نگرانی، تشویش و اضطراب هستیم که مبادا آنچه را به دست آوردهایم، از دست بدهیم، (رنج ناشی از ترس از دست دادن).
۳-). پس از دستیابی و تحمّل همه این رنجها، همان مطلوب و معشوق، چون محدود و متناهی است، تکراری میشود به تدریج، روح را خسته و دلزده میکند، (رنج ناشی از تکرار و خستگی و دلزدگی).
حال چه باید کرد؟برای پاسخ به این مسئله سه راه وجود دارد:
۱-). جهان را عوض کنیم. عالمی از نو تأسیس کنیم که در آن، هیچیک از رنجهای سهگانه فوق وجود نداشته و همه چیز به کامِ ما باشد. چنین آرزویی دستنیافتنی است و تنها در دنیای تخیل شاعران و هنرمندان قابلترسیم است.
۲-). خودمان را از میان برداریم. پارهای از فیلسوفان اگزیستانسیالیست که در جمعبندی خود، به پوچی و غلبه شرور بر خیرات و رنجها بر خوشیها رسیده بودند، چنین راهی را پیشنهاد میکردند. آنها تنها راه نجات را در خودکشی میدیدند، ولی پرواضح است که این پاک کردن صورت مسئله است، نه تلاش برای حل آن.
۳-). خودمان را عوض کنیم. این همان راهی است که پیامبران آن را پیشنهاد میکنند. به نظر میرسد یکی از بزرگترین دستآوردها و خدمات دین، فراهم ساختن زمینهای برای تعالی انسان و بازگشت به خودِ اصیل است و تعالی انسان به معنای فراتر رفتن از خودِ کنونی و پرواز به سوی خودِ اصیل و آرمانی است، دین است که نحوه نگاه ما را نسبت به خود، جهان، مرگ، درد و رنج و زندگی در این عالم تصحیح میکند»[۲۲۲]. دین به ما کمک میکند تا با دوری ازدیدگاههای صرفاً خوشبینانه یا صرفاً بدبینانه، دیدگاهی واقعگرایانه درباره زندگی در این عالم و شیوه تعامل با آن داشته باشیم .پیامبران بیش از هر چیز دیگری، در پی آن بودند که در درجه اول، خود، نگاه جامع و واقعبینانهای نسبت به هستی داشته باشند؛ «اللّهمّ ارنا الاشیاء کما هی»[۲۲۳] و در درجه دوم، دیگران را وادار کنند تا از همین منظر به جهان هستی نگاه کنند. در واقع، یکی از مهمترین و اصلیترین رسالتهای پیامبران تلاش برای تصحیح نحوه نگرش به هستی و نحوه تفسیر آن و در نتیجه، شیوه تعامل با آن است.
۲-۱-۲-۱-۳-): کارکرد اجتماعی دین:
حوزه اوّل کارکرد دین و پیامبران درباره خود انسانها با قطعنظر از اجتماع بود که خود به انواع و عرصههای گوناگون منشعب میشد. حوزه دوم فعّالیت و کارکرد دین و پیامبران در رابطه با اجتماع و جامعه است که از اجتماع چندین انسان تشکیل میشود و خود به انواع اجتماع از قبیل خانواده، قبیله، هم شهری، ملّیّت و امّت و غیره تقسیم میشود. در این جا به تبیین مختصر نوع کارکرد دین؛ در عرصه اجتماع اشاره میکنیم.
۱-):همبستگی و رفع اختلافات قومی و نژادی:
همانطور که در سابق گفته شد، زندگی اجتماعی و مدنی برای انسان، اصل فطری یا ضرور به شمار میآید که در گرو اجتماع و جامعه سالم و واحد و عاری از هرگونه اختلاف و تشتّت میتواند نیازهای مادّی و معنوی خود را تأمین کند، زندگی اجتماعی و در جامعه زیستن، که برای رفع نیازهای بشری ضروری است، برای حفظ آرامش خود و جلوگیری از بروز و رشد اختلافات، نیازمند عامل قوی و فراتر از محورهای مادّی است که منافع همه شهروندان را تأمین کند. پیامبران و ادیان آسمانی برای همبستگی جوامع گوناگون از عامل فرامادّی یعنی معنویّت و دیانت استفاده کردهاند. اجرای شعایر مذهبی در عبادتگاه، عامل وحدت و اشتراک گروهها و طیفهای مختلفی از هر زبان، قوم، نژاد و ملّیّت می شود. به جای این که قبایل و شهروندان و ملتها به عامل مادّی یعنی منافع قبیله و شهر و ملیت خود توجّه کنند، به منافع فراتر از آن یعنی منافع همکیشان و مؤمنان توجّه کردهاند که ممکن است در سرزمینها و کشورهای گوناگون باشند، که در این زمینه نیز می توان آیات فراوانی در تایید سخن آورد، علاوه براینکه در سیره معصومین موارد زیادی از همبستگی و متحد کردن بین مردم زیاد داریم که به عنوان نمونه به چند آیه اشاره می کنیم،
قرآن کریم، مدار و محور وحدت جوامع را تمسّک به خداوند ذکر، و از اختلاف نهی میکند.
«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعا وَلاَ تَفَرَّقُوا.»[۲۲۴]
این کتاب آسمانی، در گام دیگر، توحید را نه تنها محور وحدت مسلمانان، بلکه محور همبستگی پیروان ادیان آسمانی، مانند یهودیّت و مسیحیّت میخواند و از آنان میخواهد با این وجه مشترک، زیر چتر توحید همبستگی خود را حفظ کنند.
«قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَی کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئا»[۲۲۵]
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله نیز با الهام از قرآن، بذر همدلی و همصدایی را در امّت خود افشاند و به صورت شفّاف فرمود:
«ایها الناس کُلکم لآدم و آدم مِن تراب لا فضلَ لعربیٍ علی عجمی الا بالتقوی»[۲۲۶]
«ای مردم! همه شما از آدم هستید و آدم نیز از خاک خلق شده است؛ پس هیچ گونه برتری برای عرب بر عجم نیست، مگر با صفت تقوا.»
۲-): آزادی اجتماعی:
هماره در طول تاریخ، قشر اقلیّت محض در جایگاه طبقه حاکم، اکثریّت جامعه را استثمار میکنند و خود را بر جان، مال و ناموس آنان مسلّط میدانند. چه بسا متفکّران و فیلسوفان نامی جهان نیز از این رویکرد با طرح نظریّههای فلسفه سیاسی مانند حق طبیعی ارسطو[۲۲۷] و حکومت اشراف و فرزانگان افلاطون، پشتیبانی تئوریک میکنند؛ امّا پیامبران در برابر حکومتهای جور و طاغوت زمانه به مخالفت و مقابله برخاستند و از آنان میخواستند، حقوق فطری و آزادیهای مردم را به رسمیّت شناخته، از تعدّی به حقوق آنان خودداری کنند.
قرآن کریم تأکید میکند خداوند، برای هر امّتی پیغمبری فرستاده است که هدف آن، عبادت خداوند و دوری از طاغوت زمانه است:
«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»[۲۲۸]
پیامبران با الهام از وحی آسمانی، امّتها را به آزادی مردم مسلمان دیگر از یوغ حاکمان ظالم هر چند از راهکار جنگ تشویق، و اختیار سکوت و بیتفاوتی در این امر را ناروا و مذمت میکردند.
۳-): برپایی عدالت اجتماعی:
عدالت اجتماعی آرمان انسانی است که تحقّق آن به آموزههای آسمانی نیاز دارد. آفریدگار جهان و انسان، بهتر از همه به نیازهای طبیعی، فردی و اجتماعی انسان آگاه است؛ پس بشر باید اصول کلّی قوانین خود را از آفریدگار و سازنده خویش بگیرد و این در گرو بعثت سفیران آسمانی است. روشن است که صرف بهدست آوردن قانون در اجرای عدالت کفایت نمیکند؛ بلکه انسان باید قوّه عقلانیّت و اخلاقش بر غریزه نفع و استخدامگریاش فایق آید و این محتاج تعلیم و تزکیه نفس است تا پس از دریافت قانون و شریعت آسمانی، در اجرای آن، عدالت و حق را مرعات کند. در صورت عدم کفایت تعلیم و تزکیه در پایبندی انسان به عدالت، نوبت به سایر تضمینها از قبیل کیفرهای دنیایی و آخرتی میرسد. نکته قابل توجّه این که محتمل است برخی قانونشکنان و متجاوزان به حقوق دیگران خود را از کیفر دنیایی رفتار خود با انواع حیلهها و راهکارها برهانند، و در این فرض است که عدالت اجتماعی با بنبست مواجهه میشود؛ امّا وجود کیفر آخرتی آن هم با اشدّ مجازات که هیچ گریزی از آن نیست، به اجرای عدالت اجتماعی و رعایت آن تضمین بیشتری میبخشد و این کارکرد اختصاصی نبوّت و پیامبران است که بدون اقبال به نبوّت و پیامبران، اصل عدالت اجتماعی با بحران مواجه خواهد شد.
بر این اساس، برقراری عدالت اجتماعی جزو اهداف اساسی پیامبران است. به دیگر سخن، وظیفه و مأموریت پیامبران فقط در دعوت به خدا و مقابله با حاکمان جور و براندازی آنان خلاصه نشده است؛ بلکه خداوند و پیامبران به فکر حکومت پس از فروپاشی حکومتهای جور هستند که مشخصّه آن، توجّه و اهتمام خاص به اصل عدالت اجتماعی است.
آیه ذیل در باب عدالت، با صراحت و شفّافیت، اجرای عدالت را فلسفه بعثت ذکر میکند.
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاس»[۲۲۹]
آنچه در این نوشتار از کارکردهای پیامبران و ادیان اشاره شد، به کارکردهای اصل بعثت و دیانت و به تعبیری به گوهر دیانت مربوط میشد. سنخ دیگر کارکردها به پیام، و آموزههای خاصّ پیامبران و ادیان ناظر است که در اصطلاح، از آن به «پوسته دین»، تعبیر میشود؛ برای مثال، احکام خمس، زکات، انفال، تحریم ربا و مسأله احتکار در اقتصاد جامعه دارای کارکرد خاصی است، پیامبران و ادیان در حوزههای مختلف مانند حوزه بهداشت فردی و عمومی از طریق روزه، تحریم شراب، زنا و تحریم خوک و در حوزه امنیّت اقتصادی و اجتماعی از طریق احکام حدود و دیات و دفاع و جهاد، و نماز جماعت یا جمعه دارای کارکردهای مهم و مثبتی در جامعه بودند که تنقیح هر کدام از آنها، مجال دیگری را میطلبد.[۲۳۰] لذا در پایان می توان خلاصه کارکرد دین را یا به عبارتی اهداف بعثت را در چند چیز بیان کرد.
«محمد سلیمان الاشقر» در کتاب «افعال الرسول» در این باره مینویسد:
دانلود منابع پایان نامه درباره بررسی و تحلیل دو نظریه انسان دینی و دین انسانی- ...