در «تلمود» اصلیترین کتاب فقهی که به گفته ویلدورانت، اساس تعلیم و تربیت یهود[۱۹] است، نیز بر لزوم پوشاندن سر از نامحرمان، لزوم سکوت زن و پرهیز از هرگونه آرایش برای سایر مردها، پرهیز از نگاه زن به مردان بیگانه، اجتناب ازنگاه مرد به زنان نامحرمو لزوم پرهیز از هر امر تحریکآمیز،[۲۰] تأکید شده است.
رعایت عفت و حجاب توسط زنان انبیاء و بزرگان بنیاسرائیل در تورات کنونی و تلمود کاملاً مشهود است؛ بطوری که عدم رعایت عفت را یکی از علل نزول عذاب الهی بر بنیاسرائیل دانستهاند.
همان طور که در بررسی این بخش ملاحظه نمودید، قانون سخت حجاب زنان یهودی به اعتراف مورخین غیر قابل انکار است. تورات تشبه مرد و زن به یکدیگر را نهی نموده، میگوید:متاع مرد بر زن نباشد و مرد لباس زن را نپوشد؛ زیرا هر که این را کند، مکروه «یَهْوَه» خدای تو ست.[۲۱] بیحجابی سبب نزول عذاب معرفی شده است. طبق قوانین یهودی، عدم رعایت عفت عمومی دارای مجازات بوده و حجاب از ضروریات زندگی زنان خصوصاً متأهل است.
بند سوم:پـوشش و حجـاب در آییـن مسیحیـت
در آیین مسیحیت پوشش اهمیت زیادی داشته و زنان معتقد به حضرت مسیح (ع) می کوشیدند مانند حضرت مریم (س) موی خود را بپوشانند و با حجاب وارد جامعه شوند . نقاشان مسیحی ، به خصوص نقاشان قدیمی تر ، تصویر حضرت مریم (س) را با پوشش و حجاب کامل می کشیدند . هم چنین از گذشته تا زمان حاضر زنان راهبه و قدیس یکی از کامل ترین حجاب ها را انتخاب کرده اند . این امر نشان می دهد که از نظر آنان ، داشتن حجاب ، به دینداری نزدیک تر و در پیشگاه خدا پسندیده تر است.
مسیحیت نه تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب را تغییر نداد، بلکه قوانین شدید آن را استمرار بخشید و در برخی موارد، قدم را فراتر نهاد و با سختگیری بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخت؛ زیرا در شریعت یهود، تشکیل خانواده و ازدواج امری مقدس محسوب میشد و طبق نوشته ویل دورانت، در سن بیست سالگی اجباری بود؛[۲۲] اما از دیدگاه مسیحیت قرون اوّلیه، تجرّد، مقدس شمرده میشد.[۲۳] بنابر این مسیحیت، برای از بین بردن زمینه هرگونه تحریک و تهییج، زنان را به صورت شدیدتری به رعایت کامل پوشش و دوری از هر گونه آرایش و تزیین فراخواند. برابر متون تاریخی، چادر و روبند، برای همگان – حتّی برای خاتونهای اشراف – ضروری بود و در اعیاد نیز کسی آن را کنار نمیگذاشت؛ بلکه با طلا و نقره و پارچههای زربفت آن را تزیین مینمودند و حتّی برای تفریح نیز با حجب و حیای کامل در مجالس انس و یا گردشهایی دور از چشم نامحرمان، شرکت میجستند.
انجیل در موارد فراوان، بر وجوب حجاب و پوشش تأکید و پیروانش را به تنزّه از اِعمال شهوت و عفاف فراخوانده است؛ در انجیل میخوانیم: همچنین زنان پیر در سیرت متقی باشند و نه غیبتگو و نه بنده شراب زیاده، بلکه معلمات تعلیم نیکو تا زنان جوان را خِرَد بیاموزند که شوهر دوست و فرزند دوست باشند و خرداندیش و عفیفه و خانهنشین و نیکو و مطیع شوهران خود که مبادا کلام خدا متهم شود[۲۴]
همچنین ای زنان، و شما را زینت ظاهری نباشد از بافتن موی و متجلّی شدن به طلا و پوشیدن لباس بلکه انسانیت باطنی قلبی در لباس غیر فاسد، روح حلیم و آرام که نزد خدا گرانبهاست زیرا بدین گونه زنان مقدسه در سابق نیز که متوکل به خدا بودند، خویشتن را زینت مینمودند.[۲۵]
دستورات دینی پاپها و کاردینالهای مسیحی که بر اساس آن پوشاندن صورت الزامی و تزیین موی سر و آرایش آن و تنظیم آنها در آیینه و سوراخ نمودن گوشها و آویختن گلوبند، خلخال، طلا و دستبند قیمتی، رنگ نمودن مو و تغییر صورت ظاهری ممنوع بود، شدت بیشتری رانشان میدهد.[۲۶]
در مسیحیت همانند ادیان زرتشت و یهود، حجاب امری معمول و موردتاییداست.مسیحیت نه تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب را تغییر نداد بلکه از آن قدم فراتر نهاد. زیرادرشریعت یهود تشکیل خانواده و ازدواج امری مقدس محسوب میشد اما در مسیحیت تجرد مقدس شمرده شد و لذا برای از بین بردن زمینه تحریک و تهییج جنسی، زنان به رعایت عفت کامل و دوری از هرگونه آرایش به صورت شدیدتری فرا خوانده شدهاند.
مسیحیت با دستور تجرد و زندگی رهبانی ،بر لزوم حجاب پوششی و رعایت عفت تاکید فراوان دارد.و نه تنها پوشاندن صورت را الزامی کرد بلکه تزیین موی سر و آرایش آن و تنظیم آنها در آیینه و سوراخ نمودن گوشها و آویختن گلوبند، خلخال، طلا و دستبند قیمتی، رنگ نمودن مو و تغییر صورت ظاهری را نیز ممنوع کرد.
گفتار سوم:حجاب وپوشش زن در ایران باستان
بند اول:فـرهنـگ و لبـاس ایـران باستـان در گـذر تاریـخ
برخی مدعی شده اند: «ارتباط عرب با ایران از موجبات رواج حجاب در قلمرو اسلام شد» و معتقدند که «حجاب رایج میان مسلمانان عادتی است که از ایرانیان، پس از مسلمان شدنشان به سایر مسلمانان سرایت کرد». برخی دیگر نیزگفته اند:«حجاب ازملل غیرمسلمان روم و ایران به جهان اسلام واردشده است.»
تاریخ لباس و پوشاک از شاخه های شناخت فرهنگ ادوار گذشته هر تمدنی است. مردان ایرانی در تمامی ادواری که نشانه هایی از پوشش آنها در دست داریم، نیز حجاب در معنای مخالف برهنگی را داشتند و اصولاً برهنگی در فرهنگ ایرانی امری مذموم به شمار می رفته است. شاید این مفهوم را هنگام مقایسه با تمدنهای همزمان با تمدن ایرانی بهتر درک کنیم. بررسی پوشش مردان و زنان ایرانی نه تنها ما را با ظاهر افرادی که در گذشته زندگی می کردند، آشنا می کند، بلکه شناخت بسیاری از مسایل مانند انواع بافته های نساجی نوع و طرح آنها و خیلی موارد دیگر را به ما می دهد. ایرانیان از عهد کهن تا چندی پیش درباره لباس پوشیدن تغییر نگرش اساسی نداشته اند، اگر چه در گذر زمان سعی کرده اند شیوه لباس پوشیدن را متناسب با شرایط متغیر زمانه خود هماهنگ سازند، ولی در مجموع متفاوت تر از ساکنان کشورهای اروپایی بوده اند. سنگ نگاره های به جا مانده از عهد باستان هم نشان می دهد که جوامع شرقی از جمله ایران و مناطق دیگر همچون تمدن «تدمر» در سوریه علی رغم تأثیرپذیری از معماری یونانی و رومی، باز هم حال و هوای شرقی خود را حفظ کرده اند که این در سنگ نگاره ها و پیکرهای تقریباً پوشیده از لباس به یادگار مانده از آن دوران خود را نشان می دهد. تاریخ لباس بخشی از تاریخ تمدن است که در آن تحولات شکل و فرم لباس از قدیمی ترین ایام تا زمان خاصی مورد بررسی و مطالعه و تحقیق قرار می گیرد و با تغییر این نوع پوشاک رفتارهای فرهنگی و اجتماعی آن جامعه نیز دستخوش تغییر و تحول می گردد. در هر جامعه مطالعه این بخش از تاریخ رازهای نهفته ای در مورد مردم آن دوران را برای ما روشن می سازد.
یکی از نکات جالب توجه در تمام نگاره های باستانی که می تواند موید اعتقاد ایرانیان باستان به بحث پوشش وحفظ عفاف بوده اند این است که در هیچ نگاره ی انسان که از دوره هخامنشیان به جا مانده برهنه ای دیده نمی شود و اصولاً برهنگی از دیدگاه هخامنشیان بسیار زشت و قبیح بوده است. پروفسور گزن فون در کتاب «از زبان داریوش» در این باره می گوید: کوروش این لباس را از مادها گرفته و تمام کارکنانش را متقاعد کرده تا آن را بر تن کنند وظاهراً معتقد بوده که این لباس نقص بدن اشخاص را می پوشاند و آدمی را زیبا و بالابلند نشان می دهد. .[۲۷]
بنددوم:پـوشش زن در ایـران باستـان
پوشش زن و مرد ایرانی ازجمله مسایلی است که از دوران باستان دارای اهمیت بوده است و از ابتدای تاریخ باستانی این کشور تا کنون دست خوش تحولات عمیق نشده و مفهوم آن در فرهنگ ایرانی حفظ شده است.یافته های باستان شناسی نشان می دهد که ایرانیان از ابتدا به نوع لباس و پوشش خود توجه خاصی نشان می دادند، بطوری که تعلق افراد به هر طبقه اجتماعی خاص با تغییر در نوع، جنس، رنگ و مرغوبیت لباس مشخص می شده است. برخی پوشاک ایرانیان را در ادامه لباس بابلیان و آشوریان می دانند. با این تفاوت که دارای اشکال گوناگون و قابل توجه بود.که از پشم ، کتان وابریشم تهیه می شد.دامن این لباس در جلو شکم ،یا در پهلوها، چین می خورد.وبه شکل پیله های منظم در می آمد.در زیر این لباس پیراهن ،شلوار زیر و جوراب می پوشیدند.رنگهای قرمز،زرد،آبی تیره از محبوبیت بیشتری برخوردار بودند. بنفش، آبی و سفید از رنگهای سلطنتی به شمار مرفت. وقهوهای ویژه سوگواری بود.کفش را از چرم نرم،به رنگ زرد و به شکل پا می ساختند،که تا مچ پا را می پوشاند وبه وسیله دکمه و تسمه هایی که روی آن نصب شده بود،بسته می شد.[۲۸]
در ۱۳۵۰ قبل از میلاد به شهادت آثاری که از تمدن ایلامی به دست آمده، ایرانیان «لباس کامل» به تن می کرده اند. پوشش برای آنکه به عنوان یک نیاز بنیادین مادی برای بشر به حساب می آید، عاملی برای نمایش اعتقاد و شخصیت افراد تلقی میشود و به نوعی پرچم وجودی انسان است. انسانها به وسیله نوع پوشش بخشی از هویت خود را عرضه می کنند و تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران در هیچ کجای خود زنان را باظاهری برهنه یا نیمه عریان ندیده است، مگر آنجا که دستان بیگانگان تلاش نموده این ملت را از تمدن و فرهنگش جدا کند.
در مورد پوشش زنان ایران باستان ،مطالب زیادی درتاریخ وجود دارد . ویل دورانت درباره پوشش زنان ایران باستان واین که حجاب بسیار سختی دربین آنان رایج بوده است، می گوید : « زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز درتخت روان روپوش دارازخانه بیرون بیایند. هرگز به آنان اجازه داده نمی شد که آشکارا با مردان آمیزش ( اختلاط) کنند. زنان شوهردارحق نداشتند هیچ مردی را ،ولو پدر یا برادرشان باشد، ببینند. در نقش هایی که درایران باستان برجای مانده ، هیچ صورت زن دیده نمی شود و نامی از ایشان به نظر نمی رسد».[۲۹] یافته های پژوهشی نشان می دهد که زنان ایران زمین از زمان مادها (که نخستین ساکنان آریایی ایران زمین بوده اند) حجاب کاملی شامل پیراهن بلندچین دار و شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند روی لباس ها، داشته اند. این حجاب در دوران سلسله های مختلف پارس ها نیز معمول بوده است. در زمان زرتشت و قبل و بعد از آن، زنان ایرانی از حجابی کامل برخوردار بوده اند.
برابر متون تاریخی، در همه آن زمان ها پوشاندن موی سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر رایج بوده است و زنان با آزادی در محیط بیرون خانه رفت و آمد می کردند و هم پای مردان به کار می پرداختند. و این امور با حجاب کامل و پرهیز شدید از اختلاط های فساد برانگیز همراه بوده است.
نصوصی که بیانگر حجاب زنان ایران باستان است، نشان می دهد که زنان دردوره های مختلفی چون دوره مادها، پارسی ها (هخامنشیان)، اشکانیان و سامانیان دارای حجاب وپوشش بوده اند، درکتاب « پوشاک باستانی ایرانیان » آمده : « اصلی که باید درنظر داشت ، این است که طبق نقوش برجسته و مجسمه های ماقبل میلاد، پوشاک زنان آن دوره ( مادها ) ازلحاظ شکل ( باکمی تفاوت ) با پوشاک مردان یکسان است».[۳۰]
در فرشی که از پازیریک سیبری بدست آمده و مربوط به عصر هخامنشی است مردان پارسی بر روی موهای پرپشت و مجعد خود کلاه ترکدار نمدی گذاشته اند و زنان به تصویر درآمده، لباس پرچین و کفشهای مردان ماد و پارس را پوشیده اند و چادر کوتاه و نازک نیمگرد بر سر دارند. با این اوصاف بانوان دربار هخامنشی هنگام تردد در خـارج از کاخ و خانـه هـای خـود بر تخت روانهایی که با پرده پوشیده می شد، می نشستند.
لباس زنان اشکانی پیراهنی بلند تا روی زمین ، گشاد ، پرچین ، آستین دار و یقه راست بوده است . پیراهن دیگری داشته اند که روی اولی می پوشیدند وقد این یکی نسبت به اولی کوتاه و ضمنا یقه باز بوده است . روی این دو پیراهن چادری سرمی کردند . [۳۱]
زنان اشراف و دربار ساسانی همچون اعصار گذشته در پرده و حجاب زندگی می کردند و زنان فرودست که در مسائل اقتصادی نقش داشتند پیش از سلطنت خسرو پرویز ملزم به رعایت حجاب نبودند.
زنان دراین دوره که احکام دینی زرتشتیان درکشور اعمال می شده است ، همچنان دارای حجاب کامل بودند . درمورد پوشاک زنان چنین آمده است : « چادر که از دوره های پیش مورد استفاده بانوان ایران بوده است ، دراین دوره نیز به صورت مختلف مورد استعمال داشته است . » [۳۲]
حجاب زنان در این دوره چنان اهمیتی داشت که « حتی لباس هنرپیشگان زن، مانند لباس های بلند سایر بانوان ، تا پشت پاکشیده شده است .» [۳۳]
پوشش در هر جامعه ای منبعث از مجموعه رفتارها و منش رایج همان جامعه است که اگر در جامعه الگوهایی برای پوشش مطرح شده و مقبولیت قومی پیدا کند، می توان آن را فرهنگ و پوشش آن جامعه دانست. در ایران باستان، چادر قبل از حضور دین مبین اسلام بعنوان مقوله ای «ملی» مطرح بوده است و پس از اسلام نیز از آنجا که مبانی فقهی و احکام اسلامی بر پایه فطرت و ارزش های والای بشری بنا نهاده شده است با مهر تایید زدن بر حجاب ایرانی موجب تقویت و اعتلای فرهنگ حجاب که اکنون مترادف با پوشش اسلامی است، شده است.
مبحث دوم:حجاب در جامعه ایران امروز وتاثیر برخوردبا فرهنگ بیگانه
اثرگذاری اصول و ارزشهای اسلامی را بر الگوی پوشش زنان ایرانی نمی توان نادیده گرفت. پایبندی زنان ایرانی به باورهای دینی و اصول ارزشی اسلام موجب شده است در کنار سلایق فردی، هنجارها و خواستهای عرفی و عوامل تجاری از جمله تبلیغات، قیمت، مد و …، تعالیم دینی بیشترین تأثیر را بر فرهنگ مصرف پوشاک زنان داشته باشد. عوامل تجاری در یک فرایند مقطعی و محدود می توانند بر الگوی مصرف تأثیر گذار باشند اما هیچگاه همانند انگیزه های ناشی از باورهای اصیل دینی نمی توانند پایدار باشند. البته علاوه بر الگوی پوششی اسلام برای زنان، عوامل متعدد دیگری نیز بر فرهنگ مصرفی پوشاک زنان تأثیر داشته است که از آن جمله به عوامل جغرافیائی، اقلیمی، فرهنگ، آداب و رسوم، برهه تاریخی و زمانی، موقعیت اجتماعی و جایگاه طبقاتی افراد، شرایط اقتصادی، شرایط سنی و جنسی افراد، سیاست و تکنولوژی می توان اشاره کرد.
گفتاراول:پدیده تجددوبرخوردفرهنگسنتی ایران بامفاهیم برگرفته ازفرهنگ غرب
با پشتوانه اسلامی- ایرانی گمان می رفت که مسائل زنان در بسیاری از حوزه های اجتماعی و فرهنگی حل شده باشد. اما به اذعان بسیاری از کارشناسان مسئله پوشش، یکی از مسائل بزرگ جامعه ما محسوب شد و بدحجابی معضلی شد که نه فقط جامعه زنان بلکه کل جامعه و حتی جامعه مردان را نیز به خود مشغول داشته و آسیب های ناشی از پوشش نامناسب، گریبان گیر این قشر از جامعه نیز شده است.
در اینجا به زمینه های نفوذ وتاثیر فرهنگ بیگانه برپوشش وحجاب اسلامی_ایرانی در چنددوره اخیرحکومت در ایران می پردازیم وشکل گیری پدیده تجدد رامورد بررسی قرار می دهیم.
بند اول:زن در دوره صفـوی[۳۴]
عصر صفویه، زمینهسازِ نفوذِ فرهنگیِ اروپا به دلیلِ اوجِ رونقِ نساجی است و تغییرات اندک لباس در این دورهِ و بعدها در دوره قاجار و اوج آن در عصرِ رضاشاهی، نشأت گرفته از همین امر است.
نیاز به بازسازیِ ارتش ایران، به دلیلِ حملهِ عثمانی از شمال غربی، پرتقالیها از جنوب و بستهشدن راه تجاری ایران به اروپا، شاهان صفوی را ترغیب ساخت تا برای تقویتِ قوایِ نظامی، جنگ افزارهای اروپایی را در مقابل اعطایِ امتیازات و معافیتهای تجاری وارد ایران کنند؛ به عبارتی بازسازیِ ارتش ایران، اولین دریچه ورود اروپاییان، به خصوص فرهنگ پوشش شان به جامعه ایرانی است.
بنددوم:پـوشش زنـان در دوره شاه عبـاس اول
«فدت آفانوس کاتوف» تاجر روسی است که در سالهای ۱۶۲۳ و ۱۶۲۴، دوره سلطنت شاه عباس اول، به فرمان تزار روسیه راهی سرزمین پهناور ایران میشود تا گزارشی کامل از مسیر بازرگانی ایران را ترسیم کند. دراین گزارش «کاتوف» علاوه بر شرح راه ها، پلها، رودخانه ها و ساختار شهر به آداب و رسوم و گهگاه نیز به پوشش مردم پرداخته است.
در زیر نمونه ای از یادداشت او پیرامون پوشش زنان آمده است:
زنان دربیرون ازخانه خود رابه متقال نازکی میپیچندکه چشم و صورت آنها پیدا نیست. آنها جورابهای ساق بلند ماهوتی رنگ و کفش بر پا دارند ولی برخی از زنان جورابهای ساق بلند مخملی میپوشند.
تمام زنان و دختران شلوار به پا میکنند. گیسوان بلند خود را که گاه تا کمر و قوزک پا میرسد به بافت دو تایی، سه تایی و چهار تایی میپیچند و با موهای مصنوعی که به گیسوان خود میبافند و بدین شکل آرایش میدهند. عده ای از زنها به سوراخهای بینی خود حلقه های طلایی با مروارید و سنگهای گرانقیمتی میبندند. لباس روی آنها از کافتن (لباس روی با آستنیهای بلند) تنگ و پیراهن بدون گلدوزی است و مرواریدهایی که به نخ پیچیده اند دور گردن می اندازند و یا به پیشانی می بندند.
بندسوم:حجـاب در دوره قاجـار[۳۵]
در عصر قاجار، شیوهی پوشش زنان در محیط خانه و بیرون از آن، متفاوت بود. نوع پوشش آنان را در درون خانه از لحاظ تاریخی میتوان به سه دوره تقسیم کرد:
دورهی اول، از ابتدای دوران قاجار تا مسافرت «ناصرالدینشاه» به فرنگ.
دورهی دوم، از مسافرت «ناصرالدینشاه» تا پایان عصر ناصری و ابتدای دورهی مظفّری. دورهی سوم، از ابتدای دورهی مظفری تا پایان دورهی قاجار.
الف) دورهی اول، از ابتدای دوران قاجار تا مسافرت «ناصرالدینشاه» به فرنگ
لباس زنان را در دورهی اول، پیراهن کوتاه بدون یقهای تشکیل میداد که جلوی آن باز و دکمههای زرین و مروارید نشان زینتبخش آن بود. نزد خانوادههایی که از ثروت کافی برخوردار بودند، این دکمهها از طلا و مرواریدبود. نوع پارچهها ابریشمی بود که گاه چندین رشته مرواریدبه دور یقه دوخته میشد.
معمولاً پیراهنها را شلواری گشاد، مانند شلوار مردان و نیمتنهای کوتاه به نام «ارخالق» تکمیل میکرد. بر روی آن «چاپکین» میپوشیدند که عبارت بود از پیراهن بدون یقهای که جلوی آن باز بود و در زیر کمر، از چپ به راست دکمه میخورد. پوشش سر را نیز پارچهای به شکل سهگوش تشکیل میداد که به آن «چارقد» میگفتند و از انواع آن میتوان به دو نمونهی چارقد «قالبی» و «آفتابگردانی» اشاره کرد.
ب) دورهی دوم، از مسافرت «ناصرالدینشاه» تا پایان عصر ناصری و ابتدای دورهی مظفّری
مسافرت ناصرالدین شاه به فرنگ و روسیه و دیدن بالرینهای «پترزبورگ» که شلوار بافتهی چسبان و نازکی به پا میکردند و دامن های بسیار کوتاهی به اندازه یک وجب روی آن میپوشیدند، شاه را بر آن داشت که زنهای حرم خود را به پوشیدن این نوع لباس تشویق کند. او زنان حرمسرا را واداشت تا چاقچورها (شلوار بلند چین دار مخصوص زنان) را کنار گذارند، شلیته های کوتاه بپوشند و سر و موی خود را نیز با روسری های سفید ساده بپوشانند. سلیقه شاه اندک و آرام از درون حرمسرا به بیرون سرایت کرد و بسیاری از زنان و دختران خواص نیز به آن گراییدند اما این خواست در میان مردم عادی و به دلیل فضای مذهبی حاکم بر جامعه، جای خود را پیدا نکرد.
ج) دورهی سوم، از ابتدای دورهی مظفـری تا پایـان دورهی قاجـار
در این دوره، کت و دامن و لباس به شیوهی فرنگی بهویژه در میان زنان طبقهی مرفه افزایش یافت. خانوادههای وابسته به دربار از این نوع پوشش استفاده میکردند و زنان روشنفکری چون «قرهالعین» نیز بدون حجاب در جمع ظاهر میشدند.
لباس بیرونی خانمها، چادریکشکل وهمانندی بود که سرتا پای زنان را کاملاً میپوشاند و معمولاً از پارچههای ابریشمی، پشمی، تافته و اطلس بودکه به رنگهای سیاه، آبی پررنگ و آبی نیلی تهیه میشد. عموم زنان دیگراز پارچههای نخی راهراه یاگلدار استفاده میکردندکه با دو شیوهی دوخت از هم شناخته میشدند.
بر روی این چادرها روبندی بهمنظور پوشاندن چهره استفاده میشد که پارچههای چهارگوش و یا مستطیل شکل بود و قسمت پوشش چشمها را توردوزی کرده بودند. این روبنده توسط قلابهایی به پشت سر بسته میشد. چگونگی شکل و نوع این قلابها مشخصکنندهی طبقهی اجتماعی فرد بود. و بالاخره قسمت بعدی این پوشش را چکمهای به نام «چاقچور» تشکیل میداد. در اواخر دورهی قاجار، نوعی روبنده به نام «پیچه» متداول شد که کوچک و مربع شکل بود و از موی دم اسب تهیه میشد.
در دوره قاجار، زنان در بیرون از خانه، چادری به رنگ سیاه یا بنفش به سر کرده و صورت را با روبند میپوشاندند. چارقد (سرپوشِ زنان)، چاقچور و نقاب نیز یکی دیگر از اجزای لباسِ بیرونیِ زنانِ عهدِ ناصرالدین شاه است.
بندچهارم:دوره معاصر
در میان رخدادهای تاریخ معاصر ایران،کشف حجاب به عنوان یک جریان اجتماعی،موضوعی است که ریشه های آن را باید فراتر ازمرزهای عقیدتی و جغرافیایی جستجو کرد.در حقیقت کشف حجاب به عنوان یک گرایش تجددطلبانه ارمغانی است از دنیای غرب به دنیای شرق دراین جریان،ارزشهای مذهبی وسنتی ،تاحدود زیادی دگرگون شده وشکل غربی به خود می گیرد وآنچه مقدس شمرده شده بود مورد بی توجهی واقع می شود.
حال قبل از ادامه بحث،مفهوم تجددطلبی وبه طور اختصار نحوه شکل گیری تجددطلبی وتاثیر آنرا بر فرهنگ حجاب وپوشش درایران را مورد بررسی قرارمی دهیم.
تجددطلبی[۳۶]وترقی به مفهوم تاریخی ،پدیده عظیم وسازنده تمدن جدید غربی است.تجددطلبی از دیدگاه دانش سیاسی وجامعه شناسی،به مفهوم تغییر وتحول وتکامل هیئت جامعه است تحول در معنای غربی که عام وهمه جانبه است وشامل سیاست،اخلاق،اقتصاد،عقاید وکرداراجتماعی وارزشهای آدمی است که ازطبیعت مادی ناشی می شود.
آشنایی اندیشه گران و تجدد طلبان ایرانی با مظاهر تمدن غرب ،این فکر را در آنان بوجود آورد که زنان نیز می توانند درجامعه نقشهای اجتماعی وسیاسی به عهده گیرند,انان تصور می کردند برای ایجاد این نقش ،پذیرفتن روابط حاکم بر اجتماع غرب،علاوه برتقلید در زمینه علوم تکنولوژی ضروری به نظر میرسد چراکه از دیدبسیاری از این تجددگرایان غربی ها به همان نسبت که در صنایع وتکنولوژی پیشرفت کرده اند،به همان میزان درروابط اجتماعی پیشرفت داشته اند.
یکی از جریانهای اجتماعی که دربرخوردبا فرهنگ وآداب ورسوم غربی سخت مورد توجه تجددگرایان قرارگرفت اتحادشکل البسه مردان وکشف حجاب زنان بود. به طوری که عده زیادی ازاین نوگرایان ضمن رعایت آن،جامعه رانیز بدین جهت فراخواندند وهمین دسته اخیر بودند که بذر ترویج فرهنگ و آداب ورسوم غربی را در ایران پاشیدند.که بررسی افکار آنان این مدعا را ثابت می کند.[۳۷]
تا قبل از ۱۷ دی ۱۳۱۴ ـ طرحِ کشفِ حجاب توسط رضا شاه ـ تمام زنانِ ایرانی، چادری سیاه به سر داشتند که پوششی بلند از ابریشم یا نخ بود. بخشی از آن را چون پیشبندی به دور کمر میبستند و علاوه بر چادر، زنان مقیّد از روبند نیز استفاده میکنند.
از ۱۷ دی به بعد، استفاده از چارقد و چادر ممنوع شد و جایش را به مانتوهای بلند و شالگردن و یک کلاهِ دورهدار داد.
ارتجاع و شیوعِ فرهنگِ اروپایی، بعد از صفویه (در دوره قاجار و پهلوی) و ترویج فمینیسم غربی از طریق تأسیس مدارسِ غربی، اقلیّتهای مذهبیِ کاتولیک، ترویج فرهنگِ برهنگی و فمینیستی NGO ها و مجامع زنانه در زمان رضاخان در تهران، اصفهان و آذربایجان و کادرسازی و نفوذ در تعلیم و تربیّتِ نسلِ جدید…، همه و همه، تحمیل برهنگی در کادوپیچِ پیشرفت و مقاومت زن ایرانی و مسلمان در برابر این هَجمه را نشان میدهد.
گفتاردوم:تاثیر انقلاب اسلامی وعواملپیدایش بیحجابیوبدحجابی درایران امروز
فقدان راهبردی مشخص و مدون در حوزه برخورد با مسایل فرهنگی وعدم آشنایی با عوامل کلان تأثیرگذار نتوانسته مارا در کنترل بعضی تأثیرات اجتماعی یاری رساند. ازجمله مسأله ی اجتماعی جامعه “بدحجابی” است:
این کاستی مهم وکلیدی که از اوان انقلاب تاکنون باعث پیدایی و تکوین بسیاری از ناهنجاری ها در کشورگردیده است، مردم ومسئولان را درطراحی وتدوین و اجرای تقنینی، قضایی و اجرایی مبتنی بر راهبرد کلان فرهنگی – اجتماعی کشور دچارسردرگمی، دوباره کاری و اقدامات موازی وبعضاً متضادکرده است.
همان طور که قبلااشاره گردیددرشکل پوشش زنان اعم ازحجاب یاویژگی های دیگرپوشش موارد بسیاری همچون عوامل جغرافیائی، اقلیمی، فرهنگ، آداب و رسوم، برهه تاریخی و زمانی، موقعیت اجتماعی وجایگاه طبقاتی افراد، شرایط اقتصادی، شرایط سنی وجنسی افراد، سیاست و تکنولوژی می تواند تاثیر گذار بوده وهریک نقش خاصی راایفاء نماید اما ما اینجا باتوجه به شرایط کنونی جامعه خویش در یک تقسیم بندیکلی این عوامل روانی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی تقسیمکرده واکنون به شرح مواردهریک می پردازیم.