به نظر می رسد مرگ در منزل ما
سرنوشتیست که اشتباه نمی کند
پدرم بازویش را خم می کند
با هم درد و دل می کنیم
یک بار سرم و گاهی شانه ام
در بسته می شود با صدایی اندوهگین
از من گذشت ، و گام هایش را بر داشت
در آرامش
چهره اش را بین مه می بینیم
و مرگ را می بینیم ، پس ناله می کنم
ای پدرم
خبر مرگ پدرم این صبح داده شد
همانا او مرد
و زمانی که مرد
آن هنگام که شعله ی بخاری خاموش شد .
عائشه تیموریه نیز از جمله شاعرانی بود که رویدادها و حوادث زندگی افراد خانواده اش ، از همان آغاز و بدو زندگی تا آخرین لحظه های مرگ مستقیماً بر مسیر و روند زندگی اش تأثیر گذار بود . او دل بستگی ها و احساسات عمیق مادرانه را چه در شادی های فرزندانش و چه در غم هایشان در قالب زیباترین شیوه ی بیان و کلام به صورت نظم درآورده است . به عنوان مثال او در ابیات زیر مهر مادرانه اش را با هنرمندی تمام به فرزندش عطا می کند و از قلبش که مرکز کنترول تمامی احساسات بشری است را متعلق به فرزندش می داند ، و آن چنان مشتاق و شیدا فرزندش را نظاره می کند که وجود او را سرتاسر نیکی و عزت می بیند که بر منش والا و بزرگ فرزندش ، زینت شده است :
قَلبی لِبُعدِکَ لَم یَحمَد مُجاوِرَتی وَ فَـرَّ نَحـوَ حَبیـبٍ فی حَشـاهُ رَبّی
فَقُـل بِطَلعَــتِکَ الغَـرَّا وَ عِزَّتِها وَاحـکُم بِما تَرتَضـِی مَتَعـت بِالأَدَبِ
مِن غَیرِ قَلبٍ أَتبَقی رُوحَ عائِشَۀَ لا وَالَّــذی زَانَ هَذا المَــجدُ بِالأَدَبِ
( تیموریه ؛ بی تا : ۵۰ )
ترجمه :
قلب من به خاطر دوری از تو ، همسایه ام را نمی ستاید و به سمت محبوبی فرار کرد که پروردگار من در درون و سینه ی او جای دارد .
با چهره ی درخشان و عزت آن بگو و به هر آنچه که تو را راضی می کند حکم کن ، تو از ادب بهره مند بودی .
آیا جان عائشه را بدون تغییر می خواهی باقی بماند ؟ نه ! قسم به کسی که این بزرگی را با ادب مزین کرد .
و در جای دیگر اهمیت عائشه را به مسأله ی خانواده تا آن جا والا می بینیم که وی در تبریک تولد به برادرش چنین می سراید :
غَنَّــی فَؤادُ الأمِ أهـــلاً بالِّذی مُذ جَــاءَ أشرَقَت المـــنازِلَ بِالهَنا
( تیموریه ؛ بی تا: ۳۲ )
ترجمه :