بند۴: وضع زندگی او۲ را میتوان از خلال خاطرات محمدعلی ذکاءالملک، آن جا که از دید میرزایوسف در خانهی پدری خود مینویسد دریافت. [شاهآبادی، دیلماج، ۱۳۴۶: ۱۴]
گروهاسمی «میرزایوسف» در بند (۱) در مصداق برقراری ارجاع است چون اولین باری است که از آن در این متن سخن به میان آمده است. طبق الگوی برقراری ارجاع با توجه به اصل کمیت، نویسنده صورتی را انتخاب میکند که خواننده به تشخیص برسد و با توجه به اصل اطلاعمندی، نویسنده صورتی را انتخاب میکند که به کمینهسازی برسد. بنابراین یک توازن بین این دو اصل که به طور بالقوه در تناقص هستند، برقرار میشود و صورت ارجاعی گروهاسمی انتخاب میشود. در این مورد اگر از صورت تخفیفیافته (ضمیر) استفاده شود اصل اطلاعمندی به دلیل تحقق کمینهسازی رعایت شدهاست ولی چون نویسنده از صورتی استفاده کرده که نسبت به دانش خواننده ضعیفتر است، اصل کمیت نقض شده و خواننده قادر به تشخیص مرجع مورد نظر نیست و به همین دلیل، توازن بین دو اصل کمیت و اطلاعمندی روی نداده است. پس استفاده از صورت ضمیر در این وضعیت مناسب نیست. بین گروهاسمی «میرزایوسف» و صورت ارجاعی «او۱» در بند (۲) مرجع متداخلی وجود ندارد و فاصلهی بین مرجع (میرزا یوسف) و صورت ارجاعی (او۱) کم است، پس از ضمیر «او» در وضعیت حفظ ارجاع استفاده شدهاست. در این وضعیت توازن برقرار شده بین اصل کمیت و اطلاعمندی باعث شده از صورتی استفاده شود که شنونده با توجه به آن مرجع مورد نظر را تشخیص دهد و کمینهسازی نیز تحقق یابد. اگر در وضعیت حفظ ارجاع در این مثال، به جای استفاده از ضمیر «او۱» از گروهاسمی «میرزایوسف» استفاده میشد، توازن بین دو اصل کمیت و اطلاعمندی برقرار نمیشد، چون نویسنده با بهره گرفتن از این گروهاسمی بیشتر از حد نیاز سخن میگفت و کمینهسازی اتفاق نمیافتاد. این در حالی است که خواننده با بهره گرفتن از ضمیر به راحتی مرجع مورد نظر را شناسایی می کند.
در ادامه، چون بین گروهاسمی «میرزایوسف» و ضمیر «او۲» مرجع متداخلی وجود ندارد و فاصله بین این مرجع و صورت ارجاعی کم است. حفظ ارجاع روی داده و بار دگر از ضمیر «او» در وضعیت حفظ ارجاع در بند (۳) استفاده شدهاست و تمامی توضیحاتی که در بالا مطرح شد شامل این صورت ضمیری نیز میشود.
گروهاسمی «محمدعلیذکاءالملک»، از یک جهت چون برای اولین بار از او در این رمان سخن به میان آمده در وضعیت برقراری ارجاع قرار دارد و از جهت دیگر، چون ارجاع از «میرزایوسف» به «محمدعلیذکاءالملک» تغییر کرده در وضعیت تغییر ارجاع است. در هر دو صورت، صورتی که برای ارجاع استفاده میشود، گروهاسمی است. در این وضعیت توازن برقرار شده بین اصل کمیت و اطلاعمندی منجر به استفاده از صورتی میشود که خواننده با توجه به آن به تشخیص برسد و بیشتر از حد نیاز نباشد تا کمینهسازی روی دهد. پس صورتی که در این وضعیت استفاده میشود، صورت گروهاسمی است. در این مثال، توازن برقرار شده منجر به استفاده از صورت تخفیفیافته (ضمیر) نمیشود چون اگر در این وضعیت از صورت تخفیفیافته (ضمیر) استفاده شود، نویسنده با بهره گرفتن از این صورت، کمتر از حد نیاز سخن گفته است و بین دو اصل توازن برقرار نشده و خواننده نمیتواند مرجع مورد نظر نویسنده را شناسایی کند چون در این صورت دو مرجع «محمدعلی ذکاءالملک» و «میرزایوسف» میتوانند مرجع این ضمیر واقع شوند.
در بند (۴) از گروهاسمی «میرزایوسف» در جایگاه تغییر ارجاع بعد از گروهاسمی «محمدعلیذکاءالملک» استفاده شدهاست. طبق الگوی تغییر ارجاع در مدل کاربرد شناختی، توازن برقرار شده بین دو اصل کمیت و اطلاعمندی منجر به استفاده از صورت گروهاسمی شدهاست. اگر در این وضعیت، از صورت تخفیفیافته (ضمیر) استفاده شود، خواننده نمیتواند مرجع مورد نظر نویسنده را تشخیص دهد چون دو گروهاسمی «محمدعلی ذکاءالملک» و «میرزایوسف» قابلیت قرار گرفتن در جایگاه مرجع این صورت تخفیفیافته (ضمیر) را دارند. پس نویسنده با بهره گرفتن از صورت تخفیفیافته (ضمیر)، کمتر از حد نیاز سخن گفته و اصل کمیت را نقض کرده است. بنابراین توازن برقرار شده بین دو اصل کمیت و اطلاعمندی منجر به استفاده از صورت گروهاسمی شده تا مرجع به درستی تشخیص داده شود.
در زیر مثالی از کتاب زبان و تفکر آورده شدهاست. در این مثال، در مکانهایی که برقراری و تغییر ارجاع روی داده از گروهاسمی استفاده شدهاست و در مکانهایی که حفظ ارجاع اتفاق افتاده از صورت تخفیفیافته (ضمیر یا ضمیرصفر) استفاده شدهاست. به مثال زیر توجه کنید.
۴-۲- بند۱: یکی از مهارتهای زبانی که جامعهی امروز، از افراد خود توقع دارد این است
بند۲: که، آن ها بتوانند به پا بایستند
بند۳: و Ø عقاید و نظرات خود را بیان کنند.
بند۴: روابط اجتماعی امروز، ایجاب می کند بند۵: که افراد بتوانند در محافل رسمی در سر میز غذا، در سر میز کنفرانس، در انجمنهای محلی و در محیطهای اجتماعی مختلف صحبت کنند. [باطنی، زبان و تفکر، ۱۳۸۰: ۵۶]
در مثال (۴-۲) گروهاسمی «مهارت های زبانی» در جایگاه برقراری ارجاع قرار دارد، چون اولین باری است که از آن در این متن سخن به میان آمده است. طبق الگوی برقراری ارجاع با توجه به اصل کمیت، نویسنده صورتی را انتخاب میکند که خواننده به تشخیص برسد و با توجه به اصل اطلاعمندی، نویسنده صورتی را انتخاب میکند که به کمینهسازی برسد. بنابراین یک توازن بین این دو اصل که به طور بالقوه در تناقص هستند، برقرار میشود و صورت ارجاعی گروهاسمی انتخاب میشود. در این مورد اگر از صورت تخفیفیافته (ضمیر) استفاده شود، اصل اطلاعمندی به دلیل تحقق کمینهسازی رعایت شدهاست ولی چون نویسنده از صورتی استفاده کرده که نسبت به دانش خواننده ضعیفتر است، اصل کمیت نقض شده و خواننده قادر به تشخیص مرجع مورد نظر نیست و چون اصل کمیت نقض شده توازن بین دو اصل کمیت و اطلاعمندی روی نداده است. پس استفاده از صورت ضمیر در این وضعیت مناسب نیست.
بعد از گروهاسمی «مهارت های زبانی» ارجاع از موجودیتی به موجودیت دیگر که گروهاسمی «افراد» است تغییر کرده است و صورت ارجاعی مناسب همان گروهاسمی است. این در حالی است که توازن بین دو اصل کمیت و اطلاعمندی برقرار شدهاست و صورتی استفاده شده که با توجه به آن خواننده مرجع را تشخیص میدهد و کمینهسازی نیز اتفاق میافتد. در این مورد اگر از صورت تخفیفیافته (ضمیر) استفاده میشد، اصل کمیت به دلیل استفاده از صورتی که ضعیفتر از دانش خواننده است نقض میشد و خواننده نمیتوانست مرجع مورد نظر را تشخیص دهد. پس استفاده از صورت تخفیفیافته (ضمیر) صورت مناسبی نیست.
در ادامه، از آن جا که فاصله بین گروهاسمی «افراد» و لفظ ارجاعی «Ø» در بند (۳) کم است و مرجع متداخلی بین مرجع و صورت ارجاعی وجود ندارد حفظ ارجاع روی داده و از صورت «Ø» در وضعیت حفظ ارجاع استفاده شدهاست. در حفظ ارجاع، توازنی بین اصل کمیت و اصل اطلاعمندی برقرار شده و از صورت تخفیفیافته (Ø) استفاده شدهاست تا خواننده با توجه به این صورت مرجع را تشخیص دهد و کمینهسازی نیز تحقق یابد. در این وضعیت اگر از گروهاسمی «افراد» استفاده میشد، طبق اصل کمیت خواننده مرجع را تشخیص میداد ولی اصل اطلاعمندی به دلیل استفاده از صورتی که درآن کمینهسازی روی نداده نقض میشد است و در نهایت بین اصل کمیت و اطلاعمندی توازن برقرار نمیگردید. پس استفاده از صورت گروهاسمی در این مورد مناسب نیست.
در بند (۴) گروهاسمی «افراد» در جایگاه تغییر ارجاع بعد از گروهاسمی «روابط اجتماعی» قرار دارد چون ارجاع از موجودیتی به موجودیت دیگر تغییر کرده است. از آن جا که توازن برقرار شده بین دو اصل کمیت و اطلاعمندی در تغییر ارجاع منجر به استفاده از صورت گروهاسمی میشود، از این صورت در این مکان به درستی استفاده شدهاست. در این مورد اگر از صورت تخفیفیافته (ضمیر) استفاده میشد، اصل اطلاعمندی برای رسیدن به کمینهسازی رعایت شده بود، ولی چون از صورتی استفاده میشد که ضعیفتر از دانش خواننده بود، اصل کمیت نقض میگردید و خواننده مرجع را تشخیص نمیداد و در نهایت توازن بین این دو اصل برقرار نمیشد. پس استفاده از صورت تخفیفیافته (ضمیر) در این وضعیت مناسب نیست.
گروههای اسمی میز غذا، میز کنفرانس، …… که در این متن وجود دارند، از این جهت که اولین بار است از آن ها سخن به میان میآید، در جایگاه برقراری ارجاع هستند و از سوی دیگر چون از یک موجودیت به موجودیت دیگر تغییر کرده اند، در جایگاه تغییر ارجاع هستند که در هر دو صورت توازن برقرار شده بین دو اصل کمیت و اطلاعمندی منجر به استفاده از گروهاسمی میشود. استفاده از صورت تخفیفیافته (ضمیر) در این وضعیت، به دلیل نقض اصل کمیت، صورت مناسبی نیست، چون خواننده مرجع مورد نظر را تشخیص نمیدهد. در تمامی موارد برقراری و تغییر ارجاع در این مثال از گروهاسمی استفاده شدهاست.
۴-۳- داده های سازگار با اصل شیوه
در مدل کاربردشناختی، زمانی که توازن بین دو اصل کمیت و اطلاعمندی برقرار باشد، در الگوی برقراری و تغییر ارجاع از صورت گروهاسمی و در الگوی حفظ ارجاع از صورت تخفیفیافته (ضمیر یا ضمیرصفر) استفاده میشود. در این مدل، زمانی که توازن بین دو اصل کمیت و اطلاعمندی برقرار نباشد، در الگوی برقراری و تغییر ارجاع به جای گروهاسمی از صورت تخفیفیافته و در الگوی حفظ ارجاع به جای صورت تخفیفیافته از صورت گروهاسمی استفاده میشود. برای توجیه استفاده از این صورتهای نشاندار در این مدل، اصلی به نام اصل شیوه وجود دارد. با توجه به این اصل استفاده از این صورتهای نشاندار دلیل یا دلیلهایی دارد، که گاه این دلیلها نحوی یا براساس دانش خواننده است. به مثال زیر که از رمان دیلماج آورده شدهاست توجه کنید.
۴-۳- بند۱: به خاطر سردی هوا و برف و کولاک بیاندازه، آوردن قابله۱ به خانه مشکل بوده
بند۲: و مادرم مرا به سختی زاییده است
بند۳: گویا درآن کولاک، پدرم با پای پیاده به دنبال قابله۲ میرود
بند۴: و حین بازگشت، قابله۳ زمین میخورد
بند۵: و Ø پایش میشکند.
بند۶: پدرم او را به کول میگیرد
بند۷: و Ø به خانه میآورد. [شاه آبادی، دیلماج، ۱۳۴۶: ۱۲]
در مدل کاربردشناختی چند الگوی ارجاعی وجود دارد که یکی از آنها، الگوی حفظ ارجاع است. در حفظ ارجاع از یک سو ارجاع مبتنی بر اصل کمیت است تا کمتر از حد نیاز گفته نشود و شنونده به تشخیص برسد و از سوی دیگر مبتنی بر اصل اطلاعمندی است تا بیشتر از حد نیاز گفته نشود و کمینهسازی تحقق یابد. در حفظ ارجاع، یک توازن بین این دو اصل برقرار میشود و منجر به استفاده از صورت ارجاعی تخفیفیافته (ضمیر یا ضمیرصفر) میشود. در بند (۳) از مثال (۴-۳) آخرین گروهاسمی به کار رفته همان «قابله۲» است. در بند (۴) دوباره از گروهاسمی «قابله۳» استفاده شدهاست، یعنی با شرایط حفظ ارجاع روبرو هستیم. با این حال، در بند (۴) به جای صورت تخفیفیافته (ضمیر یا ضمیرصفر) گروهاسمی که یک صورت نشاندار است، به کار رفته است. در اینجا، اصل کمیت رعایت نشدهاست و خواننده به تشخیص میرسد، اما اصل اطلاعمندی که مستلزم کمینهسازی است، رعایت نشدهاست. در این حالت، استفاده از گروهاسمی به جای صورت تخفیفیافته در شرایط حفظ ارجاع به معنای بهکار گیری یک صورت نشاندار است که با اصل شیوه قابل توجیه است. اصل شیوه حاکی از آن است که صورت نشاندار استفاده نمیشود، مگر آن که دلیل خاصی وجود داشته باشد. پس استفاده از گروهاسمی در این وضعیت دلیلهایی دارد که دلیلهای آن به صورت زیر توضیح داده میشود.
در مثال (۴-۳) اگر به جای گروهاسمی «قابله۳» در (بند۴) از ضمیر یا ضمیرصفر استفاده شود، یعنی این مثال به صورت (۴-۴) بازنویسی شود.
۴-۴- بند۱: به خاطر سردی هوا و برف و کولاک بیاندازه، آوردن قابله۱ به خانه مشکل بوده
بند۲: و مادرم مرا به سختی زاییده است.
بند۳: گویا درآن کولاک، پدرم با پای پیاده به دنبال قابله۲ میرود
بند۴: و حین بازگشت، او/ Ø زمین میخورد
بند۵: و Ø پایش میشکند.
بند۶: پدرم او را به کول میگیرد
بند۷: و Ø به خانه میآورد.
تنها برداشتی که فارسیزبان از مرجع این ضمیر یا ضمیرصفر دارد این است که، مرجع این ضمیر یا ضمیرصفر، گروهاسمی «پدرم» است. از آن جا که زبان فارسی یک زبان فاعلی- مفعولی است و فاعل در بند اول، حذف فاعل را در بندهای بعدی کنترل می کند، گروهاسمی «پدرم» به عنوان فاعل بند اول حذف فاعل را در بند بعدی کنترل می کند. پس مرجع این ضمیر یا ضمیرصفر گروهاسمی «پدرم» است.
در مثال (۴-۳) از صورت نشاندار گروهاسمی «قابله۳» در وضعیت حفظ ارجاع استفاده شدهاست. استفاده از این صورت نشاندار طبق اصل شیوه دلیلی دارد که با توجه به نظریهی دسترسی نیز قابل توجیه است. در ابتدا نظریه دسترسی به صورت مختصر توضیح داده میشود. اریل (۱۹۸۸) با توجه به نظریهی دسترسی به بررسی ارجاعگفتمانی میپردازد. در مطالعه ارجاعگفتمانی مواردی وجود دارد که در آنها، صورتهای مختلفی برای ارجاع به موجودیتی که قبلاً در متن ذکر شدهاست، وجود دارد. اینکه کدام یک از این صورتها انتخاب شود، به میزان دسترسی بستگی دارد. در نظریهی دسترسی، انتخاب صورت ارجاعی به میزان دسترسی به مرجع بستگی دارد و از گروهاسمی، برای ارجاع به موجودیتی که دسترسی آن کم است استفاده میشود و از صورت تخفیفیافته، برای ارجاع به موجودیتی که دسترسی آن زیاد است. عوامل بسیاری در دسترسی به مرجع اثر میگذارد که این عوامل به قرار زیر است:
۱- فاصلهی بین مرجع و ارجاع ۲- تعداد رقیبها برای ایفای نقش مرجع ۳- اهمیت موضوعیت در تعیین مرجع۴- نقش قالبها در شناسایی مرجع
زمانیکه فاصله بین مرجع و ارجاع کم است و موضوعیت یک موجودیت بیشتر است و تعداد رقیبها برای ایفای نقش مرجع کم است دسترسی زیاد میشود.
حال به توجیه دلیل استفاده از گروهاسمی «قابله۳» در وضعیت حفظ ارجاع با توجه به نظریه دسترسی میپردازیم. به منظور سهولت در توضیح، مثال (۴-۳) به صورت (۴-۵) بازنویسی شدهاست.
۴-۵- بند۱: به خاطر سردی هوا و برف و کولاک بیاندازه، آوردن قابله۱به خانه مشکل بوده
بند۲: و مادرم مرا به سختی زاییده است.
بند۳: گویا درآن کولاک، پدرم (دسترسی زیاد) با پای پیاده به دنبال قابله۲ (دسترسی کم) میرود
بند۴: و حین بازگشت، قابله۳ زمین میخورد
بند۵: و Ø (قابله) پایش میشکند.
بند۶: پدرم او را (قابله) به کول میگیرد
بند۷: و Ø به خانه میآورد.
از آن جا که ترتیب بینشان سازهها در زبان فارسی، به صورت فاعل- مفعول – فعل است. فاعل به عنوان موضوع اصلی در ابتدای این ترتیب قرار میگیرد. در این مثال، گروهاسمی «پدرم» در بند (۳) در جایگاه فاعل است و به عنوان فاعل، پیوند بیشتری با موضوع بودن دارد و به عنوان موضوع اصلی این جمله محسوب میشود و موضوعیت آن از دیگر سازهها بیشتر است، زمانی که موضوعیت یک موجودیت از دیگر موجودیتها بیشتر میشود دسترسی به آن زیاد میشود پس چون دسترسی آن زیاد است از صورت ضمیر یا ضمیرصفر، برای ارجاع دادن به آن استفاده میشود. در این مثال، اگر از صورت تخفیفیافته (ضمیر یا ضمیرصفر) به جای (قابله۳) استفاده میشد مرجع مورد نظر گروهاسمی «پدرم» بود. از سویی دیگر، دسترسی گروهاسمی «قابله۲»کم است، چون موضوعیت آن نسبت به گروهاسمی «پدرم» کمتر است. پس چون دسترسی (قابله۲) کم است از گروهاسمی «قابله۳» استفاده شده تا ابهامی که به علت وجود دو مرجع فعال وجود دارد از بین برود.
در بند (۶) از مثال (۴-۳)، از صورت تخفیفیافته (ضمیر او) در وضعیت تغییر ارجاع استفاده شدهاست. طبق اصل کمیت، کمتر از حد مورد نیاز گفته شدهاست و خواننده باید در تشخیص مرجع با مشکل روبرو شود ولی همانطور که دیده میشود با وجود عدم توازن بین دو اصل کمیت و اطلاعمندی خواننده به آسانی مرجع را شناسایی می کند. پس استفاده از صورت نشاندار ضمیر در این وضعیت، طبق اصل شیوه که در مدل کاربردشناختی مطرح میشود دلیلهایی دارد که دلیلهای آن در زیر توضیح داده شدهاست.
استفاده از ضمیر «او» در وضعیت تغییر ارجاع با توجه به اصل تعبیر کاربردشناختی بر مبنای دانش جهانی قابل توجیه است، در این اصل خواننده بر اساس دانش خود که از متن نسبت به افراد، موضوعات و موقعیتها به دست آورده است از بین مراجع ممکن و محتمل، آن هایی را که از نظرکاربرد شناختی کاملترین و مناسبترین هستند، به عنوان مرجع مورد نظر میپذیرد. در این نمونه، خواننده با توجه به اطلاعاتی که از جملههای پیشین دارد درمییابد که قابله، موجودیتی است که پایش شکسته است پس اوست که به کول گرفته میشود. در نتیجه مرجع آن، به سادگی با بهره گرفتن از ضمیر قابل شناسایی است.
استفاده از صورت نشاندار «او» در (بند۶) در وضعیت تغییر ارجاع طبق مدل شناختی که توسط گاندل، هدبرگ و زاخارسکی (۱۹۹۳) مطرح شده نیز قابل توجیه است. همان طور که در فصل دو به طور کامل توضیح داد شد در مدل شناختی آن چه گوینده را قادر میسازد که از یک صورت مناسب برای ارجاع به یک چیز خاص استفاده کند و آنچه که شنونده را قادر میسازد که ارجاع مورد نظر را شناسایی کند، تابع وضعیت شناختی است. در مدل شناختی، رمزگذاری ارجاعی در گفتمان به وسیله روندهای شناختی مشخص میشود که این روندهای شناختی «فعال بودن و توجه» است. در این مدل، انتخاب یک صورت برای اشاره به یک موجودیت در یک گفتمان، منوط به این است که آن موجودیت از لحاظ اطلاعاتی در چه وضعیت شناختی است. بر اساس این مدل از گروهاسمی کامل، وقتی که مرجع در ذهن مخاطب فعال نیست، استفاده میشود و ضمیر و حذف، زمانی استفاده میشود که مرجع، در ذهن مخاطب و گوینده فعال باشد. گروهاسمی «قابله» در ذهن مخاطب به عنوان موجودیتی که زمین خورده و پایش شکسته فعال است و به درستی از صورت تخفیفیافته برای ارجاع به آن استفاده شدهاست.
در ادامه مثال دیگری از رمان دیلماج مورد بررسی قرار گرفته است.
۴-۶- بند۱: ناصرالدینشاه بر تخت نشست
بند۲: و وزیرش میرزاتقیخانامیرکبیر رشته اوضاع را به دست گرفت.
بند۳: امیرکبیر که خود پیوندی با خاندان قائم داشت وابستگان این خاندان را محترم میشمرد
بند۴: پس پدرم نزد او رفت
بند۵: و مدتی در مالیه Ø به سمت مستوفیگری مشغول کار شد. [شاهآبادی، دیلماج، ۱۳۴۶: ۱۳]
در مثال (۴-۶)، فاصلهی بین صورت « وزیرش میرزاتقیخانامیرکبیر » و صورت ارجاعی «امیرکبیر» کم است و مرجع متداخلی بین مرجع و صورت ارجاعی وجود ندارد. در نتیجه در بند (۳) از گروهاسمی «امیرکبیر» در وضعیت حفظ ارجاع استفاده شدهاست. این در حالی است که طبق الگوی ارجاعی حفظ در مدل کاربردشناختی، در این وضعیت از صورت تخفیفیافته (ضمیر یا ضمیرصفر) استفاده میشود. پس در این وضعیت از صورت نشاندار استفاده شدهاست که طبق اصل شیوه، استفاده از آن دلیل یا دلیلیهایی دارد.
استفاده از گروهاسمی «امیرکبیر» در وضعیت حفظ ارجاع با توجه به نظریه دسترسی قابل توجیه است. در این نظریه، میزان دسترسی به مرجع توسط تعداد رقیبها برای ایفای نقش مرجع و اهمیت موضوعیت تعیین میشود. در بند (۱) و (۲) دو مرجع «ناصرالدینشاه» و «وزیرش میرزاتقیخانامیرکبیر» هر دو در جایگاه فاعل قرار دارند و از نظر موضوعیت یکسان هستند و برای نقش مرجع در رقابت با یکدیگرند پس میزان دسترسی به آنها به یک اندازه است. هر دو برای ایفای نقش مرجع در رقابت با هم هستند و به بیان دیگر، هر دو به یک اندازه توان ایفای نقش مرجع را دارند. به همین دلیل، استفاده از ضمیر «او» که با وضعیت حفظ ارجاع سازگار است، موجب اختلال در یافتن مرجع میگردد. بنابراین، چارهای نیست مگر استفاده از صورت نشاندار «امیرکبیر».
در ادامه، در بند (۴) ارجاع از «پدرم» به «او» (امیر کبیر) تغییر میکند. این در حالی که در تغییر ارجاع، توازنی بین دو اصل کمیت و اطلاعمندی که به طور بالقوه در تناقص هستند برقرار میشود و از صورت گروهاسمی استفاده میشود که با توجه به آن خواننده مرجع مورد نظر را تشخیص میدهد و کمینهسازی نیز تحقق مییابد. در مثال (۴-۶)، توازن بین این دو اصل برقرار نشدهاست چون کمتر از حد نیاز گفته شدهاست ولی با این وجود، خواننده مرجع را به آسانی شناسایی می کند. این با توجه به اصل سوم مدل کاربرد شناختی که در صورت عدم توازن بین دو اصل کمیت و اطلاعمندی مورد توجه قرار میگیرد امکانپذیر است. استفاده از ضمیر در وضعیت تغییر ارجاع دلیلهایی دارد و دلیلهای آن به صورت زیر است:
استفاده از صورت نشاندار ضمیر در وضعیت تغییر ارجاع با توجه به نظریه مرکزیت نیز قابل توجیه است. نظریه مرکزیت در فصل دو به طور کامل توضیح داده شده حال به منظور در دسترس بودن مفاهیم آن به طور مختصر به توضیح این نظریه میپردازیم.
نظریهی مرکزیت، مرکزهایی را شامل میشود که ارتباط بین بند جاری با بندهای دیگر، در بخشی از گفتمان را حفظ می کنند. این مرکزها، مرکز پسنگر، پیشنگر و مرجح نامیده میشوند. مرکز پسنگر رابطهای را بین یک مرجع در بند جاری و یک مرجع در بند قبلی ایجاد می کند. به مرجعهای بند جاری مرکزهای پیشنگر گفته میشود و سلسلهمراتب مراکز پیشنگر به صورت فاعل > مفعول > دیگر است. در فهرست مرکزهای پیشنگر، به آن مرکزی که دارای بالاترین جایگاه در سلسلهمراتب مراکز پیشنگر است، مرکز مرجح گفته میشود. یکی از محدودیتها در نظریهی مرکزیت این است که مرکز پسنگر در بند جاری، بالاترین درجه را در مرکز پیشنگر بند قبلی دارد و این محدودیت، مستلزم این است که مرکز پسنگر بند جاری مرکز مرجح بند قبلی باشد. در نظریه مرکزیت سه رابطه انتقالی وجود دارد. در رابطه انتقالی تداوم، مرکز پسنگر بند جاری با مرکز پسنگر بند قبلی یکسان است و مرکز پسنگر بند جاری همان مرکز مرجح بند جاری نیز است و در این صورت، مرکز پسنگر جاری در جایگاه فاعل قرار دارد و به صورت تخفیفیافته نشان داده میشود. در رابطه انتقالی حفظ، مرکز پسنگر بند جاری با مرکز پسنگر بند قبلی یکسان است ولی مرکز پسنگر بند جاری با مرکز مرجح بند جاری یکسان نیست در این حالت، مرکز پسنگر بند جاری در جایگاه فاعل قرار ندارد و به صورت تخفیفیافته به کار میرود. رابطه انتقالی تغییر به دو صورت هموار و غیر هموار است. در تغییر هموار، مرکز پسنگر جاری با مرکز پسنگر قبلی یکسان نیست ولی مرکز پسنگر بند جاری، مرکز مرجح بند جاری نیز است و نویسنده شروع به صحبت در مورد یک مرجع جدید می کند و آن را هم چنان مورد توجه قرار میدهد. در این حالت، نیز مرکز پسنگر در جایگاه فاعل قرار دارد و به صورت تخفیفیافته ظاهر میشود. در تغییر ناهموار مرکز پسنگر بند جاری با مرکز مرجح بند جاری یکسان نیست و نویسنده شروع به صحبت در مورد یک مرجع جدید می کند اما به صورت زودگذر است. برای درک بهتر به مثال زیر توجه کنید در مثال زیر تنها رابطه انتقالی تداوم نشان داده شدهاست.
۴-۷- بند۱: علی برای رفتن به تعطیلات مشکلات زیادی داشت.
بند۲: او۱ نمیتوانست کسی را پیدا کند که مسولیتهایش را انجام دهد. ((او) به علی برمیگردد) پسنگر: علی پیشنگر: علی
بند۳: او۲ دیروز به حسین برای یک طرح زنگ زد. ((او) به علی برمیگردد) تداوم
پسنگر: علی پیشنگر: علی و حسین
در لیست مراکز پیشنگر در بند (۱) گروهاسمی «علی» مرکز مرجح است و این مرکز مرجح همان مرکز پسنگر در بند (۲) است. پس (او۱) مرکز پسنگر محسوب میشود. (او۱) در جایگاه فاعل قرار دارد و بالاترین درجه را در مرکزهای پیشنگر بند جاری دارد و مرکز مرجح محسوب میشود و این مرکز مرجح (او۱) مرکز پسنگر در بند (۳) میشود. در بند (۳) رابطه انتقالی تداوم روی داده است مرکز پسنگر در بند جاری (او۲) با مرکز پسنگر در بند قبلی (او۱) یکسان است و مرکز پسنگر بند جاری (او۲) همان مرکز مرجح بند جاری است و این مرکز پسنگر (او۲) در جایگاه فاعل قرار دارد و به صورت تخفیفیافته است.
حال به توجیه استفاده از ضمیر «او» در وضعیت تغییر ارجاع با توجه به نظریه مرکزیت میپردازیم و به منظور سهولت در تبیین مثال (۴-۶) را به صورت مثال (۴-۸) بازنویسی میکنیم.
۴-۸- بند۱: ناصرالدینشاه بر تخت نشست
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.