منظور از این مرحله آن است که باید هرکس در هر زمینه ای که فعالیت می کند، با ابعاد مختلف آن زمینه یا رشته آشنا باشد(والاس، ۱۹۹۰، به نقل از حسینی، ۱۳۸۰). در جامعه این آشناسازی و آمادگی به عهده تعلیم و تربیت می باشد. اگر به تعلیم و تربیت به عنوان یک فرایند نگریسته شود این آمادگی بهتر ایجاد می شود. تعلیم و تربیت دو جنبه دارد: جنبه عام و جنبه تخصصی. آنچه که فرد را برای جهش فکری و توانا ساختن و امادگی مهیا می کند تعلیم و تربیت به صورت خاص است زیرا اگر انسان دارای ذهن پراکنده ای باشد، عمیقا نمی تواند به موضوعی بیندیشد و روی همه جهات آن تمرکز کند. بنابراین تعلیم و تربیت در زمینه خاص، اطلاعات زیاد از آنچه که گذشته، حافظه قوی، ذهن کنجکاو و جستجوگر همه برای فرد خلاق ایجاد آمادگی می کند(میکانی، ۱۳۹۲، ص۸۴)
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
۲-۱۴-۲- نهفتگی[۳۳]
اینکه این نظر و عقیده در ذهن من بود و تا اینکه کامل شد معنای نهان شدن دارد. در این مرحله فعالیت آشکاری صورت نمی گیرد و شاید برای مدتی کنار گذاشته شود و گاهی مجددا به ذهن خطور می کند. گاهی اوقات فرد درباره آنچه آموخته یا تجربه کرده در ذهن خود مروری می کند. مواردی از مساله روشن تر می شود و پیرایش می شود(والاس، ۱۹۹۰، به نقل از حسینی، ۱۳۸۰).
۳-۱۴-۲- اشراق[۳۴]، جرقه فکری
بعد از اینکه مرحله پختگی و فعالیت های پنهان انجام گرفت، یک جرقه کافی است که آتش را روشن کند، همه چیز برای فواره ذهن آماده می شود، ذهن پخته وآماده و ناآرام نیوتن، افتادن سیبی از درخت به هیجان در می آورد و سرازیر شدن آبی از خزانه حمام ارشمیدس را دیوانه وار و برهنه به بیرون می کشاند و فریاد یافتم یافتم سر می دهد. نکته ای که باید متذکر آن شد این است که گاهی اوقات فرد خلاق به دنبال آنچه که در ذهن است می گردد و در تلاش و تکاپو است، لیکن در بین راه نکته بدیع تر توجه وی را به خود جلب می کند که گویی این را اصلا تصور نکرده بود، موضوعی که برایش جالب و جذاب تر است. به دنبال آن می رود و راه خود را معطوف به موضوع جدیدی می سازد، بنابراین به موضوع جدیدی دست پیدا می کند که اهمیت آن از موضوع اصلی خیلی بیشتر است(همان منبع، ۱۳۸۰).
۴-۱۴-۲- تکرار و یا بازبینی[۳۵]
بطور کل اشراق را می توان آخرین مرحله خلاقیت دانست زیرا کار به پایان رسیده است و یک ایده یا هر چیزی کامل شده است. اما یک چیز مانده است و آن مرور و مطالعه دوباره آن ایده یا امر است تا احیانا کژی و کاستی آن برطرف شود(همان منبع، ۱۳۸۰).
۱۵-۲- روشهای آموزش خلاقیت
روشهای گوناگونی را برای آموزش خلاقیت برشمرده که در زیر به شرح هر یک از آنها می پردازیم:
۱-۱۵-۲- آشناییزدایی (سینکتیکس/ بدیعهپردازی)
سینکتیکس ترکیبی از دو لغت لاتین به معنی اتصال و همراهی عناصر به ظاهر بیربط با یکدیگر است. این شیوه زمانی که راه حلهای قدیمی برای انجام کاری مناسب نباشند، مطرح میشود. در این شیوه به افراد فرصت داده میشود ابتکارهای خود را در انتخاب راههای جدید برای بهکاربردن چیزها و حتی ابراز خویشتن به کارگیرند. در این روش فرد تلاش میکند تا با دید تازهای به چیزهای آشنا بنگرد(حسینی، ۱۳۷۸، ص۴۶).تفکر خلاق نیز در این روش به وسیلهی فعالیت استعاری یا تمثیلی شکل میگیرد. بدین ترتیب که از شباهت امور مانند مقایسهی یک چیز با چیز دیگر یا فکر دیگر مطالب ناآشنا را به همدیگر ارتباط داده و فکر تازهای از بین افکار آشنا به وجود میآید. بنابراین، این روش ساختی را ایجاد میکند که اشخاص بتوانند بهوسیلهی آن خود را برای ایجاد فکر خلاق و بینش در کارهای روزمره رشد دهند و برای خلاقیت آماده شوند(اسبورن، ۱۹۸۲، ترجمه قاسم زاده،۱۳۷۱، ص۳۹).
۲-۱۵-۲-روش فهرست ویژگیها (تجزیه و تحلیل)
روش فهرست ویژگیها روشی است که براساس آن پدیدهی موردنظر از نظر وسعت، ساختار کلی و جنبههای موجود در آن مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و نخستا ویژگیها و جنبههای مختلف موجود در آن تعیین میشوند. سپس کوشش میشود جنبههای بیشتری برای پدیده مشخص شوند. آنگاه افراد در مورد هر جنبه به تفکر میپردازند و ارتباط آن را با جنبههای دیگر پیدا میکنند تا از این طریق روشهای جدیدتری را برای رسیدن به هدف، بیافرینند(حسینی، ۱۳۷۸، ص۴۶).
۳-۱۵-۲- روش فهرست پرسشها
در این روش فهرستی از پرسشهای گوناگون تهیه میشود تا موجب برانگیختگی قدرت تفکر و تصور افراد در زمینهی مورد نظر بشود. پرسشها باید به گونهای باشند که ایده برانگیز باشند.پرسشها میتوانند از جنبههای گوناگونی باشند:
الف. کاربردهای دیگر؛ نمونه: آیا میتوان از این ابزار استفادهی دیگری کرد؟ از چه راههای دیگری میتوان این ابزار را مورد استفاده قرار داد؟ با چه تغییر شکلی میتوان از این ابزار استفادهی دیگری کرد؟ ساختن چیزهای جدید با کاربرد چیزهای دورریختنی.
ب. اقتباس؛ نمونه: از چه روش دیگری میتوان برای این کار اقتباس کرد؟ چه ایده دیگری میتوان از این کار برداشت کرد؟ آیا قبلا شبیه این کار وجود داشته است؟
ج. جستجوی شباهتها؛ جستجوی شباهتها به یافتن ایدههای با ارزشی منجر میشود، همچنان که بسیاری از اختراعها، اکتشافها و حتی شاهکارهای ادبی از جایی اقتباس شدهاند.
د. تغییر و تعدیل؛ تغییر میتواند در اندازه، شکل، رنگ، بو، حرکت و حتی معنی و مفهوم صورت گیرد. بعضی اوقات نیز تغییرات کمی، کیفیت را بالا میبرد.
نمونه: با چه تغییری میتوان این وسیله را مناسبتر ساخت؟/ چگونه میتوان در ویژگیهای این وسیله تغییر به وجود آورد؟
ه. بزرگسازی؛ نمونه: چه چیزی را میتوان به آن افزود؟ اگر چیزی به آن اضافه شود چه میشود؟
بزرگنمایی و بزرگسازی میتواند در اندازه، تکرار بیشتر، استحکام بالاتر، ارزش افزونتر، و افزایش بخشها باشد.
و. کوچکسازی؛ نمونه: چه چیزی را میتوان حذف کرد؟ آیا میتوان آن را تجزیه کرد؟ آیا میتوان آن را کوچکتر کرد؟ چگونه میتوان آن را سبکتر کرد؟ چگونه میتوان آن را کوتاهتر کرد؟
کوچکسازی با حذف چیزهای غیرلازم و سادهکردن آن، راههای خلاق برای تولید محصولات با بهرهوری بیشتر میتوان ایجاد کرد.
ز. تغییر ترتیب؛ نمونه: چه چیزی میتواند در این ترتیب تغییر ایجاد کند؟ چه نتیجهای از تغییر ترتیب حاصل میشود؟
در بسیاری مواقع نیازی به پیروی از روش رایج در کارها نیست، و حتی میتوان با به هم زدن نظم پدیدهها و چیزها، آنها را بهبود بخشید.
ح. وارونهسازی؛ نمونه: برعکس آن چیست؟ چرا به جای سیاه، سفید نباشد؟ چرا به جای بد، خوب نباشد؟ چرا به جای بالا، پایین نباشد؟ چرا به جای کهنه، نو نباشد؟
ط. ترکیب؛ نمونه: چه افکاری را میتوان با هم ترکیب کرد؟ چه اشیایی با هم ترکیب میشوند تا چیز جالبی به وجودآید؟ چه تجاربی را میتوان با هم ترکیب کرد؟ چه پدیدههایی را میتوان با هم ترکیب کرد تا پدیدهی جدیدی به وجود آید؟
بسیاری از نوپردازیهای علمی با ترکیب تازهای از چیزهای موجود، پدید آورده شدهاند، همچنین بسیاری از فکرها، ترکیبی از فکرها و ایدههای پذیرفتهشدهی دیگران هستند.
ی. جانشینسازی؛ نمونه: چه چیزی را میتوان جانشین ساخت؟ چه کسی را میتوان به جای این فرد به کار گرفت؟ چه چیزی یا احساسی را میتوان جانشین این احساس کرد؟ به جای این بخشها چه بخشهای دیگری را میتوان به کار برد؟
بسیاری از ایدههای خلاق به سبب این سوال که چه چیزی را میتوان جایگزین کرد، ایجاد شدهاند. با تغییر و جایگزینی فردی به جای فرد دیگر، مادهای به جای ماده دیگر و حتی فرایندی به جای فرایندی دیگر میتوان به یافتهها و تولیدهای ارزشمندی رسید(همان منبع، ۱۳۷۸).
۴-۱۵-۲- روش بارش فکری
یکی از روشهای آموزش آفرینندگی آنها روش بارش فکری یا رگبار مغزی است. این روش به معنی اجرای یک روش گردهمایی است که از راه آن گروهی میکوشند راهحل جدیدی را با انباشتن تمام ایدهها، برای پرسشی ویژه، بیابند. قانونهای نشستهای بارش فکری عبارتند از:
الف. انتقاد ممنوع است: در هنگام بیان ایدهی هر فرد، افراد دیگر باید از داوری و انتقاد خودداری کرد تا مانعی در راه ارایهی اندیشههای نو و خلاق پیش نیاید و افراد بدون نگرانی از مسخرهشدن یا کوچکشدن، بتوانند ایدههای متفاوت خودشان را بیان کنند.
ب. کمیت بیشتر بهتر است: هر چه افراد ایدهها و راه حل های بیشتری طرح کنند، دامنهی انتخاب وسیعتر میشود، بنابراین کمیت بیشتر و همچنین کیفیت بهتری را درپی خواهد داشت.
پ. ترکیب و اصلاح ایدهها مهم است: از ترکیب فکرها و ایدههای جدید، ایدههای تازهتری پدید میآید. بنابراین این روش برای مسایلی که نیازمند ایدهیابی هستند، مناسب است(آمابلی، ۱۹۹۰، به نقل از شرعیات).
۵-۱۵-۲- روش ارتباط اجباری
این روش نیازمند برقراری نوعی رابطهی اجباری یا زوری بین دو چیز یا دو فکر است، دو چیز یا دو فکری که ربطی به هم ندارند. با مربوط ساختن این دو فکر یا این دو چیز، مفهوم یا چیز تازهای پدید میآید که زمینهای برای ایجاد تفکر خلاق میشود. این روش مبتنی بر این اندیشه است که هر فکر ترکیب جدیدی از امور جاری است. آسانترین راه برای استفاده از این روش، استفاده از جدول است. گروهی از چیزها و فکرها در سمتراست جدول نوشته میشوند و چیزها و فکرهای دیگر در بالای جدول. نقطهی تلاقی هر سطر با هر ستون، ترکیب مفهوم تازهای میشود که میتواند، ایدهبخش باشد(حسینی، ۱۳۷۸، ص۵۰).
۱۶-۲- ویژگیهای شخصیتی افراد خلاق
پال تورنس در پاسخ به این پرسش که ویژگیهای شخصیتی چه نقشی در خلاقیت ایفا میکند، گفته است شخصیت هم میتواند خلاقیت را آسان سازد و هم مانع آن شود. ویژگیهایی همچون آمادگی برای خطرکردن، کنجکاوی و جستجوگری، استقلال اندیشه، پشتکار و پایداری، شهامت، استقلال رای، خودآغازگری، ابتکار، پرسشگری دربارهی موقعیتهای معماگونه، و درگیرشدن با امور دشوار از جمله ویژگیهای آسان ساز خلاقیت محسوب میشوند. او میگوید، هر عملی که ما برای تشویق اینگونه رفتارها انجام میدهیم شخص را در جهت خلاقیت بیشتر سوق میدهد (سیف، ۱۳۸۸، ص۴۰۵).
تورنس پس از ۲۲ سال پژوهش پیاپی پیرامون ویژگیهای گروهی از کودکان، نوجوانان و جوانان، به این نتیجه رسید که خمیرمایهی شخصیت افراد خلاق، استقلال اندیشه و شیفتگی فراوان آنها در برابر مسئله یا فعالیت مورد علاقهشان است. او میگوید فرد خلاق کسی است که فکری نو و متفاوت ارائه دهد، بنابراین احساس گریز از کانالبندیهای مشخص ذهنی، همنوا نبودن با دیگران، و استقلالطلبی و آزاداندیشی میتواند پایههای تراوش تفکر خلاق و خلق پدیدههای نو را فراهم آورد. بهگفتهی تورنس، خلاقیت شکافتن بنبستها و دستدادن با فرداست (عابدی، ۱۳۷۲).
۱۷-۲- موانع خلاقیت
موانع خلاقیت را می توان به دو دسته عوامل درونی و بیرونی تقسیم کرد. از جمله موانع درونی می توان به موانع جسمی و موانع روانی اشاره کرد. بدین ترتیب گاهی اوقات فرد به لحاظ موانع بیولوژیک یا حوادث و سوانحی که از نظر جسمی بر فرد وارد می شود، او را از توجه به خلاقیت، باز می دارد و فکر آنان را بیشتر متوجه رفع موانع خود می کنند و معطوف به مشکلات و گرفتاری های خود می شود و از اندیشیدن باز می ماند. گاهی اوقات نیز موانع روانی است مانند:
الف. فقدان و عدم اعتماد به نفس و ترس از شماتت دیگران
ب. وابستگی فکری به عادات و روش های گذشته و تمایل به همرنگ شدن با جامعه و محافظه کاری
ج. ترس از شکست و خطر پذیری
د. نداشتن شور و هیجان و رقابت پذیری
ه. عدم انعطاف پذیری
و. عدم تمرکز ذهنی
ز. قضاوت و ارزیابی فوری
فرد را از خلاقیت باز می دارد. از موانع بیرونی هم می توان به: موانع اجتماعی، موانع سازمانی، موانع اقتصادی، جو محیطی اشاره کرد که در مراحل مختلف زندگی افراد تاثیر گذار بوده و از خلاقیت دور می کنند ( میکانی،۱۳۹۲، ص۱۰۶).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
متغیر دیگری در در این پژوهش از آن استفاده می شود، اضطراب تحصیلی است. اضطراب تحصیلی یکی از گونه های مختلف بروز اضطراب در انسان می باشد. برای اینکه با مفهوم اضطراب تحصیلی آشنا شویم ابتدا مفهوم کلی اضطراب را بررسی می کنیم، سپس به بحث اضطراب تحصیلی می پردازیم.
۱۸-۲- تعریف اضطراب[۳۶]: اضطراب عبارت است از واکنش در مقابل خطری که وجود خارجی ندارد. اضطراب مرضی یک احساس دردآور است که تظاهرات جسمی به همراه دارد(کلبرگ، ترجمه پور افکاری، ۱۳۶۸، ص۱۰۶)
اضطراب حالتی فراگیر، ناخوشایند، مبهم و همراه با برانگیختگی دستگاه عصبی خودکار، سردرد، عرق کردن، تپش قلب، گرفتگی ماهیچه های سینه، ناراحتی گوارشی و بیقراری است که در پاسخ به تحریکات داخلی و خارجی ایجاد می شود و به علایم شناختی، عاطفی، فیزیکی و رفتاری منجر می شود. اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر فرد، در همه جوامع، به عنوان یک پاسخ مناسب و سازگار تلقی می شود. فقدان اضطراب یا اضطراب زیاد ممکن است ما را ما را با مشکلات و خطرات قابل توجهی مواجه می سازد. اضطراب در حد متوسط و سازنده ما را وا می دارد که برای انجام امور خود، به موقع و مناسب تلاش کرده، بدین ترتیب زندگی خود را با دوام تر و بارورتر سازیم( نجاریان، اصغری مقدم و دهقانی، ۱۳۷۳، ص۴۵ ).
اضطراب باعث تجربه ناخوشایند می شود. وصف چنین حالتی اغلب مشکل است ولی آن را می توان تحت دو مقوله مورد بحث قرار داد: یکی آن چیزی که در مغز حس می کنیم و دیگر تظاهراتی که آن ها را در جسم خود می بینیم؛ در فکر خودمان اطلاع شدیدی از تنش و ناراحت بودن، هراس از پریشانی و پیش بینی وقوع حوادث ناگوار، ایجاد پریشانی می کند، به وجود می آید که باعث بی قراری انسان می شود لذا باید کاری انجام دهیم که یا از منبع اضطراب رهایی یابیم یا از آن فرار کنیم. در جسم ما احساس دلشوره و احساسی از تنش به وجود می آید که اگر به میزان کافی شدت یابد موجب می گردد تا احساس مریض بودن کنیم. لذا قلب سریع تر می تپد، بدن به لرزه می افتد و بیش از حد معمول عرق می کنیم. در چنین حالتی تعداد دفعات ادرار کردن زیادتر می شود. لذا کنترل ادرار در چنین حالتی مشکل تر از حالت عادی است. پریدن رنگ صورت همراه با نگرانی و عصبی شدن از حالت های اضطراب است که اگر بسیارشدید شود احساس شدیدی از ترس به ما غلبه خواهد کرد و ما این طور احساس می کنیم که اتفاق وحشتناکی در حال وقوع است. در چنین هنگامی ممکن است، غش کند یا قلبش از کار بایستد. چنانچه چنین حالتی ادامه یابد، دیوانگی در انتظار فرد است. در یک چنین حالت مضطربانه، همه اعتماد به نفس و آرامش خود را از دست خواهیم داد و در چنین وضعیتی حتی قهرمانان نیز می هراسند تا مبادا در خطر ترسو بودن قرار گیرند(بهرامی، ۱۳۷۲، ص۸۲).
۱۹-۲- درمان اضطراب در دیدگاه های مختلف
۱-۱۹-۲-دیدگاه روان تحلیلی یا روانکاوی: به بیمار کمک میشود تا به تجزیه و تحلیل رفتار خود و عوامل درونی آن بپردازد و بدین طریق با آگاهی از چهرهی واقعی و شخصیت حقیقی خود بتواند به سمت اصلاح پیش برود. با توجه به اینکه منبع اساسی اضطراب در خود آگاه فرد قرار دارد، لذا جهت دستیابی به آن از راه های مختلفی از جمله تداعی آزاد، تجزیه و تحلیل رویاها، تلقین در خواب مصنوعی، شوخی ها و انواع فراموشی ها می توان استفاده کرد(شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۶۵، ص۱۰۴)
۲-۱۹-۲- شناخت درمانی: سعی در بیان و تفسیر اضطراب و چگونگی تسکین و درمان آن دارد. زیرا طرفداران شناخت درمانی معتقدند؛ اضطراب زاییده افکار و باورهای غیرمنطقی فرد است لذا لازم است همراه با سیر درمان، جهت اصلاح تفکر و تغییر رفتار از راه ایجاد تفکر عقلانی و استدلالهای منطقی نیز اقدام شود.
فنونی که در دوران بازسازی شناختی مورد استفاده قرار میگیرد به سه طریق است:
الف ـ فنون بازسازی شناختی. این تکنیک توجه بیمار را به سوی افکار غیرواقعی که موجب رفتارهای غیرانطباقی او هستند جلب می کند. مراجع افکار غیرمنطقی خود را با یاری درمانگر بررسی میکند و به تجدیدنظر در آن ها میپردازد. در طی جلسات درمان سعی می شود، مراجع این نکته را به خوبی دریابد که چگونه باورهای منطقی، رفتار و هیجانات او را تحت تاثیر خود قرار می دهند و دیگر اینکه چگونه می تواند از خود و دیگران، ارزیابی واقعی تری به عمل آورد.
ب. فنون بازداری فکر. در این روش از مراجع خواسته می شود که ذهن خود را به افکار اضطراب مشغول دارد. هم زمان با این کار درمانگر با صدای بلند می گوید: بس! و بدین ترتیب به فرد آموخته می شود که خود می تواند گاهی با عوض کردن فکر مانع اضطراب خود شود.
ج. فنون مرور شناخت. در این روش، فرد سعی می کند که در ذهن خود یک سری روش های انطباقی با موفقیت های مشکل زا و اضطراب برانگیز را مرور نماید(نجاریان و همکاران، ۱۳۷۳، ص۵۸)
۳-۱۹-۲- پدیدارشناسی: در این شیوه، اساس کار «مشاورهی مراجع محوری کارل راجرز» است. در درمان مراجع محوری تشخیص معنا و مفهومی ندارد و عملی غیرعاقلانه است. در جریان درمان به فرد امکان داده میشود تا پارهای از تجربیاتی را که در گذشته به واسطهی تهدیدآمیز بودنشان برای «خود» انکار یا تحریف شدهاند، دوباره به تجربه درآیند. پس از جذب تجارب تحریف شده است که مراجع قادر میشود مسایلی را ببیند و دریابد که تا قبل از آن قادر به دیدن و درک آن ها نبود. مسایلی که ندیدن آن ها علت اساسی اضطراب و مشکلات وی بوده است.(شاملو،۱۳۶۸، ص۹۶).
۴-۱۹-۲- رفتار درمانی: اضطراب مانند بسیاری از رفتارهای دیگر نتیجه یادگیری و یا تصور در یادگیری پارهای از طرحهای رفتار مناسب است. از این رو، رفتار درمانی تلاشی در جهت تسهیل فرایند یادگیریهای تازه در زمینهی حرکتی ـ شناختی و عاطفی است (همان منبع، ۱۳۶۸).
۲۰-۲- اضطراب تحصیلی[۳۷]
در جریان رشد، کودکان و نوجوانان انواع گوناگون و طیف وسیعی از اضطراب ها را تجربه می کنند و گاه این اضطراب ها از آنچنان شدتی برخوردارند که زندگی روزمره و تحصیلی آنان را دشوار می سازند. یکی از انواع این اضطراب ها اضطراب تحصیلی است(هیل، ۱۹۸۴، به نقل از محمودی قرایی). اصطلاح کلی اضطراب تحصیلی به نوعی از اضطراب با هراس اجتماعی[۳۸] خاص اشاره دارد، که فرد را در برابر توانایی هایش دچار تردید می کند و نتیجه آن ناتوانی مقابله با موقعیتهای دشوار مانند امتحان است. موقعیتهایی که فرد را در معرض ارزشیابی قرار داده و نیازمند حل مشکل هستند. بنابراین می توان گفت، فرد مضطرب مواد درسی را می داند اما شدت اضطراب مانع از آن می شود که او معلومات خود را نشان دهد. به این ترتیب، اضطراب تحصیلی نوعی اشتغال ذهنی به خود است که به نگرانی یا تحقیر خود و ارزیابی شناختی منفی از خود، عدم تمرکزحواس و واکنش های فیزیولوژیکی نامطلوب مثل تپش قلب، پریدگی رنگ، خشکی دهان، عرق کردن کف دست، لرزش دست و صدا و … منجر می شود(محمودی قرایی،۱۳۸۹)
۲۱-۲- انواع اضطراب تحصیلی
در موقعیت اضطراب تحصیلی دو نوع سائق فراخوانده می شود: ابتدا سائق های تکلیف محوری[۳۹] برانگیخته می شوند که موجب بروز رفتارهایی برای انجام تکلیف می گردند؛ و دوم سائق های اضطراب آموخته شده[۴۰] هستندکه این سائق ها، دو نوع رفتار و پاسخ ناهمساز مربوط به تکلیف، و نامربوط به تکلیف را به وجود می آورند. افراد داری اضطراب تحصیلی بالا، به فعالیت ها و رفتارهای نامربوط به تحصیل واداشته می شوند که این رفتارها، به عملکرد آسیب رسانده و یا آن را مختل می کنند. ولی افراد دارای اضطراب کم، به تمرکز بر خود[۴۱] تمایل کمتری دارند و به راحتی رفتارهای تکلیف محوری را به کار می گیرند که این امر موجب افزایش پیشرفت و موفقیت در آنان می شود( ابوالقاسمی و نجاریان، ۱۳۷۸). در زیر ویژگی های دو نوع از اضطراب به اختصار شرح داده می شود:
۱-۲۱-۲- اضطراب تسهیل کننده یا تسریع کننده: