مقام معظم رهبری، اصول گرایی را متعلق به همهى کسانى میدانند که به مبانى انقلاب معتقد و پایبندند و آنها را دوست مىدارند؛ حالا اسمشان هرچه باشد (۲۹/۳/۱۳۸۵)
ایشان برای اصول گرایی اسلامی هشت شاخصه را معرفی میکنند که تعدادی ازآن رابه عنوان مبانی این گفتمان معرفی کردهاند؛ درواقع این شاخصهها به عنوان دالهای اصلی و فرعی این گفتمان به شمار میروند که با توجه به فرمایشات معظم له، این دالها و عناصر را ما این گونه مفصل بندی میکنیم که عبارتنداز:
هویت اسلامی و انقلابی
مقام معظم رهبری درسخنرانی مورخ ۲۹/۳/۱۳۸۵ در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى هریک ازشاخصههای اصول گرایی اسلامی را به طور مبسوط شرح و توضیح دادهاند که ما به گزیدهای ازآن اکتفا مینماییم.
۱-۱۰-۳) دال مرکزی: ایمان و هویت اسلامى و انقلابى و پایبندى به آن
ایشان وظیفهى مهم دولتمردان راتقویت پایههاى یک ایمان روشنبینانه واستوار را در ذهن نسلهاى جوان معرفی نموده است؛ ایمانی به دور از خرافهگرى و سستاندیشى، ایمانِ روشنبینانه، ایمانِ به دین، ایمانِ به نظام، ایمانِ به مردم، ایمانِ به آینده، ایمانِ به خود، ایمانِ به استقلال کشور و ایمانِ به وحدت ملى و ایمانى که در هیچ بخشى برافروزندهى آتشهاى تعصب فرقهاى نباشد.
معظم له مؤکداً گفتهاند: این غلط است که ما به نام ایمان اسلامى یا ایمان مذهبى حرفى بزنیم و کارى بکنیم که تعصبهاى فرقهاى را دایم مشتعل کنیم و همه را به جان هم بیندازیم؛ قضیه اصلًا اینطورى نیست. به ایمان خودتان پایبند باشید؛ با هرکسى هم که از لحاظ ایمان مذهبى یا دینى با شما مخالف است، بحث بکنید، مجادله بکنید، استدلال بکنید، منطق بکنید و او را به فکر خودتان معتقد بکنید؛ اما تعصبافروزى نکنید؛ «و جادلهم بالّتى هی احسن». این، قرآن است. چرا یک عدهاى نمىفهمند؟! من نمىدانم.
سپس ازوظایف مهم دیگری که برعهدهی دولت و نظام جمهوری اسلامی است، سخن به میان آورده و تأکید برمعرفی و برجستهسازی هویت اسلامی دردنیای اسلام داشتهاند، تا این یک معیارى باشد در جلوى چشم ملتهاى مسلمان؛ تدین دور از خرافه و کاوش در منابع دینى و نوآورى. البته ایشان گنجینهی منابع اسلامی و دینی را بیپایان پنداشته و فکر کردن، استخراج کردن، نوآورى کردن و سخن نو را در مقابل افکار عمومى متفکران و اندیشمندان مسلمان قرار دادن را یکى از کارهاى مسئولان نظام داشتهاند و افزودند: «البته پیداست که این کار مثل همهى کارهاى دیگر، باید با اسلوب و فن خود انجام بگیرد؛ این یک متد دارد و خارج از آن متد نمىشود کار را انجام داد. آن کسى که اصلًا در یک فنى وارد نیست، نمىشود به او گفت در این فن نوآورى بکن؛ این کار کسانى است که واردند؛ مطلعاند؛ با کتاب و سنت و با قرآن آشنایند؛ فنان این فناند. از کسى که اصلًا موسیقى بلد نیست، نمىشود گفت یک آهنگ تازه بساز؛ چگونه بسازد؟ پرچم برادرى اسلامى را با همهى ملتهاى اسلامى بلند کنیم و فضیلتهاى اخلاقى را در جامعه رشد بدهیم: همکارى، گذشت، کمک، صبر، حلم؛ اینها خلقیات اسلامى است؛ اینها را در جامعه رشد بدهیم. این، همان ایمان و هویت اسلامى و انقلابى است که اصل اول است.
۲-۱۰-۳) دال عدالت:
مقام معظم رهبری، عدالت را فلسفه وجودی نظام جمهوری اسلامی معرفی کرده و معتقد است رشد اقتصادى باید همپاى عدالت پیش برود؛ بنابراین عدالت را یک اصل میداند که نیازمند قاطعیت میباشد؛ ازاین رو، شروطی را برای اجرای عدالت دانستهاند که عبارتنداز:
عکس مرتبط با اقتصاد
اولًا قاطعیت مىخواهد؛
ثانیاً ارتباط با مردم مىخواهد؛
ثالثاً سادهزیستى و مردمى بودن لازم دارد
و بالاتر از همه، خودسازى و تهذیب مىخواهد؛
اگرچه ایشان پیش شرط و پیش نیازاجراى عدالت را اینگونه گفتهاند: «باید خودمان را درست کنیم و یک دستى به سر و صورت خودمان بکشیم، تا بتوانیم عدالت را اجرا کنیم؛ وظیفهى من و شما اینهاست. واقعاً باید با ویژهخواران و فساد مبارزه کنیم».
۳-۱۰-۳) دال حفظ استقلال سیاسى (مبانی)
منظور مقام معظم رهبری استقلال درابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است که معتقدند این اصل جزوِ مبانى اصولگرایی اسلامیمیباشد؛ ازاین رو، «باید این بندهاى اختاپوس فرهنگىِ تحمیلشدهى به وسیلهى غرب را از دست و پاى خودمان باز کنیم؛ آن حرکتى، آن جریانى، آن شعارى و آن برنامهریزىاى که در آن استقلال کشور و ملت دیده نشود، اصولگرایانه نیست».
۴-۱۰-۳) دال تقویت خودباورى و اعتماد به نفس ملى
مقام معظم رهبری ضمن تأکید برتقویت خودباوری و اعتماد به نفس درمسایل علمی و پزشکی ازقبیل: فناوری هستهای و تولید سلولهای بنیادی، تأکید دارند باید «در سیاست، فلسفه، ابتکارهاى مردمى و ارزشهاى اخلاقى هم خودباورى داشته باشیم» و معتقدند: «اگر ما یک سنّت اسلامى داریم که منطقى هم برایش داریم و آن را هم پذیرفتهایم، نبایستى در انجام دادن آن خجالت بکشیم»البته ایشان ازواردشدن درجزییات خودداری نموده و صرفاً گفتهاند: «در ارزشهاى اخلاقى، مبارزهى فرهنگى دائم با خودباختگى مزمن و تحمیلى که چند ده سال بر این کشور تحمیل شده. بزرگان و پرچمداران فرهنگ و سیاست در این کشور، در یک مقطع زمانى و با صداى واحد، با وقاحت تمام گفتند که ایرانى صفر محض است! و اگر بخواهد معنا پیدا کند، باید برود کنار فرهنگ فرنگى. اولین پیشروان قافلهى روشنفکرى کشور ما و معروفترین سیاستمداران دوران قاجار و پهلوى، این حرف را صریحاً گفتند، بعضیها هم که نگفتند، اینطورى عمل کردند و این شد یک بیمارى مزمن در جامعهى ما؛ بایستى با این مبارزه کرد».
۵-۱۰-۳) دال جهاد علمى (مبانی).
مقام معظم رهبری این شاخص را نیز جزوِ مبانى اصولگرایى اسلامی معرفی نموده و افزودهاند: «من تکرار کردهام: باید نهضت تولید علم در کشور راه بیفتد»؛ البته ایشان ضمن ابرازخوشحالی ازتولید علم و اتصال علم و صنعت و پشتیبانی دولت ازپیشرفت و ابتکارات علمی، اینها را دراین سطح کافى ندانسته و فرمودهاند: «باید به سمت کارهاى بزرگ برویم. ببینید! یکوقت هست شما مىتوانید هواپیمایى را که دیگران اختراع کردهاند و ساختهاند، خودتان بدون کمک دیگران در داخل کشور بسازید، این خیلى خوب است؛ این بهتر از خریدن هواپیماى ساخته شده است؛ اما یکوقت هست شما خودتان یک چیزى در سطح هواپیما در کشورتان تولید مىکنید؛ این است آنچه که ما لازم داریم؛ ما باید بر ثروت علمى بشر بیفزاییم. نگویند نمىشود؛ مىشود. یک روزى بشریت فناورى ریزترینها- نانوتکنولوژى- را نمىشناخت، بعد شناخت. امروز صد تا میدان دیگر ممکن است وجود داشته باشد که بشر نمىشناسد؛ اما مىتوان آنها را شناخت و مىتوان جلو رفت. البته مقدمات دارد؛ اما آن مقدمات را هم مىشود با همت فراهم کرد»
نکته قابل توجه دراین شاخصه، افق دید مقام معظم رهبری است؛ به طوری که توقع ایشان و چشماندازی که ایشان ترسیم میکند عبارت است از: «من این را از شما جامعهى علمى کشور توقع مىکنم که شما پنجاه سال دیگر- پنجاه سال، نیم قرن است- در رتبهى بالاى علمى دنیا قرار داشته باشید؛ این توقع زیادى است از یک ملت بااستعداد؟ اما اگر بخواهیم این اتفاق بیفتد، از الآن باید سخت کار کنیم« البته رهبرمعظم انقلاب برای رسیدن به این افق شروطی را بیان کردهاند که عبارتنداز: «شرطش تنبلى نکردن است؛ غفلت نکردن است؛خست نورزیدن است؛ از ورود در این راه وحشت نکردن است و میدان دادن و پرورش نخبگان علمى است».
۶-۱۰-۳) دال تثبیت و تأمین آزادى و آزاداندیشى (مبانی).
مقام معظم رهبری این شاخصه را نیز ازمبانی اصلی اصول گرایی اسلامی پنداشته و ضمن این که آزادی را ازبزرگترین نعمتهای الهی دانسته، یکی ازشعبش را آزاداندیشی معرفی کرده و افزوده است: »بدون آزاداندیشى، این رشد اجتماعى، علمى، فکرى و فلسفى امکان ندارد. در حوزههاى علمیه، دانشگاه و محیطهاى فرهنگى و مطبوعاتى، هو کردن کسى که حرف تازهاى مىآورد، یکى از بزرگترین خطاهاست؛ بگذارید آزادانه فکر کنند. البته من فهم غلط از آزادى را تأیید نمىکنم؛ من باز گذاشتن دست دشمن را در داخل براى اینکه مرتباً گاز سمّى تولید کند و در فضاى فرهنگى یا سیاسى کشور بدمد، تأیید نمىکنم؛ من براندازى خاموش را- آنچنانى که خود آمریکاییها گفتند و عواملشان چند سال قبل در اینجا سادگى و بىعقلى کردند و به زبان آوردند- برنمىتابم و رد مىکنم؛ اما توسعهى آزادى و رها بودن میدان براى پرورش فکر و اندیشه و علم و فهم، ربطى به اینها ندارد. ظرافتى لازم است که آدم این دو منطقه را از همدیگر بازبشناسد و مرز اینها را معین بکند».
۷-۱۰-۳) دال اصلاح و تصحیح روشها (مبانی)
مقام معظم رهبری، ضمن توجه خاص به اصلاحات، آن را جزومبانی اصول گرایی اسلامی معرفی کرده و همواره براین نکته تأکید داشته است که «اصلاحاتِ اصولگرایانه و اصولگرایىِ مصلحانه در هم تنیده هستند» البته ایشان اصلاحات رضاخانی و فجایع و جنایاتی که دردوره رضاخان تحت نام و زیرپرچم اصلاحات انجام گرفته و اصلاحات با معیارآمریکایی و فرهنگ غربی را افسادات دانسته و معقتدند: «اصلاحات باید ضابطهمند و مبتنى بر ارزشها و معیارها و خطکشهاى اسلامى و ایرانى باشد. معیار اصلاحات، قانون اساسى است؛ بر این اساس، باید ما اصلاحات کنیم؛ ما به اصلاحات احتیاج داریم. اصلاحات، تصحیح روشهاى ماست؛ تصحیح هدفهاى مرحلهاى ماست؛ تصحیح تصمیمگیرىهاى ماست؛ تعصب نورزیدن روى تصمیمگیرىها ناحق است. این، غیر از ساختارشکنى و مبارزهى با قانون اساسى، مبارزهى با اسلام و مبارزهى با استقلال یک کشور است».
البته مقام معظم رهبری درخصوص ارتباط اصول گرایی و اصلاح طلبی به طور مشخص دربیانات مورخ ۱۹/۲/۱۳۸۴ این گونه فرمودهاند: «بنده معتقد به اصولگراى اصلاحطلبم؛ اصول متین و متقنى که از مبانى معرفتى اسلام برخاسته، با اصلاح روشها به صورت روز به روز و نوبهنو».
۸-۱۰-۳) دال شکوفایى اقتصادى
مقام معظم رهبری شکوفایی اقتصادی را رسیدگى به زندگى مردم و اقتصاد کشور دانسته و ضمن حمایت ازسرمایهگذاری، کارآفرینی و ترویج تولید داخلی، معتقدند باید با قاچاق و فساد مجدّانه مبارزه بشود و اشتغال به عنوان یک مبناى اصلى و یک هدف مهم دنبال بشود؛ ثبات و شفافیت و انسجام سیاستها و مقررات اقتصادى انجام بشود- مقررات اقتصادىاى که امروز یک چیزى بگوییم، فردا عوضش بکنیم، فایدهاى ندارد- مقررات اقتصادى و قوانین ما باید هم ثبات داشته باشند که مردم بتوانند روى آن برنامهریزى کنند، هم باید منسجم باشد و باهم بخواند و شفاف باشد. بازاریابى جهانى، یکى از مهمترین وظایف براى رونق اقتصادى کشور است- که جزوِ کارهایى است که ما نکردهایم و جزوِ کمکاریهاى ماست- و اطلاعرسانى کامل از فعالیتها و برنامهها؛ ما بایستى اینها را در نظر داشته باشیم. البته برنامههاى راهبردى اساسى کشور نباید از نظر دور بماند؛ مسئلهى ذخایر ارزى مطمئن که کشور بتواند با شوکهاى اقتصادى و ارزى مقابله کند؛ تأمین منابع تولید و سرمایهگذارى؛ برنامههاى راهبردى تولید و انتقال آب و انرژى در کشور، جزوِ مسایلى است که ما در چند سال آینده بهشدت نیازمان به آنها محسوس خواهد شد؛ اینها بایستى با جدیت دنبال بشود؛ اینها جزوِ همان مقولهى رونق اقتصادى کشور است. پرداختن به همکارىهاى منطقهاى- همین کارهایى که الآن انجام مىگیرد؛ اکو، شانگهاى و …- چیزهاى لازمى است. ما این چیزها را باید با جدیت دنبال کنیم و همت بگماریم. از نفت هم باید استفادهى بهینه کنیم. کارشناسها مىگویند- من خودم وارد نیستم؛ آمار و ارقام از کارشناسهاست- این پنجاه، شصت میلیاردى که ما از طریق فروش نفت به دست مىآوریم، با نهصد میلیارد دلار صادرات و معامله و تجارت به دست مىآید؛ این خیلى مهم است. ما این درآمد را که از طریق نفت به دست مىآوریم، صرف مسایل روزمرهى زندگى مىکنیم؛ این، معنى ندارد؛ بایست اینها با محاسبهى صحیح انجام بگیرد. ما این نفت را ضایع مىکنیم؛ البته این، کارِ امروز و دیروز نیست؛ دهها سال است که بناى اقتصاد و پیشرفت کشور روى این روش گذاشته شده است و یک شبه هم نمىشود آن را عوض کرد. من ده، دوازده سال پیش به مسئولان آن روز گفتم آن روزىانسان در قضیهى نفت احساس رضایت مىکند، که کشور قادر باشد با اختیار خودش اعلام کند که من مصلحت مىدانم امروز تولیدم را فلان قدر کم کنم؛ امروز سر فلان تعداد چاه کشور را طبق مصلحت کشور مىخواهم ببندم؛ امروز مىخواهم صادرات نفتم را این قدر کم کنم و نفت را در کارهاى غیر سوخت مصرف کنم- سوخت، بدترین استفادهى از نفت است و دنیا إلى ما شاء اللّه استفادههاى بهتر از سوخت نفت را کشف مىکند و پیش مىرود- آن روز ما مىتوانیم خوشحال باشیم و به نفت خشنود باشیم« (۲۹/۳/۱۳۸۵ ).
۱۱-۳) تطبیق مفاهیم و اصطلاحات روش شناسی لاکلا و موفه با اندیشه مقام معظم رهبری
همان گونه که درمبحث لاکلا و موفه مطرح شد، آنان روش خود را برپایه یکسری ازمفاهیم بناگذاشتهاند و با توجه به این که دراین تحقیق ما ازروش لاکلا و موفه استفاده مینماییم، سعی میکنیم همان مفاهیم و اصطلاحات را دردیدگاه و اندیشه مقام معظم رهبری جستجو کرده و مورد مداقه و بررسی قراردهیم تا بدین صورت، بتوانیم دیدگاه ایشان را دراین خصوص استخراج نماییم؛ البته این نکته قابل توجه است که بالطبع شاید نتوان همه این مفاهیم را ازآثارکتبی و شفاهی مقام معظم رهبری استخراج کنیم؛ ولیکن تاحد ممکن به این کار مبادرت خواهیم ورزید.
۱-۱۱-۳) گفتمان:
مقام معظم رهبری دربیاناتشان دردیدار با جمعی ازطلاب و روحانیون درتاریخ ۲۲/۹/۱۳۸۸، ضمن بیان نظراتشان پیرامون اهداف تبلیغ و این که میبایست تبلیغ جریان ساز و گفتمان ساز باشد، گفتمان رااین گونه تعریف کردهاند: «گفتمان یعنى یک مفهوم و یک معرفت همهگیر بشود در برههاى از زمان در یک جامعه. آنوقت، این مىشود گفتمان جامعه. این، با کارهاى جدا جداى برنامهریزى نشده، حاصل نخواهد شد؛ این کار احتیاج دارد به برنامهریزى و کارِ فعال و مثل دمیدن پیوستهى در وسیلهى فشارى است که مىتواند آب یا مایهى حیات یا هوا را به نقاط مختلفى که مورد نظر است، برساند. باید دائم با این دم دمید، تا این اشتعال همیشه باقى بماند. این کار هیچ نباید متوقف بشود و به برنامهریزى احتیاج دارد».
البته معظم له همواره دربیاناتشان به طور مکرر برگفتمان سازی تأکید داشته و درهمین سخنرانی، خطاب به طلاب و روحانیون درچگونگی تبلیغ درماه محرم که میبایست اهداف حماسه حسنی را به عنوان گفتمان دینی و اسلامی ترویج و تبلیغ نمود، هدف گفتمان را اینگونه پنداشتهاند: «این گفتمانسازى براى چیست؟ براى این است که اندیشهى دینى، معرفت دینى در مخاطبان، در مردم، رشد پیدا کند. اندیشهى دینى که رشد پیدا کرد، وقتى همراه با احساس مسئولیت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مىآورد و همان چیزى مىشود که پیغمبران دنبال آن بودند. فرهنگ صحیح، معرفت صحیح، در مواردى بیدارباش، در مواردى هشدار؛ اینها کارکردهاى تبلیغ است؛ آثار و نتایجى است که بر تبلیغ مترتب مىشود«.
۲-۱۱-۳) گفتمان های عینیت یافته :
اساساً چند گفتمان عینیت یافته مقام معظم رهبری که درجامعه تثبیت شده و بالطبع با توجه به جایگاه ایشان به عنوان رهبرانقلاب اسلامی درجامعه به عنوان گفتمان مسلط رایج شده و ازطرفی، معیار و ملاک تدوین برنامههای کلان و جامع برنامهریزان و دولت نیز قرارگرفته است، عبارتنداز:
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.
گفتمان عدالت و پیشرفت که مقام معظم رهبری دردیدار استادان و دانشجویان کردستان درتاریخ ۲۷/۲/۱۳۸۸ به عنوان یک گفتمان ملی در دهه چهارم معرفی کرده و هم دراین سخنرانی و هم دربیاناتشان دربیستمین سالگرد رحلت بنیان گذارکبیرانقلاب اسلامی امام خمینی «قدس سره» درتاریخ ۱۴/۳/۱۳۸۸ شاخصههای آن را برشمرده است.
گفتمان دیگری که مقام معظم رهبری برروی آن اصرارداشته و گفتمان دولت دهم را مطابق آن دانسته است، گفتمان اصول گرایی عدالت خواه میباشد که ایشان دربیاناتشان دردیدار با رییس جمهورو اعضای هیأت دولت درتاریخ ۶/۶/۱۳۸۵ دالهای فرعی و اصلی و چگونگی مفصل بندی آن ها را تشریح نموده است؛ البته رهبرمعظم انقلاب درتاریخ ۴/۶/۱۳۸۶ در دیدار رئیسجمهور و اعضاى هیئت دولت به مناسبت هفته دولت و در آستانهى نیمهى شعبان نیز شاخصهای این گفتمان را یادآوری نمودهاند.
۳-۱۱-۳)مفصل بندى:
مقام معظم رهبری درفرمایشات خود، هنگامی که ازدال مرکزی ولایت سخن به میان میآورند و یا درسخنرانیهای دیگری شاخصه ی هویت اسلامی و انقلابی را مطرح میکنند، چگونگی انسجام، نظم یافتن و وحدتی که میان عناصر بعضاً پراکنده، به وسیله دال مرکزی ارتباط برقرار میگردد، تأکید میکند؛ به گونهای که هویت و معنای این عناصر درنتیجه این عمل –که لاکلا و موفه ازآن مفصل بندی یاد میکنند- تشکیل یک نظام معنایی یا همان گفتمان را دراذهان متبادر میسازد؛ دراین خصوص ایشان درسخنرانی مورخ ۲۹/۹/۱۳۶۸ دردیدار با جمع کثیرى از دانشگاهیان و طلاب حوزههاى علمیه چگونگی مفصل بندی سایردالها را برحول و محور دال مرکزی ولایت این گونه تشریح میکنند: «جامعهى اسلامى که داراى ولایت است، یعنى همهى اجزاى آن به یکدیگر و به آن محور و مرکز این جامعه- یعنى ولىّ- متصل است. لازمهى همین ارتباط و اتصال است که جامعهى اسلامى در درونِ خود یکى است و متحد و مؤتلف و متصل به هم است و در بیرون نیز اجزاى مساعد با خود را جذب مىکند و اجزایى را که با آن دشمن باشند، به شدت دفع مىکند و با آن معارضه مىنماید»؛ بنابراین، چگونگی ارتباط دالهای اصلی و فرعی و تشکیل یک نظام معنایی یا گفتمان درنظر مقام معظم رهبری، همان مفصل بندی مدنظر لاکلا وموفه میباشد.
۴-۱۱-۳) دال مرکزی:
مقام معظم رهبری ازهمان روزهای اولیه شروع زعامت و رهبری انقلاب اسلامی و حتی قبل ازآن نیز دردوران ریاست جمهوری خود، همواره یک نشانه ممتازو هسته مرکزی جامعه اسلامی را به عنوان دال مرکزی یعنی «ولایت» معرفی کرده که سایردالها تحت تأثیر آن قرارگرفته و حول محورآن مفصل بندی شدهاند؛ ایشان درسخنرانی مورخ ۲۹/۹/۱۳۶۸ دردیدار با جمع کثیرى از دانشگاهیان و طلاب حوزههاى علمیه این گونه فرمودهاند: «جامعهى اسلامى که داراى ولایت است، یعنى همهى اجزاى آن به یکدیگر و به آن محور و مرکز این جامعه- یعنى ولىّ- متصل است. لازمهى همین ارتباط و اتصال است که جامعهى اسلامى در درونِ خود یکى است و متحد و مؤتلف و متصل به هم است و در بیرون نیز اجزاى مساعد با خود را جذب مىکند و اجزایى را که با آن دشمن باشند، به شدت دفع مىکند و با آن معارضه مىنماید. یعنى «اشدّاء على الکفّار رحماء بینهم» (۲۰۴)، لازمهى ولایت و توحید جامعهى اسلامى است».
بنابراین، رهبرمعظم انقلاب اسلامی معتقدند کل نظام معنایى گفتمان اصول گرایی اسلامی یا حتی دوگفتمان عینیت یافتهای که به آن اشاره شد، بر مفهوم این دال مرکزی استوار است؛ و همان گونه که درمبحث دال مرکزی ازمنظر لاکلا و موفه اشاره شد که آن دومعتقدبودند جاذبه این دال مرکزی، سایر نشانهها را جذب کرده و با نظمی خاص و منحصر به فرد و متفاوت با گفتمانهای دیگر معنا میبخشد، دراین خصوص رهبرمعظم انقلاب درسخنرانی مورخ ۲۳/۴/۱۳۶۸ درچهلمین روزارتحال امام خمینی «قدس سره» فرمودهاند: «وحدت عمومى، به معناى گرد آمدن صاحبان سلیقهها و روشهاى گوناگون بر گرد محور اسلام، خط امام و ولایت فقیه است. این، همان اعتصام به «حبل اللّه» است که عموم مسلمین بدان مکلف گشتهاند؛ و این، آن اسم اعظمى است که همهى گرهها را باز، و همهى موانع را برطرف، و همهى شیاطین را مغلوب مىکند».
براین اساس که مقام معظم رهبری ضمن تأکید برهسته مرکزی بودن ولایت درمنظومه گفتمانی اصول گرایی اسلامی، برنقش جذابیت این دال مرکزی درایجاد یک نظام معنایی منظم سعه گذاشتهاند، معقدند: «خدشه در التزام به ولایت فقیه و تبعیت از رهبرى، خدشه در کلیهى نظام اسلامى است». (۱۸/۱۰/۱۳۶۸ )
۵-۱۱-۳) حوزه گفتمانی:
همان گونه که درنظرات لاکلا و موفه بیان شد، دالهای حوزه گفتمانی مانند ظروف خالیای هستند که آماده دریافت هر نوع معانی بالقوه میباشند؛ ازطرفی، یکی از نتایج غیریت سازی، ایجاد حوزه گفتمانی است؛ بدین سبب انتخاب یک معنا موجب طرد معانی دیگر میشود و زمینه را برای مفصلبندیهای جدیدی در شکل گیری گفتمانهای جدید آماده میکند؛ بنابراین، اگر این گونه به اندیشه مقام معظم رهبری بنگریم، شاید با احتیاط بتوان اصطلاح «مردم سالاری دینی» را مثال زد؛ به طوری که مردم سالاری دینی درنتیجه غیریت سازی شکل گرفته و گفتمان اسلامی را دربرابرگفتمان غرب و مدرن قرارمیدهد؛ دراین خصوص مقام معظم رهبری درتاریخ ۲۰/۸/۱۳۸۰ دراجتماع بزرگ مردم شهرستان کاشان و آران و بیدگل فرمودند: «بعضى خیال مىکنند ما که عنوان مردمسالارى دینى را مطرح کردیم، حرف تازهاى را به میدان آوردیم؛ نه. جمهورى اسلامى یعنى مردمسالارى دینى. حقیقت مردمسالارى دینى این است که یک نظام باید با هدایت الهى و ارادهى مردمى اداره شود و پیش برود. اشکال کار نظامهاى دنیا این است که یا هدایت الهى در آنها نیست- مثل به اصطلاح دمکراسىهاى غربى که ارادهى مردمى علىالظّاهر هست، اما هدایت الهى را ندارند- یا اگر هدایت الهى را دارند یا ادّعا مىکنند که دارند، ارادهى مردمى در آن نیست؛ یا هیچکدام نیست، که بسیارى از کشورها این گونهاند؛ یعنى نه مردم در شئون کشور دخالت و رأى و ارادهاى دارند، نه هدایت الهى وجود دارد. جمهورى اسلامى، یعنى آنجایى که هدایت الهى و ارادهى مردمى توأم با یکدیگر در ساختِ نظام تأثیر مىگذارند. بر این نظریه، هیچگونه خدشه و اشکالى در بحثهاى دانشگاهى و محافل تحقیقاتى وارد نمىشود؛ اما اگر شما بخواهید حقّانیت این نظریه را براى مردم دنیا ثابت کنید، در عمل باید ثابت کنید. چالش عمدهى نظام جمهورى اسلامى این است».
البته یک نکته مهم درفرمایشات رهبرمعظم انقلاب است که ایشان معتقدند: «اوّلًا مردمسالارى دینى دو چیز نیست؛ اینطور نیست که ما دمکراسى را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم تا بتوانیم یک مجموعهى کامل داشته باشیم؛ نه. خودِ این مردمسالارى هم متعلّق به دین است. مردمسالارى هم دو سر دارد که من در یک جلسهى دیگر هم به بعضى از مسئولان این نکته را گفتم. یک سرِ مردمسالارى عبارت است از اینکه تشکّل نظام به وسیلهى اراده و رأى مردم صورت گیرد؛ یعنى مردم نظام را انتخاب مىکنند، دولت را انتخاب مىکنند، نمایندگان را انتخاب مىکنند، مسئولان اساسى را بهواسطه یا بىواسطه انتخاب مىکنند؛ این همان چیزى است که غرب ادّعاى آن را مىکند و البته در آنجا این ادّعا واقعیت هم ندارد…. سرِ دیگر قضیهى مردمسالارى این است که حالا بعد از آنکه من و شما را انتخاب کردند، ما در قبال آنها وظایف جدّى و حقیقى داریم…(۱۲/۹/۱۳۷۹).
۶-۱۱-۳)هویت:
با توجه به این که درگفتمان اصول گرایی اسلامی، دال مرکزی هویت اسلامی و انقلابی است و بالطبع سایردالها براین دال مفصل بندی میشوند، سایرمشاغل مانند کارگران، مهندسان و یا جنسیت مانند زن ومرد؛ تمایزفرهنگها و تفاوت دررنگ پوست مانند سیاه و سفید پوستان و…. که ظاهراً دارای وجوه مختلفی هستند و چه بسا هریک را بتوان دریک گفتمان با دالهای مشخص خود مفصل بندی نمود؛ ولیکن این نکته قابل توجه است که همه این خصوصیات و ویژگیها چون حول محور هسته مرکزی هویت اسلامی مفصل بندی خواهند شد، بنابراین، ملاکهای تفاوت، تفاضل و برتری اینها نیستند، ازطرفی، هویت آنان نیز موقتی و نسبی نمیباشد، بلکه هویت آنان مادامی که برپایه اسلام باشد که دال مرکزی است، تثبیت شده و دایمی است؛ البته میتواند درنظامهای معناییای که دارای چنین دال مرکزی باشد نیز وجود داشته باشد؛ هرچند گفتمان جدید با گفتمان قدیم، تفاوتهایی هم داشته باشد؛ اگرچه این تفاوتها ماهوی نبوده، بلکه درسلیقهها و مسایل فرعی و ثانوی میباشد؛ به طوری که گفتمانهایی که دال مرکزی آن هویت اسلامی باشد، درتخاصم با یکدیگر نیستند، اگرچه دارای تفاوتهای اندکی هم باشند.
نقش و جایگاه دین و ایمان دینی ازمنظر مقام معظم رهبری که درتاریخ ۱۷/۱/۱۳۸۹ دردیدار مسئولان و شخصیتهای علمی سیاسی بیان کردهاند، عبارتست از: «دین، ایمان دینى، توجه دینى، ضامن سعادت انسان است. بشر بدون دین وضع بدى پیدا مىکند. همهى ادوار هم همینجور بوده، الآن هم همینجور است. الآن هم این کسانى که دنیا را منهاى دین و با تخلیهى دین خواستند اداره کنند، دچار مشکلات صعب عجیبى هستند. این مشکلات مثل مشکلات جسمانى و روزمرهى انسان نیست که فوراً خودش را نشان بدهد؛ نه، یکوقتى نشان مىدهد که دیگر قابل علاج نیست. وقتىکه بناى بىمهار قرار دادن شهوات جنسى گذاشته شد، وقتى سیاستها این شد، فرهنگ این شد، کار به اینجا مىرسد که امروز شما نگاه مىکنید یک مقام رسمى، یک وزیر، مراسم ازدواج جنسى مىگیرد و از دنیا خجالت نمىکشند! این بعد منتهى خواهد شد به اینکه با محارمِ خودشان هم بتوانند ارضاء شهوت جنسى کنند! امروز این عیب است، امروز این را قبول ندارند؛ اما بلاشک به اینجا خواهد رسید؛ یعنى این روند، دنبالهاش همین است. امروز این فضاحت در دنیاى غرب هست. نتیجهى دنیاى بىدینى این است. نتیجهى دنیاى بىدینى، تلاشى خانواده است؛ بیگانه شدن انسانها از همدیگر است، و مشکلات فراوانى که در زندگى بشر وجود دارد».
۷-۱۱-۳) منازعه و خصومتها:
مقام معظم رهبری براساس اصول و آموزههای دینی همواره براین تأکید داشتهاند که یک منازعه و خصومت ابدی میان اصول اساسی دین اسلام و نظام سلطه جهانی وجود دارد که ما صرفاً به یک نمونه ازفرمایشات معظم له اکتفا مینماییم؛ به طوری که ایشان درتاریخ ۲۲/۲/۱۳۶۹ در دیدار با روحانیون و ائمهى جمعه و جماعات استان مازندران چنین فرمودهاند: «نکتهاى که مىخواهم عرض بکنم، این است که هرجا اسلام باشد، رد ارکان نظام سلطهى جهانى هم در آنجا هست. هرجا اسلام تشکیل بشود، ضدیت با ظلم و تجاوز و استعمار و استثمار و تحقیر مردم و ضدیت با بقیهى ملامح و نشانههاى نظام سلطهى امروز دنیا نیز در آنجا هست. به همین خاطر است که جمهورى اسلامى، با نظام کنونى تسلط و اقتدار در دنیا مخالف است».
۸-۱۱-۳) فردیت و عاملیت:
درباره فردیت و عاملیت و این که درگفتمان اصول گرایی اسلامی، آیا انسان میتواند عامل تغییر درجامعه باشد یا نوع معرفت و فرهنگ دینی یا افکار دینی مردم منشاء تحول درجامعه هست، به عبارتی این که آیا سوژهها آزادند یا قدرت برآنان اعمال میشود و… ازمقام معظم رهبری بیانات زیادی وجود دارد که به علت گستردگی، ما صرفاً به بخشی ازبیانات مقام معظم رهبری درتاریخ ۲۶/۹/۱۳۸۲ در دیدار استادان و دانشجویان قزوین اشاره مینماییم که پیرامون تفاوت دموکراسی با مردم سالاری دینی و نقش مردم دراین نظام ایراد کرده است: «یک مسئله، اصلِ مسألهى انتخابات و ربط آن با مردمسالارى از نظر اسلام است. دمکراسىِ غربى- یعنى دمکراسىِ متّکى بر لیبرالیسم- منطقى براى خودش دارد. آن منطق پایهى مشروعیت حکومتها و نظامها را عبارت از رأى اکثریت مىداند. مبناى این فکر هم همان اندیشهى لیبرالى است؛ اندیشهى آزادىِ فردى، که هیچ قیدوبند اخلاقى ندارد، مگر حدّ و مرز ضرر رساندن به آزادى دیگران. تفکّر لیبرالیسمِ غربى این است: آزادىِ شخصى و فردىِ مطلق انسان در همهى زمینهها و در همهى عرصهها که تجلّیگاه آن در تشکیل نظام سیاسى کشور هم خواهد شد. چون در جامعه، اقلیّت و اکثریّتى هستند، چارهاى نیست جز اینکه اقلیت از اکثریت پیروى کند. این پایهى دمکراسى غربى است. اگر نظامى این را داشت، این نظام از نظر دمکراسىِ لیبرالى مشروع است؛ اگر نظامى این را نداشت، نامشروع است. این تئورىِ دمکراسىِ لیبرالیسمى است، در حالى که بهکلّى عمل دمکراسىهاى غربى با این تئورى متفاوت است و آنچه امروز در عرصهى عمل در دمکراسىهاى غربى مشاهده مىشود، این نیست. اگر پایهى مشروعیت عبارت است از رأى اکثریّتِ مردم، یعنى کسانى که صاحبان رأى هستند، پس حکومت امریکا و همین رئیسجمهور آمریکا نامشروع است؛ چون اکثریّت ندارد… در اسلام مردم یک رکن مشروعیتاند، نه همهى پایهى مشروعیت. نظام سیاسى در اسلام علاوه بر رأى و خواست مردم، بر پایهى اساسىِ دیگرى هم که تقوا و عدالت نامیده مىشود، استوار است. اگر کسى که براى حکومت انتخاب مىشود، از تقوا و عدالت برخوردار نبود، همهى مردم هم که بر او اتّفاق کنند، از نظر اسلام این حکومت، حکومت نامشروعى است؛ اکثریت که هیچ. وقتى امام حسین «علیهالسّلام» را در نامهاى که جزوِ سندهاى ماندگار تاریخ اسلام است به کوفه دعوت کردند، اینطور مىنویسند: «و لعمری ما الامام الا الحاکم بالقسط»؛ حاکم در جامعهى اسلامى و حکومت در جامعهى اسلامى نیست، مگر آنکه عاملِ به قسط باشد؛ حکم به قسط و عدالت کند. اگر حکم به عدالت نکرد، هرکس که او را نصب کرده و هرکس که او را انتخاب کرده، نامشروع است. این موضوع در همهى ردههاى حکومت صدق مىکند و فقط مخصوص رهبرى در نظام جمهورى اسلامى نیست. البته تکلیف رهبرى سنگینتر است و عدالت و تقوایى که در رهبرى لازم است، بهطور مثال، در نمایندهى مجلس لازم نیست؛ اما این، بدین معنا نیست که نمایندهى مجلس بدون داشتن تقوا و عدالت مىتواند به مجلس برود؛ نخیر، او هم تقوا و عدالت لازم دارد؛ چرا؟ چون او هم حاکم است و جزوِ دستگاه قدرت است، همانطور که دولت و قوّهى قضائیّه هم حاکم هستند؛ چون اینها بر جان و مالِ جامعهى تحت قدرت خودشان حکومت مىکنند».
۹-۱۱-۳)هژمونی:
درخصوص هژمونی چند نکته حایزاهمیت است؛ اولاً: با توجه به این دیدگاه که هژمونی شبیه گفتمان است، با این تفاوت که گفتمان میتواند باعث محوشدن تخاصمها شود، برهمین اساس گفتمان مقام معظم رهبری به دلیل این که اولاً: یک مرجع تقلید مسلمانان و شیعیان است و ثانیاً: رهبرمعظم انقلاب اسلامی است، بنابراین، گفتمان مسلط و غالب جامعه و نظام اسلامی ایران است؛ البته گفتمان ایشان با توجه به دودلیل یادشده –به ویژه مرجع تقلید بودن- نظام معنایی آن درذهنیت جمعی و فردی تثبیت شده و رضایت عمومی را جلب نموده است؛ اگرچه گفتمان رقیب و نظام سلطه (به عبارتی سبک زندگی مدرن) نظام معنایی دینی را شالوده شکنی میکند و قصد دارد ساختارهای معنایی شکل گرفته دراذهان جمعی مردم را درهم بریزد و درواقع هژمونی این گفتمان را ازبین ببرد؛ ولیکن مادامی که هژمونی این گفتمان مبتنی برانسجام معنایی دالهای دیگر حول دال مرکزی ولایت و هویت اسلامی و انقلابی میباشد، ازبین رفتنی درکار نخواهد بود و همواره دینداران برآن متصف خواهند بود.
فصل چهارم
تحلیل دادهها
۱- مقدمه:
با توجه به این که سبک زندگی با نگرش و دیدگاه انسان به زندگی درارتباط می باشد و بالطبع این نگرش نیز درنوع سبک زندگی و شاخصه های آن مؤثر واقع می شود، بنابراین، قبل از پرداختن به تعریف و معرفی شاخصه های سبک زندگی اسلامی ازمنظر مقام معظم رهبری، لازم دانستیم که ابتدا مفاهیم مرتبط با این موضوع که عبارتنداز: فلسفه زندگی، معنای زندگی و نقش دین درزندگی را دراندیشه ی ایشان معرفی نموده و سپس به موضوع سبک زندگی اسلامی بپردازیم.
۲- فلسفه زندگی
یکی از مسائل مهم بشریت، مسئله فلسفه زندگی است که مکاتب گوناگون فلسفی و دینی نگاههای متفاوتی به آن داشتهاندو پیرامون آن به طورمبسوط پرداخته شده است؛ ولیکن ما دراین پژوهش صرفاً فلسفه زندگی را دراندیشه یک مرجع تقلید و رهبرانقلاب اسلامی[۱۹] –آن هم به طور خیلی خلاصه- بررسی میکنیم تا بتوانیم با توجه فلسفه و رویکرد زندگی ایشان، چگونگی زیستن و روش و سبک زندگی کردن مطابق با این فلسفه را -که برپایه مؤلفههای دین اسلام است- شناخته و معرفی نماییم.
این نکته قابل توجه است که درفرهنگ لغات و ازمنظرفیلسوفان دنیا، یکی ازمهمترین و کاملترین تعریفی که در میان تعاریف متعدد از دین درفلسفه دین وجود دارد، این است که «دین، راه و روش زندگی است» که بدین ترتیب، دین یعنی سبک زندگی؛ یعنی شیوه و چگونگی زندگی.اگرچه جامعه شناسان دین را یکی ازشاخصههای سبک زندگی نیز معرفی کردهاند.