A: What a pretty dress! who bought (it)
B: He (e.g. my boyfriend) bought (it)
در مثال ذکر شده از ضمیر (he) در صورتی که مرجع آن در ذهن فعال نیست استفاده شدهاست. این مسئله با توجه به مدل کاربرد شناختی هوانگ این گونه توجیه می شود که طبق اصل شیوه مخاطب بخاطر دانشی که از جهان خارج دارد مرجع مورد نظر گوینده را تشخیص میدهد.
۵-۲- نظریه دسترسی[۴۴]
اریل [۴۵](۱۹۸۸) با توجه به نظریهی دسترسی به بررسی ارجاعگفتمانی می پردازد. وی معتقد است که در مطالعه ارجاعگفتمانی مواردی وجود دارد که در آنها، صورتهای مختلفی برای ارجاع به موجودیتی که قبلاً در متن ذکر شدهاست، وجود دارد. اینکه کدام یک از این صورتها انتخاب شود به میزان دسترسی بستگی دارد. میزان دسترسی بر اساس فاصله بین لفظ ارجاعی و مرجع آن و میزان برجستگی مرجع تعیین می شود. عوامل بسیاری در دسترسی به مرجع اثر میگذارد که این عوامل به قرار زیر است:
۱- فاصلهی بین مرجع و ارجاع ۲- تعداد رقیبها برای ایفای نقش مرجع ۳- اهمیت موضوعیت درتعیین مرجع (موضوعیت یک مرجع که بیشتر می شود دسترسی به آن بالا میرود)۴- نقش قالبها[۴۶] در شناسایی مرجع
وی در بررسیهایی که بر اساس داده ها در زبان انگلیسی انجام داده به این نتیجه میرسد که ضمیرها در فاصلههای کوتاه، ضمیرهای اشاره در فاصلههای متوسط، و گروهاسمی واژگانی در فاصلههای طولانی استفاده میشوند. اسم خاص و توصیفهای معرفه دسترسی پایینی دارند و نشانگرهای دسترسی پایین، اطلاعات واژگانی بسیاری دارند. اسم کامل دسترسی پایینتری نسبت به توصیف معرفه و اسم دارد. در فاصلههای طولانی از لفظهای ارجاعی که دسترسی آن ها پایین است استفاده می شود و در فاصلههای کوتاه از لفظهای ارجاعی که دسترسی بالایی دارند استفاده می شود. دسترسی پایین، موجودیتهایی را که در حافظه طولانیمدت ذخیره میشوند نشانهگذاری می کند و دسترسی بالا، موجودیتهایی را که در حافظه کوتاهمدت ذخیره میشوند نشانهگذاری می کند.
اریل (۱۹۹۱) در بررسیهایی که در زبان عبری انجام داده است به این نتیجه میرسد که لفظهای ارجاعی مختلف، درجههای مختلفی از دسترسی را نشان میدهند. توصیفهای معرفه، دسترسی پایین و ضمیرها و ضمیرهای اشاره، دسترسی بالایی را نشان میدهد. در زبان عبری مدرن، ضمیرها در فاصلههای کوتاه، ضمیرهای اشاره در فاصلههای متوسط، و گروهاسمی واژگانی در فاصلههای طولانی استفاده میشوند.
از دیدگاه اریل رمزگذاری زبانی درجات دسترسی، از سه اصل جهانی مشتق می شود:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.
اطلاعمندی[۴۷] ۲- صلابت[۴۸] ۳- تخفیفیافتگی[۴۹].
آنهایی که اطلاعمندی بالایی دارند ابهام کمتری دارند و برجستگی و طول آنها بیشتر است و دسترسی آنها پایین است و بر عکس. وی با فرض اینکه نمودهای ذهنی به یک اندازه برای مخاطب در گفتمان قابل دسترس نیستند، لفظهای بازیابی بافت را پیشنهاد می کند که آنها نشانگر دسترسی هستند. این نشانگرها، به درجه یا سطح مختلفی از دسترسی اشاره میکنند و با تأکید بر لفظ ارجاعی، سعی بر آن دارند که مخاطبان را از طریق توجه به میزان دسترسی که توسط نشانگر مشخص شده به سوی مرجع هدایت کنند. اریل دو سوال را مطرح می کند.
۱- سوال تشخیصی ۲- سوال رمزگذاری
سوال تشخیصی: یعنی چه چیزی درجه دسترسی را مشخص می کند.
سوال رمزگذاری: یعنی بر چه مبنایی صورتهای ویژه، برای نشاندادن درجه خاصی از دسترسی انتخاب میشوند.
ضمیرها در فاصلههای کوتاه، ضمیرهای اشاره در فاصلههای متوسط، و گروهاسمی واژگانی در فاصلههای طولانی استفاده میشوند. ضمیرها دسترسی پایینتری نسبت به ضمیرهای صفر دارند یا به عبارت دیگر چون ضمیر کمتر تخفیفیافتهتر از ضمیرصفر است، دسترسی پایینتری دارد. در زبانهای مختلف ضمیرها به گونه ای متفاوت رفتار می کنند آنچه ثابت است این است که دسترسی آنها از ضمیرهای اشاره بیشتر و از ضمیرهای صفر کمتر است.
۲-۵-۱- جاربو[۵۰]
جاربو (۲۰۱۰) به بررسی اشارههای اسمی در گفتار زبان عربی اردنی، پرداخته است. او برخلاف دیدگاه سنتی، فاصله فیزیکی بین گوینده با مرجع را، عامل محکمی در انتخاب ضمیرهای اشاره[۵۱] نزدیکنما یا دورنما نمیداند. ضمیرهای اشاره دورنما، مرجعهایی را که دسترسی پایین دارند رمزگذاری می کنند و زمانی که مرجعها درکپذیری پایینی دارند. یعنی به آسانی برای مخاطب قابل تشخیص نیستند، استفاده میشوند. ضمیرهای اشاره نزدیکنما، مرجعهایی را که دسترسی بالایی دارند رمزگذاری می کنند و زمانی که مرجعها درکپذیری بالایی دارند، یعنی به آسانی برای مخاطب قابل تشخیص است، استفاده میشوند. علیرغم اینکه موضوعات در فاصله دور، نسبت به موضوعات در فاصله نزدیک از درکپذیری کمتری برخوردار هستند ولی فاصله، تعیینکننده ادراکپذیری و دسترسی نیست. در بررسیهایی که بر اساس داده های زبان عربی اردنی انجام شدهاست، مواردی هستند که مرجع از نظر فاصله فیزیکی، به مخاطب و گوینده نزدیک است، ولی به دلیل اینکه دسترسی آن پایین است از ضمیرهای اشاره دورنما استفاده شدهاست و موارد دیگری نیز وجود دارد که مرجع، از نظر فاصلهی فیزیکی از مخاطب و گوینده دور است ولی به این دلیل که دسترسی آن بالا است، از ضمیرهای اشاره نزدیکنما استفاده شدهاست.
۲-۶- نظریه مرکزیت[۵۲]
گروز، جاشی و واینشتاین[۵۳] (۱۹۹۵) نظریهی مرکزیت را مطرح می کنند. این نظریه، در ارتباط با انتخاب لفظهای ارجاعی، مرکز توجه[۵۴] و انسجام دریافتی[۵۵] گفتمان در یک بخش گفتمان است. ادعای اصلی این نظریه این است که موجودیتهای ذکر شده در یک پارهگفتار،[۵۶] نسبت به موجودیت دیگر مرکزی هستند و این ویژگی، محدودیتهایی را برای گوینده در استفاده از لفظهای ارجاعی ایجاد می کند. مرکزهای یک پارهگفتار موجودیتهایی هستند که ارتباط بین آن پارهگفتار با پارهگفتار دیگر، در بخشی از گفتمان را حفظ می کند.
انسجام گفتمان بر اثر سازش بین ویژگیهای مرکزیت یک پارهگفتار و انتخاب لفظ ارجاعی، تحت تأثیر قرار میگیرد. فرضیه اساسی نظریه مرکزیت این است که به منظور حفظ انسجام در پارهگفتار، گوینده رابطهای را بین یک موجودیت در پارهگفتار جاری و یک موجودیت در پارهگفتار قبلی ایجاد می کند. این موجودیت، مرکز پسنگر[۵۷] نامیده می شود. به موجودیتهای پارهگفتار جاری مرکزهای پیشنگر[۵۸] گفته می شود. به اولین موجودیت در فهرست مرکزهای پیشنگر، مرکز مرجح[۵۹] گفته می شود. این مرکز مرجح، مرکزی است که مرکز پسنگر در پارهگفتار بعدی می شود. در مثال زیر این مرکزها مشخص شدهاست.
الف) رضا کاملاً عجیب رفتار می کند.
ب) او دیروز به حسین تلفن کرد.
مرکزپسنگر: رضا مرکز پیشنگر: رضا و حسین مرکز مرجح: رضا
دربارهی این که چگونه این مرکزها، پیوستگی گفتمان را حفظ می کنند سه محدودیت وجود دارد:
۱- حداکثر یک مرکز پسنگر وجود دارد. این محدودیت نشان میدهد که دریک پارهگفتار ممکن است مرکز پسنگر وجود نداشته باشد و این زمانی است که پارهگفتار، بخش گفتمانی جدیدی را شروع می کند و هیچ مرجع مشترکی بین پارهگفتار فعلی و قبلی وجود ندارد.
۲- هر مورد از مرکزهای پیشنگر بایستی در پارهگفتار تشخیص داده شود.
۳- مرکز پسنگر بالاترین درجه را در مرکز پیشنگر پارهگفتار قبلی دارد. این محدودیت، مستلزم این است که مرکز پسنگر در پارهگفتار جاری به احتمال زیاد مرکز مرجح پارهگفتار قبلی باشد.
طبقه بندی مرکزهای پیشنگر به این صورت است: فاعل > مفعول >دیگر
در نظریه مرکزیت سه نوع رابطه انتقالی وجود دارد: تداوم[۶۰]، حفظ [۶۱]و تغییر
۱-تداوم: زمانی اتفاق میافتد که مرکز پسنگر در پارهگفتار جاری با مرکز پسنگر در پارهگفتار قبلی یکسان باشد و مرکز پسنگر پارهگفتار جاری با مرکز مرجح پارهگفتار جاری یکی باشد. آنگاه مرکز پسنگر در پارهگفتار جاری به صورت تخفیفیافته است و در جایگاه فاعل قرار دارد.
۲-حفظ: زمانی اتفاق میافتد که مرکز پسنگر در پارهگفتار جاری با مرکز پسنگر در پارهگفتار قبلی یکسان باشد اما مرکز پسنگر پارهگفتار جاری با مرکز مرجح پارهگفتار جاری یکسان نباشد آنگاه مرکز پسنگر در جایگاه فاعل قرار ندارد. زمانی که این رابطه انتقالی روی میدهد مرکز پسنگر در پارهگفتار جاری در جایگاه غیر فاعل به صورت تخفیفیافته نشان داده می شود.
۳-تغییر که به دو صورت است: تغییر هموار[۶۲] و تغییر ناهموار[۶۳]
در تغییر هموار، مرکز پسنگر پارهگفتار جاری با مرکز پسنگر پارهگفتار قبلی یکسان نیست و مرکز پسنگر پارهگفتار جاری با مرکز مرجح پارهگفتار جاری یکسان است. در این مورد مرکز پسنگر در جایگاه فاعل قرار دارد و به صورت تخفیفیافته نشان داده می شود. این زمانی اتفاق میافتد که گوینده شروع به صحبت در مورد یک مرجع جدید می کند و سعی دارد آن را هم چنان مورد توجه قرار دهد.
در تغییر ناهموار، مرکز پسنگر پارهگفتار جاری با مرکز پسنگر پارهگفتار قبلی یکسان نیست و مرکز پسنگر پارهگفتار جاری با مرکز مرجح پارهگفتار جاری یکسان نیست، و این زمانی اتفاق میافتد که گوینده شروع به صحبت در مورد یک مرجع جدید می کند اما به صورت زود گذر است.
در زیر مثالهایی که در آنها تداوم و حفظ و تغییر روی داده آورده شدهاست.
الف) علی برای برنامه ریزی برای رفتن به تعطیلات مشکلات زیادی داشت.
ب) او ۱ (علی) نمیتوانست کسی را پیدا کند که مسولیتهایش را انجام دهد. ((او) به علی برمیگردد) پسنگر: علی پیشنگر: علی
پ) او۲ (علی) دیروز به حسین برای یک طرح زنگ زد. ((او) به علی برمیگردد) تداوم
پسنگر:علی پیشنگر: علی و حسین
ت) حسین اخیراً او۳ (علی) را خیلی اذیت کرده است. حفظ
پسنگر: علی پیشنگر: حسین و علی
ث) او۴ (حسین) ساعت ۵ صبح جمعه هفته گذشته به علی زنگ زد. (او به حسین بر میگردد) تغییر
پسنگر: حسین پیشنگر: حسین و علی
در (ب) موجودیت (او۱) که به علی برمیگردد رابطهای را بین یک موجودیت در پارهگفتار جاری و پارهگفتار (الف) ایجاد کرده است پس مرکز پسنگر محسوب می شود. (او۱) در جایگاه فاعل قرار دارد و بالاترین درجه را در مرکزهای پیشنگر پارهگفتار جاری دارد و مرکز مرجح محسوب می شود و این مرکز مرجح (او۱) مرکز پسنگر در پارهگفتار(پ) می شود.
در (پ) رابطه انتقالی تداوم روی داده است مرکز پسنگر در پارهگفتار جاری (او۲) با مرکز پسنگر در پارهگفتار قبلی (او۱) یکسان است و مرکز پسنگر پارهگفتار جاری (او۲) با مرکز مرجح پارهگفتار جاری (او۲) یکی است و مرکز پسنگر (او۲) در جایگاه فاعل قرار دارد. در این مورد گوینده قصد دارد همان موجودیتی را که به آن اشاره کرده است، را نشان دهد.
در (ت) رابطه انتقالی حفظ روی داده است. حسین بالاترین درجه را در مرکز پیشنگر پارهگفتار جاری دارد و مرکز مرجح محسوب می شود. مرکز پسنگر در پارهگفتار جاری (او۳) با مرکز پسنگر در پارهگفتار قبلی (او۲) یکسان است اما مرکز پسنگر پارهگفتار جاری (او۳) با مرکز مرجح پارهگفتار جاری (حسین) یکسان نیست پس مرکز پسنگر در پارهگفتار جاری (او۳) جایگاه فاعل قرار ندارد و گوینده قصد دارد از موجودیت دیگری سخن گوید.
در (ث) مرکز پسنگر به حسین تغییر می کند و رابطه انتقالی تغییر روی داده است. مرکز پسنگر پارهگفتار جاری (او۴) با مرکز پسنگر پارهگفتار قبلی (او۳) یکسان نیست و مرکز پسنگر پارهگفتار جاری (او۴) با مرکز مرجح از پارهگفتار جاری (او۴) یکسان است و مرکز پسنگر به صورت تخفیفیافته در جایگاه فاعل قرار دارد. در این مورد گوینده شروع به صحبت در مورد یک موجودیت جدید می کند و سعی دارد آن را همچنان مورد توجه قرار دهد.
نظریهپردازان مرکزیت دو قانون برای واگذاری مرکزها تنظیم می کنند: ۱- قانون ضمیر ۲- قانون ترتیب
یکی از محدودیتها که در تشخیص مرکزیت وجود دارد قانون ضمیر نامیده می شود در این قانون، اگر هر عضو از مرکز پیشنگر در یک پارهگفتار توسط ضمیر در پارهگفتار بعدی تشخیص داده شود آنگاه مرکز پسنگر در پارهگفتار نیز باید توسط ضمیر تشخیص داده می شود.
این قانون نشان میدهد که هیچ عنصری در پارهگفتار به عنوان ضمیر تشخیص داده نمی شود مگر اینکه مرکز پسنگر نیز توسط ضمیر نیز نشان داده شود. این قانون از استفاده ضمیر برای دیگر موجودیتها از وقتیکه مرکز پسنگر با یک ضمیر تشخیص داده می شود جلوگیری نمیکند. در زیر مثالی از این قانون آورده شدهاست.
a. Susan gave Betsy a pet hamster.
b. She reminded her that such hamsters were quite shy. (she: susan)
c. She asked Betsy whether she liked the gift
این مثال نشان میدهد که ضمیر و موقعیت فاعل از مکانیسمهای زبانی برای ایجاد برخی از موجودیتها به عنوان مرکز پس نگر هستند. در مثال ذکر شده(susan) به صورت ضمیر در جایگاه فاعل به عنوان مرکز پسنگر در پارهگفتار(b) تشخیص داده می شود و در پارهگفتار © نیز به عنوان مرکز پسنگر است.
در قانون ضمیر، اگر از صورت ضمیر برای مرکز پسنگر استفاده نشود و موجودیتهای دیگر توسط ضمیر تشخیص داده شود از قانون ضمیر تخطی صورت گرفتهاست و این تخطی باعث عدم انسجام در توالی می شود. در مثال زیر قانون ضمیر رعایت نشدهاست.
a. He has been acting quite odd. Cb = John = referent (he)
b. He called up Mike yesterday. Cb= John = referent (he)
c. John wanted to meet him urgently. Cb = John referent (him) =mike
در مثال ذکر شده (he) به صورت ضمیر در جایگاه فاعل به عنوان مرکز پسنگر در پارهگفتار(a,b) تشخیص داده می شود و در پارهگفتار © نیز به عنوان مرکز پسنگر است ولی به صورت ضمیر به کار نرفتهاست و این تخطی از قانون ضمیر را نشان میدهد چون از صورت ضمیر برای مرکز پسنگر استفاده نشده و موجودیت دیگر توسط ضمیر تشخیص داده شدهاست. این تخطی باعث عدم انسجام در توالی می شود و تنها تفسیری که برای (john) در پارهگفتار © وجود دارد این است که به شخص دومی که جان نامیده می شود برمیگردد نه به (john) که در پارهگفتار پیشین وجود دارد.
قانون ترتیب: تداوم بر حفظ و حفظ بر تغییر هموار و تغییر هموار بر تغییر ناهموار ترجیح داده می شود. این قانون این بینش را منعکس می کند که بعضی از انتقالها بین گفتارها منسجمتر از دیگری هستند. حفظ موضوع منسجمتر از تغییر موضوع است و حفظ موضوع در جایگاه فاعل منسجمتر از حفظ موضوع در جایگاههای دیگر است.
این نظریه نیز با مثالهایی از زبان کاکچیگل[۶۴] توضیح داده شدهاست و از بررسی ۲۳۰ جمله، این نتیجه حاصل شدهاست که در این زبان مرکز پسنگر اغلب در (۷۳%) توسط ضمیرصفر رمزگذاری می شود. در این زبان از رابطهی انتقالی تداوم و حفظ اغلب بیشتر از رابطهی انتفالی تغییر از صورت ضمیرصفر برای رمزگذاری مرکز پسنگر استفاده شدهاست. در این زبان تغییر هموار بیشتر از حفظ اتفاق میافتد. در تداوم و تغییر هموار مرکز پسنگر در جایگاه فاعل اتفاق میافتد و در حفظ و تغییر ناهموار مرکز پسنگر در جایگاه غیرفاعل قرار میگیرد (هدبرگ و دیوک[۶۵]، ۱۹۹۹).
۲-۷- مدل کاربردشناختی[۶۶]
مدل کاربردشناختی توسط هوانگ مطرح شدهاست وی ادعا می کند که مدلهای پیشین اشکالاتی دارند و مدل خود را کارآمد میداند. هوانگ در ارتباط با توزیع ارجاعی سه اصل کمیت، اطلاعمندی و شیوه را مطرح می کند.
اصل کمیت: کمتر از حد نیاز بیان نکنید به اندازهای بیان کنید که شنونده به تشخیص برسد.
اصل اطلاعمندی: بیشتر از حد نیاز بیان نکنید به اندازهای بیان کنید که به کمینهسازی برسید.