کودک ذاتا در جستجوی تعادل است، حل مسائل و کسب فزاینده سطوح رشد یافته تفکرات منطقی به عنوان منبع انگیزش ومحرک دیده می شود.
محیط یادگیری
یک برنامه آموزشی متعادل و ترغیب کننده آزادی و تجربه مستقیم در حیطه محدودیت های دقیقا تعریف شده، فعالیت های یادگیری براساس اصول رشد قرار دارند ومتناسب با علایق و نیازهای هر کودک تطبیق یافته اند، معلم پاسخگوی نیازها هوشی، اجتماعی و فیزیکی کودک است، تاکید روی روش های پروژه ای و ترکیبی (مانند آشپزی) که درآن یادگیری های بسیار مورد تشویق قرار می گیرد، وجود دارد.
روش های بسیار ویژه کلاس داری و آموزش روش های تشریحی و گام به گام و رشد مهارت های متوالی مورد حمایت می باشند و تاکید بر مطالب سازمان یافته و ماشین های آموزشی است.
تدابیر آموزشی مشخص ودقیق، ولی کلاس درس ازآزادی کافی برای کاوش وتحقیق برخوردار است. موضوعات ومواد جهت پرورش مهارت های اساسی پیاژه مانند طبقه بندی، ردیف کردن، ابقا وحل مسایل طرح ریزی گردیده اند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
الگوی فروبل
فردریک فروبل (۱۸۵۲ – ۱۷۸۲) کسی است که از یک قرن قبل تا کنون تاثیر مهمی روی تربیت دوره کودکی اولیه داشته است. او بر شکوفایی رشد طبیعی کودکان، احترام به فردیت هر کودک، توجه به بازی به عنوان اساسی ترین روش رشد و یادگیری، برخورداری کودکان از استقلال و آزادی در اجرای برنامه ها و در نظر گرفتن تفاوت های فردی آنان تاکید می ورزید. (ترابی میلانی و دیگران، ۱۳۹۱، ص۳)
فروبل تحت تاثیر روسو و پستالوزی قرار داشت. او بحث می کرد که بازی یک فعالیت جدی و عمیقا مهم برای خردسال است. از نظر او کودکستان[۶۴]ها موسساتی هستند که کودکان درآن آموزش می بینند و خودشان را تربیت می کنند و محلی است که آنان تمام توانایی هایشان را از طریق بازی که یک فعالیت خلاق[۶۵]و آموزش خودبه خودی است[۶۶]، شکل می دهند و یکپارچه می کنند. کودکان از طریق بازی یاد می- گیرند و در واقع بازی اصل اساسی فلسفه فروبل است، اصلی که توسط بسیاری از متخصصان تعلیم وتربیت دوران کودکی اولیه برجسته شده است. آن طور که پیروان بعدی فروبل اعتقاد داشتند، وی معتقد نبودکه بازی کودک بایستی غیر ساختاری[۶۷] «نامنظم» باشد. از نظر او این مساله خیلی مهمی است که بازی به تصادف واگذار نشود.
برای این که کودکان از طریق بازی یادبگیرند، فروبل مجموعه ای از اسباب بازی و بازی ها را طراحی کرد. فروبل با توسل به بازی به عنوان الگوی آموزش و برنامه درسی و تجسمی از اجتماع وسیع تر توانست طرح آموزشی خود را براساس بازی بنیان نهد. او هدایا [۶۸](اشیاء) را که کودک ازطریق بازی با آنها، قدم به قدم و به طور منظم به حس نظم واقعی پی برد و مشغولیات[۶۹](پیشه ها) را به منظور آموزش دست، چشم و فکر طرح ریزی و ابداع کرد. (مفیدی، ۱۳۸۱، ص۱۰۱)
تجزیه و تحلیل هدایا، مشغولیات، اشعار و برنامه درسی فروبل
اولین هدیه از شش توپ پارچه ای نرم به رنگ های قوس و قزح یعنی آبی، سبز، زرد، نارنجی، قرمز، نیلی و بنفش تشکیل شده بود. آنها در جعبه ای که درون آن شش رنگ به رنگ شش توپ مختلف بود، قرار داشتند.
رنگ عامل تباین برای هر هدیه بود که منتج به منتزع کردن رنگ از شکل، و شکل از رنگ می شد.
خصوصیات برجسته و نمایان توپ، وحدت و شکل پذیری[۷۰] آن بود.
فروبل توپ را همپای خارجی کودک در مراحل اولیه رشد می دانست، وحدت فردی آن به وضعیت فکری و قابلیت شکل پذیری آن به فعالیت درونی و ذاتی کودک متشابه است. در واقع کودک از طریق درک این روابط قادر به جدا کردن خود از دنیای خارجی و دنیای خارج از خود می باشد.
هدف هدایا ابتدا برانگیختن مشاهده و دوم ابراز وجود در کودک است. در ساده ترین و عمومی ترین نوع هدایای فروبل، توپ اولین پایه برای طبقه بندی اشیاء خارجی است. به خاطر عدم محدودیت خارجی و قابلیت تطبیق و تغییر پذیری، بهترین وسیله برای بیان ایده های بی پایان ونامحدود در کودک است.
هدایای کودکستان، چنان طرح ریزی شده اند که منجر به کسب مهارت درکار با اشیا می گردد. آنها براساس سلسله توالی از ساده به مشکل مرتب شده و مورد استفاده قرار می گرفتند و بنابراین یک توپ به عنوان اولین هدیه می توانست نقطه شروع خوبی باشد. توپ از دیدگاه فروبل اساسی برای درک رابطه و شکل یک کل واحد به حساب می آمد و این وحدت منشا و اساس همه کارها و فلسفه فروبل است. از دیدگاه فروبل مشغولیات نیز سبب بالارفتن توانایی های کودکان، و محرکی برای فعالیت های ذهنی و نیز سبب یکپارچگی و سازماندهی درونی آنها می گردند. از آنجا که «پدر کودکستان» کودک را منبع و منشا و اساس برنامه درسی خود می دانست، چنین ضروری می دانست که کودک را با یک سری پدیده ها و سرگرمی ها روبرو نماید تا بدین وسیله فعالیت های ذهنی وی را به تناسب علایقش تحریک نماید وبه یکپارچگی درونی وی کمک نماید. طرز استفاده از وسایل تجویز شده و سازمان یافته بود. بدین معنی که با پیروی و دنبال کردن از یک طرح سازمان یافته دقیق، کودک یاد می گرفت خمیر بازی کند، ببرد، مهره ها را نخ کند، بدوزد، ببافد، کاغذ ها را تابزند، اشکالی خلاق بسازد، طرح هایی مقوایی درست کند، بکشد، کپی کند، بچسباند و نظایر اینها را انجام دهد. طرح های انتزاعی یا تصاویر پیچیده ای برای بریدن و چسباندن که برای پنج ساله ها بسیار سخت و دشوار می نماید، در کارهای فروبل موجود بود. برای رنگ آمیزی از صفحات( ۴×۶ )حاوی تصاویر بی نهایت ریزه کاری شده و پیچیده مانند منظره یک مزرعه استفاده می شد. کارت های دوخت نیز الگوهای پیچیده ای داشتند که کودکان بایستی با بخیه های بسیار مساوی و بسیار ظریف پر می کردند. بافتن، نیز به وسیله نوارهای کاغذی باریک و ظریف صورت می گرفت و اشکال و سطوح بسیار ظریفی را تشکیل می دادند. بعضی از کودکان که از هماهنگی عضلانی بسیار عالی برخوردار بودند از انجام این فعالیت های مشغول کننده لذت می بردند ولی قابل نقد است که پسران و دختران کوچکی که عضلات دستانشان هنوز شکل نگرفته و ماهیچه های ظریف انگشتانشان اجازه بافتن و رنگ آمیزی را به آنها نمی دادند، همان هایی بودند که آبرنگ ها را ریخت و پاش می کردند و بخیه ها را نامرتب و نامنظم می زدند و سرانجام از زمان «مشغولیات» روزانه لذت نمی بردند. به هرحال، مشغولیات وتعلیمات دستی را باید مرهون و نتیجه افکار فلسفی و تربیتی فروبل و پدر کودکستان دانست. از نظر فروبل، آموزش مهارت های دستی، از تعیلم و تدریس حرف و صنایع تا حدودی نیز جدا بوده و آن را عامل بیان افکار و اختراع و ابتکار در امر تربیت دانسته است. (مفیدی، ۱۳۸۱، ص۱۰۷)
فروبل معتقد بود که تعلیم و تربیت باید شخصیت کودک را پرورش دهد و اساسا این رشد باید خودجوش باشد. فروبل هم مانند روسو عقیده داشت که کودک از آغاز موجودی فعال است و جسم او قبل از ذهنش رشد می کند. او فهمیده بود که تعلیم و تربیت باید بر مبنای این حقایق طبیعی بنا شود. از این رو، برنامه های کودکستان خود را طوری سازمان داد که کودک را به طور خودجوش به فعالیت وامی داشت. در آنجا کودک نه تنها فعال بود بلکه فعالیت او از علاقه اش سرچشمه می گرفت. در این جا بود که فروبل از پیشینیان خودگوی سبقت را ربود، زیرا وی نخستین کسی بود که ارزش بی پایان دنیای شخصی کودک را از نظر تعلیم و تربیت شناخت. فروبل هم مانند هربارت، تعلیم و تربیت را نیروی اجتماعی می دانست. در یکی از نامه هایش آمده است: « انسان باید در رابطه با خود و دیگران رشدی هماهنگ، آرام وبا نشاط داشته باشد و این پیشرفت باید در تمام مراحل رشد و مقتضیات زندگی، در خانواده و مدرسه، در زندگی محلی و عمومی، ادامه یابد». (صفوی، ۱۳۶۶، ص۳۹)
جدول۲-۲عناصر اساسی برنامه درسی الگوی فروبل
نام الگو
عناصر اساسی برنامه درسی
فروبل
هدف: رشد یکپارچه و هماهنگ کودکان در همه ابعاد و هدایت به سوی شناخت خود، سازش با طبیعت و یگانگی خداوند و پی بردن کودک به وحدت وجودی، طبیعی و ذاتی در همه امور زندگی (مفیدی، ۱۳۸۱، ص۱۰۱)
و لذت بخش کردن آموزش ها (محمدبیگی، ۱۳۸۵، ص۱۲۴)
محتواو سازماندهی: علوم طبیعی از طریق مواجهه کودک با طبیعت، ریاضیات از قبیل رابطه کل و جزء، اعداد، شمارش و اندازه گیری، ترکیب و سری کردن. حوزه های هنری از قبیل همزمانی حرکتی و نمایشی، نقاشی، سرود های ریتمیک و نیز ادبیات و شعر. سازماندهی محتوا نیز به گونه ای است که موضوعات به صورت هماهنگ ارائه می گردند. (مفیدی، ۱۳۸۱، ص۱۰۲)
روش: روش های مشاهده، اکتشاف، بحث و تحلیل، فعالیت آزاد و بازی در این الگو به کار گرفته می شوند. بازی در این الگو اهمیت بسیاری دارد و به نظر فروبل، مهم تر از آن است که به حال خود رها شود. هدایا و مشغولیات ابداعی فروبل نیز، در جریان آموزش مورد استفاده قرار می گیرند. هدایا و یا وسایل بازی در واقع یک سری ابزارهای قابل دست کاری بودند که کودک ضمن بازی با آن ها در خصوص اشکال، اعداد و اندازه- گیری تجربیاتی به دست می آورد. این وسایل ضمنا به صورت واحد هایی منظم در درون جعبه ها جای می گرفتند وبازی با آن ها به تقویت قوای خلاقه و رشد مفاهیم و مهار ت های هوشی در کودکان می انجامید.
محیط یادگیری: کلاس های فروبل نه در اتاق های مدرسه، بلکه در باغ های کودکان، جایی که هر فعالیت چنان طرح ریزی می شد که آموزش از طریق لذت و شادی، صورت می گرفت. (مفیدی، ۱۳۸۱، ص۱۰۰)
ارزشیابی: ارزشیابی از فعالیت های آموزشی و یادگیری کودکان به صورت توصیف کردن و نمایش دادن انجام می شود. (محمدبیگی، ۱۳۸۵، ص۲۸)
کارکنان: فروبل دارای یک سیستم تربیتی قدرتمند و جذاب بوده و بسیاری از مربیان بخش های مختلف اروپا به منظور یادگیری روش او به موسسه تربیتی وی می رفتند. در الگوی او، نقش معلم سنتی واژگون شده است، یعنی مربی کمتر به عنوان آموزش دهنده عمل می کند و بیشتری رهبری اعمال کودک را برعهده دارد و نقش شنونده ای مسئول را در برابر اندیشه های کودک ایفا می کند. (همان)
الگوی مک میلان [۷۱]
خواهران مک میلان (راشل و مارگارت[۷۲]) که تا حدود زیادی تحت تاثیر عقاید فروبل قرار داشتند، «مهدکودک» را به عنوان نامی مناسب برای نوع تازه آموزش و پرورش پیش دبستان در نظر گرفتند. خواهران مک میلان که با کودکان پیش دبستانی در محله های فقیرنشین لندن کار می کردند، سعی در برآوردن نیازهای اساسی کودکان خردسالی داشتند که تامین نیازهایشان از طریق زندگی در خانواده های پرجمعیت و محله های فقیرنشین میسر نبود. آنها با تجربه ای که از کلینیک های درمانی انگلستان در مورد کودکان بی بضاعت کسب کرده بودند مهد کودک را مکانی برای پیشگیری بیماری های فکری و جسمی کودکان می دانستند و به همین جهت فلسفه اصلی آموزش و پرورش در مهد کودک را برپایه مراقبت غذایی و پرورشی فرد فرد کودکان استوار نمودند. تلاش های موفقیت آمیز این خواهران انگلیسی در زمینه کار با کودکان دوتا پنج ساله سبب گردید که پارلمان انگلستان در سال ۱۹۱۸ با تصویب قانون فیشر(قانون اخذ مالیات برای خدمات مهد کودک) بر آن مهر تایید رسمی زد. این قانون به نظام های آموزشگاهی محلی اجازه تاسیس مهد کودک در سراسر انگلستان را می داد. در سال ۱۹۲۰، مهد کودک- های سایر کشورها از این مهد کودک های انگلیسی الگو گرفتند. رشد مهد کودک ها در امریکا از طریق ارتباط با دانشگاه ها و دانشکده ها چشمگیر بوده است. عملکرد این مهد کودک ها به عنوان مراکز آزمایشگاهی و تحقیقاتی با توجه به اهداف، متفاوت بوده است. (مفیدی، ۱۳۸۱، ص۳۷)
راشل مک میلان در ۲۵مارس ۱۸۵۹ در نیویورک متولد شد و خواهرش مارگارت در۲۰جولای ۱۸۶۰ به دنیا آمد. پدر و مادر آن ها، جیمز و ژان، در سال ۱۸۴۰ به امریکا مهاجرت کرده بودند. مارگارت و راشل هر دو در مورد سلامت و شرایط خانوادگی کودکان فقیر و خانواده هایشان که در آن زندگی می کردند، کار کردند. مارگارت مک میلان یکی از اولین کسانی بود که ارزش تربیتی خانه راشناخت و به عنوان یک معلم قدیمی سرخانه، در اعتراف به اهمیت خانه در تربیت، کاملا درک کرد که شکاف بزرگی بین تجربیات خانه کودک طبقه متوسط و کودک طبقه کارگر وجود دارد. یعنی در یک خانه مادر در بیرون از خانه مشغول کار است و در خانه دیگر درگیر مقابله با تعداد زیادی از کودکانی که همگی در یک اتاق زندگی می کنند. این نگرانی عمیق برای زندگی اجتماعی و خانوادگی کودکان باعث شد که مارگارت مک میلان ارزش مهدهای کودک را بررسی کند. او خانه و جامعه را به عنوان دستیاران تربیت خردسالان می دانست. وی در این مسیر و در اعتراف به اهمیت برتر چند سال اول زندگی در رشد کودک، تقریبا از زمان خود جلو بود. او استدلال می کرد که محبت و امنیت به اندازه سلامت مادی[۷۳] برای پیشرفت کلی کودک حیاتی هستند. او از خیلی قبل دریافته بود که اگر قرار است هر گونه تغییری در کودکان رخ دهد والدین باید درگیر تربیتشان شوند. مهدهای کودک به تنهایی نمی توانند بر بیماری های جامعه غلبه کنند، اما در عوض والدین بایدبرای پیشرفت تربیت کودکانشان کمک کنندو توانایی های بالقوه شان را شکل دهند. در حقیقت خواهران مک میلان تحت تاثیر عقاید فروبل، مهد کودک را نام مناسبی برای فعالیت تازه ای در آموزش و پرورش در نظر گرفتند که سعی در برآوردن نیازهای اساسی کودکان داشت. (همان، ص۲۴)
مفهوم مهد کودک به عنوان گسترش فضای خانه و نه جانشینی برای آن یک اصل پذیرفته شده مارگارت مک میلان و پیروان او بود. به همین نحو، افکار او در رشد والدین به عنوان افرادی که توسط بسیاری از مهد های کودک و مراکز آموزشی امروزه به همکاری دعوت شده اند کمک کرده است. مراکزی که والدین در سرگرمی ها، کلاس های زبان و موارد دیگر همانند فعالیت های مربوط به تقویت کودک درگیر می شوند. در خواندن آثار مک میلان شباهت هایی که بین افکار این مربی اولیه و دیدگاه های برنامه ریزان دوره های سرآغاز[۷۴] در دهه ۱۹۶۰ وجود دارد می توان به این نتیجه دست یافت که او متقاعد شده بود آموزش پیش دبستانی[۷۵] اثرات فقر محیط مادی را خنثی می کند. او کودکان را دوست داشت ودریافت که پیشرفت تحصیلی[۷۶]و شروع بهتر زندگی به آموزش پیش دبستانی وابسته است واستدلال می کرد این نوع تربیت باید برای تمام کودکانی که والدینشان آن را می خواهند در دسترس باشد.
مارگارت مک میلان یک مربی خیال پرداز [۷۷]و مبتکر بود و از معلمانش می خواست مثل خودش باشند. او باور داشت که در کار آموزی معلمان یاد می گیرند که به طور اثربخشی از محیط استفاده کنند. وی کاملا از اهمیت زبان در سراسر رشد کودک آگاه بود. تاکید او درپرورش کودک توسط بعضی از پیروانش چنین تفسیر می شود که او پرورش همراه با رشد فکری[۷۸]و رشد شناختی[۷۹] کودکان را مورد تاکید قرار می داد. از رها کردن آنها برای بازی آزادانه بدون هیچ نوع مداخله حمایت می کرد. مارگارت مک میلان توجه به بهداشت، بازرسی و نظارت روزانه، برنامه ریزی برای فضای باز، بازی و تغذیه مناسب را محور اساسی کار خود قرار داد و در حقیقت، با چنین برنامه هایی منظور خود را از مفهوم پرورش و تربیت کودکان بازگو کرد. از آنجا که مسائل آموزشی را نیز محور بعدی کار خود قرار داد، روش آموزش خود را نیز در کنار توجه به بهداشت، سلامتی و تغذیه کودکان به کار گرفت و به همین دلیل، واژه school را نیز به nursery افزود. این دو خواهر استفاده از هوای آزاد، استراحت، خواب، استحمام و نظافت کودکان را راهی موفقیت آمیز در برنامه های خود یافتند. از مهمترین اصول آموزشی این مهد کودک که در سال ۱۹۱۰ در دپت فورد لندن برپا شد، عدم استفاده از خشونت، رشد مهارت های خودیاری، اهمیت دادن به تخیلات کودک، خلاقیت و بازی در برنامه ها، تغذیه و پرورش فردی و در نهایت، فعالیت های آمادگی تحصیلی بود. این چهره های ماندگار، اهمیت سالهای اولیه کودکی را در رشد هوشی، جسمی، عاطفی کودکان، از دلایل عمده برای تاسیس این مراکز می دانستند. (همان)
همکاری و مشارکت خواهران مک میلان در طراحی فضای باز برای کودکان
مارگارت مک میلان از جمله پیشگامان این عقیده است که فضای بیرون و محیط باز از فضای درون و اتاق آموزشی مسقف و بسته نه تنها بی اهمیت تر نیست، بلکه ارزش یادگیری فراوان تری نیز ممکن است داشته باشد. راشل مک میلان، خواهر مارگارت، با توجه به کار و فعالیت در مناطق روستایی درباره آنچه امروز به عنوان نقش «ناظر بهداشت و سلامت » می دانیم، تجربه بسیار گسترده ای داشت. در سال ۱۹۱۱ این دو خواهر اردوگاه ویژه ای را در محیط باز به منظور بهبود و ارتقای سطح سلامت دختران ۶-۱۴ سال مناطق فقیرنشین در محله دپت فورد در جنوب لندن بر پا کردند. کسب تجربه با این گروه های سنی، ماگارت مک میلان را متقاعد کرد که چنین برنامه ای باید برای کودکان سنین پایین تر و کودکان جوان تر نیز تدارک دیده شود. وی در سال ۱۹۱۴ «مهد کودک فضای باز »[۸۰] را در محله دپت فورد بر پا کرد که بعدها به سبب احترام و سپاس از تلاش های خواهرش به نام مهدکودک راشل مک میلان نام گذاری کرد. این نوع مهد کودک و فضای باز و نوآورانه، به کودکان فرصت می داد تا با آزادی در محیط درونی و محیط باز خارج از اتاق ها و باغ وسیع حرکت کنند. این محیط جدید که کودکان می توانستند ضمن بازی در آن به کار و فعالیت فیزیکی در محیط نشاط آور بهرمند شوند زیرا وی عقیده داشت که کودکان از محیط طبیعی بسیار زیاد و به نحو احسن یاد می گیرند. به منظور پاسخگویی به نیاز حمایتی کودکان و بزرگ ترها، اتاق و ساختمان هایی نیز مجهز شده بود، ولی قسمت اعظم زمان یادگیری کودکان در فضای باز سپری می شد. کلیه فعالیت های ممکن شامل تغذیه کودکان نیز در محیط خارج از ساختمان و فضای باز صورت می گرفت. در این فضا از کودکان انتظار می رفت تا فعالیت ها را به دلخواه انتخاب کنند. علاوه بر انجام فعالیت های باغبانی، برای حیوانات اهلی و خانگی، تجهیزات و وسایل برای انجام فعالیت های علمی و نیز پوشش و لباس های مناسب کار کودکان، فضایی مناسب تدارک دیده شده بود. (مفیدی، ۱۳۹۰، ص۱۲۲)
توجه به نیازهای کودکان
مارگارت مک میلان در مورد رفاه و سلامتی کودکانی که در فقر به سر می برند، در رنج بود. کمک های خیرخواهانه وی به آموزش در مهدهای کودک بخشی از تلاش ها و فعالیت های اجتماعی و سیاسی وی در انجام این مهم محسوب می شد تا بتواند به نابرابری های اجتماعی در توان خود پاسخ دهد. مارگارت مک میلان ارتباط مستقیمی را بین یادگیری خانه – محور[۸۱] مورد نظر برای کودکان برخوردار و محیط مثبت مهدهای کودک برای کودکان محروم و کمتر برخوردار برقرار ساخت. وی در مورد رژیم غذایی، فقدان هوای تازه و مناسب و تمرین های فیزیکی نشاط آور که فرصت یادگیری را برای کودکان فقیر محدود می کرد، به شدت نگران بود. مارگارت مک میلان که همانند مونته سوری از عقاید ادوارد سگن[۸۲] فرانسوی متأثر بوده، در ابتدا رویکرد خود را در برنامه درسی و در رابطه با اسباب بازی هایی طراحی کرد که سبب رشد و پرورش مهارت های حرکتی ظریف و درشت و برتری مهارت های درسی شد. این رویکرد بسیار مشابه و هماهنگ با شیوه کار ماریا مونته سوری، مربی ایتالیایی بود. با وجود این، مک میلان با گسترش و توسعه عقاید مونته سوری، بیشتر به دیدگاه ها و نظریه های فردریک فروبل آلمانی روی آورد و اهمیت بسیار فزاینده ای را برای این منظور قائل شد که کودکان باید درابتدا و به شکل دست اول به تجربه شخصی بپردازند. از نظر وی ارتباطات و عواطف در مورد حرکات فیزیکی نیز اهمیت یکسانی داشتند. از آنجا که بازی راهی است که در آن کودکان، دانسته ها و شناخت خود را به کار می گیرند، مک میلان بازی آزاد را بسیار مهم ارزش گذاری می کرد. (همان، ص۱۲۴)
نظریه و عقاید اساسی مارگارت مک میلان
دیدگاه های اساسی در نظریه مک میلان شامل این موارد می شود:
رشد تمرین های حرکتی و مهارت های برتری دستی.
تجارب دست اول از یادگیری حمایت می کند. برای مثال بازی آزاد با فراهم آوردن فرصت ها به منظور استفاده از مواد و وسایل گوناگون، یادگیری بسیار خوب و مناسبی را برای کودکان فراهم می آورد.
ارتباطات و احساسات از اهمیت برخوردارند.
بازی به کودک کمک می کند تا یادگیری خود را به کار ببندد و به یک «انسان کامل» تبدیل شود.
داشتن سلامت و بهداشت براساس رژیم غذایی مناسب و شرایط مراقبت های خانگی و فیزیکی خوب برای یادگیری مؤثر بسیار اساسی است.
تربیت و آموزش کارکنان امری بسیار مهم و حیاتی است.
ارتباط نزدیک با والدین. وی اهمیت فوق العاده ای را برای ارتباط مهدهای کودک و خانه ها قائل بود و به آن ارزش زیادی میداد، حتی کلاس هایی را برای والدین پیشنهاد کرد تا بتوانند مهارت های جدیدی را گسترش دهند و همراه با فرزندان خود یاد بگیرند.
تأثیر دیدگاه های مک میلان بر تمرین ها و تجارب امروزی
آموزش و پرورش کودک محور که در موقعیت ها و محیط های سال های اولیه کودکی پیشنهاد می شود، منعکس کننده نظریات مک میلان می باشد. امروزه، تاکید بسیار زیاد و محکمی بر اشتغال و درگیر کردن والدین در آموزش و پرورش پیش از دبستان و همراهی فرزندانشان صورت می گیرد و استفاده از «طرح واره کارکنان کلیدی»[۸۳]در بسیاری از محیط های آموزشی کودکان این سنین، منعکس کننده این عقیده است که مهد کودک با داشتن یک مراقب اصلی به عنوان بسط دهنده و ادامه دهنده محیط خانه است. همچنین، الگوهای مراقبتی که در خانه ها رخ می دهد تا حد امکان باید در این مکان ها تکرار شود، تا ابهام و سردرگمی برای کودکان پیش نیاید.
تدارک وعده های غذایی و خدمات رایگان بهداشتی در مدارس، دغدغه و تاکید مک میلان را در مورد اهمیت بهداشت و تغذیه مناسب کودکان منعکس می کند تا کودکان بتوانند یادگیری موثر و کارآمدی داشته باشند. مهم تر اینکه در انگلستان شهرت تلاش های این دو خواهر انگلیسی سبب شده است تا بسیاری از علاقه مندان باتبعیت از طراحی فضای مورد نظر آنان، محیط های نشاط آور، آزاد و دوستانه ای را برای کودکان تدارک ببینند و وسایل بازی متناسبی را بر اساس اهداف یادگیری آنان به بازار عرضه کنند . (همان، ص۱۲۵)
جدول ۲-۳ عناصراساسی برنامه درسی الگوی مک میلان