حاکمیت ساختار کاملا دولتی در صنعت بانکداری ایران تا سال ۱۳۷۷ تداوم یافت و در این هنگام با تصویب « قانون اجازه تاسیس بانک توسط بخش خصوصی»، تعدادی موسسه پولی و اعتباری خصوصی در کشور فعالیت خود را در قالب تجهیز منابع مورد نیاز جهت اعطای تسهیلات اعتباری به متقاضیان و همچنین ارائه خدمات پولی بانکی به استثنای افتتاح حساب سپرده جاری آغاز کردند. سپس بانکهای خصوصی شکل گرفتند؛ به نحوی که تا سال ۱۳۸۴ پنج بانک غیردولتی به مجموع بانکهای موجود در صنعت بانکداری پیوستند.
با افزوده شدن بر تعداد بانکهای خصوصی، قاعدتا انتظار میرود فضای حاکم بر بازار بانکی به سمت رقابتیتر شدن حرکت کند. انتظار میرود تداوم روند فوق، با تاثیرگذاری مثبت بر انگیزه بهبود عملکرد بانکها به ویژه بانکهای دولتی، زمینه ساز ارتقای کارایی در صنعت بانکداری ایران باشد. با اینحال، برخی چالشهای متاثر از ساختار قوانین حاکم بر صنعت بانکداری مانع از عملکرد کاملا کارا در این صنعت است که در ادامه بدان پرداخته شده است.
بررسی موانع تنظیمی و ساختاری موجود
نظام مقرراتی حاکم بر صنعت بانکداری باید دارای برخی ویژگیها در ابعاد مختلف باشد تا بتواند عملکرد کارآمد نظام بانکی را در اقتصاد به دنبال داشته باشد. این ابعاد شامل: مقررات مربوط به ایجاد محدودیت بر فعالیت بانکها، مقررات مربوط به ورود بانک های داخلی و خارجی، استقلال نهاد ناظر بر بانکها، مقررات مربوط به کفایت سرمایه، شفاف سازی مالی (سختگیری برای طبقه بندی وامها و استانداردهای ذخیره گیری) و … میباشد. الزامات فوق در حالی مورد توجه است که در اقتصاد ایران، با تغییر ساختار صنعت بانکداری در سال ۱۳۵۸ و تصویب قانون عملیات بانکی بدون ربا و برخی مصوبات پس ازآن، تغییرات زیادی در ماهیت فعالیت بانک و متغیرهای نظام بانکی پدید آمده است که گاها زمینه ساز برخی نارساییها در این صنعت میباشد. در ادامه به ذکر مهمترین این موارد پرداخته شده است.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
ساختار نرخ سود
پس از اجرای قانون عملیات بانکی بدون ربا از سال ۱۳۶۲، نرخ بهره از نظام بانکی ایران حذف و نرخهای سود علیالحساب سپرده و تسهیلات جایگزین آن شد. در واقع، یکی از عمدهترین محدودیتهای مقابل سازوکار بازار در عملیات بانکی را میتوان تعیین دستوری نرخ سود تسهیلات بانکی و نرخ سود علیالحساب سپردهها دانست[۳۱]. در این خصوص، دو مساله باعث بروز مشکل می شود: ۱- پایین بودن نرخ سود سپردهها در مقایسه با شاخص تورم؛ ۲- گسترش بازار غیر متشکل پولی.
در رابطه با مشکل اول از عمدهترین کاستیها و ضعفهای موجود در ارتباط با جذب منابع سپردهای در برخی کشورهای در حال توسعه به ویژه ایران، مساله پایین بودن نرخ سود سپردههای بانکی در مقایسه با شاخص تورم است. در واقع، طی سالیان متمادی در ایران تورم از رشدی فراتر از نرخ سود سپردههای بانکی برخوردار بوده است و عملا سود منفی واقعی به این سپردهها تعلق گرفته است. اگرچه منطقی کردن نرخهای سود سپردهها در سطح نظام بانکی یکی ازخط مشیهای برنامه های توسعه کشور بوده است و در سالهای اخیر نیز تلاش هایی در جهت کاهش نرخ تورم و افزایش نرخهای سود بانکی صورت گرفته است، منفی بودن سود واقعی به ویژه بر روی سپردههای کوتاه مدت همچنان به قوت خود باقی است (خسروی، ۱۳۸۶).
به دنبال منفی شدن نرخهای سود حقیقی سپردههای بانکی، بخش اعظم نقدینگی جامعه به صورت سرگردان و به دنبال حفظ ارزش خود در مقابل تورم، همواره در بازارهای مختلف نگهداری دارایی از جمله سکه طلا، ارز، مسکن، خودرو و سایر کالاهای بادوام جابجا می شود. این در حالی است که نظام بانکی که نقش غالب را در نظام مالی کشور ایفا می کند، از کمبود منابع مالی جهت پاسخ گویی به تقاضای موجود برای اعطای وام و اعتبارات بانکی رنج میبرد.
در رابطه با مشکل دوم، توسعه بازار غیرمتشکل پولی نشان از آن دارد که ماهیت دستوری نرخ سود، تنها بازیگرانی را که میخواهند در شفافیت لازم و تحت نظارت به فعالیت بانکی بپردازند، از حضور در این عرصه باز میدارد. موسساتی که به هر علتی میتوانند این موانع را پشت سر بگذارند، بدون مجوز و بدون اینکه نظارتی بر فعالیت آنها صورت گیرد، اقدام به فعالیت بانکی در کشور می کنند و از ظرفیتهای موجود تحت عنوان قرضالحسنه سود میجویند.
یکی از دلایل رونق یافتن فعالیت چنین موسساتی را میتوان در تعیین دستوری نرخ های سود و سهمیهبندی اعتبارات برای بانکهای تحت نظارت دانست. زیرا، تفاوت قیمت در سود سپردهها برای موسسات خارج از نظارت، مزیت ایجاد می کند و نداشتن محدودیت در سقف اعطای تسهیلات به لحاظ فردی و بخشی و قدرت ریسک بیشتر، مزیت در مصرف منابع تجهیز شده و به وجود میآورد (مجتعد، ۱۳۸۷). بنابراین، رفع محدودیتهای مذکور ضمن آنکه منجر به افزایش کارایی بانکها می شود، با کاهش موانع ورود و محدودیتهای قیمتی، اندازه بازار غیرمتشکل پولی خارج از نظارت را نیز کاهش میدهد.
تسهیلات تکلیفی
با ملی شدن بانکها در سالهای پس از انقلاب، نقش بانکها در اعمال سیاستهای پولی مورد نظر دولت افزایش یافت؛ به طوری که، بانکها ملزم به ایجاد هماهنگی و همکاری با دولت در جهت رسیدن به اهداف سیاستهای کلان اقتصادی شدند. لذا، مقرر شد بخشی از منابع بانکی در قالب تبصرههای بودجه سالانه تصویب و در اختیار بخشهای دولتی قرار گیرد.
این مساله با درج تبصره ۳۳ قانون بودجه سال ۱۳۵۹ و تبصره ۳ قانون بودجه سال ۱۳۶۰ به مرحله اجرا درآمد و در سالهای بعد تداوم یافت[۳۲]. اعتبارات و تسهیلات پرداخت شده به مجریان طرحهای تبصرهای، از منابع نقدینگی بانکها سرچشمه گرفته و بانکها نیز به تعهد دولت مبنی بر بازپرداخت وامهای اعطایی، تسهیلات اعتباری را در اختیار متقاضیان قرار میدهند. از آنجا که تخصیص این منابع بر اساس خواست دولت صورت میگیرد و مقررات و دستورالعملهای مربوط به آن خارج از اراده و ضوابط نظام بانکی میباشد و بانک ها مکلف به پرداخت آن شده اند، این تسهیلات را «تکلیفی» میگویند. تسهیلات تکلیفی را میتوان به دو دسته ۱) تسهیلات تکلیفی مصوب مربوط به تبصرههای بخش دولتی؛ ۲) تسهیلات تکلیفی مصوب مربوط به تبصرههای بخش غیردولتی تقسیم بندی کرد. بررسی روند پرداخت تسهیلات تکلیفی در اقتصاد ایران تا سال ۱۳۷۱ چندان چشمگیر نبوده است. از این زمان به بعد با شروع (دوران سازندگی و کافی نبودن منابع دولت برای دستیابی به اهداف مورد نظر خود در برنامه های توسعه) رشد فزایندهای داشته است؛ به طوری که، حجم تسهیلات تکلیفی در سال ۱۳۷۶ به ۸/۲۲ هزار میلیارد ریال رسید که در ۱۸ تبصره قانون بودجه آن سال نمود یافت (خسروی، ۱۳۸۶).
در سال ۱۳۷۷ و در یک اقدام مناسب از طرف دولت و مجلس شورای اسلامی تمامی تبصرههای تکلیفی نظام بانکی درقالب یک تبصره در قانون بودجه سال ۱۳۷۷ ارائه شد که گامی در جهت شفاف کردن آمار و اطلاعات مربوط به تسهیلات تکلیفی به شمار میرفت. از این زمان، همواره سهم بخش غیردولتی از تسهیلات تکلیفی بانکها بیشتر از بخش دولتی بوده است. این امر در کنار تجمیع تبصرههای مربوط به تسهیلات تکلیفی گامی مثبت در جهت ارائه اعتبارات بانکی تلقی میشد.
از طرف دیگر، با توجه به اینکه مسولان بانکی اعطای تسهیلات تکلیفی را باری بر دوش نظام بانکی و عاملی در جهت کاهش کارایی عملکرد این نظام عنوان میکردند، در بند (الف) ماده (۸۴) قانون برنامه سوم توسعه کشور مقررشد که افزایش در مانده تسهیلات تکلیفی طی سالهای برنامه سوم به طور متوسط سالانه ده درصد نسبت به ارقام مصوب سال ۱۳۷۸ کاهش یابد که متعاقب همین سیاست در قوانین بودجه سنواتی سالهای ۸۳-۱۳۷۹ افزایش مانده تسهیلات تکلیفی محدود شد.
در قانون برنامه چهارم توسعه کشور نیز سیاست محدود کردن تسهیلات تکلیفی مورد توجه برنامه ریزان واقع شد؛ به گونه ای که، مطابق قسمت (۳) بند (ج) ماده (۱۰) قانون برنامه چهارم توسعه کشور افزایش مانده تسهیلات تکلیفی بانکها طی سالهای برنامه چهارم به طور متوسط سالانه بیست درصد نسبت به رقم مصوب ۱۳۸۳ کاهش یابد که البته در عمل با موفقیت چندانی همراه نبود (خسروی، ۱۳۸۶). اهمیت این مساله از آنجاست که پرداخت تسهیلات تکلیفی به شیوه فعلی نه تنها در دستیابی به اهداف پشتیبان توفیقی به دست نمیدهد، بلکه به دلیل آنکه این اعتبارات به خواست و دستور دولت و توسط دستورالعمل و قوانین مصوب دولت به نظام بانکی تحمیل می شود، زمینه انتقال ناکارآمدی به این سیستم را در جهت تخصیص منابع فراهم آورده است.
تعدد ابزارهای مالی
در قانون عملیات بانکی بدون ربا چهارده ابزار مالی در قالب ۸ عقد اسلامی، برنامه کار و فعالیت بانکها را تشکیل میدهد. این ابزار در ارتباط با عقود متناسب با ماهیت حقوقی هر یک از آنها، به صورت زیر قابل طبقه بندی هستند:
الف . گروه تامین منابع مالی در رابطه با عقد قرض – قرضالحسنه اعطایی؛
ب . گروه تعهدات و مبادلات که در ارتباط با عقد جعاله (مشتمل بر جعاله و به یک تعبیر افتتاح اعتبارات اسنادی و صدور ضمانتنامه به عنوان گروه تعهدات) و عقد بیع (مشتمل بر فروش اقساطی، اجاره به شرط تملیک، سلف، خرید دین به عنوان گروه مبادلات) عنوان می شود. در این گروه از عقود که اصطلاحا عقود با بازدهی ثابت خوانده می شود، طبق قرارداد بانک، تمام یا بخشی از سرمایه مورد نیاز یک فعالیت اقتصادی (تولیدی، تجاری و خدماتی) را تامین نموده و بعد از انعقاد قرار داد و قبل از انجام فعالیت اقتصادی، بازدهی ناشی از فعالیت طبق توافق طرفین، تحت عنوان سود متعارف بر قیمت تمام شده مورد معامله افزوده شده و در واقع بخشی از قیمت فروش را تشکیل میدهد و یا از طریق تنزیل اسناد تجاری صورت میپذیرد. ویژگیهای این دسته از عقود عبارت اند از: ۱) وارد نشدن در بازار حقیقی [۳۳] و ۲) تعیین سود با قطع نظر از عملکرد وام گیرنده [۳۴]
ج. گروه مشارکات که طی آن در چارچوب شراکت در سود و زیان (PLS)[35] تماما یا بخشی از سرمایه مورد نیاز یک فعالیت اقتصادی ( تولیدی ، تجاری و خدماتی ) توسط بانک تامین می شود و در نهایت سود حاصل از این نوع فعالیت طبق قرارداد منعقده و بر اساس نسبتهای مورد توافق بین طرفین تقسیم می شود. این دسته از عقود شامل مضاربه، مشارکت مدنی و مشارکت حقوقی، سرمایه گذاری مستقیم، مزارعه و مساقات میباشد. ویژگی کلی این گروه از عقود عبارتاند از: ۱) تحمیل شراکت بر وام گیرنده؛ ۲) احتیاج به کنترل و نظارت مستمر از سوی بانک. بدیهی است بکارگیری این دسته از عقود به سبب برخورداری از ماهیت مشارکتی و لزوم اعمال نظارتهای مستمر از سوی بانک، با مخاطره بالاتری به نسبت گروه قبل همراه است. به علاوه، هر یک از عقود مندرج در این گروه از ویژگیهای خاصی برخوردارند که امکان بکارگیری آنها را محدود میسازد. از مهمترین این ویژگیها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
مشارکت مدنی و حقوقی جزو عقود عام بوده و در همه بخشها کاربرد دارند. هر چند، با محدودیت مواجه هستند. در این دوعقد، بانک تنها بخشی از سرمایه و منابع مورد نیاز فعالیت اقتصادی را تامین می کند و بخش دیگر سرمایه باید به وسیله متقاضی تسهیلات تامین شود؛ در غیر اینصورت مشارکت محقق نخواهد شد. لذا عقود مشارکت مدنی و حقوقی تنها در مواردی کاربرد دارند که متقاضی بتواند بخشی از سرمایه مورد نیاز فعالیت اقتصادی را خود تامین کند. در ضمن، آن دسته از متقاضیانی که سرمایه ندارند و تنها از نیروی کار و تخصص و مدیریت برخوردارند، نمیتوانند از این طریق تسهیلات دریافت کنند.
مضاربه تنها در امور بازرگانی و تجاری کاربرد دارد و در بخشهای تولیدی، صنعتی و کشاورزی و همچنین خدماتی قابل استفاده نیست. مضاربه جزو عقود جایز است و طرفین عقد میتوانند در هر زمان که خواستند آن را فسخ نمایند. به همین جهت، هرگاه از مضاربه استفاده می شود، بانکها ناگزیرند ضمن یک عقد خارج و لازم، جواز حق فسخ عقد را از طرفین قرار داد سلب کنند. بدیهی است که نیاز به بستن عقد دوم از مطلوبیت کاربرد این عقد برای بانکها میکاهد و از سوی دیگر سبب پیچیدگی قانون و عملیات بانکی می شود.
مزارعه و مساقات تنها در بخش کشاورزی کاربرد دارند و در سایر بخشها قابل استفاده نیستند. اگر بانکها بخواهند از این عقود استفاده کنند، طبیعتا عامل نخواهند بود. پس باید زمین و یا باغهایی در اختیار داشته باشند تا برای مدت معینی به زارع و یا باغدار واگذار کنند. نظر به اینکه اینگونه زمینها و یا باغها مستقیما در اختیار بانکها نیستند و تملک آنها نیز برای بانکها با مشکلاتی همراه است، لذا تاکنون بکارگیری این عقود توسط بانکها میسر نشده است (هدایتی، ۱۳۸۳).
بررسی موارد فوق نشان میدهد که تسهیلات اعطایی بانکی، در تجربه کشور ما از تعدد قابل ملاحظهای برخوردارند. با اینحال، بررسی ترکیب مانده تسهیلات اعطایی بانکها به تفکیک عقود اسلامی به بخش غیردولتی نشان میدهد که باگذشت زمان و طی سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۸۵، سهم تسهیلات اعطایی در قالب قرض الحسنه بسیار پایین بوده است. از سوی دیگر، عقود مبادلهای و به ویژه فروش اقساطی، در کل تسهیلات اعطایی بانکها (اعم از تجاری و تخصصی) همواره بیشترین سهم را داشته و سهم عقود مشارکتی به مراتب کمتر بوده است. در توضیح بیشتر، طی مدت مذکور همواره بیش از نیمی از تسهیلات اعطایی در قالب عقود مبادلهای پرداخت گردیده است. حتی بانکهای تخصصی که قاعدتا انتظار می رفت عمده فعالیتهای خود را در قالب عقود مشارکتی انجام دهند، تمایل بیشتری به فروش اقساطی داشته اند.
فصل سوم
روش تحقیق
۳-۱- مقدمه
تحقیق عبارت است از فرایند جستجوی منظم برای مشخص کردن یک موقعیت نامعین. در این فرایند از چگونگی گردآوری شواهد و تبدیل آنها به یافتهها، تحت عنوان روششناسی [۳۶] یاد میشود. در انجام پژوهش به منظور کسب شناخت، باید مجموعهای از گزارهها (فرضیهها یا سوالهای تحقیق) را تدوین کرد، سپس آنها را مورد آزمون قرار داد یا پاسخ آنها را فراهم آورد. این امر، فرایند پژوهش را هدایت کرده و پژوهشگر را در به دست آوردن شناخت یاری میدهد. براین اساس روش تحقیق وسیله یا طریقه تعیین این امر است که چگونه یک گزاره تحقیق مورد تایید قرار میگیرد یا رد میشود. به عبارت دیگر روش تحقیق چهارچوب عملیات یا اقدامات جستجوگرایانه برای تحقیق هدف پژوهش، جهت آزمون فرضیه، یا پاسخ دادن به سوالهای تحقیق را فراهم میآورد. این فصل تحت عنوان روش شناسی تحقیق مطرح میگردد (سرمد و دیگران، ۱۳۷۷).
در این فصل هدف معرفی جامعه، نمونه، قلمرو زمانی و مکانی تحقیق است و بر اساس آن به تشریح روش تحقیق جهت بررسی فرضیه ها میپردازیم. پس از آن آزمونهای مورد نیاز جهت تحلیل و بررسی نتایج ارائه می گردد که در فصل چهارم به کار گرفته خواهد شد.
۳-۲- نوع تحقیق
این تحقیق در ردیف تحقیقات کاربردی قرار میگیرد. هدف تحقیقات کاربردی توسعه دانش کاربردی در یک زمینه خاص است. به عبارت دیگر تحقیقات کاربردی به منظور بکارگیری عملی دانش انجام میشوند. بنابراین با توجه به موضوع تحقیق، هدف این تحقیق تعیین ساختار و هزینه اجتماعی انحصار در صنعت بانکداری ایران در سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۰ میباشد.