حافظ نیز سروده است :
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت
( حافظ ، بی تا ، ص 90 )
5-10-5- حضرت یوسف (ع)
ای یوسف خوش نام ما خوش می روی بر بام ما ای در شکسته جــام مــا ای رونق بــازار ما
( مولوی ، 1381 هـ ، ص 2)
یوسف دارای یازده برادر بود که فقط بنیامین از مادر با او یکی بود .
پدرش یعقوب (ع) اسرائیل الله بود ، یعنی خود را برای خدا خالص کرده بود . و یوسف (ع) وقتی که نُه سال داشت خواب می بیند ، که این آیه از گفتار خدای متعال است . [ اِنّی رَاَیتُ اَحَدَ عَشَرَ کَوکَباً و الشَّمسَ و القَمَر رَاَیتُهُم لی ساجِدینَ [123] ] ( قران کریم ، یوسف 12/4)
از امام باقر (ع) درباره تأویل این رویا نقل شده : « تأویل آن این بود که یوسف به زودی پادشاه مصر شده و پدر و مادر و برادرانش بر او وارد می شوند .
اما خورشید مادر یوسف، راحیل و قمر پدر او یعقوب و ستاره ها برادران او هستند که وقتی در مصر بر او وارد می شوند ، سجده شکر الهی را به جا می آورند و از هیبت و جمال یوسف خدا را سپاس می گویند و این سجده برای خداوند بوده نه برای یوسف » ( جزایری ، 1386 هـ ، ص 249)
شرح خواب « حضرت یوسف » از زبان صبری در قصیده ای به همین نام :
و اُبنُ یعقوبَ إِذا رَأی الشَمسَ و البَدر مَنَامــاً و للـــرُّؤَی فیــاءُ
بمــر آهمــا رَأی أحَـــدَ العَــشـــر وَ مجــلَاهُ کــوکـب لَألاءَ
سُجَّـــداً کلُّهـــم لـــه و هُـــوَ عَبدٌ ذُبِحَت عنه سَخلَهٌ[124] عجفاء[125]
( صبری ، بی تا ، ص 90)
پسر یعقوب زمانی که خورشید و ماه را در خواب دید .
و در برابر خود و خورشید و یازده ستاره دید .
که همگی بر او سجده کرده اند و او بنده ای است که برایش بره ای ذبح کرده اند .
شاعر در ادامه سروده چنین می گوید :
تَجَلَّت کــانها فَلَـــقُ الصُّبحِ لِسِبطِ الذَّبِیحِ فیها رجاء
وَ نَهَــاهُ عــن إلا باحِه بالسِّرِّ فی الصُّبحِ لِلدُّجَی إفشاءُ
هکذا یَجتَبیکَ رَبُّکَ بالتَّاوِیلِ و اللهُ فاعِـــلٌ ما یشــاء
(منبع پیشین ، صص 90 – 91)
این رویا همچون فلق صبحگاهی متجلی شد و برای فرزند ابراهیم امیدی وجود داشت .
یعقوب پیامبر(ع) او را نهی کرد از این که خوابش را آشکار کند صبحی که افشا کنند تاریکی و ظلمت است .
این بیت اشاره ای است به آیه قرآن کریم [ قال یا بُنَیَّ لا تَقصُصُ رُویاکَ عَلی اِخوَتِکَ فَیَکیدوا لَکَ کیداً اِنَّ الشَّیطانَ لِلاِنسانِ عَدُوٌّ مُبینٌ [126] ] ( قرآن کریم ، یوسف 12/5)
و این چنین خداوند تو را با تعبیر خواب بر می گزیند و خداوند هر کاری که بخواهد آن را انجام
می دهد .
وقتی حضرت یوسف (ع) از پدرش شنید که نباید خوابش را با برادران در میان بگذارد رنگ مبارکش تغییر کرد و به شک و تردید افتاد ، چرا که برادران ، کِسان تندخو و درشت طبع و قوی هیکل و شجاع بودند . یعقوب چون اثر ترس بر او دید ، او را نوازش کرد و در آغوش کشید و خواب او را تعبیر نمود . و دلداریش داد و بشارت ها داد و گفت :« ای فرزند ، زود باشد که واهب بی منّت قامت رعنای تو را به خلعت اجتبا[127] سرافراز و به تشریف تأویل احادیث و تاویل رویا مشرف و ممتاز فرموده اتمام نعمت خود بر تو و آل پدر تو چنان چه بر آبا و اجداد تو پیش از این نموده است نماید » . ( نجار شوشتری ، 1373 هـ ، ص 38)
همچنان که خداوند متعال می فرماید :
[ وَ کَذلِکَ یَجتَبَیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِن تَأویلِ الاحادیثِ و یُتِمُّ نِعمَتَه و عَلَیکَ و عَلیء آلِ یَعقوبَ کَما اتَمَّهَا عَلی ابَوَیکَ مِن قَبلُ اِبراهیمَ و اِسحقَ اِنَّ رَبَّکَ عَلیمُ حَکیمٌ[128]] ( قرآن کریم ، یوسف 12/6)
شاعر در این سروده کینه و حسد برادران یوسف را بازگو می کند :
وَرَأوهُ أحَــــبَّ منهــم إلیــه فَأسرُّوا کَیداً وضاع اِلاخاء
وَرَأوا قَتلَــهُ فقــال اخـــــوهُ انما القتُلُ سُبَّـهٌ شَنعــاءِ [129]
قال ألقُوهُ فی غَیَابهِ هذا الجُبِّ حتی یُقصِیهِ عنــه الدِّلَاءَ
( صبری ، بی تا ، ص 91)
برادران یوسف دیدند که یعقوب (ع) یوسف (ع) را بیشتر از آن ها دوست دارد پس کینه به دل گرفتند و برادری را از یاد بردند .
تصمیم گرفتند او را بکشند اما برادرشان گفت کشتن ننگی زشت است .
و برادرش گفت او را در تاریکی این چاه بیندازید تا کاروانیان او را با خود از این جا دور کنند .
پیراهنی که آید از بوی یوسفم ترسم برادران غیورش قبا کنند
( حافظ ، 1373 هـ ، ص 265 )
در رابطه با کینه و حسد برادران یوسف خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید : [ اِذ قالوا لَیوسُفُ وَ اَخوهُ اَحَبُّ اِلی اَبینا مِنّا وَ نَحنُ عُصَبهٌ اِنَّ ابانا لَفی ضَلالٍ مُبینٍ ، اُقتلوا یُوسُفَ اَوِ طَرحوهُ اَرضاً یَخُلَ لَکُم
وَجهُ اَبیکُم و تکونوا مِن بَعدِه قوماً صالِحینَ [130]] ( قرآن کریم ، یوسف 12/8 – 9)
در این هنگام کاروانی در آن منطقه فرود آمد که از اهالی مصر بودند ، آن ها برای برداشتن آب دلوی را به چاه انداختند ، اما وقت
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.
ی دلو را بیرون آوردند ، به جای آب دیدند پسرکی چون قرص ماه در آن نشسته است ، غلامان مسئول آب کشیدن با دیدن یوسف به طرف صاحب خود رفتند و گفتند : « بشارت باد که چنین پسر زیبایی از چاه خارج شده او را بیرون می آوریم و می فروشیم و پول آن را بضاعتی برای خود قرار می دهیم ، برادران یوسف (ع) که در گوشه ای کمین کرده بودند ، جلو آمدند و گفتند : « این پسر بنده ماست که فرار کرده است » ، سپس پنهانی به یوسف (ع) گفتند: « اگر به بندگی ما اعتراف نکنی تو را می کشیم » ، کاروانیان به یوسف گفتند : این ها چه می گویند : یوسف (ع) با ترس گفت ، من بنده آن ها هستم ، کاروانیان گفتند آیا او را به ما می فروشید ؟ گفتند : آری ، یوسف (ع) را به بیست درهم خریداری کردند و او را با خود به مصر بردند . ( بروجردی ، 1380 هـ ، 3/390)
شرح حال یعقوب (ع) در فراق فرزندش یوسف (ع) در اشعار ابوامیمه :
أیَن مَن وَاصَلَ البُـکاءَ حزیناً فَتَوارَی عن مُقلَتَیهِ الضِّیَـاءُ
یوم جاءُوهُ بالقَمِیــصِ عِشاءَ و علیه للإفکِ تجری دِمـاء
و اُدَّعُـوا کاذِبِیـنَ أنَّ أخاهم خانَهُ الذِّئبُ و اُعتراهم بُکاء
قال بَلَ سَوَّلَت نفوسکم الکَیـ دَ فَصبَـرٌ و رحمــهٌ و رجاء
( صبری ، بی تا ، ص 90)
کجاست کسی که با اندوه گریه کرد تا جائی که نور چشمانش رفت .
و آن روز که پیراهن یوسف را آوردند در حالی که از آن به دروغ خون می چکید .
و چه زیبا شاعر در این بیت از آیه قرآن کریم استعانت جسته [ وَ جاء و عَلی قَمیصهِ بِدَمٍ کَذِبٍ [131] ]
( قرآن کریم ، یوسف 12/18)
به دروغ گفتند که برادرشان یوسف توسط گرگ خورده شده و گریه کردند .
و یعقوب در جواب گفت : بلکه نفس شما این مکر را برای شما آراسته است و اینک صبر و امید به خدا برای من باقی مانده است .
کَظَمَ الغَیظَ بالتَّصَبُّرِ دَهراً و الی اللهَ حَقَّ مِنه التِجاء
و دَعا الله و اِلهاً مُستَغِیثاً خاشِعاً قانِتاً فحـلَّ الرِّضاء
( صبری ، بی تا ، ص 90)
مدت زمان طولانی خشم خویش را فرو خورد و به خدا پناه آورد . ملتمسانه و خاشعانه خدا را خواند و به رضای او راضی شد .
و اذ اِبَیــع مـــرَّتَیــنِ نَبِـــیٌّ و رسولٌ کَفَی الاُبَاهَ الإباء
کــلُّ ضَرَّاءَ تَرجُفُ النفسُ منها هی بالصبرِ و التُّقَی سَرَّاء [132]
یا ضَبِیّاً رَأی الکواکبَ فی النومِ سجوداً یَشعُّ منها الضِّیاء
( همان ، ص 91)
آن زمان که پیامبری دوباره به فروش رسید .
و چه زیبا شاعر در این بیت از آیه قرآن کریم استعانت جسته [ قالَ الذی اشتراهُ مِن مِصرَ لِامَراَتهِ اَکرِمی مَثوهُ عَسی اَن یَنَفَعنا اَو نَتَّخِذَه وَلَداً و کَذلِکَ مَکَّنّا لِیوسُفَ فی الارضِ و لِنُعَلِّمَه مِن تَأویلِ الاَحادیثِ وَ اللهُ غالِبٌ عَلی اَمرِه و لکِن اَکثَرَ الناسِ لا یعلَمونَ [133] ] ( قرآن کریم ، یوسف ، 12/20)