امروزه در برخی از کشورها از جمله ایالات متحده، برای متخصصین بیطرف این امکان وجود دارد که با کودکی مصاحبه نموده و سپس اظهارات وی را در دادگاه بازگو کنند. علت اتخاذ این روش این است که گاهی کودکان به دلایلی از جمله سن کم، سطح پایین قابلیتهای زبانی و مهارتهای حافظه، مشکلات تمرکز، کمرویی و … توانایی بیان اظهارات حتی به صورت ضبط ویدئویی را نیز ندارند(لاندمن:۱۳۸۲، ۱۴۲).
در این صورت سازمان بهزیستی میتواند به یاری کودک آمده، به عنوان فردی آموزش دیده که هم برای کودک و هم برای دادگاه قابل اعتماد است، اظهارات کودک و نظرات وی را به دادگاه منتقل نمایند و بدین وسیله امکان مشارکت کودکان بدون حضور فیزیکی در جریان رسیدگی را فراهم آورند.
بند دوم: ایجاد آمادگی در کودک بزهدیده برای مشارکت در فرایند رسیدگی
کودکانی که به عنوان بزهدیده کودک آزاری وارد سیستم قضایی میشوند به خصوص کودکانی که مجبور به حضور در دادگاه هستند، آسیبدیدگی های مضاعفی را تجربه میکنند. این مسأله یکی از عواملی است که باعث میشود کودکان بزهدیده خود را از چشم نظام عدالت کیفری پنهان نموده و تحمل رنجهای ناشی از بزه دیدگی را، به ورود به سیستم ناآشنا و ارعابآور قضایی ترجیح دهند. یکی از تدابیری که امروزه در برخی از کشورها برای رفع این مشکل اندیشیده شده است، برنامههای مربوط به آماده کردن کودک برای مشارکت در فرایند کیفری و حضور در دادگاه است. هدف از اجرای این برنامهها، تلاش در جهت کاهش آسیبهای بالقوهای است که بهدلیل درگیر شدن کودکان در نظام عدالت کیفری ایجاد میشود(توجهی:۱۳۸۹، ۶۲۵).
برای آشنایی بیشتر با اقدامات مربوط به آمادهسازی کودکان، در این قسمت از بحث، به بررسی مؤلفه های اصلی آن که با توجه به برنامههای اجرایی تنظیم گردیده است خواهیم پرداخت. این مؤلفه ها عبارتنداز: آموزش و اطلاعرسانی درباره فرایند رسیدگی، کاهش استرس کودکان و همراهیکردن کودکان در دادگاه. پیش از ورود به بحث باید توجه داشت که برای آمادهکردن کودک، لازم نیست کلیه برنامهها را در مورد وی اجرا نمود؛ بلکه باید هر کودک را به صورت جداگانه ارزیابی کرده و با درنظرگرفتن نیازها و دغدغه های وی، برنامههای لازم برای آمادهشدن او را تنظیم نمود. مددکار اجتماعی سازمان بهزیستی با مصاحبههایی که با کودک بزهدیده و خانواده وی انجام میدهد، میتواند نیازها و نگرانیهای آنها را دریابد و برنامههای خود را بر روی این نیازها متمرکز سازد(اسکندری:۱۳۹۰، ۵۸).
الف آموزش و اطلاعرسانی درباره فرایند رسیدگی
بسیاری از دغدغه های کودکان ناشی از ناآگاهی درباره فرایند دادرسی است. کودکان اطلاعاتی درباره چگونگی فرایند دادرسی و جایگاه خود در این فرایند ندارند. آنها نمیدانند به عنوان بزهدیده چه اقداماتی باید انجام دهند و چه مقرراتی را باید رعایت نمایند و همین ناآگاهی باعث نگرانی آنها و خانوادههایشان میشود. در صورتی که مددکار اجتماعی سازمان بهزیستی به این نتیجه برسد که بخشی از نگرانیهای کودک بزهدیده و خانواده وی ناشی از ناآگاهی است، میتواند با ارائه آموزشهای لازم از دغدغه های آنان بکاهد. مددکار اجتماعی سازمان بهزیستی برای اینکه به خوبی از عهده انجام این وظیفه برآید، باید اطلاعات کافی درباره مسائل حقوقی و شیوه های آموزش آن به کودکان و خانواده ها داشته باشد. ارائه اطلاعات و آموزشها باید با توجه به نیاز کودک باشد. بنابراین مددکار سازمان بهزیستی ابتدا باید آنچه کودک نمیداند و دانستن آن برایش مفید است به خوبی درک کند و سپس با زبان و شیوهای که برای او قابل فهم است، نگرانیهایش را برطرف کند. برای تعیین میزان اطلاعات کودک، میتوان از سؤالات ازپیشتعیینشده کمک گرفت. برای مثال برای دریافتن سطح اطلاعات کودک درباره دادگاه میتوان پرسید:
ـ آیا شما میدانید چرا باید به دادگاه بروید؟
ـ در دادگاه چه کسانی حضور دارند؟
ـ وظیفه قاضی در دادگاه چیست؟
ـ منظور از متهم و بزهدیده در دادگاه کیفری چیست؟
ـ قاضی در دادگاه درباره چه کسی از شما سؤال می کند؟
ـ چرا باید در دادگاه حقیقت را گفت؟ اگر شخصی در دادگاه دروغ بگوید، چه اتفاقی میافتد؟(اللهیاری:۱۳۸۸، ۵۰).
یکی از مفاهیمی که در این مرحله باید برای کودک بزهدیده تشریح شود « مفهوم مسؤلیت » است. کودکان درباره مسؤلیت، ذهنی آشفته دارند. کودک بزهدیده اغلب، در رابطه با آنچه که اتفاق افتاده است، احساس گناه میکند. گمان میکند او متهم را دچار مشکل کرده است و در برابر آشفتگیهایی که به خاطر فاش کردن ماجرا دامن گیر دیگران شده است، خود را مسؤل میداند. کودکان برای مشارکت مؤثر در فرایند کیفری، باید بدانند که در برابر رفتار دیگران مسؤل نیستند. هنگامی که شخصی تصمیم میگیرد که قانونشکنی کند، باید تبعات آن را نیز بپذیرد. همچنین کودک باید بفهمد که با گفتن ماجرا، مسؤل نتیجه دادگاه نیست؛ بلکه این قاضی است که تصمیم گیرنده است. اظهارات او قسمتی از مدارک و اطلاعات زیادی است که قاضی جمعآوری میکند. تنها وظیفه او این است که ماجرا را آنگونه که اتفاق افتاده است، به زبان خودش برای قاضی بیان نماید(اللهیاری:۱۳۸۵، ۱۷).
ب. کاهش استرس کودک بزهدیده
یکی از روشهایی که امروزه در برخی از کشورها مورد استفاده قرار میگیرد و کارایی خود را در کاهش استرس کودکان به اثبات رسانده است، روش نقش بازیکردن میباشد. نقش بازیکردن از طریق ایجاد یک فعالیت سرگرم کننده و آشنا کردن کودک با تشریفات ناآشنای دادگاه، اضطراب کودک را کاهش میدهد. در این روش، کودک با قرار گرفتن در نقش بزهدیده در دادگاه و پاسخدادن به سؤالات، مهارت های مربوط به خوب گوشدادن، فکرکردن و بلند و واضح پاسخدادن را میآموزد. همچنین یاد میگیرد که کجا و چگونه بگوید که سؤالی را نفهمیده است و یا پاسخ را نمیداند. یکی دیگر از روش های کاهش استرس کودک آموزش تکنیکهای خودآرامسازی به آنها میباشد. روش فوق این امکان را برای کودک فراهم میکند که هنگام مواجهه با عوامل تنشزا، بدون نیاز به کمک دیگران از اضطراب و استرس خود بکاهد(کشفی:۱۳۸۷، ۱۴۹-۱۵۰).
هنگامی که کودک نشانه های استرس را بروز میدهد، تنفس به شیوه مؤثر اولین اقدام برای به نظم در آوردن انرژی اوست. برای اجرای این تکنیک بهتر است، کودک در وضعیتی آرام و راحت قرار بگیرد. سپس باید نفس عمیقی کشیده، مدتی مکث نموده، به آرامی هوا را خارج نماید و همزمان با خارج شدن هوا عضلات بدن خود را شل کند. کودک برای به دست آوردن آرامش باید این نوع تنفس را ۱۰ تا ۲۰ بار انجام دهد. روش دیگر خودآرامسازی، تصویرسازی ذهنی است. تصویرسازی به معنای فکرکردن به منظرهها، تصویرها و احساسهایی است که برای کودک خوشایند است. کودک باید چشمهای خود را ببندد، فکر خود را متمرکز کند و خود را در مکانی تصورکند که در آنجا احساس آرامش، آسودگی و اطمینان خاطر دارد. این روش راهی مؤثر برای رها شدن از نگرانیها و تغییر نگرشهای منفی است. تکنیک انقباض عضلانی نیز یکی از روش های رایج خودآرامسازی است. برای استفاده از این روش کودک باید عضلات بدن خود را به ترتیب منقبض کند، کمی نگهدارد و سپس رها کند تا تفاوت بین این دو حالت را در یابد. کودک در طول انجام این عمل باید نفس عمیق بکشد و در حالی که هوا را خارج میکند ماهیچهها را نیز رها کند تا هر چه اضطراب و تنش است از بدن او خارج شود(کشفی :۱۳۸۷، ۱۵۰).
سازمان بهزیستی میتواند این تکنیکها را طوری آموزشدهد که برای کودک سرگرم کننده باشد. به این ترتیب علاقه کودک به تمرین و تکرار، بیشتر شده و مهارتهای خودآرامسازی در وی ارتقاء مییابد.
ج. همراهی کردن کودک بزهدیده در دادگاه
یکی از راه های مؤثر برای کاهش نگرانیهای رایج کودکان، همراهیکردن آنها در دادگاه میباشد. حضور فیزیکی یک فرد آشنا و صمیمی روشی عملی و آسان برای جلوگیری از اضطراب کودک و کمک به تمرکز وی در دادگاه است. فرد همراه باید از نگاه کودک، صمیمی و قابل اطمینان باشد؛ بنابراین توجه به نظر او درباره اینکه چه کسی در دادگاه همراه او باشد، اهمیت زیادی دارد(دانش:۱۳۸۵، ۶۷).
مددکار اجتماعی سازمان بهزیستی باید در این مورد با کودک گفتگو کند و در صورت لزوم مشورتهای لازم را به او ارائه دهد. بسیاری از کودکان دوست دارند در جلسه دادگاه والدین همراهشان باشند. در اغلب موارد حضور والدین، حمایت عاطفی مؤثری را فراهم نموده و باعث اطمینان خاطر و احساس امنیت کودکان میشود. اما گاهی نیز حضور آنها در دادگاه برای کودک مفید نیست. زیرا ممکن است آنها افراد پراسترسی باشند، یا از اینکه کودک ماجرای کودک آزاری خود را فاش میکند احساس شرمندگی کنند و این مسأله بر اظهارات او تأثیر گذار باشد. مددکار اجتماعی سازمان بهزیستی با در نظرگرفتن همه جوانب، باید به کودک کمک کند تا بهترین تصمیم را در این مورد بگیرد. علاوه بر این، وی میتواند به افرادی که همراه کودک هستند آگاهیهای لازم را درباره وظایفشان در دادگاه و چگونگی حمایت از کودک ارائه کند. همراه کودک باید بداند که هنگامی میتواند بهترین کمک را به کودک بنماید که آرامش خاطر داشته باشد و خود را مطمئن و دلگرم نشان دهد(اللهیاری:۱۳۸۸، ۵۲).
او باید پیش از تشکیل دادگاه، در طول جلسه دادگاه و پس از پایان آن، همراه کودک بماند و در همه این مراحل همواره کودک را دور از متهم نگهدارد. همچنین باید در کودک احساس امنیت ایجاد نماید و در مواقع لزوم حمایتهای لازم را از او به عمل آورد. در بسیاری موارد کودک تمایل دارد شخصی که او را برای دادگاه آماده کرده است، در دادگاه نیز او را همراهی کند. به همین دلیل سازمان بهزیستی با توجه به تاریخ برگزاری دادگاه باید برنامه ریزی لازم را برای حضور داشته باشد.
فصل سوم: نقش سازمان بهزیستی در مرحله صدور و اجرای حکم
در بین مراحل دادرسی مرحله صدور و اجرای حکم دارای اهمیت ویژهای است. بعد از طی مراحل مختلف، همه نگاه ها به حکم دادگاه است که ببیند تا چه اندازه با موازین علمی و عدالت اجتماعی سازگار است و چقدر به رسالت خود مبنی بر دفاع از مظلوم جامه عمل پوشانده است. عالمانه و عادلانه بودن حکم دادگاه واجرای صحیح آن باعث افزایش اعتماد مردم نسبت به دستگاه عدالت کیفری میشود و بالعکس ناعادلانه بودن آن باعث سلب اعتماد مردم و ناکارآمدی نظام کیفری خواهد شد. روح عدالت خواهی جامعه از نظام عدالت کیفری انتظار دارد که علاوه بر محکوم کردن بزهکار، بزهدیده را نیز مورد حمایت و تفقد قرار دهد و آلام و خسارتهای وارد بر او را نادیده نگیرد؛ به ویژه هنگامی که بزهدیده، کودکی بیگناه و بیپناه است(خالقی:۱۳۹۴، ج۲، ۲۵۸).
امروزه ضرورت توجه به بزهدیده و حمایت از او در حکم دادگاه مورد توافق جرمشناسان قرار گرفته است. این احکام حمایتی در خصوص کودکان بزهدیده کودک آزاری باید حتیالامکان دو مؤلفه جبران آثار بزه دیدگی و پیشگیری از تکرار بزه دیدگی را مورد توجه خود قرار دهد. در این بین سازمان بهزیستی، هم در مرحله صدور و هم در مرحله اجرای این احکام میتوانند تأثیرگذار بوده وبه عنوان یک کارشناس، مشاور و ضابط خبره خدمات لازم را به مرجع قضایی ارائه نمایند.
گفتار اول: نقش سازمان بهزیستی در صدور و اجرایدستورات دادگاه ضمن صدور حکم بزهکار
مرحله صدور حکم فرصتی است برای نظام عدالت کیفری تا بتواند اهداف حمایتی خود را در حکم گنجانده و به این ترتیب اقدامی تأثیرگذار در جهت ترمیم آثار بزه دیدگی و پیشگیری از بزه دیدگی مجدد کودک آزاری انجام دهد. لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان صدور احکام حمایتی در رابطه با کودک بزهدیده را، ضمن صدور حکم بزهکار، مورد توجه قرار داده است. ماده ۴۵ لایحه مذکور مقرر می دارد:«دادستان می تواند در جرایم موضوع مواد ۷ و ۸ و بند «د» و «هـ» ماده ۱۰ و ماده ۱۲ این قانون چنانچه شخص مرتکب از والدین کودک ونوجوان باشد و سابقه جرایم عمدی علیه کودک و نوجوان نداشته باشد، با موافقت کتبی مرتکب و رعایت غبطه کودک و نوجوان و در صورت لزوم با متناسب نمودن قرار تأمین صادر شده یا صدور قرار تأمین متناسب، تعقیب را معلق کند. دادگاه نیز میتواند رأساً یا به تقاضای دادستان با رعایت شرایط مذکور و احراز مجرمیت، صدور حکم را به تعویق اندازد. تعلیق تعقیب دعوی یا تعویق صدور حکم نباید موجبات بزه دیدگی یا ورود آسیب بیشتر به کودک و نوجوان را فراهم سازد. مرجع قضایی ضمن قرار صادره، اجرای یک یا چند مورد از دستورات زیر را برای مرتکب مقرر میکند:
الف)تکلیف به انجام یا خودداری از انجام امر یا رفتاری خاص؛
ب)تکلیف به گذراندن دوره های خاص آموزشی و فراگیری مهارتهای مربوط به تربیت و مراقبت کودک و نوجوان و ارائه گواهی آن؛
ج)مراجعه به مراکز درمانی، بازپروری یا توانبخشی برای درمان اعتیاد، بیماری یا اختلالات رفتاری و روانی ویا جسمی؛
د)خودداری از اشتغال به کار یا حرفه معین؛
هـ) اقدام جهت درمان اعتیاد، بیماری یا اختلالات رفتاری و روانی و یا جسمی کودک و نوجوان؛
و)مراجعه به سازمانها و نهادهای حمایتی دولتی و یا غیردولتی به منظور بهرهمندی از خدمات و مساعدتهای اجتماعی آنها؛
ز) معرفی خود در فواصل معین و برای مدت مشخص به شخص یا اشخاص معرفی شده از سوی مرجع قضایی؛
ح) جبران یا فراهمآوردن ترتیب جبران زیانهای ناشی از جرم ».
مروری بر بندهای مختلف این ماده نشان میدهد که هدف از تعیین این دستورات توسط دادگاه، ترمیم آثار بزه دیدگی(بندهای «هـ» و «ح») و پیشگیری از کودک آزاری(بند های «ب»، «ج» ، «د» ، «و» و «ز») بوده است.
تبصره ۱ ماده مذکور مرجع قضایی را مکلف مینماید که «جهت اجرای مفاد این ماده، نظر تخصصی مددکار اجتماعی بهزیستی یا واحد حمایت دادگستری را جلب و حسب مورد مدت تعلیق تعقیب دعوا یا تعویق صدور حکم و مهلت اجرای دستورات مقرر را مشخص نماید».
مددکاران سازمان بهزیستی برای اظهار نظر در این مورد باید با جوانب مختلف شخصیت والد بزهکار و شرایط زندگی او آشنا باشند؛ سپس با توجه به توانایی های وی و نیز نیازهای کودک بزهدیده کودک آزاری، در رابطه با مدت تعلیق تعقیب یا تعویق صدور حکم، نوع دستوراتی که باید توسط دادگاه مورد حکم قرار گیرد، مهلت اجرای دستورات و چگونگی انجام آنها، نظرات تخصصی خود را به مرجع قضایی اعلام نمایند. مددکاران سازمان بهزیستی باید نظرات خود را همراه با دلایل و استدلالهای قانعکننده بیان کنند تا مرجع قضایی بتواند با آگاهی کامل نسبت به جنبه های مختلف موضوع، حکم مورد نظر را صادر نماید. علاوه بر اظهار نظر تخصصی در رابطه با صدور حکم، مددکاران اجتماعی سازمان بهزیستی در مرحله اجرا نیز میتوانند به عنوان مأمور مراقبتی نقش تأثیرگذاری را ایفا نمایند(طرقی:۱۳۹۴، ۶۳).
هدف از قرار دادن دوره مراقبت، اصلاح و باز پروری بزهکار، جبران آثار ناشی از جرم و پیشگیری از تکرار جرم، با مشارکت وی، میباشد. این امر مستلزم نظارت، سرپرستی و ارشاد بزهکار در دورانی است که تحت مراقبت قرار میگیرد. افرادی که وظیفه نظارت بر شخص بزهکار در این دوران را دارند، نیازمند کسب مهارتهای خاص با پشتوانه کار حقوقی و اجتماعی هستند. به همین دلیل « در بسیاری از کشورهای جهان مأمورین مراقبتی از میان مددکاران مجرب انتخاب میشوند که برای نمونه میتوان به کشورهای استرالیا، سوئد و کانادا اشاره کرد. در انگلیس نیز مأمورین مراقبتی، با رعایت شرایط خاصی از بین مددکاران اجتماعی انتخاب و استخدام میشوند. ماده ۴۷ لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان، وظیفه نظارت بر نتایج اقدامات و دستورات صادر شده و پیگیری انجام صحیح و مناسب آنها را بر عهده مددکاران سازمان بهزیستی قرار داده است. مددکاران اجتماعی سازمان بهزیستی در اجرای این وظیفه باید با رعایت موازین جرمشناسی، روانشناسی و جامعهشناسی و … بزهکار را تحت نظارت خویش قرار دهند، مشارکت وی را در اجرای دستورات حمایتی جلب نمایند، مشاوره و راهنماییهای لازم را به والدین و کودک بزهدیده ارائه دهند و چنانچه والد بزهکار در انجام وظایف خود مبنی بر جبران آثار بزه دیدگی کودک و پیشگیری از بزه دیدگی مجدد وی کوتاهی نماید، مراتب را با ذکر پیشنهادات حمایتی به دادگاه صالح گزارش دهند(پرنور:۱۳۸۸، ۱۱).
علاوه بر آنچه گفته شد، بند «الف» ماده ۴۶ لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان نیز، در جهت حمایت از کودک بزهدیده کودک آزاری، به دادگاه اجازه داده است که کودک یا خانواده او را به سازمانها یا نهادهای مسؤل یا فعال در زمینه مساعدت به افراد و خانواده های بیبضاعت، معرفی کند. سازمان بهزیستی با آگاهی از این قوانین میتواند در صورت لزوم، در قالب پیشنهادات حمایتی، اعمال آن را از مرجع قضایی تقاضا نمایند.
گفتاردوم: نقش سازمان بهزیستی در صدور و اجرای حکم حضانت و سرپرستی کودک بزهدیده
یکی از مهمترین مسائلی که دادگاه ضمن صدور حکم باید نسبت به آن تعیین تکلیف نماید، مسأله حضانت، ولایت و سرپرستی کودک بزهدیده است. بر اساس ماده ۴۶ لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان دادگاه میتواند ضمن صدور حکم این حقوق را از والدین، اولیاء و سرپرستان قانونی سلب نماید؛ سپس کودک را طبق قوانین مربوط به سرپرستی کودکان فاقد سرپرست به خانواده جدیدی بسپارد و یا اینکه سرپرستی او را به سازمان بهزیستی و یا سایر مراکز واگذار نماید. تعیین حضانت کودک امری تخصصی و مستلزم سنجیدن فاکتورهای مختلف است. بنابراین مرجع قضایی برای صدور حکم در این باره نیازمند مشاوره و اظهار نظر کارشناسانی خبره و با تجربه است. مددکاران اجتماعی سازمان بهزیستی به دلیل نوع آموزشهایی که دیدهاند، در صورت درخواست دادگاه، میتوانند در این مورد نظرات کارشناسانه ارائه نمایند.
بند اول: تصمیمگیری در رابطه با حق حضانت والدین
یکی از خدماتی که سازمان بهزیستی می تواند به مرجع قضایی ارائه نمایند، اظهار نظر در مورد صلاحیت والدین و میزان توانایی آنها در نگهداری از کودک است. امروزه، در برخی کشورها، به دلیل افزایش درخواست مراجع قضایی نسبت به تعیین حضانت کودک، ارزیابیهای تعیین حضانت، بخش مهمی از روانشناسی قضایی را به خود اختصاص داده است. استفاده از تستهای روانشناسی، مصاحبههای کلینیکی و مشاهده روابط بین والدین و کودک از جمله روشهایی هستند که معمولاً برای تعیین حضانت کودک بهکارمیروند. سازمان بهزیستی برای تعیین حضانت کودک باید والدین را به دقت مورد ارزیابی قرار دهند و چنانچه امیدی به بازگشت آنها و سامان یافتن خانواده وجود دارد، از طریق برنامههای آموزشی و درمانی، سعی کنند محیط خانه را برای حضور کودک و رشد و تربیت صحیح او مهیا نمایند. آنها باید همواره مدنظر داشته باشند که خانواده بهترین محل برای زندگی کودک و رشد طبیعی اوست و سپردن کودک به والدین و دادن تعلیمات لازم به آنها معمولاً مصالح کودک را تأمین خواهد نمود. سازمان بهزیستی تنها در صورتی باید به جدا کردن کودک از خانواده بیاندیشند که به دلیل عدم مشارکت والدین و عمق مشکلات خانوادگی امیدی به سامان یافتن مجدد خانواده وجود نداشته باشد. تدبیر دیگری که می تواند در تصمیم گیری راجع به حضانت راهگشا باشد، سپردن کودک به والدین به صورت مشروط و قابل تجدیدنظر است. در این روش، دادگاه کودک را به والدین میسپارد؛ به شرط اینکه آنها تعهد نمایند که در تربیت و رشد وی کوشا باشند و او را به صورت دورهای نزد مددکار یا مشاوری که از طرف دادگاه تعیین میشود حاضر نمایند. در این صورت مددکار اجتماعی سازمان بهزیستی میتواند به عنوان مأموری از طرف دادگاه بر نحوه تربیت کودک و رفتار والدین نظارت داشته و گزارش آن را به دادگاه ارائه نماید. چنانچه در طی مدت تعیین شده، والدین به تعهدات خود عمل نکنند دادگاه در حکم صادره تجدیدنظر کرده و در صورت نیاز از والدین سلب حضانت مینماید(ایروانیان:۱۳۸۸، ۲۳۹).
بند دوم: سپردن کودک به خانواده جایگزین
چنانچه با انجام اقدامات سازمان بهزیستی بازگشت کودک نزد خانواده میسر نگردد، مراقبت در خانواده جایگزین( بستگان و غیر بستگان) در اولویت بعدی خواهد بود. در صورتی که کودک به طور موقت به خانواده جایگزین سپرده شود، سازمان بهزیستی باید اقدامات مقتضی را جهت بازسازی و توانمندسازی خانواده وی انجام دهد تا هرچه سریع تر کودک نزد والدین اصلی خود برگردد. خانواده جایگزین باید از نظر عاطفی و تربیت جسمانی پاسخگوی نیازهای کودک بزهدیده باشد و بتواند در جهت ترمیم آثار بزه دیدگی وی گام بردارد. این خانواده باید کودک را با علاقه و با روی باز بپذیرد و با او بدون تبعیض و مانند سایر اعضای خانواده رفتار نماید. در انتخاب خانواده جایگزین بهتر است اولویت به کسانی داده شود که با کودک رابطه خویشاوندی دارند. برادر و خواهر بزرگتر، پدر بزرگ و مادر بزرگ و سایر بستگان، معمولاً نسبت به کودک دلسوزتر و مهربانتر بوده و بهتر میتوانند او را به عنوان یکی از اعضای خانواده بپذیرند(اسکندری:۱۳۹۰، ۶۱).
یکی از مهمترین نکاتی که سازمان بهزیستی در انتخاب خانواده جایگزین باید مد نظر قرار دهند، مشارکت کودک بزهدیده و والدین او در صدور این حکم است. زیرا توجه به نظر آنها در انتخاب خانواده مناسب، به طور مؤثری تأمین کننده اهداف مورد نظر خواهد بود. مزیت سپردن کودک بزهدیده به خانواده جایگزین این است که کودک علیرغم جداشدن از والدین خود، از جریان عادی زندگی در خانواده محروم نمیماند و محبت، توجه و مراقبتی را که برای رشد صحیح او لازم است، دریافت میکند. مشکلی که ممکن است در اجرای این روش مراقبتی پیش آید این است که علیرغم کلیه سختگیریهایی که در انتخاب یک خانواده مورد اعتماد صورت میگیرد، ممکن است این خانواده صلاحیت و حساسیت لازم را در تربیت کودک نداشته باشد. حتی ممکن است این خانواده از کودک سوء استفاده کرده و از او بهرهکشی نماید و یا اینکه با محبت بیش از اندازه و غفلت از رفتارهای غلط وی در امور تربیتی او خللی ایجاد کند. لذا لازم است سازمان بهزیستی به صورت مستمر بر خانواده جایگزین نظارت نمایند. چنانچه با تشخیص سازمان بهزیستی عدم شایستگی خانواده فرزندپذیر، سوءرفتار با کودک و عدم شایستگی در نگهداری و تربیت کودک تحت سرپرستی محرز شود به نحوی که با ارائه خدمات مشاورهای و پیگیریهای کارشناسی ادامه سرپرستی ممکن نباشد یا مخاطرهآمیز باشد میبایست مراتب فوراً به دادگاه جهت فسخ حکم سرپرستی اعلام شود(اسکندری:۱۳۹۰، ۶۱-۶۲).
بند سوم: سپردن کودک به سازمان بهزیستی
نقش سازمان بهزیستی در پیشگیری از بزه کودک آزاری- فایل ۵