رابطهاى که برده را بعد از آزادى به اربابش پیوند مىداد، ولاء عتق نامیده مىشد. برده در مقابل منتى که اربابش بر او نهاده و او را آزاد کرده بود، خود را وام دار ارباب مىدانست، از این رو ارباب، تنها وارث او بعد از مرگش بود. این ولاء در حقیقت اعطاى نوعى آزادى مشروط به برده بود (جرجى زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج ۴، ص ۳۰۲).
برده که پس از آزادى، عنوان مولا پیدا مى کرد از آن حالت پست و ذلیلانه دیروز به حالتى بالاتر دست مىیافت، ولى هنوز فردى اصیل از قبیله به حساب نمى آمد. او تا زنده بود از حمایت مالک خود و قبیله اش برخوردار بود و این براى انسانى که در جامعهی جاهلى مىخواست زندگى کند ضرورى و با ارزش بود. ولاء عتق قابل خرید و فروش و هبه کردن بود.
گرچه نظام ولاء در زمان جاهلیت شناخته شده بود، اما چندان ضابطه مند نبود و قانون و مقررات یک دست و مشخصى نداشت.
هدف اساسى از شکل گیرى نظام ولاء (تحت الحمایگى یا هم پیمان شدن در امور نظامى) بهره مندى از حمایت و پشتیبانى هنگام بروز خطر و حملات نظامى و دعواهاى خونین بود. بنابراین، نظام ولاء از پیامدهاى جنگ هاى بى شمار و پى درپى عرب جاهلى و نظام قبیلگى به حساب مىآمد. اگر جنگ از عرب جاهلى حذف مىشد دیگر نظام ولاء کاربرد و جایگاه مهمى نداشت.
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
۲-۲- بردگى از نظر اسلام
گفتیم که پیش از ظهور اسلام، بردگى پدیده اى جهانى بود، و مثل همه جاى دنیا، در جزیرهی العرب نیز رایج بود. در این جا این سؤال مطرح است که اسلام چه برخوردى با این پدیدهی رایج و جهانى داشت؟ آیا آن را به طور کلى لغو کرد یا آن را کاملا تأیید کرد؟ و یا آن که با آن مبارزه تدریجى نمود؟
براى پاسخ به این سؤالها و بررسى وضعیت بردگان در عصر نبوى، مىبایست این مسئله را در دو شاخه اصلى، مطالعه و پى گیرى کرد: ۱٫ بردگان سابق که عمدتاً به شیوه هاى ناصحیح و بر اساس عرف رایج اجتماعى به بردگى کشیده شده بودند، ۲٫ بردگان جدید که بر اساس قوانین اسلامى به بردگى درمى آمدند.
دربارهی دسته نخست، همواره این بحث مطرح است که چرا اسلام از این بردگان رفع بردگى نکرد و حکم فورى به الغاى چنین بردگى نداد؟ مگر نه این که این بردگان به شیوه هاى ناعادلانه و غیر صحیح به بردگى کشانده شده بودند؟ چرا اسلام حکم آزادى اجبارى آن ها را صادر نکرد؟ چه عواملى مانع مىشد تا پیامبر اسلام این پدیده را به مرور زمان و آرام آرام از صحنه اجتماع از بین ببرد؟
در پاسخ باید گفت که با توجه به استحکام شدید ریشه هاى بردگى در جوامع باستان اگر پیامبر اسلام اقدام به مبارزه فورى و بى امان با پدیده بردگى مىکرد به متلاشى شدن رشته هاى زندگى اجتماعى اقتصادى آن دوران منتهى مىشد. مبارزه دفعى با بردگى در شرایط آن عصر، دشوارىها و پیامدهاى زیان بارى درپى داشت که در ادامه به بررسى آن ها مىپردازیم.
عکس مرتبط با اقتصاد
۲-۲-۱- موانع لغو دفعى بردگى
الف) به طور مسلم الغاى دفعى بردهدارى در شرایطى که سیل وسیع بردگان تجارى گله گله از این سوى دنیا به آن سوى دنیا برده مىشدند، نیازمند عزم و ارادهی جهانى بود و براى دین نوین و دولت نوپاى اسلام بسیار دشوار بود که با آن مقابله کند. اساساً مبارزه وسیع و همه جانبه با این معضل ریشه دار جهانى، بدون ایجاد پیش زمینه هاى فکرى و فرهنگى آن امکان پذیر نبود، چرا که الغاى آن از سوى انسانهایى که بدان خو گرفته بودند، پذیرفته نمى شد. مبارزهی عملى با بردهدارى نیازمند طرح مسایل بنیادین فکرى در این باره بود زیرا، در بسیارى از جوامع، این تفکر وجود داشت که برخى انسانها اساساً برده متولد و آفریده شده اند تا برده دیگران باشند. این فکر به طور جدى از سوى بسیارى از جوامع و دانشمندان و فیلسوفان بزرگ جهان مانند ارسطو و افلاطون پذیرفته شده بود. آن ها از تفکر بردگى (برده گرفتن) دفاع مىکردند و عدم تساوى طبیعى انسانها را دلیل اصلىِ مشروع و معقول بودن بردگى مىدانستند. مىتوان گفت که فلاسفهی مکتب سقراط، تئوریسین هاى حقیقى نظریهی «انسان به منزلهی حیوان» بودند (موریس لانژله، بردگى، ص ۵).
ارسطو فیلسوف نام دار دوران باستان، بردگى را امرى طبیعى مىداند و برده را نه انسان، بلکه ابزارى در کنار سایر ابزارها مىشمارد و مىگوید: هر کس که به حکم طبیعت نه از آنِ خود، بلکه از آن دیگرى باشد، طبعاً بنده است (ارسطو، سیاست، ص ۸ ۱۴). بنابراین، در چنین شرایط فکرى فرهنگى، اسلام چگونه مىتوانست دستور تحریم فورى بردهدارى را صادر کند؟
ب) اگر اسلام طبق یک فرمان عمومى دستور مىداد همهی بردگان موجود در آن زمان را آزاد کنند، چه بسا بیشتر آن ها تلف مىشدند، زیرا گاه نیمى از جامعه را بردگان تشکیل مىدادند. آن ها نه کسب و کار مستقلى داشتند و نه خانه و وسیله اى براى ادامهی زندگى. اگر در یک روز و یک ساعت معین همهی آن ها آزاد مىشدند یک جمعیت عظیم بى کار پدید مىآمد که هم در زندگى خویش با خطر روبه رو بودند و هم ممکن بود نظم جامعه را مختل سازند، زیرا وقتى فقر و محرومیت و ناامنى به آن ها فشار مىآورد به همه جا حملهور مىشدند و قتل و کشتار به راه مىانداختند تا خود را تأمین کنند (تفسیر نمونه، ج ۲۱، ص ۴۱۶).
در جامعهی امروز ما نیز همین مشکل در مورد پناهندگان خارجى مطرح است؛ اگر بنا باشد یک باره همه پناهندگان رها شوند چه مصیبتى، هم براى اقتصاد جامعه و هم پناهندگان به بار خواهدآمد؟
ج) از آن جا که بردگان از دیر زمانى تحت رقیت زیسته و در اثر زندگى طفیلى که داشتند بى تجربه و بى استعداد بار آمده بودند، از این جهت اگر اسلام همهی آن ها را یک باره از قید بردگى آزاد مىساخت ممکن بود بر اثر نداشتن تجربهی کافى و کاردانى و لیاقت، قادر به تشکیل زندگى مستقل و ادارهی آن نباشند و در نتیجه، مانند غلامان قدیم امریکا که بعد از آزاد شدن، بر اثر علت یاد شده به کلى نیست و نابود شدند، از بین بروند (قربانى، ۱۳۷۲، ص۲۰۹) به ویژه آن که در جامعهی عرب حیات اجتماعى اقتصادى افراد بر ساختار نظام قبیلگى استوار بود و انسانى که از حمایت مادى و معنوى قبیله برخوردار نبود، محکوم به مرگ بود.
د) بردگان از اربابان بى رحم و بى مروت خود، شکنجهها و ضربه هاى فراوان دیده بودند. اگر اسلام یک باره بردگان را از زیر فرمان اربابان رها مىساخت و به آن ها آزادى مىبخشید چه بسا غلامان زجر دیده و ستم کشیده بر اثر عقدهها و کینههایى که از اربابان خود در دل ذخیره کرده بودند دست به انقلاب هاى خونین و انتقام جویىهایى مبتنى بر احساسات زده، عکس العمل هاى شدید و حادى از خودشان نشان داده، ضربه هاى محکم تر و سخت ترى بر شرف و حیثیت انسانى وارد مىساختند و موجب خدشه دار شدن امنیت عمومى و وضع سیاسى جامعه مىشدند (همان).
به هر حال براى اجتناب از این نتایج نامطلوب، اصل بردهدارى موجود پذیرفته شد و دست کم به صورت دفعى ملغا نشد. اما از سوى دیگر براى این که بردگانى که غالباً از راه هاى غیرمشروع تحت تملک درآمده بودند براى همیشه به این حال باقى نمانند، تدابیرى اتخاذ شد که آنان به تدریج آزاد شوند که به بخشى از مهم ترین آن ها اشاره مىشود.
۲-۲-۲- اقدامات رسول خدا(ص) در حذف نظام بردهدارى
۲-۲-۲-۱- مبارزهی بنیادین با بردهدارى
نخستین اقدام پیامبر اسلام در مبارزه با نظام ریشه دار و کهن بردهدارى را باید ایجاد زمینه سازى فکرى اعتقادى و فرهنگى در این باره دانست؛ یعنى همان چیزى که در آموزه هاى نخستین اسلام و در سوره هاى مکى قرآن متبلور است. دعوت انسانها به بندگى خدا و خروج از رقیت دیگران، مبارزه با ظلم و بى عدالتى و تبعیض، ایجاد روح مساوات و برابرى در انسانها، مبارزه با اشرافى گرى و تن پرورى و رفاه طلبى، و دفاع از محرومان و مظلومان، مبارزه با استثمار انسانها، رعایت عزت و کرامت انسانى و… از جمله اصولى بود که تضاد روشن و آشکارى با بردهدارى داشت. ظهور اسلام انقلابى بر ضدّ ظلم و بى عدالتى و نظام طبقاتى و تبعیض نژادى بود. اسلام با این تفکر که برخى انسانها برده آفریده شده اند و برخى دیگر ارباب، مبارزه کرد. اسلام با استثمار ظالمانه و رفتار ناعادلانه با برخى انسانها به دلیل تفاوت در رنگ و نژاد مبارزه کرد. این سخن پیامبر که فرمود:
اى مردم، همانا پروردگار شما یکى است و پدرتان یکى است، همهی شما از آدم، و آدم از خاک است. بزرگوارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست. و براى هیچ عربى بر عجم و هیچ سرخ پوستى بر سفیدپوست و هیچ سفیدپوستى بر سفیدپوست فضل و برترى نیست مگر به واسطهی تقوا (تاریخ یعقوبى، ج ۱۴، ص ۱۱۰؛ تحف العقول، ص ۳۴).
مضمون این مطلب در سخنرانى هاى متعدد رسول خدا و آیات قرآن بارها تکرار شده و در مقام عمل نیز برآن تأکید شده است و مىتوان گفت که منشور حقوق بشر و مهم ترین اصل انسان دوستانهی اسلام به حساب مىآید و خط بطلانى بر تداوم بردهدارى ظالمانه در جهان بود. در حقیقت، گام نخست اسلام در مبارزه با برده دارى، مبارزه با ریشه هاى فکرى، اقتصادى و قانونى بردهدارى بود که در تمام جوامع ریشه دوانده بود. نخستین اثر و پیامد این مبارزه فرهنگى را باید گرایش سریع و وسیع بردگان و محرومان به اسلام دانست که به تبع آن، عکس العمل اشراف و دشمنى اربابان دنیاطلب با اسلام را درپى داشت.
۲-۲-۲-۲- محدود کردن اسباب و عوامل بردگى
در کنار مبارزه فکرى و فرهنگى، اقدامات عملى براى ریشه کن کردن تدریجى نظام بردهدارى صورت گرفت که از جمله مهم ترین آن ها محدود کردن اسباب و عوامل متعدد بردگى بود. چنان که گفتیم در عصر جاهلیت اسباب و علل بردگى عبارت بود از: اسارت در جنگها و غارت هاى قبیله اى، بدهکار شدن، فقر و ندارى، تجارت، قاچاق، دزدیدن انسانها و…. اسلام هیچ یک از این عوامل را روا ندانست و با آن مبارزه کرد. بنا بر قانون اسلام هیچ انسان آزادى به دلیل فقر، بدهکارى، ربوده شدن، اسارت در جنگها و غارت هاى قبیله اى و… به بردگى درنمى آید. رسول خدا(ص) بساط جنگها و غارت هاى قبیله اى را که تنها با هدف منافع اقتصادى یا افتخارات و انتقام هاى غلط قبیلگى انجام مىشد برچید. دیگر هیچ قبیلهی مسلمانى در مدینه بر ضدّ قبیلهی دیگر دست به شمشیر نمى برد. جنگها تنها به امر رسول خدا (ص) و در مبارزه با مشرکان و کفار انجام مىشد که نوعاً جنبه دفاعى داشت و هدف از این جنگها، شکست دادن کفار و مشرکان و دفع فتنه آن ها و اعتلا و ترویج اسلام و انسانیت بود. سرقت و قمار از محرمات قطعى اسلام شمرده شد و در مجموع تشریعات اسلام به حساب مىآمد. بنابراین، سرقت انسانها از هر کجاى دنیا و فروش آن در بازارها حرام به حساب مىآمد.
در رابطه با تجارت برده گرچه اسلام آن را به دلیل رعایت مصالحى که بیان شد به طور مطلق تحریم نکرد، اما آن را به شدت تقبیح کرد و آن را به بردگانى که از بلاد کفر آورده مىشدند و طبق عرف رایج آن کشورها به بردگى درآمده بودند، منحصر کرد. رسول خدا(ص) همواره شغل برده فروشى را نکوهش مىکرد و مىفرمود:
شَر الناسِ مَنَ بَاع الناسَ (کلینى، فروع کافى، ج ۵، ص ۱۱۴؛ علامه حلى، منتهى المطلب، ج ۲، ص ۱۰۱۸؛ محقق کرکى، جامع المقاصد، ج ۴، ص ۸ و بحرانى، الحدائق الناضره، ج ۱۸، ص ۲۲۲)؛ بدترین مردم کسى است که انسان مىفروشد. وقتى فردى از رسول خدا (ص) سؤال مىکند که دخترش را به ازدواج چه کسى درآورد؟ حضرت در پاسخ چند نفر را استثنا مىکند، از جمله آن ها فرد نخّاس (برده فروش) که کراهت این شغل را از دیدگاه پیامبر بیان مىکند. در روایت دیگر، پیامبر ضمن شمردن شغل هاى مکروه، برده فروشى را نیز مکروه مىداند و دربارهی علت کراهت آن مىفرماید: و امّا النّخُاس فإنّه اتانى جبرئیلُ فقَال یا محمدٌ شرارُ اُمتِک الذَین یبیعون الناسَ (شیخ صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۵؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۲، ص ۵۳۰؛ شیخ طوسى، الاستبصار، ج ۳، ص ۶۳ و علامه حلى، منتهى المطلب، ج ۲، ص ۱۰۱۸).
اسلام با بردگى هر انسانى که در بازار برده فروشان فروخته مىشد و مهر بردگى به پیشانى او خورده بود موافق نبود. پیامبر اسلام درباره انسانهایى که از افریقا ربوده مىشدند و سپس در کشورهاى آسیا و دیگر کشورها به عنوان برده فروخته مىشدند فرمود: بردگى دربارهی آن ربوده شدگان صحیح نیست و آنان همگى آزادند؛ مثل سایر مردم آزاد و نمى توان آن ها را خرید و فروش کرد (جعفرى، حقوق بشر از دیدگاه اسلام و غرب، ص ۴۴۷).
اساساً اسلام با قاچاق انسان و خرید و فروش افراد آزاد، مخالف است و در این زمینه، روایات فراوانى وجود دارد که مسئله را از بدیهیات دین اسلام کرده است. از این رو تجارت انسانها در صورتى که از راه هاى غیرمشروع به بردگى کشیده شده باشند حرام است.
بنابراین، اسلام سرچشمههاى بردگى را خشکاند و آن را تنها به اسراى جنگ هاى اسلامى و بردگان کافرى که در بازارها به فروش مىرفتند، محدود کرد و برده ساختن انسان هاى موحد ممنوع شد (منهاج الصالحین، ج ۱، ص ۳۷۳). البته ممکن بود بردهاى که مسلمان شده است هم چنان در بردگى بماند. بنابراین، تداوم بردگى تنها از دو راه ممکن بود: ۱٫ اسارت کفار در جنگ با مسلمانان، ۲٫ تولد بردگان.
بر این اساس، تمام کسانى که در جنگ مسلمانان با غیر مسلمانان توسط سپاه اسلام اسیر مىشوند، مشمول یکى از سه حکم مىباشند: آزادى بلاعوض، آزادى در مقابل دریافت فدیه (یا مبادله با اسراى مسلمان) و بردگى. و در این مورد، حاکم اسلامى تصمیم مىگیرد (نجفى، جواهر الکلام، ج ۷، ص ۵۵۴).
شرط اصلى بردگان در این مورد، کفر اصلى اسیر است، اعم از کافر حربى و اهل کتاب، البته مادام که وفادار به ذمه نباشند. از این رو مسلمانان از این طریق مملوک نمى شوند، اما اگر اسیر پس از اسارت، مسلمان شد، این تغییر دین باعث الغاى بردگى نمى شود.
۲-۲-۲-۳- گشودن درهاى آزادى به روى بردگان (عتق)
از مهم ترین اقدامات اولیه پیامبر در مبارزه با بردهدارى که از همان آغاز رسالت و حتى پیش از آن مورد توجه ایشان قرار گرفت، طرح عملى براى آزادى وسیع بردگان بود که با حکمت ومصلحت دنبال مىشد. در حقیقت، آن چه کارنامهی اسلام را در برخورد با مسئلهی بردگى و رفتار با بردگان، درخشان جلوه داده و دین اسلام را از سایر ادیان و مذاهب جهان ممتاز ساخته است، طرح وسیع و فراگیرِ آزادسازى بردگان است که تحت عنوان «عتق» و یکى از فروع فقهى اسلام مطرح است. اسلام زمانى طرح آزادسازى بردگان را مطرح کرد که مکاتب فکرى جهان بردهدارى را تشویق مىکردند و هیچ تلاشى براى مبارزه با بردهدارى انجام نمىشد. از این جهت، اسلام پیش گام مبارزه با بردگى انسان و طلایه دار دفاع از حقوق بشر است.
«عتق» از پرفضیلت ترین عبادات و با ارزش ترین اعمال صالح در اسلام به حساب مىآید تا آن جا که یکى از چند معیار و میزان سنجش اعمال نیک، عتق بردگان است (در ردیف شهادت در راه خدا و…). در قرآن در همان آیات نخستین، توصیه جدى به عتق و آزادسازى بردگان شده و راه نجات از آتش جهنم و عذاب دوزخ آزاد کردن بردگان معرفى شده است: ولى او از آن گردنه مهم نگذشت و تو چه مىدانى آن گردنه چیست؟! آزاد کردن بردهاى.[۳]
پیشوایان دین اسلام در خصوص عتق توصیه هاى فراوانى به مسلمانان نمودند و مردم را به آزاد کردن بردگان تشویق کردند. در این زمینه، روایات بسیارى در کتاب هاى حدیثى وجود دارد که به نمونههایى از آن ها که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده، اشاره مىکنیم: مَن اَعَتَق مؤمناً اَعَتَق اللهُ العزیزُ الجبارُ بکلِّ عضوٍ عضواً لَهُ مِن النّارٍ؛ هر کس برده مؤمنى آزاد کند، خداوند در ازاى هر عضو آن برده، عضوى از آزاد کننده را از آتش جهنم آزاد کند. مَن اَعتَقَ رقبهً مؤمنهً کانت فداءٌ مِن النارِ (جبعى عاملى، الروضه البهیه، ج ۱، ص ۲۲۸)؛ هر کس برده مؤمنى آزاد کند پاداش او رهایى از آتش است.
عتق در اسلام به چند دستورالعمل و توصیهی اخلاقى خلاصه نمى شود، بلکه اسلام در بسیارى از موارد عتق را واجب و الزامى شمرده است. اسلام از هر ظرفیتى براى آزاد کردن بردگان استفاده کرده است. اگرچه طرح اسلام براى آزاد کردن بردگان از روى حکمت و عدالت بوده و جانب عدالت در هر دو طرف برده و مالک رعایت شده است تامصلحت و حقوق مالکان نیز حفظ شود، اما روح و محتواى برنامه هاى اسلام کاملاً نشان مىدهد که اسلام طرف دار بردگى دایم هیچ انسانى نیست. بردگى، وضعیت استثنایى است که نهایتاً باید از طریق عتق با نیت الهى و هدف تقرب به خداوند متعال از بین برود (قربانی، ۱۳۷۲).
در این پایاننامه فرصت آن نیست که به احکام و انواع موارد عتق در فقه اسلامى بپردازیم، اما با نگاهى گذرا به کتاب هاى فقه اسلامى مىتوان به تلاش جدى و تحسین برانگیز اسلام در مبارزه با بردهدارى پى برد. برخى از مهم ترین اسباب عتق در فقه اسلام چنین است:
الف) عتق قهرى: در تحقق عتق قهرى رضایت مالک شرط نیست، بلکه به محض حصول علت و سبب عتق، قهراً عتق حاصل مىشود و حتى نیاز به صیغهی خاصى ندارد. موارد زیر از جمله عتق قهرى به شمار مىآید:
۱٫ مالکیت: هیچ انسانى مالک پدر، مادر، اجداد، فرزندان و نوادگان خود نمى شود، علاوه بر این، مردان، مالک محارم خود از قبیل خواهر، خاله، عمه، دختر خواهر و دختر برادر نمى شوند. خویشاوندان رضاعى حکم خویشاوندان نسبى را دارند. بنابراین اگر به هر صورتى چنین مالکیتى رخ داد، بلافاصله این خویشاوندان خود به خود آزاد مىشوند (موسوى خویى، منهاج الصالحین، ج ۲، ص ۶۷).
۲٫ سرایت: اگر مولا جزیى از بردهی خود را آزاد کند، آزادى با شرایطى به تمام برده سرایت کرده و کلاً آزاد مىشود (نجفى، جواهر الکلام، ج ۳۴، ص ۱۵۲).
۳٫ استیلاد: کنیزى که از مولاى خود صاحب فرزند شده است (ام ولد) از لحظهی حمل، مالکیت مولا نسبت به او متوقف مىگردد و به مجرد مرگ مولایش به ارث به فرزند خود مىرسد و بنا به قاعدهی مالکیت عمودین، آزاد مىشود (موسوى خویى، منهاج الصالحین، ج ۲، ص ۲۷۶).
۴٫ تنکیل: اگر اربابى مبادرت به قطع عضوى از بندهی خود نماید مثلاً گوش یا بینى یا دست و… او را قطع کند بندهی قهراً آزاد مىشود (نجفى، همان، ج ۳۴، ص ۱۸۹).
۵٫ اسلام قبل از مولا: اگر بردهاى در دارالحرب مسلمان شود و قبل از مولاى غیرمسلمان خود به دارالاسلام وارد شود آزاد محسوب مىشود (همان، ص ۱۹۱).
با وضع این قانون توسط پیامبر گرامى اسلام تمام بردگان فرصت مىیافتند تا با فرار از نزد اربابان خود آزادى همیشگى خود را به دست آورند. در حقیقت، عمل به این قانون از سوى بردگان به معناى الغاى بردگى جمعیت وسیع بردگان بود.
ب) عتق الزامى: منظور مواردى است که با تحقق شرایط خاص آن بر مکلف شرعاً واجب است که یک یا چند برده آزاد کند.
۱٫ کفارات: در اسلام مجازات برخى از گناهان آزاد کردن برده قرار داده شده است، نظیر روزه خوارى عمدى هر روز از ماه رمضان، قتل غیرعمد، قتل عمد و ایلاء (امام خمینى، تحریرالوسیله، ج ۲، ص ۱۲۵ و جبعى عاملى، الروضه البهیه، ج ۱، ص ۲۲۹).
۲٫ سهم «فى الرقاب» در زکات: یکى از اصناف مستحقان زکات، بردگان هستند. با زکات، بردگان عاجز از اداى مال الکتابه و بردگان تحت شدت، بلکه مطلق بردگان از مالکشان خریدارى شده و در راه خدا آزاد مىشوند (همان، ج ۱، ص ۳۳۷).
۳٫ نذر، عهد و قسم: اگر کسى نذر کرد یا با خدا عهد کرد یا قسم جلاله یاد کرد که در پى رفع حاجتى یا به شرط تحقق امرى مباح، بردهاى را در راه خدا آزاد کند، مطلقاً یا پس از تحقق شرط عمل به نذر یا عهد یا قسم، یعنى آزاد کردن برده بر وى لازم است (همان).
ج) عتق اختیارى: منظور مواردى است که مالک با اراده و اختیار خود و بدون هیچ الزامى اقدام به عتق بردهاى مىکند که با تحقق آزادى، دیگر امکان بازگشت به بردگى ممکن نخواهد بود.
عتق مطلق: آزاد کردن بردگان در راه خدا از مستحبات مؤکّد و داراى ثواب فراوان اخروى و شدیداً مورد تشویق اسلام است (نجفى، جواهر الکلام، ج ۳۴، ص ۸۷). عتق، از جمله ایقاعات شرعى است و با انشاى عبارت کوتاه «انت حرٌّ؛ تو آزادى» محقق مىشود. در آیات و روایات فراوان بر عتق و آزادسازى بدون قید و شرط بردگان تأکید شده است.
۲٫ تدبیر: اگر مولا آزادى برده را بعد از وفات خود معلق کند، با مرگ مولا برده آزاد مىشود (جبعى عاملى، الروضه البهیه، ج۲، ص ۱۸۸، کتاب العتق؛ المبسوط، ج ۶، ص ۵۱؛ المهذب، ج ۲، ص ۳۵۵).
۳٫ مکاتبه: مکاتبه، عقدى است که بین مولا و برده منعقد مىشود مبنى بر این که برده با اذن مولا کار کند و در سررسیدهاى معین، اقسام قیمت خود را به مولا بپردازد و در نهایت، آزاد شود. در مکاتبه مطلقه به میزانى که از قیمت برده پرداخت شده وى به همان کسر آزاد مىشود، اما در مکاتبه مشروطه برده تنها در صورت اداى قیمت کامل، آزاد خواهد شد (موسوى خویى، منهاج الصالحین، ج ۲، ص ۳۱۵). در صورتى که بردهی مکاتب از پرداخت باقى ماندهی قیمت خود عاجز ماند، باقى ماندهی قیمت از سهم فى الرقاب زکات پرداخت شده، وى آزاد مىشود، البته به شرطى که مؤمن باشد (امام خمینى، تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۳۳۷).
رسول خدا(ص) پیش گام نهضت آزادسازى بردگان بود و افراد زیادى را بدون هیچ چشم داشت و منتى آزاد نمود (نهایه الارب، ج ۳، ص ۲۰۴).
نووى از قول دمیاطى، بردگان آزادشدهی رسول خدا را ۳۱ نفر مىداند. او نام آن ها و مختصرى از شرح حال آن ها را ذکر مىکند علاوه بر این ۳۱ نفر، افراد دیگرى را هم که گفته مىشود غلام یا کنیز پیامبر بودهاند ذکر مىکند (همان).
در این زمینه مىتوان به کتاب سخاوى الفخر المتوالى فى من انتسب الى النبى من الخدم و الموالى رجوع کرد. او نام ۲۱۵ نفر از موالیان رسول خدا را نام مىبرد که با احتساب اسامى تکرارى، حدود ۱۵۴ شخصیت معرفى شده است.
بسیارى از موالى رسول خدا(ص) افرادى هستند که در مکه و پیش از تشریع عتق، توسط ایشان آزاد شدند که زید بن حارثه، شقران، فتحا، ابو رافع، ام ایمن و… از این نمونه اند. علاوه بر این، رسول خدا(ص) مسلمانان را به آزاد کردن بردگان تشویق مىکرد. برخى از اصحاب و یاران رسول خدا(ص) که تمکّن مالى داشتند و مىتوانستند بردگان را خریده و آزاد کنند، به تأسى از پیامبر اقدام به آزاد کردن بردگان مىکردند (ابن هشام، السیره النبویه، ج ۱، ص ۲۱۰).
معصومان(علیهم السلام) همواره به عتق و آزادى بردگان توجه داشته و به آن توصیه کرده اند. ایشان خود پیش گام در نهضت آزادسازى بردگان بودند و دیگران را نیز به آن تشویق مىکردند. دربارهی امیرالمؤمنین على(علیه السلام) روایت است که آن حضرت، هزار برده را آزاد نمود که هزینهی آزادى آن ها را با کار و تلاش در مزرعه و با عرق جبین و کدّ یمین پرداخت نمود (کلینى، فروع کافى، ج ۵، ص۷۴؛ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۳۲۲).
یا دربارهی امام سجاد(علیه السلام) روایت است که صد هزار برده را بى آن که به آن ها نیازى داشته باشد خرید و آزاد کرد (عاملی، دراسات و بحوث فى التاریخ و الاسلام، ج ۱، ص ۸۷).
د) تغییر در نوع رفتار با بردگان: اقدام مهم و اساسى دیگر اسلام در مبارزه با بردهدارى و بهبود وضعیت بردگان، تغییر در نوع رویکرد و رفتار با بردگان بود که بخشى از آن در حقوق و قوانین اسلامى و بخش دیگر در توصیه هاى اخلاقى اسلام متجلى است. قوانین شرعى با هدف نطام مند شدن رفتار با بردگان و نهادینه شدن رعایت حقوق آن ها وضع مىشد و توصیه هاى مؤکد اخلاقى و ارائه الگوى رفتارى با هدف تکریم شخصیت و عزت بخشى و مراعات حقوق انسانى بردگان صورت مىگرفت.
۲-۲-۲-۴- شیوهی اسلامى بهترین راه کار در امر بردگى
اما در مورد نسل جدید بردگان در نظام اسلامى نیز این پرسش مطرح است که چرا اسلام در برخى موارد، اقدام به برده گیرى و اعمال بردگى را تجویز کرده است؟ آیا پذیرش بردگى در مواردى، نظیر اسیران جنگى، با محتواى آزادى بخش و روح عدالت خواهى اسلام سازگار است؟ چه عوامل و اهداف و انگیزههایى موجب مىشد تا اسلام در چنین مواردى اعمال بردگى را تجویز کند؟
برخى از اندیشمندان و نویسندگان مسلمان به تبیین دیدگاه اسلام و پاسخ گویى به این سؤال نیز پرداختهاند که ما با مطالعه و جمع بندى و ارزیابى دیدگاه هاى ایشان به مطالب زیر دست یافتیم:
بردگى اسیران در اسلام از تبعات جهاد است. جهاد از واجبات دین اسلام و امرى مقدس و الهى است. جهاد در اسلام با هدف گسترش عدالت، انسانیت، معنویت، رفع ظلم و فساد و… صورت مىگیرد. بنابراین، تمام دلایل عقلى و نقلى که در توجیه جنگ و جهاد در اسلام بیان مىشود، تبعات جنگ را نیز توجیه مىکند. البته جهاد در اسلام، احکام، آداب و شرایط خاصى دارد. اسلام هر جنگى را مجاز نمى داند و براى جنگ هاى مجاز نیز آداب و شرایطى در نظر گرفته است، از جمله این که سپاه اسلام پس از روبه رو شدن با سپاه کفر ابتدا آنان را با کلمات حکمت آمیز و موعظه به اسلام دعوت مىکنند اگر بعد از اتمام حجت آن ها اسلام را نپذیرفتند در این صورت یا پیرو کتاب آسمانى هستند و حاضر به پرداخت جزیه هستند که در این فرض، جنگ تعطیل مىشود و آن ها به حال خود واگذارده مىشوند یا این که با مسلمانان معاهده اى مىبندند که در این صورت، طبق معاهده عمل مىشود و اگر نه اهل کتاب اند و نه اهل معاهده، در این صورت با اعلام قبلى با آن ها جنگ مىشود. این جنگ تنها با کسانى است که شمشیر کشیده و در برابر سپاه اسلام قرار گیرند و سایر افراد که در جنگ دخالت ندارند، حکم دیگرى دارند. در هر جنگى که لشکر اسلام پیروز شود بعد از خاتمه جنگ به هر مقدار از اموال و نفرات لشکر دشمن کفر مسلط شوند، ملک آن ها خواهد بود (طباطبایى، المیزان، ذیل آیه ۱۱۸ سوره مائده).
حال با این اسراى جنگى چه باید کرد؟ آیا آن ها را باید به قتل رساند یا مسلمانان باید آن ها را آزاد کنند یا در مقابل آزادى آن ها فدیه بگیرند یا آن ها را در اسارت نگه دارند؟ و….
باید توجه داشت که اسیرى که امروز در دست مسلمانان مجاهد گرفتار آمده است تا دیروز با تمام قوا به قتل و کشتار مسلمانان، کمر بسته بود و جان و مال و ناموس آن ها را بر خود مباح مىدانست. البته چند روش براى برخورد با چنین اسیرى قابل تصور بوده که به بررسى آن مىپردازیم:
– آزادى مطلق
یعنى پس از شکست دشمن و تمام شدن جنگ فوراً همهی اسرا را آزاد کنیم تا به وطن خود برگردند. بدیهى است که این نظر، خلاف عقل و وجدان است، زیرا این امر قطعاً سبب تداوم جنگ در جهان خواهد شد. آزادى مطلق آن ها در حقیقت، نقض کنندهی هدف و فلسفه جهاد است و مفاسدى بر آزاد ساختن این اسرا مترتب است:
نخست: آن که آنان بر اثر شکست خوردن و اسیر شدن، در خود احساس حقارت مىکنند و این احساس به نوبهی خود بر عداوت و بغض و کینهی آنان به مسلمانان مىافزاید و این کینه و دشمنى سبب مىشود که بیش از پیش در کفر و شرک و جور و فساد فروروند؛
دوم: آن که با بازگشتن به سرزمین و دیار خویش مجدداً در صدد جمع آورى نیرو برآیند و حملهی جدیدى را علیه جامعهی اسلامى آغاز کنند. شک نیست که رفع این حملهی جدید، مستلزم این است که امت اسلامى نیروهاى مادى و انسانى عظیم دیگرى را از دست بدهد. بنابراین، آزادسازى اسراى جنگى، هم خود آنان را از نعمت هدایت و تربیت و اصلاح محروم مىدارد و هم مسلمانان را از نعمت آسایش و امنیت. در صورتى که اگر اسرا را به بردگى بگیرند و آنان را در جامعهی اسلامى و خانه هاى مسلمانان نگهدارند هر دو مفسده منتفى مىگردد؛ معارف اسلامى را مىآموزند و اخلاق و رفتار خوب و پسندیده مسلمانان باعث جذب آنان به دین مقدس اسلام مىشود. بدین سان، هم خود به هدایت راه مىیابند و تربیت مىشوند و هم امت اسلامى از شرّ و فساد آنان در امان مىماند (گرامى، نگاهى به بردگى، ص ۱۰۶).
با این همه، اسلام آزادى مطلق اسرا را حرام نکرده است و در برخورد با اسیران جنگى، آزادى آن ها را نیز بدون دریافت فدیه و غرامتى پیشنهاد دادهاست. البته تشخیص این موارد خاص و این که با اسیران چگونه باید برخورد کرد را به عهده رهبر و حاکم جامعه اسلامى گذاشته است.