۲-۴-۸- انفاق و صیانت
«لَّیْسَ عَلَیْکَ هُدَئهُمْ وَ لَاکِنَّ اللَّهَ یَهْدِى مَن یَشَاءُ وَ مَا تُنفِقُواْ مِنْ خَیرٍ فَلِأَنفُسِکُمْ وَ مَا تُنفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ مَا تُنفِقُواْ مِنْ خَیرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ؛ هدایت یافتن آنان بر عهده تو نیست، بلکه خداست که هر که را که بخواهد هدایت مىکند. و هر مالى که انفاق مىکنید ثوابش از آن خود شماست و جز براى خشنودى خدا چیزى انفاق مکنید و هر چه انفاق کنید پاداش آن به شما مىرسد و بر شما ستم نخواهد شد.» (بقره/۲۷۲)
«لَن تَنَالُواْ الْبرِّحَتىَ تُنفِقُواْ مِمَّا تحِبُّونَ وَ مَا تُنفِقُواْ مِن شىَْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ؛ نیکى را درنخواهیدیافت تا آنگاه که از آنچه دوست مىدارید انفاق کنید و هر چه انفاق مىکنید خدا بدان آگاه است.» (آل عمران/۹۲)
«قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَائنَ رَحْمَهِ رَبىِّ إِذًا لَّأَمْسَکْتُمْ خَشْیَهَ الْانفَاقِ وَ کاَنَ الْانسَانُ قَتُورًا؛ اى رسول ما به این مردم پست بگو اگر شما داراى گنجهاى مرحمت خدا شوید باز هم به خاطر ترس فقر از خرج کردن آنها خوددارى خواهید کرد که انسان طبعا بسیار ممسک و بخیل است.» (اسرا/۱۰۰)
«إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا؛آرى انسان به منظور رسیدنش به کمال حریص خلق شده.» (معارج/۱۹)
«إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا؛ و نیز اینطور خلق شده که در برابر شر به جزع درمىآید.» (معارج/۲۰)
«وَ إِذَا مَسَّهُ الخَیرُ مَنُوعًا؛ و از رساندن خیر به دیگران دریغ مىنماید.» (معارج/۲۱)
«وَ مِنَ الْأَعْرَابِ مَن یَتَّخذُ مَا یُنفِقُ مَغْرَمًا وَ یَترَبَّصُ بِکمُُ الدَّوَائرَ عَلَیْهِمْ دَائرَهُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛ و پارهاى از بادیهنشینان آنچه را انفاق مىکنند غرامتى مىدانند و براى شما منتظر حوادث بعد هستند، حوادث بد بر خودشان باد، و خدا شنوا و داناست.» (توبه/۹۸)
همانطور که در نظام تکوین، عوارض مترتب بر ذوات دو قسماند: بعضی ذاتی و برخی عرضی، بعضی اصیل و برخی فرعی و مانند آن، آثار مترتب بر اوصاف و افعال در نظام تشریع نیز اینچنین است؛ یعنی بعضی از آثار به منزله ذاتی و به مثابه اصیلاند و برخی از آنها در حکم عَرَضی و فرعیاند. بررسی آیات قرآن حکیم نشان میدهد که هدف اصیل انفاقْ امر معنوی است نه افزایش مال، هرچند مزید مال از آثار روشن انفاق واجد شرایط است.
برکت اجتماعی انفاق، تعدیل جامعه و نجات آن از طغیان و صیانت آن از خونریزی همانند جنگهای جهانی اول و دوم (طباطبایی، ۱۳۹۳ه.ق، ج۲،ص۳۸۴) و مانند آن است و آیه (وما تُنفِقوا مِن خَیرٍ فَلأنفُسِکُم) و (لَن تَنالوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّون) و نظایر آن، جهتیابی و قبلهجویی انفاق را مشخص میکند؛ اما عنوان”صدقه” بحث مناسب خود را دارد و جریان افزایش مال و نموّ آن کاملاً در آن مطرحاند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
اگر محور پاداشِ انفاق فقط مادی باشد پیامدهای زیر را دارد:
۱-انفاق نه تنها درد و بیماری مالدوستی را درمان نمیکند، بلکه دردافزا میشود، زیرا پدیده بخل، طبیعی انسان است: (وکانَ الإنسانُ قَتورا) ؛ (إنَّ الإنسانَ خُلِقَ هَلوعا ، إذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزوعا، و إذا مَسَّهُ الخَیرُ مَنوعا) و اینگونه پاداشهای مادی بر مرض او میافزاید. آیات انفاق درصدد آن نیست که ما را به تکاثر در اموال بکشاند و مالدوست بپروراند تا به طمع دستیابی به مالِ بیشتر بخشش کنیم. اینگونه انفاق، بخشش مال برای مال و دنیا برای دنیاست که آغاز درد است نه درمان آن.
در همین زمینه امیرمؤمنان میفرماید: «سوسوا إیمانکم بالصدقه و حصّنوا أموالکم بالزکاه» (نهج البلاغه، حکمت ۱۴۶؛ بحار الانوار، ج ۹۳، ص ۲۲)؛ ایمانتان را با صدقه و اموالتان را با زکات حفظ کنید؛ نه افزایش دهید.
۲٫ اگر پاداش انفاق، فقط دنیوی باشد، هیچکس نباید انفاق را غرامت بشمرد، با آنکه عدهای انفاق را غرامت میپندارند: (ومِنَ الأعرابِ مَن یَتَّخِذُ ما یُنفِقُ مَغرَما… ) (توبه/۹۸)
۳٫ اگر هفتصد برابرشدن انفاق، از جهت مادی منظور بود، باید در مورد اُسوههای ایثار و انفاق، مانند امام علی تحقق مییافت، حال آنکه خیراتی که ائمّه اطهار درنهایت اخلاص داشتند، در این دنیا هفتصد برابر نشد. برای نمونه از اموال فییء که پیامبر تقسیم کردند زمینی نصیب امیرمؤمنان، علی بنابیطالب شد و آن حضرت در آن زمین، چشمهای پرآب پدید آورد که به آن «یَنْبُع» میگفتند. پس از فوران آب، حضرت علی بیدرنگ آن را وقف کرد. «هی صدقه بتّه بتلا» (الاصول من الکافی،کلینی، ج ۷، ص ۵۵؛ تهذیب الاحکام، طوسی،ج ۹، ص ۱۴۸)؛ لیکن چنین انفاق خالصانهای، سبب هفتصد برابر شدن باغ در دنیا نشد.
کوتاه سخن اینکه پاداشهای ذکر شده در آیات انفاق، پاداشهای دنیوی را هم بدینسان دربرمیگیرد:
۱٫ اجر اخروی انفاق، هفتصد برابر و بیشتر است.
۲٫ نفع انفاق به نظام اسلامی میرسد که شخص انفاقکننده از برکات نظام بهرهمند و در سایه آن با امنیت و سلامت و سعادت بهسرمیبرد.
۳٫ عمل خیر انفاق سبب ترویج و تشویق انفاق کنندگان میشود و در نتیجه خیرات فراوان اجتماعی عاید همگان میگردد.
۴٫ گاهی نیز نفع مادی و دنیایی به انفاق کننده میرسد.
پس محور اساسی در میان آثار و برکات انفاق، پاداش معنوی اخروی است نه پاداش مادی دنیوی؛ یعنی پاداش مادی عنصر محوری نیست، گرچه به عنوان برکت مال کاملاً مطرح است. (جوادی آملی، ۱۳۸۵، ج ۱۲، صص۳۲۲- ۳۲۰).
۲-۴-۹- ادای دین و صیانت
«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیْنٍ إِلىَ أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُب بَّیْنَکُمْ کَاتِبُ بِالْعَدْلِ وَ لَا یَأْبَ کاَتِبٌ أَن یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذِى عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لَا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیًا فَإِن کاَنَ الَّذِى عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لَا یَسْتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشهِدُواْ شَهِیدَیْنِ مِن رِّجَالِکُمْ فَإِن لَّمْ یَکُونَا رَجُلَینِْ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَئهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَئهُمَا الْأُخْرَى وَ لَا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُواْ وَ لَاتَسْأَمُوْاْ أَن تَکْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ کَبِیرًا إِلىَ أَجَلِهِ ذَالِکُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهَادَهِ وَ أَدْنىَ أَلَّا تَرْتَابُواْ إِلَّا أَن تَکُونَ تِجَرَهً حَاضِرَهً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکمُْ جُنَاحٌ أَلَّا تَکْتُبُوهَا وَ أَشْهِدُواْ إِذَا تَبَایَعْتُمْ وَ لَا یُضَارَّ کاَتِبٌ وَ لَا شَهِیدٌ وَ إِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقُ بِکُمْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شىَْءٍ عَلِیمٌ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، چون وامى تا مدتى معیّن به یکدیگر دهید، آن را بنویسید. و باید در بین شما کاتبى باشد که آن را به درستى بنویسد. و کاتب نباید که در نوشتن از آنچه خدا به او آموخته است سرپیچى کند. و مدیون باید که بر کاتب املاء کند و از اللَّه، پروردگار خود بترسد و از آن هیچ نکاهد. اگر مدیون سفیه یا صغیر بود یا خود املاء کردن نمىتوانست، ولىّ او از روى عدالت املاء کند. و دو شاهد مرد به شهادت گیرید. اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن که به آنها رضایت دهید شهادت بدهند، تا اگر یکى فراموش کرد دیگرى به یادش بیاورد. و شاهدان چون به شهادت دعوت شوند، نباید که از شهادت خوددارى کنند. و از نوشتن مدّت دین خود، چه کوچک و چه بزرگ، ملول مشوید. این روش در نزد خدا عادلانهتر است، و شهادت را استواردارندهتر و شک و تردید را زایلکنندهتر. و هر گاه معامله نقدى باشد اگر براى آن سندى ننویسید مرتکب گناهى نشدهاید. و چون معاملهاى کنید، شاهدى گیرید. و نباید به کاتب و شاهد زیانى برسد، که اگر چنین کنید نافرمانى کردهاید. از خداى بترسید. خدا شما را تعلیم مى دهد و او بر هر چیزى آگاه است.» (بقره/۲۸۲)
«وَ إِن کُنتُمْ عَلىَ سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُواْ کاَتِبًا فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَهٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُم بَعْضًا فَلْیُؤَدِّ الَّذِى اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لَا تَکْتُمُواْ الشَّهَدَهَ وَ مَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ ءَاثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ؛ هرگاه در سفر بودید و کاتبى نیافتید، باید چیزى به گرو گرفته شود و اگر کسى از شما دیگرى را امین دانست، آن کس که امین دانسته شده امانت را بازدهد و باید از اللَّه، پروردگارش بترسد و شهادت را کتمان مکنید. هر کس که شهادت را کتمان کند، به دل گناهکار است و خدا از کارى که مىکنید آگاه است.» (بقره/۲۸۳ )
«لِّلَّهِ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ وَ إِن تُبْدُواْ مَا فىِ أَنفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُم بِهِ اللَّهُ فَیَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَ یُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ وَ اللَّهُ عَلىَ کُلِّ شىَْءٍ قَدِیرٌ؛ از آن خداست هر چه در آسمانها و زمین است. آنچه را که در دل دارید خواه آشکارش سازید یا پوشیدهاش دارید، خدا شما را بدان بازخواست خواهد کرد. پس هرکه را که بخواهد مىآمرزد و هرکه را بخواهد عذاب مىکند و خدا بر هر کارى تواناست.» (بقره/۲۸۴)
لا تَسْئَمُوا: «سَآمت»، مفهومی است مرکب از ملالت و ضَجَر، و دلتنگی همراه با آزرده خاطری (ابن منظور،۱۴۰۸ق، ج۱۲،ص۲۸۰).
در آیات گذشته، مؤمنان به انفاق تشویق، از ربا منع، به امهال ترغیب و از استعجال و تحمیل فشار، ترهیب و منع شدند. در این آیه کریمه(۲۸۲)، در ادامه بیان مسائل مالی اسلام، خدای سبحان مؤمنان را به نوشتن و شاهد گرفتن بر داد و ستدها، به ویژه معاملاتی که یک طرف آن نقد (عین) و طرف دیگرش نسیه (دین مدتدار) است، رهنمون میسازد.
تأکید بر ثبت اینگونه معاملات و تنظیم سند معتبر و نیز شاهد گرفتن از آن روست که این کار افزون بر صیانت از اموال و رعایت حقوق طرفین، بهترین راه برای جلوگیری از اختلاف است.
تذکّر: اگر این آیات (۲۸۴ـ ۲۸۲) همراه آیات ربا و به همین نظم سابق و لاحق نازل شده باشند، تناسب یاد شده قابل قبول است و اگر این آیات قبلاً نازل شده باشد، ثبت اینها بعد از آیات ربا و اِنظار مُعْسِر و…، طبق تناسب مزبور خواهد بود (جوادی آملی،۱۳۸۵، ج ۱۲، ص ۶۱۴).
۲-۴-۱۰- تقوی (صیانت)
۱ ـ «اتّقاء» یعنی وقایه .
تقوا برحسب لغت ،مطلق صیانت ونگهداری هرچیزی از هر امر ناپسند را شامل می شود، خواه ناپسند بودن آن ، شرعی باشد یا عرفی. و اعم از آن که دلیل آن عقلی باشد یا نقلی. همچنین عبارت است از توجه به حق و جریان طبیعی و روال عادی عمل . چنان که فجور در مقابل تقوا قرار دارد:
«فألهمها فجورَها وتقوَیها؛ پس فجور و تقوای نفس را به او الهام کرد.» (شمس /۸)
دریدن این اعتدال و خارج شدن از جریان طبیعی و روال، متعارف است. «والتقوی تختلف خصوصیاته باختلاف الموارد والجامع هو صیانه الشىء عن المحرمات الشرعیه والعقلیه والتوجّه إلی الحقّ وإلی تطهیر العمل و الی الجریان الطبیعی المعروف و… »(التحقیق، «وقی»)
بنابراین، تلاش برای حفظ اعتدال و خارج نشدن از جریان طبیعی و روال متعارف که با اطاعت از اوامر و نواهی الهی تحقق پیدا میکند، همان تقوا، صیانت و سپر گرفتن است. همانگونه که مواظبت بر اوامر و نواهی عقلی و عرفی چنین است (جوادی آملی،۱۳۸۲،ص۳۹۳).
از این جهت امام صادق فرمود: تقوا آن است که خدا تو را در واجبات و اوامر خودش حاضر و در منهیّات و محرّمات خود غایب ببیند؛ « أن لا یفقدک الله حیث أمرک ولا یراک حیث نهاک» (مجلسی،۱۴۰۳، ج۶۷، ص ۲۸۵).
بدین ترتیب تقوا، عصاره و خلاصه تمام فضایل و پرهیز از هرگونه رذیلت است. در نتیجه میتوان گفت: عَلَم تقوا در حقیقت عَلَم هرگونه فضیلت و به عبارت دیگر مرز ارتکاب حلال و اجتناب حرام است و این، همان است که در زیارت حضرت علی از آن حضرت به عنوان میزان اعمال یاد شده است: «السلام علی میزان الأعمال» (همان، ج۹۷، ص۲۸۷).
۲-۴-۱۰-۱- دستاوردهای تقوا(صیانت)
همان طور که در مقدمه ذکر شد تنها واژهای که به لحاظ مفهومی بهتر و واضحتر معنای صیانت را می رساند تقوا میباشد و کمترین موضوعی را میتوان یافت که همانند تقوا مورد تاکید آیات قرار گرفته باشد. قرآن کریم آثار تقوا(صیانت) را در چند محور مطرح کرده که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱-بهره برداری از هدایت قرآن و موعظه و تذکرات آن
«ذَلِکَ الْکِتَبُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ؛ این است کتابى که در[حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست [و]مایه هدایت تقواپیشگان است.» (بقره/۲)
«وَإِنَّهُ لَتَذْکِرَهٌ لِّلْمُتَّقِینَ؛ و در حقیقت [قرآن] تذکرى براى پرهیزگاران است.» (الحاقه/۴۸)
«هَذَا بَیَانٌ لِّلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَهٌ لِّلْمُتَّقِینَ؛ این [قرآن] براى مردم بیانى و براى پرهیزگاران رهنمود و اندرزى است.» (آل عمران/۱۳۸)
چنان که هر آسمانی یا پند دهنده دیگری نیز تنها برای اهل تقوا موعظه و تذکر است:
«وَ قَفَّیْنَا عَلىَ ءَاثَرِهِم بِعِیسىَ ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَینَْ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَئهِ وَ ءَاتَیْنَاهُ الْانجِیلَ فِیهِ هُدًى وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَینَْ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَئهِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَهً لِّلْمُتَّقِینَ؛ و عیسى پسر مریم را به دنبال آنان [=پیامبران دیگر] درآوردیم در حالى که تورات را که پیش از او بود تصدیق داشت و به او انجیل را عطا کردیم که در آن هدایت و نورى است و تصدیقکننده تورات قبل از آن است و براى پرهیزگاران رهنمود و اندرزى است.» (مائده/۴۶)
«وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَا مُوسىَ وَ هَرُونَ الْفُرْقَانَ وَ ضِیَاءً وَ ذِکْرًا لِّلْمُتَّقِینَ؛ و درحقیقت به موسى و هارون فرقان دادیم و [کتابشان] براى پرهیزگاران روشنایى و اندرزى است.» (انبیاء/۴۸)
«فجَعَلْنَاهَا نَکَالًا لِّمَا بَینَْ یَدَیهَا وَ مَا خَلْفَهَا وَ مَوْعِظَهً لِّلْمُتَّقِینَ؛ و ما آن [عقوبت] را براى حاضران و [نسلهاى] پس از آن عبرتى و براى پرهیزگاران پندى قرار دادیم.» (بقره/۶۶)
سرّش آن است که اهل تقوا سرمایه اصیل خود را حفظ میکنند، به کتاب خدا ایمان میآورند، دستورهای او را بهکارمیبندد و… از آن جهت بشارت های قرآن نیز اختصاص به اهل تقوا دارد؛ …لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ (مریم/۹۷) و گرنه قرآن کریم برای هدایت همگان نازل شده است؛…هُدًى لِّلنَّاسِ. .. (بقره/۱۸۵)
۲-برخورداری از معیت خاصه خدا: «وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ؛ و از خدا پروا بدارید و بدانید که خدا با تقواپیشگان است.» (بقره/۱۹۴)
«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَواْ وَّ الَّذِینَ هُم محّْسِنُونَ؛ در حقیقت خدا با کسانى است که پروا داشتهاند و [با] کسانى [است] که آنها نیکوکارند.» (نحل/۱۲۸)
البته معیت قیومی خداوند همگانی است و اختصاص به اهل تقوا ندارد: «وَ هُوَ مَعَکمُْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ؛ اوست آن کس که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید. آنگاه بر عرش استیلاء یافت آنچه در زمین درآید و آنچه از آن برآید و آنچه در آن بالارود [همه را] مىداند و هر کجا باشید او با شماست و خدا به هر چه مىکنید بیناست.» (حدید/۴)
۳- محبوب خدا شدن: «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَّقِینَ (توبه، آیات۴و۷). تقوای کامل درتبعیت کامل از رسول اکرم است و تبعیت از آن حضرت موجب میشود که انسان محبوب خدا گردد. از این جهت فرمود: «اگر دوست دارید محبوب خدا شوید از من که حبیب خدا هستم تبعیت کنید؛ خدا شما را دوست خواهد داشت؛» إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ ( آل عمران/۳۱).
۴-سر انجام نیک: «قَالَ مُوسىَ لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُواْ بِاللَّهِ وَ اصْبرُواْ إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ؛ موسى به قوم خود گفت از خدا یارى جویید و پایدارى ورزید که زمین از آن خداست آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد مىدهد و فرجام [نیک] براى پرهیزگاران است.» (اعراف/۱۲۸)
«تِلْکَ الدَّارُ الْاخِرَهُ نجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فىِ الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ؛ آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مىدهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است.» (قصص/۸۳)
«وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَوهِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیهَا لَا نَسَلُکَ رِزْقًا نحّْنُ نَرْزُقُکَ وَ الْعَقِبَهُ لِلتَّقْوَى؛ و کسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شکیبا باش. ما از تو جویاى روزى نیستیم ما به تو روزى مىدهیم و فرجام [نیک] براى پرهیزگارى است.» (طه/۳۲ )
«وَ زُخْرُفًا وَ إِن کُلُّ ذَالِکَ لَمَّا مَتَاعُ الحَیَوهِ الدُّنْیَا وَ الاَخِرَهُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ؛ و زر وزیورهاى [دیگر نیز] و همه اینها جز متاع زندگى دنیا نیست و آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است.» (زخرف/۳۵)
در برخی از آیات، این فرجام نیک به صورت نجات از جهنم معرفی شده است.
«هُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأرْضَ فىِ سِتَّهِ أَیَّامٍ ثمَُّ اسْتَوَى عَلىَ الْعَرْشِ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فىِ الْأَرْضِ وَ مَا یخْرُجُ مِنهَا وَ مَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا یَعْرُجُ فِیهَاثمَُّ نُنَجِّى الَّذِینَ اتَّقَواْ وَّ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا؛ آنگاه کسانى را که پرهیزگار بودهاند مىرهانیم و ستمگران را به زانو درافتاده در [دوزخ] رها مىکنیم.» (مریم/۷۲)
«وَ یُنَجِّى اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْاْ بِمَفَازَتِهِمْ لَا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ؛ و خدا کسانى را که تقوا پیشه کردهاند به [پاس] کارهایى که مایه رستگارىشان بوده نجات مىدهد عذاب به آنان نمىرسد و غمگین نخواهند گردید.» (زمر/۶۱)
دربرخی دیگر از آیات آن عاقبت نیک به عنوان رسیدن به بهشت و نعمت های بی زوال آن تبیین شده است: «هَذَا ذِکْرٌوَ إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَابٍ؛ این آیات پند و یادآوری است و البته در جهان جاودانی برای اهل تقوا بسیار نیکو منزلگاهی است.» (ص/ ۴۹ )
«مُتَّکِینَ فِیهَا یَدْعُونَ فِیهَا بِفَاکِهَهٍ کَثِیرَهٍ وَ شَرَابٍ؛ در آنجا تکیه مىزنند [و] میوههاى فراوان و نوشیدنى در آنجا طلب مىکنند.» (ص/۵۱ )
«إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا؛ مسلما پرهیزگاران را رستگاری است.»(نبا/۳۱)
«حَدَائقَ وَ أَعْنَابًا؛ باغها و تاکستانهاست.» (نبا/۳۲)
«وَ کَوَاعِبَ أَتْرَابًا؛ و دخترانی که همه در خوبی و جوانی مانند یکدیگرند.» (نبا/۳۳)
«وَکَأْسًا دِهَاقًا؛ و جام های پر از (شراب طهور و انواع نوشابه های شیرین و خوش).» (نبا/۳۴)
«لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَ لَا کِذَّابًا؛ هرگز سخن بیهوده و دروغ نشنوند.» (نبا/۳۵)
«جَزَاءً مِّن رَّبِّکَ عَطَاءً حِسَابًا؛ این(نعمت های ابدی) مزدی به عطا و حساب پروردگار توست.» (نبا/۳۶)
«رَّبِّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَیْنهُمَا الرَّحْمَانِ لَا یمْلِکُونَ مِنْهُ خِطَابًا؛ خدایی که آسمانها و زمین و همه مخلوقاتی که در بین آسمانها و زمین است خدایی مهربان است که در عین مهربانی کسی از قهرش با او به گفتگو نتواند لب گشود.» (نبا/۳۷)
«یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلَئکَهُ صَفًّا لَّا یَتَکلَّمونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَانُ وَ قَالَ صَوَابًا؛ روزی که آن فرشته بزرگ روح القدس با همه فرشتگان صف زده و به نظم برخیزند و هیچ کس سخن نگوید جز آن کسی که خدای مهربانش به سخن اذن دهد و او سخن به صواب گوید( و به اذن خدا شفاعت گنهکاران کند).» (نبا/۳۸)
«ذَلِکَ الْیَوْمُ الحَقُّ فَمَن شَاءَ اتخَّذَ إِلىَ رَبِّهِ مَابًا؛ چنین روز حتمی و محقق خواهد برود پس هرکه میخواهد نزد خدای خود (در آن روز) مقام و منزلتی یابد (امروز در راه ایمان و طاعت بکوشد).» (نبا/۳۹)
«إِنَّا أَنذَرْنَاکُمْ عَذَابًا قَرِیبًا یَوْمَ یَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ وَ یَقُولُ الْکاَفِرُ یَالَیْتَنىِ کُنتُ تُرَابَا؛ شما را از عذابى نزدیک هشدار دادیم روزى که آدمى آنچه را با دستخویش پیش فرستاده است بنگرد و کافر گوید کاش من خاک بودم.» (نبا/۴۰)
«لَکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْاْ رَبهُّمْ لهُمْ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِیَّهٌ تجْرِى مِن تحْتهَا الْأَنْهَارُ وَعْدَ اللَّهِ لَا یخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعَادَ؛ لیکن کسانى که از پروردگارشان پروا داشتند براى ایشان غرفههایى است که بالاى آنها غرفههایى [دیگر] بنا شده است نهرها از زیر آن روان است وعده خداستخدا خلاف وعده نمىکند.» (زمر/۲۰)
«وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْاْ رَبهُّمْ إِلىَ الْجَنَّهِ زُمَرًا حَتىَّ إِذَا جَاءُوهَا وَ فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَ قَالَ لهُمْ خَزَنَتهَا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَلِدِینَ؛ و کسانى که از پروردگارشان پروا داشتهاند گروه گروه به سوى بهشتسوق داده شوند تا چون بدان رسند و درهاى آن [به رویشان] گشوده گردد و نگهبانان آن به ایشان گویند سلام بر شما خوش آمدید در آن درآیید [و] جاودانه [بمانید].» (زمر/۷۱)
«وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْاْ مَا ذَا أَنزَلَ رَبُّکُمْ قَالُواْ خَیرًا لِّلَّذِینَ أَحْسَنُواْ فىِ هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ وَ لَدَارُ الاْخِرَهِ خَیرٌ وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِینَ؛ و به کسانى که تقوا پیشه کردند گفته شود پروردگارتان چه نازل کرد مىگویند خوبى براى کسانى که در این دنیا نیکى کردند [پاداش] نیکویى است و قطعا سراى آخرت بهتر است و چه نیکوست سراى پرهیزگاران.» (نحل/۳۰)
«جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونهَا تجْرِى مِن تحْتِهَا الْأَنْهَارُ لهُمْ فِیهَا مَا یَشَاءُونَ کَذَلِکَ یجْزِى اللَّهُ الْمُتَّقِینَ؛ بهشتهاى عدن که در آن داخل مىشوند رودها از زیر [درختان] آنها روان است در آنجا هر چه بخواهند براى آنان [فراهم] استخدا این گونه پرهیزگاران را پاداش مىدهد.» (نحل/۳۱)
جهت