. الصحاح، ج 5، ص 2101، معجم مقاییس اللغة، ج 1، ص 203؛ معجم ما استعجم، ج 3، ص 855، معجم البلدان، ج 1، ص 347. ↑
. شرح الرضی علی الکافیة، ج 3، ص 267. ↑
. معجم البلدان، ج 1، ص 346. ↑
. شرح الرضی علی الکافیة، ج 3، ص 267. البته این مطلب را در تهذیب اللغة نیافتیم. ↑
. معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع، ج 1، ص 228. ↑
. معجم ما استعجم، ج 1، ص 228؛ المواعظ والإعتبار بذکر الخط والآثار، ج 1، ص 25. استعمال لغت «بَحران» برای منطقۀ بحرین نباید، باعث اشتباه آن با سرزمین بُحران یا بَحران واقع در فُزُع در چهار فرسخی مدینه طیّبه گردد. محل اخیر به جهت غزوهای که در ربیعالاول سال سوم هجری اتفاق افتاد، شهرت پیدا کرد.در جریان این غزوه پیامبر اکرم به همراه 300 تن از یاران، برای مقابله با بنی سُلیم ـ که در بحران جمع شده بودند و گویا قصد توطئه داشتند ـ از مدینه خارج شد و به منطقۀ فُزُع رفت. چون جنگی پیش نیامد، رسول گرامی در جمادی الاول به مدینه بازگشت. این غزوه گاهی با عنوان غزوۀ بنی سُلیم، گاهی به غزوة الفُرُغ و گاهی نیز با عنوان غزوة بحران، شهرت دارد.
ر.ک: معجم البلدان، ج 1، ص 341؛ سیرة إبن إسحاق، ص 294؛ کتاب المغازی، واقدی، ج 1، ص 196. ↑
. تهذیب اللغة، ج 5، ص 40؛ شرح الرضی علی الکافیة، ج 3، ص 267. ↑
. معجم البلدان، ج 1، ص 347. ↑
. صفة جزیرة العرب، ص 251. ↑
. تهذیب اللغة، ج 5، ص 40. چنانچه آمد از کلام ازهری فهمیده میشود که بین بحیره و بحر اخضر، ده فرسنگ فاصله است. با این وصف آنچه در دانشنامۀ جهان اسلام آمده مبنی بر اینکه، بین قریههایِ بحرین تا بحر اخضر، ده فرسنگ فاصله است، صحیح نیست. کلام ازهری را یاقوت آورده است و ترجمۀ استاد پروین گنابادی در برگزیدۀ مشترک یاقوت حموی، مؤیدِ برداشتِ ما، از بیان ازهری است. ر.ک: دانشنامۀ جهان اسلام، مدخل بحرین (2)؛ معجم البلدان، ج 1، ص 347؛ برگزیدۀ مشترک یاقوت حموی، ص 30. ↑
. معجم البلدان، ج 1، ص 347. ↑
. آکام المرجان فی ذکر المدائن المشهورة فی کل مکان، ص 55. ↑
. معجم الامکنة الوارد ذکرها فی صحیح البخاری، ص 62. ↑
. نزهة المشقاق فی إختراع الآفاق، ج 1، ص 386. ↑
. المسالک والممالک، بکری، ج 1، ص 190. ↑
. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، مدخل بحرین. ↑
. جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، ج 1، ص 231. ↑
. القاموس المحیط، ج 2، ص 158؛ صبح الاعشی، ج 5، ص 54 ـ 55؛ معجم البلدان، ج 5، ص 393؛ مراصد الاطلاع علی اسماء الأمکنة والبقاع، ج 3، ص 1452؛ نخبة الدهر، ص 220 (نقل از: البحرین فی صدر الإسلام، ص 75)؛ تقویم البلدان، ص 99 (نقل از: دایرة المعارف بزرگ اسلامی، مدخل بحرین)؛ احسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم، ص 93؛ کتاب المشترک وضعاً والمعترق صقعاً، ج 1، ص 506 (نقل از: دانشنامه جهان اسلام، مدخل بحرین (2). ↑
. کتاب العین، ج 3، ص 220؛ تهذیب اللغة، ج 5، ص 40؛ صحاح اللغة، ج 2، ص 585؛ آکام المرجان فی ذکر المدائن المشهورة فی کل مکان، ص 55؛ البلدان، ابن فقیه، ص 89؛ الجبال والأمکنة والمیاة، ص 20؛ معجم البلدان، ج 1، ص 347؛ آثار البلاد واخبار العباد، ص 77 ـ 78؛ مراصد الاطلاع علی أسماء الأمکنة والبقاع، ج 1، ص 167؛ المسالک والممالک، بکری، ج 1، ص 370؛ الروض المعطار فی خبر الاقطار، ص 82؛ جغرافیای حافظ ابرو، ج 1، ص 228. ↑
. الاعلاق النفیسة، ص 213 (نقل از: جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، ج 1، ص 233)؛ معجم البلدان، ج 1، ص 507. ↑
. الروض المعطار فی خبر الاقطار، ص 82؛ المسالک والممالک، بکری، ج 1، ص 370. ↑
. لغتدانان و جغرافیدانان نام این منطقه را به فتح اول و دوم نوشتهاند و نباید با هَجْر که به سکون دوم و نام منطقۀ دیگری است، اشتباه کرد. ر.ک: معجم البلدان، ج 5، ص 393؛ مراصد ا
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
لاطلاع علی اسماء الامکنة والبقاع، ج 3، ص 1453؛ معجم ما استعجم من أسماء البلاد والمواضع، ج 4، ص 1346، اوضح المسالک إلی معرفة البلدان والممالک، ص 642.هجر بدون الف و لام استعمال شده است و نسبت به این شهر نیز بر اساس قیاس هَجَری گفتهاند و بر خلاف قیاس هاجری نیز گفته میشود. ↑
. فتوح البلدان، ص 85. ↑
. معجم البلدان، ج 5، ص 393؛ آثار البلاد واخبار العباد، ص 337؛ مراصد الاطلاع علی اسماء الأمکنة والبقاع، ج 3، ص 1452. ↑
. معجم البلدان، ج 5، ص 393؛ مراصد الإطلاع علی اسماء الامکنة والبقاع، ج 3، ص 1452، احسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم، ص 71؛ الصحاح، ج 2، ص 852. مؤلف کتاب البحرین فی صدر الإسلام این قول را به برخی منابع کهن نیز نسبت داده است، که آن را نیافتیم. ↑
. صورة الأرض، ج 1، ص 31. ↑
. صفة جزیرة العرب، ص 179 ـ 180؛ صبح الاعشی، ج 1، ص 410 ـ 411. ↑
. المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 192؛ السنن، ابن ماجه، ج 2، ص 748. ↑
. المجموع، نووی، ج 1، ص 115؛ مشرق الشمسین، ص 383. ↑
. معجم مقاییس اللغة، ج 1، ص 256. در سخن شعرای پارسیگوی نیز این مثل آمده است، چنانچه سنایی میگوید:شعر ما پیشت چنان باشد که در شهر حجاز
با یکی خرما کسی هجرت کند سوی هجر
ر.ک: دهخدا، ج 14، ص 20702، «هجر». ↑
. لسان العرب، ج 5، ص 257. ↑
. نهج البلاغه، عبده، ج 3، ص 300. ↑
. المعالم الأثیرة فی السنة والسیرة، ص 44؛ البحرین فی صدر الإسلام، ص 79 ـ 78. ↑
. معجم البلدان، ج 5، ص 136؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع، ج 4، ص 1232؛ مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنة والبقاع، ج 3، ص 1275؛ کتاب الازمنة والامکنة، ص 383؛ الروض المعطار فی خبر الاقطار، ص 560. ↑
. معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع، ج 4، ص 1233. ↑
. البلدان، ابن الفقیه، ص 88؛ معجم البلدان، ج 5، ص 134. ↑
. تاریخ الیعقوبی، ج 1، ص 270. ↑
. تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص 177 ـ 178؛ تاریخ طبری، ج 1، ص 581 ـ 582؛ الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 468. ↑
. البحرین فی صدر الاسلام، ص 80. ↑
. مسند احمد، ج 3، ص 433 و ج 4، ص 206. ↑
. البلدان، ابن الفقیه ص 89. ↑
. معجم البلدان، ج 5، ص 134؛ مراصد الاطلاع علی أسماء الامکنة والبقاع، ج 2، ص 843. ↑
. البحرین فی صدر الاسلام، ص 81. ↑
. این صفا نباید با آن که در کوه ابوقبیس است و در عداد مروه میآید و همچنین صفاء الأطیط در شعر امرؤ القیس و صفابلد در دیار بنی تمیم اشتباه شود. ر.ک: مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنة والبقاع، ج 2، ص 843. ↑
. مسند احمد، ج 3، ص 432 و ج 4، ص 206. ↑
. البحرین فی صدر الاسلام، ص 81؛ لسان العرب، ج 4، ص 338. ↑
. النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 2، ص 292؛ فتوح البلدان، ص 92. طبری او را آزاذ فروز بن جشنس دانسته است. ر.ک: تاریخ الطبری، ج 1، ص 582. ↑
. تاریخ خلیفة بن خیاط، ص 84؛ فتوح البلدان، ص 92؛ شرح سیر الکبیر، ج 2، ص 603؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 134. برخی فتح زاره بعد از ارتداد را، زمان خلیفۀ اول، و بعضی نیز در زمان خلیفۀ دوم نوشتهاند. ↑
. المعالم الأثیرة فی السنة والسیرة، ص 133؛ البحرین فی صدر الاسلام، ص 82. ↑
. این شهر را نباید با شهری به همین نام در طرابلس و همچنین دهی در صعیدِ مصر اشتباه کرد. ر.ک: مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنة والبقاع، ج 2، ص 654. ، ص 181. ↑
. معجم البلدان، ج 2، ص 174؛, مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنة والبقاع، ج 1، ص 353. ↑
. معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع، ج 2، ص 401؛ صفة جزیرة العرب، ص 178؛ معجم البلدان، ج 2، ص 174. ↑
. صحیح البخاری، ج 5، ص 117؛ سنن ابی داوود، ج 1، ص 240؛ کتاب الأوائل، طبرانی، ص 57؛ السیرة النبویة، ابن کثیر، ج 4، ص 92؛ الخلاف، طوسی، ج 1، ص 598. ↑
. کتاب المحبر، ص 361؛ فتوح البلدان، ج 1، ص 103؛ تاریخ الطبری، ج 1، ص 614. ↑
. البحرین فی صدر الاسلام، ص 93. ↑
. المسالک والممالک، ابن خرد اذبه، ص 249؛ الخراج وصناعة الکتابة، ص 181. ↑
. فتوح البلدان، ص 92. ↑
. البلدان، ابن الفقیه، ص 89؛ معجم البلدان، ج 1، ص 347 و 349. ↑
. این ده را نباید با سابور فارس در حوالی کازرون که به پارسی شاپور گفته میشود و برخی از دانشمندان به آنجا منسوب هستند، اشتباه گرفت. ر.ک: معجم البلدان، ج 3، ص 168؛ صورة الارض، ج 2، ص 264؛ مرشد الزوار الی قبور الابرار، ج 1، ص 528. ↑
. معجم البلدان، ج 4، ص 182؛ مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنة والبقاع، ج 2، ص 980؛ البلدان، ابن الفقیه، ص 89؛ الخراج وصناعة الکتابة، ص 181؛ المسالک والممالک، ابن خرداذبه، ص 249. ↑
. فتوح البلدان، 92. ↑
. نباید این ده را با الغابه در نزدیکی مدینه که الحفیاء یا الخیل آن منطقه، در سیرۀ نبوی آمده است، اشتباه نمود. ↑
. المسالک والممالِک، ابن خرداذبه، ص 249؛ الخراج وصناعة الکتابة، ص 181؛ معجم البلدان، ج 2، ص 421. ↑
. مختار الصحاح، ص 119. ↑
. تاریخ ابن خلدون، ج 4، ص 92؛ تاج العروس، ج 18، ص 195؛ النهایه فی غریب الحدیث، ابن اثیر، ج 2، ص 140؛ القاموس المحیط، ج 4، ص 222؛ مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنة والبقاع، ج 2، ص 506؛ معجم البلدان، ج 2، ص 420. البته برخی منابع کهن الداری را منسوب به «دار» به معنای خانه دانستهاند، چرا که تاجر آن در خانه مینشسته است. ر.ک: الصحاح، ج 2، ص 660؛ معجم مقاییس اللغة، ج 2، ص 311.سمعانی از برخی نقل کرده است که وجه تسمیۀ داری آن است که تاجر آن عالم و بصیر به این صنعت است و داری را از درایه مشتق گرفتهاند. ر.ک: الانساب، ج 2، ص 443. ↑
. از همین لفظ است حدیث: «مثل الجلیس الصالح مثل الدارین ان لم یحذک من عطره علقک من ریحه». ر.ک: مسند الشهاب، ج 2، ص 287؛ کتاب أمثال الحدیث، ص 113. ↑
. معجم البلدان، ج 2، ص 433. ↑
. البحرین فی صدر الاسلام، ص 85. ↑
. این منطقه را نباید با روستایی در حلب به همین نام که «ربض الدارین» گفته میشود، اشتباه نمود. ر.ک: معجم البلدان، ج 2، ص 432. ↑
. رحلة ابن بطوطه، ج 2، ص 151. ↑
. معجم البلدان، ج 4، ص 378؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع، ج 3، ص 1084؛ الروض المعطار فی خبر الاقطار، ص 465؛ البلدان (ابن فقیه)، ص 89؛ صورة الارض، ج 1، ص 22 و 25؛ نزهة المشتاق فی اختراق الآفاق، ج 1، ص 386. المسالک والممالک (ابن خرداذبه)، ص 152. ↑
. مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنة والبقاع، ج 3، ص 1110؛ معجم البلدان، ج 4، ص 378. ↑