دیدگاه های موجود درباره شخصیت، به دو دسته اصلی تقسیم میشوند:
الف) التقاط گرایی خیرخواهانه؛
ب) طرفداری متعصبانه
بسیاری ازموارد درباره شخصیت، در یکی از این دو دسته قرار میگیرند؛ اما نوع سومیهم هست که دارای اهمیت قابلتوجهی هستند. این دسته از گرایش التقاط گرایی خیرخواهانه، گستردگی و موازنهای را که برای بررسی بسیاری از نظریههای مربوط به شخصیت ضروری است، کسب میکنند، و از طرفداری متعصبانه، این عقیده را که برخی از نظریهها از سایرین بهترند، وام میگیرند. هدف کلی «تحلیل تطبیقی»است، پرده برداشتن از شباهتها و تفاوتهای میان بسیاری ازرویکردهای موجود به شخصیت است، و این پردهبرداری را نقطه شروعی است برای تعیین اینکه سودمندترین رویکرد کدام است. تحلیل تطبیقی در جستجوی فهم بهتر، باید جامع، منظم و ارزیابی کننده باشد.
اگر چه رویکردهای التقاطگرایی خیرخواهانه و طرفداری متعصبانه، هر یک مزایایی مختص به خویش دارند، با این حال، هنگامیکه تعدادی از نظریههای سازگار در دسترس باشند، نه رویکرد التقاطگرایی خیرخواهانه موجب رشد این حوزه علمیخواهد شد، و نه رویکرد طرفداری متعصبانه. هیچ کس نمیکوشد تا ارزش نسبی انواع رویکردهای موجود را تعیین کند، و حتی در نسلهای بعدی، کسانی که دستاندر کارند به تقلید از اسلاف خود میپردازند و تنها، استادی و مهارتشان اندکی بیشتر میشود؛ ولی هیچگونه تغییرات چشمگیر و پیشرفتهای شگرف پدید نخواهد آمد، مگر اینکه نگرش تحلیل تطبیقی رشد یابد. افرادی که در این حوزه معرفتی کار میکنند، میتوانند به جای اینکه انرژی خود را در مناقشات متعصبانه و رقابت جویانه به هدر دهند، تشریک مساعی کنند و این تشریک مساعی مرحله متوسطی از رشد این حوزه معرفتی را فراهم میآورد (شاملو، ۱۳۸۲).
۲-۵- ارتباط آلکسی تایمیا و ابرازگری هیجان
از دیدگاه علوم شناختی، هیجانها به عنوان دسته ای از طرح وارههای مبتنی بر پردازش اطلاعات شناخته میشوند که شامل فرایندها و تجسمهای نمادین و غیر نمادین هستند کاهش ابراز هیجانات اساسا بیان گر نوعی فقدان یا بدتنظیمیهیجانات است. به همین صورت آسیب در ظرفیتهای پردازش هیجانی مبتنی بر نارسایی هیجانی ممکن است یک عامل خطراحتمالی برای انواع مشکلات سلامت روان باشند (شه ناسی، ۱۳۹۲).
نارسایی هیجانی سازه ای است چند وجهی متشکل از دشواری درشناسایی احساسات و تمایز بین احساسات و تهییجهای بدنی مربوط به انگیختگی هیجانی، دشواری در توصیف احساسات برای دیگران، قدرت تجسم محدود که بر حسب فقر خیال پردازیها مشخص میشود؛ سبک شناختی عینی (غیر تجسمی)، عمل گرا و واقعیت مدار یا تفکر عینی افراد مبتلا به نارسایی هیجانی، تهییجهای بدنی بهنجار را بزرگ میکنند، نشانههای بدنی انگیختگی هیجانی را بد تفسیر میکنند، درماندگی هیجانی را از طریق شکایتهای بدنی نشان میدهند و در اقدامات درمانی نیز به دنبال درمان نشانههای جسمانی هستند. مشخصه های بیرونی که سازه نارسایی هیجانی را تشکیل میدهند بیانگر نقایصی در پردازش شناختی و تنظیم هیجانات میباشند (شه ناسی، ۱۳۹۲). طبق برخی از تحقیقات نیز آلکسی تایمیا با دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی رابطه دارد. دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی، گرایش به ابراز هیجان داشتن ولی ناتوان از ابراز آن بودن، ابراز هیجان بدون تمایل واقعی و یا ابرازکردن و سپس پشیمان شدن، می باشد (کینگ و امونز، ۱۹۹۰). دوسوگرایی در ابرازگری هیجان ممکن است به عنوان احساسهای هیجانی به سرعت متغیر یا به طور همزمان شدید و متضاد به یک موضوع تعریف شود (کینگ، ۱۹۹۸). دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی اشکال مختلف از قبیل تمایل به ابراز ولی قادر به ابرازنبودن، ابرازکردن بدون تمایل واقعی را شامل میشود( کینگ و امونز، ۱۹۹۰). کنترل هیجانی و دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی، خود دو سبک از سبک های ابراز هیجان هستند.
۲-۶ – سبکهای ابراز هیجان و خصوصیات شخصیتی
بسیاری از پژوهش ها، ارتباط بین سبکهای ابراز هیجان و شخصیت وپیامدهای زندگی را گزارش دادهاند. ابراز هیجان مکرر، برجسته و به سرعت متغیر و سطحی [۱۵۲]نشانهای از اختلال شخصیتی هیستریایی(نمایشی) و ابرازهیجان محدودشده، یک شاخص برای اختلالات شخصیتی اسکیزوئید واسکیزوفرنی گونه است. این شاخصهای شخصیتی بیشتر به ابراز گری عمومی[۱۵۳] مرتبط اند تا به جنبههای ویژه ابراز( کرنیگ وهمکاران، ١٩٩۴).
در نظریه هیجانهای متمایز [۱۵۴] (اکرمن و همکاران ، ١٩٩٨) هیجان یک نظام تعامل دو طرفه ازمولفههای ارزیاب – عصبی[۱۵۵]، ابرازگر و تجربه ای[۱۵۶] تعریف میشود. مطابق با این نظریه روابط محکم بین هیجانها و شخصیت از مولفههای انگیزش ذاتی هیجانها استنتاج میشود.در طول دوره رشد، تفاوتهای فردی در گرایشها به ابراز و تجربه به انواع ویژه هیجانها، به الگوهای شخص[۱۵۷] از پیامدهای هیجان به شناخت و کنش منجر میشود.
نظریه هیجانهای متمایز پیش بینی میکند که ابراز هیجانها به سه دلیل با ابعاد شخصیتی همبسته هستند: اولاً، ابراز هیجان، حالت احساس را نشان میدهد.اگر چه با یاد گیری و اجتماعی شدن، مولفه ابراز گری میتواند از مولفه تجربی- دو مولفه ای که عموماً در سالهای اولیه به طوری قوی با یکدیگر مرتبط هستند جدا شود.پژوهشهای زیادی نشان داده است که مؤلفههای تجربه ای هیجانها روی درک، شناخت و رفتارهای بعدی کودکان وبزرگسالان تأثیر میگذارد.
ثانیاً ابراز احساسات به وسیله ی فرایند پسخوراند حسی، روی حالتهای احساسی تأثیر میگذارد. پژوهشهای زیادی نشان داده اند که پسخوراند از مؤلفه ابرازگر، بیشتر فرایند ارزیاب-عصبی را به کار میاندازد و حالتهای احساس ذهنی را زیاد میکند. ثالثاً ابراز هیجان، از طریق فرایندهای مهیج بر خصوصیات شخصیتی تأثیر میگذارد. ابرازگری هیجانی به عنوان روشی در تعادل اجتماعی است که پاسخهایی را در دیگران فرا میخواند. افزون بر این، فراوانی و شدت نشان دادن انواع هیجانهای فرد، از طریق تأثیر گذاشتن بر الگوهای تعامل فرد با دیگران، شخصیت او را تحت تأثیر قرارمیدهد (ایزارد[۱۵۸]، ١٩٩٩).
۲-۷- یافتههای توصیفی مربوط به متغیرهای تحقیق
نه شخصیت و نه رابطه بین والدین و کودک، ارتباط معنی داری با نمرات مودال در لکسی تایمیا وجود ندارد.
طبق نتایج تحقیقات کارپنتر[۱۵۹] و آدیس[۱۶۰] (۲۰۰۰)، میانگین نمرات این گروه در ابعاد شناختی و عاطفی آلکسی تایمیا به طور سیستماتیک با شکایات روانشناختی، اضطراب ناتوان کننده و یا حالت دفاعی ارتباطی نداشت.
همچنین با استفاده ی از افکار تسکین دهنده به عنوان راهبرد رویارویی و مقابله، رابطه ی منفی داشت. بعلاوه یک رابطه با تصویر خود منفی در آینده مشاهده شده که بدین معناست که افراد مودال نمیتوانند آینده خود را به شیوه ای خوشبینانه تصور کنند. به طور کلی مطالب قابلتوجهی در مورد افراد مودال نمیتوان استنباط کرد، اگرچه یک دیدگاه نسبتاً بدبینانه در مورد آینده بیانگر شکلی از شخصیت افسرده است که در دامنه ی طبیعی وجود دارد (میلون و دیویس، ۲۰۰۰).
۲-۸- مطالعات انجام شده مرتبط با پژوهش
۲-۸-۱- مطالعات انجام شده خارج کشور
کینگ و امونز (١٩٩٠) گزارش کرده اند که زنان بیشتر در ابراز هیجان مثبت مانند عشق و عاطفه به دیگران دوسوگرا هستند. همچنین در ابراز هیجاناتی چون خشم و حسادت با توجه به انتظارات فرهنگی دوسوگرا هستند . همچنین دوسوگرایی در ابرازگری با ابرازگری، همبستگی منفی معنادار دارد و به بازداری و نشخوار در ابراز هیجان منجر میشود.
هنریکس[۱۶۱] و همکاران (۱۹۹۱) دریافتند که بین دو بعد دشواری در تشخیص و شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات با افسردگی ارتباط مثبتی وجود دارد و تمرکز بر تجارب بیرونی که بعد دیگری از آلکسی تایمیا است با افسردگی در ارتباط نیست.
واتسون و همکاران (١٩٩١) عقیده دارند که کنترل هیجانی به عنوان یک مؤلفه مهم الگوی رفتاری ریخت مستعد سرطان و ریخت C، شخص کاملاً سازگار، ساکت، موافق با مراجع قدرت، بدون جرٲت، دارای تصویری منفی نسبت به خود، دارای رفتارهای فداکارانه، اجتناب از تعارض و عدم ابراز کننده هیجانهای منفی، مخصوصاً خشم با درماندگی و ناخوشی روانشناختی در بیماران سرطانی مرتبط است.
مونگرین و زاروف (۱۹۹۴)، برای بررسی دوسوگریی درابرازگری هیجان به منظور تعیین رابطه بین وابستگی خود انتقادی و علائم افسرده ساز، متغیرهای رویدادهای زندگی شدت هیجان و دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی به عنوان تعدیل کنندههای مهم در ارتباط بین همبستگی و خودانتقادی و علائم افسرده ساز در زنان و مردان تحقیقی انجام داده اند که مطابق با یافتههای بدست آمده، الگوهای تعدیل کننده، شامل رویدادهای منفی و دوسوگرایی به طور موفقیت آمیزی، ٧۴٪ از اثر شخصیت بر افسردگی در زنان و ۴٧٪ از اثر شخصیت بر افسردگی را در مردان تبیین میکند. طبق نتایج پژوهش انجام شده، خودانتقادی و افسردگی در مردان تنها به وسیله دوسوگرایی ولی در زنان بیشتر به وسیله رویدادهای منفی و دوسوگرایی مرتبط بودند که رویدادهای منفی و دوسوگرایی پیش بینی کننده افسردگی بودند.
گروس و لونسون (١٩٩٧) به منظور بررسی اثرات حاد بازداری هیجانهای مثبت و منفی پژوهشی انجام داده اند که در آن به ١٨٠ شرکت کننده زن، فیلمهای غمگین، خنثی و مفرح نمایش دادند واز گروهی از شرکت کنندگان خواستند که رفتار ابرازگری شان را در حین نمایش فیلمها بازداری کنند. ولی گروه دیگر میتوانستند به راحتی و بدون بازدار هیجانی، فیلمها را تماشا کنند.نتایج نشان داد که بازداری در گروه بازدارنده، رفتار ابرازگر را در هر سه فیلم و شادی را در فیلمهای غمگین و مفرح کاهش داده و از لحاظ، زیستی بازداری، هیچ اثری در فیلم خنثی نداشت، ولی به طور آشکار، در هر دو فیلم هیجانی مثبت و منفی، موجب افزایش فعالیت سمپاتیک دستگاه قلبی – عروقی شد. شرکت کنندگان گروه بازدارنده درمقایسه با گروه غیر بازدارنده افزایش فعالیت تنی، ضربان قلب و هدایت پوستی و فعالیت نسبتاً بیشتر دستگاه قلبی-عروقی و دستگاه تنفسی را نشان دادند.
نتایج مطالعات تاکون (٢٠٠٠) در زمینه کنترل هیجان بیانگر آن است که زنان مبتلا به سرطان سینه در مقایسه با زنان سالم کنترل هیجانی بیشتری دارند.
کراز و همکاران (۲۰۰۰) طبق پژوهشی در زمینه دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی، بین وابستگی اجتماعی، دیدگاه منفی نسبت به خود، تعارض در ابراز هیجان و اختلال تغذیه، ارتباط قوی یافته اند، به اعتقاد این پژوهشگران زنانی که وابستگی اجتماعی و اعتماد به نفس پایین دارند، در ابراز هیجان احساس تعارض میکنند و بازداری هیجانها این افراد را به ویژه به علائم اختلال تغذیه آسیب پذیر میسازد. زنانی که وابستگی اجتماعی دارند توانایی کافی ندارند تا هیجان هایی را بروز دهند که روابط آنها را بهبود بخشد و برای آنها عاطفه مثبت و احترام ایجاد کند و بنابراین درگیر فعالیت هایی میشوند که شکل دهی بدنی آنها را بهبود بخشد. زیرا تغییر دادن ظاهر جسمانی برای کسب استانداردهای فرهنگی زیبا کمک کننده است و باعث توجه مثبت و تحسین میشود بنابراین اگر زنان نتوانند خود ابرازگری، توجه و کنترل مثبت بدست آورنده به رفتارهای محدود کننده مثل ورزش زیاد با تغذیه مختل روی میآورند، به عبارت دیگر وابستگی اجتماعی و عدم اعتماد به نفس در زنان به دوسوگرایی بیشتر در ابراز هیجان منجر میشود که در نتیجه اختلال خوردن را در آنها افزایش میدهد.
اسمیت[۱۶۲] (٢٠٠١) در یک مطالعه طولی روی دانشجویان در۲١، ۳۷، ۴۳، ۵۳ سالگی، ابراز هیجانی مثبت و چهره ای دانشجویان بر اساس عکسهای سالهای مورد نظر دانشجویان درجه بندی کرد و به این نتیجه رسید که ابراز هیجان مثبت با خصوصیات شخصیتی در سنین مختلف مرتبط است. زنانی که هیجان مثبت بیشتری را در عکسهای “کتاب سال” دانشجویان نشان داده بودند، با گذشت زمان، از لحاظ ذهنی متمرکز و رو به پیشرفت و برای تجربه طولانی و مکرر عاطفه منفی، کمتر مستعد بودند. در کل، ابراز هیجانی مثبت، پیامدهای خوشایند در ازدواج و سلامت شخص داشتند. همچنین زنانی که هیجان مثبت بیشتری را نشان داده بودند، بیشتر احتمال داشته است که تا ٢٧ سالگی ازدواج کنند و در ۴۳ سالگی از ازدواجشان راضی باشند . اگر چه بین ابرازگری مثبت و منتهی شدن به طلاق یا رضایت زناشویی در۵۳ سالگی ارتباطی وجود نداشت.
گراس و جان[۱۶۳](۲۰۰۳) گزارش کردند که تفاوت های افراد در استفاده از سبکهای مختلف تنظیم هیجان شناختی موجب پیامدهای عاطفی، شناختی و اجتماعی مختلفی میشود چنان که استفاده از سبکهای ارزیابی مجدد با هیجانهای مثبت و عملکردهای میان فردی بهتر و بهزیستی بالا ارتباط دارد.
دوگاخت[۱۶۴] و همکاران (۲۰۰۴) معتقدند که مهار هیجانی (آلکسی تایمیا) به منزله ی عامل آسیب پذیری، فرد را برای تجربه ی عواطف منفی (درماندگی روانشناختی و ناتوانی در تجربه ی عواطف مثبت) مستعد میکند.
بایلی[۱۶۵] و هنری[۱۶۶] (۲۰۰۷) نشان دادند که بعد دشواری در شناسایی هیجانها در آلکسی تایمیا به طور معنی داری با جسمانی کردن همراه است و این نتیجه از طریق عاطفه ی منفی ایجاد میشود. در کل افراد با تیپ D، رفتارهای مرتبط با سلامتی کمتری داشته و از حمایت اجتماعی پایین تری برخوردارند و این امر با سلامتی عمومیپایین در آنها رابطه دارد.
لی[۱۶۷] و همکاران (۲۰۰۷) نشان دادند که بین آلکسی تایمیا و دو بعد دشواری در شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات آن، با افسردگی و اضطراب همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد که مولفههای اضطراب و خلق تنگ میتواند همپوشی هایی با ویژگیهای شخصیت D، داشته باشد.
مطالعات موریگوچی[۱۶۸]و همکاران (۲۰۰۷) نشان داده است که مقابله ضعیف با عوامل فشارزا را که در افراد آلکسی تایمیک و روان رنجور دیده میشود، با احتمال خطر بالاتر این افراد برای بیماریهای روانپزشکی و روان تنی مرتبط است و ذکر کرده اند که روان رنجور خویی بالا و فراخ ذهنی و وجدانی بودن کم را بهترین عوامل تبینی مرتبط با آلکسی تایمیا است.
ویلیامز[۱۶۹] و همکاران (۲۰۱۰) نشان دادند که بیماران تیپ D شخصیتی با بیماران غیر تیپ D تفاوت معناداری در ابعاد درک بیماری شان دارند. آن ها معتقدند که بیماریشان وخیم تر از بیماران غیر تیپ D است و اکثر نشانه هایی که تجربه می کنند به بیماری آنها مربوط است. آنها نگران بیماری خود بودند و هیجانات بیشتری را تجربه می کردند ( یکی از مولفه هایی که با تیپ شخصیتی D، ارتباط تنگاتنگی دارد، آلکسی تایمیا یا مهار هیجانی است).
همچنین طبق پژوهشی دوبی[۱۷۰] و همکاران (۲۰۱۰ (ناگویی خلقی با سبک های سازش نیافته نظم دهی هیجانات و عواطف، همبستگی مثبت و با رفتارهای سازش یافته همبستگی منفی دارد. بنابراین نویسندگان نتیجه گرفتند که آلکسی تایمیا اصطلاحی است که اغلب برای توصیف افرادی به کار میرود که مشکلاتی در تشخیص، پردازش و تنظیم هیجانهای خود دارند.
نتایج پژوهش کاستلی[۱۷۱]و همکاران (۲۰۱۳) با هدف بررسی پریشانی روانشنخاتی، عصبانیت و الکسی تایمی در بیماران مبتلا به درد صورت بر روی ۴۵ نفر زن مبتلا نشان داد این زنان نمرات بالایی در افسردگی، اضطراب و پریشانی هیجانی کسب کرده اند. کسانی که درجه عصبانیت بیشتری گزارش کرده بودند درد بیشتری را تجربه میکردند. این بیماران نمرات بالایی در الکسی تایمیا به ویژه در تشخیص هیجانات چهره نشان دادند و رابطه بین الکسی تایمی با ابراز خشم مثبت و معنادار بود.
۲-۸-۲- پژوهشهای انجام شده در داخل کشور
در پژوهش شاهقلیان در سال ۱۳۸۶ رابطه آلکسی تایمیا با سبکهای ابراز هیجان ( ابرازگری هیجانی، کنترل هیجانی و دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی) و سلامت عمومی در دانشجویان و نقش جنسیت در بروز آلکسی تایمیا بررسی شده است. در این پژوهش ۲۱۰ دانشجو ( ۱۰۵ زن و ۱۰۵ مرد) به شیوه نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای از میان دانشجویان دانشگاه گیلان انتخاب و به کمک مقیاس آلکسی تایمیای تورنتو و پرسشنامه های ابرازگری هیجانی، کنترل هیجانی، دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی و ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون، t سلامت عمومی ارزیابی شدند. بر اساس نتایج بدست آمده، از میان آلکسی تایمیا و سبک دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی، آلکسی تایمیا تبیین کننده قوی تری برای واریانس سلامت عمومی است. افزایش آلکسی تایمیا با کاهش سلامت عمومی همراه است.
افروز (۱۳۸۷) گزارش کرده است کسانی که آلکسی تایمیا دارند در بسیاری از موارد از سوی والدین مورد سرزنش، تحقیر، تهدید و احیاناً تنبیه بدنی واقع شده اند؛ این نوع واکنش، باعث بازداری رفتار و هیجان منفی در افراد میشود و آنها را برای تیپ شخصیتی D، مستعد میگرداند.
مظاهری (۱۳۸۹) تحقیقی با عنوان بررسی ارتباط آلکسی تایمیا با افسردگی و اضطراب در بیماران روان پزشکی انجام داده که این پژوهش جهت بررسی ارتباط ابعاد آلکسی تایمیا با افسردگی و اضطراب در بیماران روان پزشکی انجام شده است. در این مطالعه ی توصیفی همبستگی، ۸۱ بیمار (۶۲ زن و ۱۹ مرد) از مراجعه کنندگان به یک درمانگاه روان پزشکی دولتی شهر اصفهان در سال ۱۳۸۷ به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و با بهره گرفتن از مقیاس آلکسی تایمیای تورنتو و معیار بیمارستانی اضطراب و افسردگی مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس دادهها به کمک شاخصهای توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیونی تحلیل شدند. بر اساس نتایج بدست آمده، دو بعد از آلکسی تایمیا شامل دشواری در شناسایی احساسات (۰۰۱/۰= P) و دشواری در توصیف احساسات (۰۱۴/۰= P) با افسردگی و اضطراب همبستگی مستقیم معنی داری دارند، در حالی که همبستگی بین بعد تمرکز بر تجارب بیرونی با افسردگی و اضطراب معنی دار نبود( ۹۶/۰= P) تحلیل رگرسیونی نشان داد که ابعاد آلکسی تایمیا توانایی پیش بینی تغییرات افسردگی و اضطراب را ندارند. رابطه بین آلکسی تایمیا با افسردگی و اضطراب موید ارتباط آن با شاخصهای آسیب پذیری روان شناختی است.
مظاهری و افشار (۱۳۸۹) نشان دادند که بین آلکسی تایمیا و دو بعد دشواری در شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات آن، با افسردگی و اضطراب همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد که مولفههای اضطراب و خلق تنگ میتواند همپوشی هایی با ویژگیهای شخصیت D، داشته باشد.
نتایج مطالعه عیسی زادگان و همکاران (۱۳۹۰) نشان داد که آلکسی تایمیا با هر دو زیرمقیاس تیپ شخصیتی D، یعنی عاطفه منفی و بازداری اجتماعی رابطه ی مثبت و معنی داری داشته است.
علیمردانی و همکاران (۱۳۹۳) در پژوهشی با عنوان تعیین رابطه ی الکسی تایمیا و منبع کنترل با تیپ شخصیتی D در دانشجویان به این نتیجه دست یافتند که بین تیپ شخصیتی D، با تفکر معطوف به سطح با منبع کنترل بیرونی رابطه ی معناداری وجود دارد.
.
فصل سوم
روش اجرای پژوهش
۳-۱- روش تحقیق
طرح پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی میباشد. این مطالعه از روش تحقیق با رویکرد توصیفی – پیمایشی برای سنجش موضوع استفاده نموده است. تحقیق پیمایشی روش جمع آوری اطلاعات از طریق پرسشنامه از نمونه افرادی است که نماینده یک جامعه معین باشند.
۳-۲- جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری
جامعه این پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه آزاد ایلام بود که در سال تحصیلی۱۳۹۳-۱۳۹۲ در مقطع کارشناسی ارشد این دانشگاه مشغول به تحصیل بودند (۱۲۰۰نفر). با بهره گرفتن از جدول مورگان تعداد ۱۸۲ نفر(۹۱ مرد و ۹۱ زن) به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند.
۳-۳- روش گردآوری اطلاعات
جمع آوری دادهها به دوصورت کتابخانه ای و میدانی صورت گرفته است:
۱- روش کتابخانهای
در روش کتابخانهای اطلاعات مربوط از کلیهی کتابها، رسالهها، پایاننامهها، فصلنامهها، جراید، نقشهها، سایتهای اینترنتی، بهره از اطلاعات و… مراجعه و اطلاعات موردنیاز جمع آوری گردید.
۲- روش میدانی
با توجه به ماهیت این بررسی که عبارت است از بررسی رابطه آلکسی تایمیا، تیپ شخصیتیD با سبکهای ابراز هیجان باتوجه به ماهیت پژوهش از ابزار استاندارد به عنوان وسیله اندازه گیری و جمع آوری اطلاعات استفاده گردید.
۳-۴- ابزار گرد آوری اطلاعات
پرسشنامه آلکسی تایمیا ی تورنتو (TAS):
این مقیاس در سال ۱۹۸۶ توسط تایلور[۱۷۲] ساخته شد و در سال ۱۹۹۴ توسط بگبی[۱۷۳] و همکارانش تجدید نظر گردید . در این مقیاس بیست ماده ای، سازه آلکسی تایمیا در سه زیر مقیاس دشواری در تشخیص احساسات[۱۷۴] (DIF)، دشواری در توصیف احساسات[۱۷۵] (DDF) و تفکر با جهت گیری خارجی[۱۷۶] (EOT) ارزیابی میشود . خرده مقیاس اول شامل ۷ ماده میباشد (۱، ۳، ۶، ۷، ۹،۱۳ و۱۴) که توانایی آزمودنی در شناسایی احساساتش و تمایز میان احساسات با حسهای بدنی را ارزیابی میکند . زیر مقیاس دوم ۵ ماده دارد (۲، ۴، ۱۱، ۱۲، و ۱۷) که توانایی شخص در بیان احساسات و اینکه آیا قادر است احساسات خودش را در قالب لغات بیان کند یا خیر، میسنجد . خرده مقیاس سوم ۸ ماده دارد (۵، ۸، ۱۰، ۱۵، ۱۶، ۱۸، ۱۹ و ۲۰ ) و میزان درون نگری و عمیق شدن فرد در احساسات درونی خودش و دیگران را بررسی میکند . دامنه پاسخ به هر ماده ۵ درجه و از «کاملاً مخالف» تا «کاملاً موافق» متغیر است، روش نمره گذاری آن به شیوه لیکرت است . به پاسخ «کاملاً مخالف» نمره ۱ و به پاسخ «کاملاً موافق» نمره ۵ تعلق میگیرد . مواد ۴، ۵، ۱۰، ۱۸ و ۱۹ به دلیل منفی بودن جهت مواد با آلکسی تایمیا به شیوه معکوس نمره گذاری میشوند، یعنی به پاسخ «کاملاً مخالف» نمره ۵ و به پاسخ «کاملاً موافق» نمره ۱ تعلق میگیرد. در این مقیاس نمره بالاتر نشان دهنده آلکسی تایمیا ی بالاتر میباشد
پرسشنامه تیپ شخصیتیD:
پرسشنامه تیپ شخصیتی D در سال ۱۹۹۸ توسط دنولت[۱۷۷] برای سنجش ویژگیهای مرتبط با تیپ شخصیتی D ساخته شد. تیپ شخصیتی D یا درمانده توسط تعامل دو ویژگی شخصیتی ثابت و کلی تعریف میشود که عبارتند از: عاطفه منفی و بازداری اجتماعی. عاطفه منفی به تمایل تجربه عواطف منفی در طول زمان و موقعیتها اشاره میکند، در حالی که بازداری اجتماعی به تمایل برای بازداری از بیان این هیجانات در تعامل اجتماعی اشاره میکند. همچنین این تیپ شخصیتی با دامنه وسیعی از اختلالات هیجانی مانند اضطراب و اختلال استرس پس از سانحه مشخص میشود. افراد با این تیپ با داشتن سبک زندگی ناسالم و کیفیت زندگی آسیب دیده و متعاقب آن با بالا بودن آمار اختلالات روانشناختی چون اضطراب و افسردگی بیشتر مستعد اختلالات مربوط به سلامتی و بیماری هستند.
و مؤلفه های عاطفه منفی و بازداری اجتماعی را می سنجد. هر آزمودنی به این مقیاس به صورت “هرگز”، “بندرت”، “گاهی اوقات”، “اغلب اوقات”و “همیشه” پاسخ می دهد. ضریب آلفای کرونباخ خرده مقیاسه ای عاطفه منفی بازداری اجتماعی به ترتیب ۸۸/۰ و ۸۶/۰ به دست آمد. در مطالعه ابوالقاسمی وهمکاران(۱۳۸۸ ) ضریب آلفای کرونباخ ۷۲/۰گزارش شده است.
پرسشنامه ابرازگری هیجانی[۱۷۸] (EEQ):
این پرسش نامه توسط کینگ و امونز ( ۱۹۹۰ ) ساخته شده، دارای ۱۶ ماده در سه زیرمقیاس ابراز هیجان مثبت ( ۷ ماده)، ابراز صمیمیت( ۵ ماده ) و ابراز هیجان منفی ( ۴ ماده ) است در این پرسش نامه نمره بالاتر، بیانگر ابرازگری هیجانی بالاتر است. رفیعی نیا ( ۱۳۸۰ ) ضریب آلفای کرونباخ را برای کل مقیاس۶۸/۰ و برای زیرمقیاس های آن به ترتیب ۶۵/۰، ۵۹/۰ و۶۸/۰ گزارش کرده است . کینگ و امونز ( ۱۹۹۰ ) برای بررسی روایی همگرا بین پرسشنامه ابرازگری هیجانی (EEQ) و «مقیاس عاطفی مثبت براد برن» همبستگی مثبت معنی دار یافتند.
پرسشنامه کنترل هیجانی[۱۷۹] ((ECQ:
راجر و نشوور ( ۱۹۸۷ ) ساختار اولیه این پرسش نامه را تنظیم و راجر ( ۱۹۸۹ ) این پرسش نامه را تجدید نظر نمودند . این پرسش نامه دارای ۵۶ ماده در چهار زیرمقیاس بازداری هیجانی، کنترل پرخاشگری، نشخوار و کنترل خوش خیم هر یک دارای (۱۴ماده ) است . در این پرسش نامه نمره بالاتر بیانگر کنترل هیجانی بالاتر است . رفیعی نیا ( ۱۳۸۰ ) ضریب آلفای کرونباخ را برای کل مقیاس۶۸/۰ و برای زیرمقیاس های یادشده به ترتیب۷۰/۰، ۷۶/۰، ۷۷/۰ و ۵۸/۰ گزارش نمود . راجر (۱۹۸۹) بین نشخوار و روان رنجورخویی« پرسش نامه شخصیتی آیزنک» همبستگی مثبت معنی دار، بین کنترل پرخاشگری و «پرسشنامه کینه ورزی باس – دارکه» بین بازداری هیجانی و برون گرایی پرسش نامه شخصیتی آیزنک و بین کنترل خوش خیم و روان پریشی گرایی پرسش نامه شخصیتی آیزنک همبستگی منفی معنی دار یافتند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.