تفاوت های اقتصاد سنتی و اقتصاد دانش محور:
برای ذکر تفاوتهای این دو نوع اقتصاد درابتدا به صورت مختصر خصوصیات اقتصاد سنتی درباره موارد اصلی اقتصاد گفته شده و در ادامه ویژگی های اقتصاد دانش محور درباره آن موارد آورده شده است.
در اقتصاد سنتی توسعه اقتصادی یکنواخت، خطی و کند است ، انتخاب نوع کالاها مبتنی بر خواست تولید کننده می باشد علاوه بر اینکه چرخه حیات کالا در آن طولانی است. گردانندگان اصلی اقتصاد در آن شرکتهای بزرگ صنعتی هستند و گستره رقابت محلی – منطقه ای است. در این نوع اقتصاد بازارها همگن و متجانس فرض می شود و یک برنامه مشخص بازاریابی در مورد همه آنها اجرا می شود. تحول پذیری رشته فعالیت در آن آهسته می باشد و این نگرش مدیریت است که انگیزه و روش توسعه دادوستد و راه برد آن را تعیین می کند. در سازمانهای تولیدی تولید به صورت انبوه است و منبع نوآوری آن تحقیق می باشد. در این نوع از اقتصاد جهت گیری اصلی فن آوری و روند حرکت آن به سمت ماشینی شدن و خودکار کردن فعالیتها و تولید می باشد. منبع اصلی مزیت رقابتی در اقتصاد سنتی دسترسی آسان به مواد اولیه ، نیروی کار ارزان، نقدینگی، کاهش هزینه تولید از طریق صرفه جویی های مقیاسی یعنی تولید انبوه می باشد. چگونگی اتخاذ تصمیم در آن به صورت عمودی یعنی از مدیران ارشد تا سطوح پایین کارکنان می باشد و مدل تجاری آن به این صورت است که مدیر دستور می دهد و کنترل می کند و رابطه مدیر با کارمندان بسیار تحکم آمیز و رسمی است و نگرش مدیریت به کارکنان به عنوان بخشی از هزینه تولید می باشد. برخورداری از یک نوع تخصص به عنوان یک مهارت کافی است .در این اقتصاد وحدت شرکتها و ادغام آنها به ندرت صورت می گیرد.
در اقتصاد دانش محور ، توسعه اقتصادی دستخوش تغییرات بسیار شدید می باشد و به علت تحولات تکنولوژی و رقابت چرخه حیات کالاها در آن بسیار کوتاه مدت است و انتخاب نوع کالا نیز کاملا مشتری محور است.گردانندگان اصلی اقتصاد دانش محور ، شرکتهای دانش محور و کارآفرینان مبتکر می باشند و گستره رقابت درآن بین المللی است.در این اقتصاد بر پایه شرایط خاص هر بازار برنامه بازاریابی متفاوت، کالای متفاوت ، قیمت متفاوت و روش های پیشبرد فروش متفاوت در نظر گرفته می شود.
تحول پذیری رشته فعالیت در ان بسیار سریع و متناسب با انتظارات بازار است و این فرصتهای موجود در بازار است که به مدیریت دیکته می کند که در قبال انگیزه و روش توسعه دادوستد و راه برد آن، استراتژیهای متغیر داشته باشد.تولید در سازمانهای تولیدی به صورت منعطف می باشد و منبع نوآوری آن تحقیق و ابتکار سیستمی است.جهت گیری اصلی فن آوری و روند حرکت آن در اقتصاد دانش محور به سمت رایانه ای کردن تمام مراحل طراحی ، ساخت و… و همینطور بهره گیری از تجارت الکترونیک و فناوری ICT می باشد.در اقتصاد دانش محور منبع اصلی مزیت رقابتی برخورداری از توانایی های ویژه تشکیلات برتر وممتاز، سرعت عمل سرمایه های انسانی ، برخورداری از حمایت مشتریان و استراتژیهای متغیر و پویا می باشد.در این اقتصاد مدل تجاری متکی بر مردم و دانش می باشد. و چگونگی اتخاذ تصمیم در آن به صورت نظر خواهی از افرادی است که وظایف و مسئولیتها بین آنها تقسیم شده است. رابطه مدیر با کارکنان صمیمانه و توام با همکاری و کار گروهی است و از نظر مدیریت ، کارکنان نوعی سرمایه گذاری محسوب می شوند. در این اقتصاد بنا به مقتضیات آن افراد باید دارای تخصص های متعدد بوده و در هر زمان در حال آموختن باشند. در اقتصاد دانش محور به دلیل برخورداری از همکاری گروهی و تلاش برای دستیابی به منابع مکمل وحدت شرکتها و ادغام آنها را شاهد هستیم. برای گذار از اقتصاد سنتی به اقتصاد دانش محور باید به سه عامل مهم که موفقیت ما در گرو آنهاست توجه کنیم: اول، دانش که به عنوان سرمایه معنوی و مولفه ای که در تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها نقش کلیدی دارد. دوم, تحولات سریع و مداوم که شرایط را پیچیده کرده است و سوم، جهانی شدن است که همه این تلاش ها برای دستیابی به آن می باشد.
۲-۲٫ سلسله مراتب دانش
صاحبنظرانی مثل داونپورت و پروساک[۲۳]، نوناکا و تویاما[۲۴]، استیوهالس[۲۵] و کارل ویگ[۲۶] متفقالقول هستند که سطح تکامل دانش از اطلاعات و داده ها بیشتر بوده و دربرگیرنده هردوی آن هاست و همچنین سطح تکامل اطلاعات از داده بیشتر بوده و در برگیرنده آن نیز میباشد. وجود داده برای شکلگیری اطلاعات و وجود اطلاعات برای ایجاد دانش ضروری است. سلسله مراتب دانش در نمودار زیر نشان داده شده است:
نمودار ۲-۲: سلسله مراتب دانش
(Source: Cong & Pandya, 2003)
۲-۲-۱٫ مفهوم داده[۲۷]
داده ها اولین سطح دانش را تشکیل می دهند و عبارتند از ارقام، اعداد، نمودارها و نظایر این ها که به خودیخود تولید معنی نمیکنند[۲۸]. سازمانهای نوین، معمولاً داده ها را در یک سیستم اطلاعاتی ذخیره می کنند. این داده ها توسط واحدهایی نظیر واحد مالی، حسابداری و بازاریابی به سیستم تزریق میشوند. پاسخگویی به نیاز مدیران و دیگر بخشهای سازمان، تاکنون بر عهده واحدهای مرکزی اطلاعات سازمان بوده است، سازمان ها و شرکت های مختلف، مدیریت داده ها را از نظر کمی بر حسب ظرفیت، سرعت و هزینه ارزیابی می کنند، چه هزینههایی برای بازخوانی یک واحد داده به مصرف میرسد؟ با چه سرعتی می توان داده را به سیستم منتقل کرد؟ ظرفیت سیستم چقدر است؟ وقتی به داده ها نیاز است آیا به موقع در اختیارمان قرار می گیرد؟ آیا نیازهای ما را تامین می کند؟
همه سازمانها به انواع داده ها احتیاج دارند. نگهداری سوابق و بایگانی، نقطه کانونی فرهنگ داده به شمار میرود و مدیریت مؤثر داده ها در موفقیت آنها نقش بسزایی دارد. بعضی از سازمانها به اشتباه فکر می کنند، داده های بیشتر نسبت به داده های کمتر از حالت مطلوب تری برخوردارند و با بهره گرفتن از آن ها می توان ند تصمیمات بهتری را اتخاذ کنند. این وضعیت به دو دلیل نادرست است: اول اینکه داده های زیاد، کار تشخیـــص داده های مربوط و درک آنها را دشوار می کند. دلیل اساسیتر اینکه داده ها فاقد معنی قابل استفادهاند، یعنی تنها بخشی از واقعیت را نشان داده و از هر نوع قضاوت، تفسیر و مبنای قابل اتکا برای اقدام مناسب، تهی هستند. داده ها را می توان مواد خام عناصر مورد نیاز برای تصمیم گیری به شمار آورد، چرا که نمی توان ند عمل لازم را تجویز کنند. داده ها نشانگر ربط، بیربطی و اهمیت خود نیستند، اما به هر حال برای سازمانها و مخصوصاً سازمانهای بزرگ اهمّیت زیادی دارند (Rading, 2005).
۲-۲-۲٫ مفهوم اطلاعات[۲۹]
دومین سطح سلسله مراتب دانش را اطلاعات تشکیل میدهد. این سطح، داده های کمی خلاصهشده را در بر می گیرد که گروهبندی، ذخیره، پالایش و سازماندهی شده اند تا بتوانند معنیدار شوند. این داده ها هم دانش را نشان نمیدهند. آنها نشانگر آغاز مدیریت اطلاعات هستند، اطلاعاتی که مدیر می توان د به کار گیرد تا کاری بیش از پردازش مراوده فردی را انجام دهد. اطلاعات غالباً تشکیل اعداد و ارقام، کلمات و گزارههای انباشته شده را به خود گرفته و معنایی را ارائه می کند که بزرگتر از آن چیزی است کـــه از داده های خام مکشوف میگردد. اطلاعات دارای ویژگی های خاصی است که آن را از دانش مجزا می کند. برخی از این ویژگی ها به شرح زیر می باشند:
سطح ظرافت: اطلاعات غالباً به موقعیتها، شرایط، فرآیندها و یا هدفهای خاص اشاره دارد. در این صورت در برگیرنده سطحی از ظرافت و دقت است که آن را برای کار مورد نظر مناسب می کند. ورای موقعیت یا کار خاص، اطلاعات تا زمانی که به دانش تبدیل نشود، کمارزش خواهد بود. برای مثال، اطلاعات در خصوص محصول الف چیزهای زیادی در خصوص محصول ب آشکار نمی کند. ولی دانش، کاملاً انتزاعی است و بهگونه ای طراحی شده که بتواند ظرافت خاص را از بین برده و کاربرد وسیعتری داشته باشد.
زمینه: اطلاعات معادل داده ها در متن[۳۰] است. زمینه ممکن است محصول مشتری یا فرایند کسبوکار باشد و شکل اولیه داده ها را تا سطح اطلاعات ارتقا دهد. زمینه، اطلاعات را برای مدیریت جهت تصمیم گیری و برنامه ریزی مفید می کند. مدیر نتایج معناداری را در خصوص معاملات با بررسی و بازبینی داده ها استخراج می کند. برای اینکه داده مفید واقع شود، باید در درجه اول در زمینه قرار گیرد.
دامنه[۳۱]: دامنه اطلاعات بطورکلی محدود به زمینهای است که در آن ایجاد می شود. اطلاعات فروش به مدیران در خصوص فروش مطالبی ارائه میدهد، دانش در این خصوص فراتر عمل می کند و در موقعیت های گوناگون کاربرد دارد، داشت.
بههنگام بودن: اطلاعات بر زمان مبتنی است و بنابراین، به طور مداوم در حال تغییر است. به مجرد اینکه داده جدید، اخذ شود، اطلاعات جدیدی مورد نیاز خواهد بود، برای مثال اطلاعات ماه اسفند با اطلاعات ماه فروردین، به احتمال زیاد، متفاوت خواهد بود زیرا داده های تشکیل دهنده آنها تغییر پیدا کرده است. دانش به علت بار معنایی زیاد خود، حساسیت زمانی کمتری دارد. دانشی که از اطلاعات دیروز و امروز بهدست آمده، می توان د برای درک اطلاعات فردا به کار رود (Rading, 2005).
۲-۲-۳٫ مفهوم دانش[۳۲]
به هنگام تحقیق در مدیریت دانش، تعریف دانش از ضروریات به شمار میرود. بدون چنین تعریفی، مدیران دقیقاً متوجه نمیشوند که به دنبال مدیریت چه چیزی هستند و آیا این اصولاً چنین دانشی برای اعمال مدیریت دارند یا خیر؟. دانش، فراتر از داده ها و اطلاعات است. تراگل (Truggle, 2002)، دانش را اینگونه تعریف نموده است:
دانش= اطلاعات در متن + ادراک
اکثر افراد به طور شهودی فکر می کنند که دانش، وسیعتر، عمیقتر و غنیتر از داده ها و اطلاعات است. مردم معمولاً هنگام گفتوگو درباره صاحبان دانش، تصویر کسانی را که ارائه می دهند که در زمینهای خاص دارای اطلاعاتی زیاد، عمیقتر و قابل اعتماد بوده و اشخاصی هوشمند و تحصیل کرده اند. مردم لفظ دانشمند یا دانشور را برای یادداشت، کتاب راهنما و یا پایگاههای اطلاعاتی به کار نمیبرند، حتی اگر این موارد بوسیله افراد صاحب دانش تدوین شدهباشند. داونپورت و پروساک در مقالهای با عنوان «اصول مدیریت دانش» دانش را اینگونه تعریف کرده اند:
«ترکیبی منعطف و قابل تبدیل از تجارب، ارزشها، اطلاعات معنیدار و بینشهای متخصصان که چارچوبی را برای ارزیابی و انسجام اطلاعات و تجارب جدید ارائه میدهد» (Davenport & Prusak, 1996). بلاکلر هم در تعریف دانش گفته است که: دانش، یعنی موضوعی چند لایه، پیچیده، پویا و انتزاعی که در ذهن انسان نهفته است (Blackler,1995). از نظر نوناکا (Nonaka,1994) نیز دانش عبارت است از اعتقاد و باوری که منجر به افزایش توان بالقوه پدیده ها برای اقدامات و تصمیمات اثربخش می شود.
۲-۲-۴٫ مفهوم حکمت[۳۳]
در سلسله مراتب دانش، مفهوم خرد یا حکمت بالاتر از دانش قرار می گیرد. طبق تعریف خرد یا حکمت در برگیرنده مبانی، اصول و الگوی اولیه برای فهم و به کارگیری دانش مناسب برای یک منظور خاص یا معین در بلند مدت تا حصول نتیجه است. لذا خرد فرآیندی فراتر از دانش است که قابل اندازه گیری و حدس زدن نمی باشد. وقتی که دانش برای تصمیم گیری و بهبود تصمیمات، فرآیندها و بهره وری یا سودآوری به کار گرفته می شود، در حقیقت تبدیل به خرد می شود.
۲-۳٫ مفهوم دانش و حکمت در منابع اسلامی
به منظور روشن تر شدن مفهوم دانش، در این بخش این مفهوم در منابع اسلامی شامل قرآن و روایات اسلامی به صورت اجمالی مرور شده است. هیچ مکتبی به اندازه اسلام برای دانش، معرفت و آگاهی ارزش قائل نیست و هیچ دینی مانند دین مبین اسلام انسان ها را از خطر جهل بر حذر نداشته است. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله می فرمایند: “دانش، اساس همه ارزش ها و جهل (نادانی و ناآگاهی)، ریشه همه انحرافات و مفاسد فردی و اجتماعی است[۳۴].” از نظر اسلام انسان ها در هر حرکت و کاری نیاز به دانش و آگاهی دارند[۳۵] و تمام اعتقادات، اخلاق و اعمال انسان ها باید مبنای علمی داشته باشد[۳۶].
بررسی دقیق موارد کاربرد واژه دانش و معرفت در منابع اسلامی نشان می دهد که دانش به طور کلی دارای دو مفهوم می باشد: یکی را حقیقت و اصل دانش می نامیم، و دیگری را ظاهر و فرع آن. از نظر اسلام، دانش، حقیقت و جوهری دارد و ظاهر و پوسته ای.
آن جا که خداوند متعال می فرماید:
﴿وَ یَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ [۳۷]﴾
“آنان که دانش یافته اند، می دانند که آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، حق است”
و یا
﴿إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء[۳۸]﴾
“از میان بندگان خدا، تنها دانایان و دانشمندان از او بیم دارند”
سخن از حقیقت و جوهر دانش است.
و آنجا که خداوند متعال می فرماید:
﴿وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ[۳۹]﴾
“خداوند او را دانسته و با آگاهی گم راه گردانید”
و یا
﴿وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ[۴۰]﴾
“فقط پس از آن که دانش برایشان حاصل آمد، راه تفرقه پیمودند”
در اینجا سخن از ظاهر و پوسته دانش است.
در همین راستا روایات متعددی نیز وجود دارد که دانش را به دو دسته حقیقی و غیر حقیقی تقسیم می کند. پیامبر اکرمصلّی الله علیه و آله می فرمایند: «العلم علمان: علم فی القلب فذلک العم النّافع، و علم علی اللّسان فذلک حجّه الله عز و جل علی عباده[۴۱]»، دانش و علم بر دو نوع است: دانش و علمی که در قلب انسان است، این نوع دانش، علم سودمند است، نوع دوم علمی است که بر زبان جاری است، این نوع علم حجت خداوند بر بندگانش است.
همچنین امام علیعلیه السلام می فرمایند: «العلم علمان: مطبوع و مسموع، و لا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع[۴۲]»، دانش دو گونه است: دانش سرشته در طبیعت و دانش شنیده (ظاهری)، و تا دانش سرشته در طبیعت نباشد، دانش شنیده و ظاهری سودی ندارد.
امام صادقعلیه السلام نیز می فرمایند: «لیس العلم بکثره التّعلّم، انّما هو نور یقع فی قلب من یرید الله أن یهدیه[۴۳]»، علم بسیار خواندن و آموختن نیست، علم نوری است که خدا در دل کسی که بخواهد راه را به او بنماید، می اندازد.
از این روایات اینطور می توان فهمید که اگر علم سودمند نباشد چه خواهد بود؟ یا زیانمند است و یا خنثی و بی سود و زیان. لذا پرهیز از دانشی که زیانمند است و دانش بیهوده، باعث می شود که هدف ما از علم و دانش، نوع سودمند آن باشد. (حسینی شاهرودی، ۱۳۸۷)
حقیقت دانش، نوری است که در پرتو آن، انسان، جهان را آن گونه که هست می بیند و جایگاه خود را درهستی می یابد. نوردانش، مراتبی دارد که بالاترین آن، نه تنها انسان را با راه تکامل خود آشنا می کند، بلکه او را در این مسیر حرکت می دهد و به مقصد اعلای انسانیت می رساند.
آیات و احادیثی که نورانیت انسان را مقدمه حرکت صحیح او در جامعه و به سوی کمال مطلق می دانند، و یا دانش را به نور تفسیر می کنند، و یا دانش را ملازم با ایمان به خدا و رسالت انبیای الهی، و همراه با صفات پسندیده و اعمال شایسته می دانند، در واقع، جوهر و حقیقت دانش را توضیح میدهند. دلیل این که این نور را مغز دانش و همه دانش های رسمی را پوسته دانش می شماریم، آن است که ارزش دانش های رسمی وابسته به آن است.
جوهر دانش است که به دانش، ارزش حقیقی می بخشد، یعنی دانش را در خدمت انسان و در جهت تکامل و به ورزی او قرار می دهد و بدون آن، نه تنها دانش، فاقد خواص و آثار دانش می شود، بلکه تبدیل به یک عنصر ضد ارزش و ضد انسانیت می گردد.
نکته مهم و قابل توجه این است که وقتی دانش، جوهر و خاصیت خود را از دست داد، نه تنها با جهل مساوی می شود، بلکه از جهل زیانبار تر می کردد، زیرا حرکت انسان را به سوی انحطاط و سقوط، تسریع می بخشد. دانش، وقتی جوهر و جهت حقیقی خود را از دست داد، درست مانند راهنمایی است که به جای آن که انسان را در مسیر قرار دهد، او را به سوی چاه سوق می دهد. این جاست که دانش هر چه بیشتر پیشرفت کند، برای جامعه انسانی خطرناک تر خواهد بود. از همین رو هنگامی که دانش، جوهر و خاصیت نداشته باشد، با جهل، یکی است.
۲-۳-۱٫ ویژگی های جوهر دانش در منابع اسلامی
تحقیقات انجام شده درباره طراحی الگوی توسعه شبکه های دانش در صنعت نفت جمهوری اسلامی ...