فصل چهارم:
یافته های تحقیق
۴-۱ مقدمه
در این تحقیق پس از انجام مصاحبهی عمیق و نیمه باز با ۲۵ نفر (شامل اساتید، دانشجویان دکتری، فارغالتحصیلان و مدیران اجرایی وزارت رفاه) و تحلیل داده های پژوهش، با توجه به جملات و نکات کلیدی در مصاحبه برچسبهای مفهومی برای آنها انتخاب شد. پس از کدگذاری اولیه، کدها را با هم ترکیب نموده و کدهای مشابه را در طبقات انتزاعی به نام مقولات قرار دادیم که در نهایت نه مقولهی عمده استخراج شد که عبارتند از: “رفاه در ایران، رشته رفاه و نظام آموزش عالی، تولیدات علمی، فقدان گفتمان رفاهی، فاصله بین فضاهای اجرایی و آکادمیک( شکاف نظر و عمل)، فقر ارتباطات، کم رشدی اجتماع علمی، آشفتگی بازار کار، نیازهای رشته”. عنوانهای انتخابی عمدتا توسط خود پژوهشگر انتخاب شده اند و سعی بر این بوده تا بیشترین ارتباط و همخوانی را با داده هایی که نمایانگر آن است داشته باشند. منشا مهم دیگر عنوانها، واژه ها و عباراتی است که مصاحبه شوندگان در صحبتهای خود به کار بردهاند. به منظور روشن تر ساختن مقولات، در گام بعدی خصوصیات آنها بیان می شود. همچنین خلاصهای از مفاهیم و شواهد مربوط به هر مقوله در جداول جداگانه ای آورده می شود.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.
۴-۲ توصیف مقوله ها با توجه به خصوصیات آن ها
۴-۲-۱ رفاه در ایران
اصولا مقولات رفاهی، اجتماعی متاثر از یک فرایند تاریخی است که این فرایند در سبز فایل، بخصوص طی یکصد سال گذشته، ابتدا در کشورهای غربی اتفاق افتاده، و پس از انقلاب صنعتی به صورت تدریجی در اثر شکل گیری صنعت و توسعه مبادلات اقتصادی در سطوح بین المللی و افزایش تولید ناخالص ملی کشورها، شکل گرفته است. در کشور ما این فرایند به صورت منسجم و تدریجی توسعه نیافته، بلکه یکباره به دلیل افزایش غیرمنتظرهی درآمدهای نفتی طی دهه هفتاد میلادی، در نزد سیاستگذاران و عموم مردم به نوعی یک تفکر رفاهی ایجاد شد که البته این تفکر یک طرز تلقی ناموزون و غیرطبیعی بوده که پس از انقلاب اسلامی و تا دوران حاضر نیز ادامه دارد. این بدان معنی است که فرایند رفاهی در ایران بدون شکل گیری ارزشهای اجتماعی و اقتصادی، رشد و توسعه یافته است که چنین فرایندی به نظر غیرطبیعی و نامتوازن میرسد.
در پژوهش حاضر از ترکیب سه مفهوم درک و تصور غلط از رفاه، جا نیفتادن علم رفاه در ایران و تعاریف پروبلماتیک و مبهم از مفاهیم رفاهی به مقولهی عمدهی رفاه در ایران دست یافتیم.
تعداد کثیری ازمصاحبه شوندگان معتقد بودند که از آنجایی که رشته رفاه در ایران رشتهای نوپاست و هنوز شکل وارداتی دارد، لذا ما هنوز نتوانستهایم روی مباحث مربوط به رفاه و سیاست اجتماعی در ایران متمرکز شویم و با توجه به ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی، تاریخی، سیاسی و فرهنگی جامعه خودمان، سیاست اجتماعی مناسبتر را برای جامعه خود انتخاب کنیم و ضمن استفاده از مباحث و تئوریهای موجود در دنیا آنها را درونی و بومی کنیم. عدهای نیز اعتقادشان بر این بود که رفاه یکی از زیربناییترین مقولات است، در صورتی که در ایران، آن را جزو روبناها قلمداد کرده اند و اعتقاد بر این است که بعد از اینکه صنعت، اقتصاد و … درست شد در آخر نوبت به رفاه میرسد. همهی این مسائل باعث شده است که نگاه به رفاه غلط باشد. در ایران نگاه دولت به رفاه هنوز کمی، سنتی، حداقلی و حمایتی است و سازمانها و وزارتخانههای رفاهی دچار فقر تئوریک و نظری هستند.
سیاستگذاری اجتماعی از جمله مباحث تاثیرگذار در سرنوشت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و روانی هر جامعهای است، لذا باید به عنوان یکی از اهرمهای پیشرفت جامعه، توجه خاصی بدان مبذول داشت؛ ولی با این وجود، عدهای از مصاحبه شوندگان بی توجهی به این رشته و در حاشیه قرار گرفتن آن را از مهمترین آسیبهای رشته قلمداد کردند.
“رشته رفاه اجتماعی هم مانند سایر رشتهها که از خارج وارد جامعه ما شده شکل وارداتی دارد و مطالبی هم که وجود دارد باز هم وارداتی هست و ترجمه هست و ما یک راه طولانی را داریم تا بتوانیم این رشته را بومی کنیم و بتوانیم سرنخها و مفاهیم و شاخص هایی را از جامعه خودمان بدست آوریم که روی آنها کار کنیم و مجموعهی اینها می تواند رشته رفاه را رشته رفاه بکند و ما میتوانیم از آن پاسخهایی برای جامعه خودمان بگیریم”.
“در ایران کسی را نمیشناسم که واقعا بداند رفاه چیست و فکر می کنند رفاه روبناییترین مقوله است. تا رفاه ذهنی، رفاه اقتصادی و رفاه سیاسی درست نشود امکان ندارد بقیهی روبناها درست شود. هیچکس به موضوعات رفاهی این چنین نگاه نمی کند”.
“تا زمانی که نگاه به رفاه غلط است و تا زمانی که تصور می شود رفاه یعنی سیر خوردن و خوابیدن و غیره این مسائل درست نمی شود. نمیگویند که رفاه مقدمهی کار است و یکی از شاخص های رفاهی کار است و برای کار، فرد باید رفاه و اوقات فراغت و غیره هم داشته باشد. ما یک دید سنتی به رفاه داریم و منظورمان همان رفاه زدگی، خوش گذرانی، مصرفگرایی و غیره است. این تفکر خیلی غالب است و خیلی متخصصین دعوت به کار نمیشوند”.
“ما هنوز در آغازین قدمهای این فرایند هستیم و رفاه رشتهای نوپاست و کمتر میتواند مدعی حل مسائل باشد. اما یک چیزی که هست این است که هم به واسطه جهانی شدن و هم مهمتر از آن و قبلتر از آن این که مسائلی که در اینجا وجود دارد، مسائل انسانی است و خیلی تفاوت بارز و برجستهای با کشورهای دیگر مانند سوئد یا غیره ندارد و بناراین ما میتوانیم بدین ترتیب از آن چیزی که در دنیا ارائه می شود به عنوان امهات یک رشته تحصیلی یا به عنوان یک شاخهای از دانش از آن بهره بگیریم و بعد آنها را درونی بکنیم و استفاده بکنیم”.
“دولت نگاهش به رفاه کاملا نگاه حمایتی است که یک سری گروه های محروم را شناسایی و حمایتشان میکند و در قبال این حمایت غالبا دنبال مشروعیت سازی برای خودش است، صرفا حمایت میکند در قبال به دست آوردن مشروعیت و هیچ نگاه توانمندسازی ای ندارد”.
“مهمترین آسیب این هست که به این رشته توجه نمی شود و رشته در حاشیه قرار دارد”.
“به شدت بدنه و بخش ستادی مراکز یا وزارتخانهها و سازمانهای رفاهی به لحاظ فکر تئوریک و نظری فقیر هستند”.
تعدادی از افراد مصاحبه شونده نیز اعتقاد داشتند که مرز بین مفاهیم مختلف رفاه اجتماعی در ایران مشخص نیست و خود مفهوم رفاه همچنان در هالهای از ابهام است و هنوز تعریف دقیق، جامع و حداقل استاندارد از این موضوع ارائه نشده است و در مورد معنا و مفهوم رفاه اجتماعی، تفکرات مختلف و متفاوتی وجود دارد. در واقع میتوان گفت هویت مشخصی برای رفاه اجتماعی وجود ندارد و اگر ما بپذیریم که شناخت مقدمهی عمل آگاهانه است، باید بدانیم که رسیدن به یک تعریف مشخص از واژگان و اصطلاحات نیز از مقدمات شناخت است.
“بخش اجرایی و دولتی ما خیلی رفاه را نمیشناسد. نه نظریهها، نه مفاهیم، نه کاربرد و نه ضرورتش را نمی دانند و فکر میکنند رفاه یعنی رساندن کمک به محرومان و گرسنگان و … و کار برای آدمهای شکم سیر هم که ضرورتی ندارد”.
“خود واژهی رفاه را شما اگر نگاه کنید در زبان فارسی خیلی معنی بریز و پاش و خوردن و کیف کردن و اینهاست در صورتی که رفاه اصلا این معنی را نمیدهد، رفاه یعنی تخصیص بهینه منابع در امور اجتماعی، رفاه یعنی برنامهی عقلانی که منابع محدود را در بخش اجتماعی درست تخصیص کنیم، امور اجتماعی را با این منابع محدود ساماندهی کنیم”.
“ما الان فرق بین حمایت اجتماعی، بیمه اجتماعی، تامین اجتماعی، سیاست اجتماعی و … را نمیدانیم. حتی منبعی وجود ندارد که مرزهای بین این مفاهیم را نشان دهد و بسنجد. هرکسی تعریف خودش را گفته است. دانشجو اصلا نمیداند کارهایی که بیمه انجام میدهد با کارهایی که بهزیستی انجام میدهد مرزشان چیست”.
“در مورد معنا و مفهوم رفاه اجتماعی آنقدر تشتت آراء و تفکرات مختلفی وجود دارد که هنوز ما مثلا در یک واحد اجرایی و سیاستگذاری به این نتیجه نرسیدیم که رفاه جامعه را در چه سطحی باید پوشش دهیم و در چه سطحی باید ببینیم و آیا رفاه را به معنای عام کلمه ببینیم یا رفاه حداقلی و فقط در راستای کاهش فقر کوشش بکنیم یعنی نگاه حداقلی به موضوع داشته باشیم، میخواهم بگویم که این مسائلی هست که همچنان هست و در فضای اجرایی جامعه هم حل نشده. حالا در سطح دانشگاهی که دیگر فضا بازتر هم هست و خیلی راجع به این موضوعات صحبت می شود”.
“مفهوم رفاه اجتماعی همچنان در هالهای از ابهام هست و هنوز تعریف دقیق و جامع و حداقل استاندارد از این موضوع ارائه نشده و هر کسی بسته به صلاحدید خودش و مقتضیات کاری که دارد انجام میدهد، برداشت خودش را خواهد داشت”.
خلاصهی مفاهیم و شواهد مربوط به مقولهی مذکور در جدول زیر آورده شده است.
جدول شماره ۴-۱) مفاهیم و شواهد مربوط به مقوله رفاه در ایران
مقوله
مفاهیم
شواهد
تکرار
رفاه در ایران
درک و تصور غلط از رفاه
نگاه سنتی و حمایتی به رفاه، نگاه حداقلی به رفاه، نگاه کمی به رفاه
۱۳
جا نیفتادن علم رفاه در ایران
وارداتی بودن، بومی نشدن، نوپا بودن، ناشناخته ماندن، کم توجهی
۱۴
تعاریف پروبلماتیک و مبهم از مفاهیم رفاهی
مشخص نبودن مرز بین مفاهیم، تعاریف شخصی، تشتت آراء و عقاید
۱۱
۴-۲-۲ نامانوس بودن رشته رفاه اجتماعی در نظام آموزش عالی
از ترکیب شش مفهوم «جایگاه رشته رفاه در نظام آموزش عالی»، «پذیرش در کنکور»، «دانشجویان»، «برنامه ریزی درسی و دروس ارائه شده»، «اساتید» و «تدریس» به مقولهی عمدهی «نامانوس بودن رشته رفاه اجتماعی در نظام آموزش عالی» رسیدیم. در ادامه، به هر کدام از این مفاهیم به طور جداگانه پرداخته می شود.
الف) جایگاه رشته رفاه در نظام آموزش عالی
یک مسئلهای که وجود دارد این است که مقطع کارشناسی این رشته با مقاطع ارشد و دکتری آن تناسب و همخوانی ندارد. در برخی دانشگاه ها مقطع کارشناسی این رشته، تعاون و رفاه اجتماعی است که واحدهای درسی ارائه شده در آن حول مسائل تعاونی میچرخد و خیلی کم به رفاه پرداخته می شود. لذا دانشجویان وقتی در مقاطع بالاتر وارد رشته رفاه اجتماعی یا برنامه ریزی رفاه اجتماعی میشوند آشنایی و آگاهی لازم را ندارند و در نتیجه نمیتوانند موفقیت لازم را به دست آورند. همچنین در این ارتباط، مصاحبه شوندگان اظهار داشتند که در نظام آموزشی به نوعی ابهام وجود دارد و هدف تدوین شدهای وجود ندارد که قرار است چه چیزی به جامعه تحویل داده شود، آیا قرار است با آموزش این رشته، کارشناس تحویل جامعه بدهیم یا پژوهشگر. در واقع برای راهاندازی رشته و به تبع آن راهاندازی مقاطع بالاتر آن نیازسنجی انجام نگرفته است.
“مسئلهای که وجود دارد این است که مقطع کارشناسی این رشته یک چیز است و مقطع ارشد و دکتری آن یک چیز دیگر”.
“یک مسئله کلان در ایران این است که کلا در نظام آموزش عالی ما مشخص نیست که چه چیزی قرار است تحویل جامعه بدهیم. تا زمانی که تکلیف مشخص نباشد سیلابسهای درسی، به هر شکل هم که باشد، وضعیت همینطور خواهد بود”.
“اطلاع رسانی دقیق و کافی برای کسانی که به این رشته ورود پیدا می کنند وجود ندارد”.
همچنین یکی از مصاحبه شوندگان یک مشکل اساسی را “طی کردن روند تاسیس رشته به صورت برعکس” عنوان کرد و معتقد بود که اول باید پژوهش و مطالعه انجام شود و دانشجو تربیت کنیم و سپس ساختارها و دستگاه هایی را ایجاد کنیم که فارغالتحصیلان این علم در آنجا مشغول شوند:
“در غرب یک کار جالبی میکنند که ما در ایران درست برعکس آن کار را میکنیم، در غرب از پژوهش شروع میکنند یعنی میروند راجع به آن موضوع تحقیق و پژوهش میکنند و چند سال روی موضوع، به صورت علمی و نظری کار میکنند و بعد میآیند و آن را به آموزش تبدیل میکنند و رشته ایجاد میکنند. پس از ایجاد رشته، ساختارها و دستگاه های اجرایی را میسازند، ما درست برعکس این عمل میکنیم، ما آمدیم سال ۸۲-۸۳ وزارت رفاه را درست کردیم بعد رشته راه انداختیم بعد اکنون پژوهش هم که روی هوا مانده است. اصولا ما اگر میخواستیم وزارت رفاه یا برنامه ملی رفاه در ایران راه بندازیم باید اول میرفتیم تحقیق و پژوهش میکردیم، مطالعه میکردیم نظریه ها را میخوندیم بعد میآمدیم دانشجو تربیت میکردیم بعد میرفتیم وزارت میساختیم که اینها بروند آنجا مشغول شوند و برنامه بنویسند یعنی بعد از راه افتادن وزارت رفاه تازه ما یادمان افتاده که باید افراد را تربیت کنیم. اصلا یکی از دلایل منحل شدن وزارت رفاه همین بود چون کسی آنجا نبود و کسی اصلا این مسائل را نمیدانست”.
ب) پذیرش در کنکور