در مورد اینكه آیا سكوت زوج یا زوجه از عیب و نقص موجب تدلیس میشود یا نه؟ امام خمینی (ره) میفرمایند: «در صورتی كه یک طرف عالم به عیب باشد و آن را مخفی كند و طرف دیگر به عدم عیب اعتقاد داشته باشد و صاحب عیب سكوت كند، تدلیس محقق میشود».ولی با توجه به اینكه همه نقصها، عیب موجب فسخ نكاح نیست، سكوت در هرجایی كه نقصی وجود دارد موجب تدلیس نیست و تنها سكوت در مورد عیوب با شرایطی تدلیس است، لذا اضافه مینمایند: «سكوت زوجه یا وكیلش از بیان نقص وی با بودن آن نقص، در حالی كه زوج به عدم نقص، معتقد است در غیر از عیوب موجب حق فسخ، تدلیس نیست و همین طور سكوت زوجه یا ولیّ وی از بیان فقد صفت كمال در حالی كه زوج وجود آن صفت را معتقد است تدلیس نمیباشد».
تدلیس جزائی و تدلیس مدنی
در پاسخ به این سؤال كه آیا تدلیس جزائی همان تدلیس مدنی است دو جواب وجود دارد:
1)- آنچه در فقه معمولاً به عنوان تدلیس یاد میشود، فاقد جنبه جزائی است، لذا مفهوم تدلیس مدنی و جزائی یكسان است
طبق این نظر تدلیس تنها موجب فسخ نكاح است و مجازات ندارد.
2)- تدلیس جزائی با تدلیس مدنی متفاوت است بدین معنا كه: «تدلیس مدنی به هیچ وجه اثر جزائی ندارد و فقط برای طرف مقابل حق فسخ و برای تدلیس كننده ضمانآور است ولی حیله جزائی باید مقرون به اعمالی باشد نه آنكه صرفاً دروغی بگوید و طرف در نتیجه آن اغفال گردد».[10][29] در این حالت میتوان تدلیس مدنی را موجب فسخ نكاح دانست و برای فریب جزائی كه مقرون به اعمال مادی باشد، مجازات تعیین گردد.
تدلیس در شرط صفت
مطابق ماده 1128 ق.م. و ماده 647 ق.م.ا. به دست میآید كه تدلیس تنها در اوصاف كه همان «شرط صفت» است، محقق میشود و به تدلیس در «شرط فعل» و « شرط نتیجه» اشاره نشده است.
«شرط فعل» در نكاح، به این معنا است كه مثلاً مردی شرط كند در صورت وقوع ازدواج، زن را به سفر حج ببرد یا در ضمن نكاح شرط كند، از رفت و آمد با افراد ناباب خودداری كند. «شرط نتیجه» در نكاح، بدین معنا است كه مثلاً زوج، ضمن عقد نكاح شرط كند، خانه مسكونی خود را به زن هبه نماید و زن به سبب شرط ضمن عقد با وی ازدواج نماید و بعد از نكاح معلوم شود كه اساساً همسر یا زوج خانهای نداشته تا به وی هبه كند، نسبت به شروط اخیر، طبق قواعد عمومی مندرج در مواد 237 تا 239 ق.م. مشروط له یا زوجه میتواند الزام زوج به انجام فعل یا نتیجه را از حاكم بخواهد یا توسط شخص ثالث و به خرج مشروط علیه انجام گیرد. بنابراین در «شرط فعل» یا «شرط نتیجه» در شروط ضمن عقد نكاح، حق فسخ به موجب تدلیس وجود ندارد و تنها الزام به انجام شرط، توسط مشروط علیه یا شخص ثالث ولی با هزینه وی، قابل مطالبه است و اگر اعمالی باشد كه قائم به شخص زوج است و توسط دیگری امكانپذیر نباشد، حق فسخ مندرج در ماده 239 ق.م. برای زوجه به وجود نمیآید، زیرا موارد فسخ نكاح محدود به موارد معین در قانون است و قابل تعمیم به سایر موارد نمیباشد؛ چون مواد مربوط به نكاح و به ویژه فسخ نكاح غالباً از قواعد آمره میباشد و قاضی فقط به نصوص قانون اكتفا میكند.
بخش سوم اركان تدلیس جزائی
عنصرمادی
عنصر مادی به معنی، انجام عملیاتی كه عیب را بپوشاند یا صفتی كه مورد نظر طرف عقد است را در دیگری نشان دهد. مثل: ارائه گواهی جعلی مبنی بر صحت مزاج یا ارائه كارت تحصیلی جعلی در رشته پزشكی و …، اگر اظهارات خلاف واقع از نظر عرف غیر قابل بخشش باشد، نیز میتواند عنصر مادی تدلیس گردد. ولی گزافهگوئیهای ساده مثل توصیف دختر بر نجابت و خانهداری نمیتواند مستند فسخ باشد و قطعاً موجب مجازات مرتكب نیز نمیباشد.
اوصاف یا افعالی میتواند، موجب فریب شود كه شرط صریح و عقد بر مبنای آن واقع گردد. در این صورت باید به وسیله طرف عقد و در مقابل وی و برای انعقاد عقد نكاح و سبب عقد نكاح نیز حصول این شرط باشد.
بنابراین تشخیص اوصافی كه عقد بر آن استوار شده، به عرف بستگی تام دارد، لذا ممكن است قضات یک كشور زندار بودن مردی را در حین نكاح مجدد یا باكره بودن دختری را موجب تدلیس بدانند و در كشور دیگر چنین نباشد. البته معمولاً این اوصاف در عقد ذكر نمیشود.
بعضی از مهمترین مصادیقی كه سبب تدلیس در نكاح میشود، در كتب حقوقی طرح شده كه به لحاظ اهمیت مصادیق در تشخیص خیار تدلیس به آن اشاره میشود.
ـ «بیسوادی مرد در حالی كه خود را مهندس برق اعلام داشته یا باكره نبودن دختر نوجوان یا عقیم بودن مردی كه دختر جوانی با امید مادر شدن با وی ازدواج میكند از مصادیق تدلیس است و حق فسخ برای طرف وجود دارد».[11][33]
ـ «باكره نبودن دختر، زندار بودن مرد و بیسواد بودن زوجه وقتی برخلاف آن به طرف ابراز شده موجب حق فسخ است».[12][34]
ـ كمیسیون استفتائات قضایی[13] سابقاً درخصوص همین مصادیق اظهار داشته است: «در مورد اینكه بر خلاف واقع زوج خود را تحصیل كرده، مهندس، دكتر معرفی كرده ی
ا مبتلا به بیماری صرع یا امراض صعبالعلاج بوده و آن را مخفی كرده است حق فسخ بوجود میآید.»[14][35] و درخصوص «مجرد بودن» اظهار داشته: «در صورتی كه از صفات كمال محسوب شود، طرف حق تقاضای فسخ دارد و فرقی نیست بین این كه مرد در ابتدا خود را مجرد معرفی كند یا بعد از پرسش و سؤال، ولیكن تجرد به عنوان صفت كمال از نظر عرف نامعلوم است، بنابراین راه حل آن برعهده مقامات قضایی ذیصلاح است».[15][36] در آراء یكی از شعب دیوان عالی كشور، عدم بكارت زوجه موجب فسخ نیست، به این دلیل كه: «تحقق تدلیس در فقدان صفت كمال یا اشتراط صفت كمال در ضمن عقد، یا اینكه اگر قبل از عقد صفت كمال ذكر شود و عقد هم بر این شرط بنا شود موجب تدلیس است، اما اگر نسبت به آن صفات كمالیه شرطی نشود، تدلیس محقق نمیگردد، اگرچه زوجهای كه عالم به فقدان صفت كمال است، ساكت باشد و به نظر زوج، زوجه دارای صفت كمال مورد نظر است».
– نداشتن دو كلیه سالم، سوختگی هر دو پا، معیوب بودن پای راست، لرزش مردمك چشم زوجه را شعبه دیوان عالی كشور از موجبات فسخ نكاح به سبب تدلیس یا عیب ندانسته است. كارگر بودن مردی كه خود را كارمند معرفی نموده یا معایب اخلاقی خود را پنهان یا مردی كه خود را تاجر معرفی نموده را همچنین موجب فسخ نكاح ندانسته است.[16][38]
ـ عقیم بودن مرد و زن جزء عیوب موجب خیار نمیباشد.[17][39] لذا اگر مردی با زنی ازدواج كرد، به اعتقاد اینكه زن باكره است ولی شرط نكرد و به آن توصیف هم نشد و اعلام و اخبار هم نشد ولی بنا بر اینكه باكره است، اقدام نمود، سپس خلاف آن روشن شود، حق فسخ برای مرد نیست؛ اگر چه عدم بكارت قبل از عقد بوده باشد. مگر آنكه با اقرار یا بینه ثابت شود، عدم بكارت زن قبل از عقد بوده است كه در این حال برای زوج حق فسخ است.[18][40]
شیخ اصفهانی(ره) در این مورد میفرماید: «زوال بكارت عیب نیست، بلكه كمال است، لذا نبودن آن، عدم كمال است مگر در مواردی كه به واسطه عمل ناشایست و نفرتانگیز ایجاد شود كه در این حال عیب محسوب میشود».[19][41]
با این همه در ماده 647 ق.م.ا. برخلاف ماده 1128 ق.م. به صراحت مصادیقی كه موجب تدلیس میشود، بیان نموده است: «چنانچه هر یک از زوجین قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهی از قبیل داشتن تحصیلات عالی، تمكن مالی، موقعیت اجتماعی، شغل، سمت خاص، تجرد و امثال آن فریب دهد و عقد بر مبنای هر یک از آنها واقع شود، مرتكب به حبس تعزیری از شش ماه تا دو سال محكوم میگردد». البته شرط تحقق تدلیس نسبت به این مصادیق آن است كه عقد مبتنی بر آن واقع شود.
عنصرمعنوی
تدلیس، جرم عمدی و ارادی است كه برای تحقق آن احتیاج به علم، عمد و نیت خاص یعنی انعقاد عقد نكاح در برابر زوج یا زوجه است. مرتكب تدلیس ممكن است، زوجین یا شخص ثالث باشد و جبران خسارت وارده در هر صورت به عهده مدلس است. مثلاً چنانچه یكی از پدر یا مادر زوجین مرتكب تدلیس شود، جبران خسارت مادی و معنوی بر عهده آنها میباشد. در قلمرو ماده 1128 ق.م. حق فسخ برای یكی از زوجین حاصل میشود و در صورتی كه شخص ثالث مدلس باشد، خسارت از وی اخذ میگردد. اما در قلمرو تدلیس جزائی، نامی از شخص ثالث یا مدلس برده نشده است و در ابتدای ماده 647 ق.م.ا. كلمه «هر یک از زوجین» آمده است. لذا بر اساس تفسیر مضیق در قوانین جزائی به نظر میرسد كه امكان طرح شكایت كیفری علیه مدلس در صورتی كه شخص ثالث باشد؛ وجود ندارد حتی زوجین هم در تدلیس شخص ثالث نمیتوانند، مسئولیت كیفری داشته باشند. زیرا اصل شخصی بودن جرم و مجازات، ایجاب میكند فعل فردی به شخص دیگری انتساب داده نشود.
بخش چهارم تدلیس در محكمه
جدول شماره 5: مشخصات شكات فریب در نكاح بر حسب جنسیت
جنسیت
زن
مرد
جمع
تعداد
7
7
14
جدول شماره 6: مشخصات شكات بر حسب نسبت با متهم یا خوانده
نسبت با متهم یا خوانده
همسر
اقارب
جمع
تعداد
14
ـــ
14
جدول شماره 7: مشخصات خوانده یا متهم بر حسب سن
حق انحصاری © 2021 مطالب علمی گلچین شده. کلیه حقوق مح