1.2.2 مفهوم دانش
قبل از توضيح مفهوم دانش، لازم است که بين «داده» و «اطلاعات» که کم و بيش القا کنندهی مفهوم دانش هستند، تفاوت قائل شويم.
داده ها: «دادهها» رشته واقعيت هاي عيني و مجرد در مورد رويدادها هستند. از ديدگاه سازماني، دادهها - به درستي يک سلسله معاملات ثبت شدهی منظم تلقي شدهاند. دادهها تنها بخشي از واقعيت ها را نشان مي دهند و از هر نوع قضاوت، تفسير ومبناي قابل اتکا براي اقدام مناسب تهي هستند. دادهها را ميتوان مواد خام عناصر مورد نياز براي تصميمگيري به شمار آورد، چراکه نميتوانند عمل لازم را تجويز کنند. دادهها نشانگر ربط، بيربطي و اهميت خود نيستند، امّا به هر حال براي سازمان هاي بزرگ اهميت زيادي دارند، چراکه مواد اوليهی ضروري براي خلق دانش به شمار ميروند.
اطلاعات: «اطلاعات» را نوعي پيام به شمار ميآورند. پيام مورد نظر ما معمولاً به شکل مدرکي مکتوب يا به صورت ارتباطي شنيداري يا ديداري نمود مييابد. اطلاعات بايد متضمن آگاهي و حاوي دادههايي تغيير دهنده باشد. واژهی inform در انگليسي به معناي «شکل دادن» و information نيز به معني «شکل دادن» بينش و ديد دريافت کنندهی اطلاعات است. اگر بخواهيم معني واژهی مورد بحث را دقيق تر و سختگيرانهتر روشن کنيم، بايد بگوييم: «تنها گيرنده ميتواند مشخص کند که دريافتيهاي او واقعاً اطلاعات بوده و او را تحت تأثير قرار داده است». اطلاعات برخلاف دادهها، معنيدار هستند. به قول پيتر دراکر: «داشتن ارتباط و هدف، ويژگي اطلاعات است». اطلاعات، نه تنها داراي قابليت تأثيرگذاري بر گيرنده هستند، بلکه خود نيز شکل خاصي دارند و براي هدف خاصي سازمان مييابند. دادهها زماني به اطلاعات تبديل ميشوند که ارائه دهندهی آنها،ا معني و مفهوم خاصي به آنها ببخشد. با افزودن ارزش به دادهها، در واقع آنها را به اطلاعات تبديل ميکنيم.
دانش: «دانش» مخلوط سيالي از تجربيات، ارزش ها، اطلاعات موجود و نگرش هاي کارشناسي نظام يافته است که چارچوبي براي ارزشيابي و بهرهگيري از تجربيات و اطلاعات جديد به دست ميدهد. دانش، در ذهن دانشور به وجود آمده و به کار ميرود. دانش در سازمان ها نه تنها در مدارک و ذخاير دانش، بلکه در رويههاي کاري، فرايندهاي سازماني، اعمال و هنجارها مجسم ميشود. اين تعريف، از اول مشخص ميکند که دانش ساده و روشن نيست، مخلوطي از چند عامل متفاوت است؛ سيالي است که در عين حال ساختارهاي مشخصي دارد و نهايت اينکه، ابهامي و شهودي است و به همين علت، به راحتي نميتوان آن را در قالب کلمات گنجاند و به صورت تعريفي منطقي عرضه کرد. دانش در خود مردم وجود دارد و بخشي از پيچيدگي ندانستههاي انساني است. ما گرچه به طور سنتي، سرمايهها را مشخص و ملموس ميدانيم، امّا سرمايهی دانش را نميتوان به راحتي تعريف کرد. درست مشابه ذره اتمي که ميتواند موج يا ذره باشد، بسته به اينکه دانشمندان چگونه وجود آن را دنبال کنند. دانش به شکل هاي پويا و نيز انباشته و ايستا قابل تصور است (رحمان سرشت، 1379).
دانش از اطلاعات و اطلاعات از دادهها ريشه ميگيرند. تبديل اطلاعات به دانش در عمل بر عهده خود بشر است. با نگرش فراتري به اين موضوع، آشکار ميشود که معمولاً «دانش پايه» عامل تمايز بين داده، اطلاعات و دانش است. اين يکي از دلايلي است که در محيط و فضاي متکي به دانش، برخي موسسات يا شرکتها ميتوانند همچنان برتري هاي اقتصادي و رقابتي خود را حفظ کنند. «کوهن» و «لونيتال» در مباحث خود، اين حقيقت را تشريح ميکنند که گسترش دانش منوط به شور و هيجان يادگيري و دانش پيشين است. به عبارت ديگر، دانش اندوخته شده عامل موثري در افزايش واکنش و فراگيري سهلتر مفاهيم است. بنابراين، دانش ترکيب سازمان يافتهاي است از «داده¬ها» که از طريق قوانين، فرايندها و عملکردها و تجربه حاصل آمده است. به عبارت ديگر، «دانش» معنا ومفهومي است که از فکر پديد آمده است و بدون آن اطلاعات و داده تلقي ميشود. تنها از طريق اين مفهوم است که «اطلاعات» حيات يافته و به دانش تبديل ميشوند (کوهن و همکار، 1390).
2.2.2 تجارت الكترونيكي
تعامل بين فناوري و فرايند كسب و كار، كليد فهم اثراتي است كه تجارت الكترونيكي بر معاملات اقتصادي و در نهايت بر كل اقتصاد ميتواند داشته باشد. آنچه تجارت الكترونيكي را از تجارت به روش سنتي متمايز ميكند، اساساً روش يا مسيري است كه از طريق آن، اطلاعات بين خريداران و فروشندگان مبادله و پردازش ميشود. در تجارت الكترونيكي، اطلاعات به جاي اينكه از طريق تماس مستقيم اشخاص منتقل شود، از طريق يك شبكه ديجيتالي يا ساير كانالهاي الكترونيكي مبادله ميشود. تجارت الكترونيكي ممكن است يك كانال فروش، بازاريابي يا توزيع اضافي دركنار كانالهاي سنتي تجارت ايجاد نمايد و يا كالاها، خدمات و بازارهاي جديدي ايجاد كند.
تعاريفي كه در مورد تجارت الكترونيكي وجود دارد، با توجه به فعاليتها و معاملاتي كه در آنها لحاظ شده و همچنين زيرساختهاي ارتباطي كه اين فعاليتها و معاملات در آن انجام ميشود، متفاوت هستند. همين امر سبب شده است تا نتايج مختلفي از تحقيقات انجام شده در سطح بينالمللي، در مورد ابعاد تأثير تجارت الكترونيكي به دست آيد. برخي تمام معاملات تجاري و مالي را كه به صورت الكترونيكي انجام ميشوند؛ نظير تبادل الكترونيكي دادهها (EDI) ، انتقال وجوه به صورت الكترونيكي (EFT) و تمام فعاليتهاي مربوط به كارتهاي اعتباري ـ بدهي را تجارت الكترونيكي مي نامند. برخي ديگر، تجارت الكترونيكي را محدود به خرده فروشي به مصرفكنندگان ميكنند كه در آن، معامله و پرداخت بهاي كالا و خدمات از طريق اينترنت صورت ميگيرد. براساس يكي از اين تعاريف، تجارت الكترونيكي عبارت است از خريد و فروش كالاها، خدمات و اطلاعات از طريق شبكههاي كامپيوتري از جمله اينترنت. (توربان، 2002).
3.2.2 مالیات
امروزه مالیات به عنوان یکی از مهمترین منابع درامدی دولتها، در اقتصاد هر کشوری نقش بسیار مهمی را ایفا میکند. دولتها با بهره گرفتن از انواع سیاستهای مالیاتی میتوانند در راستای تحقق مهمترین اهداف خود هم چون ایجاد عدالت اجتماعی و توزیع مناسب درامد و از بین بردن شکاف طبقاتی بین اقشار مختلف جامعه، تثبیت قیمتها، کاهش بیکاری، رونق اقتصادی و نیز افزایش سرمایه گذاری، از ایزار استفاده کرد و سیاستهای مختلف اقتصادی خود را تنظیم کنند (شهبازیان، 1373). از این رو، مالیات از مظاهر حاکمیت دولت به شمار میرود و با اقتدار و تداوم بقای آن عجین است (بستانیان، 1384). دولتها به منظور نظارت بر منابع بودجهای و منابع درامدی خود راهی به جز نظارت بر چارچوب مالیاتستانی ندارند و برای گسترش محدوده نظارتی خود تلاش میکنند (دوانی، 1385). بی شک لازمه مالیات ستانی مؤثر، در راستای دستیابی به اهداف کلان حاکمیت، استقرار یک نظام مالیاتی مطلوب و کارامد است.
جهت بهبود بهروری سیستم مالیاتی، نیازمند تسهیل فرایندها با کمک مالیات الکترونیکی و ساده سازی فرایندهای مالیاتی از طریق مکانیزاسیون ادرای می باشیم. با پیاده سازی این دو فن آوری در کنار یکدیگر، کارایی نظام مالیاتی افزایش می یابد. استفاده از فناوری اطلاعات در اجرای مالیات الکترونیکی و مکانیزه نمودن نظام مالیاتی کشور می تواند بر رضایت مودیان و اجرای اصل سهل الوصول بودن مالیات بیفزاید. از سوی دیگر شناسایی ظرفیت های مالیاتی، ایجاد شبکه های اطلاعاتی مناسب بین دوایر سازمانی و هم چنین میان مودیان مالیاتی و سازمان و نیز ارتقای کارایی جمع آوری درآمدهای مالیاتی کشور مستلزم به کار گیری فن آوری های نوین در زمینه پیاده سازی مالیات الکترونیکی و مکانیزاسیون اداری می باشد (خالقی رخنه و نوریان، 1388).
در خصوص کارایی مالیاتی مسئله حائز اهمیت این است که اقدام دولت برای کسب درآمد مالیات اثرات و عوارض جانبی را همراه خواهد داشت. در یک نظام اقتصادی گسترده و پیچیده، انواع مالیات اثرات جانبی متفاوتی می توانند داشته باشند. بنابراین مالیات باید به نحوی وضع شود که کمترین اثرات اختلالی را در سیستم اقتصادی بر جای بگذارد (هژبر کیانی و همکاران، 1388).
آدام اسمیت اقتصاد دان معروف مکتب کلاسیک چهار اصل عدالت، معین بودن مالیات، سهل الوصول بودن مالیات و صرفجوبی را به عنوان داده و چهار معیار توزیع عادلانه بار مالیاتها، ساخت دهی روشن مالیات ها، بهینه سازی مالیات و تبیین شرایط رضایت افراد در اخذ مالیات ها را به عنوان ستاده یک نظام مالیاتی مطلوب تلقی کرده است. همانطوری که ملاحظه میشود از نظر آدام اسمیت یکی از ویژگیهای نظام مالیاتی مطلوب، تأمین رضایت افرادی است که اقدام به پرداخت مالیات مینمایند. در این میان یکی از مهمترین مسائل مرتبط با مقوله رضایت افراد در پرداخت مالیات ها، تمکین مالیاتی مؤدیان است. تعیین سطح تمکین مؤدیان برای سازمان امور مالیاتی همانند اندازه گیری سود خالص در بخش خصوصی است؛ زیرا هر دو، شاخصهایی خلاصه شده از کارایی و اثربخشی عملیات یک سازمان هستند. از سوی دیگر، تعیین حوزههایی که در آن ها تمکین مالیاتی کم بوده و یا عدم تمکین وجود دارد در کنار رتبهبندی این حوزه ها، به عنوان بخشی از فرایند تخصیص منابع کمیاب به منظور دستیابی به بیشترین کارایی و اثربخشی محسوب می شود. به عبارت دیگر، میزان تمکین میتواند معیاری برای سلامتی نظام مالیاتی در سطح خرد و حکومت در سطح کلان محسوب شود. هر تلاشی برای اندازهگیری میزان تمکین مالیاتی سه موضوع را بر میانگیزد (عربمازار و همکاران، 1390).
4.2.2 ماليات الکترونيک
ماليات الکترونيک مورد خاصي از خدمات دولت الکترونيک ميباشد. زيرا استفاده از ماليات الکترونيک پيچيدهتر از ديگر خدمات دولت الکترونيک است، پرداخت ماليات و جمعآوري آن در تايوان و بسياري از کشورهاي ديگر صرفاً به صورت کاغذي بود. در سال 1998، به شهروندان تايوان سه روش جايگزين اشاره شد. 1-روش دستي 2-روش بارکد و بعدي2D ( نيمه اينترنتي ) 3- روش اينترنتي. پرداخت دستي هم براي ماليات دهنده و هم براي –ادارات ماليات روش خسته کننده، پيچيده و پر از کاغذ بازي است. ماليات دهندگان معمولاً با استفاده از قلم و ماشين حساب، محاسبات پيچيدهاي را انجام ميدهند. سپس گزارش ماليات را شخصاً و يا از طريق پست به اداره ماليات تحويل ميدهند.
اداره ماليات پس از تحويل گزارش ماليات، از خدمات ورود داده استفاده کرده تا اطلاعات مربوط به ماليات را وارد کنند. کنترل اشتباه فرآيندي زمان بر و پر از خطا است که از قديم توسط کارمندان صورت ميگرفت. اما در دو روش ديگر ماليات دهندگان مي توانند تصميم بگيرند که آيا اطلاعات خود را از طريق اينترنت به اداره ماليات بفرستند يا از دو يا سه صفحه حاوي اطلاعات خود، همراه با بارکد(2D) پرينت بگيرند و آنها را به مقصد اداره ماليات پست کنند. براي پرداخت اينترنتي ماليات، ماليات دهندهاي که مجوز اصلي عمومي دارد مي تواند اطلاعات مالياتي خود را از اينترنت دانلود کند. اين مجوز را اداره دولتي ارائه مي دهد. عموماً ماليات دهنده فقط بايد صحت اسناد و اطلاعات مالياتي خود را بدون هيچ گونه زحمتي جهت وارد کردن اطلاعات تأييد کند. بنابراين روش پرداخت اينترنتي ماليات فرآيند پرداخت ماليات را براي ماليات دهندگان آسان و سريع ميکند.
هدف اوليه پرداخت با بارکد(2D) آسان نمودن انتقال نرم از روش کاغذي به سمت روش اينترنتي است. بارکد(2D)، مانند ديسک کاغذي عمل مي کند که حاوي اطلاعاتي است که توسط دستگاه خوانده مي شود و به ادارات ماليات کمک مي کند تا سريعتر اطلاعات فرمها را از طريق اسکنر وارد کامپيوتر کنند. انگيزه تشويق براي پرداخت الکترونيکي به جاي پرداخت دستي براي دولت روشن شده است که نرخ اشتباه براي گزارش ماليات بر درآمد که به صورت الکترونيکي آماده شده اند کمتر از1درصد است که اين عدد در گزارشات کاغذيبه20درصدميرسد.
(فلچر،2002) بنابراين، اداره ماليات به پرداخت الکترونيکي ماليات به منزله موقعيتي براي مهندسي دوباره فرآيند مي نگرد. پرداخت الکترونيکي ماليات در سال 1998 شروع شد و با سرعت ثابتي تا به حال رشد کرده است.
مزیتهای مالیات ستانی الکترونیک
نظام مالياتي در کشورهاي توسعه نيافته و در حال توسعه هزينه بالايي را بر جامعه تحميل ميکند، مانند ميزان وصولي کم، هزينه وصولي بالا، اتلاف وقت موديان مالياتي و انحراف تخصيص بهينه منابع و…از اينروي، يکي از سيستمهاي فرعي دولت الکترونيک براي اصلاح نظام مالياتي، نظام ماليات الکترونيک است کهعلاوه برآنکه گامي بزرگ بسوي دولت الکترونيک است، سبب صرفهجوييهاي زيادي در وقت و هزينه موديان مالياتي و نظام بخشيدن به اظهارنامههاي مالياتي، افزايش اعتماد مردم به منظور خود اظهاري، کاهشاختلاف ميان موديان و مأموران مالياتي براي شناسايي ميزان واقعي مالياتها، ايجاد ثبات و ساماندهياقتصادي شده و سبب آن ميشود که سليقههاي انساني بطور کامل از بين رفته و عدالت مالياتي گسترش يابد با اين حال شواهد نشان ميدهد که با وجود سرمايه گذاريهاي عظيم در زمينه سيستمهاي فناوري اطلاعات ناکامي در اين سرمايه گذاريها بيشتر از توفيق در آن بوده است و سازمانها نتوانستهاند به اهداف خود دراين امر دست يابند.
مکانيزاسيون و مدرن سازي و در مفهوم عام آن، فناوري اطلاعات (IT) و سيستمهاي اطلاعاتي(IS) به عنوان يک عامل شناخته شده و توانمند، مورد قبول است و افزايش سرمايه گذاري دراين زمينه، سبب افزايش بهرهوري و صرفه جويي در هزينهها را امکان پذير ميکند(ملکی نجفدر، 1391).
مروری بر عوامل مؤثر بر پذیرش دولت الکترونیکی
1.6.2.2 مدل پذيرش فناوري
براساس پژوهشهاي صورت گرفته، مشخص شده است كه از ميان مدلهاي موجود، مدل پذيرش فناوري، ميتواند تعيينكننده عوامل مؤثر در پذيرش فناوري جديد به كارگيري آن باشد. به جرأت ميتوان گفت كه تمام پژوهشهاي انجام شده در زمينه پذيرش فناوري، براساس مدل پذيرش فناوري و توسعه آن با توجه به شرايط خاص پژوهش بوده است (هونگ و همکار، 2002).
مدل پذيرش فناوري(دیویس، 1989) بر پايه تئوري كنش عقلايي مطرح ميشود. تئوري كنش عقلايي پيشنهاد ميكند كه قصد رفتاري يك فرد براي انجام يك كار بستگي به نگرش وي در ارتباط با رفتار و هنجارهاي ذهني دارد. اگر شخصي قصد انجام كاري را داشته باشد، به اين معناست كه آن كار را به احتمال زياد انجام خواهد داد. قصد رفتاري، قدرت نسبي فرد را براي بروز يك رفتار نشان ميدهد. نگرش از اعتقادات فرد راجع به پيامدهاي بروز يك رفتار با توجه به ارزشي كه او براي اين پيامدها قايل است، سرچشمه ميگيرد. هنجارهاي ذهني، برداشت فرد در مورد اين است كه بيشتر افرادي براي او مهم هستند، فكر مي كنند كه آيا او بايد اين كار را انجام بدهد يا خير.
مطالعات متعددي قدرت مدل پذيرش فناوري را در رابطه با انواع مختلف فناوري اطلاعات تاييد نمودهاند (دیویس، 1389) (تیلور و همکار، 2000) و (ونکاتش 2000). اگرچه بيشتر پژوهشهاي مبتني بر مدل پذيرش فناوري، در زمينه آزمايش پذيرش فناوري اطلاعات در رابطه با فعاليتهاي كاري و سازماني ميباشند، اما اين مدل در رابطه با زمينههاي غيرسازماني نيز مفيد و قابل استفاده است (ونکاتش، 2003).
در مطالعهاي ديگر، توانايي مدل پذيرش فناوري براي توصيف پذيرش سيستمهاي متنوع رايانهاي در زمينههاي مختلف مورد تاييد قرار گرفته است (حسن و همکار، 2007). از بين مدلهاي مختلف موجود براي مطالعه پذيرش فناوري توسط كاربران، مدل پذيرش فناوري ….. به عنوان چارچوبي مفهومي[9] براي آزمون پذيرش سيستمهاي اطلاعاتي توسط كاربران، بيشتر مورد استفاده قرار گرفته است (کیم، 2007). در پژوهشي ديگر، به بررسي مدل پذيرش فناوري در مقايسه با ساير مدلها پرداخته شده است و در نهايت مشخص شده است كه مدل پذيرش فناوري، مناسبترين مدل براي سنجش پذيرش سيستمهاي اطلاعاتي توسط كاربران است(هونگ و همکار، 2002). مدل پذيرش فناوري به عنوان يك مدل اساسي در تشخيص پذيرش فناوريهاي جديد در دهه گذشته بوده است (لی و همکار، 2006). براساس مطالعات فوق ميتوان گفت كه مدل پذيرش فناوري با اندازهگيري سهولت استفاده درك شده[10]، مفيد بودن درك شده[11] و قصد رفتاري[12]، در سطح بالايي قابل اتكا است و ممكن است در زمينههاي مختلف مورد استفاده قرار گيرد.
در بين مدلهاي موجود پيشنهاد شده به منظور توصيف و پيشبيني پذيرش كاربران سيستمهاي اطلاعاتي، مدل پذيرش فناوري دیویس (دیویس، 1389). توصيفي قدرتمند و قابل اتكا براي پذيرش سيستمها و رفتار كاربران به منظور استفاده از آنها ارايه ميدهد.
ديويس در اين مدل، سهولت استفاده درك شده را به عنوان حدي كه يك نفر اعتقاد دارد كه يادگيري يا استفاده يك سيستم مستلزم تلاش زيادي نيست و سودمندي درك شده را به عنوان حدي كه يك نفر اعتقاد دارد كه به كارگيري يك سيستم خاص، عملكرد شغلي وي را بهبود ميبخشد، تعريف نموده است و پيشنهاد ميكند كه سهولت استفاده درك شده و سودمندي درك شده مستقيماً به وسيله متغيرهاي خارجي[13] مشخص ميشوند.
به عبارت ديگر، مدل پذيرش فناوري، تأثير غيرمستقيم عوامل خارجي را بر پذيرش فناوري، از طريق تأثير مستقيم آن بر سهولت استفاده درك شده و سودمندي درك شده مطرح مينمايد. با اين وجود، نقش متغيرهاي خارجي در مدل پذيرش فناوري به اندازه كافي و مناسب در مطالعات گذشته مورد بررسي قرار نگرفته است. ويژگيهاي يك سيستم، گروهي از متغيرهاي خارجي كليدي ميباشند كه مكرراً به منظور مطالعه تأثير بر سهولت استفاده درك شده و سودمندي درك شده در نظر گرفته شدهاند (هونگ و همکار، 2002).
ديويس در سال 1993، برداشت كاربران از يك سرويس پست الكترونيكي و ويرايشگرهاي متن را مورد مطالعه قرار داده است. نتايج به دست آمده از تحقيق او نشان ميدهند كه ويژگيهاي يك سيستم تأثير بهسزايي در سهولت استفاده درك شده دارد. زماني كه كاربران با يك سيستم جديد و ناآشنا مواجه ميشوند، برداشت خود را در مورد آن سيستم، براساس مدلهاي ذهني[14] خود در مورد آن سيستم استوار ميسازند. مدل ذهني كاربر در مورد يك سيستم به بازنمايي دروني وي از ويژگيهاي سيستم، ساختار و عملكرد آن اشاره دارد. علاوه براين، براساس مدل پذيرش فناوري و پژوهشهاي مرتبط با آن، انتظار ميرود كه برداشت كاربر در مورد سهولت استفاده از سيستم، تأثير مستقيم بر برداشت از مفيد بودن و قصد رفتاري برابر استفاده از يك سيستم اطلاعاتي دارد. به طور مشابه فرض ميشود كه برداشت كاربر نسبت به سودمندي سيستم، تأثير مستقيمي بر قصد رفتاري براي به كارگيري يك سيستم اطلاعاتي داشته باشد (حسن و همکار، 2007).
زماني كه كاربران با يك سيستم جديد مواجه ميشوند، بيشتر نگران توانايي خود براي يادگيري و استفاده از سيستم جديد هستند تا سودمندي آن سيستم. بنابراين، روشهايي كه بتوانند اعتماد كاربران به توانايي خود براي يادگيري و استفاده از سيستم را افزايش دهد ميتوانند تأثير بهسزايي در پذيرش آنها داشته باشد. آموزش كاربران نهايي، مراكز اطلاعرساني و پشتيباني، گروههاي كاربري و پشتيباني مديريتي ميتوانند به عنوان روشهايي مؤثر براي ارتقاء اعتماد كاربران در توانايي خود براي يادگيري و استفاده از فناوريهاي پردازشي به شمار روند (دیویس، 1389).
مدل پذيرش فناوري، اولين مدلي بود كه به عوامل روانشناسانه مؤثر بر پذيرش فناوريهاي نوين اشاره نمود (راگ، 2006). بهطوركلي مدل پذيرش فناوري اشاره ميكند كه پذيرش يا رد سيستمهاي اطلاعاتي توسط كاربران، مستقيماً تحت تأثير اداراك آنها از سهولت استفاده و مفيد بودن اين سيستمها است (هسو، 2008). اين مدل بهطور گسترده در دامنهاي از فناوريهاي پردازشی، شرايط سازماني و جمعيتهاي كاربران، به طور موفقيت آميزي مورد آزمون قرار گرفته است.
اين مدل، استفاده از فناوري اطلاعات را تابعي از يك فرايند چهار مرحلهاي ميداند:
الف) متغيرهاي خارجي، اعتقادات كاربران را در ارتباط با بهكارگيري سیستم تحت تأثير قرار ميدهد.
ب) اعتقادات كاربران نگرش در مورد استفاده از سيستم را تحت تأثير قرار ميدهد.
ج) نگرش كاربران، قصد آن ها براي استفاده از سيستم را تحت تأثير قرار ميدهد.
د) قصد كاربران، سطح استفاده از سيستم را تعيين ميكند.
این مدل در شکل زیر نشان داده شده است:
شکل2-1 مدل پذيرش فناوري ديويس (Davis,1989)
متغیرهای خارجی
سهولت استفاده درکشده
مفید بودن درکشده
نگرش به سمت استفاده