صنعت نفت به عنوان پیشران اقتصاد کشور دارای جایگاه ویژهای است که داشتن نقش اساسی در تحقق اهداف کلان اقتصاد ملی در افق چشم انداز ۲۰ ساله، موتور محرکه اقتصاد ملی، پیشبرد دیپلماسی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران و تضمین امنیت ملی کشور از طریق توسعه همکاریها و تعاملات منطقهای و بین المللی از آن جمله است. ضمن آنکه سهم ۲۸ درصدی در تولید ناخالص داخلی کشور، سهم ۸۴ درصدی از درآمد ارزی کشور، سهم بیش از ۹۵ درصدی در تامین انرژی اولیه مورد نیاز کشور غیر قابل انکار است.
تداوم اقتصاد جهانی و نیاز روز افزون دنیا به انرژی از جمله چالشهایی است که اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار داده است. از یک نگاه، افزایش درآمدهای نفتی، فرصتی برای کشور ما محسوب می شود که موجب افزایش درآمد ارزی شده است، اما از سوی دیگر مدیریت این منابع درآمدی از جمله چالشهای جدی دولت محسوب می شود. در حال حاضر اقتصاد ایران، اقتصادی مبتنی بر درآمد نفت است و هر تحولی حتی کوچک بر شاخص های اقتصادی کشور ما تاثیرات به سزایی خواهد داشت. عقلانیت اجرایی یا به تعبیر دیگر عقلانیت ابزاری امروز از ضروریات اقتصاد محسوب می شود. نفت کلیدیترین و در عین حال سیاسیترین کالای دنیای امروز است و از همین رو سیاستگذاری نفتی کشورهای نفتخیز در واقع بخش عمدهای از سیاستگذاری ملی این کشورها را تشکیل میدهد. همین امر اهمیت توجه به نفت و فرآورده های نفتی را دو چندان کرده است. نفت اهمیت زیادی در اقتصاد ایران دارد، هم به لحاظ جایگاه آن در تولید ناخالص داخلی کشور و هم به لحاظ سهم درآمدهای نفتی در بودجه دولت و نیز منابع ارزی کشور، اما نقش نفت به همین جا خاتمه نمییابد. در حال حاظر فعالیتهای مربوط به نفت و گاز به خصوص در منابع و بخشهای بالادستی جزء سودآورترین فعالیتهای اقتصادی کشور است، به طوری که به رغم شرایط محیطی و بین المللی، شرکتهای نفت و گاز بین المللی علاقمند به فعالیت در این بخشها هستند. از آنجا که به طور کلی بخشهای اقتصادی که ارتباط نزدیکی با بازارهای بین المللی داشته و سرمایه گذاری خارجی در آنها صورت میگیرد کارآمدترین بخشهای اقتصادی هستند و انتقال فناوری و دانش نوین تولید، عمدتاً از طریق این بخشها صورت میگیرد و نیز به دلیل مزیتهای نسبی فعالیتهای پاییندستی صنعت نفت که در حال حاضر موتور محرکه رشد و توسعه اقتصادی کشور است، شرایط ایجاب می کند که از طریق اصلاحات ساختاری، بهره وری بخش نفت را افزایش داده و رشد و توسعه اقتصادی کشور را تسریع داد.
کشورهایی که اقتصاد آنها وابسته به منابع طبیعی به ویژه نفت است در دهههای اخیر عملکرد اقتصادی قابل قبولی از خود به جا نگذاشتهاند. رشد اقتصادی پایین، بیثباتی اقتصاد کلان، کسری بودجه، تراز منفی تجاری، کاهش ارزش پول ملّی، تورم بالا، افزایش بیکاری، فساد مالی و اداری، تبعیض و بی عدالتی ویژگی بسیاری از این کشورهاست.
همان طور که در پیشینه مطالعات مشاهده گردید در مورد رابطه درآمد نفتی و قیمت سهام و نرخ ارز در ایران بصورت همزمان مطالعه ای صورت نگرفته است، لذا هدف این پایان نامه پوشش همین خلاء مطالعاتی میباشد.
فصل سوم
روش شناسی تحقیق
۳-۱- مقدمه
دستیابی به هدفهای علمی یا شناخت علمی میسر نخواهد بود، مگر زمانی که با روششناسی درست صورت پذیرد، به عبارت دیگر پژوهش از نظر روش است که اعتبار مییابد. روشهای پژوهش به عنوان هدایتگر جستجوهای علمی در جهت دستیابی به حقیقت به شکلهای مختلف دستهبندی میشوند و هر کدام از این دستهبندیها در برگیرنده روشهای مختلفی هستند که مزایا و معایب خاص خود را دارند . اعتبار دستاوردهای تحقیق به شدت تحت تأثیر اعتبار روشی است که برای تحقیق برگزیده می شود. به طور کلی تحقیقات علمی بر اساس ماهیت و روش به پنج گروه تاریخی، توصیفی، همبستگی، تجربی و علی تقسیم میشوند که بر این اساس مطالعه حاضر از نوع علی- توصیفی خواهد بود (حافظ نیا ، ۱۳۸۶).
استفاده از ابزارهای کمی برای انجام امور سیاستگذاری، پیش بینی و… جزء لاینفک تحلیلهای اقتصادی محسوب می شود. اقتصادسنجی امروزه از مهم ترین شاخههای علم اقتصاد بوده و روز به روز بر اهمیت و دامنه یافته های آن افزوده می شود. در واقع اقتصادسنجی امکان تجزیه و تحلیلهای کمی را فراهم میسازد. هدف از این فصل ارائه توضیحی مختصری درباره متدولوژی مورد استفاده، خواهد بود.
۳-۲- رویکرد تحقیق
از نظر رویکرد تحقیق، پژوهشها به دو نوع تقسیم میشوند: رویکرد کمی و رویکرد کیفی. رویکرد کمی، یک نگرش عینی است که شامل جمع آوری و تحلیل داده های کمی و استفاده از آزمونهای آماری مختلف است. رویکرد کیفی، یک نگرش ذهنی است که شامل ارزیابی و امتحان ادراکات به منظور فهم فعالیتهای اجتماعی و انسانی است .
با توجه به توضیحات بیان شده، پژوهش حاضر از نوع پژوهشهای کمی می باشد.
۳-۳- روش مورد استفاده تحقیق
زمانیکه سیمز[۲۶] (۱۹۸۰) مدلهای خودتوضیح برداری[۲۷] را معرفی نمود، مدلهای معادلات همزمان چندمتغیره و مدلهای کلانسنجی بزرگ مقیاس بطور گسترده در تحلیلهای اقتصاد کلان مورد استفاده قرار میگرفت. مدلهای خودتوضیح برداری دارای ساختار پویایی هستند که در آنها تمام متغیرها، درونزا میباشند. بنابراین این مدلها از انتقاد سیمز در رابطه با فرض برونزایی برخی متغیرها در مدل معادلات همزمان مصون هستند.
مدلهای خودتوضیح برداری ابزار خوبی برای پیش بینی میباشند. اساس کار آنها بگونهایست که مقادیر جاری یک مجموعه از متغیرها را به مقادیر گذشته آنها مرتبط میسازد. این مدلها می تواند برای تحلیلهای اقتصادی نیز استفاده شوند. مدلهای خودتوضیح برداری ساختاری[۲۸] (SVAR) نیز تلاش کردند تا فرضیه های ساختاری اقتصادی را با کمک مدلهای VAR بررسی نمایند. تحلیل واکنش تکانهای[۲۹]، تجزیه واریانس خطای پیشبینی[۳۰]، تجزیه تاریخی[۳۱] و تحلیل سناریوهای پیش بینی ابزاری هستند که رها کردن روابط بین متغیرها در مدل VAR پیشنهاد شده است (لوتکپل[۳۲]، ۲۰۱۱).
مدلهای سنتی VAR برای متغیرهای پایا بدون روند زمانی طراحی شده بود. رفتار روند می تواند به واسطه جملات چندجملهای قطعی در نظر گرفته شود. در دهه ۱۹۸۰ کشف اهمیت روندهای تصادفی در متغیرهای اقتصادی و توسعه مفهوم همجمعی[۳۳] توسط گرنجر[۳۴] (۱۹۸۱)، انگل و گرنجر[۳۵] (۱۹۸۷)، یوهانسون[۳۶] (۱۹۹۵) و دیگران نشان داد که روندهای تصادفی نیز میتوانند در مدلهای VAR در نظر گرفته شود. اگر در متغیرها روند وجود داشته باشد، می تواند برای تفکیک روابط بلندمدت از پویاییهای کوتاهمدت مناسب باشد. مدلهای تصحیح خطای برداری[۳۷](VEC) چارچوب سادهای برای تفکیک اجزا بلندمدت و کوتاهمدت فرایند تشکیل داده ها است. مزیت مدلهای VAR نسبت به VEC این است که مدلهای VAR را میتوان زمانی که ساختار همجمعی نامشخص است، نیز استفاده نمود (همان).
در ادامه مدلهای خودتوضیح برداری و تصحیح خطای برداری به تفصیل شرح داده می شود.
۳-۳-۱- الگوی خودتوضیح برداری (VAR)
به کارگیری روشهای سنتی و معمول اقتصادسنجی در برآورد ضرایب الگو با بهره گرفتن از داده های سری زمانی بر این فرض استوار است که متغیرهای الگو پایا هستند. یک متغیر سری زمانی وقتی پایا است که میانگین، واریانس، کوواریانس و ضرایب خودهمبستگی آن در طول زمان ثابت باقی بماند. اگر متغیرهای سری زمانی مورد استفاده در برآورد ضرایب الگو ناپایا باشند، در عین حالی که ممکن است هیچ رابطه مفهومی بین متغیرهای الگو وجود نداشته باشد، می تواند ضریب تعیین R2 به دست آمده آن بسیار بالا باشد و موجب شود تا محقق به استنباطهای غلطی در مورد میزان ارتباط بین متغیرها کشانیده شود. وجود متغیرهای ناپایا در الگو در عین حال سبب میشوند تا آزمونهای t و F معمول از اعتبار لازم برخوردار نباشند. در نتیجه منجر به یک رگرسیون کاذب می شود. لذا کاربرد روشهای سنتی مانند OLS برای برآورد روابط با متغیرهای دارای ریشه واحد به نتایج گمراه کننده میانجامد (نوفرستی ۱۳۸۷).
الگوهای سریهای زمانی که اغلب برای پیشبینیهای کوتاهمدت مورد استفاده قرار میگیرند، سعی می کنند تا رفتار یک متغیر را بر اساس مقادیر گذشته آن متغیر (و احتمالاً مقادیر گذشته سایر متغیرهایی که مایلیم آنها را نیز پیش بینی کنیم) توضیح دهند. الگوهای سری زمانی بر خلاف الگوهای اقتصادسنجی که از اطلاعات مربوط به نظریه های اقتصادی و داده های آماری سود میجویند، تنها از اطلاعات مربوط به داده های آماری استفاده می کنند و توجهی به مبانی نظری تئوریهای اقتصادی ندارند.
الگوهای سری زمانی که تنها مقادیر فعلی یک متغیر را به مقادیر گذشته آن و مقادیر خطاهای حال و گذشته ارتباط میدهند، الگوهای سری زمانی تک متغیری نامیده میشوند. این الگوها عبارتند از: فرایندهای خودتوضیح (AR)، فرایندهای میانگین متحرک (MA)، فرایندهای خودتوضیح میانگین متحرک (ARMA) و فرایندهای خودتوضیح جمعی میانگین متحرک (ARIMA).
الگوهایی که سعی می کنند تا رفتار یک متغیر را بر اساس مقادیر گذشته آن متغیر و تعدادی از متغیرهای مختلف دیگر به صورت همزمان توضیح دهند، الگوهای سری زمانی چند متغیره نامیده میشوند. الگوی خود توضیح برداری یا VAR از این جمله است (همان).
در تحلیل چند متغیره سریهای زمانی، باید ارتباط درونی سریهای زمانی بررسی شود. وقتی تعداد متغیرهای مدل بیش از دو باشد، ممکن است بیش از یک بردار هم انباشتگی بین متغیرها وجود داشته باشد. در این شرایط برای اینکه ارتباط تمامی متغیرها با هم دیگر در نظر گرفته شود، از روشهای تک معادلهای نمیتوان استفاده کرد. یکی از روشهای مرسوم برای این امر استفاده از مدل معادلات همزمان است. اما هنگامی که رفتار چند متغیر سری زمانی مورد بررسی قرار گیرد لازم است به ارتباطات متقابل بین متغیرها در قالب یک الگوی سیستم معادلات همزمان توجه شود، اگر معادلات یک الگوی ساختاری شامل متغیرهای باوقفه نیز باشد اصطلاحاً آن را الگوی سیستم معادلات همزمان پویا[۳۸] مینامند. در چنین الگویی برخی از متغیرها درونزا[۳۹] و برخی نیز برونزا[۴۰] هستند (همان).
رویکرد معادلات ساختاری برای مدل سازی سریهای زمانی از تئوری اقتصادی به منظور مدلسازی روابط بین متغیرها استفاده میکند. متأسفانه تئوری اقتصادی در اغلب موارد از استغنای کافی برای یک تصریح پویا که بتواند تمامی این روابط را شناسایی کند برخوردار نیست. علاوه بر این، وقتی متغیرهای درونزا در دو طرف معادلات ظاهر میشوند، کار تخمین و استنباط از نتایج را دچار مشکل میسازد. مهم ترین انتقاد از الگوهای ساختاری، محدودیتهای غیر معتبری (مانند محدودیت صفر) میباشد که روی پارامترهای الگو به منظور دستیابی به شناسایی وضع میگردد. در واقع تئوریهای اقتصادی اطلاعاتی در خصوص پارامترهای روابط کوتاهمدت یا پویاییهای الگو ارائه نمیدهند. معمولا تئوریها روابط بلندمدت یا ایستا میان متغیرها را مشخص میسازند. سیمز (۱۹۸۰) چنین تصمیماتی در مورد تقسیم متغیرها به درونزا و برونزا و نیز قیدهای وارده بر ضرایب متغیرهای الگو را که بصورت اختیاری توسط محقق گرفته می شود را به شدت مورد انتقاد قرار داد. سیمز بحث میکند که به هنگام استفاده از این روش (انتخاب محدودیتها) در تصریح معادلات ساختاری همزمان، قواعد سرانگشتی و قضاوتهای کارشناسی جایگزین تئوریهای اقتصای کلاسیک مبنی بر بهینهیابی عوامل اقتصادی میگردد. بهعلاوه طبقه بندی متغیرها به درونزا و برونزا اختیاری و غیرقابل قبول است. در رویکرد مذکور متغیرهای برونزا، متغیرسیاستی یا متغیرهای ماورای مرزهای الگو میباشند. این نوع طبقه بندی بازخورد میان متغیرها را لحاظ نکرده و منجر به تخمین نادرست ضرایب میگردد. همچنین عدم تصریح صحیح پویاییهای الگو در رویکرد سنتی ممکن است منجر به پیش بینیهای ضعیف و رد تئوریهای اقتصادی گردد. از نظر سیمز اگر واقعا بین مجموعه ای از متغیرهای الگو، همزمانی وجود دارد، باید همه متغیرها به یک چشم دیده شوند و پیش داوری در مورد برونزایی یا درونزایی هر یک از متغیرها، درست نیست.
انتقاد دیگر، مربوط به نحوه برخورد با انتظارات در الگوهای ساختاری بوده که به نقد لوکاس شهرت یافته است. در این الگوها از انتظارات تطبیقی به طور گستردهای استفاده شده که منجر به حضور وقفههای توزیع شده متغیر وابسته در معادلات ساختاری میگردید. انتظارات تطبیقی متضمن آن است که عوامل اقتصادی به طور سیستماتیک دچار خطا میشوند، اما این نتیجه با نظریه انتظارات عقلایی و رفتار بهینهیابی عوامل اقتصادی سازگاری ندارد. در واقع، استفاده از متوسط موزون مقادیر گذشته یک متغیر، تنها یک روش آسان برای الگوسازی انتظارات بوده است.
این مشکلات اقتصادسنجیدانان را بر آن داشت که از رویکرد غیر ساختاری برای مدل سازی روابط بین چند متغیر سری زمانی استفاده نمایند. یکی از این رویکردها، رویکرد خود توضیح برداری VAR می باشد. این رویکرد توسط سیمز در سالهای ۱۹۷۲، ۱۹۸۰، ۱۹۸۲ به عنوان جایگزینی برای الگوهای کلان سنجی معرفی گردید. الگوهای VAR، بر اساس روابط تجربی که بین داده نهفته است پایهگذاری شده است و به صورت فرم خلاصه شده[۴۱] سیستم معادلات همزمان مد نظر قرار میگیرند، که هر کدام از متغیرهای درونزا بر روی وقفههای خود و وقفههای متغیرهای دیگر در سیستم رگرس میشود.
لذا در این الگوها نیازی به تصریح روابط ساختاری کوتاه مدت با دانش ساختاری از روابط علی میان متغیرهای الگو نمیباشد. به خصوص زمانی که اطلاعات دقیقی از چگونگی کارکرد فرایند دنیای واقعی یا عوامل تعیین کننده متغیرهای الگو وجود ندارد، اتکا به الگوهای VAR اجتناب ناپذیر میباشد. در این رویکرد از تئوری و دانش قبلی محقق تنها برای تعیین متغیرهایی که باید وارد الگو شود، استفاده میگردد.
این دستگاههای VAR در ابتدا به الگوهای غیرتئوریکی شهرت یافتند. اما رویکرد مذکور در سالهای بعد مورد چالش عدهای از اقتصاددانان از جمله خود سیمز قرار گرفت. مشکل اصلی از آنجا آغاز شد که تجزیه چولسکی به عنوان روش شناسایی تکانههای ساختاری در سیستمVAR غیرمقید به ترتیب قرار گرفتن متغیرهای سیستم حساس میباشد. درواقع تجزیه چولسکی نوعی ساختار بازگشتی ویژه را به الگو تحمیل میکند. به علاوه ترتیب قرار گرفتن متغیرها بر اساس دیدگاه های مختلف اقتصادی معمولا متفاوت است. بجز در مواردی که مدل ساختاری بتواند از شکل خلاصه شده مدل VARشناسایی شود، در بقیه موارد جملات اخلال در تجزیه چولسکی دارای تفسیر مستقیم اقتصادی نمیباشد.
هرچند که شوکهای ترکیبی در مدل VARغیرمقید، خطای پیشبینی یک گام به جلو در متغیرهای وابسته میباشند ولی دارای تفسیر ساختاری نمیباشند. از اینرو یک تفاوت اساسی بین استفاده از VARبه منظور پیشبینی و استفاده از آن به منظور تحلیل اقتصادی وجود دارد، که در این راستا الگوهای VAR غیرمفید توسعه داده شدند که این الگوها خود به سه دسته تقسیم میگردند:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
الگوهای VARبیزین[۴۲] یا (BVAR) که اولین بار توسط لیترمن، دون و سیمز[۴۳] (۱۹۸۴) به منظور افزایش دقت پیش بینی الگوهای VAR پیشنهاد شدند که از ترکیب الگوهای VAR غیرمفید با روش بیز، مبتنی بر توزیعهای پیشین (Minnesota) برای پارامترهای الگو بدست میآیند.
الگوهای خود توضیح برداری ساختاری[۴۴] (SVAR) دومین گروه از الگوهای VAR غیرمفید به حساب میآیند. در این رویکرد، شناسایی تکانههای ساختاری با توابع عکسالعمل آنی با اعمال محدودیتها روی ماتریس کواریانس خطاها یا توابع عکسالعمل آنی بلندمدت حاصل میگردند.
الگوهای VAR همجمع کننده[۴۵] یا (CAVR) سومین گروه از الگوهای VAR غیرمفید میباشند.
البته لازم به ذکر است تعدادی از محققان در چنین شرایطی و با توجه به نتایج حاصله، الگوی مقید را پیشنهاد می کنند. برخی نیز استفاده از الگوی غیرمقید را توصیه نمودند. ناکا و توفت[۴۶] (۱۹۹۷)، مزایای الگوی VAR نامقید را با مقایسه ک سیستم متغیرهای همجمع، با بهره گرفتن از الگوی VAR نامقید در سطح و مدل VECM، نشان دادند. بدین صورت که در کوتاهمدت، الگوی مقید دقت کمتری از الگوی نامقید دارد. به غیر از محققان مذکور، محققانی چون انگل و یو[۴۷] (۱۹۸۷)، کلمنس و هندری[۴۸] (۱۹۹۵) و هوفمن و راش[۴۹] (۱۹۹۶) نیز برتری الگوی نامقید نسبت به مقید، در کوتاهمدت را نشان دادند (فرزانگان و مارک وارت، ۲۰۰۹). لذا در تحقیق حاضر نیز از مدل خود رگرسیون برداری(VAR) استفاده شده است. این روش توانائی بیان ساختار پویای مدل و توانائی حذف قیود و محدودیتهایی که غالباً همراه تئوریهای اقتصادی است را دارد. این روش در واقع یک ارتباط خطی بین متغیر وابسته و وقفههای کلیه متغیرهای حاضر در سیستم معادلات میباشد، تعداد وقفهها به صورت تجربی توسط مدل ساز تعیین می گردد. معادله زیر بیان کلی از یک سیستم VAR با n متغیر وابسته (n معادله) می باشد.
(۳-۱)
و یا به صورت
که در آن L بیانگر عملگر وقفه[۵۰] میباشد وCi (i =1,…,n) جزء عرض از مبدا معادلات و نیز جزء اخلال تصادفی بوده که فرض می شود دارای توزیع نرمال با میانگین صفر و واریانس ثابت میباشد و عناصر ماتریس به صورت زیر تعریف میشوند
(۳-۳)
که در آن i معرف شماره معادله و j معرف شماره متغیر حاضر در معادله وk تعداد وقفه مورد نظر برای مدل میباشد.
طرفداران الگوهای خود توضیح برداری، در استفاده از این روش بر مزایای زیر تاکید دارند:
روش کار بسیار ساده است و در عین حال محقق را درگیر تمیز بین متغیرهای درونزا و برونزای الگو نمی کند. زیرا به استثنا عرض از مبدا، متغیر روند و متغیرهای مجازی که گاهی وارد الگو میشوند، همه متغیرها درونزا هستند.
برآورد ضرایب الگو را می توان به سادگی با بهره گرفتن از روش حداقل مربعات معمولی انجام داد. اگر هر معادله الگو دارای تعداد متغیرهای باوقفه مساوی باشد، برآوردهای روش حداقل مربعات معمولی بهخوبی برآوردهای سیستمی نظیر روش حداقل مربعات دومرحله ای (۲SLS) و روش رگرسیونهای به ظاهر مرتبط[۵۱] (SUR) است.
معمولا مشاهده شده است که پیشبینیهای ارائه شده بر اساس الگوهای خودتوضیح برداری دقیقتر از پیش بینی ارائه شده توسط الگوهای معادلات همزمان پیچیدهتر بوده است.
در مدل VAR مشکل همخطی میان متغیرها وجود ندارد.
در این مدل مشکل شناسایی متغیرها وجود ندارد.
با بهره گرفتن از تابع عکس العمل میتوان میزان تأثیر شوکها را بر روی متغیر مورد نظر مشاهده کرد.
با بهره گرفتن از تحلیل آنالیز واریانس میتوان درصد تغییرات ایجاد شده بوسیلۀ متغیرها را مشاهده کرد.
در مقابل اشکالاتی نیز بر این الگوها وارد شده است:
الگوهای خودتوضیح برداری بر خلاف الگوهای معادلات همزمان که دارای معادلات ساختاری بر اساس نظریه های اقتصادی است، فاقد مبانی نظری اقتصادی هستند.
یکی از مشکلات اساسی در الگوسازی خودتوضیح برداری تعیین تعداد وقفههای متغیرهای الگو است. بهعلاوه حتی در مواردی که الگو دارای تعداد کمی متغیر، مثلا چهار متغیر است، حتی اگر بخواهیم تنها برای هر متغیر سه وقفه زمانی در نظر بگیریم، در مجموع میباید در هر معادله با احتساب عرض از مبدا سیزده پارامتر برآورد شود. به طور کلی در یک مدل خود توضیح برداری با n متغیر و p وقفه بایستی تعداد pn+2 پارامتر (به غیر از واریانسها) تخمین زده شود. در صورتی که حجم نمونه به اندازه کافی بزرگ نباشد، تعیین این تعداد از پارامترها به درجات آزادی زیادی نیاز خواهد داشت. به دلیل حفظ درجه آزادی، مدلهای خودتوضیح برداری معمولا متغیرهای اندکی (۴ تا ۸ متغیر) را شامل میشوند. در صورتی که تعداد مشاهدات زیاد نباشند، برآورد این تعداد پارامتر درجه آزادی را بهصورت نگرانکننده ای کاهش میدهد.
اصل بر این است که در یک الگوی خود توضیح برداری با K متغیردرونزا، تمام K متغیر (مشترکا) پایا هستند. اگر این متغیرها پایا نباشند لازم است به متغیرهای پایا تبدیل شوند. اما هاروی[۵۲] (۱۹۹۰) میگوید که ممکن است نتایج بدست آمده بر این اساس مطلوب نباشند. به همین خاطر است که بسیاری از دوستداران روش خود توضیح برداری تمایل دارند از سطح متغیرها استفاده نمایند، حتی اگر بدانند که بعضی از متغیرهای الگو ناپایا هستند. در چنین صورتی باید اثر وجود ریشه واحد بر توزیع برآوردکنندهها را از نظر دور نداشت. در عین حال، در مواردی که ترکیبی از متغیرهای I(1) و I(0) در الگو وجود دارند ممکن است شرایط سختتری را بهوجود آورند. در چنین حالتی حصول به پایایی چندان آسان نخواهد بود.
معمولا مشکل میتوان ضرایب برآورد شده الگوی خودتوضیح برداری را تفسیر نمود، بهویژه وقتی که ضرایب باوقفه یک متغیر تغییر علامت میدهند. به همین خاطر است که تابع عکسالعمل تحریک را برآورد می کنند تا به کمک آن رفتار متغیرها را در طول زمان در اثر یک انحراف معیار تغییر در جمله اخلال (تحریک) معادلات مورد بررسی قرار دهند.
وقفه بهینه مدل
در اصل چیزی که بتواند از وارد کردن تعداد زیادی متغیر در مدل VAR جلوگیری کند وجود ندارد، در واقع ایجاد nمعادله، شامل وقفههای p برای هر معادله در سیستم امکان پذیر است البته مدل VAR طبق ایده سیمز نیاز به دانستن دو مورد، یکی متغیرهای مناسب جهت حضور در سیستم و دیگری تعیین تعداد وقفههاست .
اگر برای هر متغیری در هر معادله VAR، طول وقفه متفاوتی تعیین شود در این حالت سیستم از حالت تقارن خارج شده و تخمینهای OLS کارآیی لازم را نخواهد داشت، معمولاً مرسوم است که از طول وقفه مشابه برای معادلات سیستم استفاده شود، گاهی اوقات محدودیت درجه آزادی، تعداد وقفهها را تعیین می کند اما در شرایطی که تعداد مشاهدات زیاد است باید با بهره گرفتن از یک معیار مناسب مانند شوارز-بیزین (SBC)، آکائیک (AIC) و غیره، به یک مدل بهتر رسید.
۳-۳-۲- الگوی تصحیح خطای برداری[۵۳] (VECM)
همان طور که در قسمت قبل ملاحظه کردید، یک الگوی خود توضیح برداری (VAR) را میتوان در شکل ماتریسی به صورت زیر نشان داد
در این رابطه و وقفههای آن بردارهای n*1 از متغیرهای الگو هستند. ها ماتریسهای n*n از ضرایب الگو هستن و نیز مربوط به جملات اخلال الگو است. همانند بحث الگوهای تک معادلهای خودتوضیح وقفه گسترده[۵۴] (ARDL)، اکنون برای پیوند دادن رفتار کوتاهمدت به مقادیر بلندمدت آن، می توان رابطه (۳-۴) را در قالب الگوی تصحیح خطای برداری (VECM) نوشت.
که در آن:
ماتریس در بردارنده اطلاعات روابط تعادلی بلندمدت است در واقع ‘αβ=Π است که در آن α ضرایب تعدیل عدم تعادل و نشاندهنده سرعت تعدیل به سمت تعادل بلندمدت (مشابه ضریب ECM-1 در الگوی ARDL) و β ماتریس ضرایب تعادلی بلندمدت است. بنابراین جمله ‘β ملحوظ در رابطه (۳-۵) معادل جمله تصحیح خطا (ECM) در الگوی ARDL است. البته در اینجا حداکثر می توان n-1 بردار مستقل داشت.
برای برآورد ضرایب الگوی VECM میتوان از روش سادهی حداقل مربعات معمولی (OLS) استفاده کنیم. چون در اینجا مجموعه متغیرهای توضیحی (با وقفه) در همه معادلات الگو یکسان است، لذا برآوردکننده های OLS کارا خواهند بود.
۳-۳-۳- همجمعی در مدل خودتوضیح برداری
بدون شک تئوری همجمعی، یک نوآوری در مبانی اقتصادسنجی است که در دهه گذشته بسیار مورد توجه اقتصادسنجیدانان بوده است. بطور ساده، تعریف همجمعی برای دو متغیر xt و yt که هردو جمعی از مرتبه یک (I(1)) هستند، بصورت زیر است.
Xt و yt را همجمع گویند اگر پارامتر α وجود داشته باشد به طوریکه
ut = yt – αxt (۸-۳)
یک فرایند پایا باشد.
شکل کلی VAR(K) را در نظر بگیرید