سازگاری رضایتبخش فرد با موفقیتهای اجتماعی عمده زندگی، به طور مستقیم با میزان ارضای همه نیازهای اساسی مرتبط است. نیازها و ارضاء آنها به ادراک فرد با توجه سن، جنس، استعدادهای ارثی و فرهنگی، طبقه اجتماعی، شغل، محل جغرافیایی، تعلیم و تربیت، تجارب و سازگاریهای زندگی اشخاص دیگر بستگی دارد(گریسون و همکاران، ۱۹۶۷ به نقل از حسن آبادی، ۱۳۸۱).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
متغیرهایی که در سازگاری موثر هستند:
۱-شخصیت فرد
۲-ادراک فرد از مشکل
۳-شدت مساله و مشکل
۴-حمایت اجتماعی
۵-تعداد راههای ممکن برای رسیدن به هدف.
۶-توانایی و استعداد برای مراقبت از سلامتی خود.
۷-درک فرد از موقعیت خود.
۸-درک خانواه از موقعیت فرد.
۹-توانایی و استعداد فرد برای جذب حمایتهای اجتماعی.
۱۰-سابقه برخورد فرد با بحرانها یا ضربههای روانی.
۱۱-وضعیت اقتصادی.
عکس مرتبط با اقتصاد
۱۲-سلامت روانی.
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
۱۳-انگزیه فرد برای زندگی.
۱۴-نگرشها و فعالیتهای محیط موثر(اسلامی نسب، ۱۳۷۳، ص۴۶).
نشانهشناسی اختلالات سازگاری، اگر فرد نتواند سازگار شود دچار علائم مرضی میشود:
۱-خلق افسرده
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
۲-آمادگی جهت گریه کردن
۳-نومیدی
۴-نگرانی
۵-افزایش وابستگی
۶-ناتوانی شغلی، فرهنگی، تحصیلی
۷-انزوای اجتماعی
۸-شکایات جسمی مانند سردرد، کمردرد و سایر دردها و خستگی(اسلامی نسب، ۱۳۷۳، ص۲۰۴).
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
عوامل مستعد کننده در اختلالات سازگاری
۱-نظریه بین فردی سالیوان(۱۹۵۶): نقش مادر و محیط پرورش ظرفیت کودک را نسبت به واکنش در مقابل فشار روانی در آینده مورد تاکید قرار داده است. عدم توانایی مادر است که اجازه استقلال به کودک نمیدهد و در نتیجه فرد در آینده دچار مشکلاتی در ارتباط با سازش با مسائل زندگی می شود.
۲-نظریه روان پویایی اریکسون(۱۹۶۳): یک روش منظم و سازماندهی شده را جهت تشکیل شخصیت که با کسب وظایف خاص در هریک از مراحل زندگی به وجود آید، پیشنهاد کرده است اشکال در سازش روانی مواقعی اتفاق میافتد که فرد نتواند با موفقیت کار و وظایف متناسب با آن سن را انجام دهد و در سطح پایینتری از تکامل تثبیت شود.
۳-نظریه یادگیری ولف(۱۹۷۳): به نظر او کلیه رفتارها آموخته میشوند و میتوان آنها را از یاد برد و یا با رفتار مناسبتر و موثرتر جایگزین کرد. افراد مبتلا به مشکلات سازشی، یادگیری منفی را از طریق الگوی ناکافی در نظام خانوادگی معیوب یا ناتوان تجربه کرهاند(اسلامی نسب، ۱۳۷۳، ص۲۰۳).
نشانگان موضعی سازگاری
نشانگان موضعی سازگاری یک واکنش موضعی بدن نسبت به تنیدگی میباشد. این واکنش شامل کل بدن نیست و شامل قسمتی از بدن میباشد(بافت، عضو). تنیدگی باعث سازگاری موضعی میشود ممکن است ضربهای یا بر اثر بیماری باشد. سازگاری موضعی یک واکنش سازگاری کوتاه مدت است و مقدمتاً برای حفظ ثبات محیط داخلی صورت میگیرد، هرچند بدن قادر به نشان دادن بسیاری از واکنشهای موضعی تنیدگی میباشد.
نشانگان عمومی سازگاری
نشانگان عمومی سازگاری یک مدل بیوشیمیایی تنیدگی است که به وسیله هانس سیله ارائه شده است. مفهوم عوامل تنیدگی آور به عنوان عواملی که باعث تنیدگی میشود نیز به وسله سلیه(۱۹۷۶) بیان شد.
سه مرحله در سازگاری عمومی وجود دارد، این سه مرحله عبارتند از:
۱-در مرحله اول یا واکنش اخطار
فرد یک عامل تنیدگی آور اختصاصی را دریافت میکند و مکانیسمهای دفاعی مختلف فعال میشوند.
۲-مرحله دوم سازگاری عمومی مقاومت است. حال با دریافت خط و بسیج منابع به وجود آورنده آن بدن سعی به سازگاری با عامل تنیدگی آور میکند.
۳-مرحله سوم یا خستگی
که نتیجه خستگی مکانیسمهای سازگاری است. بدون دفاع بر علیه عوامل تنیدگی آور بدن ممکن است یا به استراحت بپردازد و یا مکانیسمهای دفاعی خود را برای بازگشت به حالت طبیعی بسیج نماید و یا خستگی کامل رخ دهد و مرگ پیش آید (تیلور و همکاران، ۱۹۹۷ به نقل از ایلالی، ۱۳۷۶ ص۳۶-۳۴).
مکانیزمهای سازگاری در زندگی خانوادگی
با استفادهاز مکانیسمهای روانی، میتوان کشمکش و مشکلهای خانوادگی را کاهش داد. در صورتی که این روشها، با شدت و وسعت زیاد استفاده شود، تبدیل به مکانیزمهای دفاعی خواهد شد. در زیر بطور خلاصه این مکانیزمها شرح داده خواهد شد.
۱-سپر بلا شدن یا سرزنش کردن.
یکی از اعضای خانواده به عنوان ایجاد کننده مشکل، شناخته میشود یا اینکه فرد ممکن است خود را مقصر اصلی قلمداد کنند. چنین روشهایی، از ایجاد درگیری جلوگیری کرده، اضطراب را کاهش میدهد. ولی به نوبه خود، از برقراری ارتباطی که میتواند ریشه مسایل را بشکافد، جلوگیری میکند.
۲-اتحاد یا آمیزش مصلحتی بین اعضا
برخی از افراد خانواده، اتحادی را علیه دیگر اعضا، ایجاد میکنند. در نتیجه حالت خصمانه را در واحد به وجود میآورند.
۳-کناره گیری از بوجود آمدن برخوردهای روانی
ارتباط خانوادگی، به منظور جلوگیری از ایجاد کشمکش، کاهش مییابد و ارتباط خانوادگی بسیار سست و سطحی میشود، در نتیجه اعضا خانواده، نیازهای عاطفی خود را خارج از خانه جستجو میکنند.
۴-کشمکش مداوم
به منظور کاهش تنش درون خانواده افراد از آزارهای کلامی و بدنی استفاده میکنند.
۵-واکنش معکوس
در این حالت نگرشهای زیان آور به رفتار مختلف آن انتقال داده میشود. این گونه رفتارها از خانوادههایی دیده میشود که هماهنگی سطحی با هم دارند(موری ورنتر، ۱۹۸۹، ص۱۵۶ به نقل از ظریف صنایعی، ۱۳۸۴ ، ص۵۹-۵۸).
سازگاری خانواده کودکان دارای معلولیت
گرچه بسیاری از خانوادههای کودکان دارای معلولیت قادر به تطبیق دادن خود با معلولیت کودک میباشند اما برخی از خانوادهها در اثر داشتن این کودکان دچار مشکلاتی از قبیل افسردگی، ناامیدی، طلاق وسایر موارد میگردند. تحقیقات زیادی در مورد سازگاری خانواده نسبت به استرس و نحوه مقابله آنها با استرس خانواه صورت گرفته است از جمله این تحقیقات، تحقیق هیل[۱۴] میباشد. هیل تئوریABCX را در مورد استرس خانواده مطرح میکند. A ویژگیهای عامل استرسزا[۱۵] ، Bنیروها [۱۶]و ذخایر درونی خانواده به منظور مقابله با استرسها، C تعریف و تعبیر خانواده از عوامل استرسزا [۱۷]و X که این تعریف و تعبیر میتواند در جلوگیری و یا تسریع بحران خانوادگی نقش داشته باشد.
۱)ویژگیهای عامل استرسزا کودک دارای معلولیت از جمله نوع معلولیت کودک و سازگاری(A) در تحقیق انجام شده توسط محقق، نشان داده شد که مادران کودکان کم توان هوشی از میزان استرس بیشتری نسبت به سایر مادران برخوردار هستند. منظور از ویژگیهای عامل استرسزا(A) نوع معلولیت، جنسیت، سن و رفتارهای کودک معلول میباشد. نوع معلولیت: به نظر میآید که میان نوع معلولیت کودک و میزان استرس والدین و سازگاری آنان در برابر استرس رابطهای وجود داشته باشد. برای مثال، در معلولیتهایی نظیر نابینایی و ناشنوایی میزان استرس خانواده و به خصوص مادر نسبت به معلولیتهایی مانند اتیسم و کم توان هوشی کمتر است. دلیلش این است که کودک نابینا و ناشنوا قادر به رشد در جنبههای مختلف میباشند. برای مثال، این کودکان با افزایش سن قادر به رشد رفتارهای اجتماعی و کسب مهارتهای حرفهای میباشند. این امر به نوبه خود موجب کاهش میزان وابستگی کودک به والدین میشود.
جنسیت: اینکه جنسیت کودک دارای معلولیت چه رابطهای با میزان استرس و سازگاری والدین دارد باید به مسایل فرهنگی توجه نمود. برای مثال، در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی معلولیت دختر نسبت به معلولیت پسر بهتر پذیرفته میشود. دلیل آن میتواند دراین جوامع به داشتن شغل و کسب درآمد باشد. بنابراین، هنگامی که پسر به دلیل معلولیت در کسب شغل دارای مشکل میشود عملاً فشار بیشتری را بر خانواده وارد میکند. در حالی که دختران با کسب مهارتهای نه چندان مشکل قادر به انجام امور مربوط به خانه شده و بدین ترتیب بیشتر جذب خانواده شده و به عنوان فردی نسبتاً مفید به حساب میآیند.
سن: به نظر میآید که در مورد سن، هر قدر کودک دارای معلولیت کم سن و سالتر باشد، میزان استرس و فشار روانی والدین کمتر باشد. دلیل این امر این است که کودک کم سن و سال دارای اندازه فیزیکی کوچکتری بوده قابل کنترل میباشد و نگرش جامعه نسبت به آنها مثبتتر است. از طرف دیگر، به دلیل سن کم امیدواری والدین و به ویژه مادر در مورد آینده او بیشتر است.
۲)نیروها و ذخایر روانی و اجتماعی و سازگاری(B)
نیروها و ذخایر خانواده به ویژگیهای روانی، اجتماعی، شخصی والدین و امکانات اعضاء خانواده و کل جامعه اشاره میکند. ویژگیهای مثبت روانی والدین و نیز امکانات مختلف آنان و جامعه به عنوان ذخایری هستند که امکان و توان خانواده برای مقابله با استرس ایجاد شده ناشی از معلولیت کودک و در نتیجه سازگاری آنان را افزایش میدهد. در این رابطه دو نوع حمایت وجود دارد که به عنوان ذخایر خانواده تلقی میشوند که عبارتند از حمایت اجتماعی غیر رسمی و حمایت اجتماعی رسمی.
الف)حمایت اجتماعی غیررسمی: ارزشی که دیگران برای تلاش والدین در برخورد با مشکلات کودک دارای معلولیت از خودشان میدهند، توجه آنان به والدین و نیز احترام آنان به والدین نگرش مثبت آنان نسبت به معلولیت و کودک معلول به عنوان عواملی هستند که عملاً ذخایر و نیروی والدین را برای مقابله با مشکلات معلولیت کودک و در نتیجه افزایش سازگاری آنان افزایش میدهد.
ب)حمایت اجتماعی رسمی: منظور از حمایتهای اجتماعی رسمی ادامه خدمات و امکانات توانبخشی و آموزشی از طرف ارگانهای اجتماعی میباشد. اکثر مطالعات نشان میدهند هنگامی که این نوع حمایتها در جامعه وجود داشته باشد، از یک طرف موجب رشد کودک معلول در جنبههای مختلف شده و از طرف دیگر به دلیل کم شدن وابستگی کودک معلول به خانواده، میزان استرس خانواده کمتر میشود که این امر خود موجب سازگاری بیشتر در آنان میشود. یکی از دلایل مشکل سازگاری والدین در جامعه، ناکافی بودن این نوع حمایت از طرف آن جامعه میباشد.
۳)تغییر و تفسیر خانواده از رویداد استرسزا©
چندین تعریف و تعبیر از عامل استرسزا یعنی معلولیت کودک وجود دارد که مهمترین آن تعریف ذهنی است که والدین در مورد معلولیت کودک خود دارند. در واقع این تعبیر ذهنی والدین از معلولیت است که در میزان استرس آنها اثر دارد. چنانچه این تعریف و تعبیر ذهنی مثبت باشد و والدین اعتقاد به پیشرفت کودک دارای معلولیت خود داشته باشند عملاً بهتر قادر خواهند بود با مشکل معلولیت کودک مقابله نمایند. اعتقاد به اینکه با توانبخشی و آموزش میتوان در کودک دارای معلولیت تغییر مثبت ایجاد نمود، موجب میشود که سازگاری والدین بیشتر شود.
عامل این که این تعریف تعبیر چه اثری در پیشگیری از بحران روانی و یا تسریع آن دارد. چنانچه این تعریف منفی باشد، بحران ایجاد شده شدت یافته که حاصل آن افزایش شدت استرس و کم شدن میزان سازگاری والدین خواهد بود. برعکس چنانچه این تعریف مثبت باشد، توان والدین در برخورد با معلولیت کودک افزایش یافته که حاصل آن کمک بیشتر به کودک و سازگاری خواهد بود (اسکوت[۱۸] و همکاران، ۲۰۰۵).اکثر مطالعات بیانگر تاثیر منفی کودک دارای معلولیت بر خواهران و برادران است لیندرزی و دیگران(۱۹۸۵) معتقدند که در این نوع خانوادهها خواهران و برادران سالم، افراد فراموش شدهای هستند که کارشان نگهداری و مراقبت از برادر یا خواهر معلول خود است.
لاوینیوس(۱۹۸۸) خاطر نشان میسازد که خواهران و برادران کودکان کم توان هوشی اغلب دچار افسردگی شدید، کابوس، پرخاشگری، مشکلات آموزشگاهی، بیاختیاری ادرار، ترس از مدرسه و اضطراب میشوند. اندرسن(۱۹۸۸) به احساسات گناه و یا خشم در خواهران و برادران سالمی که مراقبت و نگهداری خواهر و یا برادر کم توان خود را به عهده دارند، اشاره می کند وقتی خواهران و برادران سالم به نگهداری و مراقبت از خواهر و یا برادر کم توان خود میپردازند، عشق، مهربانی و انسان دوستی و احساس رضایت را تجربه میکنند.
البرزی(۱۳۷۵) خاطرنشان میسازد که تاثیر کودک کم توان هوشی بر روی سایر فرزندان بیشتر باعث ایجاد محبت و همکاری میشود تا رفتارهای دیگری از قبیل پرخاشگری، حسادت و یا رفتارهای کودکانه. البرزی(۱۳۷۵) معتقد است که احساس عطوفت و دلسوزی بیشترین واکنشی است که سایرین نسبت به خانواده کودک کم توان هوشی دارند و واکنشهایی از قبیل سرزنش کردن، متهم به گناه کردن و یا مستوجب دانستن در سطوح پایینتر قرار میگیرد(شریفی درآمدی، ۱۳۸۰، ص۱۶۵).
روی آوردهای خانوادههای دارای کودک استثنایی ناتوان
الف)روی آورد مرحلهای به خانواده:
پارهای از خانوادهها در نائل آمدن به واقعیت«پدیده استثنایی» یک توالی پنج مرحلهای را پشت سر می گذارند که عبارتند از:
۱-ضربه
۲-انکار
۳-غم و خشم
۴-موازنه
۵-نظم دوباره و سازش یافتگی
از مزیتهای این روی آورد این است که چون توالی ثابتی دارد میتوان والدین به ویژه والدینی که در مرحله اضطراب متوقف شدهاند را به شکلی وادار کرد که به مرحله خشم و سپس سازش یافتگی دست یابند و از سرمایهگذاری بیش از حد انرژی در یک مرحله خاص اجتناب ورزیده و دست به جابجایی سرمایه بزند و تا حد امکان گذار به مرحله سازش یافتگی هموار گردد.
ب)روی آورد سیستمی به خانواده:
یک رویآوردسیستمی میگوید خانواده یک مجموعه خنثی و بیگرایش نیست بلکه اعضای خانواده به هم وابسته هستند و هر حادثهای میتواند کل نظام خانواده را زیر تاثیر خود بگیرد. در روی آورد سیستمی مداخلههای مبتنی بر بهداشت روانی بر فرد متمرکز نیست بلکه بر خانواده تاکید میورزد. الگوی «ترنبولها» الگوی خاصی در رویآورد سیستمی است که به چهار مولفه زیر اشاره دارد:
۱-ویژگی های خانواده