3-1-28 در باب حُسن خُلق
گویند گنج رزق و روزی در حُسن خُلق است. بداخلاقی و سوءخُلق گناهی است که خوبیهای بسیار با داشتن آن سودی ندارد.
3-1-29 در باب طهارت
از آداب صوفیه آن است که در هیچ حالتی مسواک زدن را ترک نمیکنند.
3-1-30 ابوابی در نماز، زکات، روزه، حج و عمره
این ابواب نشان دهنده این مطلب است که تا زمان ابوسعد عمل به شریعت نزد صوفیان اهمیّت داشته و افزون بر معنویتی که در ورای این اعمال است انجام این فروعات دینی نیز بر صوفیه واجب بوده است.
3-1-31 در باب مسئله پوشش و خرقه
خرقه به شیوهای که در نزد صوفیه مرسوم شد از سدههای بعد پدید آمده و اصل در خرقه پوشی، ریاضت طلبی بوده است.
3-1-32 باب ملامتیه و صفاتشان
پس از نقل اقوال گوناگون در تعریف خرقه ابوسعد مینویسد «از تفاوتهای میان آنان این است که اصول ملامتیه مبتنی بر علم است و اصول صوفیه مبتنی بر حال، ملامتیه ترغیب به کسب و کار میکنند ولی صوفیه ترغیب و تشویق بر ترک کسب و کار مینمایند. ملامتیه از شهرت در لباس بیزار هستند و مایل به پوشیدن لباس وصله دار نیستند چنانچه صوفیه مایل به این کار هستند. ملامتیه رقص و سماع وجد را قبول ندارند در حالی که برخی از صوفیه این اعمال را قبول دارند.» و در جای دیگر میگوید: «از شعار ملامتیه این است که باید به محقق کردن اصل و محتوا پرداخت و ادّعا را ترک نمود.» همچنین ملامتیه میگویند: «باید با پرداختن به عیوب خودمان از عیبجویی خلق پرهیز نماییم و سعی میکنند احوال خویش را از دید مردم مخفی بدارند.»
3-1-33 در باب زکات
ابوسعد میگوید: خداوند صوفیه را از دنیا منزوی کرد و خود آنها، این انزوایشان از دنیا را بهترین نعمت پس از معرفت و محبّت از جانب خدا میدانند.
3-1-34 در باب سخاوتمندی و مواسات و میهمان نوازی
ابوسعد داستانهایی را از مشایخ صوفیه نقل می کند و میافزاید: این امر به صوفیه اختصاص ندارد، بلکه برای عموم مُکلِّفین است و از آنجا که اصول صوفیه مبتنی بر سخاوت است مایل شدم که بابی از این کتاب را به این امر اختصاص دهم.
3-1-35 در باب فضلیت کسب و کار
وی به فضیلت کسب و کار نزد صوفیه و تفاوت میان اهل عراق و اهل خراسان پرداخته و بیان می کند: اهل خراسان کسب را فضلیت و اهل عراق ترک کسب و کار را مُستَحب میدانند.
3-1-36 در باب انفراد و انزوا
اگر فضلیت در جماعت است سلامت در عزلت و انزوا میباشد. دوای قلب کم ملاقات کردن است. هر کس آخر زمان را درک کند باید خانه نشین شود. سرور و شادمانی مؤمن و لذّتش در خلوت مناجات است.
3-1-37 در باب ذکر
گفتهاند که سه چیز از گنجهای بهشت است زبان ذاکر، قلب شاکر و بدن صابر. صفت عارف آن است که محبوبترین اطاعتش همان ذکرش باشد. ذکر کردن خدا به واسطهی قلب صادق باید باشد. ذکر خدای تعالی با قلب و زبان، اخلاص است و ذکر خدای تعالی با زبان بدون قلب، ریا است و ذکر خدای تعالی با قلب بدون زبان، وسواس و ذکر خدای تعالی با قلب و زبان بدون رؤیت مذکور و فراموشی ذکر و ذاکر، جنون و حماقت است.
3-1-38 در باب سماع
سماع، مکاشفهی اسرار برای مشاهدهی جبار است. ظاهر سماع، فتنه و باطنش عبرت است. سماع بر سه وجه است شنونده با قلبش، شنونده با نفسش و شنونده به وسیله پروردگارش است. رحمت به هنگام سماع بر فقرا اهل صوفیه نازل میشود. سماع سِرّی است و برای سِرّ معنایی است و برای معنا، زمان و وقتی است و برای وقت و زمان، صفا است.
3-1-39 در باب وجد
گفتهاند اول وجد، شیرینی و حلاوت و وسط آن تلخ و آخر آن درد است.
3-1-40 در باب هاتف
مؤلف از هواتفی که بر بزرگان حاصل شده سخن میگوید. رواج عقیده به هاتف در سده سوم و چهارم قمری به اندازهای بود که کتابهایی در مورد آن نوشته شد از جمله: الهواتف نوشتهی ابوبکر بن عبید بن ابی دنیا(م281ق) و هواتف الجنان و عجائب ما یحکی عن الکهان نوشتهی ابوبکر بن جعفر الخرائطی(م327ق). این دو کتاب گویا تاکنون چاپ نشدهاست.[80]التعرف کتاب ابوبکر کلابادی بابی را باعنوان «فی لطایف الله للقوم و تنبیهه ایاهم بالهاتف» دارد و دیگری تهذیب الاسرار خرگوشی است که بابی را با همین موضوع دارد. در این دو کتاب کم و بیش همهی حکایتهایی است که درباره شنیدن آواز هواتف توسط مشایخ بزرگ مانند ابوسعید خراز، ابوالحسین نوری، ابراهیم خواص، ابراهیم ادهم، جنید بغدادی آمده است. خرگوشی حکایتی هم راجع به خودش آورده و گفتهاست که روزی در مکّه طواف میکرد و به دعای برخی از انبیا که در قرآن آمده به درگاه خدا دعا میکرد و ناگهان هاتفی آواز داد که «وَ قُل رَبِّ اِغفِر وَ ارحَم وَ اَنتَ خَیرُ الرَاحِمِینَ»[81]
خرگوشی پیش از نقل حکایتهای مشایخ بیان می کند که گروهی هواتف را اثبات و گروهی نفی می کنند. خرگوشی و کلابادی از جمله افرادی هستند که به وجود راستین هاتف معتقد بوده اند از جمله اینکه کلابادی داستان عایشه را درباره غسل دادن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میآورد که دلیل شرعی برای درستی هواتف باشد. خرگوشی از قول
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
برخی می گوید که ممکن است خداوند بندگان خود را به وسیله هاتف متذکر میسازد.
اعتقاد به اینکه هاتف جن یا فرشته بوده برگرفته از این است که برای هاتف و صدای او واقعیت قائل میشدند. بنابراین داستانهایی که درباره هواتف میگفتند همه واقعی تلقی میشد. هواتف افزون بر مؤمنان با پادشاهان نیز سخن میگفتند. خرگوشی، ابوالقاسم قشیری و روزبهان بقلی در کتابهای خود آوردهاند که اگر شیخی به مقام ولایت میرسید صدا و آواز هاتف را میشنید و آن را جزء کرامات و اثبات کرامات اولیا ذکر میکردند. داستانها و حکایتها نشان دهنده وضع و حال شنونده در زمان شنیدن صدای هاتف است و آواز هاتف در مکانهای مختلف مانند صحرا، بیابان، گورستان، عبادتگاه، مسجد و… شنیده میشد.[82]
3-1-41 در باب کرامت
گروهی از طائفه میگویند: کرامت از انواع خارق العادههاست. صوفیان ملامتیه بر کتمان کرامات اصرار دارند و میگویند کرامات طائفه، سِرّی است که باید مخفی بماند. سپس به بیان کرامتی از مشایخ طائفه پرداخته شده و به تفاوت میان کرامت اولیا و معجزه پیامبران نیز اشارهای شده است.
3-1-42 در باب قبض و بسط
در این باب به اقوال مشایخ پیرامون این دو موضوع پرداخته شده است: قبض قُرب به خوف و بسط، قُرب به رجاست. خوف باعث قبض میشود و رجا باعث بسط میشود. قبض و بسط دو حالت هستند که بر سالک فرود میآیند. مؤلف میگوید: برای عیسی علیه السلام حالت قبض همان زهد و برای سلیمان علیه السلام همان حالت بسط است.
3-1-43 در باب فنا و بقا
فنا همان فنای عبد از رؤیت عبودیت و بقا، همان بقای عبدی است که شاهد الوهیت است. مقصود همان بقا حق و فنای غیر از حق است. هرگاه بنده در اوصافش فانی شود بقا را درک میکند. برای بقا انواع سهگانه بیان شده است.
3-1-44 باب خواطر
نطق قلب است و آن را هاتف غیبی میدانند. خواطر فرستادگان قلوب به سوی خداست. خواطر نه قطع میشوند نه وصل میگردند. هر خطوری انگیزهای است که شخص را به کاری میخواند. ابوسعد از ابن جنید انواع خواطر را در چهار نوع بیان میکند: خطوری که از جانب خداوند است و انسان را به آگاهی دعوت میکند؛ خطوری که از مُلک است و انسان را به سوی اطاعت و بندگی دعوت میکند؛ خطوری که از جانب نفس است و انسان را به سوی تنعّم و زینت دنیا میخواند؛ خطوری که از ناحیهی شیطان است و انسان را به حسادت و عداوت و دشمنی دعوت می کند. سپس ابوسعد به نقل اقوالی از اباعثمان النصیبی در مورد خواطر می پردازد.
3-1-45 در باب وصایا
مؤلف در این باب به رهنمودهای اخلاقی و عملی مشایخ میپردازد: شما را به پنج چیز سفارش میکنم، هرگاه مظلوم شدید ظلم نکنید، هرگاه مدح و ستوده شُدید خوشحال نشوید، هرگاه مورد مَذِمّت واقع شُدید جزع نکنید، هرگاه به شما تهمت کذب و دروغ زدند غضب نکنید و هرگاه به شما خیانت کردند شما خیانت نکنید.
3-1-46 در باب دعا
شیوهی دعا و علتهای مستجاب نشدن ادعیه و افرادی که دعایشان مستجاب میشود در این باب مطرح شده است.
3-1-47 در باب آداب صوفیه
در امر ازدواج بر مستحب بودن ازدواج پافشاری شده و حق و حقوق همسر بیان گردیده است. سپس صفات و خصوصیات زنانی که شایسته ازدواج میباشند را ذکر میکند.
3-1-48 بابی در ذکر الفاظ متداوله بین اهل طائفه
حال: از واردات است که در خیر بر بنده نازل میشود.
مقام: جایگاهی است که عبد در آن واقع میشود.
صفا: خلوص از آثار طبیعت و تعلّق به حقایق.
شطح: کلامی که در اثر وجد بر زبان جاری میشود.
مناجات: گفتگوی اسرار به هنگام صفای ذکر گفتن برای مَلِک جبار.
اختمار: امتحان حق برای صادقین است.
سِرّ: آنچه را که حق از خلق پنهان میدارد.
محو: از بین رفتن چیزی به طوری که اثری از آن باقی نماند.
طَمس: از بین رفتن چیزی با بقای اثر آن.
مشاهده: مقاربت و نزدیک بودن بر اساس یقین.
مکاشفه: بلیغتر و کاملتر از مشاهده است.
بسیط: عبارت از همان حالت رجا است.