“
پژوهشگر از چارچوب نظری هیرشمن استفاده کردهاست. طبق نظر هیرشمن بر حسب چگونگی واکنش نسبت به مسائل سیاسی میتوان افراد را در سه گروه نسبتاً مجزا تقسیم کرد که هر کدام دارای گرایشها و تکوین نگرشهای خاص نسبت به نظام سیاسی خواهند بود. بر این اساس پژوهشگر در بررسی تاریخ سیاسی کردستان ایران نیز، جریانهای سیاسی کردستان ایران را در سه مقوله تمایل به کردستان واحد، تمایل به خودمختاری و تمایل به سهیم شدن در ساختار حاکمیت ایران طبقه بندی کردهاست. نتایج حاکی از آن است که متغیرهای نابرابری جمعی، احزاب و جنسیت از عوامل مؤثر بر جریانهای ناسیونالیستی (خودمختاری و تشکیل کردستان واحد) هستند که تقریباً ۶۰ درصد تغییرات متغیرهای جریان سیاسی خودمختاری و جریان سیاسی تشکیل کردستان واحد با آن تبیین می شود و متغیرهای احزاب و اصلاحات از عوامل مؤثر بر جریان سیاسی سهیم شدن در ساختار حاکمیت ایران است که ۸۴ درصد تغییرات جریان سیاسی سهیم شدن در ساختار حاکمیت ایران با آن تبیین می شود. در بررسی نگرشها نشان داده شد که بیش از ۷۰ درصد از نویسندگان کُرد شهرستان سقز به جریانهای ناسیونالیستی تمایل مثبت دارند. در عین حال وقتی از آنها در مورد وضعیت جریانهای سیاسی کردستان در آینده با توجه به شرایط آتی جهانی، ایران و کردستان سؤال می شود چالشی بزرگ نمایان میگردد و آن این است که ۵۳ درصد از پاسخگویان معتقدند که در آینده این جریان ناسیونالیستی اعم از خودمختاری یا تشکیل کردستان واحد نیست که بر حوزه سیاسی کردستان مسلط می شود، بلکه جریان سهیم شدن در ساختار حاکمیت است که اهمیت مییابد. حاکمیتی که در آن حداکثر مشارکت سیاسی وجود دارد. دلیل موثق این ادعا رشد فرایند دموکراتیک در منطقه و جهان است. پژوهشگر معتقد است که باید برای بهبود و گسترش روبنا (عناصر فرهنگی و سیاسی) تلاش و با پذیرش آزادیهای مدنی و کاهش نابرابریهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به این روند دموکراتیک کمک کرد. در واقع در پژوهش مظفری میتوان تأثیر انواع نابرابری را در شکل گیری نگرشهای سیاسی متفاوت مشاهده کرد. بنابرین با توجه به نتایج پژوهش مظفری مشاهده می شود که نابرابریهای جمعی یا به تسامح بی عدالتی- از عوامل تأثیرگذار بر نگرش سیاسی است (مظفری، ۱۳۸۱).
– صباغپور در پایان نامه خود با عنوان «بررسی نگرشهای سیاسی مذهبی جوانان ذکور تهران» به راهنمایی توسلی در دانشگاه تربیت مدرس به سنجش نگرشهای سیاسی و مذهبی جوانان پرداخته است. در واقع هدف وی از این پژوهش شناخت ایستارها و گرایشهای جامعه مورد نظر (جوانان ذکور سال چهارم متوسطه ساکن تهران) و شناخت علل فردی و اجتماعی شکل گیری گرایشهای آنان بوده است. در عرصه مسائل سیاسی، مسایلی نظیر این که جوانان چگونه میاندیشند، چگونه از جریانهای سیاسی حاکم و غیرحاکم هواداری میکنند، برای رفتارهای مشخص سیاسی چگونه از خود تمایل نشان می دهند؟ و در عرصه مسائل مذهبی اینکه حس مذهبی جوانان چگونه است، حکومت دینی چه تأثیری بر گرایشها و آمادگیهای مذهبی آنان گذارده است؟ مطرح میشود.
بنابرین پژوهشگر با بهره گرفتن از روش پیمایش به مطالعه۲۲۲ نفر از دانش آموزان سال آخر دبیرستان پرداخته است. وی معتقد است؛ به منظور جلوگیری از نگرشهای موقت و آنی، دانش آموزان سال چهارم دبیرستان مورد بررسی قرار گرفتند. با این همه نتایج استخراج داده ها و پاسخهای کمتر یکپارچه و منسجم نشان داد که افراد در این سنین هنوز در بحران هویتی گرفتارند و ثبات نگرشی لازم در آنها پدید نیامده است. نتایج حاکی از آن است که عموما نگرشهای سیاسی و مذهبی جوانان در سه بُعد شناختی (دین آشنایی و سیاسی آشنایی)، عاطفی (دغدغه دینی و دغدغه سیاسی) و آمادگی برای عمل (دین باوری و تمایل به صدور رفتار سیاسی) در هر دو نمونه مقایسه (شمال و جنوب تهران) ضعیف است. از تبعات ضعف نگرشهای سیاسی- مذهبی جوانان، بی تفاوتی و خاموشی سیاسی و کمبود وفاداریهای سیاسی، کمبود مشارکت سیاسی و مشارکت مذهبی، میل عمیق به نهادها و گروه های نسبتاً رقیب و ظاهراً جایگزین (نظیر خانواده، والدین، گروه های مرجع غیرسیاسی و مذهبی)، افکار پراکنده و علایق و جهتگیریهای شکل نیافته است (صباغپور، ۱۳۷۳). در نهایت با توجه به یافته های پژوهش صباغپور به نظر میرسد افراد در سن ۱۸ سالگی ارزشهای تثبیت شدهای ندارند. بنابرین در پژوهش حاضر نیز افرادی در گروه سنی ۲۰ به بالا به عنوان جامعه آماری مورد بررسی قرار می گیرند. علاوه بر این با توجه به پژوهش صباغپور میتوان نتیجه گرفت که گروه های مرجع نیز از متغیرهای تأثیرگذار بر گرایشهای سیاسی است.
– تاج مزینانی نیز در پایان نامهای با عنوان « رفتار سیاسی جوانان در ایران» به راهنمایی محسنیانراد در دانشگاه امام صادق به بررسی رفتار سیاسی جوانان در ایران می پردازد. اینکه کنشگر سیاسی چه چیزی را احساس می کند یا به چه چیزی اعتقاد دارد و به چه میاندیشد که باعث می شود وی به گونهای خاص عمل کند؟ و چه عواملی با داشتن این احساسات، عقاید و افکار مرتبط است؟برای پاسخگویی به سوالات مذکور پژوهشگر پس از بررسی رفتار سیاسی جوانان در کشورهای دیگر، به رفتار سیاسی جوانان در ایران می پردازد. یافته های بخش رفتار سیاسی جوانان در کشورهای دیگر حاکی از آن است که در کشورهای دارای نظام دموکراتیک تثبیت شده، جوانان کمتر به شکلهای سنتی یا متعارف مشارکت سیاسی (نظیر رأی دادن یا عضویت در احزاب) میپردازند. آنها یا از عرصه سیاست کنارهگیری میکنند یا حضورشان بیشتر در زمینه مشارکت سیاسی غیرمتعارف (نظیر جنبشهای اجتماعی جدید و حرکتهای سمبلیک سیاسی) مشهود است. در سایر نظامها، جوانان اگر احساس همبستگی و نزدیکی با نظام داشته باشند، پیشتاز حمایت از نظام و پیشبرد اهداف آن هستند و اگر احساس کنند که با نظام بیگانهاند پیشتاز ایجاد تحول در نظام حاکم میگردند.
یافته ها در بخش مربوط به رفتار سیاسی جوانان ایران نیز نشاندهنده آن است که جوانان ایران در سطح بالایی نسبت به نظام سیاسی و ارزشهای آن احساس بیگانگی میکنند و این روند به خاطر اختلالات موجود در فرایند جامعهپذیری سیاسی آنان تشدید شده است. بررسی نگرش جوانان نسبت به نظام و مسئولان آن و همچنین دیدگاه آنان در مورد برخی از ارزشهای اساسی مد نظر نظام، موید این گفته است. این نگرشهای منفی همراه با احساس بیقدرتی برای تاثیرگذاری باعث شده است که در برخی مراحل، جوانان به بی تفاوتی و انفعال سیاسی روی آورند (تاجمزینانی، ۱۳۷۹). « آن «تت
“