با این اوصاف، میتوان گفت آنچه در سوریه میگذرد بر موقعیت ژئوپلیتیک شیعه و منافع ایدئولوژیک ایران تاثیر مستقیم خواهد داشت.
اهداف تحقیق:
هدف اصلی:
این پژوهش در پی آن است که تجزیه و تحلیل و درک جدیدی از دوران گذار نظام بینالملل، از نظم کهن به نظم نوین بر بستر پدیده جهانیسازی و عصر فناوری ارتباطات و اطلاعات، و آثار آن بر تحولات خاورمیانه و بطور مشخص کشور سوریه و بازتاب آن بر موقعیت ژئوپلیتیک شیعه و منافع ملی ایران به دست دهد.
اهمیت موضوع تحقیق و انگیزه انتخاب آن:
از آنجائیکه سوریه یکی از مهمترین شرکای استراتژیک ایران بویژه در منطقه ژئوپلیتیک شیعه است، شایسته آن است که امکانات، چالشها و سناریوی مرتبط با تحولات جاری، عمیقاً مورد تامل و ژرف اندیشی قرار گیرد.
سوالات و فرضیه های تحقیق:
سوال اصلی:
جابجایی قدرت در سوریه چه تاثیری بر ژئوپلیتیک شیعه و منافع ملی ایران خواهد داشت؟
فرضیه اصلی:
جابجایی قدرت در سوریه بطور مستقیم بر ژئوپلیتیک شیعه و منافع استراتژیک ایران تاثیرگذار خواهد بود.
مدل تحقیق (سازماندهی پژوهش):
این پژوهش متشکل از ۷ فصل زیر میباشد:
فصل اول شامل کلیات پژوهش است.
فصل دوم در قالب مطالعات نظری با عنوان فرایند تکوین ژئوپلیتیک شیعه و نقش آن در معادلات قدرت منطقهای و بینالمللی شامل؛ موقعیت ژئوپلیتیک خاورمیانه، سیاست آمریکا در مقابله با توسعه کمونیسم، ضرورت مقابله با اسلامگرایی (بنیادگرایی اسلامی)، طرح خاورمیانه بزرگ، دکترین بوش اول، دکترین کلینتن و دکترین بوش دوم، شکلگیری هلال شیعه و پیشینه تحقیق میباشد.
در فصل سوم به روش شناسی تحقیق (متدولوژی) پرداخته شده است که شامل روش تحقیق، جامعه آماری، حجم نمونه و روش اندازه گیری، ابزار جمع آوری اطلاعات و روش تجزیه و تحلیل داده ها می باشد.
فصل چهارم با عنوان تبیین نظام بینالملل پس از فروپاشی کمونیسم و پایان جنگ سرد شامل استقرار نظام دوقطبی، خاورمیانه و نظام دوقطبی، فروپاشی کمونیسم، پایان جنگ سرد، تاثیر فروپاشی کمونیسم بر خاورمیانه، استقرار نطم نوین بین الملل، جایگاه خاورمیانه در نظم نوین بینالملل می باشد.
فصل پنجم با عنوان تاثیرپذیری و تاثیرگذاری واحدهای سیاسی/کشورهای متشکله ژئوپلیتیک شیعه در نسبت با منافع ملی آنان شامل جمهوری اسلامی ایران و منافع ملی و اهداف ایدئولوژیک(تقدم و تاخر یکی بر دیگری)، ژئوپلیتیک و سیاست خارجی ایران، لبنان و منافع ملی و اهداف ایدئولوژیک، سوریه و منافع ملی و اهداف ایدئولوژیک و عراق و منافه ملی و اهداف ایدئولوژیک می باشد.
در فصل ششم یافته های تحقیق با عنوان تجزیه و تحلیل تحولات خاورمیانه/ بهار عربی و بویژه سوریه و تاثیر آن بر ژئوپلیتیک شیعه و منافع ملی ایران مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد که شامل تحولات خاورمیانه/ بهار عربی و تحولات سوریه و تاثیر آن بر ژئوپلیتیک شیعه و منافع ملی ایران، عوامل دخیل با رویکرد تاثیر تحولات منطقه ای بر ج.ا.ایران به ویژه در تعامل با تحولات سوریه و آثار آن بر خط مقدم مقابله با اسرائیل و آمریکا و نظام بین الملل و اتخاذ سیاست سدبندی جدید در چارچوب نظم نوین جهانی می باشد.
فصل هفتم شامل نتیجه گیری و پیشنهادات پژوهش می باشد.
متغیرها و واژههای کلیدی:
متغیر مستقل: تحولات جامعه سوریه و جابجایی در ارکان قدرت
متغیر وابسته: دگرگونی در ژئوپلیتیک شیعه و تاثیر بر منافع ملی ایران
متغیر واسطه: توسعه فناوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات
متغییر مداخله گر: پیوند نرونی و دومینوی اقتصاد جهانی
عکس مرتبط با اقتصاد
در این پژوهش واژههای کلیدی عبارتند از: نظام بینالملل، ژئوپلیتیک شیعه، بهار عربی، خاورمیانه بزرگ، فناوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات، جهانی شدن، دومینوی اقتصاد جهانی، اسلام بنیادگرا، سیاست سدبندی جدید و سکولاریسم
نظام بینالملل
نظام از مجموعهای متغیرهای وابسته به یکدیگر تشکیل شده است و هرگونه تغییر در هر یک از عناصر متشکله نظام به سایر بخشهای آن نیز سرایت میکند و آنها را تحت تاثیر قرار میدهد.
نظام بینالملل محیطی است که در آن، واحدهای سیاست بینالملل (کشور) عمل میکنند. بطوریکه رفتارها، جهتگیریها، نیتها و خواستههای واحدهای مزبور، از نظام بینالمللی تاثیر میپذیرد. (قوام، ۱۳۸۸: ۲۹)
ژئوپلیتیک شیعه (هلال شیعی)
مفهومی جدید است که ریشه در تفکر شیعه و پیام معنوی آن یعنی بازگشت امام غایب و عدم تکامل تاریخ تا ظهور او متمرکز است و از این حیث به آنچه که در مذهب مسیحسیت (بازگشت مسیح) آمده و دال بر نوعی قضاوت اخروی است، شباهت دارد. این مهدویتگرایی که به دوران آخرالزمان یا پایان تاریخ نظر دارد، دارای محتوای سیاسی انقلابی است. (موحدیان عطار، ۱۳۸۶: ۱۲۵)
اصطلاح هلال شیعی واژهای جدید در ژئوپلیتیک میباشد و اشاره به مناطق شیعهنشین در خاورمیانه بزرگ با مرکزیت ایران دارد. هلال شیعه ناظر بر جغرافیای سیاسی شامل کشورهای مختلف از جبل عامل لبنان و بینالنهرین و سواحل خلیج فارس به ویژه مناطق نفت خیز شرق عربستان سعودی و فلات ایران تا قلب کوههای خراسان بزرگ میشود.
ملک عبدالله، پادشاه وقت اردن اولین شخصی بود که در اواخر سال ۲۰۰۴ میلادی از شکلگیری هلال شیعی در خاورمیانه سخن گفت. هدف از طرح هلال شیعی را “نگرانیهای امنیتی” در خاورمیانه عنوان کرد.
بهار عربی
این واژه اشاره به تحولات اجتماعی و سیاسی کشورهای شرق آفریقا و خاورمیانه در سال ۲۰۱۱ میلادی دارد که از تونس شروع، به مصر سرایت و پس از تاثیرگذاری بر یمن و بحرین در لیبی منجر به تغییر رژیم معمر قذافی شد و هم اکنون در سوریه بصورت خاص و جهان عرب بصورت عام جریان دارد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
بهار عربی (Arab Spring) حاوی دو پیام اساسی است. اول، تحولات منطقه شرق آفریقا و جهان عرب حکایت از تغییر رژیمهای موروثی و گذار به دموکراسی در این منطقه از جهان میباشد. دوم، تاکید بر نوعی تفکیک جغرافیایی به منظور جداسازی تحولات جهان عرب بدون ارتباط با انقلاب اسلامی ایران و پیامدهای آن است.
فرانسیس فوکویاما معتقد است؛ تحولاتی که در جهان عرب جریان دارد بسیار منسجم و گریزناپذیر است. او ادعا میکند که حوادث جاری خاورمیانه ارتباط چشمگیری با تئوری تغییرات اجتماعی هانتینگتون دارد. طبق نظریههانتینگتون ناپایداری سیاسی ناشی از عدم توازن در توسعه سطوح مختلف نظامهای اقتصاد، اجتماعی و تعارض آن با نظام سیاسی است که در آن طبقات متوسط و تحصیلکرده جامعه فاقد قدرت سیاسی میباشند.( Denison, Jim, http://www.informedfaith.com)
خاورمیانه بزرگ
چنانکه گفته شد، با سقوط امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۱۸، واژه خاور نزدیک Near East (بالکان و امپراتوری عثمانی) مترود شد و خاورمیانه کاربرد گستردهای برای کشورهای عربی درحال ظهور یافت. این اصطلاح را میتوان در کلیه شرایط متغیر سیاسی و فرهنگی بکار برد. عنوان دنیای عرب دربرگیرنده همه ابعاد وسیع این منطقه نیست چون مسلمانان غیرعرب را شامل نمیشود. دیپلماسی کشورهای صنعتی گروه ۸ به خاورمیانه بزرگ اشاره دارد که کلیه کشورهای عضو اتحادیه عرب، ازجمله همه اعضای آفریقایی آن بعلاوه کشورهای ترکیه، ایران، پاکستان، افغانستان و اسرائیل را در بر میگیرد. بنابراین “خاورمیانه بزرگ” را میتوان به تمامی کشورها و سرزمینهای اسلامی از غرب آفریقا تا شبه قاره هند و از آسیای مرکزی و قفقاز تا آسیای جنوب شرقی تعمیم داد. (موحدیان عطار، ۱۳۸۶: ۹۹)
فناوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات
( Information & Communication Technology)
مفهوم لغوی فناوری: تکنولوژی از نظر لغوی ترکیبی از دو واژه یونانی (Techno) به معنای فن، هنر، مهارت و پیشه و (logic) به معنای شناخت، علم و اگاهی است”که فرهنگستان زبان معادل “فناوری” را برای آن برگزیده است.”
در پنجاه سال گذشته بروز تحولات گسترده در زمینه کامپیوتر و ارتباطات، تغییرات عمدهای را در عرصههای متفاوت حیات بشری به دنبال داشته است. انسان همواره از فناوری استفاده نموده و کارنامه حیات بشری مملو از ابداع فناوریهای اطلاعات و ارتباطات که از آنان به عنوان فناوریهای جدید یاد میشود بیشترین تاثیر را در حیات بشری داشته اند. دنیای ارتباطات و تولید اطلاعات به سرعت در حال تغییر بوده و ما امروزه شاهد همگرایی آنان بیش از گذشته با یکدیگر بوده، بگونهای که دادهها و اطلاعات بسرعت و در زمانی غیرقابل تصور به اقصی نقاط جهان منتقل و در دسترس استفاده کنندگان قرار میگیرد.
فناوری اطلاعات و ارتباطات یا ICT، بدون شک تحولات گستردهای را در تمامی عرصههای اجتماعی و اقتصادی بشریت به دنبال داشته و تاثیر آن بر جوامع بشری بگونهای است که جهان امروز به سرعت در حال تبدیل شدن به یک جامعه اطلاعاتی (Information Society ) است. جامعهای که در آن دانایی و میزان دسترسی و استفاده مفید از دانش، دارای نقشی محوری و تعیین کننده است. گستره کاربرد و تاثیرات آن در ابعاد مختلف زندگی امروزی و آینده جوامع بشری به یکی از مهمترین مباحث روز جهان مبدل شده و توجه بسیاری از کشورهای جهان را به خود معطوف کرده است بطور کلی در تعریف فناوری اطلاعات و ارتباطات میتوان گفت؛ فناوری عبارت است از گردآوری، سازماندهی، ذخیره و نشر اطلاعات اعم از صوت، تصویر، متن یا عدد که با بهره گرفتن از ابزار رایانهای و مخابرات صورت پذیرد.
نتیجه تصویری درباره فناوری اطلاعات
صرفنظر از تعاریف متنوع و دامنه وسیع کاربرد فناوری اطلاعات و ارتباطات در بخشهای مختلف زندگی بشری، دسترسی سریع به اطلاعات و انجام امور بدون در نظر گرفتن فواصل جغرافیایی و فارغ از محدودیتهای زمانی محوری ترین دستاورد این فناوری است.
میتوان از ارتباطات مطمئن و در دسترس بصورت کارآمد، به عنوان بخشی از ابزار مطرحسازی مشکلات جهانی بهرهگرفت. ممکن است فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی عواملی بیش از پیش و با اهمیت هستند که رشد اقتصادی و برابری اجتماعی را به حرکت درمیآورند.
جهانی شدن (Globalization)
واژه جهانی شدن در سالهای اخیر یکی از پرکاربردترین واژههای عرصه سیاستگذاری اقتصادی، فرهنگی و سیاسی داخلی و بینالمللی کشورها و نیز موضوع بحثهای آکادمیک و ژورنالیستی بوده است. برغم کاربرد گستردهای که واژه جهانی شدن در بیش از یک دهه گذشته پیدا کرده، هنوز معنا و مفهوم آن همچنان مناقشه آمیز است و بسته به اینکه از چه زاویه و با چه نگرشی به آن نگریسته شود معنا و مفهوم متفاوت پیدا خواهد کرد، که ظهور واژههای مختلفی همچون “جهانی شدن”، “جهانیسازی”، “جهانگرایی” و… بیانگر این امر میباشد. این اختلاف دیدگاه ها باعث شده تا در حالی که گروهی از جوامع و افراد با نگاه کاملا مثبت به پدیده جهانی شدن مینگرند و آن را یک فرایند میدانند که در بردارنده فرصتهای زیادی برای جوامع است گروه دیگری از افراد و جوامع این پدیده را یک امر منفی تلقی میکنند و آن را پروژهای میدانند که از سوی صاحبان قدرت در جهان در جهت منافعشان طراحی شده است. البته در این پژوهش جهانی شدن به عنوان پدیده ناشی از رشد و تکامل جامع بشری تلقی میشود. لذا همچون هر پدید دیگری در ذات خود فرصت و چالشهایی دارد و کشورها و جوامع باید با شناخت دقیق آن از فرصتهای آن به نفع خویش سود جویند و از چالشهای احتمالی آن بدور مانند.
صرف نظر از اختلاف نظرها، پدیده جهانی شدن شامل طیف گستردهای از روندهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است که در کاربرد عمومی خود بر معانی مختلفی همچون تعقیب سیاستهای بازار آزاد در عرصه اقتصاد جهان(آزادسازی اقتصادی)، گسترش تکنولوژی های جدید اطلاعاتی (انقلاب اینترنتی) و نیز این که بشریت در آستانه تحقق یک جامعه واحد متحد که در آن عوامل عمده منازعه اجتماعی از بینرفتهاند (همگرایی جهانی) قرار گرفته، دلالت میکند.
دومینوی اقتصاد جهانی
یکپارچگی بازارهای مالی معلول پدیده جهانی شدن است . همین امر موجب تعامل، تاثیرگذاری و تاثیرپذیری نظامهای اقتصادی در جهان امروز از یکدیگر شده است. بنحویکه بحران مالی – اقتصادی کنونی جهان که عمق و شدت آن از سپتامبر ۲۰۰۸ و با سقوط سهام وال استریت بیشتر شد به سرعت و شدت بر اقتصاد سایر کشورها تاثیر گذاشت و با عبور از مرزهای اروپا بخشهای وسیعی از آسیا را هم در برگرفت. صرفنظر از لزوم بررسی و شناخت ریشههای شکلگیری این بحران، پرسشی که مطرح میشود این است که چگونه بحران ۲۰۰۸ در یک کشور (ایالات متحده آمریکا) میتواند تبدیل به یک بحران جهانی شود که نه تنها کشورهای بزرگ بلکه کشورهای کوچکتر و در حال توسعه را نیز تحت تأثیر قرار دهد؟ پاسخ نخست آنکه سهم ایالات متحده آمریکا از محصول ناخالص جهان در حدود ۲۰ درصد و با وزنی معادل یک پنجم اقتصاد جهان است. دوم آنکه، با تشدید روند جهانی شدن در دهه های قبل، و وابستگی بازارهای مالی، طبیعی است که کارکرد اقتصاد آمریکا بر اقتصاد دنیا اثرگذار باشد و حتی اقتصادهای کوچک نیز از این بحران متاثر شوند. در حال حاضر و در مقایسه با ارزش محصول ناخالص داخلی، اقتصاد ایران، اقتصادی در حد یکی از ایالتهای آمریکا – معادل اقتصاد ایالت آلاباما در جنوب آمریکا – محاسبه میشود؛ حتی ارزش تولیدات روسیه بزرگ در حد اقتصاد نیویورک است.
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)
البته بزرگی و کوچکی، خود ممکن است دلیل کافی برای متاثر شدن (و میزان تاثر) نباشد، ولی وقتی طرق تاثیر را تحت بررسی قرار میدهیم و کاهش جریان تجارت و عوامل تولید (خصوصا منابع مالی) را در کنار اقتصاد تک محصولی و در حال، نظیر ایران را که قیمت آن محصول میتواند بهشدت متاثر از بحران مالی – اقتصادی حاضر شود مد نظر قرار دهیم، اثر بحران اقتصادی جهان بر کشورهایی چون ما آشکارتر میگردد. تشبیه این پدیده و آثار آن به بازی دومینو، برای درک روشن از پیامدهای بحران اقتصادی بینالمللی بر تحولات سیاسی و اجتماعی بویژه بهار عربی لازم است.
اسلام بنیادگراIslamic fundamentalism))
بنیادگرایی، آنگونه که امروزه به کار برده میشود، صرفا یک اصطلاح تازه است که تا حد زیادی به بافتهای تاریخی و فرهنگی پروتستانیزم (به عنوان مثال جدال بینبنیادگرایان و نوگرایان در کلیسای پرسبای ترین) در سالهای دهه ۱۹۲۰ ایالات متحده مرتبط میشود از آن زمان به بعد این اصطلاح به کشورهای دیگر صادر و در مورد ادیان مختلفی از جمله بودایسم، یهودیت و اسلام به کار برده شده است. این واژه برای بار نخست در جنبش اعتراضی بر ضد گرایشهای «عصری سازی» در درون شاخه پروتستانیسم ایالات متحده آمریکا در اواسط سده ۱۹ میلادی به کار رفت. واژه بنیادگرایی به وسیله سلسله مقالاتی که در آغاز سده ۱۹ در آمریکا زیر عنوان بنیادهای حقیقت
(the Fundamentals of Truth) نشر و پدیدار گردید و بر ضد خداشناسی نوین بود.
بسیاری از گروههایی که از آنها به عنوان بنیادگرا یاد میشود، غالبا به خاطر معانی ضمنی منفی این اصطلاح، یا به خاطر اینکه آنها را با بعضی گروه های مخالف در یک دسته قرار میدهد، مخالف بکارگیری و تعمیم این اصطلاح در مورد آنها هستند.
بنابراین بنیادگرایی جنبشی است که پیروانش ازطریق آن تلاش میکنند هویت دینی را از حل شدن در فرهنگ غربی سازی/غربی مدرن نجات دهند، فرهنگی که از دید جامعه بسته بنیادگرایان این ذوب شدن در آن پیشرفت برگشت ناپذیری در جامعه گستردهتر دینی داشته، و همین اعلام یک هویت متمایز بر پایه اصول بنیادین یا اساسی دین را الزامی کرده است.
چنانکه گفته شد، بنیادگرایی اسلامی یا اصولگرایی اسلامی معنا و مفهوم بازگشتن به اصول و اعتقاداتاصلی اسلامی را دربردارد. تعریف دقیق این واژه بسته به منبع آن متغیر و متفاوت بوده است.
بنیادگرایی اسلامی به معنای پایبندی بر اصول بنیادین اسلام است. پیشینه بنیادگرایی اسلامی به سید جمال الدین اسدآبادی و پس از آن جنبش اخوان المسلمین مصر به وسیله حسن البنا، سیدقطب، محمد قطب و دیگران که در آنزمان به وسیله حکام مصر شدیداً سرکوب شدند، باز میگردد، که بیشتر شکل مبارزه با استعمار را داشت.
برداشتی که امروزه بیشتر در جوامع مسلمان رواج دارد، باورهای مسلمانان سنتیای را شامل میشود که خود را به تفسیرهای تحت الفظی از متون مقدسشان، قرآن و حدیث محدود میکنند. این دیدگاه ممکن است توصیف کننده دیدگاه های دینی خاص افراد باشد و هیچ ارتباطی با گروه های بزرگتر اجتماعی نداشته باشد. این دیدگاه توصیف کننده جنبشهای مذهبی و احزاب سیاسی متعدد در جوامع مسلمان است.
برداشتی که در غرب از «بنیادگرایی اسلامی» وجود دارد برای توصیف افراد و گروه های مسلمانی به کار میرود که از اسلامگرایی، یعنی یک ایدئولوژی سیاسی که خواستار جایگزینی قوانین سکولار دولتی با قوانین اسلامی است حمایت میکنند. نمونه «رادیکال» این اسلامگرایان ممکن است از سرنگون کردن خشونت آمیز دولتهای سکولار، یا حتی تروریسم اسلامی حمایت کند.
نوع دیگری از بنیادگرایی نیز وجود دارد که در راستای اهداف گروههای خاصی انجام میشود. نمونه این گروهها طالبان و القاعده هستند. این بنیادگرایی بیشتر به گروههای مرتجعی اطلاق میشود که میخواهند زیر نام اسلام مقاصد سیاسی خود را تامین کنند. در واقع این نوع از بنیادگرایی اسلامی سوءاستفاده از مذهب و عقاید مردم برای کسب خواستههای سیاسی گروههایی خاص است.
( http://fa.wikipedia.org)
سیاست سدبندی جدید(new containment policy)
ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا، بینش روزولتی هژمونی آمریکا (one – worldliest ) را به بینش « جهان آزاد» ( Free – Wordlist) تبدیل کرد که سیاست ” سدبندی” (Containment) علیه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را تحمیل مینمود. با این همه نمونه سیاست برای جهان آزاد که سیاست سدبندی را دیکته میکرد، در اساس همان سیاستی بود که بنا بر بینش روزولت؛ یعنی قدرت نظامی گسترده آمریکا در مقیاس جهانی، سیستم پولی جدید بر پایه دلار، کمک اقتصادی به کشورهای ویران شده در چارچوب طرح مارشال، رابطههای سیاسی تدوین شده توسط سازمان ملل متحد و دیگر ارگانهای بینالمللی طراحی شده بود. (Franz. Schurmann, 1974,P.39.)
کمونیسم ستیزی، شوروی ستیزی و سیاست سد بندی، عناصر تعیین کننده سیاست خارجی آمریکا طی دوره جنگ سرد بودند. در واقع سدبندی اتحاد شوروی به عنوان هدف درجه اول سیاست خارجی آمریکا به عنوان جهتگیری اصلی سیاست خارجی تا پایان جنگ سرد، علی رغم تغییرات فوق العاده در اوضاع و احوال خارجی و داخلی کشور باقی ماند.