آمریکا
41 آسیا
17 آفریقا
5
(مارتل، 2010: 80)
صرف نظر از گذشت زمان، توسعه یافتگی در كل و به ویژه توسعه ی دموكراتیك، عامل دیگری كه در افزایش آگاهی عموم در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، پزشكی، بهداشت عمومی و … نقش زیادی دارد رسانه های جمعی فراگیر و به ویژه تلویزیون است. در جامعه ای مثل جامعه آمریكا، تلویزیون به صورت بازوی فرهنگی جامعه در آمده است، به طوری كه بیننده عادی چهار ساعت در روز تلویزیون تماشا می كند. نتیجه ی این وضعیت این است كه تلویزیون دیگر منابع اطلاعات و آگاهی ها را كنار می زند و یا آن منابع را با آگاهی حاصل شده از تلویزیون همسو می كند. (سورین و تانكارد،1382: 390)
عکس مرتبط با اقتصاد
اگر استفاده از رسانه های مختلف را با هم مقایسه كنیم، مشاهده می شود از رسانه های ارزان و بی نیاز به مهارت های ارتباطی كه بیشتر دارای كاركرد سرگرمی است، بیشتر استفاده می شود. به عبارت دیگر، استفاده از تلویزیون از مطبوعات، كتاب، رادیو، ضبط صوت و ویدئو باید بیشتر باشد. زیرا تلویزیون ارزان تر است و سایر رسانه ها گران ترند و یا رسانه های دیگر به مهارت های ارتباطی بیشتری نیاز دارند. ((danesheirani.mihanblog.com
در ایران، گزارش تحقیقی گسترده ای با عنوان «بررسی آگاهی ها، نگرش ها و رفتارهای اجتماعی و فرهنگی در ایرانL نشان می دهد كه تلویزیون قدرتمندترین رسانه در انتقال اخبار و اطلاعات است. در این بررسی حدود 70% از پاسخگویان اظهار داشتند كه از طریق این رسانه از اطلاعات و اخبار آگاه می شوند. سایر رسانه ها به ترتیب اهمیت، عبارت بودند از روزنامه 3/12%، رادیو6/9% و گفتگو با دیگران 4/4%. طبق همین گزارش، مقایسه ی ارقام مذكور با یافته های بررسی دیگری در سال 1353 با عنوان گرایش های فرهنگی و نگرش های اجتماعی در ایران نشان می دهد كه به موازات گسترش تلویزیون و بعضی عوامل دیگر در فاصله 1353 تا 1374 از اهمیت رادیو و گفتگو با دیگران كاسته شده و بر نقش تلویزیون افزوده شده است. در سال 1353 حدود یک پنجم (21%) مردم از تلویزیون به عنوان وسیله خبرگیری استفاده می كردند ولی سال 1374 این نسبت به 70% (بیش از سه برابر) رسیده است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
در تحقیقات جدیدتر، یافته های پیمایش طرح ملی موسوم به ارزش ها و نگرش های ایرانیان حاكی از این است كه رادیو و تلویزیون و اینترنت بیش از مطبوعات، رادیوهای خارجی، ماهواره و گفته های سایرین به عنوان منبع خبری قابل اعتماد، تلقی می شود. طبق یافته های این طرح در پاسخ به این پرسش كه بیشتر از چه طریقی از اخبار كشور مطلع می شوید؟ 83% از پاسخگویان تلویزیون را معرفی كرده اند. روزنامه ها با 6/5% ، رادیو با 6/4% و ماهواره با 9/0% در مرتبه های بعدی قرار دارند (محسنی،1375: 124 و171).
به این ترتیب، بر اساس این یافته ها می توان گفت كه رسانه های جمعی نقش مهمی در آگاهی عموم دارند و این نقش روز به روز افزایش می یابد.
6-7- جمع بندی فصل:
امروزه ما در جامعه شبکه ای زندگی می کنیم، در جامعه شبکه ای دیگر وقت این را نداریم که معطل شویم، تا بخواهیم تحول و تغییر قبلی را بفهمیم و تحلیل کنیم، رخداد بعدی حادث شده و این روند همچنان ادامه دارد. در جامعه شبکه ای، ما در جایی به سر می بریم که فرهنگ ساخته می شود و معیارها در آن طراحی و تولید میشوند. در این جامعه، تکنولوژی اطلاعات عامل ساخت فرهنگ و معیار و اخلاق است و بنیان های آن،«قدرت، ثروت وتجربه» است.
این یک واقعیت است که ویژگی جهان نو سلطه رسانه ها بر اجتماع است. تکنولوژی اطلاعات قدرت، ثروت و تجربه را به عنوان معنا و هویت تولید می کند. امروزه دیگر این منش های سنتی و فرهنگی نیستند که هویت یک فرد را می سازند، بلکه انسان ها خیلی ساده، تحت تاثیر جریانات روز قرار می گیرند و «با هر موجی به این سو آن سو» متمایل میشوند. در جامعه شبکه ای، این رسانه ها هستند که منش ها، کنش ها و حتی واکنش ها را میسازند و هویتهای نوین راخلق می کنند و رقم می زنند. نتیجه و اوج حضوردر این وضعیت فکری و فرهنگی، سطحی شدن افکار عمومی است. درعصر نوین، به قول «مک لوهان » جهان رسانه ای عقل را مبدل به چشم می کند و تلویزیون امتداد دیدن انسان ها و نه امتداد اندیشه آنها می شود. در این شرایط، من وجودی هر فرد به سختی قادراست خود را از نظم موجود جدا سازد، به عبارت دیگر من وجودی هرکس با اینکه به خاطر هویت یابی تلاش می کند، ولی برای او میسر نیست که جدای از نظم حاکم، خویشتن خویش را بشناسد. زیرا که من وجودی و در ریخت های نوین اجتماعی ودر نظم موجود، ساخته و پرداخته شده و خود و دیگر من ها را نیز مبتنی برهمین پایه مورد شناسایی و داوری قرار می دهد .پس، ساخت «من» ساختی است که برمن سلطه افکنده است. درحالی که تمایلات، انگیزهها، احساسات و نیز قوای برانگیزاننده ما پیش ازهنجارشدن، ربطی به ساختارمندی جامعه ندارد بلکه ازآن «خود من» بوده است. اما ساختاراجتماعی موجود که درموجودیت ما دخل و تصرف قطعی دارد ریخت اجتماعی را به ما القا و جاری گردانده و من ها را به گونه ای می سازد که خود می خواهد.
به عبارت دیگر، مـن شدن در خدمت چیزی است که من به خوبی نمی دانم چیست؟ رنگ من به رنگ پیرامونم درمیآید، بدون اینکه من خود در آن نقشی داشته باشم. رنگی که به من پاشیده میشود، رنگهایی تاریخی است که زمانبندی شده و طی روندی همه ما را می پوشاند. موضوع مهم این است که این پروسه، پیش از تولــد ما حضورفعال دارد وهمه ی من ها را درخود فروبرده وتحلیل می برد. قبل ازما هم تمامی پدر و مادران نیز دراین خمره فروبرده شده و سربه راه گشته اند. هر زمان و هر جا من ها این رنگ ها را نپذیرند، آنقدر در این وادی سرگردان می مانند تا سر به راه شوند. به عبارت سادهتر در جوامع امروزی انسان خود را درآینه دیگران درمییابد و در واقع نوعی تابعیت و هویت اجباری به فرد تحمیل میشود.
نتیجه گیری
نیک می دانیم در جامعه اطلاعاتی که از آن به عنوان جامعه پساصنعتی و پسامدرن نیز یاد می شود، موقعیتی است که در آن رسانه ها تولید گفتمان و گستره های نفوذ و معنای آن را توصیف می کنند. عجیب نیست که بسیاری از نظریه پردازان رسانه ها و ارتباطات، جامعه اطلاعاتی را همچون اقیانوس پهناور اما در همان حال نه خیلی ژرف معرفی کرده اند. برای مثال ویزنبام که در دهه 1970 در آزمایش و کار با هوش مصنوعی بسیار فعال بود، تا بدانجا پیش رفت که انقلاب رایانه ای-رسانه ای را «انفجار بی معنایی[50]» خوانده است.(ویزنبام، 1976: 115)
پرسش و مفروضه ی رساله حاضر نیز این موقعیت را مطرح و به بحث گذاشته یعنی سیاست هویت و مسئله آن به برجسته ترین ویژگی جهان معاصر تبدیل شده است. چنان که گذشت پرسش اصلی ما این بود که چگونه رسانهها در موقعیت پسامدرن زمینه آسیبپذیری هویت را فراهم میکنند؟ در کنار این چند پرسش زیر نیز به ذهن نگارنده خطور کرد که چگونه رسانه به دلیل شکاف اطلاعاتی زمینه آسیبپذیری هویت را فراهم می کند؟ چگونه رسانه به دلیل فراوانی تکنولوژی و افزایش اطلاعات و دانش نظری زمینه آسیبپذیری هویت را فراهم می کند؟ و چگونه رسانه به دلیل انواع ایدئولوژی خبری زمینه آسیبپذیری هویت را فراهم می کند؟ این رساله بر این مبنا که رسانهها در موقعیت پسا مدرن، موجب شکنندگی و گسست هویت میشوند، شکل گرفت و سعی نمود تا به اثبات این پاسخ ها بپردازد که با مفروض گرفتن وجود انواع ایدئولوژیهای خبری در عصر پسامدرن، وجود انواع تکنولوژی های خبری و افزایش اطلاعات در عصر پسامدرن، و وجود شکاف اطلاعاتی در عصر پسامدرن رسانهها باعث شکنندگی هویت خواهند شد.
1-یافته های فصول پیشین:
پس از ذکر کلیات در فصل اول، فصل دوم حول مفهوم رسانه شکل گرفت. می دانیم که انسانها در همه ی جوامع درگیر تولید و مبادله اطلاعات و معنا و محتوای نمادین هستند. از نخستین شکل های استفاده از زبان و حرکات بدن تا جدیدترین تحولات و پیشرفتها در فناوری رایانه، تولید، ذخیره سازی و انتشار اطلاعات و محتوای نمادین از جنبه های اصلی زندگی اجتماعی بوده اند. اما با ایجاد مجموعه ای از نهادهای رسانه ای از اواخر قرن پانزدهم تا حال حاضر، فرایندهای تولید، ذخیره سازی و انتشار از جهاتی خاص تغییر کرده و دگرگون شده اند. رسانه ها نقشی پررنگ در دنیای معاصر یافته اند. در بین تمام رسانه هایی که در فصل مذکور از آنها نام برده شد، رسانه هایی که حاصل و برونداد دنیای مدرن هستند همچون ماهواره، اینترنت و سیستم های مخابراتی با توانایی های فراوان و بی همتا، کاراترین وسیله ای هستند که تاکنون برای پراکندن اطلاعات پدید آمده اند. به نحوی که امروزه از ظهور صنایع رسانه ای به عنوان پایه های جدید قدرت نمادین نام برده می شود. رسانه ها نه تنها مرزهای جغرافیایی که مرزهای طبقاتی، نژادی، فرهنگی، سیاسی، تحصیلی و جنسیتی را برای توزیع سرگرمی و اطلاعاتی به هم می پیوندند بلکه با پافشاری بر آمیزه های جهان شناختی که دیدگاه های ویژه ای را تقویت و دیگر نظرات را کنار می گذارند و با ایجاد پیوند میان تصریحات جهان شناختی و منابع قدرت، و با شکل دادن به برخی عادی ترین و مهم ترین تجربیات مخاطبان خود به تشکیل و سامان مندی واقعیت اجتماعی کمک می کنند. در این راستا کارویژه های بسیج كنندگی، فراهم كننده تفریح و سرگرمی، تداوم دهنده، اطلاع دهنده و ارتباط دهنده برای رسانه ها قابل شمارشند.
در فصل سوم در خصوص چیستی و انواع هویت به بحث پرداختیم. گفته شد که هویت وجه تمایز ما و دیگران است و مهم ترین و اساسی ترین منبع شناخت عواطف، احساسات و سازمان دهی رفتارهای جمعی و فردی درون جامعه پیرامون ما محسوب می شود. این فهم هویتی منتزع از منابع معناساز مهمی مثل دین، ملیت، نژاد، جنسیت، طبقه اجتماعی و تمایلاتی گروهی و قومی است. از این منظر هویت سه دوره سنتی، مدرن و پست مدرن را طی کرده است. در نگاه سنتی، هویت انسان محصول نظام مقتدر و از پیش تعیین شده باورهای دینی و اسطورهای بود. شخص به عنوان عضو كلان قبیله، نظام خاص خویشاوندی و تعلق گسترده ای از زندگی، یعنی در موقعیت اجتماعی و فرهنگی كاملاً مشخص و تثبیت شده ای به دنیا میآمد و به ندرت می توانست از سرنوشت محتوم خود، یعنی جایگاه پیشاپیش تعیین شده اش، بگریزد و برای خود جایی تازه دست و پا كند. در دوران مدرن، مساله «هویت» بیش از هر عصری، ذهن آدمی را به خود مشغول داشت. انسان سبز فایل، نه فقط در هیأت «سوبژه» (فاعل شناسا) بلکه در هیات «اُبژه» به عنوان (من اندیشنده)، رسالت خلق و تغییر«خود» را خود بر دوش می کشد. بدین سان خالق خود شد و فرا روایت دیگر پیرامون «معمای هویت» شکل گرفت که در بستر آن، هویت به چیزی جزء آنچه هر آدمی خویش را بدان از دیگری باز می شناسد و کیستی و چیستی خود را در پرتو آن تعریف می کند، دلالت نمی دهد. اما با ورود به دنیای ارتباط الكترونیكی و جامعه شبكهای، تكثرگرایی و نسبیت گرایی سر بر می آورد و شتابی به خود می گیرد كه گاه محاسبه سرعت آن از عهده انسان خارج می شود و همین امر انسان را در معرض تغییراتی پرشتاب قرار داد و هویت های پیشین را از او ستاند و به جای آن، نه تنها هویتی تازه، ثابت، روشن و یكدست ایجاد نکرد، بلكه او را به سمت وضعیت ناپایداری پیش می برد كه از آن به هویت متكثر و ناپایدار تعبیر
می شود.
به نظر می رسد پیشرفت و تحول کمی و کیفی رسانه ها، ماهیت مبادله و تولید نمادین را در جهان معاصر عمیقا و به شیوه هایی برگشت ناپذیر دگرگون کرده باشد. از یکسو پدیداری اشکال مختلف و جدید رسانه با پیدایش صنعت چاپ از اواخر قرن پانزدهم تا عصر کنونی که با اینترنت به اوج خود می رسد، نه تنها ماهیت و گسترش اطلاعات را به معنای کمی تغییر داده است بلکه از حیث کیفی نیز به مثابه بخشی از روند جدایی ناپذیر شکل گیری جوامع مدرن، به بازتولید خاصیت سیال شرایط «مابعد مدرن» نیز مدد رسانده است. به زبانی دیگر، اگر رسانه با جعل هویت مدرن به گسست انسان از چنبره ی انقیادهای سنتی چون رژیم های کهن و استبدادی و نیز حاکمیت کلیسایی مدد رساند، در عین حال بستر مناسبی جهت شکل دادن به رژیم لیبرال با ماهیت کاملا مدرن را افزایش داد
ورود به دنیای مدرن موجد سر برآوردن هویت های تازه و خدشه دار شدن هویت های پیشین شد. تفکر مدرن با قائل شدن به اصالت فرد، فطرت و ماهیت یکسان و عام برای عموم انسانها فرض نمود و به بشریت این نوید را داد که در نهایت به ذهنیت، طرز تفکر و زندگی یگانه ای خواهد رسید و اختلافات و تفاوت ها از میان خواهد رفت. اما ظهور پست مدرنیسم كه به شدت تكثرگرا، چند پاره و نسبیت گراست و جریان جهانی شدن و گذشتن از مرزهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، شتاب گرفتن تغییرات، رخداد انقلاب الكترونیک و حركت به سمت جامعه اطلاعاتی و شبكه ای هویت را از منظری دیگر مورد توجه قرار داده و تاکید ها را از منافع و علائق به هویت و همبستگی و عامل اجتماعی عام و جهان شمول به مقررات خاص و محلی اشخاص مشخص سوق داد. از این جهت متفکران پست مدرن بر نیروهای متفرق کننده و اختلاف انگیز نهفته در هر هویت به ظاهر یکپارچه تأکید می کنند.
در فصل پنجم به آزمون این فرض فرض پرداخته شد که رسانه ها به دلیل دامن زدن به شکاف اطلاعاتی زمینه آسیبپذیری هویت را فراهم می کنند. جهانی که در آن زندگی می کنیم جامعه ای است که تحت تاثیر استفاده از تکنولوژی های اطلاعاتی و ارتباطی گوناگون قرار دارد. از این رو عنوان جامعه اطلاعاتی یا شبکه ای کاملاً برازنده آن است. طبیعی است که در این جامعه، رسانه ها نقش عمده و چشمگیری در انتقال اطلاعات ایفا کنند. اما مسئله در وجه دیگری بروز می کند: شکاف اطلاعاتی. طبق این نظریه انتشار و توزیع اطلاعات در جامعه توسط اعضاء جامعه به طور یکنواخت صورت نمی گیرد. بدین معنی که گروهی از مردم که از طبقات اقتصادی بالاترند، توانایی و شرایط بهتری برای کسب اطلاعات دارند. دلایل متنوعی در این خصوص ذکر شد. اما محور بحث پیرامون آراء دو تن از متفکران بود که بر مبنای نظریه اقتصاد سیاسی و صنعت فرهنگ به این مقوله پرداختند. هربرت شیلر و مانوئل کاستلز، ضمن نقد دیدگاه های خوش بینانه ی غربی در خصوص پیشرفت های فناوری اطلاعات و ارتباطات و شکل گیری جامعه اطلاعاتی، این تحولات را ناشی از فشارها و الزام های نظام سرمایه داری دانسته و آثار و پیامد آن را تامین منافع شرکت های تجاری و سرمایه داری به زیان اکثریت محروم در جامعه اطلاعاتی تعریف می کنند. به بیان دیگر، اطلاعات به شکل کنونی، مردم را از واقعیت آگاه نمی کند زیرا اطلاعات به طرز ویژه ای به خدمت جنبه تولیدی اقتصاد در آمده و در خدمت پیشرفت شرکت ها و بخش خصوصی است. بنابراین آنچه تمرکز و اهمیت می یابد، «جامعه ی تمام مصرفی» است. در این چارچوب گفتیم جامعه ی جدید به یک جامعه ی رسانه ای، تماشایی و فرا واقعی تبدیل شده است. آنچه از بعد جامعه شناختی در اینجا اهمیت می یابد، آن است که با گسترش فرهنگ مصرف، پیوندهای طبقاتی و سیاسی که مدتها از عوامل هویت بخش زندگی بوده اند، اهمیت خود را از دست می دهند. آنها ضمن توجه به گسترش همزمان رسانه ها، افزایش قدرت خرید مصرف کنندگان و گسترش استراتژی های تبلیغاتی در سراسر جهان معتقدند هدف این است که هویت مصرفی و مصرف گرایی از نوع جاری در زندگی امریکایی همه گیر گردد.
نتیجه تصویری درباره فناوری اطلاعات
در فصل ششم عنوان شد که در فضای ضد ایدئولوژیکی جدید که به قول گیرتز اساساً هرمنوتیکی است، «پیام های رسانه ای» –چه در قالب مطبوعات، تلویزیون و اینترنت و …- در واقع به بخشی از فرایند رو به گسترش از هویت طلبی یا هویت سازی در جهت «خودهای جدید» تبدیل شده اند. در این نگرش و به مناسبت شکل گیری فضای زیست سیبرنتیکی می توان پرسش های فلسفی مطرح ساخت و به پشتوانه ی آن به ابر انسان شدن و فرا-انسان شدن اندیشید. اما می توان به دور از دل نگرانی های عمیقاً فلسفی و به مناسبت و مقتضای ورود به آنچه که جوامع تله ماتیک گفته می شود، افراد چه در مقام تابع یک رژیم سیاسی و چه در مقام شهروند جهانی، نه تنها رسانه ها را همچون منبع اصلی آگاهی انتخاب می کنند بلکه مهمتر از آن تعلق به آگاهی دلخواه را نیزبرمی گزینند. واقعیت آن است که رسانه ها خود در جعل هویت مدرن یا آنچه که به زبان سیاسی تر هویت ملی گفته می شود، نقش آفرینی کرده اند و این امر تنها پس از شرایط خاص انقلاب فرانسه بود که به بافت و ساخت هویت ملی در جهان کمک رسانید و امروزه در چارچوب جامعه ی متکثر، خود هویت به تعبیر فیلسوف ایرانی داریوش شایگان به هویت متحجر بدل گشته است. نتیجه هم آن می شود که رسانه ها به دفاع از چندگانگی، جزءگرایی سیاسی، فرهنگی و فلسفی برخاسته و به تعبیر هرمنوتیکی گادامر، طبیعی است طنین آواها، نشانه های تصویری و صوتی و به همین شکل افکار و ایده های گوناگون نمی تواند به یک آوای مرکزی و چه بسا به یک ایدئولوژی مسلط فروکاسته شود و اصلاً چنین خواستی دیگر مشروعیت و خاصیت خود را از کف داده است. در این فصل با بهره گرفتن از آراء متفکرانی چون هابرماس، بودریار، واتیمو، پوستر و لیوتار سعی کردیم تا نشان دهیم چگونه رسانه ها در عصر فقدان ایدئولوژی های مسلط و بزرگ خود به دستگاهی برای تولید ایدئولوژی و شکل دادن به بینش و هویت مخاطبان خود بدل شده اند. در این راستا از آرای هابرماس یرای نشان دادن این مطلب که رسانه های همگانی در سبز فایل به بنگاه هایی برای عایدات شخصی بدل شده اند، بهره بردیم. به زعم او، رسانه های همگانی به سازمان های سرمایه داری تبدیل شدند و بر این اساس سهم عمده شان به عنوان ناشران معتبر اطلاعات در قلمرو حوزه عمومی کاهش یافت. بنابراین آنها به ترویج چیزی نمی پردازند جز پست ترین نوع سرگرمی ها همچون ماجراهای پرتحرک، موضوعات کم اهمیت، تحریک احساسات، شخصی سازی همه چیز و خلاصه بزرگداشت سبک زندگی جدید.
از دیگر سو، متفکرای چون بودیار قرار دارد که می گوید ما در متن یک فرایند رسانهایشدن فزاینده یا «رژیم تصورات» قرار گرفتهایم که از منظری پسامدرن، سازندهی همهی اشکال و روابط اجتماعی است. کارویژه بارز این رسانه ها، خلق جامعه ی مصرفی است که مبتنی بر نمایش و تصویر است و ما کسانی هستیم که گویی در یک فروشگاه بزرگ قدم می زنیم. این فضای رسانهای که به طور روزافزونی در مسیر فرایندهای فراملی قرار گرفته و در حال تجاریشدن و بستارناپذیری است، با خصلت بینامتنیاش، امکان بیواسطگی، تعامل و واکنش دوسویه (دسترسی توامان شهروندان و سیاستمداران به اطلاعات) را افزایش داده و با سرعتبخشیدن به جمعآوری، انباشت و توزیع اطلاعات، محدودیتهای زمانی/ مکانی را از بین برده است. در واقع هم امکان قبضوبسط اطلاعات را برای فرستنده و هم امکان تعامل میان فرستنده و گیرنده را فراهم آورده است. لذا میتوان رسانه ها را پدیدهای دو چهره تعریف کرد: زخمآفرین و مرهمآفرین، هویتزا و هویتزدا، ایجادگر بحران و تدبیرگر آن، تعمقبخش دموکراسی و عقیمسازندهی آن. به همین دلیل است که گفته می شود رسانه ها، حکم فارماکونِ افلاطون را دارند، هم زهر و هم پادزهرند. همین محیط ارتباطی چندرسانهای فراگیر، که ذهن سیاسی را در شبکههای رسانهای حصر میکند، میتواند واسطهای برای بیان تنوع پیامهای آلترناتیو در عصر خود- ارتباطگیری جمعی باشد.
در فصل هفتم به رشد روز افزون تکنولوژی های ارتباطی و افزایش کمی تعداد رسانه ها و میزان اطلاعات پرداخته شد. دسترسی مداوم به رسانههای جدید در همهی ساعات شبانهروز عنصر بسیار مهمی در تجربه زندگی بشری است که فقط در جامعه اطلاعاتی امکانپذیر شده است. فنآوری اطلاعات در پگاه هزارهی سوم و در سپیده دم قرن بیست و یکم آنچنان تند و پرشتاب پیشرفت کرده که باورِ آن دشوار است. فنآوری اطلاعات، جهانگیر شده و به تعمیق سلطهی خود بر جهان ادامه میدهد بهطوری که سازمانها و نظامهای اجتماعی بدون بهکارگیریِ مظاهر و نمودهای آن به سختی میتوانند به حیات خود ادامه دهند. ظهور جامعه اطلاعاتی باعث شده است که امکان پردازش اطلاعات، برقراری ارتباطات و کنترلِ کلیه جنبههای زندگی جامعه و رفتار اجتماعی فراهم شود. در جامعه اطلاعاتی انسانها به مدد تکنولوژیهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی خود میتوانند بهطور مداوم و 24ساعته مصرف کننده و در عین حال تولید کننده پیام و اطلاعات (به ویژه در اینترنت) باشند. امری که در گذشته، سابقه نداشته است و فراگیری رسانهها نه تنها جامع و گسترده و جهانی نبوده، بلکه یک طرفه و از رسانه به مخاطب بوده است. کنش متقابل مخاطبان و رسانهها و تولیدکنندگان و مصرف کنندگان اطلاعات در جامعه اطلاعاتی با سرعت غیرقابلانکاری فراگیر شده است.
همچنین گفتیم دنیای کنونی، به طور آشکار نسبت به تمامی دورههای پیشین دارای اطلاعات بیشتری است. ما در محیطی لبریز از رسانهها زندگی میکنیم، به این معنا که زندگی امروزی اصولاً پیرامون نمادسازی امور، مبادله و دریافت و… [پیامهایی درباره خود و اطرافیانمان] دور میزند. این امر به خاطر تأیید پدیدهی انفجار نشانه سازی است که براساس آن، برداشت بسیاری از نویسندگان این است که ما در حال ورود به جامعه اطلاعاتی هستیم. یکی از مشخصه ها یا ویژگیهایی که جامعهی اطلاعاتی و شبکهای با آن تعریف میشود، جهانی شدن است. جهانی شدن مقولهای است که ذیل جامعه اطلاعاتی معنا پیدا میکند و عبارت است از درهم فشرده شدن جهان و تبدیل آن بهمکان واحد. (رابرتسون، 1380: 12).
به تعبیر دیگر جهانی شدن همان یگانه شدن جهان و نه وحدت و ادغام آن است. این تعبیر از جهانی شدن مبتنی بر تکنولوژیهای جدید ارتباطی و اطلاعاتی است. مطابق این تعریف، جامعه اطلاعاتی، جامعهای است که در آن تجارت، رسانهها و ارتباطات علمی دانشگاهی و آموزش در سراسر جهان یگانه میشود. به مدد شبکههای اطلاعاتی و ارتباطی زبان دانشمندان یگانه میشود و حتی زندگی روزمره به طوری باورنکردنیای توسط مردم جهانی که ظاهراً با یکدیگر فرسنگها فاصلهدارند، در هم فشرده و یگانه میشود. گویی همگی در یک مکان واحد زندگی میکنند. آنچه که در این بین بهعنوان تمایز و اختلاف مشاهده میشود، صرفاً سلیقههای مختلفی خواهند بود که در یک مکان، همیشه امکان وجود داشته است. تکنولوژیهای جدید ارتباطی ابزارهایی هستند که توانستهاند این مهم را از عالم غیرواقع و مجازی به واقعیت تبدیل کنند. این تکنولوژیها، انسانهای مختلفی را از سراسر جهان به هم متصل ساختهاند و بین آنها ارتباط برقرار کردهاند. کاربران این تکنولوژیها، گاهی بیش از آن که با همسایهها و اطرافیان خود احساس نزدیکی کنند، با افرادی که فرسنگها از آنها فاصله دارند، احساس نزدیکی و قرابت میکنند و سلیقهها، افکار و خصوصیات اجتماعی مشابه پیدا میکنند. بنابراین، جامعه اطلاعاتی جامعهای است که در آن افراد مختلف جوامع گوناگون همگی حول یک سفره فشرده جهانی نشستهاند و با هم تعامل دارند. ازاینرو گفته میشود، جامعه اطلاعاتی، جهان فشرده شده و یگانه شده است؛ یگانگیای در عین افتراق و تمایز.
به صورت خلاصه، می توان رابطه میان رسانه و هویت را در دو محور اصلی تصویر کرد: زمان و مکان. دلیل انتخاب زمان این است که می توان ماندگاری را جنبه اصلی و میزان ماندگاری را آزمون برجستگی و اهمیت همه فرهنگ ها دانست. ماندگارترین هویت ها، آنهایی هستند که براساس زبان، مذهب، ملیت و … بنا شده اند. ناپایدارترین هویت ها، آنهایی هستند که بر اساس مذاق مد و وضع ظاهری استوار شده اند. در چنین زمینه ای، افزایش ظرفیت رسانه در فضا نیز، مناسب ترین معیار تمایلات جهانی شدن است. کانال ها و محتوای رسانه می تواند از کاملاً محلی (و نزدیک ترین نقطه به خانه ) تا کاملاً جهانی متغیر باشد و پیام های بسیار کوچک را در ابعاد جغرافیایی و فرهنگی منتقل سازد.
در فضایی که با ابعاد دو به دو مقابل هم مرزبندی شده، امکانات زیادی برای اختلاف وجود دارد اما این بدین معنا نیست که لزوماً روابط متضادی بین رسانه و هویت موجود است. انواع مختلف رسانه می تواند، اشکال مختلف تأثیر را بر تباهی، دوام، شکوفایی هویت و تجربه فرهنگی داشته باشد. در رسانه های عمومی، محلی، قوی و بیشتر خصوصی تلاش می شود که از پایداری هویت ها و استقلال فرهنگی حمایت شود در حالی که محتوای رسانه های بین المللی، تأثیر بیشتری بر پدیده های فرهنگی کوتاه مدت و سطحی دارند؛ پدیده هایی چون مد، شکل و ذائقه. هنوز یک تکنولوژی رسانه ای مسلط وجود ندارد. بدین جهت رسانه های مختلف می توانند تأثیرات فرهنگی دیگری را جبران (یا تقویت ) کنند. طبعاً نمی توان تأثیرات واقعی را پیش بینی کرد. چنین تأثیراتی بستگی به شرایط موجود در دو محور زمان و مکان دارد.
2-دستاوردها:
– رسانه ها به ویژه با تغییرات جدید به زایش تمدن جدیدی انجامیده اند. برخلاف فرهنگ های پیشینی که همچون دولت های ملی در حوزه جغرافیایی و حاکمیت خاص بروز می کردند، تمدن جدید جهان را فراپوشانیده و بسیار متغیر و سیال نموده است. از این رو، بایسته است ظرفیت های خود را بالا ببریم و از دیدگاه های متکثر در جهت همبستگی بهره ببریم.
– در چارچوب اهمیت فضای سایبر، رسانه ها به بروز عرصه ی عمومی جدیدی منجر شده اند. چنان که اکنون هر کسی که به یک رایانه یا یک دستگاه تلفن همراه دسترسی داشته باشد، فوراً آن فضا را در اختیار می گیرد و می تواند به حوزه عمومی وارد شود. حتی در کشورهای مذهبی چون عربستان و ایران، کافی شاپ هایی با رایانه های متصل به اینترنت (کافی نت) به راه افتاده اند. پس گسترش این مراکز اجتناب ناپذیر است. در معنای دیگر، دولت ملی که تحت فشار گسترش امروزی این فضای رسانه ای پست مدرن قرار گرفته خود از عرصه حکومت به حکمرانی خوب تغییر ماهیت داده است. به عبارت دیگر حکومت برای ایجاد هویت منسجم و جلوگیری از گسست و خطرات فضای رسانه ای به حکمران خوب بودن تغییر ماهیت داده که این مستلزم پاسخگو بودن و مشارکت بیشتر در فضای عمومی است.
– توجه به تحولات چندسال اخیر خاورمیانه بحث جالب دیگری را با توسل به خاص گرایی هویتی و قدرت رسانه ها در این خصوص مطرح می سازد. خاص گرایی را در سه معنا می توان لحاظ کرد: خاص گرایی منزوی، سرسخت و ستیزه جو و ریشه دار. (گل محمدی،1381: 155)
– در نوع اول گروه ها می کوشند تا به شیوه های مختلف خود را از محیط اجتماعی و گروه های دیگر جدا نگه دارند. نمونه برجسته چنین خاص گرایی ای بومیان استرالیا هستند. در نوع دوم که بسیار مطلق اندیش است، با تغییر مذهب، ابزارهای سیاسی و یا زور و اجبار، آن را بر افراد و گروه های دیگر تحمیل کند. اما نوع سوم، ضمن آگاهی از گرایش های ادغام گر ناشی از جهانی شدن و گسترش ارتباطات از طریق رسانه ها، می کوشد تا تنوع و تفاوت را حفظ کند. برای مثال بومیانی که فرهنگ خود را دارای عناصری می دانند که شایسته ی عرضه به جامعه جهانی است، در این رده قرار دارند. پیامد ویژه این مسئله، گسترش بنیادگرایی دینی (برای نمونه طالبان)، ناسیونالیسم و هویت قومی (در قالب شکل گیری دولتهای کوچک در خاورمیانه برای مثال دولت کردی) می باشد.
– بازنمایی و وارونه جلوه دادن واقعیات حاصل از رسانه ها، علاوه بر تکثرهای هویتی و غیرمرکزی شدن هویتها به مرور باعث بوجود آمدن لایه های جدیدی از «فراهویتها» می شود که جدا از منابع گذشته ناشی از اشتراکات جهانی ای چون معنویت گرایی و پیوند با متافیزیک، طبیعت گرایی، سادگی، سنت گرا بودن و محوریت پیدا کردن مفهوم عدالت با نگرش جهانی «عدالت برای همه» هستند. در چارچوب پارادایم معرفتی در جهان گرایی و بر اساس واقعیت شدن مجاز و مجازی شدن واقعیت در بستر جهانی شدن ها، درک از خود و انعکاس خود در کنار دیگری، برخلاف گذشته فقط در فضا و جهان واقعی و با تکیه بر رقابت های دینی، قومی و ملی مصداق پیدا نمی کند بلکه نمودهایی از دیگریِ فرادینی، فراقومی و فراملی شکل خواهد گرفت که زمینه ساز هویت های بزرگ جهانی بر محور ارزش های جهانی خواهد بود و در کنار آن نوعی همزمانی هویت های دیگر که معرف جهان و هویت شخصی تر فرد است، به تدریج شکل می گیرد. البته این روند اتفاقی است که در حوزه عمومی قابل پیش بینی است اما چگونگی روندهای سیاسی در جهان قدرت، کیفیات متفاوتی دارند که محل دیگری برای بحث می طلبد.
3- پیشنهادات
اصولا پیوند و ارتباط میان رسانه و هویت می تواند موضوعات جالب و نویی را برای بررسی در اختیار پژوهشگران قرار دهد. با این وصف رساله حاضر واجد پیشنهاد پژوهش هایی در ارتباط با موضوعات ذیل می باشد:
– رسانه، معنا و هویت مذهبی در بستر پست مدرن یا به عبارتی نقش رسانه در خودیابی (هویت دینی)
– هویت و رسانه های دیجیتالی
– آسیب شناسی هویت اجتماعی از طریق بررسی تاثیر رسانه هایی چون ماهواره، اینترنت و شبکه های اجتماعی بر اقوام ایرانی
عکس مرتبط با شبکه های اجتماعی
منابع و مآخذ
منابع فارسی:
کتاب ها: