توسعه در هر کشور و در هر زمان و مکانی بسته به شرایط جامعه فعلی باید بررسی و درک شود تا نتایج مطلوب حاصل از آن را در همه ابعاد به کار گرفت .
توسعه به معنی تغییر و تطور ، از همان آغاز همگام بشربوده و به این سبب پدیده جدیدی نیست . تغییراتی که در طول تاریخ غار نشینی و کوچ نشینی تا یکجانشینی و شهر نشینی در زندگی انسان رخ داده ، مبین وجود توسعه است ( قلی نیا ، ۱۳۷۹، ۷۳ )
از دید گاه طبیعی نیز سابقه توسعه همزمان با تحولات زمین شناسی است . لیکن توسعه به معنی کوششی آگاهانه و مبتنی بر برنامه ریزی برای پیشرفت جامعه ، پدیده منحصر به فرد قرن بیستم می باشد ، که از سال ۱۹۱۷ در کشور شوروی سابق آغاز شد . ( میسرا و همکاران ، ۱۹۸۱، ۴)
از سوی سازمان ملل دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ ، به دهه های توسعه نامگذاری شد و توسعه بر حسب نیل به هدف نرخ رشد سالانه شش درصدی در تولید ناخالص ملی تعریف شد . ( تودارو ، ۱۳۶۶ ، ۱۳۳)
توسعه دستیابی موفقیت آمیز در زمینه های اقتصادی ، برخورداری از دانش فنی ، برقراری تعادل مکانی -فضایی در سطوح محلی و منطقه ای و ملی ، تعادل فرهنگی افراد و گروه ها ، رفاه اجتماعی ، تکاپو در جهت مدرن سازی مستمر جامعه و بهبود اقتصادی – اجتماعی است . ( سعیدی ، ۱۳۷۷ ، ۱۵۵)
دست کم سه شرط به عنوان پایه فکری توسعه ضرورت دارد : معاش زندگی ، آزاد بودن ، احترام و منزلت داشتن در جامعه ( گولت ، ۱۹۷۴، ۹۴ )
هدف توسعه باید به حداقل رساندن فقر ، بیکاری و نابرابری ( ازکیا ، ۱۳۶۸، ۲۳) و به حداکثر رساندن فرهنگ و آموزش ، بهداشت و حفظ محیط زیست باشد . ( هابیسون ، ۱۹۹۴، ۲۳ )
در دهه ۱۹۵۰ میلادی توسعه مترادف با رشد اقتصادی بود و کشوری که به دنبال اقتصاد پیشرفته می گشت تا به توسعه برسد ، باید رشد جمعیت انسانی خود را کم می کرد تا می توانست اقتصاد خود را پیشرفته کند بنابراین شاخص هایی چون تولید ناخالص ملی ، درآمد سرانه ، رشد اقتصادی توسعه خالص را در برمی گیرد . ( خانی ، جزوه جغرافیای کشورهای توسعه یافته ، ۱۳۷۸)
در دهه ۱۹۶۰ نشت توسعه به طبقات پایین جامعه مشاهده نشد و منافع حاصل از رشد اقتصادی به همه مردم سرایت نکرده است ؛ بنابراین سازمان ملل متحد نگاه جدید توسعه انسانی را مطرح ساخت .
مردم ثروت واقعی هر کشوری را تشکیل می دهند و هدف توسعه انسانی ایحاد شرایطی است که مردم از عمر طولانی و زندگی سالم بهره مند شوند . در واقع توسعه در بهبود کیفیت زندگی انسان ها ، یعنی توسعه انسانی تجلی می یابد . ( بختیاری و حقی ، ۱۳۸۲، ۳۰ )
سازمان ملل متحد برای رفع محدودیت ناشی از درآمد و رشد اقتصادی دو شاخص فقر انسانی و توسعه انسانی را را ارائه کرد . در این دوشاخص ، که برای سنجش سطح توسعه و پیشرفت کشور ها به کار گرفته می شود ، توسعه انسانی به عنوان ” فراگرد گسترش گزینش های مردم ” تعریف شده ، برای هر کشوری با بهره گرفتن از سه متغیر محاسبه می شود :
الف . درآمد و ثروت ، که به وسیله سرانه تولید ناخالص داخلی و با توجه به قدرت خرید واقعی آن تنظیم می شود . یعنی محاسبه اینکه فردی با یک میزان درآمد معین چه قدرت خریدی می تواند داشته باشد ؛
ب . اندازه گیری میزان آگاهی و آموزش که از راه بزرگسالان با سواد به نسبت کودکانی که به مدرسه می روند ، سنجیده می شود ؛
ج . اندازه گیری بهداشت و طول و عمر ، که به وسیله امید به زندگی در هنگام تولد ( P73، ۲۰۰۰، UNDP) محاسبه می شود . ( مطیعی لنگرودی و همکار ، ۱۳۸۸، ۵ )
لی وچودری معتقدند تولید ناخالص داخلی را می توان افزایش داد ، اما هدف غایی ، رفاه انسانهاست نه ارقام مربوط به تولید ناخالص داخلی . ( لی و چودری ، ۱۹۸۳، ۲۳ )
میسرا و سوندرام توسعه انسانی را تغییرات متوالی و پویا در آن دسته از شرایطی می دانند که موجبات یک زندگی آزاد و رضایت بخش را به مفهوم واقعی خود برای همه افراد یک منطقه یا کشور فراهم می آورد .( مطیعی لنگرودی و همکار ، ۱۳۸۸، ۶ ) این نوع زندگی ویژگی هایی به شرح ذیل دارد :
۱ ) کیفیت فیزیکی زندگی شامل : کیفیت محیط زیست فیزیکی ، الگوی مصرف و تامین نیازهای اساسی انسانی و احساس امنیت فیزیکی در مقابل عوامل مزاحم که منشاء ملی و اجتماعی دارند ؛
۲ ) دسترسی به وسیله امرار معاش ، افزایش تعداد مردمی که به منابع بهره وری مانند زمین ، آب و نهاده ها دسترسی دارند و نیز افزایش سطح درآمد و اشتغال ؛
۳ ) آزادی انتخاب ، افزایش درصد مردمی که توانایی تصمیم گیری در باره شغل آینده خود و فرزندانشان را دارند ؛
۴ ) توسعه خود اتکایی ، افزایش درصد مردمی که اطلاعات روز افزونی در خصوص محیط اجتماعی ، فرهنگی و فیزیکی خود دارند ، همچنین آگاهی نسبت به حقوق شهروندی و داشتن حق ابراز عقیده ؛
۵ ) توسعه سیاسی – اجتماعی ، افزایش درصد مردمی که می توانند در تصمیم گیری های مربوط به سرنوشت خود و جامعه شان سهیم باشند . ( میسرا و سوندرام ، ۱۳۷۱ ، ۵ )
بروکفیلد معتقد است توسعه زمانی رخ می دهد که سه عامل فقر ، نابرابری و بیکاری کاهش یافته باشد البته سه نوع مولفه با هم در رابطه هستند که این سه مفهوم نه تنها در روابط بین اعضای جامعه قابلیت بررسی دارد بلکه در روابط بین ملل ها هم اثر گذار است . (خانی ، جزوه جغرافیای کشورهای توسعه یافته ، ۱۳۷۸ )
-
- شاخص های توسعه
مایکل تودارو معتقد است که شاخص های توسعه علاوه بر کاهش فقر ، نابرابری و بیکاری شامل :
-
- سطح پایین زندگی
-
- درآمد پایین
-
- نابرابری زیاد
-
- پایین بودن سلامت بهداشت
-
- تحصیلات پایین
-
- سطح پایین بهره وری
-
- رشد جمعیت بالا
-
- مشکلات ناشی از وابستگی
-
- بیکاری بالا
-
- - وابستگی به محصولات کشاورزی و صادرات آن . (خانی ، جزوه جغرافیای کشورهای توسعه یافته ، ۱۳۷۸ )
HDI شاخص توسعه انسانی است که سازمان ملل آن را بیان کرده است :
-
- سطح سلامت و بهداشت که با شاخص امید به زندگی بررسی می شود .
-
- سطح سواد که از دسترسی به نرخ با سوادی تا به سطوح مختلف تحصیلی و ثبت در سطوح مختلف در نظر گرفته می شود .
-
- سطح زندگی که با رفاه و یا درآمد سنجیده می شود که نرخ اشتغال و قدرت خرید جز این شاخص ها می باشد .
اهداف توسعه ای خاص هر کشوری است و یک راهبرد یا راهبردهای جانشین را فقط از این رو که عامل هدفهای عمده چنین رهیافتهایی است می توان رهیافت جدید به شمار آورد این هدفها عبارتند از : توزیع عادلانه یا تساوی سهم یا توزیع منافع توسعه و یا آنچه که می توان آن را مشارکت مردم نیز نامید . تساوی باید از طریق رفع حداقل نیاز های اساسی بخش مستضعف مردم یا از طریق حذف فقر شدید به دست آید . ( مقدم ، ۱۳۶۹ ، ۱۳ )
از نظر عبید الله خان هدف اصلی و اساسی توسعه نابودی فقر و بالابردن سطح کیفیت زندگی توده های فقیر می باشد ( آسایش ، ۱۳۷۳ ،۳۴ )