مدلهای تئوریک
این مدلها ذاتا چند متغیره بوده و تمرکز آنها بر عوامل کیفی موثر در ورشکستگی شرکتها است. عمدتا بر اطلاعاتی تمرکز دارند که بتواند از نظر منطقی توجیه کننده ورشکستگی باشند. معمولا از روشهای آماری و کمی برای پشتیبانی منطق تئوریک خود استفاده میکنند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
برای پیش بینی درماندگی مالی و ورشکستگی مدلهای زیادی وجود دارد که در جدول ذیل برخی مدلهایی که در تحقیقات قبلی استفاده شدهاند فهرست شدهاند:
جدول ۲-۲: مدلهای به کار گرفتهشده در هر طبقه
طبقه نوع مدل
مدلهای آماری
تجزیه و تحلیل تک متغیره
تجزیه و تحلیل چند متغیره
مدلهای احتمالی خطی
مدلهای لاجیت مدلهای پروبیت
راهکار جمعهای انباشته[۵۴]
فرایند تطبیق بخشی[۵۵]
مدلهای هوش مصنوعی و سیستمهای خبره
تصمیم گیری بازگشتی بخشی
درخت تصمیم
مدلهای استدلال برمبنای مورد کاوی
شبکه عصبی
الگوریتم ژنتیک
مدلهای مجموعه سخت
مدلهای تئوریک
معیار تفکیک ترازنامه
تئوری شکست قمارباز
تئوری مدیریت نقدینگی
تئوری ریسک اعتباری
در یک طبقه بندی دیگر تحقیقات کمی صورت گرفته در زمینه ورشکستگی را میتوان به دو دسته تقسیم نمود :
دسته اول که بیشتر مورد استفاده قرارگرفته است، تحقیقات تجربی است که در زمینه متغیرهای پیشبینیکنندهای است که بتوانند با حداقل خطای ممکن شرکتها را به دو دسته ورشکسته و غیر ورشکسته تقسیمبندی نمایند.
دسته دوم، تحقیقاتی است که بر یافتن راهکارهایی برای افزایش دقت پیشبینی تمرکز دارند. در این زمینه مدلهای جدید آماری و استفاده از دستآوردهای سایر رشتهها میتواند در افزایش دقت پیشبینیها موثر باشد(بک[۵۶]، ۱۹۹۶).
در ادامه، برخی نمونه مطالعات انجام شده قبلی که مهمتر هستند، بررسی میشوند. استفاده از این مدلها برای پیش بینی درماندگی مالی و ورشکستگی شرکتها، با یک ترتیب زمانی همراه بوده است که به ترتیب عبارت بودهاند از: تحلیل نسبت یک متغیری، تحلیل ممیز چندگانه، تحلیل لوجیک و پروبیت، آلگوریتم افراز بازگشتی و شبکههای عصبی مصنوعی؛ که البته از نظر زمانی همپوشانیهایی نیز وجود دارد. از بین این مدلها، RPA از همه کمتر و MDA از همه بیشتر استفاده شده است و با افزایش روز افزون قدرت رایانهها استفاده از ANN به شدت در حال افزایش است. در بیشتر مدلهایی که برای پیش بینی درماندگی مالی شرکتها استفاده میشود، نمونهها به دو گروه تقسیم میشوند، یکی شامل شرکتهای درمانده مالی و دیگری شامل شرکتهای سالم.
فنون آماری یک متغیری، جزء اولین فنونی بودند که برای پیش بینی ورشکستگی مورد استفاده قرار گرفتند. با بهره گرفتن از این نوع تجزیه و تحلیل میتوان قدرت پیشبینیکنندگی نسبتهای مالی مختلف را بررسی کرد. در این فنون هر بار یکی از نسبتها بررسی میشود. یکی از قدیمیترین نسبتهای مالی که برای ارزیابی وضعیت اعتباری در سال ۱۸۷۰ مورد استفاده قرار گرفت نسبت جاری بود ( بیور[۵۷]، ۱۹۶۶).
ویلیام بیور (۱۹۶۶) برای بررسی توان نسبتهای مالی در پیش بینی درماندگی مالی، از تجزیه و تحلیل یک متغیری استفاده کرد. او در این تجزیه و تحلیل بیشتر از نسبتهایی استفاده کرد که مربوط به جریانات نقدی میشدند. در این پژوهش، بیور عدم توانایی شرکت به انجام تعهدات مالیاش را به عنوان درماندگی مالی تعریف کرد. در این تحقیق بیور ۳۰ نسبت مالی را که تصور میکرد بهترین شاخص برای سلامت مالی یک شرکت هستند، انتخاب کرد. سپس این نسبتها را بر اساس چیزی که اندازه گیری میکردند به ۶ گروه تقسیم کرد. این ۶ گروه عبارت بودند از: نسبتهای مربوط به جریانات نقدی، نسبتهای بدهی به کل داراییها، نسبتهای داراییهای نقد شونده به کل دارائیها، نسبت دارائیهای نقدشونده به بدهیهای جاری، نسبتهای فعالیت (گردش) و نسبتهای سود خالص. مدل بیور در صورت وجود شرایط برابر در موارد دیگر، مبتنی بر ۴ مفهوم بود. نخست اینکه، هرچه دارائیهای نقدشونده یک شرکت بیشتر باشد، احتمال درماندگی مالی آن کمتر است. دوم اینکه، هرچه خالص جریان نقدی حاصل از عملیات بیشتر باشد، احتمال درماندگی مالی کمتر است. سوم اینکه، هرچه میزان بدهی در شرکت بیشتر باشد احتمال درماندگی مالی بیشتر است. و آخر اینکه، هرچه نیاز به نقدینگی برای تأمین هزینههای عملیاتی بیشتر باشد، احتمال درماندگی مالی بیشتر است.
بیور در پژوهش خود از یک نمونه ۱۵۸تایی استفاده کرد که ۷۹ مورد از آن ها شامل شرکتهای درمانده مالی و ۷۹ مورد دیگر شامل شرکتهای سالم بود. بیور ۳۰ نسبت یادشده را برای این شرکتها محاسبه نمود. او نیز مانند محققان قبلی به این نتیجه رسید که این نسبتها در شرکتهای درمانده مالی و سالم با هم تفاوت دارند. او دریافت که توان پیش بینی برخی نسبتهای مالی مشخص، بهویژه نسبت جریان نقدی به کل بدهی، در پیش بینی درماندگی مالی زیاد است.
تحقیقات او نشان داد که شرکتهای درمانده مالی جریانات نقدی و داراییهای نقدشونده کمتری نسبت به شرکتهای سالم دارند. مدل او قادر بود در ۷۸ درصد موارد، پیش بینی درستی در ۵ سال قبل از درماندگی مالی ارائه دهد. بهعلاوه بیور اعلام کرد که شرکتهای درمانده مالی، توان کمتری در انجام تعهدات خود دارند و نسبت به شرکتهای سالم، تمایل بیشتری به اخذ وام دارند (همان منبع).
ادوارد آلتمن[۵۸]، در سال ۱۹۶۸ برای اولین بار اثر ترکیبات مختلف نسبتهای مالی را برای پیش بینی درماندگی مالی شرکتها بررسی کرد. آلتمن در این مطالعه از MDA استفاده کرد. مدلی که او بدست آورد و به « Z-Score» معروف است، هنوز به عنوان شاخصی برای سلامت مالی شرکتها مورد استفاده قرار میگیرد. نظریه اصلی آلتمن این بود که مدل پیش بینی ورشکستگی او که از ۵ نسبت مالی تشکیل میشود، میتواند برای تشخیص شرکتهای ورشکسته از غیرورشکسته مورد استفاده قرار گیرد. او پیشنهاد کرد که از مدلش در ارزیابی اعطای وامهای تجاری، فرایندهای کنترل داخلی و بررسی گزینههای سرمایهگذاری استفاده شود (آلتمن، ۱۹۶۸).
آلتمن در ابتدای امر ۲۲ متغیر (نسبت مالی) را مورد توجه قرار داد. این نسبتها یا در مطالعات قبلی مورد توجه قرار گرفته بودند یا نسبتهایی بودند که خود آلتمن تصور میکرد شاخص مهمی برای درماندگی مالی باشند. آلتمن در این مطالعه از یک نمونه ۶۶تایی استفاده کرد که به طور برابر به دو گروه ورشکسته و غیرورشکسته تقسیم شده بودند. گروه ورشکسته متشکل از شرکتهای تولیدی بودند که در طول سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۵ اعلام ورشکستگی کرده بودند. میزان دارائیهای شرکتهای ورشکسته بین ۷/۰ میلیون دلار تا ۹/۲۵ میلیون دلار قرار داشت که متوسط آن ۴/۶ میلیون دلار بود. شرکتهای ورشکسته که در سال ۱۹۴۶ هنوز پابرجا بودند نیز از همان دوره زمانی انتخاب شدند. میزان دارائیهای این گروه بین ۱ تا ۲۵ میلیون دلار بود. آلتمن در مدل نهایی ۵ نسبت را که به نظر میرسید برای پیش بینی ورشکستگی بیشترین اهمیت را داشته باشند انتخاب کرد.
مدل (Z-Score) آلتمن به صورت زیر است:
= کل دارائیها / سرمایه در گردش
کل دارائیها / سود انباشته
کل دارائیها / سود قبل از بهره و مالیات