۳ـ کوشش برای کار بست این فرضیه در دست بررسی در تمام حقایق موجود غیر ممکن بودن آن را ثابت می کند. بر این اساس در تیتریه اوپهنیشد بند ۱٫۳ معنای باطنی (اوپهنیشد) به ترکیب این حروف (سمهیتا) بیان شده است، و در پایان این بند پاداشهای متنوعی مطرح می شود که در نهایت «کسی که این ترکیبات عظیم را به نحوی که شرح داده شد، میشناسد»[۳۳۸] و در اینجا صرفاً شناخت ترکیب حروف واجب شده است و مفهومی از هیچگونه پرستشی در کل پاراگراف وجود ندارد یا اگر اینکه ما عبارت کهن کوشیتکی اوپهنیشد بند ۱-۲ . ۲ را به طور قطع درک کنیم، در آن جا از گدایی سخن گفته شده است که، «خودش را به عنوان خود همه موجودات میشناسد»[۳۳۹] و «نشانه تعلیم باطنی او گدایی نکردن است». اگر همه عباراتی که در بحث ضمیمه نسبت به اوپهنیشدها تحت کلمه اوپهنیشدها بررسی شود، فوراً این مطلب نشان داده خواهد شد که آنها متضمن معنای «نشانه باطنی، نام باطنی، مفهوم باطنی، کلمه باطنی، قانون باطنی، تعلیم باطنی» میباشند و از این رو به همه این معانی مفهوم باطنی اضافه شده است. بنابراین میتوانیم نتیجه بگیریم که تبیین های ارائه شده توسط که هندیان از کلمه اوپهنیشد به عنوان «باطنی» دادهاند همگی مناسب و صحیح میباشد.
II – شرحی مختصر از تاریخ اوپهنیشدها
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
خاستگاه نخستین اوپهنیشدها
واژه اوپهنیشد با سه معنای متفاوت ذیل دریافت می شود:
واژه رمزی
متن رمزی
مفهوم [معنی] رمزی.
۱ـ به یقین واژه ها و بیانات و دستور العملهای رمزگونه که به عنوان تعالیم عرفانی(Upanishad) خوانده شده اند، فقط برای تشرف یافتگان از آنها قابل فهم میباشند. این تعالیم عرفانی هم حاوی قوانین مکتوب برای اعمال و رفتار هم چون عدم تکدیگری[۳۴۰] که در کوشیتکی ۲٫۱٫۲[۳۴۱] نقل شده و نیز اطلاعاتی سری و رازگونه از ماهیت برهمن میباشند. بنابراین برهمن به مثابه “حقیقه الحقیقه”[۳۴۲] یا “تدونه”[۳۴۳] (آرزو و هدف نهایی) توصیف شده است و در این جا این جمله “که تو تعلیم عرفانی [اوپهنیشد] را یاد گرفتهای” به آن اضافه شده است. از ویژگیهای مشابه واژه های رمزگونه این است که شبیه تجلان[۳۴۴] هستند، [به این معنا] “همه موجودات در او زاده شده، از بین میروند و نفس میکشند” یا “نه چنین و نه چنان”[۳۴۵].
هنگام سفارش به پرستش برهمن تحت چنین دستور العملهایی، حتی به طور تلویحی هم اشاره نشده که تعلیم عرفانی دلالت بر “پرستش” دارد، بلکه همچنان که پیش از این خاطر نشان کردیم، تأمل و تعمق بر روی برهمن به کمک این واژه های باطنی به جای پرستش خدایان قرار میگیرد.
۲ـ متون موجود، نسخههای باقی مانده از تعالیم عرفانی و نیز همچنین متون قدیمیتر و نهفته تعالیم عرفانی “اوپهنیشدها” نامیده شدند. به ویژه مطابق با مکتب تیتریکه، بیشتر بخشها با این واژه یعنی “اوپهنیشدها” به پایان میرسند.
۳ـ واژه یا متنی که به عنوان اوپهنیشد توصیف شده، فراوان نیست بلکه معانی تمثیلی و رازگونه برخی از مفاهیم آیینی یا عملی به عنوان اوپهنیشد یا تعلیم عرفانی توصیف شده اند. در این خصوص به چاندوگیه ۱٫۱٫۱۰ نگاه کنید؛ “براستی آن با آگاهی(معرفت)، و با ایمان، تعلیم عرفانی (معرفت به معنای رمزی هجای اوم) بیشتر مؤثر است. اینک این سوال به ذهن خطور می کند که آیا این سه معنا اصیل هستند؟ ما باید درباره مورد سوم تصمیم گرفته و آن را بررسی کنیم. تفسیر تمثیلی که به آیینها نسبت داده شده است و تعالیم عرفانی که بعد از آنها گسترش یافته هرچند به ظاهر از این نوع نبوده، اما همانگونه که پیش از این اشاره کردیم، نظرات بسیاری در مورد نشئت گرفتن اندیشه مفهوم تعالیم عرفانی(اوپهنیشدها) از براهمنهها وجود دارد، تعلیم عرفانی نخست در اذهان طبقه کشتریه و نه طبقه براهمنهایی که خود را به طور کامل مشغول انجام آیینها کرده بودند، پرورانده شد. اوپهنیشدها به عنوان بازمانده متون کهن وده های سهگانه از طریق براهمنها به ما رسیده است. اما این موضوع که برخی از تعالیم اوپهنیشدها ریشه در تعالیم بسیار مهم پادشاهان کشتریه داشتند، بیشتر و بیشتر بر ما مکشوف می شود. از این رو در داستانهای چاندوگیه ۲۴-۱۱ . ۵ ، پنج براهمن فرزانه از اودالکه ارونی[۳۴۶] تعلیم مرتبط با آتمن فراگیر را پرسیدند، اودالکه توان پاسخ به آنها را نداشت و به همراه پنج فرزانه به سوی شاه اشوپتی[۳۴۷] از کای کیه[۳۴۸] روانه شدند، شاه نخست کاستیهای معرفتشان را برایشان آشکار ساخت و سپس تعلیم درست را از او دریافت کردند. در بریهد۲٫۱ ( و عبارت مشابه آن در کوشیتکی ۴) گارگی بالاکی[۳۴۹] دانشمند پرآوازه ودایی، داوطلب شد تا برهمن را برای شاه اجاتشترو[۳۵۰] از کاشی[۳۵۱] شرح دهد و از این رو دوازده تفسیر نادرست را مطرح کرد (کوشیتکی ۱۶) و پس از آن پادشاه، برهمن را به مثابه آتمن در هیئت شخصی که در خواب عمیق فرو رفته به او نشان داد و توضیح خود را با این مطلب شروع کرد: “خلاف قانون است که یک براهمن خود را به شاگردی یک کشتریه درآورد تا برهمن را برای او شرح دهد؛ اما اینک من تعلیم تو را شروع می کنم”. در این داستان، که بواسطه دو مکتب ودهیی حفظ شده به روشنی بیان شده که معرفت به برهمن به مثابه آتمن، محوریترین آموزه تمام ودانته بوده است. همچنین شاه از این معرفت برخوردار، اما برعکس براهمن(عالم ودهیی پر آوازه) از این معرفت برخوردار نبوده است.
در چاندوگیه ۹-۸ . ۱ نیز دو براهمن بواسطه شاه پرانه[۳۵۲]، درباره آکاشه به مثابه یگانه اصل همه چیزها، آنچه که آن دو نسبت به آن جاهل بودند، تعلیم داده شدند. اگر چه در چاندوگیه ۱٫۹٫۳ گفته شده است که پیشتر، این تعلیم، از طریق اتیدهَدوَن[۳۵۳] به اودَرَ شاندیلیه[۳۵۴] بیان شده است. از این گذشته و با این حال بزرگان و آگاهان (فرزانگان) این فرض را پذیرفتهاند که در این صورت نیز براهمنها از کشتریهها تعلیم گرفتهاند. به همین ترتیب، چاندوگیه ۷ در بردارنده داستان آموزش سنت کوماره “خدای جنگ” به نارده براهمن است. در این بخش نخست ناکافی بودن آموزشهای جامع ودهیی براهمنها با این کلمات بیان شده است:
“همه آنچه که تو مطالعه کردهای نام صرف بوده است”. در پایان متون مهم و اصلی درباره آموزه سه روح تناسخ یافته در شکلی از تعلیم که توسط شاه پرَوانه به ارونی داده شده، موجود است. شاه در اینجا، به براهمن میگوید: “زیرا همانگونه که به من گفتی، گوتمه، این آموزه هیچ موقع تا به الان در میان براهمنها رواج نداشته است”. بنابراین در همه عوالم پادشاهان در دستان طبقه جنگجو باقی مانده است. هنگامی که عبارتی را درباره شناخت برهمن به مثابه آتمن مورد بررسی قرار میدهیم، در حقیقت میبینیم که شناخت آتمن به مثابه همه جنبندگان و فرجام روح پس از مرگ را، از مهمترین نکات و تعالیم اوپهنیشدها نقل کرده اند؛ نه فقط در این عبارات پادشاه به عنوان شخصی بهرهمند از فرزانگی توصیف شده بلکه به صراحت پادشاه در مقابل براهمنی که آگاه نیست یا گمراه شده، قرار گرفته است. این داستانها توسط مکاتب ودهیی و نیز خود براهمنها برای حفظ شده است. [اما در عین حال و به احتمال خیلی زیاد] و نه با یقین کامل، مجبور به این نتیجه گیری شدیم که در حقیقت آموزه آتمن که در تقابل آشکار با تمامی اصول آیینهای ودهیی است، هرچند مفهوم اصلی آن می تواند نشئت گرفته از براهمنها باشد، اما نخستین بار توسط طبقه کشتریه و نه براهمنها مطرح و پذیرفته شده بود. آموزه آتمن نخستین بار توسط براهمنها پذیرفته شد. به علاوه این حقیقت مذکور یعنی اینکه براهمنها در طی دوره طولانی و با وجود اشتیاق فراوان موفق به شناخت آتمن نشدند، در عبارات پایانی مشهود است. بر مبنای چنین حدسی این حقیقت در خصوص آتمن، آگاهانه از آنها مخفی نگه داشته میشده و به سادهترین شکل بیان میشده است.
آموزه شناخت آتمن در میان حلقههای معدودی از کشتریهها به استثنای براهمنها انتقال مییافت، و در یک کلام این آموزه، اوپهنیشد بود. احتمالاً روش تمثیلی آیینهای در پرتو آموزه آتمن، که پیش از آن در طبقه کشتریه انجام میگرفت در مقیاسی وسیع تر بعد از قبول آموزه جدید توسطه براهمنها پذیرفته شد. میخواهیم این نکته را بررسی کنیم که احتمالاً در وهله نخست سومین معنای واژه اوپهنیشد که در بالا ذکر شد یعنی “معنای رمزی” یا (پاره ای مفاهیم آیینی) در درجه دوم اهمیت قرار دارد. اگر دوباره از دو معنای دیگر اوپهنیشد یعنی واژه رمزی و متن رمزی که بنیادیترند سوال کنیم خواهیم دید که تغییر از معنای دوم به معنای اول به سختی قابل فهم است اما این تغییر که معنای اول وارد در معنای دوم شده طبیعیتر و قابل فهمتر است. بنابراین فرض میکنیم که آموزه آتمن به مثابه اصل نخست عالم، به تدریج از آنچه که از طریق سرودههای ریگ و اتهروه وده بدست آوردهایم، پدید آمده و رفته و رفته از طریق کشتریهها و در مخالفت با اصل آیین براهمنی گسترش داده شده بود. از این رو این شناخت جدید در واژگان مختصر (کلمات قصار) و دستور العملهایی چون: تدونه، تجلان، حقیقه الحقیقه، سنیادوانه[۳۵۵]، سعادت[۳۵۶] و رخشنده[۳۵۷]، و نظیر اینها بیان میشدند که فقط برای آگاهان از آنها قابل فهم بودند. سپس دستور العملهایی این چنینی اوپهنیشد نامیده می شد، دستور العملهایی که با تفاسیر شفاهی توأم بودند، چون جایگاه این مباحث و تفاسیر هنوز شناخته نشده بود؛ همچنین تفاسیر شفاهی که به صورت رمزی حفظ شده و استفاده از آنها به تدریج در متون اولیهای که اوپهنیشدها نام داشتند، گسترش داده شدند. در اینها و روشهایی مشابه آموزههای رمزی، ویداها(دانش) حاصل میشوند که بارها در اوپهنیشدها به آن اشاره شده است. مؤلفان این ویداها یا دارندگان انحصاری (این معرفت) در هند مشهور بودند؛ راهبان آنها را جستجو میکردند، شاگردان سالهای بسیاری را صرف حفظ آنها میکردند و هدایایی گرانبها به آنها پیشکش میشد و بدین وسیله این ویدهها را بدست میآوردند. در مورد پارهای از این ویداها نام نویسندگان حفظ شده است و در واقع، تعدادی از آنها دارای نسب نامههایی هستند که نویسندگان و جانشینان آنها را بیان می کنند و معمولاً هم دستور انتقال آموزه فقط به پسر یا شاگرد قابل اعتماد را پذیرفتهاند.
هرچند زمینه مناسب برای گسترش موفق آموزه آتمن هنگامی به وجود آمد و این آموزه از انحصار طبقه کشتریه یعنی خاستگاه اصلیش خارج شده و به تصاحب براهمنهایی در آمد که سنتهای آموزشیشان به خوبی تثبیت شده بود، اما آموزه آتمن که اساساً مخالف با پرستش خدایان ودهیی و نظام آیینی براهمنی بود، با اشتیاق پذیرفته شده و به کمک تفاسیر تمثیلی با سنتهای مرسوم تلفیق گشته و به برنامه آموزشی مکاتب براهمن اضافه گردید؛ و اوپهنیشدها به پایان ودهها(ودانته) تبدیل شدند. هم اینک نیز براهمنها ادعا می کنند که آموزه جدید آتمن در انحصار خاص آنان بوده و قادرند که آن را به شاهان یعنی رهبرانی مانند جناکه و جانشروتی و … که گفته شده است برای تعلیم این آموزه جدید به نزد براهمنها رفته بودند، انتقال دهند. اولیای امور در خصوص آیینها همچون شانیدیلیه[۳۵۸] و یَجنَوَلکهیه به پدیدآورندگان و حامیان ایدههای اوپهنیشدی تبدیل شده و آموزه آتمن را اصل مسلم سنت ودایی فرض میکردند، همچنان که این عبارات در براهمنهها گفته شده است: “فقط کسی که ودا را میشناسد، آتمن متعالی و فراگیر را درک می کند”. بعدها، ایدههای اوپهنیشدی مورد قبول مکتب های ودهیی قرارگرفت و بخشی از نظام ودهیی تعالیمشان را تشکیل داد. مکاتب آموزه جدید آتمن را از طریق شرحهای مختلف بیان کرده و زیر نظر معلمان ودهیی گسترش دادند. آنها در وهله نخست تفاسیر جدیدی از روح آموزه آتمن را که موافق با سنت آیینی بود، پدید آوردند و به این ترتیب طرفداران ریگ وده این آموزه را مرتبط با نیایشهای ریگ وده (اوکته- سرود) و طرفداران سامه وده آن را مرتبط با نغمههای سامه وده، و طرفداران یجور وده با قربانی به خصوص قربانی اسب که عالیترین شکل قربانی بود درآوردند. با این وجود آموزه جدید آتمن بیشتر گسترش یافت به گونه ای که به کلی فراتر از مراسم آیینی بوده و در واقع اغلب با آن در تناقض آشکار بوده است. بنابراین با توجه به این موضوع باید ارتباط و تعامل فعالی میان مکاتب مختلف وجود داشته باشد؛ تعاریفی هم که بواسطه یک شخص کاملاً مورد توجه واقع شده بود، با عدم قبول شخص دیگر مواجهه میشد. معلمانی هم که در یک مکتب به مشروعیت عالی [مقام مرجعیت علمی] نائل شده بودند در مکتبهای دیگر در موقعیتهای پایینتری قرار گرفته یا به طور کلی ناشناخته بودند.
۲ـ اوپهنیشدهای موجود [بازمانده]
از آنجا که اوپهنیشدها به نوعی از فعالیت مکاتب مختلف ودهیی و تعامل آنها با یکدیگر به وجود آمدهاند قادر به تعیین توالی و ترتیب زمانی معینی میان آنها نمیباشیم. تمامی اوپهنیشدهای اصلی در بردارنده بخشهایی از اوپهنیشدهای قدیم و جدید در کنار هم میباشند و از این رو دوره هر بخش به طور جداگانه و به وسیله خود آن بخش تعیین می شود که این امر هم از طریق تکوین اندیشههایی که در آن ظاهر شده اند امکان پذیر است. در اینجا هنوز هم اوپهنیشدها را به صورت یکپارچه فرض میکنیم فقط میتوانیم به طرح اولیه آن فکر کرده و به تعیین دورهای نزدیک شویم که در اصل اوپهنیشدها به آن تعلق داشته اند. ما نخست چهار دوره زمانی متوالی را که اوپهنیشدها به صورت کلی و یکپارچه تعیین می شدند، مشخص کنیم.
اوپهنیشدها منثور کهن
بریهد آرانیکه، چاندوگیه، تیتریه، ایتریه، کوشیتکی و کنه.
کنه در مرز میان اوپهنیشدهای کهن و جدید قرار میگیرد. این اوپهنیشدها مجموعاً متنهای ودانته واقعاً موجود مکاتب هستند، و در بخشهای کهنشان معمولاً با براهمنهها و آرانیکهها به صورت یکپارچه و منسجم با هم ادغام شده اند و مکاتب اوپهنیشدهای دیگر را از آنها به وجود آوردهاند و مفاهیم آیینی را در قالب شیوه های تمثیلی مختلف شرح و تفسیر کرده اند. فقط کنه جدید است و هم چنین باید بپذیریم که متون جدید خودشان را از قید آیین خلاص کرده اند. زبان این متنها تا حدودی خشک[رسمی] و سخت[دشوار] است و کاملاً با زبان براهمنههای منثور و کهن یکی میباشد، امّا در عین حال خالی از جذابیت هم نمی باشد.
اوپهنیشدهای موزون
این تحول بواسطه کنه اوپهنیشد ۱-۱۳ و بندهای ۸-۲۱ . ۴. ۴ بریهد ایجاد شده است، که بدون تردید یک الحاق جدید به این اوپهنیشدها میباشند. اوپهنیشدهای موزون عبارتند از: کته اوپهنیشد – ایشه اوپهنیشد – شوتاشوتره اوپهنیشد – موندکیه اوپهنیشد – مهاناراینه. مهاناراینه با بهره گرفتن از موندکیه بوجود آمده است، و مندکیه با بهره گرفتن از شوتاشوتره پدید آمده است. ایشه به نظر میرسد در کل کمتر از شوتاشوتره بهره برده، و عاری از گرایشات فرقه ای باشد؛ اما در مثالهای بیشماری ایشه مستقل از کاته دیده شده است. شکی نیست که شوتاشوتره متأخرتر از کته میباشد، اما با شواهدی از چندین عبارت این احتمال بسیار تقویت می شود که در تألیف شوتاشوتره از کاته استفاده شده باشد. تفاوت میان این دوره و دوره های پیشین بسیار زیاد است. این ارتباط با مکاتب گاهی اوقات شک برانگیز و گاه جعلی و در هر صورت غیر دقیق هستند. تمثیلهای بیان شده به سیاق آرنیکهها ناقص هستند؛ و این اندیشه به عنوان موضوع تکوین دیگر وجود ندارد و با کلیاتش همه جا را در بر گرفته است. آیههای منفرد و اصطلاحات ویژه مدام تکرار شدند. و نحوه نگارش و سیاق متن شکل داده شد. و تقریباً از ابتدا تا به انتها زبان آن موزون گشت.
اوپهنیشدهای منثور بعدی
پرشنه اوپهنیشد – میتراینیه اوپهنیشد- ماندوکیه اوپهنیشد
در این سه دوره نگارش اوپهنیشد دوباره به سبک نثر بازگشت که آشکارا با سبک باستانی و قدیمی اوپهنیشدهای کهن تفاوت داشت، اما برخی از اوپهنیشدها به ویژه میتراینیه از همان سبک اوپهنیشدهای کهن تأثیر گرفته بودند. این شیوه نگارش حکایت از این داشت که نثر سنسکریت متأخر پیچیده و دشوار است، و تکرار آن موجب خوشحالی می شود.
۵ـ اتهروه[۳۵۹] اوپهنیشدهای متأخر
رسالههای الهیاتی متأخر کماکان سبک نوشتاری اوپهنیشدها را بهعنوان شیوه مناسبی برای تألیفات ادبی که با آن میزان حرمت و قداست نوشتهها انتقال مییابد، حفظ کردند؛ در حالی که این اندیشه خود، تا حدودی با شکل گیری مدام و پیوسته درون مایههای کهن ارتباط داشته؛ و یا از دور افتادن از موضوع اجتناب میکرد؛ (گربهه[۳۶۰]، پرانه آگنی هوتر[۳۶۱]، پنیدا[۳۶۲]، آتما(روح) [۳۶۳]، سرو اوپهنیشت سارَ [۳۶۴]، گارودا[۳۶۵])، یا تا حدودی توجهشان را به تکریم یوگه بر میگرداندند (برهماویدا، کشوریکا، گولیکا[۳۶۶]، نادبیندو، برهما بیندو، امریتَ بیندو، دیانه بیندو[۳۶۷]، تیجو بیندو، یوگه شیکها[۳۶۸]، یوگه تتوه، ایمسه[۳۶۹])، یا به سنیاسه توجه میکردند (برهمَ، سنیاسه، آرونیه، کانتشروتی، پرمامیسه، جاباله، آشرمه). همچنین تفاوت میان این دو گرایش نشان میدادند، که تقریباً بدون استثنا یوگهاوپهنیشد به صورت منظوم تألیف شده، اما یوگه اوپهنیشدهای سنیاسه به صورت منثور و گاهی هم مطالب منظومی به آنها اضافه شده است. به علاوه گروهی از اوپهنیشدها همچون (اتهروه شیرَها، اتهروه شیکها ، نیلَرودرَ ، کالاگنی رودره، کیاولیه) به پرستش شیوا و گروهی دیگر همچون (مها، نارایانه، آتمه بودا ، نریسیمه تاپَنیه، رامَ تاپَنیه[۳۷۰]) به پرستش ویشنو اختصاص داده شده بودند؛ و میکوشیدند که این اوپهنیشدها را در پرتو آموزه آتمن تفسیر کنند. آنها غالبا به نثر و همراه با ادغام سورهها نوشته شده بودند. هرچند همه این اوپهنیشدها در اتهروهوده به ما رسیده اند، اما مورد تائید و تصدیق عالمان اصلی ودانته قرار نگرفتهاند.
۳. اوپهنیشدها بادراینه و شنکره
نخستین نشانه های مجموعه اوپهنیشدها در میان کتابهای این دو یافت میشوند. از این رو، این اشاره در شوتاشوتره ۵٫۶ «اوپهنیشدهایی(تعالیم عرفانی) که بخشهای عرفانی وده را شکل دادهاند[۳۷۱]؛ و همچنین این عبارت شوتاشوتره ۶٫۲۲ «ژرفترین تعالیم عرفانی در زمانهای قدیم در ودانته(اوپهنیشد) آشکار شده بود»، با رجوع به گذشته اوپهنیشدها به عنوان یک کل مستقل به نظر میرسند، که پیش از این قدمت قطعی آن را ادعا کرده بودند. شاید استنباط مشابهی از سه مرتبه تکرار بندهایی از موندکه ۳٫۲٫۶ و مهانارا ۱۰٫۲۲ و یاتیس[۳۷۲] بیرون کشیده شود که در آنها از مرتاضانی[۳۷۳] صحبت می شود که معنای آموزه ودانته را درک کرده اند. کماکان و بیتردید اوپهنیشدها به عنوان یک کل ظاهر میشوند هنگامی که در میتریه ۲٫۳ ، این آموزه در ارتباط با برهمن به عنوان «آموزه همه اوپهنیشدها»[۳۷۴] توصیف شده است. اینکه در کارهای بسیار متأخر همچون «سروه- اوپه نیشد-ساره» یا موکتیکا اوپهنیشد، اوپهنیشدها به عنوان کلی فرض شده اند و از این رو دیگر ارزش و اهمیتی ندارند. بدون تردید این براساس نوشتههای متأخر یا متقدمی بود که بادریانه به عنوان جوهر آموزه اوپهنیشد در برهمه سوتره که اساس ودانته متأخر میباشد پذیرفته است؛ بادریانه «بنابر توافق» متون اوپهنیشد، نشان میدهد که برهمن نخستین اصل کیهان[۳۷۵] است، و همچنین این موضوع اساسی «که همه متون ودانته شایسته اعتبارند»[۳۷۶] را بیان کرده است. هرچند اوپهنیشدها توسط بادریانه به رسمیت شناخته شده را نمیتوان از خود سوترههای اوپهنیشدها آنهم به علت کوتاهی این سوترهها فهمید؛ بلکه فقط از تفسیرهای شنکره است که میتوان آنها را فهمید، و بنابراین این تصمیم در بسیاری از مثالها در هالهای از ابهام باقی میماند؛ چونکه این موضوع را نمیدانیم که شنکره تا چه اندازه از روایات قابل اعتماد استفاده کرده است. فقط در نخستین بخش ممکن است که به یقین بتوان بیشتر متون اوپهنیشدی که بادریانه در دست داشت مشخص کرد؛ آنجایی که او قبول می کند که آموزههای مرتبط با برهمن را در ۲۸ بخش[۳۷۷] بر مبنای عبارات بسیاری از اوپه نیشدها اثبات کند و رسمیت بخشد. در اینجا، در همه تألیفات او، شماره چهار، نقش اصلی را در تنظیم مطالب ایفا می کند. از ۲۸ عبارت اساسی، دوازده عبارت از چاندوگیه، چهار عبارت از بریهد آرنیکه، چهار عبارت از کتهکه، چهار عبارت از تیتریه و کوشیتکی (از هر کدام دو عبارت) و چهار عبارت از اتهروه اوپهنیشد، سه عبارت از موندکه و یکی از پرشنه، انتخاب شده اند. طرح ذیل نشان میدهد که کاملاً نظم این عبارات، هم چنین عباراتی که در میان هر یک از اوپهنیشدهایی که بادریانه استفاده کرده، رعایت شده است؛ در حالیکه از جنبه های دیگر این عبارات با هم آمیخته شده و به شیوه ای قادریم که دلیلی را اینجا و آنجا در ارتباط با موضوع مطالب پیدا کنیم.
حق انحصاری © 2021 مطالب علمی گلچین شده. کلیه حقوق محف