کسانی که از نزدیک با علاّمهی جعفری حشر و نشر داشتند اذعان دارند که مهم ترین ویژگی شخصیّت اخلاقی وی اخلاص و تقوا بوده است. نقل شده وقتی کسی به ایشان میگفت: آرزویم این است که همانند شما در علم و دانش مشهور شوم، استاد با آرامش و تانّی خطاب به او میگفت: فلانی! بهتر است انسان گمنام بماند، چرا گمنام بودن هیچ گاه از عظمت آدمی چیزی نمی کاهد. مهم این است که آدمی به تمام حقایق دست یابد. مهم این است که آدمی قدمی که بر می دارد، توام با اخلاص باشد(گلی زواره ای پیشین ، ص ۴۹ ).
یکی از نتایج اخلاص مرحوم علاّمهی جعفری این بود که مردم به او علاقه مند بودند. در این باره از خود ایشان نقل شده است: روزی در پاچنار تهران راه میرفتم. یکی از فضلای اهل علم مرا دید و گفت: آقای جعفری تو وضع مالی ات که خوب نیست تا حوایج مردم را بر طرف کنی، پست و مقامی هم که نداری، فقط یک طلبه ی با سواد و پر کار هستی همانند خیلی از طلبه های دیگر. با این حال، تعجّب میکنم که تو این اعتبار اجتماعی را از کجا آورده ای که مردم این قدر به تو علاقه دارند؟ گفتم: در کارهایم یک ذرّه هم خدا را در نظر گرفته ام و ذره ای از کارهایم برای اوست(فاضلی، ۱۳۷۸، ص ۱۲۲).
مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده ی علاّمهی جعفری در باره ی ایشان فرمودند: من وقتی تشییع جنازه ی ایشان و این هیجان مردم و کارهای گوناگون دیگر را دیدم، گفتم واقعاً این اثر اخلاص بود و اثر اخلاص همین است. وقتی کسی کاری را محض رضای خدا و برای خاطر اهدافی مقدّس انجام میدهد، خدای متعال هم نمیگذارد که بار او بر زمین بماند و ضایع بشود و بلافاصله پاداش آن را میدهد (به نقل از سیّدنژاد، ۱۳۸۱، ص ۱۷۹).
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
۲-۳-۸) توجّه به مقتضیات زمان
علاّمهی جعفری علاوه بر توجّه به اتقان علمی مباحثی که مطرح میکرد، همواره به نیازها و شرایط و اقتضائات زمان نیز توجّه میکرد و تقریباً همهی آثاری را که تالیف کرده است، با هدف پاسخ به نیازهای فکری روز جامعه به نگارش در آروده است. در دوره ای که آثار برتراندراسل به زبان فارسی ترجمه شد، ایشان با نقد برخی از آثار مهمّ وی، تلاش کرد تا ابعاد مختلف اندیشه های راسل را به دانش پژوهان نشان دهد تا آنان تحت تاثیر اندیشه های نادرست و منفی او قرار نگیرند(گلی زواره ای، ۱۳۷۸، ص۱۱۰).
نیز در موقعی که نظریه پردازان ماتریالیست، نظریهی جبر را وسیلهی تبلیغ و ترویج افکار غلط خود قرار میدادند، علاّمه با بررسی همه جانبهی مسالهی جبر از سوء استفادهی بیمورد آنان جلوگیری به عمل آورد. هم چنین در اوایل انقلاب اسلامی، زمانی که مباحث ایدئولوژیکی در بین گروههای مختلف فکری رونق یافته بود، علاّمه با طرح مباحث گستردهی مربوط به مسالهی شناخت، نظریه های مربوط به اندیشه های مادّیگری را مورد نقد و بررسی عالمانه قرار داد و نظریهی مخصوص شناخت از دیدگاه قرآن و اسلام را تبیین کرد (نصری، پیشین، ص۱۸).
در سالهای اخیر نیز به موازات مطرح شدن مسایل مربوطه به حقوق بشر و انتقاد به نظام حقوقی اسلام، در دفاع از حقوق اسلامی و نقد حقوق بشر مورد نظر غربی ها، به مقایسهی تطبیقی حقوق بشر اسلامی و غربی پرداخت. و موارد نقص اصول حقوق بشر غربی را مشخص نمود و نقاط قوّت حقوق بشر اسلامی را روشن ساخت.
۲-۴) شیوه و سبک زندگی علاّمهی جعفری
یکی از جلوههای نمایان اخلاق اجتماعی علاّمهی جعفری، روحیّهی ساده زیستی و بیرغبتی او به دنیا و تمتّعات و تمایلات دنیوی بود.
وی سالهای متمادّی در منزلی محقّر واقع در خیابان زیبا نزدیک میدان خراسان زندگی میکردند و بسیاری از فعّالیتهای علمی دوران حیات خویش، از قبیل پذیرش برخی محقّقان خارجی و انعقاد دروس مختلف علمی و فلسفی برای طلّاب و دانشجویان و نیز کار تألیف و نگارش مجموعهی بزرگ شرح و نقد مثنوی و مجلّاتی ازشرح نهج البلاغه و چندین کتاب مهم را در همان منزل به انجام رسانیدند. در ایّام اوّلیه انتقال به منزل بعدی، برخی نزدیکان و اطرافیان با نظر به مراجعاتی که ایشان از سوی محقّقان خارجی داشتند، پیشنهاد و اصرار میکردند که حدّاقل فرشی برای پذیرایی تهیه شود که علاّمه با روحیه و منش زاهدانهی خویش نپذیرفتند (فروغ دانایی ۱۳۷۷، ص ۶).
یکی از فرزندان علاّمه دربارهی سلوک اجتماعی بسیار ساده و طبیعی علاّمه اظهار می دارد: «ایشان از نظر تردّد و رفت و آمد در شهر، بسیار سادّه عمل میکردند. به یاد دارم در ایّامی که مشغول تألیف و تدوین مجموعهی وزین «تفسیر، نقد و تحلیل مثنوی» بودند پس از اتمام هر جلد، اوراق نوشته شده را در بقچهای پیچیده و پیاده برای تحویل آن به چاپخانهی حیدری در خیابان ناصر خسرو میرفتند» (فیضی تبریزی، ۱۳۸۰، ص ۲۳۴).
دکتر معین دربارهی ساده زیستی علاّمه میگوید: «شاید بتوان گفت: بزرگ ترین اثر او زندگی اوست و روشی که در پژوهش و تحقیق در پیش گرفته است. با مناعت از حدّاقل زندگی بهره های حدّاکثر برده است».
دکتر جلالی هم در این باره میگوید: «بنده شاهکار زندگی و آثار او را همان نحوه ی زندگی کردن ایشان میدانم» (نقل ازفیضی، ۱۳۸۰، ص ۲۳۵).
ساده زیستی علاّمه در حدّی بود که خود ایشان در خاطره ای از قم در ارتباط با قضیّهی گرسنگی دوشبانه روزی میگوید: «خاطره ای از دوران تحصیل در قم دارم که آن را عرض میکنم. یک بار دو شبانه روز بود که چیزی برای غذا نداشتم. بالاخره احساس وظیفه ی شرعی کردم که بروم از بقّال سر کوچه که همیشه از او خرید میکردم مقداری برنج و روغن و خرما بگیرم که بقّال به علّت اینکه وجه آن ها را نداشتم و به طور نسیه میخواستم، آن ها را از من گرفت و سر جای خود بر گرداند و من به حجره بر گشتم و بر اثر ضعف دچار بی حالی شدم و چارهای جز استراحت نداشتم» (سفری، ۱۳۷۷، ، ص ۲۹).
فاضلی بیان میکند: که اغراق نیست اگر گفته شود مرحوم علاّمه مظهر تام و اکمل سادّه پوشی و بی تکلّفی دوران خویش بود. این ساده پوشی و بیتکلّفی بارها باعث شد که شناخته نشود و مورد کم احترامی قرار بگیرد که البته آگاهانه و عالمانه نبود. فقط خدا میداند که از این قضایا چند بار اتّفاق افتاده است (فاضلی، ۱۳۷۸، ص ۴۹).
روزنامه نگاری نا آشنا درباره سادّه زیستی و سادّه پوشی علاّمه جملات صریح و روشنی دارد او میگوید: «یک مسئله ی مهم که شخصاً در ایشان دیدم و هرگز نمیتوانم فراموش کنم این بود که ایشان را با آن عظمت علمی و مطرح بودن در سطح ایران و حتّی جهان، در نهایت سادّه زیستی یافتم. بارقهای از آن چه را دربارهی سادّه زیستی و عظمت ائمّه شنیده و خوانده بودم، در وجود او احساس کردم. این رفتار ایشان این اصل مهم را بر من بیش از پیش آشکار ساخت که انسانهای بزرگ مانند سادّه ترین افراد جامعه زندگی میکنند» (به نقل از گلی زواره ای، ۱۳۷۸، ص۱۱۲).
خود علاّمهی جعفری میگوید: «از دیدگاه عقل و وجدان و منابع اوّلیهی اسلامی ثابت شده است که با وجود نیاز مردم در جامعه، انسان خدا پرست که معتقد به ارتباط همهی بندگان خدا با ذاتّ اقدس ربوبی میباشد در صورت احساس فقر در افراد جامعه نمیتواند از وسایل مادّی بیش از اندازه ی ضروری بهره برداری نمایند» (جعفری ، ۱۳۷۲، ج۲، ص ۱۴۸).
۲-۵)تلاش های علمی علاّمهی جعفری
به رغم سختی و مشقّتهایی که ابتدا با آن ها مواجه بود در انجام فعّالیتهای علمی سختکوش بود و پشتکار ایشان قابل توجّه میباشد، کم تر کسی در میان روحانیان یا افراد دانشگاهی سراغ داریم که متجاوز از چهل سال متمادّی شبانه روز به تحقیق، تفحّص و تدریس بپردازد و سخنرانیهای وی از یک هزار متجاوز است و این مجموعه جز به برکت لطف خداوند و پشتکار عظیم و کاری بیسر و صدا و عاری از جنجال فراهم نشده است. علاّمهی جعفری در نهایت فقر مادّی و تنگدستی، به میدان علم و دانش گام نهاد، بخشی از روز را به کار و کارگری و تأمین معاش و بخشی را به تحصیل علوم پرداخت. نخست در تبریز و تهران و سپس در قم و نجف به تحصیل علوم دینی اشتغال یافت. در مدّت یازده سال که در نجف بود، ازاساتید بلند پایه و فقیهان نامداری همچون آیت الله خویی، سیّد عبدالهادی شیرازی، سیّد محمّد هادی میلانی، و شیخ مرتضی طالقانی استفاده شایانی برد و در بیست و یک سالگی به درجهی اجتهاد نایل آمد و به کرسی تدریس تکیه زد و شاگردان شایسته ای تربیت نمود که محمّد باقر صدر و نوّاب صفوی از جمله آن هاست. علّامه، از نظر علمی و فلسفی به مرحله ای رسیّده بود که حضرت امام خمینی (ره) از او به «ابن سینای زمان» و پرفسور دیلی، از او به ارسطوی زمان تعبیر کردند و آیت الله صدر، او را پناهگاه آرزوها، خواند و نوری که بر جهان اسلام نور افشانی میکند.
قطع نظر از سخنرانی ها و درس های علاّمه و محوری از فعّالیتهای وی بسیار شگفت انگیز است: اوّل، بحث ها و مناظره های علمی و تخصّصی با دانشمندان و صاحب نظران و متخصّصان خارجی و داخلی در رشته های مختلف که همرا با استدلال های قوی و پاسخ های قانع کننده انجام میگرفت، در حدّی که حاضران از بدیهه گویی و سرعت انتقال و جواب به جا و مناسب استاد، شگفت زده میشدند و گاهی بزرگان علم و ادب و فیلسوفان و فقیهان نیز بر دیدن و شنیدن آن محاضرات و گفتگوهای علمی اشتیاق و اصرار میورزیدند. حضرت امام خمینی(ره) مناظره ی او را با دانشمند روسی، پرفسور «کانگوفسکی» از نزدیک و از زبان خود علاّمه جویا شدند و با علاقه ی تمام به برخی از پرسش و پاسخ جاری بین آن ها گوش فرا دادند(نصری، ۱۳۷۶، ص۱۶).
دوّم تألیف زیاد آن علاّمه است که هر شخص آگاه را به تحسین و تعصّب وا می دارد که چگونه به تنهایی این بار سنگین را به مقصد برده است و به نقد و تحلیل این همه آرا، پرداخته و به تبیین مبانی ابتکاری و نو ظهور دست یافته است؟ محمّدرضا حکیمی که خود از اندیشمندان متعهّد و پرکار است از فعّالیت شبانه روزی و پر حجم و ظریف و دقیق علاّمهی جعفری در شگفت می ماند و مینویسد: «پشتکار پوشیده ی این عالم مرزبان و فیلسوف غیر محدود اندیش، در آفاق فرهنگ و گسترش باورهای الهی و ردّ تهاجم های فکری شگفت آور است و همچنین، پدید آوردن این همه تألیفات گرانقدر در فرهنگ پهناور اسلامی، آن سان که اگر این آثار نفیس، از آن گروهی از دانشوران و عالمان بود جای اعجاب داشت و اکرام، تا چه رسد که اکنون یک تن به تنهایی به عرضهی آن ها پرداخته است» (جعفری، ۱۳۷۹، ص۲۴).
یکی از ویژگی های استاد علاّمه جامعیّت و تسلّط ایشان بر رایج ترین فلسفه و علوم انسانی شرق و غرب و نیز تبحّر در علوم مذهبی و معارف دینی است. اندوخته های علمی و فلسفی و دیگر معارف دینی این متفکّر از یک هماهنگی و انسجام شایان توجّهی برخوردار بود به گونه ای که وقتی مطلبی فلسفی یا عرفانی را بیان میکرد مانند این بود که علوم و معارف دینی اندوخته ی وی در دیدگاههایش حاضر است به طوری که آن وحدت عالی در مجموعه علوم سبب شده که تضادّی با دیگر دانش های مذهبی ایجاد نکنند(سبحانی، ۱۳۷۷، ص ۲).
بحث های علاّمهی جعفری ازعمق و ژرفانگری برخوردار است و در آن ها تحقیقات دقیق دیده میشود و کاوش های وی به گونه ای است که حتّی مخالفین را به پذیرش نظریه های مطرح شده وا می دارد، در گفتگو با طرفداران ادیان الهی به مشترکات و محور قرار دادن حضرت ابراهیم(ع) برای تفاهم میان ادیان، تأکید وافری داشت، در بحث با علمای اهل سنّت نیز در تلاش بوده تا وجوه مشترک فرق اسلامی را اصل قرار دهد تا گامی در جهت وحدت معقول میان مذاهب اسلامی برداشته شود. فضای کاملاً صمیمی در تمام بحث های علاّمه حاکم است و مطالبی که بین او و طرف مقابل مطرح شده مبتنی بر احترام متقابل و به دور از هتک حرمت به عقاید دیگران است (نصری، ۱۳۷۶، ص ۷۳).
علاّمه انس دیرینهای با قلم، تفحّص و نوشتن دارد، با نگرش سازنده و خاص، ارتباط و پیوستگی با اندیشه، کتاب و کتابت را «طلبگی» نام مینهد و از روی اهمّیت بیش از اندازهای که به آن ها قایل است با ارزش و ارج دیگری در آن ها سراغ میدهد و ازاینکه باخود، توفیق انس و زندگی پیوسته با قلم و تألیف و تحقیق را دارا بوده، خدای را سپاسگزار بود و از صمیم قلب شاکر. وی میگوید: «آن چه برای خود من اهمّیت دارد و از این نظر خداوند منّان را همواره شکرگزار هستیم، این است در طول بیست و پنج سال هیچگاه از تدریس و تحقیق و تألیف باز نایستادم و همواره مشغول «طلبگی» بودم. درست مثل اینکه در غیر این صورت هیچ بیکاری نداشتم. از اینرو بسیار راضی و خوشحال هستم و نسبت به خدا سپاسگزارم که به من عشق و علاقه ی کار را عنایت فرموده است»(عرب، ۱۳۷۶ ، ص۷۰).
استاد، رسالت والایی برای حقیقت «تحقیق» و طبعاً محقّق در تاریخ بشر استنباط میکند و در جمله ای ژرف و پر معنا، جهت گیری اساسی تحقیق و محققان را چنان صریح و اصولی و سریع بیان میکند که به نظر ما بدون رسیدن واقعی به افق های نهایی و نیز بدون استغراق محض در اقیانوس بی کران تفکّر و جستجو های حقیقت منشانه نمیتوان آن را ادا کرد. هم چنان که بدون این شرایط، به خوبی نیز نمیتوان آن را درک کرد و متوجّه مفهوم حقیقی آن شد. استاد میگوید: «اگر در تاریخ بشری فقط یک نفر در راه آرمان، جان خود را داده و شهید شده باشد، بر محقّق لازم است و بالضّروره باید چنین پدیده ای را مورد تحقیق قرار دهد» (جعفری، ۱۳۷۷ج۱۲ ، ص۲۰۸).
معلوم میشود علاّمهی جعفری در «راه آرمان» هر چند محدود و واحد باشد، تحقیق را ضروری میداند. به عبارت روشن تر، تحقیق را تابع «آرمان» و وابسته های آن میداند.
فیضی تبریزی میگوید: «اغراق نیست اگر علاّمه را پرکارترین اندیشمند، محقق و نویسنده ی قرن بدانیم. ما شخص دیگری از اهل قم، اندیشمندان و محققان اخیر سراغ نداریم که تا این اندازه تحقیقات و تألیفات سودمند و استثنایی و متنوّع داشته باشد و همچون آن بزرگوار، عالم و اندیشه را با امواج پر قدرت اندیشه های منحصر به فرد و ابداعی خود غافلگیر کند! براستی که استاد در عرصهی تحقیق و بررسی های روشنگرانه و رشدآور، به تنهایی کار ده نفر را انجام داده و با برجای گذاشتن یادگارهای نفیسی چون مجموعهی «ترجمه و تفسیر نهج البلاغه» در ۲۷ جلد و «تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی در حدود ۱۵ جلد و کتاب های مایه دار دیگری چون «ارتباط انسان، جهان»، «مبدأ اعلی»، «زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام»، «تحلیل شخصیّت خیّام»، «مولوی و جهان بینیها»، «وجدان» «تعاون العلم والدین»، «حقوق بشر ازدیدگاه اسلام و غرب» و غیر آن که به لحاظ جذّابیت موضوع، جدید و عدم تکراری بودن، هر یک مساوی چند کتاب مشابه اند، دریچه های نوینی در عالم حقایق و علوم گشود، و ضمن اینکه مسیر جدیدی در کار تحقیق و کارهای فکری گشود، برای همیشه در اسوه ی اهل قلم و اندیشه و تحقیق به معنای واقعی کلمه قرار گرفت و همگان را خیره ی نبوغ و توانایی ها و تلاش های خود نمود» (فیضی تبریزی، ۱۳۸۰، ص ۴۶۵).
به هرحال آثار علاّمهی جعفری علاوه بر حجیم و گسترده بودن، از ویژگی های مهم تر دیگری نیز برخوردارند که از جملهی آن ها میتوان به «تازه و بدیع بودن، چشمگیر، وجدآور و فرحبخش بودن» عمومی تمام آن ها اشاره کرد. قالب کتابهای قهرمان میدان تحقیق، شگفت انگیز و بینظیرند. پیش بینی میشود در حول و حوش یا سبک و شرح و بسط یا تحت تأثیر مستقیم و غیر مستقیم آثار و نوشته های فاخر استاد در ده یا بیست سال اخیر، صدها و بلکه هزاران کتاب و رسالهی پر محتوا تصنیف و عرضه شود.
۲-۶) رابطهی علاّمهی جعفری با شخصیّت ها
علاّمهی جعفری معتقد است که در جوامع اسلامی شخصیّت هایی وجود داشتهاند که اگر دقیقاً توجّه کنیم همان انسانهای بارز و با ایمان بوده اند که تحریک و امیدواری در مردم پدید میآوردهاند، مثلاً وجود علی بن ابی طالب برای افراد آن چنان نوید دهنده بود که مردم میتوانستند برای تحقّق حقایق دینی ازخویشتن تکاپو نشان دهند.
وی معتقد است این تنها اصل امید و حرکت است که شخصیّت ها در بوجود آوردن و تکمیل و اجرای آن عالی ترین نقش را به عهده گرفتهاند و در آن هنگام که انسانی به مقطعی والا در درک عقلانی و معنوی میرسد در حقیقت اگر سخنی بگوید از طرف همهی انسانها گوید، هر چه که شخصیّت ها به افق فکر مردم نزدیک تر باشند تفاهم و درک ایده ی عرضه شده توسط آن افراد مؤثرتر خواهد بود. در تمام تمدّن هایی که در تاریخ بشری ظهور کرده تأثیر این برجستگان در امید و حرکت افراد معمولی عالی ترین نقش را داشته است.
علاّمه معتقد است اگر پیشتازان تعلیم و تربیت و مدیریتهای اجتماعی بخواهند انسانهایی را در جامعه پرورش دهند که از اختیار عالی برخوردار باشند حتماً باید در تقویت شخصیّت آنان گام های مؤثری بردارند که هرگونه عوامل لذّت حیوانی و خودخواهی ها نتواند به عنوان انگیزه، فکر و عمل آنان را به هیجان و احساسات زودگذر دچار نموده و سرنوشت حیات آنان را به دست عوامل متّضاد محیط، اجتماع، وراثت، تخیلات و تحریکات غریزی محض دچار سازد و می افزاید: چنین نیست که یک یا چند رفتار اخلاقی عالی و نیز با به جا آوردن دستورات خداوندی فردی دارای یک شخصیّت عالی و نیرومند گردد بلکه برای تبلور عدالت در هویّت و تقویت آن، با دستورات خداوندی تکاپوی مداوم مورد نیاز است که شخصیّت معمولی تدریجاً ضرورت و ارزش عدالت، اخلاق و عمل به دستورات الهی را دریابد (گروهی از نویسندگان ، ۱۳۶۰ ، ص۸۶).
وی تأثیر شخصیّت ها را به دو گونه ی عمده تقسیم میکند، آنان که همچون بلاهای طبیعی بسیار خانمان سوز با قدرت نا آگاه وارد میدان خودخواهی شده و با عامل خودکامگی جوامع را بر هم می زنند و حتی بر آن ها مسلط میشوند که تأثیری منفی دارند، به موازات این افراد دارای هویّت ثابت و مشرف بر جامعه بوده و با روح کلّی انسانها وابسته هستند. برای بشریت سخن میگویند و آدمیان از روشنایی آنان استفاده میکنند، علی رغم اخلالگری غرض ورزان در عوض کردن این چهره ها یک مشیت الهی در کار بوده که حتماً انسانهای مفید و آنان که برای بشریت قدم برداشتهاند باید پایدار بمانند.
علّت ثبات و دوام شخصیّت ها در تاریخ و کمیّت و کیفیّت آنان به جهت استناد آن شخصیّت ها در تفکّرات و کردار به اصول ثابت و مستحکم است. البته معنای این تکیه آن نیست که خود شخصیّت ها با آن اصول و مبانی پویا و هدف دار زندگی شخصی خود را اداره نموده و ازغفلت ها و ارزش های والای انسانی برخوردار باشند بلکه مقصود این است که علاوه بر اینکه شخصیّت های مورد نظر آن اصول و مبانی را دارا هستند، آن ها را در حیات انسانها متحقّق و قابل اجرا می سازند.
برای شناخت تأثیر شخصیّت ها در دگرگون ساختن جوامع و نفوذ در دل های مردم سه عامل مهمّ را باید در نظر گرفت:
نخست اینکه: قدرت نفوذ شخصیّت در ابعاد و شئون حیات انسانها تأثیر عمیق گذاشته و میزان این اثر بخشی مشخص باشد.
دوّم: مدیریت ها و نقش تعلیم و تربیت و آمادگی پذیرش جامعه برای برخورداری ازامتیازات شخصیّت هایی که خداوند برای بشر عنایت میفرمایند نقشی حیاتی می دارند.
سوّم: با عظمت ترین مختصّ یک شخصیّت سازنده این است که مردم جامعه را به سوی تکامل و ترقّی بکشاند و آنان را رهسپار آرمانهای اعلای حیات نمایند (رافعی ، ۱۳۷۷، ج اوّل، ص۳۸۵).
با توجّه به دیدگاه علاّمهی جعفری در ارتباط با شخصیّت ها باید گفت که کلید شخصیّت پیشرو علاّمه را باید در ارتباط گستردهی او با شخصیّت ها دانست. قدرت سیاسی، صفای درونی و معنوی، توانمندی تربیتی و.. هر کدام مواردی هستند که به اضافه ی چیزهای دیگر در بررسی ارتباط علاّمه با شخصیّت ها، به راحتی میتوان از تک تک آن ها نشان گرفت.
در هر حال، شک نباید کرد که از مهم ترین جلوههای بارز و منحصر به فرد هویّت علمی و عملی علاّمهی جعفری، ارتباط و نزدیکی دوستانه و صمیمی او با تعداد کثیری از اندیشمندان والامقام و طراز اوّل عصر اعمّ از فقیهان، فیلسوفان، عارفان و غیره میباشد. جالب اینکه بررسی و ریشهیابی این ارتباط دو جانبهی گسترده که در هیچ جا نمیتوان مثال دوّمی برای آن پیدا کرد، ناگفته های فراوان و زیادی از زندگانی پربار علاّمه را روشن می سازد که در سینه ی دوستان و یاران کهنسال و احیاناً در گذشته ی او پنهان مانده و به یک عبارت مدفون شده اند.
ناگفته های گنجینه ی گونه ای که ابعاد و زوایای تازه ای از شخصیّت فرا طبیعی علاّمه را برای اوّلین بار مینمایانند و نشان میدهند که شخصیّت علاّمهی جعفری فراتر ازتصوّر بوده و به هیچ وجه قابل خلاصه گردیدن در تدریس، تحقیق خصوصیات علمی و عملی نیست که عدّهای گمان میکنند بلکه او یک شخصیّت عظیم تاریخی و چهرهی ذوابعاد و جاودانی است که کم نظیرترین رجال علمی و عملی دوران و زعمای قوم با وی سابقه ای دیرینه دارند و بر آن افتخار میورزند. بالاتر ازاین، روشن میکند شخصیّت او به اندازه ای لطیف، جامع و جذّاب است که قابلیت «پیوند» و «به هم آمیختگی» با هر دسته و گروه خدمتگزار فرهنگی و اثرگذار و اثرپذیر دینی را به کمال دارا میباشد و گویا به همین خاطر است که عدّه ای، «در ارتباط با شخصیّت ها» را یکی از ابعاد شخصیّت علاّمه به حساب آوردهاند (فیضی تبریزی، ۱۳۸۰، ص ۳۸۲).
ارتباط ایشان باعلاّمهی طباطبایی، نوّاب صفوی، محمّدصالح حائری مازندرانی، علاّمهی سمنانی نشان دهنده ی ارتباط ایشان با شخصیّت های مختلف علمی مذهبی است و علاوه بر این علاّمه می کوشید در عرصهی عمل با شخصیّت های دانشگاهی پیوند علمی داشته باشد و نمونهی آن شرکت در جلسات پرفسور حسابی است.
۲-۷) جمع بندی
علاّمهی جعفری یکی از دانشمندان قرن حاضر است که از شخصیّتی متواضع برخوردار بود و در مجامع علمی در تمامی عرصه ها همچون جواهری درخشید. علاّمهی جعفری در ردیف اندیشمندانی است که لذّت ترک لذایذ دنیوی را چشیده و برای درک حیات معنوی درد حیات کشیده، رنج های طاقت فرسا را به جان خریده، ناملایمات را تحمل کرده، دیو نفس را کشته، جام آرزوها را شکسته و در انتظار وصول به حقیقت، سر از پا نشناخته است. او با کاوش و پژوهش در کارگاه هستی و کشف رموز آن، هویّت خویش را جاودان ساخت. وجود پرفروغ این فرزانهی گران مایه، همواره گرمابخش و روشنگر محافل علمی و مجالس درسی بود. وی با عزمی استوار و همّتی بلند، جانش را در دریای حکمت شست و برای ارتقای حیات تکاملی، در میدان عمل پای نهاد و نستوه و خستگی ناپذیر، پیشتاز عرصه های علم و معرفت گردید.
فصل سوم
بررسی آراء و اندیشه های علاّمهی جعفری
۳- بررسی آراء و اندیشه های علاّمهی جعفری
مطالعهی شخصیّت های بزرگ جامعه از این جهت حایز اهمّیت است که امکان دستیابی به الگو و اسوه را ممکن می سازد. زمانی که با فراز و فرود ابعاد مختلف حیات یک شخصیّت آشنا میشویم میتوانیم در مسیری که میخواهیم حرکت کنیم، گام های بلندتری برداریم و این موجب میشود که موانع راه را نه تنها خوب بشناسیم بلکه آن چنان توان و انرژی پیدا کنیم که بتوانیم بر این موانع غلبه کنیم. متأسفانه ما افرادی را می شناسیم که استعداد های خوب و در خشانی داشتهاند و لیکن در آغاز یا در نیمهی راه، مسیرشان را ادامه نداده اند و تصوّر کرده اند که با طی کردن این مسیر بی فایده بوده و یا موانع به قدری جدّی است که نمیتوان بر آن غلبه کرد. از این جهت توجّه به ابعاد شخصیّتی، شخصیّت هایی همانند علاّمهی جعفری ضرورت دارد. شخصیّت علاّمهی جعفری، را میتوان از دو بُعد مورد مطالعه و بررسی قرار داد. یک بُعد علمی و فکری، دوّم بُعد نظری ایشان، که این دو بُعد ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. وسعت مطالعات علاّمهی جعفری در عرصه های مختلف علمی از او یک شخصیّت علمی جامع ساخت نه تنها در علوم اسلامی، از فقه، اصول، تفسیر و حدیث گرفته تا فلسفه و کلام، تاریخ ملل و نحل، اندوخته های بسیار کسب کرده بود و با مکتب ها و فلسفه های غربی و شرقی آشنایی داشت. همین گستردگی مطالعات و دانش اندوزی های بسیار، موجب تنوّع آثار و نوشته های او شد. در عرصه هایی چون هستی شناسی، معرفت شناسی، مباحث کلامی و عرفان، فلسفه حقوق، هنر و زیبایی، شرح مثنوی، تفسیر نهج البلاغه، فلسفه تاریخ و تمدّن شناسی، مبانی اندیشهی سیاسی اسلام، شناخت خیّام و نظامی و حافظ قلم زد و آثار گوناگون از خود بر جای نهاد. با توجّه به گستردگی آراء و دیدگاههای علاّمهی جعفری در این فصل سعی داریم به بررسی برخی از مهم ترین آراء و دیدگاههای وی بپردازدیم.
۳-۱) دیدگاههای فلسفی علاّمهی جعفری
دیدگاه علاّمهی جعفری و انتظار او از فلسفه علم با نگاه فیلسوفان علم فرق دارد، زیرا فیلسوفان علم عمدتاً به متدولوژی علوم توجّه دارند، به بحث هایی نظیر وظایف علم و عالم نمیپردازند، امّا علاّمهی جعفری از فلسفه، انتظارات بالاتری دارد. از نظر ایشان فیلسوفان علم باید به مسایل ارزشی توجّه داشته باشند و نقش علم را در حیات تکاملی انسان مشخص کنند. به بیان دیگر، فلسفه علم نباید نسبت به رابطهی علم با حیات انسان و رسالتی که در جهت تکامل انسانها دارد بی توجّه باشد( نصری، ۱۳۸۹، ص۲).
اکبری در این زمینه میگوید:«علاّمهی جعفری هیچ گاه دست از تعلیم فلسفه بر نداشت و بی وقفه در رسوخ دادن فلسفه تلاش میکرد. فلسفه را چونان (لذّّت ارجمند و گران بها) گرامی می داشت و حیات معقول او متضمّن این معنی بود که خود آن چه را که به آن بر میخوریم به نور و روشنی مبدّل سازد» (اکبری، ۱۳۷۹، ص۴۵).
علاّمهی جعفری در کتاب ارتباط انسان و جهان که از نخستین آثار اوست چنین تعریفی از فلسفه ارائه داده اند:«فلسفه، تحصیل توانایی است برای تأمین فعّالیت ادراک راجع به معرفت رابطهی انسان و جهان»(جعفری ، ۱۳۶۳، ص ۳۹).
علاّمهی جعفری در بررسی تعریف های فلسفه، آن ها را به سه دسته تقسیم کرده است:
۱) فلسفه«کوشش و تلاش برای شناخت علل و معلولات و نتایج و جریانات تحلیلی و ترکیبی یک مسأله است» هنگامی که نخستین سئوال در مورد مسأله ای مطرح میشود، اوّلین گام برای تحلیل فلسفی برداشته میشود. از نظر علّامه، اصطلاح رایج دربارهی معنای فلسفه این تعریف نیست ( جعفری، ۱۳۷۷، ص ۹).
۲) فلسفه عبارت است از فعّالیت ذهن در قلمرو امور پنج گانه ی زیر:
الف) اصول مبنایی معرفت؛ مانند اینکه واقعیّت با قطع از من وجود دارد یا نه؟ آیا واقعیات را میتوان شناخت یا نه؟ اگر میتوان آن ها را شناخت چه مقدار با چه کیفیّتی میتوان آن ها را شناخت.؟
ب) مسایل ما قبل تشکّل قضایای علمی، مانند اینکه اجسام جهان عینی قابل تجزیه است تا جایی که قابل قسمت به کوچک تر از آن نباشد. این یک دریافت فلسفی است که قبل از آن که مسایل علمی مربوط به ذات و کوانتم های بنیادین مادّه و انرژی مطرح شده باشد مورد پذیرش بوده است. آیا نظم جهان در ذات آن قرار دارد که منشأ انتزاع قانون است یا امر غیر ذاتی است و قانون هم قراردادی است.
ج) مسایلی که پس از ارتباط علمی با واقعیّات به دست میآید. برای مثال پس از آن که علم، انواع حرکت ها در عرصهی طبیعت را مطرح کرد، میتوان از حرکت موجودات به عنوان مقدّمه ای برای بررسی یک سلسله مسایل فلسفی استفاده کرد.
د) مسایل همزمان با بروز و استمرار قضایای علمی نظیر مسایلی مانند حرکت متناهی یا غیر متناهی بودن مادّه، زمان، فضا، مبانی ارزشها. در هر دوره ای که معارف علمی ما به درجهی معیّنی برسد، این گونه قضایا و مفاهیم در دیدگاه تفکّرات بشری قرار میگیرد.
ه) مباحث مربوط به ویژگی های نفس و فعّالیتهای ماورای طبیعی نفس مانند بقای «من» در طول حیات انسان و ابعاد ثابت نفس انسانی یا تجرید کلّیات و انتزاع اعداد از معدودات و تجسیماتی که روآن های معتدل به دست می آورند در حیطه ی بررسی های فلسفی قرار میگیرند.
۳) معرفت حاصل از «درک علمی و دریافت حدسی و ابداعی و الهامی و شهودی» فلسفه نامیده میشود. برای مثال علم به ما، نظم جهان طبیعت را نشان میدهد و دریافت حدسی موجب میشود تا دریابیم که جریان طبیعت عبث و بیهوده نیست و از این دو دریافت علمی و حدسی به این نتیجه میرسیم که جهان هستی دارای معنی و آهنگ بسیار با اهمّیتی است. برخی از اشخاص نیز شکوه عظمت جهان و معنی داربودن آن را با شهود درک میکنند که این دریافت خود، دریافتی فلسفی است ( نصری، ۱۳۸۹، ص۵).
علاّمه تعریف ملّاصدرا را بر مبنای این معنا از فلسفه تفسیر میکند:
«الفلسفۀ استکمال النفس الانسانیه به معرفه حقایق الموجودات علی ما هی علیها و الحکم بوجودها تحقیقاً بالبراهین لا اخذاً بالظّن و التقلید بقدر الوسع الانسانی و اِن شئت قلت نظمُ العالم نظماً عقلیا علی حسب الطاقه البشریه لیحصل التشبه بالباری تعالی». فلسفه عبارت است از طلب تکمیل نفس انسانی به وسیلهی معرفت حقایق موجودات آن چنان که هستند، و حکم به وجود آن ها با تحقیق برهانی نه با تبعیّت از ظنّ و تقلید، به اندازه ی استعداد و امکان انسانی و اگر خواستی میتوانی چنین بگویی: تنظیم جهان هستی در عالم عقل بر مبنای طاقت بشری، تا از این راه تشبیه به خداوند متّعال و (قرار گرفتن در جاذبهی کمال او) حاصل گردد (ملاصدرا، ۱۴۱۹، ص ۹۸).
هر نظام فلسفی از دو نوع اصول بهره میگیرد: