۳
ارس
۹/۱
۴
پسته
۵/۲
۵
تاغ و گز
۶/۶
جمع
۵/۱۸
در حال حاضر میزان سطح جنگل در ایران برای هر نفر ۲/۰ هکتار است که میانگین جهانی این مقدار در حدود ۶/۰ هکتار می باشد. پیش بینی می شود که با افزایش سریع جمعیت دنیا و کاهش سطح جنگل ها این مقدار دایماً در حال کاهش خواهد بود، مگر اینکه به موازات افزایش جمعیت سطح جنگل های دست کاشت دنیا نیز زیاد شود.
جنگل به عنوان بخشی از منابع تجدید شونده سهم عمده ای در اقتصاد کشور دارد. هم اکنون ۱۲ میلیون هکتار جنگل در سطح کشور وجود دارد که این میزان، ۶/۷ درصد از سطح کشور را می پوشاند. از این میزان، ۸۹ درصد از نوع جنگل های حفاظتی، حمایتی و پراکنده و تنها ۱۱ درصد از نوع جنگل های تجاری می باشد. جنگل های شمال ایران با مساحت ۹/۱ میلیون هکتار که تنها جنگل صنعتی و تولیدی کشور می باشد در سال های اخیر به علت بهره برداری مضاعف، چرای بی رویه احشام، تغییر کاربری، آتش سوزی، استفاده از تنه و سرشاخه های درختان برای تأمین سوخت و مصالح ساختمانی، بهره برداری های بی رویه صنعتی و عدم مدیریت، دچار تخریب شدید گردیده و هر ساله مساحت قابل توجهی از آن از دست می رود (عابدی، ۱۳۸۱).
۲-۱-۵- مروری بر وضعیت جنگل های ناحیه رویشی زاگرس
از ۴/۱۲ میلیون هکتار جنگل های ایران پنج میلیون هکتار اختصاص به جنگل های بلوط سلسله جبال زاگرس دارد. این جنگل ها تحت عنوان جنگل های نیمه خشک، ۱۱ استان غربی کشور را پوشش می دهد. از حوالی پیرانشهر (در آذربایجان غربی) به طول جغرافیایی ۴۵ درجه و عرض جغرافیایی ۳۶ درجه شروع و تا حوالی شهرستان فیروزآباد فارس با حد پایینی ۵۲ درجه و ۳۰ دقیقه طول جغرافیایی و ۲۹ درجه عرض جغرافیایی استقرار یافته است (ثاقب طالبی، ۱۳۸۳).
متوسط طول این جنگل ها ۱۳۰۰ و متوسط عرض آن ۲۰ کیلومتر می باشد. به عبارت دیگر جنگل های زاگرس در کل در حد فاصل ۷/۵ درجه عرض جغرافیایی از شمال غربی به سمت جنوب شرقی کشور کشیده شده است. این سلسله جبال پستی و بلندی های منظم و ویژه ای را در بر گرفته است و به وسیله جلگه های فراوانی از هم جدا شده و زاگرس را به سه بخش زاگرس شمالی، زاگرس میانی و زاگرس جنوبی تقسیم کرده است (جزیره ای و ابراهیمی رستاقی، ۱۳۸۲).
مساحت جنگل های زاگرس در گذشته بیش از ۱۰ میلیون هکتار بوده است که به دلیل بهره برداری بی رویه طی سالیان دراز مساحت این جنگل ها دایماً سیر نزولی را پیموده است و متأسفانه این روند هنوز هم ادامه دارد. مساحت فعلی این جنگل ها در حال حاظر در حدود ۵ میلیون هکتار می باشد که گونه غالب آن بلوط ایرانی (Quercus Persica) است و همراه با سایر گونه های بلوط جنس غالب این جنگل ها را تشکیل می دهد و به همین مناسبت نیز به جنگل های بلوط غرب مشهور است (جزیره ای و ابراهیمی رستاقی، ۱۳۸۴).
استان های محدوده زاگرس، به ترتیب از شمال غربی به سمت جنوب شرقی عبارتند از: آذربایجان غربی، کردستان، همدان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، خوزستان، اصفهان، چهار محال و بختیاری، کهگیلویه و بویر احمد، فارس. از بین این استان ها، چهار استان کردستان، کرمانشاه، لرستان و چهار محال و بختیاری به طور کامل در زاگرس قرار گرفته اند (پیری، ۱۳۹۱).
اهمیت جنگل های زاگرس در ابعاد ملی و منطقه ای قابل بررسی است. حفاظت از آب و خاک در بعد ملی، مهیا کردن شرایط زیستی برای جوامع انسانی در بعد منطقه ای و تولید محصولات فرعی از مهم ترین عملکرد ها و ویژگی های جنگل های زاگرس به شمار می آیند (ابراهیمی رستاقی، ۱۳۸۲).
زندگی مردم ساکن این جنگل ها نسبت به سایر نقاط کشور، پیچیده تر و سخت تر است. نبود عرصه های کار و تولید، بالا بودن افزایش جمعیت در واحد سطح و نبود توسعه اقتصادی متناسب با افزایش جمعیت، باعث وابستگی شدید مردم ساکن در این جنگل ها به منابع طبیعی این ناحیه شده است (فتاحی و همکاران، ۱۳۸۲).
جنگلداری و مدیریت جنگل های زاگرس، وابسته به توجه به مسائل اجتماعی و تعامل مردم و طبیعت است. بهره برداری های سنتی مردم محلی جنگل های زاگرس، ارتباط قوی بین انسان ها و طبیعت در کوهستان های زاگرس را به وجود آورده است. مردم محلی برای تهیه علوفه، چوب سوخت و تأمین معیشت خود، یک مدیریت سنتی از زمین و جنگل و فرآورده های جنگلی را دنبال می کنند (غضنفری و همکاران، ۲۰۰۴).
جنگل های زاگرس تا به امروز، از یک سیاست جنگل داری منسجم و فراگیر محروم بوده است. تنها کاری که از تاریخ استقرار تشکیلات جنگلبانی در غرب کشور تا کنون صورت گرفته، تهیه و اجرای تعدادی طرح «زغال گیری» یا طرح هایی با عناوین دیگر، منتها با هدف تهیه ی هیزم و زغال، گاهی همراه با جنگل کاری های محدود، از گونه هایی بعضاً نامتناسب با ساختار موجود جنگل و یا «روندی» که باید به این ساختار داده شود، بوده است.
این جنگلها تحت تأثیر حضور سنگین انسان هستند. چنین جمعیتی از لحاظ معیشتی و سوخت، به جنگل نیاز دارد. می توان گفت که احیای جنگلهای زاگرس مستلزم سرمایه گذاری زیاد، تهیه و تدوین برنامه های اصولی و منطقی همراه با وجود نیروی انسانی متخصص لازم می باشد. در این خصوص باید به مسایل اقتصادی و اجتماعی روستائیان و عشایر و میزان وابستگی آنها به زمین جنگل و فرآورده های جنگلی توجه خاصی مبذول داشت. این برنامه ها در صورتی موفقیت آمیز خواهد بود که با همکاری و همیاری روستاییان انجام شود. در این خصوص بهبود وضع کشاورزی، دامداری و صنعت روستاها می تواند نقش مؤثری در کاهش وابستگی آنها به جنگل ایفا نماید.
در جنگلهای زاگرس با وجود وابستگی های معیشتی به جنگل، اهمیت بررسی اقتصادی – اجتماعی در طرح جنگلداری به مراتب بیشتر از سایر مناطق جنگلی می باشد. در فرایند تهیه ی طرح جنگلداری ضرورت بررسی اقتصادی- اجتماعی به خوبی آشکار است بطوریکه در مناطقی که ساکنان محلی بخش جداناپذیر از جنگل و اکوسیستم جنگل اند، نگرش سیستمی به روستا (مردم) و جنگل در برنامه ریزی و اجرا لازم است. بررسی اقتصادی و اجتماعی می تواند با شناخت و بررسی مردم محلی، زمینه ی فعالیت و محیط پیرامون، پایداری در تهیه و اجرای طرح را باعث می شود. اما اهمیت این بررسی زمانی آشکار می شود که در فرایند تهیه ی طرح در نظر گرفته می شود.
بی توجهی به جوامع محلی و رابطه ی تنگاتنگ آنها با جنگل در حوزه ی تهیه ی طرح پیامدهای زیر را به دنبال دارد:
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.
عدم دستیابی به اهداف جنگل و مدیریت آن
بهره برداری های غیر مجاز از جنگل وتخریب آن
تخریب و دخالت بیشتر و در نتیجه نابودی جنگل
اجرای طرح های جنگلداری و مرتعداری و… با مشکلات اساسی روبرو می گردد.
تعلیف غیرمجاز دام در جنگل به موازات طرح های جنگلداری و در نتیجه شکست طرحها
نگرش خصمانه تر مردم به دولت و منابع طبیعی و مهم تر از همه ، تغییر کاربری اراضی جنگلی به منظور دستیابی به معیشت های جایگزین.
اهداف بررسی های اقتصادی – اجتماعی در حوزه ی تهیه ی طرح را می توان به صورت زیر بیان کرد :
شناخت پتانسیل ها و قابلیت های منطقه
شناخت مردم و سیستم زندگی آنها
شناخت رابطه ی انسان با دام و طبیعت
شناخت نیازهای جوامع محلی وتأثیر آن در هدف گذاری طرح جنگلداری
شناخت رابطه ی مردم با جنگل
شناخت مناطق بحرانی (تخریب شدید، متوسط و ضعیف) و ارتباط آن با ساختار فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی منطقه
سازماندهی کشت دیم در اراضی کم شیب و تغییر مکان اراضی زراعی از زمین های شیب دار به مکان های مناسب دیگر از نظر موقعیت و فقدان شیب و نیز کوشش جدی و مستمر در راستای تولید هر چه بیشتر علوفه برای مصرف زمستانه ی دام ها به مباشرت مردم و شرکت های تعاونی
ساماندهی دامداری در منطقه و برنامه ریزی برای خروج دام از جنگل و ایجاد دامداری صنعتی
انتخاب محل های مناسب برای جنگل کاری
ایجاد فعالیت های درآمدزا برای مردم محلی وکاهش فشار بر جنگل
ساماندهی استفاده از محصولات فرعی
با گذشت بیش از ۴۰ سال از آغاز تهیه طرح های جنگلداری در جنگل های زاگرس، تصمیم سازی های متفاوتی برای این جنگل ها به اجرا درآمده است. در اکثر موارد، تصمیم سازی هایی که دستاورد مباحث تخصصی باشد وجود نداشته است. به نظر می رسد در شناخت دقیق نقش مدیریتی مردم محلی این جنگل ها، تا کنون اقدام های نهادینه بایسته صورت نپذیرفته است. طرح های تهیه شده پیشین به رغم تلاش های فراوان، نتواتسته اند به هدف های سازمانی طرح های جنگلداری دست یابند. در طرح های جنگلداری پیشین جنگل های زاگرس، راه کارهای مدیریتی گوناگون به صورت آزمون و خطاء ارائه شده اند (ابراهیمی رستاقی، ۱۳۸۴).
به نظر می رسد از یک سو، نقش مدیریت مردم محلی در این جنگل ها به روشنی بررسی نشده، از سوی دیگر، پیش از اجرایی شدن تصمیم ها، پیامدهای اجرایی تصمیم، به صورت جامع بررسی نشده است (فتاحی و همکاران، ۱۳۷۹؛ غضنفری، ۱۳۸۲).
با توجه به نقش مردم محلی در اداره جنگل های زاگرس، یگان مدیریت این جنگل ها باید بر اساس عرف بهره برداری مردم محلی که تعیین کننده منافع اجتماعی– اقتصادی بهره برداران است صورت گیرد. به این ترتیب در نظر گرفتن سنت های مردم محلی در استفاده از منابع جنگلی، مهم ترین عامل در تعیین یگان مدیریت جنگل در جنگل های زاگرس است (فتاحی و همکاران، ۱۳۷۹).
بیش از ۷۰ درصد جمعیت عشایر و حدود ۵۰ درصد جمعیت دام کشور در این ناحیه استقرار دارند. از لحاظ کشاورزی نیز این منطقه قطب تولید گندم و علوفه کشور است. علاوه بر ویژگی های مذکور، منطقه رویشی زاگرس، از نظر منابع نفتی، معدنی، آبی، گیاهان دارویی، پرورش آبزیان، زنبور عسل و طبیعت گردی نیز نقش بسار مهمی در اقتصاد کشور ایفا می نماید (پیری، ۱۳۹۱).
این جنگل ها قرن هاست که مورد استفاده بی رویه ی سوخت و تعلیف دام قرار گرفته و درحال حاضر حدود ۵/۱ میلیون نفر در داخل این جنگل ها مستقر می باشند که به شدت در تخریب جنگل ها اثر گذار هستند. مهم تر این که حدود ۶/۱۴ میلیون واحد دامی به صورت ساکن و کوچ رو در عرصه های این جنگل ها تغذیه می نمایند. زراعت دیم از عوامل مهم تخریب بوده و بیش از ۸۰۰۰۰۰ هکتار اراضی دیم در زیر اشکوب جنگل های زاگرس می باشد که رو به افزایش است و این گونه اراضی منشأ فرسایش خاک در منطقه می باشد. با عنایت به سیر قهقرایی جنگل های غرب و خطر انقراض گونه های بومی، شناخت گونه ها و حفظ و صیانت آن ها از خطر انقراض اهمیت فراوانی دارد (ثاقب طالبی و همکاران، ۱۳۸۳).
۲-۱-۵-۱- آسیب شناسی جنگل های زاگرس
جنگل های زاگرس از دیر باز در معرض آسیب های فراوان بوده اند؛ آسیب هایی که موجب محو جنگل در قسمت هایی از آن و باعث سیر قهقرایی در قسمت های دیگر گردیده است. فضای بازی که هم اکنون در جنگل های زاگرس مشاهده می شود تنها منبعث از خشکی نیست و آسیب های وارده به این جنگل ها در طول قرن های متمادی نیز سهمی در این تنکی جنگل ها دارد.
عمده ترین این آسیب ها عبارتند از:
افزایش جمعیت جنگل نشین در عرصه ها و حاشیه نشین جنگل ها
مهم ترین متغییرهای مؤثر ناشی از آنرا می توان به صورت زیر خلاصه کرد: