مسیر عمودی فرایند انتقال معنویت به محیط کار
فرایندی از بالا به پایین است. با اتخاذ ارزشهای معنوی در سطح سازمان(سطح کلان) آغاز و به سمت هم راستاسازی رفتار کارکنان(سطح خرد) باارزشهای معنوی سازمان حرکت میکند.
فرایندی از پایین به بالاست. با تغییر رفتارها و ارزشها در سطح فردی)(خرد) آغاز و به سمت ایجاد تغییراتی در سطح سازمان(سطح کلان) حرکت میکند.
مشوقهای بهکاررفته جهت تسهیل معنویت محیط کار
از پاداشهای مالی و غیرمالی نظیر انعام، تأمین امنیت و قدردانی جهت همراه سازی رفتارهای کارکنان باارزشهای معنوی سازمان استفاده میشود.
به نظر میرسد مشوقها بیشتر از پیامدها و تجارب مثبت کارکنان ناشی گردد. این پیامدها و تجارب مثبت ماحصل پیادهسازی برنامه تحول معنوی توسط خود کارکنان است.
سرچشمه تجارب معنویت محیط کار
تجارب معنوی محیط کار نظیر احساس معنا و یکپارچگی ناشی از نظام کاری و سازوکارهای سازمان(نظیر کار تیمی) است که منعکسکننده ارزشهای معنوی سازمان میباشند.
تجارب معنوی محیط کار نظیر احساس معنا و وحدت ناشی از توسعه معنوی و بروز ارزشهای بالاتر در کارکنان است.
ماهیت تغییر درون فردی
تغییر در افراد بر ایجاد رفتارهای سازگار و مطابق باارزشهای معنوی سازمان تمرکز دارد.
ارزشهای سطوح بالاتر از طریق خود تعالی و تحول معنوی در کارکنان ایجاد میشوند.
عمق تحول معنوی کارکنان
کارکنان تشویق به اتخاذ ارزشهای معنوی سازمان میشوند.
تحول معنوی کارمند توسط اقدامات خود وی تسهیل میشود.
بخش دوم: ارزشهای اسلامی
مفهوم ارزش
ارزشها غالبا به ایدههایی اطلاق میشوند که انسانها درباره خوب و بد، مطلوب و نامطلوب دارند. در فرهنگ فلسفی ” لالاند” چهار مفهوم برای ارزش ارائهشده است، اول ارزش بهعنوان چیزی که فرد یا گروهی به آن علاقه دارند. دوم چیزی که کموبیش در میان عدهای موردتوجه و احترام است. سوم وقتیکه فرد یا گروهی دررسیدن به هدف خود، ارضا میشوند. و چهارم از جنبه اقتصادی که ارزش کالا و عمل مطرح است. در تعریف فوق، بعد اول به درجه تعلق ارزشی، بعد دوم به ارزش ذاتی، بعد سوم ارزش کارکردی و بعد چهارم به ارزش مبادلهای ناظر است( محسنی، ۱۳۷۴: ۲۱۷). با توجه به کثرت تعاریف در مورد ارزشها و به خاطر پرهیز از اطاله کلام مواردی از آن به شرح زیر تلخیص میگردد:
عکس مرتبط با اقتصاد
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
ارزش گاه در قالب یک هدف و گاه رسیدن به هدف و با بهاء دادن به یک مورد مطرح میشود. گونههای بسیاری از ارزشها قابلشناسایی و تشخیصاند ازجمله ارزشهای اقتصادی، اخلاقی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی و دینی( سازگارا، ۱۳۷۷: ۱۰۵).
ارزشها، نظامهایی از نمادهایی هستند که در قالب ایدههای انتزاعی اخلاقی مربوط به خوب و بد، مناسب و نامناسب، درست و نادرست سازماندهی شدهاند. این نمادهای اساسی مشترک عبارتاند از: زبان، تکنولوژی، عقیده، هنجار، ذخیرههای علمی و …(فروزنده دهکردی و ملائی،۱۳۸۸: ۱۶۹).
ارزشهای اجتماعی به مدلهای کلی رفتار، احکام جمعی و هنجارهای کرداری که موردپذیرش عمومی و خواست جامعه قرار گرفتهاند اطلاق میشوند. اگر نقشهای اجتماعی را منشأ رفتارهای مورد انتظار از افراد بدانیم و هنجارها را معیارهای قطعی رفتار مردم، میتوان ارزشها را ضوابط اخلاقی، مرامی و بایدهایی دانست که در هر گروه اجتماعی موثر بوده و با شدت و ضعف رفتار گروه و اعضایش، یعنی آنچه را که انجام داده یا فرومیگذارند، تشکیل داده و برای گروه وحدت درونی ایجاد میکند(بابایی، ۱۳۷۲: ۲۶۵و۲۶۹).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
در تعریف واژه ارزش باید چهار نکته را موردتوجه قرارداد: الف) کاربرد ارزش در مسائل اقتصادی ب) ارزش ذاتی و غیری ج ) نسبت دادن ارزش به اشیاء یا افراد د) ارزش اخلاقی، بر اساس نکته چهارم هر ارزش اخلاقی که موضوع آن رفتار انسانی یا مبدأ یا نتیجه یک فعل اختیاری باشد، موضوع نظام ارزشی است ( مصباح یزدی، ۱۳۷۶: ۱۴۰).
مبانی ارزشها از دیدگاه اسلام و سایر مکاتب
در فلسفه ارزشها، مکتبهای مختلفی وجود دارد، که به لحاظ متفاوتی دستهبندیشدهاند.
در بین دستهبندیهایی که برای مکتبهای اخلاقی ارائهشده این دستهبندی به چشم میخورد، که نظریات ارزشی در ابتدا به دو بخش تقسیم میشوند( علی احمدی، ۱۳۸۳: ۳۰):
یکی نظریهای که معتقد است مفاهیم ارزشی، حکایت از هیچ امر واقعی ندارد و اصلا از سنخ مفاهیم علمی و فلسفی نیستند.
دسته دیگر مکتبهایی که قائلاند مفاهیم ارزشی حکایت از یک نحو واقعیتی میکنند. اینها را هم میشود به دودسته کلی تقسیم کرد:
کسانی که میگویند مفاهیم ارزشی از طبیعت سرچشمه میگیرد و ریشه قواعد ارزشی را قوانین طبیعی تشکیل میدهد.
کسانی که معتقدند ریشه قواعد طبیعی از مافوق طبیعت است. بنابراین، طبق این نظر میتوانیم ما همه مکتبهای ارزشی را به سه دسته تقسیم کنیم:
۱٫ مکاتبی که معتقدند مطلقا مفاهیم ارزشی حکایت از هیچ واقعیتی نمیکنند.
۲٫ مکاتبی که معتقدند مفاهیم ارزشی از واقعیتهایی حکایت میکند که از طبیعت سرچشمه میگیرد.
۳٫ مکاتبی که معتقدند مفاهیم ارزشی از واقعیتهایی مافوق طبیعت سرچشمه میگیرد( فروزنده دهکردی و ملائی، ۱۳۸۸: ۱۶۹و۱۷۰).
پیرامون مبانی ارزش از دیدگاه اندیشمندان مسلمان شش عنصر قابلتحلیل است( علی محمدی، ۱۳۸۳: ۳۴و۳۵):
۱ – ملاک ارزش کار، تاثیر آن در کمال نفس انسان است.
۲- هر کاری که بیشترین تاثیر را در دور شدن انسان از خدا داشته باشد، پستترین ارزشها و بدترین رذیلتها خواهد بود.
۳- هر کاری که بیشترین تاثیر را در بالاترین کمال انسان داشته باشد عالیترین تاثیر را خواهد داشت.
۴- در بین دو قطب فوقالذکر اگر نقطهای فرض شود که نسبتش متساوی به هر دو قطب باشد، ( یعنی نا تاثیری درحرکت انسان بهسوی الله داشته باشد و نا تاثیری در دور کردن انسان از الله). اگر چنین فرض شود آن ” بیارزش” است.
۵- ارزشهای اخلاقی در طول هم تابع نیت است و هم تابع شکل کار. یعنی اصالتا ارزش، تابع نیت است، ولی چون هر نیتی با یک یا چند نوع از افعال سنخیت دارد، شکل آن و حجم آن و کمیت و کیفیت آنهم متناسب با آن نیت است، پس طبعا با آن ها هم مناسبتی دارد.
۶- در اسلام برای ارزشها، یک حدنصابی تعیینشده است.
ارزشها ازنظر اسلامی به دودسته ارزشهای ثابت یا ارزشهای فطری و ارزشهای نسبی یا ارزشهای اکتسابی، محیطی تقسیم میشوند.
ویژگیهای نظام ارزشی اسلامی
الف- دیدگاه علی احمدی(۱۳۸۳: ۱۱):
ارزشهای هر جامعه همگون، مشترک هستند، اگرچه باارزشهای جوامع دیگر ممکن است، متفاوت باشند.
ارزشها با عواطف و احساسات همراه هستند، اگرچه خود از سنخ هست ها و بایدها هر دو میباشند.
ارزشها ثابت و بادوام هستند، ولی ارزشهای متغیر نیز وجود دارند. ارزشها به قضاوت شخصی افراد وابسته نیستد، بلکه ناشی از قضاوت نوعی، وجدان اجتماعی، وجدان فردی( فطرت)، عرف، محیط و وحی الهی میباشند.
مراتب داشتن ارزشها
ب- دیدگاه آیتالله مصباح یزدی( فروزنده دهکردی و جوکار، ۱۳۸۶، ص۴۳):
– فراگیری و شمول
ادعای ما این است نظام ارزشی اسلام، نظامی فراگیر، عام و شامل است. در مکاتب منفی رایج دنیا دایره ارزشها تنگ و محدود است و عمدتا منحصر به ارزشهای اخلاقیای است که در محیط اجتماعی مطرح میشود.
– برخورداری از ارتباط و انسجام کافی
در نظام ارزشی اسلام، به خاطر تفکر سیستماتیک، بین اجزاء یک انسجام درونی وجود دارد، در بسیاری از مکاتب دنیا، متغیرهایی مانند پول، شهرت، کسب قدرت، سود، منفعت، کسب سهم، رفاه، علم داشتن، قهرمانی و… بهعنوان ارزش تلقی میشود، درحالیکه بهصورت ذاتی بین آن ها ارتباط و انسجام وجود ندارد.