تحلیل تکنیکی(نمودار و چارتینگ)[۲۴]
تحلیل بنیادین[۲۵]
اساس این سیستم اصول و روش های مدیریت است و در طراحی از مفهوم کنترل مدیریت استفاده میکند و به طور عمده بر این واقعیت استوار است که تصمیم گیرنده یا مدیر، انسان است و در زمان طراحی این عامل انسانی را در نظر میگیرد.
همچنین در این سیستم، اطلاعات باید در محیط تولید شده و در اداره مؤسسه و یا سازمان کارآمد باشد. این امر تنها زمانی ممکن است که آن را به مثابه یک سیستم تصور کنیم که از طراحی مناسبی نیز برخوردار است. از این رو سیستم اطلاعات مدیریت به نظریه سیستم ها بسیار متکی است (درودی،۱۳۹۲).
۲-۲-۲) زنجیره تأمین
طراحی زنجیره تأمین بطور کلی دارای یک پیکربندی شبکه بندی است. که شامل مشخصات بازار ، انتخاب تولیدکننده و روش های توزیع و تخصیص خانواده های محصول به بازارهای گوناگون می باشد. تحقیقات وسیعی در این رابطه انجام گرفته است. به گفته فاین، طراحی زنجیره تأمین متوجه اولویت بندی قابلیتهایی است که بتوان از آن طریق در یک شبکه تأمین روابط بین عناصر را توسعه و تقویت نموده و با بهره گرفتن از فرایندهای پویا این قابلیت ها را به صورت زنجیره ای به همدیگر متصل نمود. از طرف دیگر، به محض اینکه طراحی یک زنجیره تأمین به اتمام می رسد، مدیریت زنجیره تأمین متوجه هماهنگی های مربوط به تهیه جریان مواد و موجودی، اطلاعات و جریان مالی، می باشد. استراتژی های مؤثر زنجیره تأمین رویکردهای گوناگونی را با همدیگر ترکیب می نمایند. این استراتژیها می توانند شامل مواردی همچون انعطاف پذیری عملیاتی (مونتاژ به سفارش، ساخت به سفارش و کاهش زمان تأخیر)، ترتیب قرادادها، مدیریت موجودی و پاسخ مؤثر به مشتری باشند.
۲-۲-۲-۱) تاریخچه زنجیره تأمین
در دو دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی، سازمانها برای افزایش توان رقابتی خود تلاش میکردند تا با استاندارد سازی و بهبود فرایندهای داخلی خود محصولی با کیفیت بهتر و هزینه کمتر تولید کنند. در آن زمان تفکر غالب این بود که مهندسی و طراحی قوی و نیر عملیات تولید منسجم و هماهنگ پیش نیاز دستیابی به خواسته های بازار و در نتیجه کسب سهم بازار بیشتری است. به همین دلیل سازمانها تمام تلاش خود را برای افزایش کارآیی معطوف میکردند.
در دهه ۸۰ میلادی با افزایش تنوع درالگوهای مور انتظار مشتریان ، سازمانها به طور فزایندهای به افزایش انعطاف پذیرش در خطوط تولید و توسعه محصولات جدید برای ارضای نیازهای مشتریان علاقه مند شدند. در دهه۹۰ میلادی، به همراه بهبود در فرایندهای تولید و به کارگیری الگوهای مهندسی مجدد، مدیران بسیاری از صنایع دریافتند که برای ادامه حضور در بازار تنها بهبود فرایندهای داخلی و انعطاف پذیری در توانایی های شرکت کافی نیست، بلکه تأمین کنندگان قطعات و مواد نیز باید موادی با بهترین کیفیت و کمترین هزینه تولید کنند و توزیع کنندگان محصولات نیز باید ارتباط نزدیکی با سیاستهای توسعه بازار تولید کننده داشته باشند. با چنین نگرشی، رویکردهای زنجیره تأمین و مدیریت آن پا به عرضه وجود نهاد. از طرف دیگر با توسعه سریع فناوری اطلاعات در سالهای اخیر و کاربرد وسیع آن در مدیریت زنجیره تأمین، بسیاری از فعالیتهای اساسی مدیریت زنجیره با روش های جدید در حال انجام است (مهرمنش،۱۳۹۱).
نتیجه تصویری درباره فناوری اطلاعات
۲-۲-۲-۲) مراحل شکلگیری مدیریت زنجیره تأمین
مرحله اول- تمرکز زدایی تدارکات
این مرحله در یک دوره ای از اواخر قرن نوزدهم تا اوایل دهه ۱۹۶۰ شکل گرفت. در طول این دوره، حوزه لجستیک به عنوان یک منبع مهم مزیت رقابتی شناخته نشده بود. اساساً لجستیک به عنوان یک وظیفه واسطه با مدیریت موجودی و تحویل شناخته میشد و بنگاه ها احساس میکردند که لجستیک نمیتواند باعث سودآوری شود و بنابراین، سرمایهگذاری بالا در آن ارزشمند نیست (نقادی،صناعی مقدم،۲۰۱۲).
مرحله دوم- مدیریت هزینه
در اواسط دهه ۱۹۶۰ مشخص گردید که وجود ساختار و هدف در لجستیک و مدیریت تمرکز بر ان میتواند مزیت رقابتی را برای شرکت به همراه داشته باشد. مرحله دوم در مدیریت زنجیره تأمین در راستای تأمل و بررسی روی دو نقطه بحرانی و اصلی شکل گرفت کانون اول را میتوان تلاش زیاد شرکتها برای متمرکز کردن فعالیتهای لجستیک در یک سیستم مدیریتی مستقل توصیف کرد. از طریق ترکیب آنچه که قبلاً یک سری فعالیتهای پراکنده بود در یک بخش مستقل ، هزینه های جداگانه مرتبط با حمل و نقل، موجودی و توزیع فیزیکی کاهش مییابد و به طور همزمان بهره وری سیستم لجستیک به عنوان یک کل افزایش مییابد. نقطه بحرانی دوم را میتوان امیدواری برای تمرکز بنگاه ها برای به کارگیری مفهوم هزینه کامل درلجستیک دانست. هدف این استراتژی تلاشی جهت حداقل کردن هزینه کل لجستیک به واسطه تمرکز بر کاهش هزینه های یک یا دو کارکرد خاص لجستیک از قبیل حمل و نقل و یا انبار داری است (نقادی،صناعی مقدم،۲۰۱۲).
مرحله سوم- یکپارچگی کارکردها
در طول دهه ۱۹۸۰، مدیران اجرایی شرکتها پی بردند که تمرکز بر هزینه کل لجستیک یک شیوه مثبت برای مدیریت کانال توزیع است. تا این دوره، اغلب مدیران اجرایی به لجستیک به عنوان یک فعالیت تاکتیکی نگاه میکردند و در برنامه ریزی استراتژیک شرکت تأثیر خیلی کمی داشت. در اواسط دهه ۱۹۸۰، شرکتها پی بردند که به واسطه بهبود پیوسته فرایند و یکپارچگی بیشتر یا شرکاء لجستیک میتواند ارزشها استراتژیک زیادی را ایجاد کند (نقادی،صناعی مقدم،۲۰۱۲).
مرحله چهارم- مدیریت زنجیره تأمین
در طول دهه۱۹۹۰، شرکتها مفاهیم لجستیک یکپارچه و مدیریت کانال تأمین را برای به کارگیری واقعیات جدی بازار توسعه دادند.
زنجیره تأمین فراتر از لجستیک بوده و علاوه برآن فعالیتهای دیگری را نیز از جمله نحوه برخورد با شرکتهایی متعدد سازنده، هدفگذاری و تعیین استراتژیهای خرید داخلی و خارجی، ارتقای کیفیت شرکتهای سازنده ، بازاریابی و ارائه خدمات بهتر به مشتریان متعدد شامل میشود (نقادی،۲۰۱۲).
مرحله پنجم- مدیریت زنجیره تأمین الکترونیک
به کمک فناوری اطلاعات حوزه عملکرد مدیریت زنجیره تأمین گسترش یافته است. هدف از ایجاد مدیریت زنجیره تأمین الکترونیک کاهش هزینه های نقل و انتقال اطلاعات و نهایتاً محصولات از یک طرف و گسترش و فرصتهای تجاری و دامنه همکاری بین شرکتها از طرف دیگر بوده است (نقادی،۲۰۱۲).
۲-۲-۲-۳)مدیریت زنجیره تأمین
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.