۶-۳-۳- دستگاه دیپلماسی
سیاست خارجی حکومت اسلامی را پیامبر(ص) با ارسال نامههایی به سران کشورها ترسیم نمود و مشخص کرد هدف پیامبر(ص) کشورگشایی نیست، بلکه ابلاغ پیام و رسالت اسلام است.
بعد از آنکه بنیانهای سیاسی و اداری و نهادهای قانونی برای اعمال حکومت در دولت اسلامی استقرار یافتند، رسول خدا(ص) با تکیه بر اصول و مبانی اسلام قدم به صحنه سیاست خارجی گذاردند. ایشان کار خود را با مخاطب قرار دادن پادشاهان کشورهایی از قبیل روم، ایران، و حبشه و رهبران مسیحی سرزمینهای عربی و دعوت آنان به پذیرش آیین اسلام آغاز نمودند. پذیرفتن سفرا و نمایندگان بسیاری از سران و پادشاهان نشانه احترام آن حضرت به عرف دیپلماسی آن دوره است که همواره میان دولتها برقرار بوده است و دلیل بر متانت و استحکام اصول سیاست خارجی دولت اسلامی میباشد.[۳۶۷]
پیامبر گرامی اسلام(ص) با توجه به دو ویژگی مهم رسالت خویش یعنی جهانی بودن و جاویدان ماندن، برای عملی شدن اهداف سیاست خارجی اسلام از ابزارهایی متعدد بهره گرفت که برخی از آنها عبارتند از:
۱- ابزارهای سیاسی و دیپلماتیک: ارسال سفیر به مناطق مختلف و پذیرش هیئتهای قبایل و کشورها در قالب دیپلماسی به عنوان یک وسیله مهم در دعوت پیامبر(ص) به خوبی مشهود است. توجه پیامبر به دیپلماسی مرسوم آن زمان و استفاده از آن، به پیشبرد اهداف سیاست خارجی پیامبر(ص) کمک شایانی کرد.
به عنوان مثال، چون برای پیامبر(ص) نامهای به زبان سریانی رسید، ایشان به زیدبن ثابت دستور دادند، تا آن زبان را به خوبی یاد بگیرد و از وی به عنوان مترجم پیامبر(ص) که به زبانهای فارسی، رومی قبطی و حبشی آشنایی داشت، نام بردهاند. درباره پذیرش هیئتها و نمایندگان خارجی نیز شواهدی نقل کردهاند که نشاندهندهی نحوه رفتار پیامبر(ص) با دیپلماتها در آن زمان میباشد در مدینه در محلی به نام «دارالضیوف» از میهمانان خارجی پذیرایی شایستهای به عمل میآمد.
پیامبر(ص) به هیئتهایی که میآمدند، هدایایی نیز میداد و به بلال توصیه میفرمود که هدیههایی که به آنها میدهید، بیشتر از مقداری باشد که آن هیئتها آوردهاند.[۳۶۸]
۲- ابزارهای اقتصادی: عوامل اقتصادی ابزاری مهم در دست پیامبر(ص) در صحنه سیاست خارجی بود. یکی از اهرمهای پیامبر(ص) در این خصوص، مسأله تألیف قلوب بود.
عکس مرتبط با اقتصاد
تألیف قلوب در اصطلاح فقه سیاسی عبارت است از حمایت مالی و اقتصادی امام مسلمانان به منظور جذب مردم به اسلام برای آنکه در مواقع لزوم به دفاع از اسلام برخیزند و یا حداقل در صف دشمنان اسلام قرار نگرفته و به آنها نپیوندند و به کسانی که از چنین حمایت مالی و اقتصادی مسلمانان یا امام مسلمانان برخوردار میشوند، در اصطلاح «مؤلفه القلوب» گفته میشود.[۳۶۹]
پیامبر اکرم(ص) به عنوان رهبر نخستین دولت اسلامی در مواردی عدیده از این ابزار اقتصادی برای گسترش اسلام بهره گرفتند و به رغم مخالفت دیگران در این جهت سرمایهگذاری میکردند؛ از جمله در جنگ طائف به اشراف و بزرگانی که تازه مسلمان شده بودند یا مشرکانی که به آن حضرت کمک کرده بودند، از غنایم بیش از دیگران سهم دادند تا سبب جلب نظر آن ها و قبیله و فامیلشان شود.[۳۷۰]
عوامل اقتصادی همچنین گاهی به عنوان اهرم فشار برای مقابله با دشمن به دست پیامبر(ص) به کار گرفته میشد. ناامن کردن راههای تجارتی قریش و محاصره اقتصادی نظامی دشمن از جمله این فشارهاست. غزوه ودان، سریههای «عبیده بن حارث»، «حمزه بن عبدالمطلب»، «عبدالله بن جحش» و نیز غزوههای بواط و عشیره همه در تعقیب کاروانهای قریش و به منظور ناامن کردن راههای تجارتی آنها بوده است.[۳۷۱]
۳- ابزار تبیلغاتی: ذات و ماهیت اسلام اقتضای تبلیغ دارد و به همین دلیل پیوسته در حال روشنگری و دعوت و بیان حقایق است، تاریخ نشان میدهد که کار تبلیغی پیامبر بزرگوار اسلام(ص) در پنج مرحله و در هر یک از آن ها به روشی ویژه انجام میپذیرفت.
آن مراحل عبارتند از: ۱- مرحله دعوت پنهانی ۲- مرحله دعوت آشکار ۳- دوران فشار و آزار شدید مشرکان بر مسلمانان ۴- مرحله هجرت ۵- مرحله استقرار در مدینه
در مرحله آخر که دولت اسلامی در مدینه تشکیل شده بود، ابزارهای تبلیغی فراوانی مورد استفاده واقع شد که مختصراً به برخی از آنها اشاره میکنیم.
ملاقات و مذاکرات مستقیم با یهودیان مدینه به منظور همزیستی مسالمتآمیز؛
برقراری روابط دوستانه با قبیلههای مجاور شهر مدینه؛
تشکیل شبکههای خبررسانی به عنوان تدبیر احتیاطی به هنگام وقوع جنگها؛
سخنرانی و ایراد خطبه در مناسبتهای گوناگون و نمازهای جمعه و عیدهای فطر و قربان؛
اذان که برای اعلام اوقات نمازهای یومیه گفته میشد؛
استقبال از هیئتهای اعزامی مناطق مختلف عربستان و ملاقات با سران قبایل آنها؛ ارسال نامههایی برای پادشاهان و سران کشورهای مختلف جهان[۳۷۲].
۷-۳-۳- دستگاه نظامی
در خصوص دستگاه نظامی، پیامبر(ص) تقسیم کار روشنی داشته است که عبارتند از:
۱- جانشینان پیامبر(ص): چون حضرت امکان شرکت مستقیم در بعضی جنگها را نداشت، فرماندهانی را برای سپاه مسلمانان نصب میکرد و همچنین وقتی خود به جنگ میرفت، جانشینی برای خود در مدینه منصوب میکرد در کتاب محاضرات، مرحوم ابنعربی فهرستی از خلفای پیامبر(ص) در مدینه را نام میبرد که عبارتند از: ابولبابه، بشیربن منذر، عثمان بن عفان، عبدالله بن اممکتوم، ابیدهم الغفاری، سباع بن عرفطه الغناری و…؛ که وظیفه هر کدام را توضیح داده است. برای مثال در این کتاب آمده است که در غزوه تبوک و خروج برای حجه الوداع و جنگ بدر، ابولبابه منصوب بود. همچنین سباع بن عرفله الغناری در غزوه خیبر و تبوک، و ابیدهم الغفاری در غزوه فتح، جانشینان نبی(ص) بودند.
۲- مستنفر: مستنفر کسی بود که نیروی انسانی را برای جنگ جمع میکرد و آنان را به این امر تشویق میکرد. بسر بن سفیان خزاعی و بدیلبن اماصرم از طرف پیامبر(ص) مردم خزاعه را برای جنگ با اهل مکه در عام الفتح استنفار میکردند.
۳- پرچمدار: یکی دیگر از پستهایی که پیامبر(ص) برای سپاه اسلام قرار داده بود، صاحب لوا بود. برای مثال «بریده» بعد از ملحق شدن به اسلام از طرف پیامبر(ص) مأموریت یافت که وقتی وارد مدینه میشود، پرچم داشته باشد. او عمامهاش را بر نیزهاش پیچید و جلوی روی خویش گرفت تا وارد مدینه شد. همچنین پیامبر(ص) «ابا زرعه» را اعزام کرد به سمت قوم خود برود و ابلاغ کند که هرکس زیر این پرچم جمع شود، مؤمن است.[۳۷۳]
۴- سازماندهی نیروهای نظامی: در آن زمان لشکر پیامبر(ص) را به عنوان خمیس نیز میشناختند. زیرا بر پنج قسمت تقسیم میشد: قلب و میمنه و میسره و مقدمه و ساقه.
در یک نقل است که وقتی پیامبر اعظم(ص) وارد مکه شد، سپاهش را به گردانهایی، کتائب تقسیم کرد و فرماندهانی را همچون زبیربن عوام، سعدبن عباده، خالد و ابوعبیده جراح را بر آن کتائب گماشت.[۳۷۴]
۵- بدل: کسی که برای فریب دشمن شبیه پیامبر(ص) میشد و به جای ایشان در قلب لشکر قرار میگرفت. حفاظت از جان پیامبر(ص) در جنگها یک اصل مهم بود. شبیه این کار را علی(ع) در ماجرای هجرت به مدینه انجام داد که معروف است.
۶- وازع: یعنی کسی که به گروهان و گردان، نظم، انسجام و آرایش و نظام جمع میدهد و به پیشروی یا عقبنشینی فرمان میدهد. پیامبر(ص) گاهی با یک چوب که به دست اصحاب میداد، آنان را برای کمک به ایجاد نظم دعوت میکرد یا خود صفوف را مرتب میکرد.[۳۷۵]
۷- مسئول لجستیک: در تمامی جنگهای سپاه اسلام، پیامبر(ص) افرادی را مسئول تهیه سلاح و امکانات میکرد که در اصطلاح امروز، امور تدارکات یا لجستیک میگویند.
۸- مرکبدار: کسی که مرکب رسول خدا(ص) را آماده میکرد وزین میگذاشت یا رکاب آن را میگرفت. پیامبر(ص) در حرکت نافله میخواند و برای شرایط جنگ برنامهریزی مینمود، فردی را مسئول مرکب خویش مینمود و وقتی در جنگ صحبت میفرمود، «دابه» و «ناقه» او را نگه میداشتند که حرکت نکند.[۳۷۶]
۹- صاحب السلاح: صاحب السلاح خدمت و وظیفهای بود که به اسلحه مربوط میشد. صاحب السلاحان، وظایف تهیه وسازماندهی سلاح، نگهداری و جلا دادن، کاربرد آن در شکلهای مختلف و از جمله محافظت از پیامبر اعظم(ص) را به عهده داشتند.[۳۷۷]
۱۰- راهنمای جنگ: کسی بود که اطلاعاتی در خصوص شرایط جغرافیایی و موقعیتهای مختلف دوست و دشمن داشت، رسول خدا(ص) از اطلاعات او در جنگ استفاده میبرد.
۱۱- عیون و جاسوسان جنگی: کسانی بودند که اطلاعات مورد نیاز را برای برنامهریزی و عملیات نظامی از میان دشمنان کسب میکردند و به فرماندهان نظامی سپاه اسلام میرساندند. برای مثال عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر(ص) که قبل از فتح خیبر مسلمان شد و اسلامش را کتمان میکرد، بین مشرکان میرفت و خبر میآورد.[۳۷۸]
۱۲- امور غنایم و اسرا: در تمام جنگها، پیامبر(ص) مکانهایی مشخص میکردند که مخصوص نگهداری غنایم جنگی و اسرای دشمن بود و افرادی را جهت اداره این مکانها منصوب میکردند. عبدالله بن کعب بن عمرو بن عوف و اباسفیان بن حرب و بدیل بن ورقا مسئول حفاظت از غنایم بودند که اعم از اسرا و اموال بود معیقب بن فاطمه آمار غنایم را ثبت میکرد. دو نفر به نام سعد مسئول فروش غنایم بودند.[۳۷۹]
۸-۳-۳- دستگاه آموزشی و تعلیمی
یکی از نشانههای تمدن بزرگ اسلامی که از هر جلوهایی دیگر محسوستر و در سیره پیامبر اعظم(ص) از هر چیزی بیشتر بارز و چشمگیر بود، خردورزی، علم آموزی و جهل ستیزی بود. زیرا جامعهای که از علم بیبهره باشد، اهل خرافات، موهومات، تقلید کورکورانه، و برخوردار از عقاید باطل و مرامهای نادرست است. از اینرو، پیامبر(ص)، برای بالا بردن سطح سواد در میان مسلمانان از هر موقعیتی استفاده کرد و در امر آموزش آنان تلاش فراوان به خرج داد.
در زمانی که در میان قریشیان تنها ۱۷ نفر از نعمت خواندن و نوشتن بهرهمند[۳۸۰]، شریعت اسلام با فرازهایی همچون «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ، الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ»[۳۸۱] بروز کرد.
پیامبر(ص) برای نهادینه کردن علمآموزی در بین مسلمانان دست به اقداماتی زد. الف: ایشان تحصیل علم را بر هر مرد و زنی واجب کرد و در این زمینه فرمودند: «طلب العلم فریضه علی کلّ مسلم و مسلمه»[۳۸۲]
ب: ایشان این تفکر را که یاد گرفتن علم مربوط به سن خاصی است را طرد کردند و تحصیل علم را در هر سنی امری پسندیده دانستند.[۳۸۳]
ج: در راه کسب علم محدودیت مکانی را برداشتند، و لذا فرمودند که: «اطلب العلم ولو بالصین»[۳۸۴] علم را طلب کن ولو در چین باشد.
د: ضرورت فراگیری علم از همگان: در اسلام علم دُرّی گرانبهاست و در نزد هرکس که باشد باید آن را آموخت، هر چند در دست دشمن و نااهلان باشد.[۳۸۵]
این رفتار و توصیه پیامبر(ص) به علم آموزی و نیز روش قرآن در امر به ژرفنگری،[۳۸۶] خردورزی،[۳۸۷] قرائت،[۳۸۸] کتابت،[۳۸۹] تمجید از علم[۳۹۰] و عالمان،[۳۹۱] یک نهضت علمی را در قلمرو اسلام سبب شد. تا قبل از اسلام «جامعه جاهلی جزیره العرب جامعهای بسته و گرفتار رکود و جمود بود. جامعهای بود که نشان از فرهنگ و اندیشه نداشته و جز آداب و عادات، هیچ نوع ابزار تربیتی فکری از قبیل مدرسه و کتابخانه نداشت».[۳۹۲] این تأکیدها و تشویقها درباره علم سبب شد تا مسلمانان با همت و سرعت بیسابقهای به دنبال علمآموزی باشند. و نتیجه این تلاشها باعث بنیانگذاری تمدن بزرگ اسلامی شد.
۴-۳- شبکه قدرت در سیره سیاسی پیامبر(ص)
در این بخش به شبکه قدرت در نظام سیاسی و سیره سیاسی پیامبر(ص) میپردازیم. در شبکه قدرت در مورد وضعیت رفتاری سه گروه «فعالان»، «حامیان منفعل» و «بیطرفها» سخن میگوییم.
منظور از بیطرفها همان اقلیتها در هر نظام سیاسی است و منظور از حمایتکنندگان منفعل، آن دسته از رأیدهندگان یا حامیان مسلمان است که بدون التزام به نوع نظام سیاسی، صرفاً خواستار حکومت اسلامی و مرسوم به منظور حفظ امنیت و مقررات اسلامی هستند.
و منظور از فعالان سیاسی کسانی هستند که به دو دسته موافق نظام سیاسی و مخالف نظام سیاسی تقسیم میشوند و موافقان در جهت تثبیت نظام سیاسی و مخالفان در جهت تخریب و براندازی نظام سیاسی اقدام میکنند. حال که جایگاه بحث از شبکه قدرت مشخص شد، به بررسی این موارد در سیره سیاسی پیامبر(ص) میپردازیم.
۱-۴-۳- اقلیتها یا افرادی بیطرف
رفتار پیامبر(ص) با اقلیتها بر مبنای اصولی ثابت و پایدار در سیره نبوی(ص) شکل گرفته است و اقلیتها در سایه حکومت نبوی(ص) همواره در آرامش زندگی میکردند مگر آنهائی که قصد براندازی نظام اسلامی را داشتند.
اما اصولی که پیامبر(ص) بر اساس آنها با اقلیتها رفتار میکردند به شرح زیر میباشد:
الف: اصل وفای به عقود
یکی از ویژگیهای بارز پیامبر اسلام(ص) پایبندی آن حضرت به عهد و پیمانهای خویش بوده است. در سیره پیامبر(ص) موارد متعددی از وفای عهد آن حضرت با غیرمسلمانان را مشاهده میکنیم که ما به جهت اختصار فقط به یک مورد آن اشاره میکنیم.
مشرکان غالباً به دنبال کینهتوزی و دشمنی با مسلمانان بودند و پیامبر(ص) به وفاداری برعهد با ایشان دستور یافته بود. علاوه بر این که برخی از پیروان ادیان آسمانی نیز پس از سالهای اولیه هجرت فوج فوج به مدینه میآمدند و با پیامبر(ص) پیمانهایی منعقد میکردند؛ اینها علاوه بر پیمانی بود که پیامبر اعظم(ص) پس از ورود به مدینه با عموم شهروندان و اقوام مجاور بستند. در پیمان مدینه گروههایی از یهودیان با پیامبر(ص) همپیمان شدند و تا قبل از آنکه آنان پیمان را نقض کنند، آن حضرت بر پیمان خویش با آنان ثابت قدم بود.[۳۹۳]
ب: اصل عدالت
یکی از مبانی و اصول که رفتار پیامبر(ص) بر اساس آن شکل گرفت اصل عدالت و حقمحوری بود. تاریخ چنین گواهی میدهد که در موارد متعددی با اقلیتها آن حضرت با عدالت کامل رفتار نموده است به عنوان مثال، مشهور است که عبدالله بن رواحه که مأمور حضرت محمد(ص) در اخذ مالیات از اهالی خیبر بود به گونهای رفتار میکرد که پرداخت کنندگان مالیات، وی را میستودند و میگفتند با چنین رفتار عادلانهای و با چنین عدالتی آسمانها و زمین استوار شده است.[۳۹۴]
ج) اصل کرامت انسانی
کرامت انسان از جمله مسائلی بود که در سیره اجتماعی پیامبر اسلام(ص) به خوبی قابل مشاهده است ایشان به خوبی میدانست آنچه جامعه را به هم پیوسته نگاه میدارد، برقراری توازن میان جامعه و فرد است. یعنی جایی که در آن، نه افراد پای اجتماع قربانی میشوند و نه جامعه فدای منافع شخصی افراد میشود.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی