گناه اول ما ، افتتاح پنجره بود
گناه دیگر ما انهدام دیوار است
خوشا اشاعه ی خورشید در بسیط زمین
صدور نور به هر جا که آسمان تار است
مرا زمان ملاقات آفتاب رسید
مکان وعده ی ما زیر سایه ی دار است (همان : ۳۴۲ )
در این شعر مخاطب در مواجه با نمادهایی چون لاله، گل، پنجره، افتتاح پنجره، دیوار، آفتاب، خورشید، زمین، نور، تصاویر نمادینی از شهید، راه نجات و رهایی، حصار، اسارت، معنویت و آنچه مظهر روشنی است در ذهن مجسّم می کند. شاعر نمادها و واژگان طبیعی را در خدمت احساسات درونی خود قرار داده و تصاویری ساخته است که از نظر مفهومی قابلیّت تفسیر و تعبیر را دارند به طوری که مخاطب با نگاه کلی به فضای شعر می تواند به معنای درونی شعر دست یابد.
شعر «کوچه های کوفه »
این جزر و مد چیست که تا ماه می رود
دریای درد کیست که در چاه می رود
این سان که چرخ می گذرد بر مدار شوم
بیم خسوف و تیرگی ماه می رود
گویی که چرخ بوی خطر را شنیده است
یک لحظه مکث کرده به اکراه می رود
آبستن عزای عظیمی است که اینچنین
آسیمه سر نسیم سحرگاه می رود
امشب فرو فتاده مگر ماه از آسمان
یا آفتاب روی زمین راه می رود
در کوچه های کوفه صدای عبور کیست
گویا دلی به مقصد دلخواه می رود
دارد سرشکافتن فرق آفتاب
آن سایه ای که در دل شب راه می رود. ( همان : ۳۴۵ – ۳۴۶ )
شاعردر این شعر با تصرف خیالی در اجزای طبیعت و اثر بخشی تصاویری چون جزر و مدّی که تا ماه می رود، دریایی که در چاه می رود، گذشتن چرخ، بر مدار شوم، خسوف و تیرگی ماه، نسیم سحر گاه، فرو افتادن ماه از آسمان، راه رفتن آب روی زمین، شکافتن فرق آفتاب، سایه ای که در دل شب راه می رود، مفهوم مورد نظر خود را که وصف حال علی (ع) است را به تصویر می کشد هنر شاعر در استفاده مناسب از تصاویر طبیعی و هماهنگی و ارتباط بین محور عمودی شعر، آن را در فضای چند ساحتی قرار می دهد و شعر او قابلیّت تفسیر و تاویل پیدا می کند.
هنوز/ دامنه دارد/ هنوز همکه هنوز است/ درد/ دامنه دارد/ شروع شاخه ی ادراک/طنین نامنخستینتکان شاخه ی ی خاک/ و طعم میوه ی ممنوع/کهتاتنفسسنگ/ ادامه خواهد داشت/ ودرد/هنوزدامنه دارد/ (همان : ۲۸۶ )
شاعر در شعر فوق با بهره گرفتن از واژگانی چون شاخه، شانه ی خاک، میوه ی ممنوع، تنفس سنگ و تصاویر مربوط به آن به ارائه ی مفاهیم درونی خود می پردازد و مخاطب می تواند، معانی مختلفی را با توجه به نگاه خود برداشت نماید.
این بوی غربت است/ که می آید/ بوی برادران غریبم/ شاید/ بوی غریب پیرهنی پاره/ در باد/ نه این بوی زخم گرگ نباید باشد/ من بوی بی پناهی را/ از دور می شناسم/ بوی پلنگ زخمی را در متن مه گرفته جنگل/ بوی طنین شیهه ی اسبان را/ در صخرههای ساکت کوهستان/ بوی کتان سوخته را در مشام ماه / بوی پر کبود کبوتر را/ در چاه/ این باد بی قراری/ وقتی که می وزد/ دل های سر نهاده ما بوی بهانه های قدیمی/ می گیرد/ و زخم های کهنه ما باز/ در انتظار حادثه ای تازه/ خمیازه می کشند/ انگار/ بوی رفتن/ می آید.
( همان : ۳۳۵ ، ۳۳۶ )
شاعر در این شعر با بهره گیری از عناصری طبیعی چون زخم گرگ، پلنگ زخمی، جنگل مه گرفته طنین شیهه ی اسبان، صخره های ساکت کوهستان ، بوی کتان سوخته، مشام ماه، پ رکبود کبوتر در چاه، باد بی قراری و تصاویر مربوط به آن به تصویر فضایی پرداخته که بی قراری و غربت از آن احساس می شود.
شاعر از تصاویری استفاده می کند که شعر او را به قلمرو اساطیر و روحیات عام انسان گسترش می دهد به طوری که هر مخاطبی که با این شعر روبرو شود، مفهومی، متناسب با روح خود برداشتمی کند. هر چند در نگاه اول می توان این شعر را به قصه ی یوسف(ع) تأویل کرد امّا در نگاهی ژرفتر به افق های تازه ای از معانی و مفاهیم می توان رسید.
۴ -۴ – طبیعتگرایی شهودی
از ویژگیهای شاخص ادبیات ایران ، این استکه غنی از مضامین و مفاهیم عرفانی است. این مضامین جزء جدایی ناپذیر ادبیات منظوم و منثور ماست و پیوند گسترده ای با شعر فارسی دارد. آنگونه که بخش عظیمی از ادبیات منظوم ما را سروده هایی تشکیل می دهد که در برگیرنده مضامین عرفانی می باشد. در دوره معاصر یکی از حوادثی که بر زبان و محتوای شعر فارسی اثر گذاشت، جنگ ایران و عراق در شهریور (۱۳۵۹ )بود، شاعران متعهد این سرزمین، تمام هنر و استعداد خدادادی را در تصویر کشیدن حماسه آفرینی های این دوره به نمایش گذاشتند و شعری ایجاد شد که، به شعر دفاع مقدس معروف است. شعر دفاع مقدس آمیخته ای از عشق، عرفان و حماسه است و شعرا از اصطلاحات و مضامین عرفانی در شعرشان بهره میگیرند. اصطلاحات و مضامینی چون: عشق به خالق هستی، ایثار، معراج، عروج، توکل، یقین، وصال، شوق، تجلّی به صورت گسترده و بعضیازمضامین دیگر نیز به صورتمحدودی موردتوجه شاعران بوده است.( شریف پور و موجدی، ۱۳۸۸: ۸۹ ) این فضای عرفانی دفاع مقدس، به دوره بعدی شعر امین پور راه پیدا می کند اما به دلیل اینکه واقعیت های جامعه با آرمان های او همخوانی کمتری دارد و شاعر به آرزوها و آرمانهایی که انتظار آن را داشته است نرسیده، سبک شعری او در دوره سوم متحوّل می شود به طوریکه شاعر دچارسرگشتگی می شود و در خود فرو می رود و می گوید « برای زیستن این چشم ها از من دلیل تازه می خواهند. ( امین پور ، ۱۳۸۰ :۳۶)
وی به ویژه در مجموعه گلها همه آفتابگردانند و دستور زبان عشق به دنیایی شخصی و عوالم درونی خویش روی می آورد. ( فتوحی ، ۱۳۸۷ : ۲۰- ۲۱ )
قیصر امین پور با سبک ساده و سعدی گونه خود برای محسوستر جلوهدادن اندیشه ی شهودی خود به طبیعت و عناصر آن روی میآورد تا مفاهیم را به صورت عینی و ملموس ارائه دهد، این امر موجب واقعی شدن زبان تصاویر و عینی شدن روابط کلامی و طبیعی شدن زبان او می شود. در این شیوه طبیعت در ذهن شاعر استحاله می شود. خیال شاعر در جهان و اشیا دخل و تصرف می نماید و آنها را به نفع ذهنیّات و احساسات خویش مصادره می کند و شاعر، ذهنیّت و احساس شهودی خود را به طبیعت گسترش می دهد و با این ذهنیّت بر اجزای طبیعت، تصرف خیالی می کند . در سروده های امین پور، فراوان می توان به لحظه های موشکافی و کاوش، کشف و شهود و مکاشفه و گاه حتی شکایت و شکاکیّت شاعر، پیرامون پدیدهای رسید که گوهریترین مفهوم درکار شاعری و اساسا آفرینش و فهم هنری است. پدیده ای که سمت و سوی نگاه هنری در گرو تلقّی ما از آن است . زیبای ( توکلی ،۱۳۸۶ : ۲۸ ) در پس پشت این مکاشفه های درونی، رازی وجود دارد که شاعر در پی کشف آن است در پی کشف این راز نگاهش به سوی اندیشه های کلان هستی شناسانه و نوعی پلورالیسم بیشتر معطوف می شود هر چند این نگاه سست و کم حال است، گاهی درنگ های فلسفی شاعر در قالب پرسش های کم رنگ و خجولانه با احتیاط مطرح می شوند. ( فتوحی ، ۱۳۸۷ : ۲۳ ) شهود های هستی شناسی و درنگ های فلسفی او موجب می شوند، تا فضای شعری او سرشار از رنگ حیرت شود و طنینی اسرار آمیز یابد. حیرت قیصر بی نسبتی با سنت نگاه صوفیانه نیست. آنگاه که شاعر از جستجو، یافتن و رسیدن می گوید. گفتارهای دلاویز عارفان را درباره طلب مدام، پایان ناپذیری سلوک که اگر غایت و نهایتی داشته باشد جز حیرت نیست، فرا یاد می آورد اینکه همیشه فاصله ای و رازی ناگشوده است: ( توکلی،۱۳۸۶ : ۳۰ )
موجیم و وصل ما از خود بریدن است ساحل بهانه ای است رفتن رسیدن است
( امین پور ، ۱۳۸۸ : ۱۵۱ )
ای آرزوی اولین گام رسیدن بر جاده های بی سرانجام رسیدن
… هر چه دویدم جاده از این پیشتر بود پیچیده در راه است ابهام رسیدن
( امین پور، ۱۳۸۷: ۷۳ )
این احساس و ابهام و حیرت در نگاه او سایه می گسترد و همه چیز را در چشمش به هیئت رازی می نمایاند. ( توکلی،۱۳۸۷ : ۳۱ )
و این رازها نشانه و اشاره ای است به آن ، « آن » بی تعیین و بی صفت و بی چگونه، معشوق ازلی،
آنی که چشم عاشقان«آن» است در منظر چشم بی نظر «این» است
( امین پور ، ۱۳۸۸ : ۷۶ )
در ذیل ، به ذکر موضوعاتی پرداخته می شود که در مبحث طبیعتگرایی شهودی در شعر قیصر امین پور به آن اشاره شده است..
۴ – ۴ -۱ – تقابل عقل وعشق
یکی از مبانی معرفتی جاری در اندیشهی شاعرانه ی امین پور که در دفتر گل ها همه آفتا بگردانند، مطرح شده است مقابله عقل و عشق است که دغدغهی تفکّر و نگاه عارفانه در شعر از آغاز تا کنون بوده است که شاعراین تقابل را گاه بصورت مجاز وگاه به شکل حقیقی و با توجه به عناصر طبیعی به قصد ملموس و محسوس کردن به تصویر کشید است . (محدثی خراسانی،۲:۱۳۸۷)
در شعر« انکار» عقل وعشق با مجاز های، سر به عنوان جایگاه عقل و دل ، جایگاه عشق مطرح میشوند و با بیان و فضایی متفاوت، مقابله آن ها به تصویر کشیده می شود.
از تمام راز ورمز های عشق
جز همین سه حرف
جز همین سه حرف سادهی میان تهی
چیز دیگری سرم نمی شود
من سرم نمی شود
ولی ………………..
راستی
دلم
که می شود!
(امین پور ۹۹:۱۳۸۸)
همین تقابل در شعر احوالپرسی (۱) در دو واژه ی: حال و بال جلوهگر می شود.
احوالپرسی (۱)
اینجا همه هر لحظه می پرسند:
حالت چطور است ؟
امّا کسی یک بار
از من نپرسید بالت……. (امین پور، ۲۷:۱۳۸۸)
که دراین سروده، شاعر با بهره گرفتن از واژگان طبیعی بال و حال در احوالپرسی عاقلانه و عاشقانه این تقابل را نشان داده است.
بفرمایید تا این بی چرا تر کار عالم عشق رها باشد از این چون و چرا وچندهای ما
(امین پور،۲۷:۱۳۸۸)
گاه نیز شاعر درصدد آشتی دادن میان عقل و عشق است وپایان بخشیدن به دوران تقابلی آن دو (عقل و عشق).