۳-۱۱- شیوه های طنز پردازی و خنداندن ۳۱
۳-۱۲- شگردهای رایج در متون مطالبه آمیز (حکایت احمقان) ۳۲
۳-۱۳- حکایت مثنویهای عطار………………………………………………………………………………………………..۳۳
فصل چهارم: ( عقل و جنون )
۴-۱- تعریف عقل و جنون ۳۵
۴-۲- اقسام دیوانه ۳۷
۴-۳- تأثیرات وجود عقل ۳۷
۴-۴- عقلای مجانین ۳۸
۴-۵- موضوعات مورد اعتراض عقلای مجانین…………………………………………………………………………..۴۰
۴-۶- تاریخچه ی گستاخی به درگاه حق ۴۲
۴-۷- تعریف عاقل، نادان و دیوانه …………………………………………………………………………………….۴۳-۴۲
فصل پنجم: (حکایات طنزآمیز مثنویهای عطار)
۵-۱- حکایات طنز مصیبت نامه ………………………………………………………………………………………۸۶-۴۴
۵-۲- حکایات طنز منطق الطیر………………………………………………………………………………………۱۰۳-۸۶
۵-۳- حکایات طنز اسرارنامه ……………………………………………………………………………………….۱۱۹-۱۰۳
فهرست منابع …………………………………………………………………………………………………………..…………. ۱۲۰
فصل اول
مقدمه
۱-۱- مقدمه
در مورد شاعر بلند آوازه قرن ششم که چون اختری درخشان در آسمان ادب میدرخشد؛ اطلاع دقیقی در دست نیست. نه استادان او، نه معاصرانش و نه سلسله ی مشایخ او در تصوف ؛ هیچ کدام به قطع روشن نیست. در باب زندگی او ؛هر چه گفته شده؛ غالباً احتمال و افسانه است و شاید همین پوشیده ماندن در ابرابهام، شخصیت او را سحر آمیز و جذاب تر کرده است. به هر حال اطلاعات مورخان از زندگی نامه سنایی؛ شاعر پیش از او و مولانا ؛ شاعر پس از او ؛ بسیار بیشتر از خود عطار است.
می دانیم که او شاعری عارف مسلک است؛ البته خانه نشین نیست و در میان مردم و ضمن اشتغال به طبابت و عطاری و آشنا شدن باآلام روحی و جسمی آنها به سیر و سلوک مشغول بوده است. پس از آنکه در سراسر عمرش شاهد مصایب گوناگون طببیعی از جمله سیل، قحطی و زلزله بود. روح زخم خوردهی خود و هم نوعان تیره روزش را با حکایاتی به ظاهر مفرّح و خندهآور و در باطن چون زهری کارگر، تشفی بخشد. پس به جمع آوری اقوال و حکایات از افواه مردم و آثار پیشنیان پرداخت و ضمن گنجاندن افکار و دغدغههای ذهن نا آرامش در آن ؛دوباره آن را به مردم باز گردانید. جهت حفظ امنیت جانش ؛ از ذکر انتقادات کوبنده نسبت به عدالت الهی، حاکمیت زمانه، رسواییهای اخلاقی مردمان زمانش ؛ خودداری کرد و همه را از زبان شخصیت محبوبش« دیوانه» نقل کرد.
البته سنایی قبل از او ؛ حکایت عامیانه را در اشعارش به کاربرد ولی چندان به قالب حکایت ؛ نپرداخت و آن را با زبانی گیرا بیان نکرد، بیشتر برایش ؛ نتیجهای که از حکایت میگرفت ؛ اهمیت داشت که آن را با ابیات طولانیتر بپروراند. حال آنکه عطار، حکایت را بسیار جذاب و شیرین مطرح کرد و در آن به نحو احسن به شخصیتپردازی پرداخت و از شیوه های گوناگون؛ جهت ایجاد طنز بهره برد و سعی کرد مفاهیم والای ذهنی اش را در قالب همین داستانها بگنجاند و کمتر پس از اتمام داستان؛ به شرح و تفسیر بپردازد.
۱-۲- فرضیات
طبق فرضیات نگارنده در این پژوهش ؛در حکایات طنز آمیز مثنویهای عطار؛ ۱-بیشتر از طنز کلامی با شگرد ( بهره گیری از تناقض و تحقیرکردن) استفاده شده است. ۲-همچنین معکوس شدن حالات شخصیتها و حتی گاه جابه جا شدن آنها باهم نیز ، بسیار به چشم می خورد و درایجاد طنز نقش دارد.۳- عطار از زبان دیوانه؛ عقاید و انتقادات شخصی خود را بیان می کند . پس از این رویکرد ؛ حکایت ،از لحاظ موضوع و محتوا نیز بررسی می شود و به تیپ های شخصیتی شرکت کنندگان در حکایت ؛ توجّه ویژه می شود تا سه تیپ شخصیتی “عاقل”، “نادان “و “دیوانه ” از هم متمایز گردند و تنشهای موجود میان این سه تیپ ؛ که خالی از لطف و جذابیت هم نیست ؛ به وضوح نشان داده شود. حال؛ سه تعریف عمده از تیپ های مذکور ارائه می گردد.
“عاقل” : شخصیتی که به علت آگاهی از هنجارهای اجتماعی ؛ رفتارش بهنجار وتابع عرف زندگی اجتماعی است و به همین دلیل رفتارش قابل پیش بینی است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
“نادان”: شخصیتی که رفتارش تابع عرف و هنجارهای اجتماعی است. اما به دلیل عدم آگاهی از فلسفه و معنای هنجارهای اجتماعی، رفتارش نابهنجار و غیر قابل پیش بینی است.
“دیوانه” : شخصیتی که تابع عرف و هنجارهای اجتماعی نیست و رفتارش نابهنجار و غیر قابل پیش بینی است.
حال با توجه به این تعاریف؛یکی از فرضیات این است که اصطلاح ” عقلای مجانین” غلط مصطلحی بیش نیست و به جای آن باید ” دیوانه ی دانا” گفت. نقش تعاملی این سه تیپ شخصیتی در داستانهای عطار؛ بسیار مهم است و نشان دهنده سرسختی عرف و هنجارهای اجتماعی؛ چه در حوزهی زبان و چه در حوزهی دیگر رفتارهای اجتماعی انسان است. این بررسی نشان میدهد که یکی از مهمترین اصول کاربرد شناسی زبان که اصل ارتباط است ؛ چگونه در این حکایت، نقض میشود.
۱-۳-پیشینهی پژوهش
کتب ارزشمندی چون « دریای جان» از هلموت ریتر، «شرح احوال و نقد و تحلیل آثار عطار» از بدیع الزمان فروز انفر، «صدای بال سیمرغ »از عبد الحسین زرین کوب، «عقلای مجانین »از ابوالقاسم حسن نیشابوری و… به طور گستردهتری به مباحث عمده ای از این پژوهش پرداخته اند، ولی به طور اخص هیچ کتاب کاملاً مرتبطی با موضوع خود نیافتم و علاوه بر کتب مذکور در مبحث طنز از کتب «نشانه شناسی مطایبه» از احمد اخوت، «مقدمه ای بر طنز و شوخ طبعی» از علی اصغر حلبی، «در باب طنز» از سیمون کریچلی استفاده کردم. در میان پایان نامههایی که با موضوع این پژوهش حدوداً ارتباط داشت؛ می توان به این موارد اشاره کرد:
۱- «بررسی بازتاب اندیشههای عطار در آینهی عقلای مجانین»، احمد جباری فرکوش ، ۱۳۸۷ ، دانشگاه محقق اردبیلی، کارشناسی ارشد.
۲- «شخصیتپردازی در مثنویهای عطار نیشابوری »، لیلا عفراوی، ۱۳۹۰، بی جا، کارشناسی ارشد.
۳- «ریخت شناسی مصیبت نامه عطار »، بهاره سهرابی، ۱۳۹۰، سمنان، کارشناسی ارشد
۴- «تمثیل و طنز در بیان عطار»، احمد حسینی کازرونی، ۱۳۷۷ ، صدا و سیما.
تاکنون پژوهش یا کتابی که دقیقاً به موضوع تیپ شناسی شخصیتی مثنویهای عطار از دیدگاه طنز و با رویکرد زبان شناختی و تیپ شناسی پرداخته باشد، یافت نشده است.
۱-۴- مراحل پژوهش
برای تدوین و نگارش این پژوهش؛ با توجه به موضوع آن زیر عنوان ” بررسی سه تیپ شخصیتی عاقل، نادان و دیوانه در حکایات طنز آمیز عطار؛ کتاب های الف ) مصیبت نامه ب) منطق الطیر ج) اسرارنامه که هرسه با تصحیح، تعلیق و مقدمه دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی به چاپ رسیدهاند؛ منابع اصلی بودهاند و منابع مورد استفاده ی دیگر به تفصیل در فهرست منابع ذکر شدهاند. نگارش و تدوین این مجموعه با نظر به گستردگی آن بدین ترتیب صورت گرفت:
۱) مطالعهی سه مثنوی عطار که زمینهی کار هستند؛ سپس استخراج حکایت طنزآمیز آن و یادداشت برداری به صورت فیش و برگرداندن آن به صورت نثر روان
۲) مطالعه کتب و مقالاتی که مربوط به زندگی نامهی عطار، تاریخ نیشابور و معاصران او و تاریخ پیدایش عقلای مجانین و فیش برداری ازآن
۳) مطالعه منابعی در باب طنز، انواع آن، شگردهای طنز پردازی در متون و تطابق دادن آن با حکایات طنز استخراج شده از آثار عطار
۴) مطالعه آثاری اعم از کتاب و مقاله در باب عرفان، ادبیات عامیانه و مسایل اجتماعی ـ سیاسی قرن ششم و یادداشت برداری از آن ها.
۵) مرتب کردن و بخش کردن یادداشت ها بر اساس موضوع و فصل بندی پایان نامه
۶) افزودن یافتههای شخصی اعم از بررسی جزء به جزء هر حکایت از لحاظ ساختار، تیپشناسی ، شخصیتپردازی و کشف چگونگی ایجاد طنز در متن اعم از موقعیت، کلامی و… در هر کلام و مرتبط کردن آن با جابه جا شدن مداوم تیپ های شخصیتی
۷) ارائه سه تعریف علمی و مجزا از تیپهای « عاقل»، «نادان» و «دیوانه» و تفکیک شخصیتهای موجود در حکایات طنز برحسب این تعاریف از طریق واکاوی دقیق حکایتها و توجه به رفتار و کردار هر شخصیت.
۸ ) سعی در اثبات این فرضیه که « عقلای مجانین» غلط مصطلحی بیش نیست، زیرا این گروه به واقع دیوانه بودند که مطابق با دیدگاه و افکار خود چنین روشی را برای زندگی و برخوردهای اجتماعیشان برگزیده بودند معمولا بسیار برتر والاتر از عاقلان ؛ عمر خود را سپری می کردند . فقط به خاطر انتقادهای بی امان و مبارزات اجتماعی ـ سیاسی که داشتند ؛این چنین مطرود صاحبان قدرت بودند و از فضای جامعه دور نگه داشته می شدند.
۹) جمع بندی و نتیجه گیری
۱۰) فهرست منابع مآخذ
۱-۵- روش کار و مراحل پژوهش
تلاش نگارنده براین بوده است که مجموعهای را ترتیب دهد که به طور اختصاصی ؛ به شماری از آثار عطار بپردازد و اثری جامع در زمینه ی طنز داستانی در سه مثنوی عطار ارائه دهد. برای دستیابی به این هدف، مجموعه حاضر با ویژگی خاص خود ارائه میگردد که در چند سطر به شرح آن میپردازیم.
۱٫این مجموعه علاوه بر اینکه حکایات طنز آمیز سه مثنوی برجسته عطار [ منطق الطیر ـ مصیبت نامه ـ اسرار نامه] را یک جا در بر دارد؛ از دیدگاه جدیدی به آن می پردازد و خواننده با مباحث طنز و فنون مربوط به آن، اعم از تیپشناسی ، شخصیت شناسی و محتوای هر حکایت به طور مبسوط آشنا میشود.
۲٫ با توجه به اینکه هر سه کتاب منبع؛ مخلوق قریحهی یک شاعر است؛ مسلماً نکات و موارد مشابه مشترک در حکایات و جنبههای گوناگون مربوط به آن ؛ اعم از سبک، ساختار و نوع طنز پردازی ومحتوا و… بسیار خواهد بود، لذا این موارد مشترک توسط نگارنده ؛ یادآوری خواهد شد.
۳٫ این مجموعه ، آیینهی تمام نمای اواسط قرن ششم تا اوایل قرن هفتم می باشد ودر آن به مسایل گوناگون تاریخی، اجتماعی، دینی ، مردم شناسی ؛ اشاره شده که مطالعه ی آن ، ضمن افزایش اطلاعات ، به درک بهتر حکایات مورد بررسی کمک شایانی می کند.
۴٫ قسمتهای گوناگون این پژوهش شامل موارد زیر میباشد.
۴-۱- تاریخ نیشابور، زندگی نامه عطار و بررسی مختصر سه مثنوی فاخر او [مصیبت نامه، منطق الطیر ، اسرار نامه]
۴-۲- معرفی اقسام طنز و تعاریفی از آنها و بررسی شگردهای گوناگون طنز پردازی
۴-۳- بررسی حکایت، ساختار و انواع آن و پرداختن به جنبههای گوناگون حکایات طنز در سه مثنوی مذکور
۵- این پژوهش میتواند در جهت معرفی روش نوینی در پرداختن به حکایت عرفانی و الگویی برای پژوهشگران بعدی باشد.
فصل دوم
آشنایی با شیخ عطار و آثار او
۲-۱- زندگی نامه عطار
نام وی محمد و کنیه اش ابوحامد ولقب او فریدالدین عطار است و علت شهره شدنش به نام عطار، آن است که وی دارو فروش بوده وطبابت می کرده است . نام پدرش بنا به مشهور ابراهیم و کنیه اش ابوبکربوده است. چنین به نظرمی رسد که پدر شیخ، مدتی دراز، زیسته وظاهراً هنگامی که عطار اسرار نامه رابه نظم درآورده ؛درقید حیات بوده است .شغل پدر وی نیز؛ دارو فروشی وطبابت بوده وشیخ عطار دکان وشغل پدر را به وراثت اداره و دنبال می کرده است. عطار، مادرش را کمی پس از وفات پدر از دست داد. او زنی اهل معنی وصاحب نفس بوده که طریقه ی زهد وخلوت را درپیش گرفته بود ودر پرورش روح بلند فرزند؛ نقش موثری داشت.
(تاریخ ولادت شیخ را( ششم شعبان سال۵۲۲)و به روزگار سنجر بن ملکشاه ، شمرده اند؛ و وفات او چنین که خواهیم گفت به( سال ششصد و هیجده )و در قتل عام نیشابور به دست مغول واقع شده است.
روایت است علت رویکرد شیخ عطار به عرفان ؛ حضور درویش صاحب نظری در دکان او بوده وگفتگویی که میان آن دو اتفاق افتاده است؛ ولی این موضوع صحت ندارد ؛ چون حین سرودن مصیبت نامه والهی نامه به گفته ی صریح خودش در عطاری مشغول به کار بوده ا ست وا ین دو اثر اوج عرفان او هستند.
بنا به گفته ی جامی ودیگران که از پی او قدم برداشته اند؛عطار، مریدمجدالدین بغدادی بود وچون مجدالدین از خلفای طریقه ی کبراویه است؛ عطار را نیز می توان پیرو این طریقه دانست.) (فروزانفر؛ ۱۳۷۴: ۵۱ ).
چنان که از مطالعهی آثار عطار برمی آید، وی مردی بوده است مطلع از علوم وفنون ادبی، حکمت،کلام، نجوم ومحیط برعلوم دینی اعم از تفسیر ، روایت حدیث و فقه و به اقتضای شغل خود بصیر درگیاه شناسی و خواص ادویه وعقاقیر و آگاهیش ازمبادی طب نیز قابل انکارنیست. اطلاعاتش ازعلم نجوم هم انکارناپذیر است.
عطاردیدگاه خاصّی به شعر دارد؛ وی درتاریخ ادبیات فارسی از چهره های برجسته ای است که به مسألهی نقد شعر از حیث معانی آن عمیقاً توجه کرده است . او درنقد شعر سایر شعرا؛ به اندیشه های شاعر و مساله معانی آنها توجه کرده است . میزانی هم که وی برای سنجش معانی در دست داشته است «شرع» بوده است . (پورجوادی، ۱۳۷۴: ۱۴).
عطار علی رغم بیزاری از فلسفه ونیزفیلسوفان؛ درحکمت الهی و طبیعی نیز قوی دست بوده وکتاب اسرار نامه اش ؛چکیده ی عقاید وآراء اصحاب حکمت است.
وی علاوه برمهارت درعلوم دینی؛ به عرفان ،به طورشگفت انگیزی علاقه داشت و دراین زمینه، مطالعهی بسیار انجام می داد. او به تتبع احوال وجمع اقوال مشایخ صوفیه وگردآوردن حکایات آن طایفه؛ شگفت و ولعی عجیب داشته است. و بی سبب از کودکی؛ باد دوستی این طایفه در سرش جای گرفته بود و جزاین سخن نمی توانست گفت وشنید؛ مگر به کرده وضرورت و با چنین عشق شگرف و طلب آتشین مدتی از عمر خویش را درجمع و ضبط حکایات و اقوال و قصص بزرگان تصوف گذرانید و حاصل عمر رادرکتاب «تذکره الاولیاء » مندرج ساخت. آثارمنظوم شیخ نیز درآکنده از حکایات وقصص است ومجموعاً در چهارمثنوی وی هشتصد و نود وهفت حکایت وجود دارد.
(عطار ، مذهب اهل تسنن راداشته و از لحاظ ثروت ومکنت در وضعیت خوبی به سر می برده ا ست و همین امر باعث شده که مناعت نفس او محفوظ بماند و برای طلب روزی، مدح این وآن نکند و قریحه ی خود را در راه هدایت و ارشاد خلق ، نشر فضلیت و دعوت مردم به سوی کمالات معنوی به کار ببرد.
رهرو نیک اندیش او ؛ مولانا ،درسنین خردسالی به همراه پدر به ملاقات شیخ ما آمد وکتاب ارزشمند اسرار نامه را از عطار هدیه گرفت وبا نوشیدن از این جام پرحلاوت مست مستان عالم شد و ازبزرگترین وبرترین پیروان عطار گردید. آثار مسلم عطار عبارتند از: الهی نامه، اسرارنامه ، جواهرنامه ، خسرونامه ،شرح القلب ، مصیبت نامه ، مقامات طیور یا منطق الطیر، دیوان قصاید ، غزلیات و مختارنامه ؛که مجموعه رباعیات اوست .
برای آثار شیخ، ترتیب تاریخی دقیقی نمی توان تعیین کرد ؛ زیرا در هیچ یک از مثنویها و دیگر آثار خود ؛ تاریخ دقیق تألیف را به دست نمی دهد. تنها از روی حدس و اشاراتی که به وضع مزاجی و پیری و ناتوانی خود می کند. ممکن است بگوییم که عطار نخست منطق الطیر و مصیبت نامه سپس الهی نامه و اسرار نامه را به نظم درآورده است. زیرا در منطق الطیر به هیچ روی ؛ از پیری و ناتوانی خویش سخن به میان نمی آورد و در مصیبت نامه هر چند از مرگ و زوال عمر می گوید. اشارتی به پیری و ضعف خود نمی کند و معلوم است که مقصودش بی اعتباری حیات و ناپایداری آدمی است. لیکن در الهی نامه و اسرارنامه از عجز و افتادگی خود شکایت می آغازد. مطابق روایت ابن الفطوطی شهادت عطار به دست تتار نیشابور اتفاق افتاده ولی سال آن دقیقاً مشخص نیست.)(فروزانفر، ۱۳۷۴: ۷۷).
جهت شرح اوضاع نیشابور در سنین کودکی عطار ؛ می توان گفت؛ فتنه و حادثه ای رخ داد بسیار دهشتناک و درد انگیز که بر جان و روان همه ؛ از جمله محمد، تأثیر عمیقی داشت. هر چند درمنزل پدری در منطقه شاد یاخ ، در امان بود؛ ولی رجوع بی شمار مجروحان، غارت زادگان و عده ای که دچار جنون شده بودند، همچنان به خانه ی آنها ادامه داشت. چندین سال بعد که آتش جنگ در نیشابور فروکش کرده بود و محمد به مکتب می رفت و دوران تحصیل را می گذراند، همچنان خراسان در دست خویشان سنجر دست به دست می شد. علی رغم اینکه عشق به تصوف و خانقاه، وجود عطار را سرشار کرده بود، ولی او ترجیح می داد به جای خانقاه نشینی از راه مدرسه و بازار مسیر عرفان صوفیه را بپیماید.
چون از طریق داروخانه با طبقات رنج کشیده ی مردم برخورد داشت و می توانست از طریق معالجهی آنها، آلام انسانی و احوال نفسانی خلق را درک کند و از این طریق سلوک پسندیده ای داشته باشد. راه مدرسه به میزان عطاری اش ایمن نبود . چون ممکن بود دچار تفاخر و خود بزرگ بینی شود و قیل و قال مدرسه او را از راه حق ؛ دور سازد. هر چند مدرسه و بازار در سال های ویرانی ناشی از حمله ی غز ؛ دچار کسادی و رکود شده بود.ولی عطار ، علوم رایج عصر را آموخت و کتب مخصوص طب را نزد پدر مطالعه کرد و ایام فراغت را صرف خواندن کتب صوفیه و شعر می نمود. در آن ایام ، انوری در اوج شهرت و محبوبیت بود. اما در این هنگام خورشید سنایی در آسمان ادب طلوع کرد و طبع عطار که با اشعار او؛ سازگاری بیشتری داشت به او متمایل شد.
اشعار پندآمیز خاقانی نیز؛ سرمشق خوبی برای سرودن شعر وعظ بود. علاقه ی عطار به شعر وعظ و تحقیق ، بسیار بود و همین امر باعث شد تا به دربار و شعر درباری روی خوش نشان ندهد. در تصوف هم شیوه ی قلندری و ملامتی را بیشتر می پسندید. بنا به همین پسند، سال ها در لباس طبابت و عطاران، روی در خلق و دل در گرو خالق داشت و عوالم عرفانی را سپری می کرد. در سی سالگی، شعرش در زمینه زهد و تحقیق عبرت آگند و تفکر انگیز بود. اندیشه اغتنام فرصت و مرگ اندیشی از همان جوانی بر شعرش سیطره داشت.
حتی پس از چهل سالگی هم ؛ اشتغالش بیشتر ،در نظم کردن قصاید زهد آمیز و غزل های صوفیانه به شیوه ی سنایی غزنوی بود و آثار ارزنده ای در این زمینه خلق کرد. از حدود چهل سالگی تا پایان عمر بیشتر مشغول سرایش مثنویهایش بود و بیشتر اوقاتش صرف مطالعه احوال اولیا و حالات و مقامات روحانی شد. عطار معمولاً خود را از حوادث و رویدادهای عصر کنار می کشید و به اطراف خود اعتنایی نداشت. فقط گهگاه دیدارهایی با علما و بزرگان و زهاد عصر داشت و از جمله ی این بزرگان، مجدالدین بغدادی بود که عطار با او ملاقات های داشت .ولی هیچ گاه رابطه ی آنها مریدی و مرادی نشد. در سن هفتاد سالگی دیگر شیخ با دنیای بیرون و حتی عالمان و زاهدان نو ظهور عصر ؛ کاری نداشت تا اینکه در هفتاد و هشت سالگی، سایه ی مخوف مغول بر جان ارزشمند و شیرین شیخ افتاد و به سوی حق شنافت (زرین کوب، ۱۳۷۸، تلخیص کلی).
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.