باز باش ای بابْ بر جـویایِ باب
تارسد ازتوقُشور اندر لُبـاب
باز باش ای باب ِرحمـت تا ابد
بـارگـاه « مـالَـهُ کُفـْواً اَحَـد»
(مثنوی۱/۳۷۷۷-۳۷۷۹)
۳) مفاهیم عرفانی: درمعنی عرفانی مراد نوری است که ازسوی حق برانبیاء وازانبیاء بردل بندهی مؤمن تابیده میشود که عارف ازطریق آن به حق راه مییابد وعلم دارای مراتبی میباشد. علم توحید، معرفت به احکام شرع است که سالک باید این علوم را بداند و یکی یکی طی تا به سرچشمه حقیقت واحد برسد. علم ربّانی وعلم شناخت مسلک وسلک وسپس علم به فرایض و واجبات تا آن گاه است، که عارف در سیر و سلوک به مراتب حقیقت دست یابد. (سجادی جعفر، ۱۳۸۹: ۵۸۶ – ۵۸۷).
خِیرالاُمُورُ اُوْسَطَ هاطِلَب[۲]
تَاگَه بِچِیمِن اُوَ سَرِمَطلَب
۱) ترجمه بیت: حضرت ختمی مرتبت فرمودند: بهترین کارها رعایت حدوسط است یعنی افراط وتفریط نداسته باشد. تا آن گاه وارد بحث اصلی بشویم، یعنی ما باید در امورات دینی وزندگی ازشتاب زدگی دوری کنیم وآن چنان کوتاهی نکنیم که واپس بمانیم.
۲) نکات بلاغی: طلب با مطلب: کلمه قافیه و جناس افزایشی، اقتباس: از حدیث پیامبر که میفرماید: «خَیْرُ الْاُمُورِ اَوْسَاطُهَا» (ر. ک.المجلسی، بحارالانوار، ج۴۸ص ۱۵۴ ونیزهمان کتاب ۶۴/۱۹۶) و(ر. ک.کرمی فریدنی، نهج الفصاحه۱۳۸۳: ۲۸۵)، تاگَه: تا این که، بِچیمِن اَوْ وَسَرمطلب: تا به اصل موضوع بپردازیم.
۳) طلب: به فتح اول ودوم درلغت به معنی جستن ودراصطلاح سالکان، طَلَب آن راگویندکه روزوشب درپنهان وآشکار به یاد خداوند باشد ودر هر کجا که میخواهد باشد، و طالب باید از حلال توبه کند نه از حرام حلال برای دوری از بهشت و حرام برای مردم عادی است. کار عارف دوری از محرمات است نه حرام. (ر. ک، گوهرین صادق، ۱۳۸۲: ۳۰۷)، «طلب اولین مقام تصوف است و آن حالتی است که دردل خواستاران حقیقت پیدا میشود تا با صدق و اخلاص در طلب معرفت برآیند و طالب کامل کسی است که دست از طلب ندارد تا کام او برآید». (همان، ۱۳۸۲: ۳۱۵).
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
درخبــرخَــیرُالْاُمُــوراَوْ سـاطِهَـا
نـــافــع آمــدزاعــتدال اخـلاطِـهَا
(مثنوی ۲/۳۵۷۱)
گفت: راه اَوْسَــــط ارچـــــه حـــکمت است
لیک اَوْسَط نیــــــز هـــــم بـــا نسبت است
آبِ جــــو نسبت بــــه اشــتر هسـت کــــم
لیـک بـاشــد مـــوش را آن همچــــو یَــــم
هــــرکــــه را بـــاشــــد وظیـفه چـار نــان
دو خــورد یــا ســه خـورد، هسـت اَوْسَط آن
ورخــورد هـــر چــار، دور از اَوْســط اســت
او اسیـــر حــــرص مـــاننــد بـــط اســت
هــــر کـــه او را اشتهـــا دَه نـــــان بـــــود
شــش خـــورد، مـی دان که اَوْســط آن بــود
(مثنوی۲/۳۵۴۶-۳۵۵۰)
در دیوان مثنوی ملاپریشان مشاهده میشود، مانند اکثرشعرای معروف با مدح و ثنا شروع میکند. در این مثنوی میبینیم تحمیدیهای زیبا درمدح باری ـ تعالی ـ و منقبت حضرت رسول الله و حضرت علی دارد، همانند شاعران بزرگی چون: حکیم نظامی گنجهای، سنائی و سعدی و…، شاعران و نویسندگان مسلمان کلام خود را با ستایش خداوند و نعمت پیامبر و منقبت امامان آغاز مینمایند، یعنی به حمد و ستایش خداوند پرداختن و به راز و نیاز با خدا مشغول شدن، در تحمیدیه اصولاً از آیات، احادیث و روایات استفاده میشود.
در هر دو مثنوی عرفانی ما شاهد استفاده از آیات و احادیث وروایات هستیم، ملاپریشان ازآیات و احادیث بصورت صریح و آشکار استفاده نموده، میبینیم خداوندگار عشق و عرفان در این زمینه سنت شکنی کرده است. امّا مولوی دربین آثارگران قدرفارسی شاید تنها اثری است که بدون حمد و بسم الله ویا آنچه ظاهراً درمفهوم بسم الله وتحمیداست آغازشده است. حاسدان وطاعنان وی به استناد قولی که میگوید: «کِلُّ اَمْرٍذی بال لَمْ یُبْدَء بِبسم الله اَبْتَر»[۳] امّا طعنهای برمولانا نیست که با بسم الله شروع نشده است، دستاویزخاصی برای طعن درآن ایجاد نکرده است. مثنوی مولوی اشعاری تغزل گونه است که بحث سالک وعارف را بیان میدارد، عارف را درشوق دیدار به آتش عشق میسوزاند. نمیتوان آن شوروهیجان را درقالب لفظ وعبارت اهل آداب و رسوم بیان کرد، واین جز با یاد خداوند درعشق وی ابتدا نشده است. آنچه درطی دفاترششگانه مثنوی موجودست وحتی درهمان ابیات آغازین دفتراول که (نینامه) نام دارد و اگرکسی که از نورجان بهره دارد میتواند، بیواسطه مطلب را ازطریق رمزواشارت، ازپیش خود دریابد و سخن ناگفته را با نورجان ادراک نماید. این شش دفترنیزکه طرزآغازو انجام آن به هیچ اثرعظیم دیگردر ادب عرفانی شباهت ندارد، وزبان حال نی وحکایت وشکایتهایی را که نی به زبان رمزازحال خود مولانا است. با همان شورواشتیاقی که هرعارف کامل برای بازگشت به مبدأخویش، وبه آنچه زبان (نی) دراینجا ازآن تعبیربه (نیستان) کرده است نشان میدهد وبه بیان میآورد.(ر.ک، زرین کوب، ۱۳۹۰: ۱۷ – ۱۸)، «زبده ناب ولبّ مثنوی مولاناجلال الدین رومی دراین موضوعات است: شرح وبیان وحدت وجود، سیروسلوک انسان ازکثراتِ موهوم به وحدت حقیقی، تبیین وتقریراصول عرفان وتصّوف، انسان شناسی، تفسیر اسرارو رموز قرآن واحادیث نبوی».(زمانی، ۱۳۸۷: ۵)، سالک درسیر روحانی وعرفانی خود از فناء فی الله به بقاء الله میرسد، با این معنی که سالک در آغاز و اثناء سیروسلوک تا به مقام (فناء فی الله) ومعیت باحق که آخرین مقام وصول سالک است نرسیده باشد. سالک دراین حالت احساس اختیارمیکند، متوجه میگردد که در این جا هیچ اراده واختیاری نداردو آن چه هست حق است، دراین مرحله قطره ای شده است که به دریا رسیده وهرچه هست دریاست و او کسی نیست. (ر.ک.همایی، ۱۳۶۶: ۹۸). مولانا به اصل حدیث «خیرُالامورِ اَوساطُها» اشاره دارد که به نظر مولانا باید کشمکش وجودی بین سالک درحالت اعتدال باشد، واز افراط وتفریط ها دوری گزیند. وملتزم بودن سالک به رعایت اعتدال باعث میگرددکه اواز سوءظن ها جاهلانه در امان باشد، همین بحث اعتدال هم دروجود ملا برای هدایت سالک به حق بوده است واین دال براطلاعات کافی وکامل ایشان ازرعایت شؤنات عرفان وعارف است. (زرین کوب، ۱۳۹۰: ۶۴۹)
۴-۱-۲- شناخت خداوند