یکی از عواملی که کیفیت زندگی زناشویی را تحت تأثیر قرار میدهد سیستم ارزشی و اعتقادی همسران است. تشابه یا تفاوت باورها و ارزشهای زوج، پویایی زندگی زناشویی را تحت تأثیر قرار میدهد. این عناصر فرهنگی میتواند ناشی از طبقه، نژاد یا فرایندهای اجتماعیشدن باشد. در میان این عناصر نقش مذهب بسیار مهم میباشد (زولینگ[۲۳] و همکاران، ۲۰۰۶). از طرفی مطالعات انجام شده در زمینه روانشناسی مذهبی حاکی از آن است که جهتگیریهای مذهبی افراد و روابط میان فردی آن ها با یکدیگر ارتباط دارد (استراهان[۲۴]، ۱۹۹۶).
خانواده اولین و مهمترین بافتی است که روابط میان فردی در آن شکل میگیرد. همواره به خانواده به عنوان جالب ترین و مهمترین سیستم انسانی توجه شده است. واتزلاویک[۲۵] و همکاران (۱۹۶۷) خانواده را سیستمی قانونگذار تعریف میکنند که اعضاء آن دائماً در حال تعریف و تعریف مجدد ماهیت روابط خود بر مبنای الگوی ارتباطات خود هستند. الگوی ارتباطات خانواده یا شیوه بیان افکار و احساسات اعضای آن از خانوادهای به خانودهای دیگر متفاوت است. شناخت این الگوها به شناخت بعضی از جنبههای عملکرد خانواده کمک میکند. در واقع، شناخت انواع مختلف الگوها و سبکهای ارتباطات خانوادگی علاوه بر توصیف، به پیش بینی و توضیح عملکرد خانواده و توصیهها و تجویزهای مربوط به آن هم کمک میکند (کورش نیا و همکاران، ۱۳۸۹).
به رغم بعضی از تلاشهای انجام شده در زمینه روانشناسی مذهب یا دین پژوهشهای اندکی به ارتباط جهتگیری دینی (مذهبی)، تعارضات زناشویی و الگوی ارتباطی زوجین توجه کرده است. در این قسمت از پژوهش ابتدا پیشینه نظری شامل جهتگیری مذهبی و تعارضات زناشویی و همچنین الگوهای ارتباطی زوجین مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در پایان این فصل نیز به مطالعه پیشینه پژوهشی (پژوهشهای داخلی و خارجی) انجام شده در این زمینه پرداخته خواهد شد.
۲-۲- پیشینه نظری
۲-۲-۱- جهتگیری مذهبی
تاریخ بشریت نشان داده است که انسان دینورز قدمتی دیرینه دارد. آنچنان که از مطالعات باستان شناسی و انسان شناسی از اعصار دور بر میآید، مذهب به عنوان جزء لاینفک زندگی بشری در تمامی اعصار بوده است. ویل دورانت[۲۶] معتقد است دین به اندازهای غنی و فراگیر و پیچیده است که جنبههای مختلف و متفاوت آن برای دیدگاهها و نگرشهای مختلف به گونهای متفاوت جلوه میکند. اما آنچه مهم میباشد این است که هیچ دورهای از تاریخ بشر خالی از اعتقادات دینی نبوده است (خداپناهی و خاکساربلداجی، ۱۳۸۴).
تحقیقات مختلف نشان داده که برداشت اصلی اکثر افراد از دین، داشتن رابطهای نزدیک با خداوند است، نه صرفاً مجموعهای از باورها و اعمال. علاوه بر آن تأکید بر مجاورت هر فرد با خدا، همچنین ارجاعات مکرر به عشق بین بنده و خدا، در قالب ادیان توحیدی وجود دارد. دین و به خصوص «رابطه درک شده افراد با خدا» به عنوان یک پناهگاه مطمئن عمل میکند. افراد در زمان بروز بحران، خدا را به عنوان پناهگاهی مطمئن میدانند (روات[۲۷] و کرک پتریک[۲۸]، ۲۰۰۲).
میتوان اظهار داشت که دینداری آگاهانه و گرایشات مذهبی تأثیر بسزایی بر جنبهه ای گوناگون رفتار فردی و اجتماعی جامعه، بهویژه نسل جوان دارد. البته توجه زیادی که امروزه به رفتارهای نابهنجار اخلاقی یا خلاف شرع و بزهکارانهی جوانان معطوف میشود و نیز سیاستهای پیشگیرانه یا تنبیهی که بهطور ضربتی اتخاذ میگردد، میتواند تا حدودی مبیّن نگرانی از این واقعیت باشد که تلاشها و فعالیتهای بیش از دو دههی مدیران و مسئولان در انتقال باورها، ارزشها و هنجارهای دینی به نسل جوان، با نوعی عدم موفقیت و ناکامی روبرو شده است (سرمدی، ۱۳۸۵).
تعریف دین
در زبان اوستایی ایران باستان «دین» به معنای شریعت و مذهب بوده است و پیروان دین خود را «بهدینان» میخواندند (حجتی، ۱۳۶۸). در فرهنگنامهها نیز «دین» به معانی: جزا، حساب، طاعت، ورع، قدرت و آنچه انسان بدان متدیّن و پایبند گردد و نیز به گونهای استعاری برای شریعت استعمال میگردد (ابنمنظور، ۱۹۹۶). همچنین به معنای پاداش، آیین پرستش خداوند تعالی، رسم و قانون، قهر و مسلط شدن آمده است (شعرانی، ۱۳۵۵).
در قرآن کریم هم که لفظ «دین» حدود ۹۰ بار به کار رفته، بدین معانی است: جزاء و حساب، کیش و شریعت، دین اسلام، رسم و قانون، حکم و فرمان، دعا و عبادت، آیین یگانهپرستی (سرمدی، ۱۳۸۰). از دین تعریفی که مورد اتفاق همهی محققان باشد، وجود ندارد؛ به گونهای که برخی دانشمندان از «برج بابل تعاریف دین» سخن به میان میآورند (ویلم[۲۹]، ۱۳۷۷).
مروری بر آثار دانشمندان مسلمان نشان میدهد که اکثر قریب به اتفاق ایشان (برخلاف دانشمندان غربی) تعریف واحدی از دین را مدنظر قرار داده اند (تعریف سنتی از دین). علمای دین برخلاف دانشمندان علوم اجتماعی و فیلسوفا
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
ن دین، تعریف خود را متوجه کلیهی ادیان ننموده و دایرهی تعریف خود را به دین اسلام محدود کردهاند؛ برای مثال، استاد مطهری منظورش از دین اسلام، کلیهی ادیان الهی از آدم تا خاتم است، چون بنابه استدلالی درون دینی، که متکی بر آیات قرآن کریم است، دین الهی در نزد خداوند یکی بیش نیست. . . و آن همانا دین اسلام است (مطهری، ۱۳۶۲). علامه طباطبایی دین را مجموعهی عقاید و یک سلسله دستورهای عملی و اخلاقی میداند که پیامبران از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر آوردهاند (طباطبایی، ۱۳۶۲). در تعریفی دیگر «دین اعتقاد به آفرینندهای برای جهان و انسان و دستورات عمل مناسب با این عقاید است» (مصباح یزدی، ۱۳۶۸).
براساس این تلقی از دین، ادیان بشری و اسطورهای و غیرالهی اصلاً دین محسوب نمیشوند: «بتپرستی و انسانپرستی دین نیستند. بودیسم (آیین بودا) هم که خدا در آن مطرح نیست، دین نیست» (مصباح یزدی، ۱۳۶۸). برخی نیز هنگام ابراز نظر دربارهی اسلام و ادیان، دین را کتاب و سنت قطعی معرفی مینماید (سروش، ۱۳۷۲).
شاید بتوان گفت دین داری اعتقاد به وجودی متعالی است که وعده فرارسیدن زندگی پس از مرگ را میدهد و به ما فرمان میدهد در این دنیا به شیوه اخلاقی رفتار کنیم (گیدنز[۳۰]، ۱۳۷۳). دین به مثابه عمیق ترین منبعی است که موجودیت انسان در آن پرورش یافته و تمام ابعاد آن از جمله وحدت انسان با خداوند به آن وابسته است. بنا به گفته کارلایل[۳۱]: «دین هر فرد واقیت وجودی هر انسانی را مشخص میکند و بر جنبههای هویت ملی او نیز تأثیر میگذارد. اعتقادات مذهبی با سرنوشت انسان پیوند میخورند و جوششهای این عقاید در قلب انسان، اصول دیگر زندگی انسان را عمیقاً تحت تأثیر قرار میدهند» (یوآخیم، ۱۳۸۲).
مذهب
آلپورت (۱۹۵۰)، مذهب را به عنوان فلسفه وحدت بخش زندگی توصیف میکند و آن را یکی از عوامل بالقوه مهم برای سلامت روان دانسته، او معتقد است نظام ارزشی مذهبی، بهترین زمینه را برای یک شخصیت سالم آماده میکند. اما به این نکته نیز توجه دارد که اینطور نیست که تمامی افرادی که ادعای مذهبی بودن دارند، دارای شخصیت سالم هستند. از دیدگاه آلپورت (۱۹۵۰)، این جهتگیری به دو صورت جهتگیری مذهبی درونی و جهتگیری مذهبی بیرونی میباشد. جهتگیری مذهبی درونی، مذهبی فراگیر، دارای اصولی سازمان یافته و درونی شده است که خود غایت و هدف است نه وسیلهای برای رسیدن به هدف. شخصی که جهتگیری مذهبی درونی دارد با مذهبش زندگی میکند و مذهبش با شخصیتش یکی میشود. شخصی که جهتگیری مذهبی بیرونی دارد، مذهب با شخصیت و زندگیش تلفیق نشده است؛ برای او مذهب وسیلهای است که برای ارضای نیازهای فردی از قبیل مقام و امنیت مورد استفاده قرار میگیرد (خوانین زاده، اژهای و مظاهری، ۱۳۸۴).
مذهب یک سیستم اطلاعاتی است که برای زندگی هدفمند اطلاعات و دانش فراهم میکند. مذهب به عنوان نظام اعتقادی سازمان یافته همراه با مجموعهای از آیینها و اعمال تعریف شده است که تعیینکننده شیوه پاسخدهی افراد به تجارب زندگی است (زولینگ و همکاران، ۲۰۰۶). مذهب شامل کیفیاتی است که به بافت مذهبی- سنتی فرد اشاره دارد (کلی[۳۲]، ۲۰۰۸).
معنویت، دینداری و سلامت
از ناشناختهترین و بحث انگیزترین زمینههایی که در جهان پزشکی امروز مورد توجه بخش خصوصی و دولتی قرار گرفته است مسأله بررسی روابط معنویت و دینداری با سلامت جسمانی است. استفاده از واژههای کلیدی مذهب و سلامت یا معنویت و سلامت در یک جستجوی اینترنتی، این نکته را آشکار میسازد که از دهه هشتم قرن بیستم و بخصوص در دهه اخیر، روند پژوهشها و تعداد مقالههای منتشر شده مرتبط با این قلمرو در مجلههای معتبر پزشکی، روانپزشکی و پزشکی رفتاری ازدیاد یافته و از مرز ۱۲۰۰پژوهش نیز گذشته است. آنچه در این مورد پراهمیت جلوهگر میشود این است که معمولاً افزایش توجه و گسترش انتشارات در زمینه پزشکی، پیامد یک دستاورد جدید مانند اکتشاف یک ژن، ابداع یک ابزار جدید و گاهی کشف یک شیوه ارزیابی حساس و معتبر است در حالی که معنویت و دینداری در هیچ یک از این زمینهها قرار ندارند و به گونهای پایدار با فرهنگها وابستهاند. علوم پزشکی یعنی قلمرویی که همواره ذهن را از بدن متمایز میکرد به این نتیجه رسید که بررسی مجدد در روابط روح، ذهن و بدن، نهتنها جالب بلکه ضروری است و قرار دادن چنین مواردی در برنامههای آموزشی دانشکدههای پزشکی و در سطح کاربرد بالینی و پژوهش، گواهی بر این مدعاست. در حال حاضر، هفتاد و دو دانشکده پزشکی در امریکا، درسهایی را عرضه میکنند تا به دانشجویان بیآموزند چگونه به ارزشیابی جنبهه ای معنوی بیماران بپردازند یا چگونه دلمشغولیهای معنوی را در طرحهای درمانگری بگنجانند. قرار دادن آموزشهای مذهبی و معنوی در برنامههای روانپزشکی تحقق یافته و مسأله ضرورت این آموزش به پزشکان عمومی نیز هماکنون مطرح است (دادستان، ۱۳۸۵).
اگرچه پژوهشهای متعددی به بررسی ارتباط بین دینداری و گزارش فرد درباره سلامت خویشتن پرداختهاند اما هیچ یک در عین حال، رابطه دینداری و معنویت با وضع سلامت را در نظر نگرفتهاند. مع هذا، ارتباط بین میزان دینداری با بروز، تشدید یا بهبود بیماری در گستره وسیعی از شرایط پزشکی نشان داده شده است و فواید حاصل از روشهای درمانگری مذهبی نیز برجسته شده است. همچنین پژوهشگران توانستهاند به یک ارتباط مثبت، بین سطوح بالای باورهای مذهبی و سلامت بهتر دست یابند و برخی نیز بر وجود یک رابطه علّی تأکید کردهاند، بدون آنکه هنوز شواهد قاطعی به سود این موضعگیری به دست آمده باشد. از سوی دیگر، برخی از پژوهشهای مروری به ناپایداری نتایج حاصل از ارزشیابیهای مرتبط با دینداری با دیدگاه فاعلی فرد درباره سلامت خویشتن دست یافتهاند. شاید بتوان نتایج اخیر را حاصل عدم کنترل دیگر متغیرهای همراه با سلامت دانست یا این فرضیه را مطرح کرد که دینداری و سلامت پیامد متغیر دیگری مانند وضعیت کنشی فرد هستند و یا بالاخره این نتایج را پیامد عدم توجه به تمایز بین دینداری و معنویت ملحوظ کرد. از اینجاست که جنبهه ای بنیادی متمایزکردن و عملیاتیکردن دو سازه دینداری و معنویت برجسته میشود. پزشکان پذیرفتهاند که بهزیستی معنوی برای حفظ سلامت از اهمیت زیادی برخوردار است و نیمی از آن ها نیز بر این باورند که باید دلمشغولیهای معنوی را در نظر بگیرند. اما اغلب آن ها گاهی چنین میکنند و یا به هیج وجه به این جنبه نمیپردازند. چنین بازخوردی را میتوان به کمبود وقت و نارسایی آموزشهای دریافت شده نسبت داد یا آن را حاصل نگرانی درباره فرافکنی باورهای خویشتن بر بیماران تلقی کرد (دادستان، ۱۳۸۵).
در وضع کنونی، نتایج گزارشها و پژوهشها را میتوان در چند نکته اصلی خلاصه کرد: بسیاری از مقالههای پژوهشی کنونی، به ارتباط مثبت بین افزایش معنویت و دینداری با وضع سلامت بهتر دست یافتهاند وارتباط بین این سازهها با بروز و بهبود بیماری را در گستره وسیعی از شرایط پزشکی نشان داده اند. بسیاری از دانشکدههای پزشکی در اغلب کشورهای جهان، برخی از برنامههای آموزش عملی و موضوعهای مذهبی و معنوی را در برنامههای خود قرار داده اند. نیاز به پژوهشهای گستردهتر در قلمرو روابط بین دینداری و معنویت با سلامت جسمانی و به خصوص تجربههای بالینی در مورد تأثیر مداخلههای معنوی بر پیامدهای سلامت و پذیرش نقش معنویت در عمل بالینی مطرح، و بر لزوم گسترش پژوهشها درباره ارتباط بین معنویت با سلامت جسمانی تأکید شدهاست. پس میتوان از خود پرسید که اگر دینداری و معنویت در پزشکی سراسر جهان به منزله یک اصل بنیادی در درمان بیماریهای جسمانی و روانی تا این حدّ مورد توجه قرار گرفتهاست آیا میتوان در کشور اسلامی ما این عوامل را نادیده انگاشت؟ (دادستان، ۱۳۸۵).
ابعاد دینداری و مذهبی بودن
شاخصهای دینداری و مذهبی بودن را میتوان در ۵ بعد طبقه بندی کرد که عبارتند از:
۱ ـ بعد اعتقادی: این بعد ناظر بر اعتقاد به واقعیت الوهیت و پیوستهای آن، شامل؛ خدا، شیطان، بهشت، جهنم و. . . میباشد که مواردی از این بعد در ذیل آورده شده است:
اعتقاد به عالم برزخ: منظور از عالم برزخ، عالمی است که حائل و فاصله میان این دنیا و قیامت میباشد که انسان پس از مردن، ابتدا وارد این عالم خواهد شد.
قضا و قدر: قضا به معنی حکم و قدر و فیصله دادن است و قدر به معنی اندازه و تعیین است.
رضای به قضای الهی: منظور راضی بودن به آنچه خداوند بر انسان مقدر کرده و صبر کردن بر بلایی که از جانب او میرسد.
جن: جن در قرآن موجودی است مانند انسان و مکلّف به تکالیفی مانند تکلیف انسان، ولی موجودی نامرئی است.
عدل: عدل به معنی تناسب و توازن، از شئون علیم بودن و حکیم بودن خداوند است (نقیب السادات، ۱۳۸۴).
۲ ـ بعد مناسکی: این بعد بر اعمالی که در چارچوب زندگی دینی انجام میشوند، ناظر است. مانند: نماز، دعا، زیارت و. . . که مواردی از این بعد در ذیل آورده شده است:
نماز: نماز در لغت به معنای پرستش، نیاز، سجود، بندگی و اطاعت، خم شدن برای اظهار بندگی و اطاعت است و یکی از فرایض واجب برای مسلمانان است.
زیارت اماکن متبرکه: منظور دیدار از زیارتگاهها و امامزادهها است.
استمرار در انجام مناسک: منظور ادامه داشتن و مقطعی نبودن انجام مناسک دینی توسط افراد است (نقیب السادات، ۱۳۸۴).
۳ ـ بعد اخلاقی: منظور از بعد اخلاقی دین، رعایت صفات پسندیده در زندگی روزمره میباشد که مواردی از این بعد در ذیل آورده شده است:
تواضع و فروتنی: منظور این است که انسان قدر خود را بشناسد و با دلی سالم خود را به جایگاه خویش نشاند و اگر بدی بیند آن را با نیکی بپوشاند، فرو خورندهی خشم باشد و از مردم بگذرد.
خودسازی: منظور این است که انسان خود را بشناسد و جا و موقع خویشتن را در جهان آفرینش تشخیص دهد.
صلهی رحم: منظور رفت و آمد با دوستان و خویشاوندان است.
قناعت: منظور بسنده کردن به آنچه مقدر است و چنگ نینداختن به سوی آنچه دستیابی به آن دشوار است.
غیبت: منظور از غیبت، بازگویی عیب پنهان و گناهان سرّی دیگران است.
تهمت: در غیاب یا حضور کسی چیز بدی به او نسبت دهند که در او نباشد (نقیب السادات، ۱۳۸۴).
۴ ـ بعد رفتاری: منظور تمایل به عمل و آمادگی برای پاسخگویی به شیوههای خاص و رفتار میباشد که مواردی از این بعد در ذیل آورده شده است:
مراقبت از زبان: منظور نگهداشتن زبان از بازگویی آنچه که به ضرر دنیا و آخرت باشد.
پیگیری عیوب و لغزشهای دیگران: منظور جستجو کردن عیبهای دیگران و آزار دادن دیگران با این کار میباشد.
خیرخواهی برای مؤمنان: منظور از خیرخواهی این است که آنچه را که بر خود میپسندید بر دیگران نیز بخواهید.
ریا: منظور از ریا؛ نشان دادن عمل است به مردم به منظور جاهطلبی و خودنمایی و برای این که نزد آن ها پرهیزکار و متّقی جلوه دهد.
تولی: منظور دوستداری دوستان خدا است.
تبری: منظور دشمنی با دشمنان خدا است (نقیب السادات، ۱۳۸۴).
۵ ـ بعد پیامدی: این بعد بر اجرای اصول و فرامین دینی در زندگی روزمره تأکید دارد که به عنوان مثال شامل عفو به جای قصاص، صداقت و درستکاری در داد و ستد و. . . میباشد که مواردی از این بعد در ذیل آورده شده است:
حسادت: منظور از حسادت این است که آنچه را که خدا به دیگری داده، برای او نخواهی و از آن رنج بری و آرزوی زوال آنرا داشته باشی، چه آن که به خودت برسد یا نرسد.
صبر: منظور داشتن تحمل در برابر گرفتاریها و سختیها است. (که این شکیبایی خیر در پیش دارد).
تقلید از مجتهد: منظور پیروی از دستورات مجتهد واجد شرایط در زمینهی احکام و مسائل دینی است (نقیب السادات، ۱۳۸۴).
اعمالی که ادیان مختلف توصیه میکنند، از انجام مناسک و فرایض مذهبی (مانند نماز، روزه، حج و. . .) تا التزام به یک زندگی اخلاقی (بعد پیامدی دین) متغیر است. در میان عرف مسلمانان نیز تقید دینی و ایمانی معمولاً با بعد پیامدی شناخته میشود؛ به عنوان مثال مردم فروشندهای را مؤمن و متدیّن میدانند که جدا از تقید به انجام واجبات دین، فردی با انصاف، امانتدار، راستگو، با حیا و. . . باشد. بنابراین تدیّن و دینداری، آنطور که مردم میفهمند و تعبیر میشود، لاجرم دارای بعد پیامدی است و با این بعد مراتب آن فهمیده میشود (پترسون[۳۳] ، ۱۳۷۷).
میتوان گفت که بعد پیامدی دینداری به تعبیر قرآن کریم، همان عمل صالح است که در جایجای این کتاب مقدس، بعد از ایمان و به عنوان مکمل آن یاد شده است. وقوع انقلاب اسلامی در ایران و رهبری آن توسط امام رحمهمالله جلوهای جدید از مناسبات نسلی در تاریخ و تمدن این مرز و بوم کهن بود که اندیشمندان و محققان به لحاظ ماهیت و محتوا، آن را به عنوان یک نمونهی عینی و واقعی ارزیابی میکنند. جوانگرایی و جوان محوری در عرصهی تحولات انقلاب و نیز استراتژی تداوم انقلاب، این ایده را بارور کرد که نسل جوان، توانا، پیشرو و قابل اعتماد است (موسوی خمینی، ۱۳۷۸).
برای جمع بندی مبحث ابعاد دین به بحث سنجش دینداری میپردازیم؛ زیرا سنجش یک مفهوم در آغاز نیازمند تعیین ابعاد تشکیل دهندهی آن است.
سنجش دینداری و مذهبی بودن
موضوع دینداری یا اصولاً پرداختن به بحث دیندار بودن یا نبودن افراد جامعه، بحثی است که از جهت سابقه به دههی ۱۹۶۰ مغرب زمین باز میگردد و درست با همان دغدغههایی که امروز ما با این سؤال روبرو هستیم در آنجا هم متخصصان رشتهی جامعهشناسی، پژوهشگران اجتماعی و گاهی هم مدیران به این موضوع میپرداختند. در آنجا سؤال پیش آمده این بود که: مدرنیته با ایمان چه خواهد کرد؟ آن را تقویت میکند یا تضعیف؛ مردم دیندارتر شدهاند یا برعکس؟ و عمدتاً جامعهشناسان دینی نیز که سابقهی کار در کلیسا و دغدغههای مذهبی داشتند، به این موضوع پرداختند (سراجزاده، ۱۳۸۳).
این امر مقدمهی بحثهایی شد که حدود دو دهه در میان صاحبنظران علوم اجتماعی و جامعهشناسان و تاحدی روانشناسان وجود داشت. البته این مطلب که سنجههای دینداری چیست؟ آیا میتوان سنجهای برای دینداری ساخت؟ چه سنجهای باید ارائه شود که بر اساس آن بتوانیم در مورد دینداری افراد جامعه قضاوت کنیم؟ و. . . در دورهای افول کرد، اما بار دیگر از دههی ۱۹۸۰ میلادی، به ویژه اواخر این دهه به بعد، موضوع دینداری و سنجش گرایشهای دینی، هم در مغربزمین و هم در جوامع دیگر، بهطور جدی مطرح شد. یکی از جامعهشناسان امریکایی به نام برگر[۳۴] در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در شمار نظریهپردازان برجستهی سکولاریسم بود و استدلال میکرد که مدرنیته به سکولار شدن هرچه بیشتر جامعه منجر خواهد شد. اما از دههی ۱۹۸۰ به بعد آرام آرام این موضوع زیر سؤال رفت. در سال ۱۹۷۷ برگر مقالهای در یک سمینار ارائه کرد که چندی بعد موضوع کتاب وی قرار گرفت. او در آنجا صریحاً به این حقیقت اذعان کرد که تصور پیشین ما درست نبوده و امروزه دنیا و جامعه ـ بهجز برخی استثناهاـ همان قدر دینی است که در گذشته بودهاست (سراجزاده، ۱۳۸۳).
در بسیاری از پژوهشهای تجربی، مسئلهی «دین و دینداری» با درنظر گرفتن یک بعد، مثل فراوانی رفتن به کلیسا یا عضویت در آن، مورد سنجش قرار گرفته است. این نوع سنجش دینداری مورد انتقاد شدید دانشمندان علوم اجتماعی واقع گردیده و اظهار داشتهاند که میزان رفتن به کلیسا و درجهی نفوذ کلیسا در جامعه لزوماً به معنای بیان اعتقادات مذهبی نیست. بسیاری از افراد که دارای اعتقادات مذهبی هستند، بهطور منظم در مراسم مذهبی شرکت نمیکنند. از سوی دیگر منظم بودن اینگونه مشارکت و حضور دائمی به معنای داشتن عقاید نیرومند مذهبی نیست. افراد ممکن است بنابه عادت یا به علت آنکه در اجتماع چنین انتظاری از آن ها میرود در این گونه مراسم حاضر شوند (گیدنز، ۱۹۹۳).
محقق دیگری نیز معرّف حضور در کلیسا را فقط یک شاخص تقریبی از اعتقادات مذهبی دانسته و معتقد است که مذهبی بودن را نباید معادل انجام رفتارها و مناسک مذهبی دانست، چون براساس آن تصویری نسبتاً گمراهکننده و خام از دینداری مردم به دست خواهیم آورد. اگر چه این آمارها به منزلهی شاخص تقریبی روندها در تغییر ایمان مذهبی بهتر از هیچ است، اما مسلماً جانشین سنجشهای مستقیم این اعتقادات نیستند. به نظر وی اعتقاد به خدا و تعهد مذهبی، به معنای میزان اهمیت خداوند نزد افراد، شاخص بسیار حساس بعد دینداری در زندگی فرد است (اینگلهارت[۳۵]، ۱۳۷۳).
در میان مسلمانان نیز کلود سودکلیف در اندازهگیری تدیّن یک مسلمان، تنها «نماز» را اصل قرار داده است. البته وی اشاره دارد که هر شاخص رفتاری به تنهایی برای اندازهگیری تدیّن کافی نیست، چون رفتار دینی فقط یکی از ابعاد دینداری است (کمال المنوفی، ۱۳۷۵).
کارکردهای دین و مذهب
همچنین انسانشناسان به چهار کارکرد عمدهی نهاد اجتماعی دین اشاره کردهاند: ۱ـ انسجام عاطفی؛ ۲ـ با
زآفرینی فرهنگی؛ ۳ـ معناسازی (معنا بخشی)؛ ۴ـ انسجام اجتماعی. دین برای جامعه معنایی از اجتماع و اجماع را بهوجود میآورد و آن را تحکیم میبخشد؛ رفتارهای ضد اجتماعی را منع کرده و راههایی را برای انسجام دوبارهی متخلفین پیشنهاد میکند (تنهایی، ۱۳۷۵).
استارک[۳۶]، استاد جامعهشناسی در دانشگاه واشنگتن، نیز در کتاب خود تحت عنوان «دین، کجروی و کنترل اجتماعی» در باب قدرت بازدارندگی و کارکرد دین در برابر پدیدههایی چون جرم، بزهکاری جوانان، خودکشی، مصرف مواد مخدر، عضویت در فرقهها و همچنین بیماریهای روانی، اشاره کرده است (سلیمی، ۱۳۷۹).
آنچه مسلماست، دین تأثیرات عمیق و گستردهای در تبلور شخصیت افراد و اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی دارد و این نوع کارکرد دین یا تأثیر دینداری، فقط مخصوص دین اسلام نیست؛ زیرا به گزارش دانشمندان علوم اجتماعی «دین به هرگونه که باشد هیچ جامعهای را نمیتوان پیدا کرد که دین در آن نقش مهمی نداشته باشد. دین نه تنها به جهان معنا میبخشد، بلکه الگویی برای جهان به گونهای رمزی فراهم میسازد؛ یعنی طرحی از آنچه که جهان باید باشد به دست میدهد. برای همین است که دین میتواند راهنمایی برای رفتار بشر ـ از روابط خانوادگی گرفته تا ایدئولوژیهای گروههای اجتماعی و حاکم ـ فراهم سازد و این کار را نیز غالباً انجام میدهد» (بیتس[۳۷] و پلاگ[۳۸]، ۱۹۹۵).
۲-۲-۲- تعارضات زناشویی