“
«تکلیف مرد به دادن نفقه موکول به تمکین زن از اوست. چنان که در ماده ی ۱۱۰۸ قانون مدنی آمده است که: « هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند، مستحق نفقه نخواهد بود».
“
انستیتو پاستور ایران به موجب قراردادی میان ایران و فرانسه در تاریخ ۲۰ ژانویه ۱۹۲۰ در ایران افتتاح گردید. عبدالحسین فرمانفرمائیان قسمتی از باغ های ملکی و مسکونی خود را در آن روزگار در کنار شهر تهران و متصل به خندق شهر را وقف کرد و نیمی از هزینه ساخت ساختمان آزمایشگاه های انستیتو را نیز پرداخت نمود (تاریخچه خدمات ۵۰ سال ….۱۶) از همان ابتدا این انستیتو مبادرت به ساخت واکسن هایی نمود که کشور به آن ها نیاز داشت بعد از جنگ جهانی دوم مجدداً این بنا تجدید ساخت گردید و بیمارستان نیز جهت درمان هار گزیدگان کشور در آن تأسيس گردید واکسن هایی که از ابتدا در این انستیتو ساخته و تحویل ایران شدند عبارتند از واکسن های آبله، ب ث ژ، واکسن های ضد هاری، واکسن حصبه و واکسن وبا هب تدریج با پیشرفت زمان، این انستیتو نیز به توسعه بهداشت در ایران همت گماشت. دانش آموختگان بزرگی را در رشتههای مختلف علوم پزشکی به ایران تحویل داده ایست. ضمن آنکه مؤسسه در کلیه موارد مهم کشوری نظیر شیوع بیماری های حصبه، آبله و نیز تاعون نقشی انکار ناپذیر در ریشه کنی این بیماری ها در کشور داشته است. (قدسی, ۱۳۵۰) در حال حاضر این انستیتو با داشتن بیش از ۱۰۰۰ کارمند و ۲۱۹ عضو هیات علمی و توسعه سازمانی در زمینه تحقیقات بیولوژی و بیوتکنولوژی از معتبرترین مراکز علمی ایران و خاور میانه بوده و علاوه بر پیشبرد امور علمی و ارتقای سطح دانش کشور و نیز فعالیت راهبردی در زمینه جلوگیری از اپیدمی بیماریها،تولید کننده بیش از ۲۰ فراورده مختلف بیولوژی اعم از کیتهای تشخیصی نظیر کیتهای تشخیص تب مالت و ایدزمحصولات دارویی منحصر به فرد تزریقی نظیر لیدوکائین، کلروپتاسیم و …. بوده،تولید کننده منحصر به فرد واکسن ب ث ژ در کشورهای منطقه بوده و همچنین تنها تولید کننده فراورده های نو ترکیب نظیر استرپتوکیناز و اریتروپویتین است. این انستیتو در حال حاضر تک کارخانه تولید کننده واکسن هپاتیت ب را در بین کشورهای خاور میانه را دارا است که هنوز تمهیدی نسبت به صادرات آن به سایر کشورها نیاندیشیده و صرفاً تولیدات آن دارای مصرف داخلی است.
مروری بر پژوهشها :
حیدر علی هومن و علی عسگری در تحقیقی در مورد تحلیل عاملی، تحت عنوان تحلیل عاملی: دشواریها و تنگناها(۱۳۸۴) به بررسی این شیوه پیشرفته آماری پرداخته و ایرادات این روش و همچنین مشکلاتی که استفاده کنندگان از این روش با آن روبرو هستند را برشمرده اند. در عین حال نویسندگان این مقاله بر این نکته اشاره داشته اند که وقتی تحلیل عاملی برای داده های چند ارزشی مانند داده های طبقه ای مرتب شده به کار می رود نتایج تورش داری به دست میدهد. همچنین ایشان چرخش متمایل را بر چرخش متعامد ترجیح داده و قویا آن را توصیه می نمایند. در زمینه انجام کاربردی تحلیل عاملی، رضا دریساوی بهمنشیر، عبدالحسین بافنده و فضل الله عزیزی در مقاله ای با عنوان بررسی موانع صادرات غیر نفتی در استان خوزستان با استفده از تحلیل عاملی، عوامل مؤثر در امر صادرات غیر نفتی را در دو حوزه درون استانی و برون استانی را مورد تحلیل عاملی قرار داده و پیشنهاداتی برای رفع این موانع و مشکلات مطرح می نمایند.
محمد حسن فطرس و ابوالفضل نجارزاده در مقاله ای به بررسی رابطه بین توسعه مالی و رشد اقتصادی در ایران با بهره گرفتن از تحلیل عاملی(۱۳۸۹) در طی سالهای ۱۳۴۰-۱۳۸۵ پرداختهاند. آن ها برای این موضوع ۸ متغیر را برای توسعه مالی مورد بررسی قرار داده و نتیجه گرفته اند که برای رسیدن به توسعه بازارها و واسطه های مالی به رشد و توسعه بخش حقیقی اقتصاد نیاز است.
حجت اله نیکخواه و نامدار صیادی در مقاله ای با عنوان بررسی مسائل بازاریابی و بازاررسانی انجیر در استان لرستان (۱۳۸۴) به بررسی بازار انجیر در استان لرستان پرداخته و با بهره گرفتن از تکنیک markup که بیان میکند تقاضای مصرف کننده عامل تعیین کننده در ارتباط بین قیمتهای خرده فروشی و مزرعه است، به تحلیل وضعیت این بازار پرداخته و به این نتیجه رسیده که اصلی بودن درآمد باغ، امکان انبارداری، انجام بسته بندی، درجه بندی محصول و میزان عملکرد در واحد سطح دارای اثر مثبت و فاصله تا نزدیکترین مرکز فروش اثر منفی بر روی قیمت دریافتی دارند. همچنین میرعبداله حسینی و زورار پرمه در مقاله ای با عنوان ساختار بازار جهانی فرش دستباف و بازارهای هدف صادراتی ایران (۱۳۸۳) با بهره گرفتن از نسبتهای تمرکز (CRI) و شاخص هرفیندال به بررسی این بازار پرداخته است. و به این نتیجه رسیده است که شرکای وارداتی فرش ایران از ثبات برخوردار نبوده اند و طی سالهای گذشته به طور پیوسته از قدرت چانه زنی ایران با شرکای وارداتی فرش دستبافش کاسته شده است. این محقق پیشنهاد کرده صادرکنندگان فرش را به جای صادرات به کشورهای واسطه ای به خود کشورهای هدف (حدود ۲۰ کشور) صادر نمایند.
دکتر جعفر عبادی و محمدنبی شهیکی تاش در تحقیقی با عنوان بررسی ساختار بازار کالاهای منتخب صادراتی با بهره گرفتن از تکنیک آنتروپی(۱۳۸۳) به ارزیابی ساختار بازارهای صنعتی و سنجش تمرکز تجاری تولیدات صنعتی منتخب (پروپان- سنگ مرمر- سنگ تراورتن و رخام- سنگ گچ – سیمان پرتلند- محصولات نیمه تمام از آهن و فولاد و روغن های حاصل از مواد قیری) می پردازد. نتایج تحقیقات آن ها بیانگر آن بود که سهم ایران در اکثر بازارهای مورد بررسی، رضایت بخش نیست.
ابراهیم عبدلی و مسعود تبادلی نیز در تحقیقی با عنوان اولویت بندی بازارهای هدف صادراتی استان اردبیل با بهره گرفتن از روش تصمیم گیری چند معیاره فازی(۱۳۸۸) به بررسی کشورهای پیرامون این استان پرداخته و با بهره گرفتن از تکنیک TOPSIS کشور آذربایجان را جهت صادرات محصول سیب زمینی تعیین نموده اند.
در خصوص تبیین استراتژی دکتر سیدمحمد سیدحسینی و دکتر سیدجواد ایرانیان مقاله ای بنام استراتژی توسعه محصول جدید رویکردها و یافته ها (۱۳۸۳) به رشته تحریر درآورده اند. ایشان ادبیات توسعه محصول را به ۴ بخش بازنگری محتوای تحقیقات اصلی توسعه محصول جدید، عوامل متمایز کننده در تحقیقات توسعه محصول جدید، شناسایی مقروضات مهم در تحقیقات توسعه محصول و مطالعات خاص گرایان در توسعه محصول جدید تقسیم نموده اند. از نظر ایشان در توسعه محصول جدید موضوعات راهبردی نظیر ارتباط بین توسعه محصول جدید و راهبرد شرکت، گرایش راهبردی، بازاریابی و فناوری و نیز موضوعات پروژه ای شامل فرایند توسعه محصول جدید اندیشه کاهش دادن عدم اطمینان به عنوان هدف اصلی پروژه فعالیتهای توسعه، کارکنان و اطلاعات سازمانی دارای اهمیت و نیز ارتباط درونی نزدیکی با یکدیگر هستند.
“
پس اگر زن بدون عذر موجه حاضر نشود که با شوهر خود در یک محل زندگی کند یا با او در تشدید مبانی خانواده همکاری نکند ، یا به خواسته های مشروع او در مورد معاشرت با دیگران بی اعتنا باشد، حقی بر گرفتن نفقه ندارد. چنین زنی را در اصطلاح حقوقی « ناشزه»و وضع او را « نشوز » نامند» (کاتوزیان،۱۳۷۸ : ۱۸۴) .
بنابرین نقطه مقابل تمکین ، نشوز است و زنی که تمکین نکند ناشزه محسوب می شود . نشوز خروج زن از اطاعت شوهرش است در اموری که اطاعت از شوهر بر زن واجب است.
عدم انفاق درحقوق ایران و فقه امامیه
ماده ۱۱۲۹ قانون مدنی مقرر میدارد « در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه و عدم امکان اجرای حکم محکمه و الزام او به دادن نفقه ، زن میتواند برای طلاق به حاکم رجوع کند و حاکم شوهر را اجبار به طلاق می کند . همچنین است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه .»
آنچه از این ماده استنباط میگردد، این است که عدم انفاق ممکن است به علت استنکاف زوج باشد؛ یعنی زوج با وجود ملائت از پرداخت نفقه خودداری کند یا به دلیل اعسارو عجر ، امکان عمل به تکلیف برای وی میسر نباشد. به هر حال قانونگذار در ایجاد حق طلاق هیچ تفاوتی بین این دو قایل نشده است و عدم انفاق را موجب ایجاد اختیار طلاق برای زن میداند که در ذیل هر کدام از این دو سبب را بررسی می نماییم.
استنکاف از پرداختن نفقه
هرگاه مردی با وجود ملائت و با فرض استحقاق زوجه نسبت به نفقه از انفاق به وی خودداری کند، مستنکف محسوب میگردد. البته برخی از نویسندگان مردی را هم که با داشتن مهلت معقول و امکان تلاش برای معاش ، حاضر به کارکردن تحصیل درآمد نیست ، مستنکف محسوب نموده اند ( جعفری لنگرودی، ۱۳۸۶: ۲۲۶) که به نظر صحیح نمی رسد ؛ زیرا استنکاف به معنای خودداری شخص از انجام امری است که توانایی انجام آن برای وی موجود است و در فرض مذکور این وضعیت موجود نیست ؛ یعنی زوج به هر دلیل ولو تلاش ، فاقد استطاعت مالی جهت پرداخت نفقه میباشد.
از نظر فقهی این امر از مصادیق نشوز زوج بوده و زن میتواند با مراجعه به حاکم حقوق خود را استیفا نماید . در این صورت حاکم با احراز نشوز زوج ، وی را ملزم به انفاق می کند. اگر این امر صورت نگرفت، حاکم به درخواست زن و در صورت امتناع زوج از اجرای صیغۀ طلاق ، زن را مطلقه می کند. ( محقق داماد،۱۳۶۷: ۳۶۴)
عجز از پرداخت نفقه
ذیل مادۀ ۱۱۲۹ با عبارت « همچنین است در صورت عجز از پرداخت نفقه » حکم عجز زوج از پرداخت نفقه را مشابه استنکاف تعیین نموده است . استادان حقوق نیز دو نوع عجز را در این خصوص قابل تصور دانسته اند .
عجز سابق بر عقد
تکلیف این حالت در مادۀ ۱۱۲۹ مشخص نشده است ، اما برخی از استادان ، متعرض آن گردیده و گفته اند اگر زن هنگام عقد جاهل به اعسار زوج یا عجز او از انفاق باشد و به این گمان با مرد ازدواج نموده است که ؛ عادتاً مرد فاقد معاش ، مبادرت به ازدواج و تشکیل زندگی نمی کند ، میتواند به استناد خیار تدلیس ، عقد را فسخ کند و سکوت قانونگذار را دلیل تمایل به خیار تدلیس دانسته اند .
در پاسخ به این ایراد که در تدلیس ، وجود عملیات فریبکارانه شرط است و در این حالت عملیات مذکور صورت نگرفته است ، اظهار داشته اند : « اگر تدلیس به سکوت را به معنای خودداری از سخن گفتن ( فعل مثبت ) در نظر بگیریم ، عملیات فریبکارانه رخ داده است پس تدلیس محقق گردیده و خیار فسخ ایجاد شده است ».(صفار ، ۱۳۸۴: ۱۲۹)
پذیرش این استدلال دشوار است ؛ زیرا برای اغوای طرف مقابل فعل مثبت لازم است و نمی توان در حالی که تدلیس نیازمند انجام عملی عمدی و مثبت است ، با مفروض گرفتن سکوت به عنوان فعل مثبت ، با وجود این که اصولاً سکوت فاقد هر گونه اثر است و نمی تواند فعل مثبت تلقی گردد، این وضعیت را به استناد تدلیس موجد حق فسخ برای زن دانست . اما در فرض آگاهی زن از وضع مرد گفته شده است که می توان نسبت به تحصیل معاش اقدام کند، در غیر این صورت برخلاف شرط ضمنی عقد نکاح عمل کردهاست و زوجه خیار تخلف از شرط فعل دارد و میتواند به استناد مواد ۲۳۹ تا ۲۳۷ ، عقد نکاح را فسخ کند و یا به استناد مادۀ ۱۱۲۸ قانون مدنی می توان برای زوجه قائل به خیار تخلف از شرط بنائی ( تمکن زوج بر نفقه ) گردید و به او امکان فسخ عقد داد ، این نظر به وسیلۀ نظر برخی از فقها تأیید گردیده است (جعفری لنگرودی، ۱۳۸۶ :۲۲۴).
«با وجود این به نظر میرسد عقیدۀ مذکور با قانون مدنی موافق نباشد ؛ مثلاً زن و شوهر نمی توانند به استناد مغبون شدن در مهریه ، پیمان راجع به نکاح را فسخ کنند و یا این که خیار شرط را برای خود قرار دهند ؛ بلکه فقط خیاراتی که با طبیعت اجتماعی نکاح سازگار میباشد در این عقد پذیرفته شده است . قانونگذار به خاطر حفظ حقوق فردی و تأمین سلامت اراده زوجین ، نکاح را در مورد عیب ، تدلیس و تخلف از شرط صفت قابل فسخ اعلام نموده است و چون موارد فسخ نکاح در قانون مدنی حصری است امکان استناد به این امر جهت فسخ نکاح ممکن نیست. » (کاتوزیان،۱۳۷۸: ۲۷۵).
در نتیجه این حالت را باید مشمول قسمت دوم مادۀ ۱۱۲۹ قانون مدنی قرار داد و برای زوجه قائل به وجود حق طلاق گردید .
عجز لاحق بر عقد
هرگاه زوج ، هنگام ازدواج قادر به پرداخت نفقه بوده و بعد ، از ادای آن ناتوان شده باشد ، زن حق خواهد داشت از دادگاه تقاضای طلاق نماید . قانونگذار در این حکم تفاوتی بین زن ثروتمند و زن نیازمند قائل نشده است . به عبارت دیگر، چون علت تامۀ استحقاق زن نسبت به نفقه ، عقد دائم و تمکین او از مرد است و عجز و ملائت زوجه تأثیری در استحقاق وی ندارد ، ایجاد حق درخواست طلاق برای زن منوط به نیاز وی به نفقه نگردیده است . در نتیجه زن ثروتمندی که خود قادر به تأمین نیازهای مالی خویش است نیز حق دارد در صورت عجز زوج از انفاق تقاضای طلاق نماید.
این حکم قانونگذار مورد انتقاد واقع گردیده و گفته شده است « اگر هدف قانونگذار حمایت از خانواده و حفظ همبستگی زن و شوهر است ، چرا باید زن ثروتمند بتواند به بهانۀ نداری شوهر از او طلاق بگیرد ؟ آیا معنی شرکت در زندگی و همدلی این است که زن به جای یاری به شوهر و دستگیری او به هنگام تنگدستی همسر ، برای طلاق به دادگاه رجوع کند ؟ آیا دادن چنین حقی به زوجه با حسن معاشرت با شوهر تعارض ندارد؟» ( همان،۱۳۷۸: ۳۷۳).
بنابرین پیشنهاد شده است که « در صورتی فقر شوهر از دادن نفقه ، این مورد نیز از شرایط طلاق و در زمره ی موجبات طلاق قرار گیرد که زن نیز نتواند هزینۀ زندگی مشترک را تأمین کند . این نظر با مفاد مادۀ۱۱۳۰ قانون مدنی نیز سازگاری بیشتری دارد ؛ زیرا تنها در این فرض است که عسر و حرج واقعی برای زن ایجاد می شود» ( همان ،۱۳۷۸: ۳۷۴).
“