«ما از یک سری مسائل و آسیب ها غافلیم و انگار ما فقط جنبه سخت افزاری مسائل را میبینیم و پیچیدگیها و ظرافتهای مسائل را خیلی کمتر میبینیم به همین خاطر تناسب دوره با نیازها و مسائل جامعه خیلی خوب نیست. اساتید خودشان باید در جامعه حضور داشته باشند و خودشان را با مسائل جامعه درگیر کنند و در جریان مسائل باشند و این را به دانشجو هم یاد بدهند».
«تنوع مسائل و آسیب ها در جامعه ما بسیار زیاد است و مسائل تک بعدی نیستند یعنی یک پدیده ای که اتفاق می افتد ابعاد مختلفی دارد روی گروه ها و افراد و نهادهای مختلف، و به دوره های آکادمیک هم خیلی تنوع بخشیده نشده. ما خیلی مسائل و آسیب های اجتماعی داریم که در دانشگاه به آنها پرداخته نمیشود».
«با توجه به در حال تغییر بودن جامعه، انعطاف پذیری مناسبی در دروس وجود ندارد و دلیل مهمش روند بوروکراسی است (روند پیچیدهای که به راحتی نمیتوان یک درس را حذف و درس دیگری را جایگزین کرد)».
«سیاستگذاری مثل رقص روی فرش در حال حرکت است مهم است که شما هنر چنین رقصی را داشته باشید. خوب ایران هم یک جامعه در حال گذار است و اصل اولیهی سیاستگذاری هم شناخت است. اینکه شما یک جامعه در حال گذار را چطور میخواهید بشناسید، خیلی مهم است».
دو نفر از مصاحبهشوندگان نیز اظهار داشتند که دانشگاههایی که این رشته را ارائه میدهند، دیدگاه هایشان خیلی متفاوت است و تناسبی با یکدیگر ندارند.
«الان سه دانشگاه این رشته را در دوره تحصیلات تکمیلی ارائه می دهد (دانشگاه تهران، علامه و علوم بهزیستی) و هر سه دانشگاه با دیدگاه متفاوتی دارند رشته را ارائه میدهند (مخصوصا دانشگاه علوم بهزیستی، علامه هم هنوز حول محور مددکاری اجتماعی و خدمات اجتماعی و تعاون می چرخد ولی دانشگاه تهران به مسائل جدیدتری می پردازد و در دانشجو مسئله ایجاد میکند)».
«دانشگاه علامه تمایل به سوی مددکاری دارد یعنی تصور غالب در دانشگاه علامه این است که جامعه شناسی مددکاری یعنی رفاه، در واقع مددکاری را مبنا قرار میدهند. دانشگاه تهران غالبا به سمت جامعه شناسی اقتصادی میرود که خیلی نزدیک است به رفاه. علوم بهزیستی هم که بیشتر به مباحث پزشکی می پردازد».
یکی دیگر از مباحثی که در این رابطه مطرح است، بحث میان رشتهای بودن این حوزه است. دوره های میانرشتهای[۶] دورههایی هستند که اساسا در مرز میان چند دیسیپلین علمی قرار دارند و از رهیافتها و روش های همهی دیسیپلینها بهره میبرند، با وجود این به عنوان یک حوزه مطالعه میانرشتهای، هویت مستقل پیدا کرده اند. این دورهها پس از مدتی به رشتههای علمی جدید تبدیل شوند از جمله: سیاستگذاری اجتماعی، مطالعات اجتماعی پزشکی و بهداشت و فرهنگ و تمدن (اجلالی،۱۳۸۴: ۲۵۶). رشته رفاه اجتماعی یک رشته بین رشتهای است و باید در برنامه ریزی درسی نیز این مسئله را لحاظ کنیم و در برنامه ریزی دروس، از گروههای مختلف و مرتبط با این حوزه کمک بگیریم و با همکاری گروههای آموزشی مرتبط مثل اقتصاد، سیاست، حقوق، جامعه شناسی و … واحدهای درسی را تعیین کنیم.
«این رشته، میان رشتهای است و ما نباید از این مسئله غافل باشیم».
«با توجه به اینکه این حوزه، میان رشتهای است باید از حوزه های مختلف، واحد درسی داشته باشیم».
«به منظور لحاظ کردن جنبه بین رشتهای این رشته باید از همکاری گروههای مختلف مثل اقتصاد، حقوق و … در برنامه ریزی درسی استفاده کنیم نه اینکه صرفا یک گروه آموزشی بیاید و برنامه ریزی کند».
ه) اساتید
اکثر مصاحبهشوندگان، مهمترین مسئله را در این زمینه، تعداد کم اساتید نسبت به دانشجویان و عدم تخصص آنها در زمینه رفاه و سیاستگذاری اجتماعی برشمردند. همچنین یکی دیگر از مسائلی که مطرح شد، نوپا بودن رشته و عدم انگیزه و علاقه اساتید نسبت به این حوزه بود.
«اکثر اساتید ما رفاهی نیستند و از رشتههای دیگری هستند».
«ما با دو گروه از اساتید روبرو هستیم. یک گروه اساتیدی هستند که از نظر علمی نسبتا خوب هستند که غالبا ما خیلی کم داریم. اینها نسبت به حوزه رفاه نه آنچنان تمایلی دارند و نه ذهنیت روشنی دارند. گروه دوم استادانی هستند که از نظر علمی هم ضعیفند بنابراین بحثی نمیماند که اینها با این حوزه آشنا هستند یا نه و در ضمن، نسبت به این رشته هم هیچ آشنایی ندارند. اینها در کنار همدیگر باعث شده که ما استادانی داشته باشیم که تمایل دارند آن چیزی که ذهنیت خودشان از علوم اجتماعی هست و تمایلی که خودشان دارند را بیاورند و ذیل رفاه بی در و پیکری که در آن گفتمان شکل نگرفته قاطی کنند و بگویند این حرف اصلی است. یعنی تخصص رفاه دوباره تبدیل می شود به چیزهای پراکندهی گاهی چرند پرند. در نهایت چیزی که اتفاق افتاده همین است یعنی ما تخصص حوزه رفاه را در هیچ کدام از استادان نمیبینیم».
« اساتیدمان در این رشته به طور خاص درس نخواندهاند به جز یک نفر در دانشگاه تهران و یک نفر در دانشگاه علامه».
«استادان محدودی شاید وجود داشته باشند که در این حوزه کار کرده باشند. این هم به دلیل جوان بودن و نوپا بودن این رشته هست و تلفیقی که از تعاون و برنامه ریزی بوده است».
«توسعه کمی دانشجویان اتفاق افتاده و هر سال هم اتفاق میافتد، در حالی که هیئت علمی گروه رفاه در دانشگاه علامه ۶ سال است که ۴ نفر باقی مانده بنابراین مسلم است که این مسئله کیفیت تدریس را پایین میآورد. این آسیب برای گروه های دیگر هم وجود دارد ولی در مورد رشته رفاه حادتر است، رشتهای که منابع کمتری دارد و اساتید باید بیشتر وقت بگذارند».
«در حوزه social welfare یا social policy ” ما هنوز تحصیل کرده خوب و تحصیلکرده در غرب نداشتیم که بتوانند سمبل باشند و دانشجویان را به سمت این رشته سوق دهند، به نظر من این آیتم خیلی مهمی است. ما در این حوزه استادی نداریم که بتواند به آن شکل انعکاسی در جامعه دانشجویی داشته باشد».
«تنوع خیلی کمی در این حوزه وجود دارد که باز برمیگرد به تخصص اساتید این حوزه».
«ما بالذات با کمبود نیرو مواجه هستیم البته همکارانی در سالهای اخیر به تدریج وارد شده اند و همکاری کرده اند ولی اگر نگاه کنید زمینهشان عمدتا یا جامعه شناسی است یا مددکاری. کسی که به طور خالص رفاه اجتماعی یا سیاست اجتماعی خوانده باشد نیست. البته رفاه یک رشته بین رشتهای است و همهی اینها را می تواند استفاده کند ولی به هر حال ما در اینجا چنین مشکلی را داریم و افرادی که لیسانس یا فوق لیسانس و یا حداقل دکتری آنها رفاه نبوده است، خیلی طول میکشد تا تولیدات آنها به سمت رفاه برود یا حداقل میبینیم که خیلی از آنها علیرغم اینکه چندین سال است که رفاه درس می دهند ولی کتابهایی که مینویسند کتابهای مددکاری است، ترجمههایی که می کنند ترجمههای جامعه شناسی است یا حوزه های دیگر».