دنیا و آنچه در اوست هیچ گاه نتوانست او را خشمگین کند؛ هرگاه حقّی ضایع می شد، هیچ چیز جلودار خشم او نمی شد تا اینکه بر او چیره می شد. از امام حسن (ع) نقل کرده اند: «هیچ گاه به خاطر نفس خویش خشمگین نشد و برای نفس خویش بر چیزی چیره و غالب نشد»[۲۲۰].
پیامبر (ص) با صراحت کامل اعلام می کرد: من برای رسالت خود مزدی از شما نمی طلبم «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا»[۲۲۱].
او با اخلاص تمام به نشر و تبلیغ دستورات الهی می پرداخت و هرگز چشم داشتی به مال و جاه و مقام نداشت.
۴-۱-۴- ورع و تقوا
۴-۱-۴-۱- ورع و تقوای مبلغ
ورع و تقوا امری لازم برای مبلغ اسلامی است. چرا که مردم مبلغ اسلامی را انسانی مقدّس و پاک و نماینده صفا و پاکی می دانند و از وی انتظار دارند که به عنوان راهنمای سایرین برای رسیدن به خوبیها و نزدیک شدن به خدا، خود، دارای صفت ورع و تقوا باشد؛ به واجبات و فرایض عمل کند، از گناهان دوری گزیند، عفیف و پاکدامن باشد، هوا و هوس را سرکوب کرده، امیر نفس خویش باشد و حتی بالاتر از آن، شبهات، مکروهات و بسیاری از مباحها نیز چشم بپوشد. بنابراین، ناپسند و سبب بی اعتمادی و سوء ظن به اسلام است.
توجیه آنان برای این بی رغبتی و بی اعتمادی این است که: وقتی یک عالم اسلامی که داعیهی تبلیغ اسلام دارد و حجت الاسلام خوانده می شود، یعنی نماینده اسلام است، مرتکب گناه و معصیت شود، پس در این صورت از عموم مردم که معترف به جهل خود هستند چه انتظاری می توان داشت.
آری، عملکرد ناصحیح یک انسان مسلمان موجب سوءظن و بی اعتمادی جامعه می شود و این خیانت به اسلام و مسلمانان است.
متأسفانه، جامعه نیز گاه از کاه، کوهی می سازد و از مکروه، کبیره ای غیر قابل آمرزش؛ بدون اینکه بیندیشد که این، عملکرد یک شخص و بیانگر شخصیت و خوی و خصلت اوست و ربطی به اسلام ندارد. آن گناه را به پای همه اسلام و عالمان و مبلغان اسلامی می نویسند، غافل از اینکه باید اشخاص را از طریق اسلام بشناسند، نه اسلام را از طریق افراد؛ یعنی اسلام باید ملاک و معیار خوب یا بد بودن افراد باشد نه افراد، ملاک خوب یا بد بودن اسلام، از این رو مولای متقیان، علی (ع) میفرماید:
«علیک بالورع، فانّه عون الدین و شیمه المخلصین؛[۲۲۲] بر تو باد پارسایی؛ زیرا آن یاور دین و خصلت مخصان است».
و نیز در کلام دیگری می فرماید:
«علیکم بلزوم الدّین و التّقوی و الیقین فهنّ أحسن الحسنات و بهنّ تنال رفیع الدّرجات[۲۲۳]؛ بر شما باد التزام به دین و تقوا و یقین، که اینها بهترین خوبیهایند و به واسطهی آنها به سربلندی نایل میگردید».
به فرمایش امیر مؤمنان (ع):
«التقو ظاهره شرف الدنیا و باطنه شرف الآخره[۲۲۴]؛ ظاهر تقوی سربلندی دنیا و باطن آن شرافت آخرت است».
چه بسیار افرادی که به واسطهی عملکرد ناصحیح برخی از مبلغان، از اسلام و روحانیت دلسرد شدهاند. برای نمونه، به مطلبی که در کتاب تجارب مبلّغان هنرمند آمده است توجه کنید:
برادر پاسداری میگفت: آقای روحانی مدتی با ما بود و مطالبی که میگفت خیلی به دلم می نشست. به قدری صحبتهایش برایم دلنشین بود که فراموش ناشدنی بوده، ولی یک روز سرِ بازار قم دیدم کسی به شکل مرموزی خودش را از من پنهان کرد و رفت! کنجکاو شدم ببینم او که بود که نمیخواست من ببینمش؟! وقتی پی گرفتم، شناختمش. همان روحانی بود که مرا شیفته خود کرده بود ولی با لباس شخصی! وقتی او را بدون لباس روحانی اش دیدم، یک لحظه تمام آنچه او مرا به آن ساخته بود، از دلم محو شد.[۲۲۵]
اگرچه در این ماجرا مبلغ هیچ گناه شرعی مرتکب نگشته، اما از نظر عرف، دچار امر ناپسندی شده است. مرحوم مدرس یزدی، خطاب به طلاب فرمودند: «گناه عرفی بدتر از گناه شرعی است»[۲۲۶].
۴-۱-۴-۲- ورع و تقوای پیغمبر (ص)
پیامبر اسلام (ص) نمونه اعلای ورع و تقواست، چرا که هیچ گاه لغزشی از وی دیده نشد. گرچه رسول خدا (ص) در جامعه ای شرک آلود می زیست و در کودکی از نعمت پدر و مادر نیز محروم شد، اما چنان پاک و پرهیزکار بود که در اوان جوانی به لقب «امین»[۲۲۷] شهرت یافت.
محمد مصطفی (ص) در اجتماعی زیست که انواع و اقسام ازدواجها مانند: «شغار»[۲۲۸]، «بدل»[۲۲۹]، «استبضاع»[۲۳۰]، «رهط»[۲۳۱] و «جمع»[۲۳۲] مرسوم بود، اما تا سنّ بیست و پنج سالگی ازدواج نکرد[۲۳۳]. وی چنان پارسا و پرهیزکار بود که شایستگی مقام نبوت را پیدا کرد.
او پیش از رسالتش، بیست و پنج سال به تنهایی زندگی کرد. در همان سالها خدیجه بنت خُوَیلد که زنی تاجر، شرافتمند و ثروتمند بود، آوازهی صفا، پاکی، پارسایی و پرهیزکاری وی را شنید و از او برای شراکت در تجارت دعوت کرد؛ به او اطمینان کرد و با سرمایهی خویش وی را به سفری تجارتی فرستاد. وقتی که رسول امین (ص) از مسافرت تجارتی شام بازگشت، خدیجه فرستاده ای را نزدش فرستاد و گفت:
ای پسر عمو! من به واسطهی خویشاوندی و شرافتی که در میان قومت داری و همچنین به سبب امانت داری، و راست کرداری و خوش خلقیات علاقمندت شده ام.
پس به وی پیشنهاد ازدواج داد.
این در حالی بود که خدیجه در آن زمان از لحاظ نَسَبی در طبقه متوسطی از قریش بود و از نظر احترام و شرافت، جزء شریف ترین افراد قریش و بسیار ثروتمند بود، به گونه ای که تمامی مردان قریش آرزوی همسری او را داشتند.
رسول خدا (ص) ماجرا را با عموهای خویش در میان گذاشت. حمزه، عموی پیامبر (ص)، به نزد خویلد رفت و خدیجه را برای پیامبر (ص) خواستگاری کرد.[۲۳۴]
آری، پیامبر خدا (ص) در جامعه ای که زن، محور دلبستگی های آنان بود، دو دهه و اندی از عمر خویش را بدون هرگونه ارتباط مشروع یا نامشروعی با زنان، در نهایت صفا و پاکی و پرهیزکاری گذرانده و حتی پس از ازدواج، در سرزمینی که مردان آن به یک همسر اکتفا نمی کردند، سالهای متمادی در کنار خدیجه (س) زندگی کرد و تا او زنده بود، همسر دیگری اختیار نفرمود.[۲۳۵]
۴-۱-۵- ساده زیستی
ساده زیستی یعنی زندگی به دور از تجمل، اشرافی گری و اسراف. به بیان دیگر ساده زیستن با سادهترین امکانات و بسنده کردن به آنچه برای گذراندن زندگی ضروری است.
۴-۱-۵-۱- ساده زیستی مبلغ
جایگاه تبلیغ و هدایت مردم اقتضا می کند که مبلغ، زندگی ساده و عاری از اشرافی گری داشته باشد؛ زیرا مقام تبلیغ در نظر اسلام – برخلاف سایر مکتبها – یک مقام الهی و مردمی است در حقیقت، مبلغ بر فکر و جان مردم حکومت می کند و این با داشتن زندگی مجلل و اشرافی، ویرانهای است. در هر جامعه ای، افراد نادار و محروم بسیاری هستند که از ساده ترین امکانات زندگی بیبهرهاند و با رنج و مشقت بسیار، برای داشتن یک زندگی ساده و معمولی تلاش می کنند. در هر جامعهای انسانهای مسکین و مستمندی هستند که در حسرت غذایی ساده، روزها در تکاپوی آنند و شبها با شکم گرسنه سر بر بالین می گذارند. وظیفه مبلغ، آگاه کردن توانگران جامعه از محرومیتهاست. او وظیفه دارد وجدان سرمایه داران و ثروتمندان جامعه را بیدار و به یاری ترغیب کند.
بدین جهت، مبلغ اسلامی باید زندگی ساده و خالی از تجملی داشته باشد تا از سویی خود، همیشه به یاد محرومان و نیازمندان جامعه باشد و از سوی دیگر، برای رفاه خود، مرتکب اعمال مخالف با اهداف عالی تبلیغ نشود و با زندگی ساده اش سبب دلگرمی مرد محروم شود.
از آنجا که تبلیغ اسلامی نوعی پیشوایی و رهبری افکار و دلهای مردم است، شاید بتوان گفت ساده زیستی امری ضروری برای تبلیغ است؛ چرا که وقتی علاء بن زیاد حارثی از رفتار زاهدانه برادرش عاصم نزد امیرالمؤمنین شکایت کرد، حضرت دستور داد عاصم را بیاورند. حضرت وقتی عاصم را دید، چهره در هم کشید و فرمود: «آیا از خانواده ات شرم نمی کنی؟ به فرزندانت رحم نمی کنی؟ آیا گمان می کنی که خدا اشیاء پاکیزه را بر تو حلال کرده و در عین حال دوست نمی داری از آنها استفاده کنی؟» عاصم عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین! پس چرا شما در غذا به خوراک سخت، و در لباس به پوشش خشن اکتفا کرده اید؟» حضرت نیز فرمود: «ویحک… إنّ الله تعالی فرض علی ائمه الحقّ ان یقدّروا انفسهم بضعفه الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره؛[۲۳۶] وای بر تو… همانا خدای بزرگ بر پیشوایان حق را واجب کرده که (وضعیت زندگی) خویش را با ضعیفان مردم برابر کنند، تا اندوه فقر، بینوایان را گریبان گیر رنجی جانکاه نسازد.»
آری، ساده زیستی خصیصهی پیشوایان دینی و خصلت انبیاست. آنان در نهایت سبک باری و سادگی زیستند. آنان وارستگانی بودند که دوستی دنیا را به دل راه ندادند و سراسر عمرشان به چیزی جز هدف نیندیشیدند. آنها با برگزیدن زندگی ساده توانستند امّت خویش را ارشاد و رهبری کنند و اعتقاد به آخرت را در دلهای ایشان زنده سازند.
مبلغ اسلامی رهرو راه انبیاست و تمام کوشش او در جهت نشر فرهنگ دین و مقاصد مقدس و الهی است. او در پی ترویج تعالیم ناب اسلامی است و بدون ساده زیستی و آزادی از قید و بند تجملات، توان رسیدن به مقصد را ندارد؛ زیرا وابستگی و دلبستگی به دنیا غل و زنجیری است که مانع از پیشرفت وی در راه مقدسش می شود.
امام صادق (ع) می فرماید: «اذا رایتم العالم محبا لدنیاه فاتهموه علی دینکم قان کل محب لشیء یحوط ما احب[۲۳۷]؛ هرگاه دیدی که عالمی دنیا دوست است، او را در دینتان متهم کنید، چون آن کسی که به چیزی دلبسته است، تنها بدان می اندیشد.»
این نکته را نیز باید در نظر داشت که ساده زیستی به معنای محروم کردن خویش از نعمتهای زندگی حتی امکانات ساده و ابتدایی زیستن نیست، بلکه به معنای قناعت کردن به یک زندگی ساده و معمولی، مطابق با شأن مبلغ اسلامی، زمان، مکان و جامعه ای که مبلغ در آن زندگی می کند، است.
۴-۱-۵-۲- ساده زیستی پیغمبر (ص)
پیامبر اسلام (ص) آینهی صفا و سادگی بود و در غایت سادگی می زیست؛ تجملات و زرق و برقهای مادی را از زندگی خود زدوده بود و در اوج قدرت و رفعت، بسان انسانی ساده و معمولی زندگی می کرد. جلوه های ساده زیستی پیغمبر (ص) را می توان در سه محور بررسی کرد: در خوراک، در پوشاک و دیگر لوازم خانه.
۴-۱-۶- آراستگی
آراستگی ظاهر، یعنی رسیدگی به وضع ظاهری از نظر پاکیزگی، نظم و ترتیب و … در پوشاک و چهره. البته این به معنای تجمل پرستی، پیروی از مد و استفاده از لباسها و پوشاک گران قیمت و فاخر نیت، بلکه منظور، استفادهی بهینه از امکانات موجود و پوشیدن لباسهایی است که در عین سادگی، تمیز و مرتب اند. به عبارت دیگر، رعایت نظم و پاکیزگی در پوشاک و چهره، به گونه ای که مانع از تنفر و آزردگی خاطر دیگران شود.
۴-۱-۶-۱- آراستگی ظاهر مبلّغ
یکی از مسائل بااهمیت در زندگی اجتماعی انسانها، پیراستگی ظاهر و برون است. ژنده پوشی در جامعه امری ناپسند و مذموم است و هیچ جامعه و مذهبی به پوشیدن پوشاک نامرتب و نامناسب سفارش نمی کند؛ هرچند پوشیدن لباسهای نو یا فاخر را نیز ضروری نمی داند. آنچه مهم است آراستگی، بهداشت و نظافت پوشاک و چهره است.
از آنجا که مبلغ، در ارتباط مستقیم و چهره به چهره با مردم است، رعایت پیراستگی و آراستگی ضروری است. آشفتگی ظاهر و لباس مبلغ، موجب انزجار، بی علاقگی و بی اعتمادی مخاطبان نسبت به وی می گردد و این موضوع از تأثیر سخن وی می کاهد. دیل کارنگی در مورد تأثیر آراستگی ظاهر در روح و روان شخص سخنران می گوید:
یک روانشناس، پرسش نامه ای برای عدهی زیادی فرستاد. در این پرسش نامه، از تأثیر لباس بر آنها سوال شده بود. همه پاسخ دادند وقتی که لباس تمیز و مرتب پوشیده اند، احساس اینکه یک چنین لباسی را در بر نموده اند اثری در آنها می گذارد که غیرقابل بیان است؛ ولی اثراتش قطعی و حقیقی است.
لباس مرتب و تمیز در آنها اعتماد به نفس ایجاد می کرد و بر عزّت نفسشان می افزود. آنها اظهار داشتند وقتی به چهرهی یک فرد موفق در می آمدند، احساس می کردند درباره موفقیت و رسیدن به آن راحت تر فکر می کنند. چنین است اثر لباس در مورد نفس پوشندهی آن.[۲۳۸]
این نویسنده درباره اثر آراستگی ظاهر بر مخاطبان و شنوندگان می گوید: من بارها متوجه شده ام چنانچه سخنران شلوار کهنه، کت و کفش بی ریخت پوشیده باشد و قلم وخودکار و یا مداد از جیب رویی بیرون آمده باشد، و یا روزنامه و کیسهی توتون در لباسش برآمدگی ایجاد نموده باشد، شنوندگان به یک چنین مردی همان قدر احتارم می گذارند که خودش برای خود قائل است!
آیا تصور نمی کنید آنها فکر کنند افکار این مردم هم به اندازهی موی نامرتب و کفش واکس نخوردهی او در هم و برهم است؟
اسلام برای زیبایی و آراستگی درونی اهمیت بسیاری قائل است، اما آراستگی برون را نیز سفارش می کند.
آرایش ظاهر، مطابق با اصول فکری و اعتقادی و نیز رعایت نظافت و پاکیزگی از خصوصیات بارز یک مسلمان و مؤمن حقیقی است. مبلغ، به عنوان یک مسلمان مؤمن و نیز به عنوان راهبر و راهنما، همواره مورد توجه و بررسی ردم قرار می گیرد. از سویی، کوچک ترین نقص و بی نظمی در وضعیت ظاهری وی، بسان کوه عظیمی در میان دشتی پهناور جلوه گر می شود. بنابراین، مبلغ دینی نیاز مبرم به آراستگی ظاهر دارد. به گفتهی یکی از مبلغان اسلامی، «اگر از دهانمان «دُرّ» ببارد، ولی ظاهرمان مرتب نباشد، کسی دُرّمان را هم نخواهد پذیرفت.[۲۳۹]
در مورد آراستگی ظاهر به چند نکته باید توجه داشت.
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
لباس باید متناسب با شأن، مقام و موقعیت اجتماعی شخص باشد؛
پوشاک گرانبها و فاخر، جز اینکه وسیلهی نمایش و فخر فروشی باشد ثمری ندارد، و بیشتر سبب ایجاد فاصله و شکاف روحی – روانی میان فرد و سایرین می گردد؛
آنچه در پوشیدن لباس مهم است، پاکیزگی و تمیز بودن است نه نو بودن.
۴-۱-۶-۲- آراستگی ظاهر پیغمبر (ص)
آراستگی ظاهر، نشانه ای از شخصیت، تربیت و فرهنگ انسان است. در واقع انسانها به طور فطری، آراستگی و زیبایی را دوست دارند. به همین دلیل، رسول خدا (ص) به نظافت لباس و بدن توجه زیادی داشتند و خوشبویی ایشان زبانزد همگان بود. فردی گفته است: «یکی از عوامل موفقیت رسول الله (ص) در گسترش اسلام، تمیزی، خوشبویی و آراستگی ظاهر ایشان بوده است.»[۲۴۰]
۴-۱-۷- شجاعت
۴-۱-۷-۱- شجاعت مبلغ
شجاعت در حد اعتدال، یکی از ضروری ترین خصایص اخلاقی برای مبلغ اسلامی است. شجاعت یکی از ملکات نفسانی و صفات درونی است که هنگام ضرورت، رخ می نماید و انسان را در گفتار و کردار، استوار می گرداند. مبلغ دینی اگر شجاع باشد می تواند در برابر بدعتها، کج رویها و جهالتها بایستد و سخن حق را در سخت ترین شرایط بگوید و به آن عمل کند.
«پیامبران و جانشینان بر حقشان که از طرف خداوند مبعوث می شدند دارای شجاعت بودند، زیرا اینان با اختلاف درجات و تفاوت شعاع مأموریتشان، موظف بودند با شرک و عقاید باطل مبارزه کنند، مردم را از اسارت تقلیدهای کورکورانهی آبای نادانشان برهانند و به توحید دعوت کنند. مأموریت داشتند مردم را از هواپرستی که ریشه اصلی تمام گناهان است بازدارند، آنان را به تقوا و درست کاری بخوانند و به راه سعات سوق دهند و انجام این کارهای سنگین و مهم، بدون شجاعت و قوت روح، ناممکن بود. از این رو، همه آنها به قدر لزوم، دارای شجاعت بودند و مأموریت خود را در حوزه ای که باید انجام وظیفه کنند با قوت و نیرومندی، به موقع به اجرا می گذاردند.
امروز نیز خطبای اسام و داعیان الی الله که این کار مقدس را برگزیده، هدایت مردم را پذیرا شده، قدم به جای قدم انبیا نهاده [اند] و مردم را به دین حقّ می خوانند، باید همانند رهبران الهی شجاه باشند و با قوّت و صراحت سخن بگویند؛ زیرا شجاعت و قّت ضمیر در چگونگی سخن گویندگان اثر می گذارد. با قاطعیت حرف می زنند و در گفته های آنان ضعف و سستی احساس نمی شود.»[۲۴۱]
گهگاه در تبلیغ، مسائلی پیش می آید که اگر مبلغ با شهامت نباشد، ممکن است حقیقت را فدای مصلحت موهومی که در ذهن دارد و یا محیط پدید اورده است، کند.
در این گونه موارد، مبلغ باید با یاری خداوند، خرافات و باورهای موهوم را از ذهن جامعه بزداید و در این راه، انبیا را بنگرد که چگونه اندیشه های نو را در برابر عقیده های نادرست عرضه می کردند و از هیچ چیز نمی هراسیدند.[۲۴۲]
مبلغان حقیقی و با ایمان کسانی هستند که «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّـهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّـهَ»[۲۴۳]؛ تبلیغ رسالتهای الهی می کنند و (تنها) از او می ترسند، و از هیچ کس جز او بیم ندارند. و میدانند که گمراهی و ضلالت دیگران به آنان ضرر نمی رساند.
۴-۱-۷-۲- شجاعت پیغمبر (ص)
پیامبر اکرم (ص) در تبلیغ رسالتش، شجاعت و شهامت حیرت آوری داشت، به گونه ای که أنس بن مالک می گوید:
«کان رسول الله (ص) أشجع الناس[۲۴۴]؛ پیغمبر خدا (ص) شجاع ترین مردم بود». ابن عمر نیز می گوید: «ما رأیت أحداً أجوه ولا أنجد ولا أشجع و لا أوضأ من رسول الله (ص)[۲۴۵]؛ کسی بخشنده تر و نترستر و شجاع تر و پاکیزه تر از پیغمبر خدا (ص) ندیدم».