تعریف نظری: برخی افراد راهکارهای خاصی برای مقابله با مشکلات دارند، مرگ عزیزان، شکستهای مالی و بیماریهای مختلف سرنوشت مشترک همه انسانهاست ولی واکنشهای افراد به این مسائل به هیچ عنوان شبیه به هم نیستند. در روانشناسی از این افراد تحت عنوان سخت جان یاد میشود. مطلب حاضر با تکیه بر نگاه روانشناسانه بیشتر به ویژگیهای شخصیتی افراد سختجان میپردازد. به اعتقاد روانشناسان شخصیت سر سخت از ۳ مؤلفه اصلی تعهد، کنترل و مبارزهجویی تشکیل شده است (نمازی، ۱۳۹۱، ۱۳).
تعریف کاربردی: در این پژوهش سرسختی روان شناختی نمره ای است که آزمودنی در پرسشنامه سنجش سرسختی روان شناختی کیامرثی (۱۳۷۷) به دست می آورد.
۱-۸-۳- بهزیستی اجتماعی:
تعریف نظری: سلامت اجتماعی عبارت است از آن بخش از سلامت افراد که نه جسمانی است و نه به سلامت روان آنها مربوط است (منظری، ۱۳۹۱، ۱).
تعریف کاربردی: در این پژوهش بهزیستی اجتماعی نمره ای است که آزمودنی در پرسشنامه سنجش بهزیستی اجتماعی PWI-A به دست می آورد.
فصل دوم
ادبیات پژوهش
۲-۱- مقدمه:
مازلو، روانشناس انسان گرا معتقد است از جمله ویژگی های یک انسان خودشکوفا (متعالی) پذیرش خود، دیگران و طبیعت بطور کلی و احساس درک تازه و مداوم از جهان اطراف خود می باشد. از این منظر طبیعت و عناصر موجود در آن می تواند در سلامت روانی افراد تأثیر گذار باشد. لذا از جمله توصیه های روان شناسان جهت ارتقا و سلامت روانی انسان ها استفاده مناسب و کار آمد از مواهب موجود در طبیعت است. سلامت روان، نیازی اساسی و برای بهبود کیفیت زندگی انسان، امری حیاتی است. سلامت روان با ویژگی های توانمند ساز درونی یا منابع درون قدرت ارتباط دارد، برخوداری از این منابع درونی توانایی فرد را، با وجود شرایط ناگوار، پیشامدهای منفی، برای رشد سازگاری خود افرایش میدهد تا سلامت روان خود را حفظ نماید. پژوهشها نشان می دهند که بلایای طبیعی، تنیدگی های روانشناختی را به دنبال دارند که با بیماریهای جسمی و روانی مرتبط هستند. سرسختی روانشناختی و تاب آوری از جمله متغیرهایی هستند که میتوانند تنیدگیها و آثار نامطلوب آن ها را تعدیل نمایند. کوباسا، مدی، زولا (۱۹۸۳؛ به نقل از حیدرنیا، ۱۳۹۲، ۲) سرسختی را ترکیبی از باورها درباره خویشتن و جهان تعریف می کنند که از۳ مؤلفه تعهد ـ کنترل و مبارزه جویی تشکیل شده است. باور به تغییر، دگرگونی و پویایی زندگی و این نگرش که در رویدادی به معنای تهدیدی برای امنیت و سلامت انسان نیست، انعطاف پذیری شناختی و بردباری در برابر رویدادهای سخت استرسزا و موقعیتهای مبهم را به دنبال دارد. کوباسا و پوکتی (۱۹۸۳؛ به نقل از حیدرنیا، ۱۳۹۲، ۲). باور دارند که ویژگیهای روانشناختی سرسختی از جمله حس کنجکاوی قابل توجه، گرایش به داشتن تجارب جالب و معنی دار، ابراز وجود، پرانرژی بودن و اینکه تغییر در زندگی، امری طبیعی است، می تواند در سازش فرد با رویدادهای تنیدگی زای زندگی سودمند باشد. بررسی ها گویای آن هستند که سرسختی با سلامت بدنی و روانی رابطه مثبت دارد و به عنوان یک منبع مقاومت درونی، تأثیرات منفی استرس را کاهش می دهد و از بروز اختلاف های بدنی و روانی پیشگیــری می کند (کوباسا، ۱۹۷۹؛ فلورین، میکولینر و یالبن، ۱۹۹۵؛ بروکز، ۲۰۰۳؛ به نقل از حیدرنیا، ۱۳۹۲، ۲).
برخی از پژوهش ها نیز بین تاب آوری و سرسختی با اضطراب و افسردگی رابطه معنی داری نشان داده اند و گویای آن هستند که افراد تاب آور می توانند بر انواع اثرات ناگوار چیره شوند (انزلیچت، ارنسون، گود و مک کی، ۲۰۰۶؛ به نقل از سامانی، جوکار و صحراگرد، ۱۳۸۶، ۲۹۰).
ویسی، عاطف و مید و رضایی (۱۳۷۹) بین تاب آوری و رضایتمندی از زندگی ارتباط مستقیم و معنی دار گزارش نمودند و نشان دادند که در شرایط پر استرس کسانی که از سرسختی بالاتری برخوردارند ، سلامت روان بیشتری دارند تا کسانی که از سرسختی پایین تری برخوردارند.
تاب آوری به عنوان یکی از سازه های اصلی شخصیت برای فهم انگیزش، هیجان و رفتار مفهوم سازی شده است (بلاک، ۲۰۰۲؛ به نقل از حیدرنیا، ۱۳۹۲، ۲).
ورنر و اسمیت (۱۹۹۲؛ به نقل از حیدرنیا، ۱۳۹۲، ۲). تاب آوری را « ساز و کار ذاتی خود اصلاح گری انسان» می دانند . افزون بر آن بر باور ورنر (۱۹۹۷؛ به نقل از حیدرنیا، ۱۳۹۲، ۲). خود تاب آوری، صرف نظر از خطرات تهدید کننده ، عاملی بالقوه در همه افراد برای تغییر است . بلاک (۲۰۰۲؛ به نقل از حیدرنیا، ۱۳۹۲، ۲). بر این باور است که خود تاب آوری توانایی سازگاری سطح کنترل بر حسب شرایط محیطی می باشد (لتزرینگ، بلاک و فوندر، ۲۰۰۵؛ به نقل از حیدرنیا، ۱۳۹۲، ۲). افراد خودتاب آور دارای رفتارهای خودشکنانه نیستند؛ از نظـر عاطفی آرام هستند و توانایی تبدیل شرایط استرس زا را دارند. هسته مرکزی سازه خودتاب آوری را این پیش فرض تشکیل می دهد که «فطرتی زیست شناختی» برای رشد و کمال در هر انسان وجود دارد (برای نمونه طبیعت خود ـ اصلاح گری ارگانیسم انسانی) که بطور طبیعی و در شرایط معین محیطی می تواند آشکار شود (ورنر، ۱۹۹۷؛ به نقل از حیدرنیا، ۱۳۹۲، ۲). به باور ماستن (۲۰۰۱؛ به نقل از حیدرنیا، ۱۳۹۲، ۲). هنگامی که فاجعه از سر بگذرد و نیازهای اولیه انسانی تأمین گردد، آنگاه تاب آوری به ظهور می رسد.
در نتیجۀ فرایند تاب آوری، اثرات ناگوار، اصلاح یا تعدیل می شوند و یا حتی ناپدید می گردند. (توگاد، فرد ریکسون، ۲۰۰۴، انزلیچت و همکاران، ۲۰۰۶؛ فریبرگ و همکاران، ۲۰۰۶؛ به نقل از حیدرنیا، ۱۳۹۲، ۲).
سلامت روان افراد آسیب دیده، تحت تأثیر پیامدهای منفی پیشامدهای ناگوار قرار می گیرد. سر سختی و تاب آوری از منابع درون فردی هستند که می توانند سطوح استرس و ناتوانی را در شرایط ناگوار تعدیل نمایند و اثرات منفی استرس را کم رنگ تر جلوه دهند (ویسی و همکاران، ۱۳۷۹، ۷۱).
۲-۲- آموزش مهارت های زندگی
۲-۲-۱- تعریف:
مهارتهای زندگی شامل مجموعه ای از تواناییها هستند که قدرت سازگاری و رفتار مثبت و کارآمد را افزایش میدهند. در نتیجه شخص قادر میشود بدون این که به خود یا دیگران صدمه بزند، مسئولیتهای مربوط به نقش اجتماعی خود را بپذیرد و با چالشها و مشکلات روزانه زندگی به شکل مؤثر روبهرو شود. محققان تأثیر مثبت مهارتهای زندگی را در کاهش سوء مصرف مواد، استفاده از ظرفیت ها و توانمندی های هوشی و شناختی، پیشگیری از رفتارهای خشونتآمیز، افزایش خود اتکایی و اعتماد بنفس و … مورد تأیید قرار دادهاند. به ویژه در کاهش سوء مصرف مواد بر نقش کلیدی مهارتهای زندگی تأکید می شود. هم چنین آموزش این مهارتها به عنوان یک روش عام پیشگیری از آسیب های فردی و اجتماعی مورد تأکید بودهاست. در مطالعه اسمیت (۲۰۰۴) نشان داده شد که آموزش مهارتهای زندگی بهطور قابل توجهی منجر به کاهش مصرف الکل و مواد مخدر در جوانان میگردد. اسمیت و گری (۲۰۰۵) نیز نشان دادند آموزش مهارتهای زندگی اثر معنیداری بر توانائیهای رهبری و مدیریت در جوانان دارد. فرایند نقش مهارتهای زندگی در ارتقای بهداشت روان را به شکل زیر میتوان نشان داد:
یادگیری موفقیت آمیز مهارتهای زندگی، احساس یادگیرنده را در مورد خود و دیگران تحت تأثیر قرار می دهد و علاوه بر این کسب این مهارتها نگرش دیگران را نیز در مورد فرد تغییر می دهد. به همین خاطر کسب مهارت های زندگی هم شخص را تغییر می دهد و هم محیط را، و این اصل دو سویه، ارتقای بهداشت روان را شتابی دوچندان می بخشد.
۲-۲-۲- موارد کاربرد مهارت های زندگی:
الف) افزایش سلامت روانی و جسمانی
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
تقویت اعتماد به خویشتن و احترام به خود
تجهیز اشخاص به ابزار و روشهای مقابله با فشارهای محیطی و روانی
کمک به تقویت و توسعه ارتباطات دوستانه، مفید و سالم
ارتقای سطح رفتارهای سالم و مفید اجتماعی
ب) پیشگیری از مشکلات روانی، رفتاری و اجتماعی شامل پیشگیری از:
۱٫ مصرف سیگار و سوء مصرف مواد مخدر
۲- بروز اختلالات روانی و مشکلات روانی – اجتماعی
۳- خودکشی در نوجوانان و جوانان
۴-رفتارهای خشونتآمیز
۵-شیوع ایدز
۶-بیبند و باری جنسی
۷-افت و کاهش عملکرد تحصیلی (اسمیت و گری، ۲۰۰۵)
۲-۲-۳- تاریخچه:
آموزش مهارت های زندگی در سال ۱۹۷۹ و با اقدامات آقای دکتر گیلبرت بوتوین[۳] آغاز شد. وی در این سال یک مجموعه آموزش مهارت های زندگی برای دانش آموزان کلاس هفتم تا نهم تدوین نمود که با استقبال فراوان متخصصان بهداشت روان مواجه گردید. این برنامه ی آموزشی به نوجوانان یاد می داد که چگونه با بهره گرفتن از مهارت های رفتار جرات مندانه ، تصمیم گیری و تفکر نقاد در مقابل وسوسه یا پیشنهاد سوء مصرف مواد از سوی همسالان مقاومت کنند. هدف بوتوین طراحی یک برنامه ی واحد پیشگیری اولیه بود . مطالعات بعدی نشان داده آموزش مهارت های زندگی در صورتی به نتایج مورد نظر ختم می شود که همه ی مهارت ها به فرد آموخته شود (شولمن، ۱۳۸۶، ۱۴۶).
کودکان و نوجوانان به سبب بیتجربگی و ناآگاهی از مهارت های بازدارنده، تسهیل کننده و اصلاحی، بیشتر در معرض آسیبهای جدی درونی و اجتماعی هستند. دانش آموزانی که مهارت های مقابله با موقعیتهای تنشزا را ندارند، به نوعی مقهور آنها خواهند شد و بدین ترتیب مستعد اختلالات روانی، عاطفی، افسردگی، اضطراب و احتمالاً مصرف موادمخدر و رفتارهای ضد اجتماعی خواهند شد این دانش آموزان در فرایند تصمیم گیری نیز دچار مشکل میشوند (جینتر[۴]، ۲۰۰۸، ۶۱).
آموزش مهارت های زندگی، نوعی کوشش است که در سایه ی آن نوجوانان ترغیب می شوند تا خلاقیت خود را به کار گیرند و به طور خودجوش راه های موثر را برای حل تعارضات و مشکلات زندگی خود یابند (کلینگمن[۵]، ۲۰۰۹، ۱۰۷).
به نظر می رسد آموزش مهارتهای زندگی گام موثری در این جهت باشد که استعدادها و توانمندی های دانش آموزان بکار گرفته شود تا خود فعالانه سر نوشت خویش را بدست گیرند و انتخاب گر باشند. ضمناً فرایند خود باوری در نوجوانان مسیر درست خود را طی کرده و نوجوان ضمن استفاده ی درست از مهارت ها، مسئولیت اعمال و احساسات خود را می پذیرد و مهارت های لازم را برای اتخاذ تصمیم های مهم زندگی کسب می کند (شعاری نژاد،۱۳۸۱، ۷۹).
آموزش مهارت های زندگی می تواند به دو صورت اجرا شود:
۱ـ آموزش مهارت های عام که با هدف ارتقای سطح سلامت و بهداشت روان و ایجاد رفتارها و تعامل های سالم صورت می گیرد
۲ـ آموزش مهارت های اختصاصی به منظور پیشگیری از یک آسیب و مشکل مشخص مثل مهارت قاطع بودن در مقابل فشار گروه (طارمیان،۱۳۸۶، ۷۴).
۲-۲-۴- نظریه:
برنامه ی مهارت های زندگی یک مدل آموزشی است که در کارها و فعالیت های گروهی سازمان یافته به منظور رشد مهارت های عملی که برای زندگی روزمره ضروری هستند، کاربرد دارد. به همین جهت شرکت فعال اعضای گروه برای یادگیری مهارت های زندگی امری ضروری می باشد، چرا که روش مهارت های زندگی مبتنی بر یادگیری تجربی است و یادگیری مؤثر را با فعالیت، مشاهده ی شرکت کنندگان دیگر و دریافت بازخورد در نظر می گیرد. در نتیجه محتوای مهارت های زندگی، به جای یادگیری آموزش معلم مدار، یادگیری تجربی و عملی است که مکانیزم اساسی آن تغییر رفتار افراد است بنحوی که این یادگیری ها می تواند به موقعیت خارج از گروه انتقال یابد (شفیع آبادی،۱۳۸۶، ۳۷).
در اصل، اثربخشی روش مهارت های زندگی به دلیل تأکید آن بر جنبه های عینی شامل درگیری و شرکت فعال افراد، رفتارهای قابل مشاهده و نمایش عینی عقاید می باشد. از آن جائی که مدارس نقش مهمی در پیشگیری از آسیب های روانی ـ اجتماعی و ارتقاء سطح بهداشت روان دانش آموزان دارند، به همین جهت در سال های اخیر، برنامه های پیشگیرانه مبتنی بر مدرسه گسترش یافته اند. شواهد نشان می دهند که این گونه برنامه ها نتایج و پیامدهای مطلوبی را در افزایش عملکرد تحصیلی و کاهش رفتارهای خطرآفرین بین دانش آموزان به دنبال دارند. بدین ترتیب نقش و اهمیت برنامه ی مهارت های زندگی با توجه به اهداف سازنده ی آن ها در ابعاد گوناگون زندگی نسل نوجوان و جوان انکارناپذیر می باشد.
برای دست یابی به رفتارهای سالم بهداشتی و پیشگیری، در درجه ی اول باید بر سلامت روانی و آمادگی رفتاری فرد اثر گذاشت مفهوم آمادگی رفتاری به سه عامل بستگی دارد:
۱ـ توانائی های روانی ـ اجتماعی فرد که با یادگیری و تمرین مهارت های زندگی ایجاد می شود.
۲ـ احساس کفایت و کارآمدی فرد در زمینه ی مهارت های زندگی
۳ـ قصد و تمایل فرد به اجرای مهارت ها (سجادی،۱۳۸۵، ۴۸).
به این منظور برنامه ی آموزش مهارت های زندگی باید به صورت مداخله ی دراز مدت انجام شود. مداخله های کوتاه مدت مثلاً مداخله های چند هفته ای، آثار کوتاه مدت بر بهداشت روانی دارند. مداخله های کمی طولانی تر، مثلاً مداخله های چندماهه، بر سلامت روان، مهارت ها و تمایلات رفتاری، احساس خودکارآمدی و کفایت، اثر می گذارند. تنها از مداخله های طولانی مدت یعنی مداخله هایی که چند سال بطول می انجامد، انتظار می رود که سلامت روان را بهبود بخشند و بر آمادگی رفتاری اثر گذارند و در نتیجه تغییراتی در رفتارهای سالم و رفتارهای اجتماعی ایجاد نمایند. برنامه ی آموزش مهارت های زندگی در یک برنامه ی مداخله ای کوتاه مدت منجر به بروز تغییراتی در دانش و نگرش و بهبود سطح بهداشت روان خواهد شد. برنامه های یک ساله در عملکرد تحصیلی و آمادگی های رفتاری، تغییراتی ایجاد می کند، درحالی که اجرای طولانی مدت این گونه برنامه ها، منجر به بروز تغییرات معنی دار در رفتار سلامت و رفتارهای اجتماعی خواهد گردید. مهارت های زندگی شخص را قادر می سازد تا دانش، نگرش و ارزش های وجودی خود را به توانائی های واقعی و عینی تبدیل کند تا بتواند از این توانائی ها در استفاده ی صحیح تر نیروهای خود بهره گیرد و زندگی مثبت و شادابی را برای خود فراهم سازد. شخصی که از مهارت های زندگی در مراوده و ارتباط با دیگران کمک می گیرد، به احراز موفقیت های ذیل نائل خواهد شد:
الف ـ قدرت تحمل نسبت به نظرات مختلف و احساس امنیت نسبت به گفتار دیگران
ب ـ انجام به موقع کار با توجه به شرایط زمان و مکان
ج ـ برنامه ریزی و کوشش در امور مفید و دوری از هر کار بی فایده
د ـ رازداری و کنترل گفتار
هـ ـ برداشت واقع بینانه از جهان و عبرت آموزی از وقایع تاریخ گذشته
و ـ تقویت خودپنداره و اتکاء به نفس
ز ـ استفاده از ظرفیت ها و کنش های هوش
رشد انسان در زمینه های روانی، اجتماعی، جسمانی، جنسی، شغلی، شناختی، الگو (خود) اخلاقی و عاطفی صورت می گیرد هر یک از زمینه ها نیازمند مهارت و توانایی می باشد. در واقع می توان گفت که تکامل مراحل رشدی وابسته به مهارتهای زندگی است. زمانی که افراد مهارت های زندگی اساسی را کسب نمایند در عملکرد بهینه خود پیشرفت می کنند . آموزش مهارتهای زندگی نقش اساسی را در بهداشت روانی ایفا می کند و البته زمانی که در یک مقطع رشدی مناسب ارائه شود نقش برجسته تری خواهد داشت بی شک انتخاب روشهای ناکارآمد روابط اجتماعی ناموثر، عدم توانایی در بیان احساس، ناتوانی در کنترل خشم، بیتفاوتی نسبت به درد و رنج دیگری، ضعف در برقراری رابطهای موثر از طریق گوش دادن فعال، برنامهریزی برای اولویتبندی امور مهم زندگی، تصمیمگیری و حل مساله و داشتن تفکر خلاق و انتقادی نسبت به شنیدهها و دیدههایمان، همگی نیازمند اتخاذ دو مرحله ی مهم زیر است:
الف: شناخت روشهای مقابلهی کارآمد با بحرانهای زندگی
ب: تغییر رفتارهای آموخته شده گذشته (نجات،۱۳۸۷، ۴۹).
دوره ی آموزشی مهارتهای زندگی در کشورهای توسعه یافته چیزی در حدود سی چهل سال است که به طور جدی تدریس و مورد توجه قرار گرفته و خوشبختانه در کشور ما حدود ۱۰تا ۱۵سال است که مورد بررسی قرار گرفته است. از این رو به نظر میرسد برای داشتن توانمندی لازم در قرنی که به نام «عصر اطلاعات» از آن نام برده میشود، توجه جدی به آموزش همه جانبه لازم باشد (اون هارجی،۱۳۸۷، ۳۴۹).
نهاد آموزش و پرورش به عنوان یکی از نهادهای زیربنایی جامعه می تواند در این خصوص نقش مهم و ارزنده ای را ایفا نماید. کشورهای توسعه یافته مدت ها است در این ارتباط اقدام موثر داشته اند و به دنبال تحقیقات گسترده ی آموزش مهارتهای زندگی به صورت رسمی و مدون در برنامه ریزی آموزشی آنان گنجانیده شده است. در کشور ایران نیز در سال های اخیر آموزش مهارت های زندگی در برخی مدارس به صورت مقدماتی (ضعیف از نظر محتوی) به اجرا درآمده است.محیطی که در آن دانش آموزان به کسب علم و آموزش مشغولند همچون تمام محیط های دیگر که بر رفتار فرد موثر است ، رفتار و سلامت روان آن ها را تحت تاثیر قرار میدهد (طارمیان،۱۳۸۸، ۹۳).
محیط فیزیکی مدرسه از جمله شرایط ساختمانی، نور، رنگ، بهداشت محیط در سلامت روان دانش آموزان تاثیر گذار است. از اینرو ضروری است که در جهت ارتقاء بهداشت روانی دانش آموزان تامین شرایط فیزیکی مناسب مورد توجه قرار گیرد و از آن جایی که قسمت عمدهی ساعات روزانهی دانش آموزان در محیط مدرسه میگذرد شرایط نامناسب فیزیکی مثل ناکافی بودن نور، سیستم گرمایش و سرمایش نامناسب، امنیت ساختمان و … بسیار حائز اهمیت است(کرنین[۶]، ۲۰۰۶، ۹۱). پرداختن به آموزش صحیح و سازنده مهارتهای زندگی و حصول بهداشت روانی برای دانش آموزان در بستر یک مدرسه سالم اتفاق می افتد.
«تالکوت پارسونز»، برای مفهوم سازی سلامت سازمانی یک مدرسه طرح یگانه ای ارائه می کند. به طور اخص، مدرسه سالم مدرسه ای است که در آن سطوح فنی، اداری و نهادی در هماهنگی هستند.
سطح نهادی: مدرسه را با محیط پیوند می دهد
سطح اداری: میانجی تلاشهای داخلی سیستم بوده، آنها را کنترل می کند.
سطح تکنیکی (فنی): محصول سازمان را تولید می کند.
ابعاد سلامت سازمانی «تالکوت پارسونز» در مدارس: