قبل از اسلام در جنگها هیچ اصول اخلاقی و انسانی مراعات نمیشد و با اسیران جنگی، خیلی ظالمانه رفتار میکردند و هرقدر میتوانستند از شکنجه و آزار مضایقه نمیگردید و بعد از دادن هر نوع شکنجه و آزار، به وضع بسیار دلخراشی میکشتند. چنان که «توماس واکر» دانشمند غربی در کتاب خود مینویسد: «در دوران ساسانیان یا پیش از آن نسبت به اسیرانی که میگرفتند، خیلی ظالمانه رفتار میکردند و آنها را کور مینمودند و شکنجه میدادند و بالأخره آنها را میکشتند یا دار میزدند» (توماس واکر، ۱۳۸۵، ج۱، ص ۶۱).
شدت عملی را که قانون عبری قائل بود کمتر از عمل خشونتآمیز ایرانیان نبود (خدوری، ۱۳۳۵، ص۱۹۳).
انتظار میرفت دین یهود به داد اسیران جنگی برسد و نسبت به آنان حس ترحم و شفقّت مردم را تحریک کند، نه تنها به داد آنها نرسید، بلکه خشونت و شدت عمل بیشتری درباره آنان مقرر داشته است.
در فصل بیستم از تورات آمده است:
«وقتی که برای جنگ به نزدیک شهری میرسی … هر یک از افراد ذکور ساکن آن شهر را با شمشیر بکش ولی زنها و کودکان و … و آنچه در شهر است، حتی آنچه غنیمت در آنجاست مانند یک شکاری! برای خود، بگیر (تورات، فصل بیستم، جمله ۱۰۱۷).
رفتار غیر انسانی نسبت به اسیران جنگی تا قرنها ادامه داشت و متأسفانه عقاید علمای حقوق بین الملل (مخصوصاً علمای غربی) توجیه کننده این اعمال بود. از جمله «گروسیوس» که به عنوان پدر حقوق بین الملل معروف است، نظرات جالب توجهی در این باب دارد: «سرنوشت اسیران جنگی شبیه بردگان است» و «کسی که در جنگ اسیر میشود حق فرار ندارد» (احمدرشید، ۱۳۵۳، ص۱۶۸).
بالاخره «تنها در پایان قرن هفدهم، یعنی پس از جنگ سی ساله [مذهبی در اروپا] بود که تعریف اسیر جنگی از نظر حقوقی مشخص شد» (ضیایی بیگدلی، ۱۳۸۸، ص۱۶۷).
همانگونه که بیان شد در مورد شیوۀ رفتار با اسرا در قرون باستان و وسطی در نهایت سنگدلی و قساوت با آنان برخورد میشد. در کتب مقدس نیز در ارتباط با برخوردهای ناشایست با آنان مواردی ذکر شده است. گرچه پیامبران توصیه به برخورد خوب در حق آنان کردهاند. در قرون معاصر هم انواع بدرفتاری و شکنجه و بیگاری در حق اسرا انجام شده و میشود. ولی در اسلام به رعایت حقوق و احسان و نیکوکاری در حق اسرا بسیار تأکید و تذکر داده شده است و میبایست احتیاجات اساسی اسرا از قبیل غذا،خوراک، پوشاک و مسکن مناسب تأمین شود و احساسات و عواطف آنها مدنظر قرار گیرد و یکی از صفات ابرار در قرآن اطعام به اسرا ذکر شده است (زیدان، ۱۳۸۹، ج۴، ص۴۴۴).
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
۱-۳-۲- حقوق اسیران جنگی در دوران معاصر
در دوران باستان مفهوم اسیر جنگی به معنای امروزی ناشناخته بود و تنها بردگی و مرگ در انتظار او بود. هر چند ادیان الهی بر کرامت انسانی و حرمت افراد بشر نکات بلیغی داشتند، اما به دلایلی؛ چون تحریف برخی از آنها، یا ابزاری شدن بعضی دیگر در دست مستکبران و دنیا طلبان نتوانستند نقش حیاتی خود را در این زمینه ایفاء نمایند. در اواخر قرن ۱۷و بعد از جنگ سی ساله « اسیر» مفهومی حقوقی پیدا نمود و اندیشورانی، چون منتسکیو و ژان ژاک روسو عقاید علمی در این زمینه ابراز داشتند همچنانکه اندک اندک این عقیده رواج پیدا نمود که جنگ رابطه میان دولتی با دولتی است و « تنها اختیار یا حقی که حقوق جنگ برای طرفهای متخاصم نسبت به سربازان به بند آمده دشمن میشناسد این است که از ادامه شرکت آنان در جنگ ممانعت به عمل آورد. » (حسینی ژرفا، ۱۳۸۴، ص۵۸).
جنگها و کشتارهای وسیع و تخریبهای گسترده، صلح دوستان را به سوی اتحاد و تلاش برای تهدید جنگ و کم کردن آثار آن سوق داد. به تدریج تنظیم قواعد در مورد جنگ ناعادلانه و مبانی مشروعیت و کیفیت مبارزه مخاصمات مسلحانه و مسائلی مانند اسرای جنگی ضرورت گرفت (همان، ص۵۹).
از مهمترین منابع حقوقی حاکم بر رفتار با اسیران جنگی میتوان به اعلامیه بروکسل (۱۸۷۴)، فصل دوم مقررات لاهه، عهد نامه ژنو (۱۹۲۹)، اشاره نمود. اما قواعد و اصول مندرج در کنوانسیونهای ژنو، بخش عمدهای از تنظیم قواعد حقوق بشردوستانه در طول جنگهای مسلحانه را در بر دارد. این کنوانسیونها در ۱۹۴۹ (و پروتکلهای الحاقی آن در ۱۹۷۷) به تصویب رسیده و تقریباً همه کشورهای جهان این کنوانسیونها را پذیرفتهاند به گونهای که بیش از ۱۶۰ کشور عضو پروتکل دوم الحاقی به این معاهدات هستند (ضیائی بیگدلی، ۱۳۸۰، ص۱۲۴).
طبق ماده ۲ کنوانسیون اول ژنو راجع به بهبود سرنوشت زخمداران و بیماران در نیروهای مسلح (مصوب ۱۲ اوت ۱۹۴۹)، «این قرارداد در صورت جنگ رسمی، هرگونه مخاصمه مسلحانه که بین دو یا چند دولت از دول معظمه متعاهد روی دهد به موقع اجرا گذارده خواهد شد ولو آنکه یکی از آن دول وجود حالت جنگ را تصدیق نکرده باشد» (همان، ص۱۲۵).
از نکات مهم این قرارداد، آمری بودن آن میباشد به نحوی که اسیران جنگی حق صرفنظر کردن از مقررات حمایتی آن را ندارند. ماده کنوانسیون سوم مقرر میدارد: «اسیران جنگی در تمام مدتی که مشمول قرار داد هستند از مزایای موافقتنامههای مزبور بهرهمند خواهند شد مگر آنکه در آن موافقتنامههای بعدی صریحاً خلاف آن مقرر شده باشد و یا یکی از دول متخاصم اقدامات مساعدتری درباره آن اتخاذ کرده باشد» و ماده ۷ آن بیان میدارد: «اسیران جنگی نمیتوانند در هیچ حالی از تمام و یا قسمتی از حقوقی که به موجب این قرارداد یا احیاناً به موجب موافقتنامههای اختصاصی مذکور در ماده قبل درباره آنان تأمین شده صرفنظر نمایند.» (همان، ص۱۲۶).
به نظر میرسدکه جانبداری از حق فاتحان برای به بندگی گرفتن اسیران جنگی توسط گروسیوس مربوط به اسیران جنگی غیر مسیحی میشد: زیرا به طوری که مثلاً اشاره کردیم گروسیوس از جمله حقوقدانانی بود که در جنگ بین مسیحیان مخالف به بردگی گرفتن زندانیان جنگی مسیحی بود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که آراء وی در توجیه رفتار غیر انسانی با اسرای غیر مسیحی نقش مهمی ایفا میکرده است (همان، ص۱۰۴).
به هر حال در این دوره« جنگهای سی ساله » که در آغاز با انگیزه مذهبی شروع شده بود و به تدریج رنگ و صبغه سیاسی پیدا کرده بود با انعقاد قرارداد و ستفالیا( ۱۶۴۸) خاتمه یافت .
« این قرارداد که استخلاص زندانیان جنگی را بدون فدیه پیشبینی میکرد عموماً به عنوان الگوی خاتمه عصر بندهسازی وسیع جنگی عنوان میشد» (همان، ص۱۰۵).
لذا از این دیدگاه رفتار با اسیران جنگی بهبود یافت. در اواسط قرن نوزدهم آشکار بود که تعداد معینی از اصول برای رفتار با زندانیان جنگی و عموماً در جهان غرب در حال به رسمیت شناخته شدن است، اما این اصول در جنگ داخلی آمریکا (جنگ انفصال) با آنکه خیلی بدان تمایل نشان داده میشد رعایت نگردید. در نیمه دوم همین قرن کوششهای بسیاری شد تا وضع سربازان مجروح و زندانیان جنگی بیش از پیش بهبود یابد. در سال ۱۸۷۴ کنفرانسی در بروکسل در روابط با اسیران جنگی اعلامیهای راتهیه کرد ولی این اعلامیه به تصویب نرسید در سال ۱۸۹۹ و بار دیگر در سال ۱۹۰۷ کنفرانسهای بینالمللی در لاهه تشکیل و مقرراتی در باب رفتار با زندانیان جنگی تنظیم کرد که در حقوق بینالملل به رسمیت شناخته شد. بعد از جنگ جهانی اول نمایندگان ملل جهان در ژنو برای ایجاد کنوانسیون ۱۹۲۹ گردهم آمدند. این کنوانسیون قبل از وقوع جنگ جهانی دوم توسط فرانسه، آلمان، انگلستان، ایالات متحده و بسیاری از کشورهای دیگر تصویب شد. ولی ژاپن و اتحاد شوروی سابق آن را تصویب نکردند. در طی جنگ جهانی دوم میلیونها انسان تحت شرایط گوناگونی به اسارت گرفته شدند و رفتاری را تجربه کردند که در مقایسه با رفتار بربری از مقامی شگرف برخوردار بود. مورد دیگر، راهپیمایی مرگ زندانیان جنگی ایالات متحده بود که توسط ژاپن در اوایل سال۱۹۴۲ در فیلیپین به اسارت گرفته شدند (حجازی، ۱۳۸۷، ص۱۰۵).
به زودی بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم کنوانسیون ۱۹۲۹ژنو اصلاح و در کنوانسیون سوم ژنو ۱۹۴۹ درج گردید. کنوانسیون ۱۹۴۹ این مفهوم سابقاً تصریح شده را که زندانیان جنگی بایستی از مشارکت مجدد در جنگ منع شوند و با آنان بدون در نظر گرفتن نوع تابعیت یا هویت قانونی از روی انسانیت رفتار شود، تدوین نمود. کنوانسیون ۱۹۴۹ مفهوم زندانی جنگی را گسترش داد و آن را نه تنها شامل اعضای نیروهای مسلح که به دست کشور دشمن افتادهاند دانست بلکه همچنین این مفهوم را به جنگجویان غیر نظامی، نیروهای داوطلب، نیروهای غیر منظم و اعضای نهضتهای پایداری در صورتی که آنها بخشی از نیروهای مسلح را تشکیل دهند، و اشخاصی که نیروهای مسلح را همراهی میکنند بدون این که واقعاً عضوی از اعضای آن باشند. از قبیل خبرنگاران جنگی، پیمانکاران وسایل و ملزومات غیر نظامی و اعضای واحدهای خدمات کارگری تعمیم داد. حقوق و حمایتهای تخصیص داده شده به زندانیان جنگی تحت عنوان کنوانسیون ژنو در سرتاسر دوران اسارتشان با آنها باقی میماند و اسیر کننده نمیتواند این حقوق را از آنها سلب کند یا خود زندانیان جنگی هم نمیتوانند از آنها صرفنظر کنند (همان، ص۱۰۶).
دولت ایران نیز متجاوز از یکصد سال است که به عضویت صلیب سرخ جهانی پذیرفته شده است و از آن تاریخ به بعد یک سلسله قراردادها و کنوانسیونهای بین المللی دیگر مقررات و ضوابط بین المللی روبه توسعه و افزایش نهاد تا این که در سال ۱۹۴۹ میلادی قرادادهای چهار گانه ژنو که در بالا بدانها اشاره گردید به تصویب همه کشورهای عضو اتحادیه جهانی صلیب سرخ رسید، و دولت ایران نیز متن قرراردادهای چهارگانه ژنو را در ۳۰ آذر سال۱۳۳۴ شمسی به تصویب رساند و متعهد به رعایت آنها گردید» (قراردادهای چهارگانه ژنو درباره صلیب سرخ بین المللی، ۱۳۵۹، جزوه هلال احمر جمهوری اسلامی ایران، ص۵).
۱-۳-۳- منابع بین الملل حقوق اسیران جنگی
قواعد و مقررات حقوقی حاکم بر رفتار با اسیران جنگی تا مدتها جنبه عرفی داشت؛ اما امروزه تابع نظامی است که به موجب اسناد بین المللی مهمی به طور صریح و روشن مشخص گردیده است. این اسناد عبارتند از:
– اعلامیه بروکسل ۱۸۷۴(مواد۲۳-۲۴) که به حمایت از اسیران جنگی میپردازد و برای اوّلین بار فرق میان نظامیان و غیر نظامیان را مشخّص کرد.
– فصل دوم مقررات لاهه منضم به عهدنامه چهارم مورخ ۱۸ اکتبر۱۹۰۷(مواد ۴ تا۲۰) به موجب تحولات مذکور برای اولین بار ، مقررات حمایت از اسیران جنگی در یک معاهده بین المللی تدوین شد که بر مبنای آن افرادی که اسیر جنگی محسوب می شوند ، مشخص شده و بر اصل «رفتار انسانی» با اسیران جنگی تآکید شد. بر اساس ماده ۲۰ این مقررات نیز بلافاصله پس از انعقاد صلح اسیران باید به میهن باز گردند.[۲]
– عهدنامه ژنو مورخ ۲۷ ژوئیه ۱۹۲۹ در زمینه بهبود سرنوشت اسیران جنگی: با توجه به اینکه مقررات ۱۹۰۷ برای حمایت از اسیران جنگی ناکافی به نظر می آمد به منظور رفع این مشکل، در سال ۱۹۲۱ کمیته بین المللی صلیب سرخ کنفرانسی را ترتیب داد که طی آن پیش نویس کنوانسیون رفتار با اسیران جنگی تهیه شد. در این پیش نویس ، موضوع اسیران جنگی به کلی از قوانین لاهه جدا شد و به طور مستقل مبنای مذاکرات کمیته بین المللی صلیب سرخ و سایر دولت ها قرار گرفت. اینتلاش ها منجر به تصویب کنوانسیون ۱۹۲۹ ژنو در زمینه رفتار با اسیران جنگی شد.
– عهدنامه سوم ژنو مورخ ۱۲ اوت ۱۹۴۹ در مورد رفتار با اسیران جنگی: فجایع ناشی از جنگ جهانی دوم ، ضرورت بازنگری کنوانسیون ۱۹۲۹ را نمایان ساخت. کمیته بین المللی صلیب سرخ در کنفرانس ۱۹۴۸ استکهلم پیش نویس اصلاح شده کنوانسیون حمایت از اسیران جنگی را به بحث گذاشت و متعاقب آن سوئیس میزبانی کنفرانس دیپلماتیک ۱۹۴۹ ژنو را که در آن ۶۲ کشور شرکت کردند بر عهده گرفت و طی آن کنوانسیون های چهار گانه ژنو به تصویب رسید. گفتنی است که کنوانسیون سوم ژنو ضمن تأیید مقررات ۱۹۰۷ لاهه و کنوانسیون ۱۹۲۹ ژنو آنها را مورد تجدید نظر قرار داده و تکمیل کرد. کنوانسیون مذکور مشتمل بر ۱۴۳ ماده و ۱۰ پیوست است. این کنوانسیون تا کنون از تصویب ۱۹۴ دولت گذشته ومقررات آن بیانگر حقوق عرفی بین المللی محسوب می شوند.
در واقع کنوانسیون سوم از لحاظ تدوین قواعد عرفی حقوق بین الملل بشردوستانه در حمایت از اسیران جنگی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. نظام موراد نقض عمده نیز در این سند برقرار شد.
عهدنامه مذکور مشتمل بر حدود ۱۵۰ ماده است. هدف اساسی این قواعد «احتراز از کلیه اقداماتی است که جهت تضمین امنیت کشور متخاصم اسیر کننده غیر ضروری میباشد» (Reuter, 1973, p 337).
«اندیشه اساسی که این مقررات از آن الهام گرفته این است که اسارت جنگی یک اقدام سرکوب کننده نیست، بلکه اقدامی احتیاطی و بازدارنده تلقی میشود که در مورد دشمنی که سلاح خود را به زمین گذارده اتخاذ میگردد» (ضیایی بیگدلی، ۱۳۸۸، ص۱۶۸).
عهدنامه سوم تا سال ۱۹۸۵ از تصویب ۱۵۷ کشور گذشته است.
– پروتکلهای مورخ ۱۲ دسامبر ۱۹۷۷ الحاقی به عهدنامههای چهارگانه ۱۹۴۹ژنو (پروتکل شماره یک در مورد حمایت از قربانیان مخاصمات مسلحانه بین المللی و پروتکل شماره دو در مورد حمایت از قربانیان مخاصمات مسلحانه غیر بین المللی). پروتکل شماره یک تا سال ۱۹۸۴ مورد تصویب ۴۲کشور و پروتکل شماره دو تا سال ۱۹۸۲ مورد تصویب ۲۲ کشور قرار گرفته است. به منظور تفسیر، توسعه و ابهام زدایی از برخی مقررات کنوانسیونهای ۱۹۴۹، دو پروتکل الحاقی در ۱۲ دسامبر ۱۹۷۷ به آن افزوده شد. پروتکل اول به حمایت از قربانیان جنگ در مخاصمات مسلحانه بین المللی می پردازد و پروتکل دوم این حمایت ها را به مخاصمات مسلحانه داخلی تسری می دهد. موادی از پروتکل اول نیز به موضوع اسیران جنگی می پردازد ( مواد ۷۵،۴۷،۴۶،۴۵،۴۴،۴۳،۶،۵،۱) این پروتکل ها در واقع تفسیر اصیل از مواد کنوانسیونهای ژنو محسوب می شوند (همان، ص۱۶۹).
۱-۳-۴- انگیزههای گرفتن اسیر
در طول تاریخ بشر همواره درگیریها و در پیآمد آن همواره اسارتهایی وجود داشته است. این اسارتها با اهداف و انگیزههای توأم بوده است که میتوانیم آنها را در طول تاریخ در موارد زیر خلاصه کنیم که عبارت است از:
اسیرگیری برای ایجاد رعب و سرکوبی دشمن و مسلط شدن بر آنان
اسیرگیری به عنوان گروگان وداشتن حربه و برگ برنده در برابر دشمن
اسیرگرفتن به عنوان مبادله با اسیران خودی که در دست دشمن است
برای بهرهگیری از تخصص و نیروی کار ( نیروی بدنی و فکری)
برای گماردن آنان در کارهای مختلف و کار اجباری دیگر
برای اطفاء غریزه مخصوصاً در رابطه با اسارت زنان و جنس مخالف
برای فروش و تجارت
برای تفنن و صرف داشتن بردگان زیاد که نشان بزرگی و اشرافیگری بود (راستین، ۱۳۴۵، ص۹۵).
بنابراین اسارت و اسیرگری در قرون اخیر و در جنگهای معاصر بیشتر برای تضعیف دشمن و متلاشی ساختن قوای متخاصم و نابودی مقاومت است و احیاناً برای گرفتن غرامت جنگی و مبادله با اسیران خودی یا تحت فشار قراردادن طرف درگیر و متخاصم است.
اما انگیزه اسیر گرفتن در اسلام به خاطر اهداف مذکور نبوده است چون محور جنگ در اسلام و اهداف آن معمولا از اینگونه منافع پست مادی بدور است. و جنگ نه براساس سلطه طلبی و کشورگشائی و نه براساس بردگی و رقیت انسانها است (حسنی، ۱۳۸۶، ص۱۱۲).
اسلام در جنگ بهطور عمده اهداف عالی انسانی را دنبال میکند، اصالت را بر سلم و صلح و سازش قرار میدهد تا جنگ و درگیری و نزاع.[۳]
و بگو ای اهل کتاب بیائید از آن کلمه ای که پذیرفته ما و شما است پیروی کنیم[۴].
نشانه دعوت بر صلح است و در اسلام تجویز جنگ به خاطر جلوگیری از ظلم و تعدی، تجاوز، آزادی محرومان و مستضعفان و دفاع از حق و رفع موانع است و یا برای رسانیدن دین به عنوان عاملی حیاتی و مایۀ سعادت برای تشنگان حیات معنوی و هدایت « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ» (انفال/ ۲۴)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید چون خدا و پیامبرش شما را به چیزی فراخوانند که زندگیتان میبخشد دعوتشان را اجابت کنید.
اسلام این آئین خدائی را عامل حیات واقعی و سبب تداوم زندگی پاک حیات طیبه میداند و حق عموم انسانها، و جنگ در اسلام به منزله عمل جراحی است و فقط در موارد ضروری تجویز میشود که راهی جز جنگ نباشد و یا طرف مبادرت به حمله یا اقدامات خصمانه کند. هر چند اسیر گرفتن در اسلام ممکن است در مواردی برای مبادله با اسرای خودی یا جلوگیری از خونریزی یا برای تقلیل نیروهای دشمن باشد ولی اینها هدف مستقل جنگ در اسلام نیست (حسنی، ۱۳۶۹، ص۱۱۳).
۱-۴- اصول مرتبط با حقوق اسیر جنگی از منظر فقه اسلام
۱-۴-۱- اصل رعایت عدالت
اصل عدل از اصول بسیار مهم اسلامی است، که در تمام اصول و فروع اسلام ریشه دوانده است. به نظر مسلمانان خداوند عادل است و انسانها نیز باید عادل باشند. این اصل اگر چه از اصول عقلانی است ولی در قرآن با تعبیرهای مختلف به کرات آمده است (دهرابپور،۱۳۸۵، ص۱۲۳).
برای نمونه به آیات زیر توجه فرمایید:
« یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط؛ هان اى کسانى که ایمان آورده اید ! عمل به عدالت را بپا دارید» (نساء/۱۳۵).
رعایت عدالت با دشمنان مورد دستور اکید قرآن است:
«و لا یجرمنکم شنئان قوم علی الا تعدلوا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید ، برای خدا ، حق گفتن را بر پای خیزید و به عدل گواهی دهید» (مائده/۸).
تفسیر آیه فوق این است که نباید کینهها و عداوتهای قبلی نسبت به گروهی، مانع از اجرای عدالت و موجب تجاوز به حقوق انسانها گردد. زیرا رعایت اصل عدالت از همه اینها بالاتر است. این اصل در حمایت از افراد در زمان جنگ در حقوق اسلامی نقش بسیار مؤثری دارد (حسنی، ۱۳۶۹، ص۵۶).
۱-۴-۲- اصل وفای به عهد
دلیل نخست: تأکید قرآن به وفای به عهد
قرآن در موارد متعددی مسلمانان را به عمل به این اصل تشویق میکند، حتی زمانی که طرف مقابل فردی غیر مسلمان باشد؛ وفای به عهد و عقد منعقده لازم و واجب است و این امر امروزه در روابط بین دولتها از اصول پذیرفته شده به شمار میرود.
برخی از آیات قرآن مبتنی بر وفای به عهد مسلمانان به غیر مسلمانان از این قرار است:
۱- «به جز کسانی که شما با آنان پیمان بستهاید و چیزی از تعهدات خود نسبت به شما فروگذار نکرده و کسی را بر ضد شما حمایت ننمودهاند، پس اینان را تا (پایان) مدتشان تمام کنید، چرا که خدا پرهیزگاران را دوست دارد (توبه/۴).
پس از آن که خداوند تبارک و تعالی در آیات آغازین سوره برائت مهلت چهار ماههای را برای خروج از حرم خود میدهد، با این آیه مشرکانی را که از قبل با مسلمانان پیمان بستهاند و به آن وفادار مانده اند، استثناء میکند و در ادامه آیه هفتم همین سوره همین امر را تأکید میکند.
نکته جالب آن است، که در آیه فوق، نقض عهد را منافی با «تقوا» قلمداد نموده است و این آیه به قرینه عبارت آخر آیه دلالت بر متقی بودن وفاداران به عهود میباشد و همین امر در آیات دیگری مبنی بر تساوی نقض پیمان با بی تقوایی، آمده است، مانند:
«همانا که از آنان پیمان گرفتی، سپس پیمان خود را هر بار میشکند آنان (از خدا) پروا ندارند» (انفال/ ۵۶).
آیه شریفه « مگر کسانی که با گروهی که بین شما و آنان پیمانی است، پیوند داشته باشند» (توبه/ ۴). در این آیه از توصیه به رفتار خصمانه مسلمان با کفار حربی، گروهی از آن کفار استثناء شده و آن خویشاوندان کفار هم پیمان با مسلمانان هستند؛ بدین لحاظ که، به سبب حرمت این پیمان، حتی رفتار مسلمانان باید نسبت به خویشاوندان کفار هم پیمان، نیز صلح آمیز باشد.
آیه شریفه «اگر در امر دین شما یاری جویند، بر شماست که آنان را یاری کنید، مگر علیه گروهی باشند که میان شما و آنان پیمانی است» (انفال/ ۷۲).
دستهای از آیات که دلالت بر وفای به عموم عهود اعم از عهود بین انسان و خدا و عهود بین انسان و انسان که نیز شامل وفای به عهد با غیر مسلمانان دارند و تا زمانی که آن ها به پیمان خود وفا دارند، مسلمانان نیز باید به آن وفادار باشند. در این جا به ذکر چند آیه بسنده میشود:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، (هر عهد که با خدا و خلق بستید) البته به عهد و پیمان خود وفا کنید» (مائده/ ۱).
«به عهد و پیمان وفا کنید، همانا از پیمان باز خواست میشوید (اسراء/ ۳۴).
مؤمنین کسانی هستند که به امانتها و پیمان خود وفا میکنند (مؤمنون/ ۸).
دلیل دوم :روایات
در این خصوص روایات فراوانی وجود دارد و به بیان چند نمونه بسنده میشود:
هر کس به خدا و روز واپسین ایمان دارد، پس وقتی وعده ای میدهد، وفا می کند[۵] (کلینی، ۱۳۸۸،ج۲،ص۳۶۴).
همانا پیمان نیکو، نشانه ایمان است[۶] (پاینده، ۱۳۶۴، ص۱۷۷). درمنشور حضرت علی (ع) به مالک اشتر آمده است: «اگر با دشمنت پیمانی بستی یا برای او از ناحیه خود، ذمهای را قبول کردی، در این حال بر پیمان خود وفادار باش و با امانت داری ذمه خویش را مراعات کن و خود را سپر پیمان قرار ده؛ زیرا چیزی از واجبات خدا که مردم با امیال مختلف و عقاید گوناگون بر آن بیشتر اجتماع داشته باشند، جز از بزرگ شمردن وفای به عهود نیست[۷]».
در این جا امام با فرض الهی دانستن وفای به عهد، یاد آور میشود مردم با هر عقیده و نظری، این فرضیه را قبول دارند و این گفته نیز مورد قبول ملل در مجامع بینالمللی میباشد؛ همچنین از این حدیث جواز و صحت قرارداد و پیمان بین مسلمانان و کفار و حتی از نوع مخالف و دشمن بر میآید.