رابطه ی بین پذیرش و تغییر، یک مفهوم محوری در بحث های رایج روان درمانی است (به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷). هایز (۱۹۹۴؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷) مطرح می کند که پذیرش شامل”تجربه ی رویدادها به طور کامل و عاری از دفاع، همان گونه که هستند” می باشد.
اکثر برنامه های درمانی پذیرش را در بردارند، از جمله پذیرش درد، افکار، احساسات، کشش ها، یا سایر پدیده های بدنی، شناختی و هیجانی، و در آن ها کوششی برای تغییر، گریز، یا اجتناب وجود ندارد. همان گونه که بیان شد کابات زین (۱۹۹۰؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷) پذیرش را به عنوان یکی از مبانی متعدد تمرین های ذهن آگاهی توصیف کرده بود. رفتاردرمانی دیالکتیکی در برنامه های درمانی خود، آموزش تکنیک هایی را تأکید می ورزد که پذیرش واقعیت را ارتقا می دهند. از این رو، به نظر می رسد که آموزش ذهن آگاهی ممکن است برای تعلیم مهارت های پذیرش ضرورى باشد (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷).
۲-۱-۱۴- انواع مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی
مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی شامل روش های متعددی برای آموزش هوشیاری آگاهانه است. بعضی از این مداخلات شامل تمرین های رسمی مراقبه است، افراد برای مدت زمان معینی (حتی گاه تا ۴۵ دقیقه) در حالتی نشسته قرار می گیرند و توجه خود را به شیوه های خاصی کنترل می کنند. بعضی دیگر از مداخلات دربردانده ی تمرین های کوتاه تر و غیر رسمی است که بر ذهن آگاهی در زندگی روزانه تاکید دارد، در این مداخلات از افراد خواسته می شود تا آگاهی خویش را نسبت به فعالیت های معمول هم چون قدم زدن، خوردن، رانندگی کردن یا حمام کردن، افزایش دهند (بائر، ۲۰۰۶).
باید توجه داشت که آموزش ذهن آگاهی مرکز اصلی MBSR و MBCT است و هر دو، تمرین های رسمی ذهن آگاهی را به کار می برند (مراقبه نشسته). در مقابل در DBT و ACT ، مهارت های ذهن آگاهی در کنار سایر راهبردهای رفتاری آموزش داده می شود و تمرین های رسمی ذهن آگاهی ممکن است به کار برده شود یا نشود (بائر، ۲۰۰۳؛ به نقل از کانگ[۲۲۱] و وتینگهام[۲۲۲]، ۲۰۱۰). در ذیل به اختصار، اشاره ای به هر یک از مداخلات می شود:
۲-۱-۱۴-۱- برنامه درمانی کاهش استرس براساس ذهن آگاهی (MBSR)
جان کابات زین، کلینیک کاهش استرس را در مرکز پزشکی دانشگاه ماساچوست در وسترن، در دهه ۱۹۷۰ تاسیس کرد. وی در کلینیک کاهش استرس خود، به شرکت کنندگان تمرین آرامش ذهنی همراه با ذهن آگاهی می داد. این کوشش ها به شکل گرفتن مدل کاهش استرس براساس ذهن آگاهی انجامید.
برنامه درمانی کاهش استرس براساس ذهن آگاهی ، سابق بر این، با عنوان برنامه ی کاهش استرس و تن آرامی شناخته می شد (کابات زین،۱۹۸۲ ؛ ۱۹۹۰؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷). این روش شامل برنامه ی ۸ تا ۱۰ هفته ای است که برای گروه هایی با بیش از ۳۰ شرکت کننده اجرا می شود. جلسات به طور هفتگی و هر جلسه حدود ۵/۲-۲ ساعت برگزار می گردند. دستور جلسات شامل تمرین مهارت های مراقبه، بحث در مورد استرس، روش های مقابله ای و تکالیف خانگی می باشند.
جلسات متراکم ذهن آگاهی نیز تشکیل می شوند که یک روزه هستند و حدود ۸-۷ ساعت طول می کشند و مهارت های مراقبه ای متعددی هم چون وارسی بدنی، مراقبه نشسته، ژست های یوگا و .. آموخته می شود.
هم چنین، شرکت کنندگان، ذهن آگاهی داشتن را در طول فعالیت های روزمره نظیر پیاده روی،
ایستادن، و خوردن به کار می گیرند. تمرین این مهارت ها روزانه حداقل ۴۵ دقیقه، و شش روز در هفته ادامه می یابد (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷).
فرض MBSR این است که با تکرار آموزش مراقبه ی ذهن آگاهی، سرانجام افراد یاد می گیرند که نسبت به تجاربشان کم تر واکنش نشان دهند و کم تر درباره ی آن ها قضاوت کنند و قادر خواهند شد که الگوهای همیشگی و ناسازگارانه ی تفکر و رفتار را شناسایی کرده و آن ها را تغییر دهند (کنگ و همکاران، ۲۰۱۱). افراد آموزش می بینند تا به افکار و احساساتشان توجه کنند، اما به محتوای آن نچسبند، حتی به افکار قضاوتی خود (مثل” این یک اتلاف وقت احمقانه است” ) بدون آن که درباره آن ها داوری کنند، توجه نمایند.
یکی از پیامدهای تمرین های ذهن آگاهی این است که افراد در می یابند، اکثر حس ها، افکار و هیجانات دارای نوسان، یا زودگذرند و مانند امواج دریا عبور می کنند (لینهان، ۱۹۹۳؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷).
در متون تجربی معاصر، مداخلات بالینی مبتنی بر آموزش مهارت های ذهن آگاهی به سرعت در حال رشد است (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷). گراسمن[۲۲۳] و همکاران (۲۰۰۴؛ به نقل از کانگ و وتینگهام، ۲۰۱۰) دریافتند که مدل کاهش استرس براساس ذهن آگاهی، برای طیفی از مشکلات بالینی و غیربالینی شامل درد، سرطان، بیماری قلبی، افسردگی و اضطراب موثر می باشد و اثر سازگار و نسبتا قوی در شرایط گوناگون دارد و پیشنهاد می کنند تمرین ذهن آگاهی می تواند توانایی فرد را برای مقابله با پریشانی کلی زندگی بهبود بخشد.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
بایر و همکاران (۲۰۰۸؛ به نقل از کانگ و وتینگهام، ۲۰۱۰) بررسی نظام مندی روی مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی مثل MBSR، MBCT وMBCT اصلاح شده انجام دادند و نتیجه گرفتند که مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی ممکن است برای موضوعات بالینی متنوع موثر باشد و عملکرد روانی را بهبود بخشد.
کنگ و همکاران (۲۰۱۱) در پژوهش خود که بخشی از آن، به بررسی کوشش های آزمایشی کنترل شده در خصوص اثرات MBSR بر کارکرد روان شناختی پرداخته، نشان دادند که MBSR به طور کلی منجر به کاهش سطوح اضطراب، افسردگی، خشم، نشخوارفکری، پریشانی روان شناختی کلی مثل استرس ادراک شده، درهم ریختگی شناختی، نشانگان اجتناب پس از سانحه و علایم پزشکی می شود. هم چنین مشخص شد که الگوی MBSR منجر به افزایش عاطفه ی مثبت، احساس معنویت، همدلی، حس انسجام ، سطح ذهن آگاهی، بخشش، شفقت به خود، رضایت از زندگی و کیفیت زندگی در میان جمعیت های بالینی و غیربالینی می شود.
۲-۱-۱۴-۲- برنامه درمانی ذهن آگاهی مبتنی بر درمان شناختی[۲۲۴] (MBCT)
ذهن آگاهی مبتنی بر درمان شناختی توسط سگال، ویلیامز و تیزدل (۲۰۰۲) طراحی شد. MBCT، ترکیبی از جنبه های شناخت درمانی بک و MBSR است.
به نظر تیزدل، سگال و ویلیامز (۱۹۹۵؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷) مهارت های کنترل توجه که در مراقبه ی ذهن آگاهی آموخته می شوند می توانند در پیشگیری از عود دوره های افسردگی اساسی مفید واقع شوند. این جلسات شامل ۸ جلسه هفتگی است که به صورت گروهی برگزار می شود.
همانند درمان های شناختی، MBCT نیز در پی آن است که به شرکت کنندگان کمک کند تا افکارشان را به صورت وقایع ذهنی ببینند تا واقعیت، نقش افکار خودآیند منفی را در حفظ نشانگان افسردگی بشناسند و وقوع افکار منفی را از اثرات روان شناختی منفی آن ها رها سازند (بارنوفر[۲۲۵]، کران[۲۲۶] و دیدونا، ۲۰۰۹؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱). با این حال برخلاف رویکرد درمان های شناختی کلاسیک که تاکید قابل توجهی را بر ارزیابی و تغییر اعتبار محتوای افکار و ایجاد افکار جای گزین قرار می دهد، MBCT در درجه ی اول در پی آن است که هوشیاری فرد و روابطش با افکار و هیجانات را تغییر دهد (تیزدل و همکاران، ۲۰۰۰؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱).
این رویکرد نوید تازه ای در تبیین درمان شناختی رفتاری است. آموزش ذهن آگاهی مستلزم یادگیری فراشناختی و استراتژی های رفتاری جدید برای متمرکز شدن روی توجه، جلوگیری از نشخوارهای فکری و گرایش به پاسخ های نگران کننده است و باعث گسترش افکار جدید و کاهش هیجانات ناخوشایند است (آذرگون و همکاران، ۱۳۸۸).
فرض اصلی MBCT این است که اولین مرحله در ایجاد ارتباط به شکلی متفاوت، پذیرفتن و کنارآمدن با امور به همان صورتی است که هستند. در نهایت پذیرش ما را قادر خواهد کرد تا به صورت آشکارتری آن چه را که نیاز به تغییر دارد شناسایی کنیم (کرین، ۲۰۰۹).
افراد در طی این برنامه می آموزند تا افکار و احساسات خود را بدون قضاوت مشاهده کنند و آنها را به سادگی به عنوان رویدادهای ذهنی بنگرند که در حال رفت وآمد هستند، و لزوماً نمایانگر واقعیت نیستند. در این رویکرد فرض بر این است که افراد می آموزند چگونه در دام الگوهای نشخوار فکری خود گیر نیفتند (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷). در واقع فرد یاد می گیرد که چطور به شیوه ای متفاوت با افکار و احساسات منفی خود رابطه برقرار کند و به تغییر محتوای باورها و افکارشان متمرکز شود.
۲-۱-۱۴-۳- برنامه درمانی رفتار درمانی دیالکتیک[۲۲۷] (DBT)
رفتاردرمانی دیالکتیکی (لینهان، ۱۹۹۳؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱) برای اولین بار به عنوان درمانی برای رفتارهای خودکشی مزمن و خودجرحی که اغلب در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD) شدید دیده می شود، ایجاد شد.
مارشال لینهان، علاقه ای شخصی به ذن بودیسم داشت و در پی آن بود تا اصول و تکنیک های برگرفته از سنت بودیسم را با تکنیک های بالینی یکپارچه کند (دیدونا، ۲۰۰۹).
چهار بررسی کنترل شده، اثر بخشی DBT را در بیماران مرزی نشان داده است. شواهد تازه ای نیز درخصوص اثر بخشی DBT اصلاح شده، در دیگر شرایط بالینی هم چون اختلال خوردن، می
گساری و افسردگی مزمن وجود دارد (فیگنبام[۲۲۸]، ۲۰۰۷؛ به نقل از کانگ و وتینگهام، ۲۰۱۰).
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.