جایگاه دیوان دخمه ها و محلی است که مرده ها در آن قرار می گیرند(فرگرد ۷ بند ۵۵ تا ۵۹).
اگر سگی یا آدمی در خانهای چوبین یا کلبه ای بمیرد، باید به جستجوی دخمه برآیند و اگر جای بهتری از خانه پیدا شد که مرده را از خانه بیرون برده و در آن محل باید قرار دهند و اگر جای بهتری پیدا نشد، مرده را باید در خانه قرار دهند و خود از خانه خارج شوند (فرگرد۸، بند۱ تا۳).
در فرگرد ۸ بندهای ۴ تا ۷ از اهورامزدا چنین پرسیده شده است که «اگر در خانه ی مزداپرستان ناگهان سگی یا آدمی بمیرد و در همان هنگام باران یا برف ببارد یا بوزد یا تاریکی در کارِ فرارسیدن باشد (هنگامی که گلهها و مردمان راه خویش را گم میکنند) مزداپرستان چه باید بکنند؟» پاسخ همانی است که در ۴۶ تا ۴۷ از فرگرد ۵ بیان میشود. باید در زمانی که پرندگان پرواز می کنند و گیاهان روییده می شوند مزداپرست یک شکافی در خانه ایجاد کنند و دو نفر لباس خود را در آورند و مردار را گرفته و به محلی ببرند که سگان و پرندگان مرده خوار هستند (فرگرد۵، بند۴۶تا۴۷).
در این مورد و در پاورقی ترجمه دوستخواه بیان شده که منظور از ساختمانی که از سنگ و ساروج و خاک ساخته شده دخمه میباشد ولی در نظر نویسنده درست نیست چون اگر منظور دخمههای به شکل امروزی باشد، خورده شدن مردار توسط سگان که در ادامه همین بند آمده است امری غیر ممکن میباشد چون دیواره در دخمه هایی که آثارشان امروزه در برخی از نقاط ایران باقی هست، ورود سگان را غیر ممکن می سازد (دوستخواه: ۱۳۷۱، ۷۴۷).
بعد از اتمام کار نسوکشان که مرده را حمل می کنند باید بدنشان را با ادرار به ترتیب گوسفند و گاو نر و اگر امکان دارد، می توان از ادرار نزدیکان مرده نیز استفاده کرد(فرگرد۸بند۱۱).
۵٫ ۳٫ مراسم بعد تدفین مرده، و سوگ و عزا
فرگرد دوازدهم از سرودههای وندیداد کاملا به مدت قانونی سوگ و عزا در مرگ خویشان و مدت زمانی که باید برای فرد پارسا و گنهکار سوگواری کرد، مربوط میباشد. هرگاه پدر و مادر کسی بمیرد، اگر فرد نیکوکاری بوده ۳۰ روز و اگر گنهکار بوده تا ۶۰ روز باید در “اپه مان” باشد (فرگرد ۱۲ بند ۱).
خانهای که در آن فردی مرده است با ۳ مرتبه شستن تن و ۳ مرتبه شستن لباسها و سه مرتبه خواندن گاتها و پیشکش کردن آن به آتش و برسم پاک می شود (فرگرد ۱۲ بند ۲).
در بند های ۳ و ۴ مدت عزاداری برای پسر و دختر و طریقه پاک کردن خانهای که در آن مردهاند سوال و پاسخ داده میشود که همان مدت زمانی است که برای مرگ پدر و مادر بیان شد.
مدت عزاداری برای برادر و خواهر و طریقه پاک کردن خانهای که در آن مرده اند به مانند مرگ پدر، مادر، پسر و دختر است (فرگرد ۱۲ بند ۵ و ۶).
این پرسش و پاسخها در مورد مدت عزاداری برای افراد مختلف اعم از نیکوکار و بدکار سوال میشود و در آخر هر کدام طریقه پاک کردن خانهای که این مردارهای در آن خانه بودهاند پرسیده میشود (فرگرد ۱۲ بند های ۷ تا آخر).
طبق آنچه از کتاب وندیداد بدست می آید، اصل عدم تماس با خاک و آتش و آب و باد است. احکامی هم که برای فرد مرده است برای این بوده که افراد زنده از مردگان دوری کنند و مردگان را برای حفظ چهار آخشیج باید دخمه گذاری کرد که در زمان های قدیم به روش قرار دادن مرده در فضای باز است.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
متون پهلوی
کتابهای دین زرتشتی منحصر به اوستا نیست، بلکه زرتشتیان در قرنهای سوم و چهارم ه .ق به دلیل فشارهای دیگر ادیان و همچنین احیای سنت دینیشان و جلوگیری از نابودی عقایدشان، کتاب دینیشان اوستا و شرح و تفسیر آن را به زبان فارسی میانه زرتشتی نگاشتند. خطی را نیز که آنها برای نگارش آن استفاده کردند برگرفته از آرامی بود و در آن هُزوارش بهکار رفته و از راست به چپ نوشته میشده است (تفضلی، ۱۳۷۶: ۱۲۱). در این قسمت برآنیم تا به واکاوی چگونگی تدفین در متون پهلوی بپردازیم.
۱٫کتاب شایست ناشایست
عنوان این کتاب را دانشمندان زرتشتی قرون گذشته بدان دادهاند و نام نویسنده یا گردآورنده کتاب معلوم نیست. احتمالاً او در این کتاب که بیشتر مسائل فقهی زرتشتی را دربرمیگیرد از تفسیرهای نسکهای اوستا به پهلوی مخصوصاً نسکهای مربوط به قوانین استفاده کرده است. همچنین مؤلف از نظریات مکتبهای گوناگون فقهی و آرای مختلف آنان، آگاه با تصریح نام صاحبان آرا و گاه با ذکر آنان به صورت مبهم «صاحبان آرا» یا «مقامات دینی» نقل کرده و گاه سلسله راویان را نیز آورده است. در کتاب نشانهای مبتنی بر زمان تألیف کتاب وجود ندارد. اما از آنجا که در آن هیچ اشارهای به دوران اسلامی نشده و بر خلاف بعضی کتابها پهلوی نوشته شده در قرون سوم و چهارم ه .ق در آن به مشکلات زرتشتیان در جامعه مسلمانان اشارهای نرفته است و نیز با در نظر گرفتن نثر صحیح کتاب، میتوان حدس زد که این کتاب در اواخر دوره ساسانی تألیف یافته است (تفضلی، ۱۳۷۶ :۲۶۳).
در این کتاب مواردی درباره روشهای برخورد با نسا یا مردار بیان شده است:
۱٫ ۱٫ زمین و تقدس آن
یکی از موارد بسیار مهم در بین زرتشتیان حفظ شدن تقدس چهار عنصر(آب، خاک، آتش و باد) است که در این متن به بحث تقدس زمین و خاک می پردازد و زمین را به خشنود و ناخشنود تقسیم می کند. در مورد زمین های ناخشود به ترتیب دوزخ و زمینی که مردگان لاشه خوار روی آن تکه می شوند و در آخر زمینی که دخمه بر آن است می باشد (فصل ۱۳ بند ۱۹؛ مزداپور،۱۳۹۰، ۱۸۴).
در زند وندیداد بند ۸ صفحه ۶۱ در مورد بیم، وحشت و ترس و گزندی که بر اثر تماس با نسا بر زمین و فرشته موکل آن سپندارمذ امشاسپند و تا زمانی که جسد مرده ی انسان و سگ در زیر زمین مدفون باشد، موجبات رنجش زمین است. از این روی، پس از درگذشت هر فرد، به ویژه اکنون که رسم نهادن نسا در دخمه ترک شده است، خواندن یشت بیم سپندارمذ ضرورت دارد (همان، ۴۸).
۱ .۲٫ کفن مردار
در مورد پوششی که باید بر تن مرده کرد، باید جامه ای استفاده شود که ناکاربردنی باشد و قابل استفاده نباشد(فصل۲،بند۹۵).
۱ .۳٫ حمل جنازه
اگر جسد زن آبستن با دو مرد برده شود، هر دو را باید به سبک مراسم برشنوم شستشو دهند و جسد را ابتدا باید از سر وارد دخمه کرد (فصل ۲ بند ۶).
همراهی دو تن در بردن جسد یا نسا به معنای همزوری و همبندی آن دو برای بردن روان مرده است و به همین دلیل، چون از چهار ماه و ده روز روان به جنین میپیوندد، «برای حمل جسد زن آبستن چهار مرد باید یکدیگر را همراهی کنند» (مزداپور،۱۳۹۰، ۹).
حمل جنازه در زمان باران و بارندگی گناه مرگ ارزان دارد (فصل ۲ بند ۹).
۱ .۴٫ انداختن مردار در آب
یکی از چیزهایی که در دین زرتشت اهمیت زیادی دارد، بحث تقدس چهارآخشیج است. یکی از آن عناصر آب است که قرار دادن و قرار گرفتن مرده در آن جزای مرگ ارزان دارد (فصل ۲ بند ۷۶).
اگر نسایی در آب افکنده شود فردی باید آن جسد را از آب بگیرد و رها کردن مرده در آب جایز نیست از صفحه ۲۹ تا ۳۴ بیان شده است. این حکم مرگ ارزان یک استثنایی هم دارد و آن در زمانی است که «کسی که در کشتی بمیرد، از بیم عفونت، افکندن او در آب جایز است. قولی هست که چنین گوید که دخمه او خود آب است» ( فصل ۹ بند ۷). در این صورت حفظ و سلامت افراد زنده بر تقدس آب ترجیح دارد و باید مردار را در آب انداخت و از بین برد.
۱٫ ۵٫ دخمه
در متن شایست ناشایست در مورد بحث دخمه تنها به مورد درب آن اشارهای را بیان میکند: «درب دخمه را برای هیچ چیز دیگر نمیتوان بکار برد،… چون آلودگی آن بیشتر میباشد» (فصل ۲ بند ۷۵).
۱ .۶٫ بازماندگان
زمانی که فرد مرده در دخمه قرار داده شد، خانواده و بازماندگان فرد باید تا سه شب تمام شود به آن نامگانه (یادبود و مناسبت)، چیزی گوشت را بر درون(سفره) نباید نهاد، مگر این خوردنیها را چون شیر و پنیر و میوه و تخم مرغ و ریچار، که همانا باید بر درون نهد. پیوندان وی نیز چیزی گوشت نباید بخورند» (فصل ۱۷ بند ۲) «در سراسر این سه روز یزشن سروش باید کرد، زیرا روان وی را از دست دیوان، در این سه روز سروش تواند رهانید و در روز اگر در هرگاه (زمان ستایش کردن) یزشنی همی کنند نیکوتر است» (فصل ۱۷ بند ۳) …. «برای روز چهارم کشتن گوسفند جایز است. در روز چهارم یزشن اردافرورد باید کرد و پس مراسم ده روزه و ماه و پس سال و ماه نخست، پس از سال را باید برگزار کرد…» (مزداپور، ۱۳۹۰: ۲۲۵؛ فصل ۱۷ بند ۵)
۲٫ماتیکان گجستک ابالیش
این کتاب در مورد بحث و مناظرهای میان موبدی زرتشتی به نام آذرفرنبغ و فردی به نام ابالیش است که از دین زرتشت خارج شده بود ( تفضلی، ۱۳۷۶ : ۱۶۲). در یکی از بخشهای مناظره و سوال سوم در مورد تقدس آب و آتش است. سوالی که پرسیده میشود به نوعی درمورد بحث مرتبه تقدس آتش هست، و در جواب انداختن نسا در آتش و آب به منزله از بین بردن آب و آتش و خسارت زدن به آن است.
۳٫ارداویراف نامه
این کتاب، بیشتر درباره توصیف دوزخ و گناهکاران و عقوبتهای آنان است. گناهان بر اساس این کتاب به دو دسته تقیسم شدهاند: گناهان اخلاقی و گناهانی که نتیجه انجام ندادن آیینهای دینی و تکالیف شرعی است و هر کدام عقوبت خاصی دارند، مانند گناه شیون و مویه بر مردگان، لواط، زنا، زنای محصنه، بدزبانی زنان، کمفروشی، غیبت، دروغگویی، بدعت در دین، گناهانی که بر اثر عدم مراعات قوانین تطهیر حاصل میشوند، مانند سقط جنین، دزدی، تجاوز به ملک دیگران، عهدشکنی، آزار به ستوران، رشوهخوری و فاحشگی. کتاب به نثری ساده نوشته شده و در میان زرتشتیان از توجه خاصی برخوردار بوده است، بهطوری که تحریر پازند آن موجود است و به سنسکریت و گجراتی نیز ترجمه شده و به فارسی برگردانیدهاند (تفضلی، ۱۳۷۶ : ۱۶۱-۱۶۴). وقتی ارداویراف توسط موبدان به گونهای به عوالم بالا و محضر اهورامزدا و دیگر امشاسپندان و روانها دست پیدا میکند مواردی را میبیند، یکی از آن موارد بحث جزای فردی است که در عالم دنیا تقدس آب و آتش را با مردار از بین برده باشد. ارداویراف بیان می دارد روان مردی که گوشت و نسای مردمان با خون و ریمنی و تعفن را می خورد به این دلیل است که در دنیا مردگان را در آتش و آب انداخته است ( ژینیو،۱۳۸۶: ۳۸).
در متون دیگر از کتابهای پهلوی، مباحثی مربوط به مرگ و روان از قبیل پل چینود و روان درگذشتگان و آلودگی مردار و سرگذشت انسان در دنیای دیگر و بهشت و جهنم بیان میشود (بندهش، بخش ۱۵ ، از صفحه ۱۳۴ تا ۱۴۸؛ دینکرد سوم، کرده بیستم، پرسش دهم و کرده ۲۶ پرسش شانزدهم؛ گزیده های زادسپرم، مورد ۳۱ صفحه ۵۳ ).
متون فارسی زرتشتی
یکی از گونه های ادبیات فارسی جدید، متون به جای مانده از دین زرتشتی به زبان و خط فارسی است که در آن بسامد بسیار زیادی از باورها، اعتقادات و مسائل فقهی و حقوق زرتشتیان آمده است که می تواند راهگشایی بسیار خوب برای مطالعات زرتشتی باشد، قدیمی ترین این متون، متنهای صد در نثر و صد در بندهش است که منبع بسیار خوبی درباره مسائل فقهی زرتشتی است و در ادامه مطالبی در مورد مردار از این کتابها نقل می شود:
۱٫صد در نثر و صد در بندهش
این دو رساله با اینکه همواره با یکدیگر نام برده میشود و همچنین سبک نگارش آنها تقریباً یکی است، اما در یک عصر نوشته نشدهاند، زمان صد در نثر قدیمتر است. تاریخ دقیقی برای نگارش آنها نمیتوانیم ذکر کنیم جز اینکه تاریخ به نظم کشیدن صد در نظم را قبل از ۹۰۰ه .ق گفتهاند، هر چند سبک لغات و نحوه نگارش این دو کتاب به ما این اجازه را میدهد که زمان آنها را به عقبتر ببریم و حتی جزء آثار نخستین منثور فارسی قرار دهیم. مطالب صدر در بندهشن، مفصلتر و از لحاظ افسانههای مذهبی غنیتر از صد در نثر است؛ مثلاً در فصل ۲۰ آن از گرشاسب و حوادث مربوط به آن صحبت میکند، و فصل ۱۳۵ اختصاص به حوادث فرزندان آینده زرتشت، اوشیدر، اوشیدرماه و سوشیانت دارد… . اما بهطور کلّی، مطالب این دو کتاب حاوی دستورات مذهبی، تطهیر، تشریفات در مراسم مختلف مذهبی، سفارشات اخلاقی و غیره میباشد، و یکی از مهمترین کتب دستورات دینی زرتشتیان به شمار میآید، سبک آنها ساده و تأثیر ادبیات پهلوی و اوستایی بر آنها دیده میشود ( مودی، ۱۹۲۲ : ۸۰).
در این متن چندین مورد مربوط به مردار بحث میشود، یکی از آنها در مورد پوشش و کفن مرده میباشد که باید جامه کهنه پیدا کنند و جامه نو شایسته نیست که در تن مرده رها شود (باب ۱۲،بند۱ و۲).
بحث بعدی که بیان میشود در مورد تشییع جنازه مرده و پاداشی که برای این کار در نظر گرفته شده میشود که هر تعداد نفر که می توانند پشت تابوت باید بروند و هرگام دارای ثواب بسیاری است ( باب دوازدهم، بند۸ و ۹ و۱۰).
در مورد برخورد با مردار دو بحث بیان میشود، یکی در مورد از بین بردن تقدس آب و آتش هست که اگر فردی نسا را به آب و آتش اندازد جزای او مرگ ارزان است و دیگری در مورد فردی است که اگر کسی نسائی را بخورد باید به بهدین دهد یا نسا را بر بهدین افکند و باید مراسم برشنوم را انجام دهد و توبه کند (باب هفتاد و دوم، بند ۱و۲/ باب هشتاد و نهم ص ۶۲، بند۱و۲و۳).
۲٫کتاب روایات داراب هرمزدیار
روایات داراب هرمزدیار کتابی دو جلدی است که در قرن یازدهم هجری مقارن با عصر صفوی در هند تحریر شده است. این کتاب به صورت پرسش و پاسخ و به مانند دادِستان دینی است. داراب، پسر هرمزدیار از خانوادههای سرشناس پیشوایان دینی پارسیان در گجرات هند بود. این کتاب در سال ۱۰۴۷ یزدگردی تدوین نهایی شدهاست. این کتاب برای نخستین بار در سال ۱۹۲۲ میلادی توسط جیوانجی جمشید جی مودی در بمبئی منتشر شد. روایات در نزد پارسیان هند عبارت از نوشتههای حاوی پرسش و پاسخهای دینی زرتشتی هستند. این پرسشها از هند به ایران نزد پیشوایان آیین زرتشتی فرستاده شده و پاسخ دریافت شدهاند. عمدهٔ این مکاتبات در سده ۹–۱۱ هجری انجام شده اما تدوین نهایی در قرن یازدهم هجری بوده است (دالوند،۱۳۸۸). که مطالب مربوط به این کتاب در چند بخش ارائه میشود.
۱ .۱٫ تقدس آب و آتش
آب و آتش از عناصری است که در کنار خاک و هوا چهار عناصر مقدس در دین زرتشت را تشکیل میدهند، در کتاب روایات داراب هرمزدیار نیز این تقدس به نوعی پر اهمیت بیان شده است و سوالات بسیاری از این کتاب به این مقوله اختصاص دارد. اگر آلوده کردن نسا به آب گناه است پس چرا مرده را به دخمه ای می برند که در آن باران می بارد؟ در جواب این سوال آمده است که اصل این است که توسط انسان آلوده نشود و الا این قبیل موارد خدشه ای به تقدس آب و آتش نمی زند چون توسط خدا انجام می گیرد (اونوالا، ۱۹۲۲، ۸۱ و ۸۲).
فردی که جزء مرده و نسائی از خود یا مرده ای را به آتش و آب اندازد، عملی انجام داده که جزای آن مرگ ارزان است و بین مردگان و زندگان فرقی نیست (همان ، ۸۲ و ۸۳).
اگر نسایی را در زمین پنهان کنند، به اسفندامذ که یکی از امشاسپندان است رنج رسانده است (همان، ۹۶).
اگر فردی آب و خاک و آتش را آلوده کند، جزای آن مرگ ارزان است چون اصل تقدس و عدم آلودگی این عناصر است (همان ، ۱۲۳ تا ۱۳۱).
اگر نسا یا رطوبتی از نسا با زمین تماس نداشته باشد، در تابستان ۳۰ شب و در زمستان ۹ شب زمان می برد که آلودگی آن از بین رود و اگر تماس گرفته باشد پاک شدن و از بین رفتن آلودگی یک سال زمان می برد (همان، ۱۳۷ تا ۱۳۹).
برخی از سوالاتی که از موبدان ایرانی صورت میگرفته است در باب این است که اگر مردهای را با آتش بسوزانند حکم آن چیست و این دلالت دارد بر اینکه این مساله موردی مبتلابه بوده است که از آن سوال شده است (همان، ۶۸ تا ۷۰).
۱ .۲٫ مرگ در سفر
اگر فردی سفری را انجام دهد و در آن یا بمیرد و یا شاهد مرگ کسی باشد نیز مورد ابتلای موبدان و مردم زرتشتی در هندوستان بوده است و از موبدان ایرانی سوال شده است اگر کسی در سفر بمیرد و فردی همراه او باشد، و کوه و دخمه نباشد، رخصت نیست که بهدین همراه با کمتر از ۴ نفر سفر رود، در مورد نسا هم باید جایی بروند که از آبادانی و آب و آتش دور باشد و اگر سنگ درست نباشد، سنگهای خرده جمع کنند و مرده را بر بالای سنگ خورده بگذارند، اگر سنگ نباشد بر جای بلند نهند» (اونوالا، ۱۹۲۲: ۶۷ و ۴۵۳ و ۴۵۴). اگر فردی به تنهایی به سفر برود و بمیرد و نسای او را بسوزانند و یا در زیر زمین نهان کنند، برای او مراسم یزشن نباید انجام داد» (همان : ۶۷ و ۳۹۷).
۱٫ ۳٫ پوشش مردگان (کفن)
در مورد پوششی که باید مرده داشته باشد در این کتاب چنین بیان میشود: جامهی پنبهای که کهنه شده باشد و آنچه که بر نسا ریمن شده باشد برای پوشاندن نسا شایسته نیست. پوشش و جامه مردگان باید از جامه پنبه ای و پشمین و کهنه و فرسوده باشد (همان: ۳۸۷ و ۴۴۴/ همان: ۱۴۰ و ۱۴۱).
۱ .۴٫ حمل جنازه
در مورد چگونگی و وسیله ای که با آن مرده را حمل می کنند و طریقه انتقال آلودگی فرد مرده به انسان های زنده چنین ذکر شده که اگر فردی تابوتی را حمل می کند و بهدینی او را میپرسد که این تابوت از آن کیست؟ اگر آن فرد جواب بهدین را بدهد که این تابوت فلان فردی هست، بی شک دیو نسو از تابوت نسا برخاسته و بر تن آن فرد سوال کننده مینشیند و اگر نسا کش که تابوت برداشته است او را جواب ندهد و خاموش ماند، سوال کننده آلوده نمی شود ولی بر او غسل واجب میشود (اونوالا، ۱۹۲۲: ۱۳۱ و ۱۳۲).
هرکس نسایی را به چشم دید، باید غسل کند و دیدن ملاک برای غسل کردن است و در غیر اینصورت غسلی بر عهده فرد نیست (همان: ۱۴۵).
۱٫ ۵٫ دخمه بردن بچه مرده
غالب مباحثی که در متون اوستای متاخر در مورد مرده بیان می شود، فرد بالغ را مد نظر دارد، ولی در این کتاب، در مورد اینکه آیا بچه را هم باید در دخمه قرار داد بحث چنین آورده میشود. اگر مرده یک ماه تا چهار ماه سن دارد، در پای نزدیک دخمه یا جایی خشک قرار می دهند و اگر چهار ماه و دو روز تا ده ماه سن دارد، باید او را به دخمه ببرند چون در این بچه روان وارد شده است (همان: ۲۳۳ و ۲۳۴ و ۳۸۵).
در مورد اینکه اگر زنی بچه مرده ای به دنیا آورد جای دیگری هم سوال شده و چنین پاسخ داده شده که نخست باید کودک را سگدید کند و به بیابان ببرد و با جامهای که پوشیده او را در خاک قرار دهد و نیازی به جامه نو دیگری نیست. دیگر آنکه خود برگردد و تن را به گمیز گاو بشویند و دیگر آنکه گمیز گاو و خاکستر را به هم مخلوط کند و در پوست تخم مرغ کند و به او بدهند تا بخورد و تا ۴ روز آب و نان و نمک شور نخورد» (اونوالا،۱۹۲۲: ۳۹۰).
در مورد آنچه باید مادری که بچه مرده بدنیا آورده انجام دهد در صفحه ۴۴۷ از همین کتاب بیان شده است.
تا اینجا در مورد بچهای بود که از زنی مرده به دنیا آید، حال اگر زنی که آبستن است بمیرد باید ابتدا سگ دید شود و بدن او را ۴ نفر حمل کنند(همان: ۲۳۵).
۱ .۶٫ دخمه
دخمه باید در زمینی تهی بنا شود، جایی که دور از آبادانی باشد و کشت و کار نباشد و مردم در اطراف آن محل سکنی نداشته باشند. سطح دخمه باید به گونه ای باشد که از زمین جدا باشد و قرار دادن مرده در آن محل موجب آلودگی زمین و عناصر مقدس نشود. افرادی که مرده را حمل و عده ای که مرده را در دخمه قرار می دهند باید بعد از این کار، خود و جامه خود را با پادیاب و آب بشویند (اونوالا،۱۹۲۲: ۹۹).
از نو ساختن دخمه بوسیله آب میتوان ساخت ولی در مورد دخمه کهنه اگر بخواهد تعمیر و آباد کنند باید از پادیاب استفاده کنند (همان: ۱۰۰ تا ۱۰۲ و ۴۵۲). زمانی که مرده را در داخل دخمه قرار می دهند باید آن قسمت از کفن که در روی سینه مردار هست را چاک داد و علت آن راحت بودن مرغ لاشه خوار در از بین بردن مردار هست که بهتر و زودتر از بین می رود و همین کار موجب شادی روان مرده است (اونوالا، ۱۹۲۲: ۱۴۵ و۴۴۲).
زمانی که مرده در دخمه قرار می گیرد باید آتش برای او برد و به مدت سه روز باید در آنجا بسوزد (همان: ۷۱ و ۴۵۴). در بازدید از دخمه چم که در اطراف شهر یزد قرار دارد بدست می آید که محل خاصی مانند فانوس دریایی برای قرار دادن آتش قرار دارد و تسلط بر محیط دخمه دارد.