(۱۸۹/۲)
کل عالم صورت عقل کل است
کوست بابای هر آنک اهل قل است
(۲۳۶۰/۴)
پذیرش عقل کل توسط مولانا مسئله ای است که به نگاه فلسفی او برمی گردد ولی این نمی تواند نمایانگر این باشد که وی بخواهد فلسفه را به عنوان آرمان شهر قرار دهد
یعد از طرح مساله فلسفی از نگاه مولانا ،اگر بخواهیم به مثنوی و جایگاه آن بپردازیم می توان گفت که در اندیشه مولانا، نهایت وجود انسان ،رسیدن به کمال و معرفت و عشق است تا جایی که عبدالحسین زرین کوب معتقد است : «مولانا نیل به کمال را که غایت وجود انسان است، با عشق اما عشقی که در محدوده روابط جسمانی نمیگنجد، برای وی ممکن میداند، نه با عقل و با علمی که بر عقل مبتنی باشد.
البته مولانا در مثنوی هر گونه گرایش و کششی را که بین کاینات عالم هست، نوعی عشق یا محبت تلقی میکند. به علاوه هر چه اجزای هم جنس را به یکدیگر مجذوب میدارد و اضداد را در ترکیب به هم میپیوندد، نیز در مثنوی جلوهای از عشق محسوب میشود. در هر حال این میل دو جانبه است که خاک و گیاه و باران و آفتاب و کاه و کهربا و نر و ماده را در تمام عالم به سوی هم میکشاند و عشق را نیروی محرک تمام کاینات عالم میسازد. این عشق که قانون وجود است، در همه عالم حاکم و قاهر است» (زرین کوب، ۱۳۷۳: ۳۷۶)
«مولوی تمام دردها و آلام انسانی را در این چند جمله خلاصه میکند.
۱- جهل و نادانی. ۲- نقص عقول جزوی. ۳- تنهایی. ۴- قیود تعلقات دنیوی. ۵- نفس اماره شیطانی که سرمایه دو منشا همه اخلاق و عادات زشت است و درمان این دردها، همه را یک کاسه شراب عشق و نیستی تشخیص داده است» (اصیل، ۱۳۷۱: ۳۴).
از بررسی جایگاه عشق و نیستی در مثنوی میتوان به این نتیجه رسید زاویه دید مولانا در عشق بر این است که می تواند، با عقل کمالجو و خداجو- پایه و اساس یک آرمانشهر آرمانی قرار گیرد و نیز یک انسان ایدهآل و مطلوب برای آن آرمانشهر بسازد.
حال با توجه به مطالب مذکور آیا این قبیل مسائل میتواند پایه یک آرمانشهر قرار گیرد و آیا میتوان آرمانشهری برای مولوی در مثنوی قائل شد و آن را با سایر آرمانشهرها مقایسه نمود؟
اگر چنین است ویژگیهای خاص و تفاوتها و توافقهای این آرمانشهر با دیگر نمونههای آن بخصوص آرمانشهر افلاطون و مدینه فاضله فارابی در چیست؟
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
۱-۳- پیشینه پژوهش
تا کنون در باره آرمانشهر در اندیشه، افکار و اشعار مولانا هیچ اثر مستقلی به نگارش در نیامده است ولی در باب آرمانشهر، آثار چندی اعم از کتاب و مقاله و پایاننامههایی به رشته تحریر در آمده است. در زیر به برخی از این آثار اشاره میشود:
انسان بدون آرمانشهر، پریسا رضایی (۱۳۷۱)، در مجله کیهان فرهنگی شماره ۸۴ به چاپ رسیده است که در آن به آثار ماکس فریش نویسنده آلمانی و نقد آن ها پرداخته است.
آرمانشهر نظامی گنجهای، شهرزاد شاهسنی (۱۳۷۷) در مجله کیهان فرهنگی شماره ۱۴۸ به چاپ رسیده است و در آن به آرمانشهر در افکار نظامی گنجوی و اشعار او میپردازد.
نویسنده در این مقاله، توماس مور انگلیسی را اولین کسی که از واژه آرمانشهر استفاده کرده است معرفی نموده و کلمه آرمانشهر یا اتوپیا را برگرفته از زبان یونانی دانسته است.
«و آن نام جزیرهای آزاد با همین عنوان در مسافتهای دور است که «ملل مشترکالمنافع» آرمانی نویسنده در آن جزیره واقع است. پس از نگارش اتوپیا، این اصطلاح در مورد جامعههای آرمانی و ایدهآل به کار برده شد. فرانسیس بیکن در«آتلانتیس جدید»، هارینگتون در «ملل مشترک المنافع اوسیانا» و توماس کامپانلا در «شهر آفتاب»، هر یک به نوعی جامعه آرمانی خود را تصویر کردهاند. آرمانشهر گریز از واقعیت نیست، بلکه «بازسازی واقعیت» است. گریز از تاریخ نیست، تصویر خواستهها و توانستنها است. مردم این شهر، اهل تاریخ نیستند و نسبت به گذشته و آینده غافلاند. منظور از آرمانشهر، آینده بشر نیست؛ چون زمان ندارد. بنابراین، تاریخ هم نخواهد داشت و از همین رو، با پیشینه و آینده بشر نیز ارتباطی ندارد.
اوتوپیا، در زبان یونانی به معنای لامکان است که و شیخ شهابالدین سهروردی، تعبیری به نام ناکجاآباد دارد. وی این ترکیب را در رسالههای، «آو از پر جبرئیل» و «فی حقیقه العشق» بکار برده است» (شاهسنی، ۱۳۷۷: ).
حجتالله اصیل (۱۳۸۰) مقالهای با عنوان«آرمانشهر عشق و عرفان» در خصوص آرمانشهر حافظ در مجله کتاب ماه ادبیات و فلسفه شماره ۴۲ به چاپ رسانده است. وی در بخشی از این مقاله میگوید: «برای رسیدن به آرمانشهر حافظ باید حافظوار بیاندیشیم و حافظوار به جهان بنگریم، و این دیگر شدن دیدگاهها و برداشتهای مردمان را از عالم و آدم الزام میکند تا بتوانند آماده در آمدن به بهشت عرفان شوند، رایحه دل انگیزش را بشنوند و دیگر هوس بازگشت به فضاهای خود خواهانه کنونی نکنند. شرط ورود به این بهشت رسیدن به مرحله والای عشق زمینی یعنی دیگران را بیش از خود دوست داشتن است» (اصیل، ۱۳۸۰: ).
کتاب «آرمانشهر در اندیشه ایرانی» حجتالله اصیل (۱۳۸۱) که توسط نشر نی به چاپ رسیده است، نیز به بررسی آرمانشهر از منظر ایرانیان پرداخته است.
خدیجه شمشادی (۱۳۸۵) در مقالهای با عنوان «اندیشه عدالت و حکومت نخبگان در آرمانشهر افلاطون» به کتاب جمهوری افلاطون میپردازد و چنین بیان میکند: جمهوری یکی از مفصلترین و بهترین آثار افلاطون و شورانگیزترین متن فلسفی موجود است و در بیشتر رسالههای او، سخنگوی اصلی سقراط است. موضوع محاورههای کتاب ماهیت عدالت است. کلمهای که به معنای نیکی یا اخلاق و کمال مطلوب انسان است. افلاطون حکومت را یک فن یا هنر میداند که در آن حاکم باید نفع کسانی را که تحت حاکمیت قرار دارند ملاحظه نماید و با در نظر داشتن میانهروی و هماهنگی از افراط و تفریط دوری کند؛ اگر کسی اصرار کند که از تمایلات خودخواهانه پیروی کند، آشفتگی و هرجومرج بهبار میآورد. افلاطون دولت را مانند بدن انسان دارای سه بخش تصور میکند که در آن به جای سر سینه و شکم، حکمرانان و پاسداران و زحمت کشان وجود دارند. همان گونه که آدم سالم و هماهنگ تعادل و تناسب به خرج میدهد، نشانه دولت با فضیلت نیز این است که هر کسی جایگاه خود را بداند (شمشادی، ۱۳۸۵: ).
بنفشه بوالخیری (۱۳۷۷) در مقالهای با عنوان «تجلی آرمانشهر در کلام سعدی» که در مجله گزارش شماره ۸۸ به چاپ رسیده است، چنین مینویسد: سعدی شیرازی که در دو اثر گرانقدرش گلستان و بوستان بنا را بر ایجاد آرمانشهر نهاده و خشت و گل کاخ آمال را از واژهها و کلمات گرفته، در هر یک از آثارش این هدف به نوعی جلوهگری میکند. او در گلستان آنگاه که در دنیای منثور گام برمیدارد، در هر قدم خواننده را با دنیای واقعی خویش آشنا میسازد و دیدگانش را به روی زشتیها و زیباییها باز میکند و میخواهد وجود او از ذهنیت به عینیت ره پوید و خود بسان معلم اخلاقی است که اصول و قواعد تربیتی را در گوش عالمیان زمزمه میکند و در بوستان او کسوت شاعری را گزیند که چنگی جادویی به دست گرفته و نغمههایی سرمیدهد که حکایت از دنیای زیبای آمالش دارد. او اصول و قواعد حاکم بر آرمانشهرش را بر مبنای رابطه عمیق میان انسان و طبیعت پایهریزی کرده و به این رابطه تا دمیدن روح در کالبد اشیا و طبیعت ارج مینهد» (بوالخیری، ۱۳۷۷: ).
با وجود این مقالات و کتابها که به بحث آرمانشهر پرداختهاند تا کنون اثر مفصل و منسجمی که به طور همه جانبه به آرمانشهر مولانا اشاره کرده باشد، دیده نشده است.
۱-۴- روش تحقیق
روش تحقیق در این رساله با توجه به روش تحقیق معمول و متناسب با رشتههای علوم انسانی جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانهای است؛ ابتدا کتابهایی که در زمینه اندیشههای آرمانشهری نیز کتب مختلفی که درباره افکار و اندیشههای مولوی در مثنوی معنوی اقدام شده است و همچنین کتب مختلفی که درباره افکار و اندیشههای مولوی به رشته تحریر در آمده، با مطالعه شده، سپس براساس دستاوردهای، نویسندهبه بررسی افکار و اندیشههای آرمانشهری مولوی در مثنوی معنوی پرداخته است.سپس با رهنمودهای اساتید محترم راهنما و مشاور، ما حصل این فعالیت ارائه گردیده است.
فصل دوم
آرمانشهر و گونههای آن
۲-۱- ریشه لغوی آرمانشهر
برای شناخت و درک درست از واژه آرمانشهر لازم است ابتدا به معنا و تغییر و تحولات معنایی آن ها توجه شود. «واژه Utopia در اصل، یونانی و از دو کلمه «ou» بهمعنای «بی» و «Topos» بهمعنای «مکان» گرفته شده است. در زبان فارسی این کلمه را به «جایی که وجود ندارد» یا «ناکجاآباد»، آرمانشهر، مدینه فاضله و جامعه فاضله معنا میکنند. اما در معنای کلیتر شهرهای آرمانی و سرزمینهای خیالی را میگویند که تا کنون در تاریخ محقق نشده و تنها به صورت خیالی در اذهان وجود دارد و در نتیجه اغلب از نظر جامعهشناسان تنها ارزش ادبی دارند و در واقعیت نمیگنجند» (حکیمی، ۱۳۸۰: ۱۲)
«اما نخستین کار برد علمی این واژه و زمان آن مشخص است و گویا این واژه را برای نخستین بار توماس مور[۱] (۱۴۷۸ -۱۵۳۵)، وزیر هانری هشتم پادشاه انگلستان بهکار برد. او در سال ۱۵۱۵ میلادی کتابی با عنوان “اتوپیا به معنی آرمانشهر” به زبان لاتین نوشت که مقبولیت وسیعی یافت. مور در این اثر جامعهای آرمانی را تصویر میکند که در آن همهچیز در جای خود بوده و هیچ یک از معضلات جامعه بشری در آن راه ندارد.
این کتاب از دو بخش تشکیل شده که در بخش نخست تصویری نسبتا دقیق از جامعه انگلستان آن روزگار، نابسامانیها و قوانین آن مطرح میشود و در بخش دوم ایدههای اساسی مور درباره جامعه آرمانیاش بازگو میگردد. مور ویژگیهای فراوانی در مورد آرمانشهرش بیان میکند، که برخی از مهمترین آن ها عبارتاند از: نفی مالکیت خصوصی، نفی هویت فردی، داشتن قوانین محدود، ساده و محکم و قاطع، سادگی در همه مظاهر زندگی و پرهیز از تنوعطلبی، بهرهمندی کامل از طبیعت و زندگی بر افق آن، مشارکت عمومی، تکیه بر تعلیم و تربیت، نفی بیبند و باری جنسی، ترویج دینداری، همسویی دین و سیاست، رویکرد عملی به علوم، کنترل شدید افراد و محدودیت در رفتوآمد و نظارت بر همه شئون زندگی مردم، ادغام زندگی خصوصی و عمومی افراد، نابرابری زن و مرد در همه شئون و وجود نظام پدرسالاری» (اسلامی، ۱۳۸۲: ۶-۵)
۲-۱-۱- آرمانشهر زاده تخیل آرمانی
درباره این که آرمانشهر چیست یا کجاست و این تفکر از چه زمانی در اندیشه بشری به وجود آمده است، نظریات گوناگونی ارائه کردهاند. در اساطیر ایرانی شهرهایی وجود داشته است که با صفاتی که برای آرمانشهر در نظر گرفتهاند برابری میکند که در جای خود درباره آن ها سخن خواهیم گفت. در خصوص اصالت اندیشه آرمانشهری با اسامی گوناگون چنین به نظر میرسد که در هر عصر و زمانی، کمال مطلوب و غایت آمال بزرگان و دانشمندان جهان این است که اوضاع عالم به صورتی درآید که آدمی دست از حرص و آز بردارد و بوم شوم ستیزهجویی و کشتار و خونریزی از روی زمین رخت بربندد و عدالت اجتماعی به معنای واقعی در سراسر جهان حکم فرما شود.
مدینه فاضله شهر آرمانی اندیشه بشری است. جایی است که عقل و عاطفه توأماً در آن حکمروا باشد و هر کس در هوای تحقق چنین حکومت و نظام اجتماعی روزشماری میکند. مدینۀ فاضله یعنی حکومت لایقها. در این پهنه هر کس در همان صف و مقامی که شایستگی آن را دارد جای میگیرد.
۲-۱-۲- آرمانشهر و فلاسفه یونان
سقراط و افلاطون و ارسطو سرآمد حکما و متفکرین جهان به شمار میروند و دانشمندان و فیلسوفان بعدی با دنبال کردن مسیر تفکر آنان کاروان حکمت و عرفان را تشکیل دادهاند.
عبارت «مدینۀ فاضله مبتنی بر آرا و عقاید افلاطون است که به سال ۴۲۷ پیش از میلاد مسیح، متولد شد و قریب هشتاد سال عمر کرد و همه را در محضر سقراط و سایر متفکرین معاصر صرف کرد.
از افلاطون در حدود سی رساله باقی مانده که نفیسترین یادگار حکمت و بلاغت به شمار میرود. آثار افلاطون با وجود طی زمان و گذشت اعصار و قرون متمادی طراوت و تازگی خود را از دست نداد و هنوز هم اهل ذوق و اطلاع از آن لذت میبردند و طالبان حکمت و عرفان از خرمن حقایق و معانی آن خوشهچینی میکنند» (طبسی، ۱۳۸۰: ۲۳).
«اگرچه افلاطون به حقیقت عالم نظر داشت و تا اندازهای میتوان گفت که علم الهی ساخته و پرداختۀ اوست ولی به طور کلی میتوان گفت که حکمت افلاطون ناظر بر عشق و اخلاق و سیاست بوده است» (صاحب الزمانی، ۱۳۸۲: ۴۱).
۲-۱-۳- تاریخ اندیشه آرمانشهر
آرمان شهر نمادی از یک واقعیت آرمانی بدون کاستس است و می تواند نمایانگر حقیقتی دست نیافتنی باشد.
گرایش به مدینه فاضله، آرمانشهر یا اتوپیا و هر عنوان دیگری با این مفاهیم، از مفاهیمی بهشمار میروند که همواره با تولد اندیشه در آدمی همزاد است. «اندیشهورزان بسیاری به تدوین آرمانشهر و بیان عصر طلایی و مطلوب خویش پرداختهاند. در بسیاری از این آرمانشهرها مفاهیم مشترکی مانند عدالتمحوری، قانونمداری و انسجام همگانی وجود دارد و فقط در خصوصیات و جزئیات است که آن ها با هم تفاوت مییابند» (محمدی منفرد، ۳٫۷: ۱۳۸۷) «اتوپیاها در طول قرون بازتابدهنده نگرانیها و نارضایتیهایی بودند، که خود زاییده همان نگرانیها بهشمار میرفتند. میتوان گفت هرچه ذهن بشر بیشتر دستخوش خلل و اضطراب باشد، اتوپیاها بیشتر به وجود میآیند» (ولز، ۱۳۸۳: ۱۳۹).
این گونه به نظر میرسد که اتوپیا از آغاز قرن شانزدهم میلادی برای اولین بار در اروپا به کار رفته اما ردپای این تفکر از هزاران سال قبل در قالب دینی و اجتماعی و سیاسی موجود است. «آرمانشهر افلاطون و یا حماسه سومری گیلگمش نمونههایی از این مدعایند که بهشتی زمینی را ترسیم میکنند که در آن مرگ و پیری معنا ندارد و گرگ و میش در کنار هم زندگی میکنند. در افسانه گیلگمش، پادشاه شهر اوروک، در سفر خود به بهشت “دیلمون” میرسد که دارای آرامش همیشگی، طبیعت زیبا و زندگی جاودانه و نمادی از شهر آرمانی مردم است» (اصیل ۱۳۷۱: ۱۷)
از آنجا که در تمامی ادیان بزرگ به وجود منجی اشاره شده است و همه انسانها منتظر منجی هستند تا جامعه را از کاستیها نجات دهد، به نظر میرسد که امروزه واژه آرمانشهر واژهای دینی و مذهبی باشد و ادیان مختلف در حقیقت وقتی از برابری و مساوات سخن میگویند، همان جامعهای را به تصویر کشیدهاند که در تفکر آرمانشهری از آن سخن رفته است. «مدینه فاضله و آرمانشهر البته نه معنای مصطلح اتوپیایی، در آموزههای دینی مسیحیت و یهودیت و اسلام نیز به وضوح نمایان است. بر اساس آموزههای این ادیان با مداخله خداوند در تاریخ، منجی مصلحی ظهور خواهد کرد که جامعه آرمانی را خواهد ساخت. این ادیان زمان و کیفیت دقیق ظهور آن منجی را نگفتهاند و نام اتوپیا و آرمانشهر را بر آن ننهادهاند اما برای برخی طرحهای ذهنی اتوپیایی الگویی ساختهاند. (محمدی منفرد، ۱۳۸۷: ۳۸).
در آن تنها شهر پایانی تاریخ ،همه چیز در تسخیر انسانیت است تا در راه رسیدن به کمال از آن بهره جوید ،برخلاف امروز که رفاه مایه طغیان و سرکشی برخی می شود و در آن روز تمامی مواجب الهی در راه نزدیک شده به ذات خداوندنی استفاده خواهد شد.
گواه صدق این نظر می تواند فرموده پیامبر اکرم (ص) باشد« در امت من مهدی قیام کند و در زمان او مردم به چنان نعمت و برخورداری و رفاه دست یابند که در هیچ زمانی نیافته باشند ،آسمان مکرر بر آن ببارد و زمین چیزی از روییدنی خود را پنهان سازد»(علامه مجلسی،۵۱:۷۸)
طراحان اتوپیایی چه در اعصار قدیم و چه امروزه که ما آن را عصر مدرن مینامیم غالبأ «آینده مثبت و زیبایی را برای بشریت ترسیم میکنند که در آن همه آرمانهای بشری از جمله عدالت، آزادی، صلح و امنیت به وقوع میپیوندد. ویل دورانت در «لذات فلسفه»، اتین کابه در «سفر به ایکاری»، ارسطو در «سیاست»، خواجهنصیر طوسی در «اخلاقالملوک»، کامپلانلا در «شهر خورشید»، فرانسیس بیکن در «ارغنون جدید»، «آتلانتیس نو» [دنیای گمشده] جیمز هرینگتون در«اوسئانا»، فرانسوا ماری ملقب به ولتر در «شهر زرین» و فلاسفهی دیگری چون کانت، هگل، راسل از افرادی هستند که تلاش نمودند شاخصههایی را برای مدینهی فاضلهی مطلوب بشریت ترسیم نمایند.
اما در طول تاریخ تفکر، کمتر شخصیتی چون «کارل مارکس» میتوان یافت که آرمانشهری در انتهای تاریخ برای بشر تصویر کند و راه دستیابی به این بهشت زمینی را نشان دهد» ( مصباح یزدی، ۱۳۷۲: ۴۱۱).
۲-۲- گونهها اتوپیا
برخی از اندیشمندان، اتوپیا را شهر یا مکانی خاص دانستهاند و برخی آن را یک تفکر و نوعی نگرش و تغییر رفتار که اگر در آدمی به وجود آید به تمام خواستههایش میرسد و هرکجای زمین شهر آرمانی او خواهد شد.
انواع اتوپیاها را میتوان بر حسب جنبهه ای کارکردی گوناگون تقسیم بندی کرد. در زیر به برخی از این تقسیم بندیها اشاره میشود:
۲-۲-۱- اتوپیاهای زمانی و اتوپیاهای مکانی
این تمایز چنان که پیداست با جنبههای زمانی و مکانی در ارتباط است. تا قرن نوزدهم میلادی سنت بر این بود که اتوپیاها همزمان میتوانستند در چندین مکان روی بدهند؛ ولی دنیاگرایی نوین تاریخ و جایگزینی جوامع بازرگانی و صنعتی به جای نظامهای فئودالی و نیز روند تکاملی کشف نقاط دور افتاده کره زمین، همگی به کمرنگ شدن اتوپیاهای مکانی انجامید. پس از این، اتوپیاهای زمانی که قرارگاههای آن ها در آینده بود و یا از آینده به عقب مینگریستند، جای اتوپیاهای مکانی را گرفتند.
۲-۲-۲- اتوپیاهای مثبت و اتوپیاهای منفی
این تمایز با میزان مطلوب بودن ایدهآل (مورد بحث در اتوپیا) ارتباط دارد. به عبارت دیگر، آیا این ایدهآلِ مثبت مطلوب است و یا مطرود است. اتوپیاها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
الف ـ گروهی که ویژگی اصلی آن ها ترس و دلهره است؛
ب ـ گروهی دیگر که ویژگی اصلیشان، شوق و آرزو است. دگرگونی از اتوپیای خوشبین به اتوپیای بدبین، در آغاز قرن بیستم روی داد.
نوعشناسی دوگانه یاد شده را میتوان از نظر تاریخی نگریست. تا قرن هجدهم، ادبیات اتوپیایی پُر از اتوپیاهای خوشبینانه مکانی بود. در پایان قرن هجدهم، اتوپیاهای زمانی خوشبینانه شکل گرفتند. اتوپیای بدبین، نوع برتر و بیچونوچرای این قرن بود» (حکیمی، ۱۳۸۰: ۶۷)
۲-۲-۳- افلاطون و مدینه فاضله
طبیعی است که کل فلاسفه در صدد پیدایی مبدا و معاد انسان و جهان هستند و تلاش میکنند در بین این ابتداء و انتها، بهترین برنامه را برای هدایت انسان در مسیر درست را پیریزی نمایند. و در این بین، ابتدا باید خود انسان به درستی شناخته شود و پس از آن محیطی که باید در آن نشوونما کند. «انسانشناسی افلاطون مانند اعضای بدن به سه قسمت استوار است. سر، «مظهر عقل و تفکر» و سینه «مظهر خواست و اراده» و پایینتنه «مظهر میل و تمنا». هر یک از این سه قسمت، گویای یک ایدهآل انسانی نیز هستند. به عنوان نمونه «عقل» باید در جستجوی ایدهآل دانایی و زیرکی باشد. «اراده» باید در جستجوی ایدهآل شجاعت باشد و «میل» باید در جستجوی ایدهآل مهار و عنان انسان در برابر تمناها باشد. اگر هر سه این ایدهآلها از سوی انسان دنبال شود، به وجود یک انسان معتدل منجر میشود. نظریه دولت افلاطون نیز ادامه نوع اندیشه او درباره انسان است. «سرِ» جامعه که حکومت از آن او است، مظهر عقل و نماد بهترین نخبگان جامعه است. «سینه» جامعه شامل حکام و قوای انتظامی آن است و «پایینتنه» جامعه شامل سربازان و دهقانان و دیگر شهروندان است. بنابراین مدینه فاضله باید مرکب از سه طبقه باشد.
حکامی که آن را اداره کنند؛