شعر دوره مشروطه مضمون و محتوای شعر فارسی را تا آن اندازه تغییر داد که پیوندش با گذشته را گسست و مضامینی چون آزادی، وطن، حقوق زنان و اجتماع جایگزین مضامین عاشقانه، وصف، مدح و ذم شد.
۳-۱-۲- موجهای شعری در دوران مشروطه
موج ادبیات سنتی- ادیبان سنت گرا که به رغم علاقه و اشتیاق وافر به جریانهای اجتماعی حاضر نبودند قدمی از قلمرو سنت فراتر نهند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
موج میانه رو- شاعران هوادار اصلاح اصلاحی بر پایه سنت، استحکام فرم و قوت زبان شعر.
حمایت از توده مردم- شاعرانی که به لایه های وسیعی از توده مردم به خصوص خوانندگان عوام نظر داشتند تلاش برای مشروطیت یکی از خصایص اصلی شعر آنها بود.
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
۳-۱-۳- حوزه های مختلف شعری
الف- حوزه اندیشه و محتوا
«۱- وطن
۲- آزادی و قانون
۳- فرهنگ نو و آموزش و پرورش جدید
۴- ستایش علوم جدید
۵- زنان مسأله زنان و برابری زن و مرد
۶- نقد و اصول کهن اخلاقی
۷- مبارزه با خرافات مذهبی (و گاهی با خود مذهب)[۱۶۲]»
ب- حوزه زبان شعر
از آن رو که در شعر احساسات و عواطف به آن جایگاهی رسید که با افکار و اندیشه ها دمساز شد. برای برآورده شدن نیازهای عمیق اجتماعی به زبان مردم کوچه و بازار روی آورد.
ج- در قلمرو صور خیال
شعر دوره مشروطه پر شور، مهیج با دیدگاهی افراط گونه است که برای صور خیال در آن جایی نیست.
د- در حوزه شکل و ترکیب
در این دوره، شعر مستزاد رونق مییابد و قالب قصیده رواج خود را از دست میدهد.
شاعرانی که به لایه های وسیعی از توده مردم به خصوص خوانندگان عوام نظر داشتند. تلاش برای مشروطیت یکی از ویژگیهای اصلی شعر آنها بود.
در آثار نثر نویسان این دوره نیز مسائل ازدواج نامتناسب و اجباری، که گاهی منجر به سرانجام تیره میشد و دیگر بدبختیها و بیچارگیهای زنان جایگاه اول را دارد. نویسندگانی مانند مرتضی مشفق کاظمی، یحیی دولت آبادی و عباس خلیلی که نه از دلبری و دلربایی بلکه از جهان معنوی زنان سخن میگویند «عفت» و «شکوه» در تهران مخوف؛ «وسیله خانم» در انتقام؛ و «شهرناز» در رمانی به همین نام، همگی زنانی هستند که از بدبختیهای اجتماعی زجر میکشند.
در این دوره نمایش نامهها هم از اروپائیان تأثیر پذیرفته است. از جمله افرادی که دارای نمایش نامه هستند میتوان از: میرزا جعفر قرچه داغی نام برد. او در سال ۱۸۷۴/۱۲۹۱ هـ.ق، در تهران کتابی در یک جلد حاوی هفت نمایش نامهی فارسی همراه با مقدمهای درباره ارزش تربیتی صحنهی بازی با چاپ سنگی منتشر کرد.
«یکی از مضمونهایی که در آن دوران مورد توجه قرار گرفته بود. وضع ناگوار و مظلومانه زنان ایرانی است. بی سوادی و بی فرهنگی، قوانین مرد سالار و یک جانبه و تبعیض جامعهی پدر شاهی، زنان را محکوم اسارت و بندگی مردان میکند که اگر زنی زنجیر این اسارت را بگسلد فقط به دردسر سنگین تری دچار شده است، جامعهی گرگ صفت برای او فحشاء و بیماری و مرگ را تدارک میبیند. مضمون رمانهای چندی در آن سالها داستان زنان بی گناهی است که به خاطر بنیادهای غلط محیط به روسپی گری افتادهاند[۱۶۳].»
در دوره مشروطیت بیانیه های ادبی چندی در ایران منتشر شد. نخستین بیانیه تند، بیانیهی میرزا فتح علی آخوند زاده بود؛ که در میانهی دورهی ناصر الدین شاه ادبیات کهن ایران و مدیحه سرایی و تملق را به شدت رد کرد و با نوشتن نمایشنامههایی که از نخستین نمایشنامهها میباشد. به نقادیهای خود روح و معنی بخشید.
در این دوره شعر سخنورانی چون ادیب الممالک، سید اشرف الدین قزوینی، دهخدا و بهار منعکس شده از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در سایه دموکراسی از رواج و رونق بسزا و بایسته برخوردار شد.
بنابراین ادبیات عصر مشروطه تصویرگر شرایط اجتماعی است این دوره را میتوان واقع گراترین و نوگراترین دوره به شمار آورد.
۳-۲- مروری بر زندگی نامه میرزاده عشقی
«سید محمد رضا میرزاده عشقی، فرزند سید ابوالقاسم کردستانی، در ۱۲ جمادی الاخر ۱۳۱۲ هـ.ق. در شهر همدان به دنیا آمد. ابتدا در مکاتب محلی و از هفت سالگی در مدارس «الفت» و «آلیانس» تهران به تحصیل پرداخت و زبان فارسی و فرانسه را به خوبی آموخت و پیش از فراغت از تحصیل به سمت مترجمی نزد یک بازرگان فرانسوی مشغول کار شد و در هفده سالگی درس و مدرسه را به کلی ترک کرد و وارد کارهای اجتماعی گردید[۱۶۴].»
عشقی در سال ۱۳۳۳ هـ.ق. در همدان روزنامهای به نام نامه عشقی دایر کرد و در همان اوقات که اوایل جنگ بین الملل بود، با سایر مردان سیاسی به استانبول، که کانون فعالیت ملیون ایران شده بود، مهاجرت کرد و چند سالی را در آنجا گذراند و به رسم شنونده آزاد در مکتب سلطانی و دارالفنون استانبول حاضر شد و هم در آنجا نخستین آثار شاعرانه خود مانند نوروزی نامه و اپرای رستاخیز شهر یاران ایران به وجود آورد.
عشقی در سال ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ ﻫ .ق به همدان بازگشت و بعد از مدتی به تهران آمد و ضمن ارتباط با نویسندگان در صف طرفداران حزب سوسیالیست و همکاران اقلیت مجلس به مبارزه پرداخت.
در این مبارزه سیاسی نیش قلم شاعر بیش از همه متوجه وثوق الدوله، نخست وزیر ایران که باعث عقد قرارداد ایران و انگلیس، بود. عشقی این قرارداد را «معامله فروش ایران به انگلستان» نامید و شعری هم در این زمینه سرود.
سخنرانیهای تند و مقالات و اشعار آتشین عشقی باعث شد دستگیر شود و به زندان بیفتد.
در اثنای سال ۱۳۳۹ ﻫ .ق (اسفند ۱۲۹۹ ش) کودتا شد و سید ضیاء الدین نخست وزیر ایران شد. عشقی به خلوص او در خدمت به کشور اعتقاد داشت، و او را در یکی اشعارش «تازه ساز ایران کهن» نامید.
اما دولت سید ضیاء نود روزه بود و بعد از دولتهای پیاپی در اوایل سال ۱۳۴۱ ﻫ .ق رضاخان، به نخست وزیری ایران رسید. عشقی مقالات آتشینی در انتقاد از وضع سیاسی کشور انتشار میداد که از آن جمله مقاله «عید خون» که در روزنامه شفق سرخ چاپ کرد. تنها عنوان این مقالات باعث کینه عاملان سیاسی روز میشد اما شاعر که زن و فرزندی نداشت شب و روز خود را وقف مجاهده سیاسی و ادبی کرده بود.
در سال ۱۳۴۲ ﻫ .ق نغمه جمهوری برپا شد. عشقی که جوانی روشنفکر بود و این جمهوری را مصنوعی و از دسیسههای پشت پرده میدانست با آن مخالفت میکرد و آن را «جمهوری قلابی» قلمداد کرد.
عشقی در ذیقعده سال ۱۳۴۲ ﻫ .ق روزنامه قرن بیستم را دایر کرد و چند کاریکاتور و شعر و مقاله مبنی بر هزل و هجو جمهوری و جمهوری خواهان در آن به چاپ رسانید و آنها را بازیهای بیگانگان خواند. بدین جهت روزنامه بلافاصله توقیف و نسخه های آن به وسیله شهربانی جمع آوری گردید و خود او، چنانکه پیش بینی کرده بود. بامداد روز آخر ذیقعده ۱۳۴۲ ﻫ .ق (۱۲ تیرماه ۱۳۰۳ ش) در خانه خویش، کنار دروازه دولت، به دست دو تن ناشناس هدف تیر قرار گرفت و نزدیک ظهر همان روز در بیمارستان شهربانی جان داد.
میرزاده عشقی همه استعدادهای یک شاعر کامیاب جز پختگی و مایه ادبی را داشت. شاید اگر امان مییافت آن را هم جبران میکرد. عشقی جوان مرد و هنگام مرگ بیش از سی و یک سال نداشت. طرفداران دربار حادثه قتل شاعر را وسیله تظاهر بر ضد سردار سپه قرار دادند جسد او را مردم با احترام زیاد تشییع و در ابن بابویه به خاک سپردند.
روزنامههای آن روز در چندین شماره مقالات خود را به جزئیات این حادثه خونین تخصیص دادند و شعرا اشعار زیادی در مرگ آن شاعر ناکام ساختند.
عشقی عمری را با تنگدستی و اندوه و اضطراب سپری کرد و بیرحمانه کشته شد. آثار او با یأس و بدبینی و بیزاری از زندگی و آرزوی مرگ و رهایی پر است.
جوانی بود میهن پرست، خونگرم و پرشور و بی آرام و قرار هر چه بیشتر تازیانه رنجها و بدبختیهای روزگار بر سرش میبارید و هر چه بیشتر با سیاستهای متضاد آشنایی مییافت، این حساسیت و هیجان رو به افزایش مینهاد از مرگ و زندان پروا نداشت.
هیچ سیاستمداری از قلم او در امان نبود مردم را به پیکار مسلحانه با امپریالیسم و اصلاح اساسی زندگی دعوت میکرد.
مقالات سیاسی و اجتماعی عشقی دارای ارزش ادبی زیادی نیست. چند نمایشنامه کوتاه تفریحی وی (جمشید ناکام، حلواء الفقراء، اپرت بچه گدا و دکتر نیکوکار)، که غرض نویسنده از آنها تصویر وضع زندگی اشراف زادگان ایرانی در خارجه و مبارزه با خرافات یا مجسم کردن استعدادهای خوب ایرانی بوده، این نمایشنامهها هم از جهت روش نمایشنامه نویسی و هم از جهت پرورش سوژه ابتدایی و خام هستند.
اشعار عشقی
هنر شعری عشقی هنوز به درستی ارزیابی نشده است تحقیق کنندگان خارجی هم، که معمولاً بیش از خود ایرانیان درباره آثار ادبی شعر او نویسندگان معاصر ایران بحث و جستجو میکنند درباره عشقی و آثار او کمتر سخن گفتهاند. اما در ایران بعضی از مورخین ادبیات او را یکی از پیشوایان شایسته و مسلم «سبک نو» میدانند و بعضی دیگر با بیان این امر بیان میدارند.
که او چندان مایه علمی ندارد نه در ادبیات قدیم ایران متبحر است و نه در ادبیات جدید جهان اطلاع عمیق دارد و به «قول ملک الشعرای بهار او هم مثل عارف شاعری است «عوام» و این نقص حتی گاهی در بهترین اشعار او نیز به چشم میخورد[۱۶۵].»
اشعار عشقی زیاد نیست و آن مقدار کمی هم که از او باقی مانده، از جهت ارزش ادبی یکسان نیستند. اشعار اولیه او که بیشتر درباره حوادث روز سروده شده، غالباً ناپخته و بی انسجام و از مزیت اندیشه و اسلوب عاری است.
گذشته از هزلیات و هجویه های بسیار تلخ اشعار خوب عشقی منحصر است به نوروزی نامه، رستاخیز، کفن سیاه، احتیاج و ایده آل یا سه تابلوی مریم که از بهترین و برگزیده ترین آنهاست.
سبک و زبان عشقی
«شاید اولین کسی که در ادبیات ایران بت شکنی کرد و مراعات قواعد کلاسیکها را تا اندازهای در هم نوردید و شالودهی ادبیات رومانیسم را در زبان پارسی بنا نهاد عشقی باشد که هفتاد درصد آثار خود را به سبک اروپاییان سروده است[۱۶۶].»
عشقی چون با زبان فرانسوی آشنا بود پیشوای مکتب رومانیسم در ادبیات ایران میباشد که اگر در سن جوانی کشته نمیشد بیش از سهم خود شعر زیبا و نثر شیوا به یادگار میگذاشت او زیادتر از دیگران به ادبیات معاصر خدمت نموده است.
«او در پایان ماجرای دولت در تبعید و ترک کرمانشاه، سر از استانبول در میآورد. ولی در نوشته هایش به این موضوع اشاره نکرده است. اپرای «رستاخیز شهر یاران ایران» و «کفن سیاه» را در همان دوران با الهام از ویرانههای مداین که در راه مسافرت به عثمانی از آن دیدن کرده بود سرود[۱۶۷].»
در واقع شاعر، با یادآوری زیباییها و شکوه ایران قدیم، در صدد آن است که جامعه زن سالار قدیم را که به دفاع از موج فمینیسم میپردازد بیان کند.
مشهورترین اشعار عشقی «ایده آل مرد دهقان» و «کفن سیاه» است. در «سه تابلو معروف مریم» با این که به ظاهر داستان است. اما سراسر آن حکایت از ظلمهایی دارد، که از مقامهای بالاتر به زیر دستان تحمیل میشود.
مضمونهای اشعار عشقی از دایره همان مضامینی که معاصران و همفکران او به کار میبردند بیرون نبود. مضامینی چون: «رنج دهقان و کارگر، فاصله طبقاتی زیاد، ظلم و فساد دولتیان، عقب ماندگی و سیه روزی کشور، رواج نادانی و خرافات، بی خبری و بی ادراکی مردم[۱۶۸].»
اشعار عشقی پختگی لازم را نداشت و بیشتر به همان سبک روزنامهای پسند آن روزگار بود. اگر موضوع شعر عشقی روزی کهنه شود و نقش آن در زندگی اجتماعی منتفی گردد، هیچ چیز در دیوان او نخواهد بود که بتواند آثارش را از آسیب زوال ایمن نگه دارد.
«نفرت عشقی از فئودالها و اشراف هیچ راه حل منطقی به دنبال ندارد بی تجربگی سیاسی و سادگی جوانی عشقی، او را به شک نمیاندازد که به فرض، برخی از این قبیل مفسدان در خانه ماندند و در عید خون اول نابود شدند[۱۶۹].»
معاصرانش، حتی ادیبان هم فکر او، از این طفل عصبی مزاج و تکرو، که به تنهایی با نظام ریشه دار در افتاده، که حتی با دستگاه خلقت سر ناسازگاری دارد و میخواهد در ادبیات انقلابی به راه اندازد، که بر آن سر است تا در انقلاب نیز انقلابی را طراحی کند، شگفت زده هستند و تعجبی همراه با اکراه نشان میدهند.
عشقی در انتخاب وزن و قافیه شعر مبتکر است گویندگان پارسی برای داستانها قالب مثنوی را که دارای اوزان سبک تری است، به کار میبردند ولی عشقی برای اولین بار از این اصل گذشته و در بیان سرگذشت مریم قالب مسمط و بحر مجتث را که در داستانسرایی فارسی سابقه ندارد انتخاب کرده است.
کسانی معتقدند که عشقی از شیوه نوین نیما تقلید کرده است. اما این نظر درست نیست و عشقی در سبک خود مستقل و مبتکر است.
زبان عشقی، زبانی است خشن اما انعطاف پذیر که توان پرداختن به مضامین به اصطلاح اهل سنت «غیر شعری» را دارد. این زبان که تعابیر و کلمات روزمره را بی پروا به کار میبرد راه را برای آیندگان هموار کرد.
۳-۳- مروری بر زندگی نامه ایرج میرزا
ایرج پسر غلامحسین میرزا صدر الشعرا، پسر ملک ایرج میرزا انصاف، پسر فتحعلی شاه قاجار، در اوایل رمضان سال ۱۲۹۱ ﻫ .ق در تبریز به دنیا آمد، پدر وجد او هر دو شعرای متوسطی بودند و ایرج طبع شعر را از آنها به ارث برد لیکن در این فن بر آنها و صدها شاعر زمان خود برتری یافت.
ایرج فارسی و عربی و فرانسه را در تبریز آموخت و از خدمت استادان بزرگی چون محمد تقی عارف اصفهانی و میرزا نصر الله بهار شیروانی استفاده کرد. منطق و معانی را در حوزه درس آشتیانیهای مقیم تبریز، و فرانسه را، به هم درسی پسر امیر نظام گروسی، نزد مسیو لامبر آموخت.
شانزده ساله بود که ازدواج کرد و سه سال بعد همسر و پدرش در گذشتند و اداره امور خانواده به گردن او افتاد و ناچار به خدمات درباری و دولتی روی آورد.
ایرج از همان اوان جوانی، که هنوز پدرش در قید حیات بود، شعر میگفت و مورد تشویق و توجه ویژه حسنعلی خان امیر نظام بود امیر نظام مردی ادیب و دانشمند و شعر شناس بود.
ایرج در هنگام مرگ پدر قدم به نوزدهمین سال عمر گذاشته بود که از طرف ولیعهد مظفر الدین میرزا سرودن و خواندن قصاید سلام و اعیاد به او واگذار گردید.
بعد از چندی با قوام السلطنه عازم اروپا شد و در بازگشت از راه تبریز، نظام السلطنه، پیشکار آذربایجان او را از نزد خود نگاه داشت و ریاست «اطاق تجارت» را به او سپرد.
ایرج در زمان ولیعهدی مظفر الدین میرزا به تهران آمده و قصیدهای در مدح میرزا علی اصغر خان اتابک سرود. که به خاطر این سروده مقرری نیز دریافت میکرد.
ورود ایرج به تهران هم زمان با سالهای پر آشوب انقلاب مشروطه ایران بود. دکتر مهدی ملک زاده نام جلال الممالک ایرج را جزء چهار نفر از متحصنین شاه عبدالعظیم در سال ۱۳۲۳ ﻫ .ق آورده است در سال ۱۳۲۶ به همراه مخبر السلطنه، فرمانفرمای آذربایجان، با حفظ مقام خود در وزارت معارف به تبریز رفت و ریاست دفتر ایالتی را به عهده گرفت.
ایرج دو سال بعد به معاونت حکومت اصفهان رفت. شاعر پس از آن به حکومت آباده و بعد به عضویت گمرک انزلی منصوب شد ولی این دو مأموریت قرین پیروزی نبود، زیرا در بازگشت از انزلی، از خدمت گمرک کناره گرفت و ریاست دفتر محاکمات مالیه را عهده دار گردید.
در سال ۱۳۳۴ فرزند ارشدش جعفر قلی میرزا به علت نامعلومی در روی خاکریز خندق دروازه دولت با اسلحه کمری خودکشی کرد و زندگی را بر شاعر تلخ ساخت.
مدت اقامت ایرج در خراسان که به پنج سال و چهار ماه طول کشید در واقع بارورترین بخش زندگی اوست در اشعاری که او در این مرحله از عمر خود سروده، سادگی و صمیمیت، عمق اندیشه و لحن افشا و اعتراض به صورت واضح به چشم میخورد و در این سالها است که قدرت شاعری وی به حد کمال خود میرسد و او را به نام یک شاعر بزرگ ملی معرفی میکند.