۱۶۲
پیوست ها
دوره تمرین حرکات ایروبیک
۱۷۱
پرسشنامه سلامت عمومی
۱۷۳
رضایت نامه
۱۷۴
پرسشنامه شادکامی آکسفورد
۱۷۵
پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (WHOQOL-BREF)
۱۷۸
پرسشنامه ویژگی های شخصیتی نئو (NEO-FFI)
۱۸۱
فصل اول
کلیات پژوهش
۱-۱ مقدمه
تمرینات ورزشی (ایروبیک) هوازی عبارتند از تمریناتی که از حرکات ریتمیک و متناوب ماهیچه ای بهره برده و ضربان قلب و تنفس را در مدت زمان خاصی بالا می برند (صفوی، ۱۳۸۷). اساس ورزش ایروبیک از حرکات موزون و سنتی کشورهای اروپایی است. شیوه ی تمرین ایروبیک موجب توسعه و افزایش آمادگی هوازی می شود و این مسأله موجب افزایش قدرت، سرعت و هماهنگی بین اعصاب و عضلات، انعطاف پذیری و چابکی می شود. در اجرای حرکات ایروبیک تمرکز ذهنی از اهمیت بسزایی برخوردار است. این مسأله موجب رشد ذهنی و توسعه خلاقیت می شود (صفوی، ۱۳۸۷). بررسی ها نشان می دهد که فعالیت بدنی (هوازی) با تکرار، شدت و مدت مناسب و بر اساس برنامه های منظم، مزایای چشمگیری در بر داشته و در مواردی موجب پیشگیری از گسترش برخی بیماری ها می شود. اگرچه تمرینات هوازی می تواند موجب بهبود عملکرد سیستم ها و بخش های مختلف بدن از قبیل تنفس و انتقال اکسیژن، قلب و عروق، سیستم عصبی، سیستم غدد داخلی، حجم خون عضله و ترکیب بدن شود ولی اغلب از بعد سلامتی نیز مورد توجه است و می تواند منجر به کاهش فشار خون، چربی، کلسترول و تری گلیسرید، ناراحتی های ارتوپدی و بیماری های قلبی شود (مهربانی، ۱۳۸۷).
کوپر محقق و فیزیولوژیست معروف معتقد است که تمرینات ورزشی هوازی کلیدی است برای گشودن دری که آن را تندرستی جسمانی و روان می نامند. به نظر تعدادی از محققان همچون بلو[۱]و کاواناف، نقش معجزه آمیز دویدن در کاهش افسردگی انکار ناپذیر است (صفوی، ۱۳۸۷). شرکت در فعالیت های بدنی ریتمیکی، هماهنگی همه ی اندام ها و دستگاه های بدن را بالا می برد و نقش محافظتی بر توانایی عملکردی قلبی- عروق، دستگاه تنفس، غدد، اعضای حرکتی و دستگاه عصبی دارد.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
یکی از سازه های همگام با سلامت روانشناختی، شادکامی می باشد. طی سال های اخیر روانشناسان علاقمند به حیطه روانشناسی مثبت نگر توجه خود را به منابع بالقوه احساس های مثبت نظیر شادکامی معطوف کرده اند، این سازه دو جنبه دارد: یکی عوامل عاطفی که نمایانگر تجربه هیجانی، شادی، سرخوشی، خوشنودی و سایر هیجان های مثبت است و دیگری ارزیابی شناختی و رضایت از قلمروهای مختلف زندگی که بیانگر شادکامی و بهزیستی روانی است. (شفرد[۲]۲۰۰۲; به نقل از کار، ۲۰۰۴) بر این باور است که شادکامی، ادراک تنیدگی را کاهش و توانایی شخص را برای کار و فعالیت افزایش می دهد. نشاط دوست و همکاران (۱۳۸۶) مطرح نمودند که شادکامی با رضایت زناشویی، خوش بینی، حضور در اماکن مذهبی، میزان فعالیت هنری، رضایت از زندگی و میزان ورزش هفتگی ارتباط مثبت معنادار و با سابقه بیماری های جسمانی و روانشناختی ارتباط منفی معنادار دارد. نظریه پردازان و پژوهشگران حیطه علوم زیستی و علوم انسانی در کارهای علمی خود سعی کرده اند منابع و عوامل موثر شادکامی را معرفی نمایند. این منابع و عوامل می توانند تحت مجموعه عوامل روانی، جسمانی، اقتصادی، مذهبی، معنوی وفرهنگی مورد بحث قرار گیرند. از عوامل روانی می توان به شخصیت و ابعاد آن، سبک های شناختی، خوشبینی، خشنودی و رضایت مندی و سلامت روانی اشاره داشت (دینو[۳] و کوپر[۴]، ۱۹۹۸). از منابع و عوامل جسمانی; سلامتی، خوردن و آشامیدن، خواب و استراحت، فعالیت های جنسی وتمرین های ورزشی رایج ترین می باشد (مارولاکیس[۵] و زرواس[۶]، ۱۹۹۳). موفقیت وتایید اجتماعی، ارتباطات اجتماعی و روابط دوستانه، خانواده، عشق و صمیمیت از جمله منابع و عوامل اجتماعی شادی می باشند (مایرز[۷]، ۱۹۹۵). از منابع و عوامل اقتصادی شادی می توان به کار، درآمد، ثروت، رفاه اجتماعی، توسعه اقتصادی و رشد درآمد ملی اشاره داشت (مورفی[۸] و آتاناسود[۹]، ۱۹۹۹). ایمان قلبی، باور های مذهبی استوار، انجام مناسک مذهبی، دعا و عبادت، حضور در اماکن مذهبی، احساس نزدیک بودن به خداوند و داشتن تصویری دوستانه از خداوند از عوامل مذهبی و معنوی شادی می باشند (الیسون[۱۰]، ۱۹۹۸).
عکس مرتبط با اقتصاد
حداقل از زمان یونان باستان، فیلسوفان و صاحب نظران راجع به شرایط لازم برای شادکامی به تعمق و تفکر پرداخته اند (وینهاون[۱۱]، ۱۹۸۴). آنان دیدگاه های بسیار متفاوت راجع به شادکامی[۱۲]داشته اند. بعضی از این فیلسوفان معتقد بودند شادکامی را می توان به بهترین وجه با سرکوب امیال و خواسته ها به دست آورد، در حالی که عده ای دیگر، تحقق امیال را کلید شادکامی می دانستند (فریش، ۲۰۰۶).
افلاطون شادکامی را محصول جانبی منصف بودن و اخلاقی عمل کردن می دانست (پلاتو[۱۳]، ۲۰۰۱). ارسطو اعتقاد داشت که همه ی تلاش انسان، معطوف به تامین شادکامی برای داشتن زندگی خوب است. اصول اخلاقی او را می توان به عنوان اولین کتاب خودیاری شادکامی تلقی کرد، به این معنا که هدف آن عبارت بود از راهنمایی در جهت استحکام یک زندگی پربار و شاد (هیوجز، ۲۰۰۱). در تلخیص و جمع بندی دیدگاه های فلسفی و نظری راجع به شادکامی، نظریه ی ریچارد کوآن (۱۹۹۷) قابل تأمل است. کوآن پس از مرور و بازنگری قسمت اعظم آنچه فیلسوفان و روان شناسان نظریه گرا راجع به شادکامی، ارضاء، تحقق خود و بهداشت روانی گفته اند اظهار می دارد که شادکامی را می توان به پنج حالت کسب کرد:
کارایی یا شایستگی در مهارت های اساسی زندگی طوری که شخص بتواند روی کار و علل بیرون از خود تمرکز کند. این مهارت ها عبارتند از مهارت های اساسی ارتباطی و فکری.
خلاقیت که در آن افراد به گونه ای خلاق نسبت به تجربه ی زندگی، آزاد و انعطاف پذیر بوده و نقش اصیل و مبتکرانه ای را در چگونگی زندگی و کار خود ایفا می کنند.
هماهنگی درونی شامل پذیرش و درک شخصی.
پیوند داشتن با دیگران یعنی برخوردار بودن از همدلی، حساسیت و همدردی نسبت به افرادی که در زندگی نگران آن ها هستیم و نیز نسبت به کل بشریت. این ویژگی باعث ایجاد روابط ارضاء کننده و بارور می شود و توجه آدمی را فراتر از خویشتن می برد و به طور کلی او را معطوف و متوجه نوع بشر می گرداند.
تعالی که در آن خود، مجزا یا بیگانه شده از جهان، طبیعت و عالم در نظر گرفته نمی شود و مفهوم عرفانی از وحدت را با کل بزرگ تری که می توان آن را خدا، طبیعت، زیبایی نهایی یا عشق نامید تجربه کرد (فریش[۱۴]، ۲۰۰۶).
قرن هاست که مردم در جستجوی زندگی خوب بوده اند. در این جستجو، سؤال اصلی این بوده که کیفیت یک زندگی سالم چیست؟ مدل های مفهومی «کیفیت زندگی»، پد یده ای نسبتاً جدید، اکثراً همراه با تفکر جدید در مورد اهداف توسعه بوده اند و حوزه های سلامتی، کار، اقتصادی، اجتماعی، روحی روانی و خانوادگی را شامل می شوند (ولکر و رز[۱۵]، ۱۹۹۹). به طور کلی، می توان گفت کیفیت زندگی فقط از نظر فرد مشخص می شود. اگرچه کیفیت زندگی را می توان به طور کلی با عبارت شادی یا رضایت تعریف کرد، اما این دریافت کلی به وسیله جنبه های مختلف زندگی فرد تحت تأثیر قرار می گیرد. رضایت از زندگی، به وسیله درک هر فرد از شرایط کنونی اش، در مقایسه با انتظارات، آرزوها و شرایط دلخواه و ایده آل او تعیین می گردد (بونومی[۱۶]، ۲۰۰۰).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
تاکنون پژوهش های زیادی پیرامون شادکامی و عوامل موثر بر آن انجام گرفته است (وین هوون[۱۷]، ۱۹۹۷) و روان شناسان، توجه ی خود را بر منابع بالقوه ی احساسهای مثبت، نظیر احساس شادکامی معطوف کرده اند (سلیگمن [۱۸]و همکاران، ۲۰۰۰; کوهن و پرسمن[۱۹]، ۲۰۰۵). وین هورن (۱۹۹۷) معتقد است که شادکامی، مقدار ارزش مثبتی است که یک فرد برای خود قایل می شود. برخی از پژوهشگران از جمله شوارتز و استراک (۱۹۹۱) معتقدند که افراد شادکام در پردازش اطلاعات، سوگیری دارند. این سوگیری در جهت خوش بینی و خوشحالی است؛ یعنی اطلاعات را به گونه ای پردازش و تفسیر می کنند که به خوشحالی آنها می انجامد. از آنجایی که هیجان ها مثبت و منفی، فرد را برای درجه ای از تعامل های برد – باخت یا برد- برد آماده می سازد (سلیگمن، ۲۰۰۲) افراد شاد، با ارزنده سازی مهارت های خود، بیشتر با رویدادهای مثبت، همراه می شوند و درتصمیم گیری های مربوط به آینده ی زندگی خود، بهتر عمل می کنند چون از راهبردهایی نظیر جستجوی اطلاعات مرتبط با خطر- امنیت سود می جویند (آسپین وال [۲۰] و همکاران، ۲۰۰۱ از کار[۲۱]، ۲۰۰۴). بررسی های طولی، نشان می دهد که شادکامی، بر افزایش طول عمر موثر است (استیر[۲۲] و همکاران، ۲۰۰۰). شادکامی، تحت تاثیر عوامل مختلف روانی (لارسن و دینر[۲۳]،۱۹۸۷: دینو و کوپر[۲۴] ۱۹۹۸) جسمانی (ماروکالیس و زرواس[۲۵]، ۱۹۹۳) تمرینات ورزشی (بلومنتال[۲۶] ، ۱۹۹۰، لیونهارت[۲۷] ۲۰۰۲، مک کنویل [۲۸]، ۲۰۰۳) عوامل اجتماعی (مایرز[۲۹]،۱۹۹۹) عوامل اقتصادی (مورفی و آتاناسود[۳۰] ،۱۹۹۹) و عوامل مذهبی ( پولنر[۳۱]، ۱۹۸۹، الیسون، ۱۹۹۱) قرار می گیرد.
تفاوت های فردی در احساس شادکامی، تا حد زیادی با تفاوت های شخصیتی مرتبط است. تفاوت هایی که می توانند ناشی از عوامل ژنتیکی باشد (باس[۳۲]، ۲۰۰۰) به عبارت دیگر، شادکامی یک متغیر شخصیتی است که می توان برای آن پایه ی زیست شناختی در نظر گرفت (علی پور ونور بالا،۱۹۹۹). پژوهش ها، نشان می دهد که شادکامی با سطح بالای برون گرایی و سطح پایین روان رنجوری مرتبط است (کوستا و مک کری[۳۳]، ۱۹۸۰، بربنر و مارتین[۳۴]، ۱۹۵۰، فورنهام وچنگ[۳۵]، ۱۹۹۷، هایز و جوزف[۳۶]، ۲۰۰۰، هیلز وآرگیل[۳۷]، ۲۰۰۱).
۱-۲ شرح و بیان مسئله
یکی از عوامل مهم و اثرگذار در ارتقای سطح کیفیت زندگی، «ورزش کردن» شناخته شده است. در واقع، کم تحرکی، یکی ازعوامل اصلی مرگ های ناشی از بیماری های عروقی کرونر به شمار می آید. بر اساس نتایج تحقیقات، ورزش کردن کالری و چربی ها را می سوزاند، ظرفیت تنفسی را افزایش می دهد، باعث سهولت هضم ودفع می شود و در درمان افسردگی و اضطراب نیز نقش مهمی دارد (آوینیل[۳۸]، ۲۰۰۴).
درخصوص اثرات مثبت ورزش و فعالیت های حرکتی، پژوهش های گوناگونی صورت گرفته است. پژوهش ها نشان داده است که ورزش باعث افزایش سلامت روانی، تقویت احساس ارزشمندی،کاهش اضطراب و افسردگی (گیاکوبی و هاوزنبلاس و فرای[۳۹] ، ۲۰۰۵) و افزایش قدرت ذهنی (لوی و لوی[۴۰]، ۲۰۰۵) می شود. با این حال، برخی از افراد به رغم دانستن ویژگی های مثبت ورزش و توصیه های مکرر پزشکان و تبلیغات وسیع صدا و سیما، تمایل چندانی به ورزش نشان نمی دهند. بر این اساس، به نظر می رسد، صرف ترغیب نمی تواند افراد را به سوی ورزش سوق دهد و عوامل دیگری غیر از ترغیب در این امر دخیل اند.
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
امروزه، شخصیت مهمترین متغیری است که برای تمایل به شرکت در فعالیت های ورزشی وتشریح عمل موفقیت ها و شکست ها در مسابقات ورزشی به آن توجه می شود (انشل[۴۱]، ۱۳۸۰). آلپورت[۴۲] (۱۹۳۷) شخصیت را «ساختار پویایی در سیستم روان شناختی فرد» تعریف کرد که مشخص کننده رفتار و تفکرات خاص او است. فیست و فیست[۴۳] (۱۳۸۶) شخصیت را « الگوی نسبتاً پایدار صفات، گرایش ها یا ویژگی هایی که تا اندازه ای به رفتار افراد دوام می بخشد» می دانند. اینگلدو، مارکلند و شپرد[۴۴] (۲۰۰۴) معتقدند، به منظور بررسی ویژگی های شخصیتی ورزشکاران و غیرورزشکاران باید از رویکرد صفات استفاده کرد. فرض اساسی این الگو این است که صفات به عنوان ویژگی های نسبتاً پایدار افراد، می تواند رفتارهای آنها را در موقعیت های گوناگون پیش بینی کند. با این حال، با وجود پیشرفت های چشمگیر در زمینه روانشناسی ورزش هنوز پرسش های متعددی در این باره وجود دارد.
کلارک و هاریسون (۱۹۸۴، به نقل از عبدلی، ۱۳۸۴) می گویند: شخصیت در انتخاب و شرکت در فعالیت های ورزشی نقش دارد و ورزش نیز در سازگاری های اجتماعی و شخصی دخیل است. همچنین آیزنک[۴۵] (۱۹۸۲، به نقل از فیست و فیست، ۱۳۸۶) معتقد است، تغییرات ناشی از ورزش بر شخصیت به تدریج و آهسته روی می دهد، زیرا ورزش اعمال دستگاه سمپاتیک، انتظارات و ارزش ها را تغییر می دهد.
درباره اثر ورزش بر روی شخصیت انسان یکی از گسترده ترین عقاید این است که ورزش از راه های گوناگون در روحیه و شخصیت ورزشکاران اثر مثبت می گذارد. چنین تاثیرات مثبتی ممکن است موقت یا دائمی باشد و ممکن است در مورد افراد جوانتر و نوجوانان به این دلیل که فرایند رشد و تکامل روانی و عاطفی آنان در حال تکوین است بیش از افراد مسن تر صحت داشته باشد. ورزش عموماً انباشته از فرصت های مناسب جهت برخورد با موانع و مشکلات و اتخاذ شیوه های مناسب برای رفع آنهاست و این وضعیت از نظر سلامت روانی فرد بسیار مهم است. در واقع انتخاب شیوه یا شیوه های ورزشی که منجر به تسلط و غلبه بر موانع شود از نظر سلامت روانی فرد بسیار مهم است، زیرا نه تنها باعث احساس رضایت در فرد شده، بلکه باعث می شود در برخورد با موانع و مشکلات روحیه ای مقاوم، جستجوگر، چاره اندیش، منعطف و تحمل پذیر داشته باشد. اگر چه برخی از جنبه های شخصیتی کاملاً باثبات هستند، اما احتمالاً از عامل جنسیت یا رفتار تأثیر می پذیرند. شخصیت از تجارب گذشته نیز تأثیر می پذیرد. مهم ترین تئوری در روانشناسی ورزش در زمینه تأثیر تجربه بر شخصیت، تئوری یادگیری اجتماعی بندورا است که یادگیری را بر اساس اصل الگوبرداری و تقویت تبیین می کند. یادگیری اجتماعی در درک و رشد رفتار ورزشی نقش دارد و بویژه بر مدل های ورزشی تأثیرگذار است. خانواده و فرهنگ منابع تأثیرگذار نیرومندی بر رشد رفتار ورزشی فرد هستند. تئوری یادگیری اجتماعی در درک نحوه عمل این تأثیرات حائز اهمیت است. شکل دیگر تئوری یادگیری اجتماعی، تئوری روان پویشی فروید است. تأثیرگذاری اندکش بر روانشناسی ورزش به دلیل تأکید زیادش بر ناخودآگاه است. اما این تئوری به درک جنبه های غیرمنطقی رفتار ورزشی کمک می کند. یافته های پژوهشی نشان داده اند که نقش جنسیت با مشارکت ورزشی در ارتباط می باشد و زنان ورزشکار تلاش می کنند تا هم هویت ورزشی و هم زنانگی خود را حفظ کنند. http://irissf.ir
در دو دهه گذشته پژوهش پیرامون شادکامی[۴۶] افزایش چشمگیری یافته است. آرجیل[۴۷] و همکاران (۱۹۹۵) معتقدند اگر شادکامی تنها متضاد افسردگی باشد نیازی به اندازه گیری و بررسی آن نیست، زیرا افسردگی به خوبی شناخته شده است. وی باور دارد که سه جزء اساسی شادکامی عبارتند از: هیجان مثبت، رضایت از زندگی، نبود هیجانات منفی از جمله افسردگی و اضطراب. او و همکارانش دریافتند که روابط مثبت با دیگران، هدفمند بودن زندگی، رشد شخصی، دوست داشتن دیگران و طبییعت نیز از اجزای شادکامی هستند. مایرز و داینر[۴۸] (۱۹۹۵) می گویند: وقتی از مردم پرسیده می شود، فرد شادکام چه کسی است، در پاسخ به شبکه ای حمایتی از روابط بین فردی در یک فرهنگ اشاره می کنند که به تعبیری مثبت و خوشبینانه از رویداد های روزمره زندگی می انجامد. هم چنین برخی از پژوهشگران از جمله شوارتز و استراک[۴۹] (۱۹۹۵) باور دارند که افراد شادکام کسانی هستند که در پردازش اطلاعات سوگیری دارند. این سوگیری در جهت خوش بینی و خوشحالی است. یعنی اطلاعات را به گونه ای پردازش و تفسیر می کنند که به خوشحالی آنها می انجامد. با توجه به توضیحات یاد شده، به نظر می رسد که شادکامی مفهومی است که چندین جزء اساسی دارد:
نخست آنکه جزیی عاطفی و هیجانی دارد که باعث می شود فرد شادکام همواره از نظر خلقی شاد و خوشحال باشد. دوم آنکه جزیی اجتماعی دارد که گسترش روابط اجتماعی با دیگران و افزایش حمایت اجتماعی را به دنبال دارد. سوم آنکه جزیی شناختی دارد که موجب می گردد فرد شادکام نوعی تفکر و نوعی پردازش اطلاعات ویژه خود داشته باشد و وقایع روزمره را طوری تعبیر و تفسیر کند که خوشبینی وی را به دنبال داشته باشد. بین محققان علاقه زیادی برای مشخص کردن این که چه چیزی مردم را شاد می کند، وجود دارد. اگر چه تحقیق ها بر روی عوامل جمعیت شناختی و سایر متغیر های اقتصادی-اجتماعی متمرکز شده است، ولی امروزه فکر می شود که بعضی از مردم نسبت به دیگران به خاطر ویژگی های شخصیتی شان شادتر هستند.
اولین پژوهش به وسیله کوستا و مک کری (۱۹۸۰) نشان داد که شادکامی با سطح بالای برون گرایی و سطح پایین روان نژندگرایی مرتبط می باشد. بیشتر پژوهش ها به دنبال این پژوهش مثل بربنر[۵۰] وهمکاران (۱۹۹۵) چن[۵۱] و همکاران (۲۰۰۰)، فورنهام[۵۲] و همکاران (۱۹۹۷)، هیلز و همکاران (۲۰۰۱) و لو[۵۳] و همکاران (۱۹۹۷) نیز این ارتباط ها را تایید کرده اند. با این حال سایر ابعاد شخصیت به اندازه ای که در پژوهش ها به برون گرایی و روان نژندگرایی اهمیت داده شده است مورد توجه قرار نگرفتند.
شخصیت اجتماعی بیان کننده ی رشد صحیح و طبیعی روانی افراد است. چنانچه تربیت بدنی در یک جامعه مطابق با اصول این علم در نظر باشد، افراد ورزشکار را از فرد گرایی و خود محوری خارج کرده و رشد روحیات طبیعی را در فرد بهبود می بخشد که در نتیجه شکوفا شدن این استعداد، فرد با سایر افراد اجتماع آسانتر ارتباط برقرار کرده و در کنار آنها زندگی می نماید. (عزیزآبادی فراهانی،۱۳۷۳). جرج کلی از روانشناسان معروف، «شخصیت را روش و شیوه خاص هر فردی در جستجو برای پیدا کردن و تفسیر معنای زندگی تعریف می کند.» مطالعات انجام یافته نشان می دهد که ورزشکاران و قهرمانان، با شهامت و فداکار می باشند و بر اراده خود تسلط دارند. (کوشافر، ۱۳۸۱).
بازی و ورزش پیوند تنگاتنگی با رشد و تکامل شخصیت کودک دارند و آن را به مرحله نضج و آگاهی اجتماعی می رساند. پژوهشگران تحقیقات فراوانی پیرامون نقش بازی وگیم ها در اجتماعی شدن و همچنین درباره این مسأله به انجام رسانده اند که چگونه فعالیت های بدنی، روی هم رفته در تکوین تصویر روشنی از بدن در ذهن کودک، که به تصویر بدن معروف است، تأثیر می گذارد. تصویری که مفهوم خود بدنی و در نتیجه مفهوم خود پنداره بر پایه ی آن استوار است و نخستین خشت بنای شخصیت افراد به شمار می آید. فعالیت حرکتی عموماً فرصت پُرباری برای خود شکوفایی فرد فراهم می آورد. افراد در ضمن پرداختن به فعالیت بدنی، تجربه های پیروزی و شکست را از سر می گذراند و این تجربه ها در گسترش تصورات آنان و پیوند دادن مفاهیم و اهداف و چشم انداز های وی با واقعیت خویش تأثیر می گذارد و ادراک واقع بینانه و غیر مبالغه آمیز او از حدود و توانایی های جسمش را افزایش می دهد که این خود، شخصیت اجتماعی او را نضج می دهد و به وی اعتماد به نفس می بخشد و باعث دور شدنش از خصلت هایی چون خود شیفتگی و غرور می گردد بی آنکه از ارزش او چه در برابر خودش چه در برابر دیگران چیزی بکاهد. (انور الخلولی، ۱۳۸۳). دیدگاهی نیز اعتقاد دارد که ورزش به عنوان واسطه و عامل ارتباط بین فرد با خودش یا دیگران است. این شناخت چند جنبه ای می تواند در ساز گاری های اجتماعی و شخصیت دخیل باشد. درباره ارتباط ورزش با صفات شخصیتی، آیزنک با گرد آوری لیست مهمی از نتایج تحقیقات ورزش و شخصیت بیان کرد که سه زمینه خوب از شخصیت در رابطه با ورزش از قبیل برون گرایی، روان رنجوری و سایکوتیسم وجود دارد و برخی از صفات، حالات و خلق و خوی ارتباط خوبی با رفتار ورزشی دارند. وی می گوید: «تغییرات ناشی از ورزش در شخصیت به تدریج و آهسته و پس از سالها روی می دهد، زیرا ورزش اعمال سیستم عصبی سمپاتیک، انتظارات و ارزش ها را تغییر می دهد» (عبدلی ،۱۳۸۶). http://anthropology.ir
۱-۳ اهمیت و ارزش پژوهش
با توجه به توسعه زندگی شهر نشینی و بیماری های ناشی از آن و اثرات مختلف تمرینات ایروبیک روی شادکامی و کیفیت زندگی و ویژگی های شخصیتی، نیاز به انجام تحقیقات بیشتری در این زمینه احساس می شود. لذا در این تحقیق، محقق بر آن است که تأثیر تمرینات ویژه ی ایروبیک را روی میزان شادکامی و کیفیت زندگی و ویژگی های شخصیتی، زنان غیر ورزشکار را مورد مطالعه قرار دهد. با شناخت تأثیرات مثبت روانشناختی این ورزش ها می توان گام مثبتی در جهت پیشگیری و درمان برخی بیماری ها برداشت و باعث ارتقاء سلامتی جسمی و روانی شد.
صنعتی شدن جوامع و به طبع آن کاهش تحرک و فعالیت بدنی در افراد، ضرورت پرداختن به ورزش را بیش از گذشته نمایان ساخته است و توجه گسترده ای را نسبت به ورزش، بویژه نقش مسائل روانشناسی در ورزش معطوف کرده است. تمرینات ایروبیک با توجه به ویژگی های خاص آن که عبارتند از اجرای تمرینات ورزشی با موسیقی موزون، شادابی و نشاط خاصی به همراه دارد، به احتمال زیاد در بهبود سلامت روان مفید می باشد. تمرینات ایروبیک یک سری حرکات ریتمیک و متناوب عضلانی است که ضربان قلب و تنفس را در مدت زمان خاصی بالا می برند و در قالب معین در سیستم هوازی انجام می گیرد.
هدف تمرینات ایروبیک، رسیدن به یک تعادل جسمانی، بالا بردن درصد سلامتی و داشتن روحیه خوب است. البته تنها راه اثرگذاری آن، تمرینات منظم و مداوم می باشد (پرانک[۵۴]، ۱۹۹۵). پرانک و همکارانش در پژوهشی که بر روی زنان انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که تمرینات بدنی آثار مهمی بر رفتار و خلق و خوی زنان داشته و به کاهش استرس، تنش و افزایش اعتماد به نفس منجر می شود (وینگ[۵۵]، ۱۹۷۷). همچنین در پژوهش دیگری نشان داده شد فعالیت بدنی می تواند در حفظ و تأمین سلامت روانی نقش مثبتی داشته و در کاهش اضطراب و افسردگی، افزایش بهداشت روانی، ارتقاء کیفیت زندگی، کاهش ترس از موفقیت و نگرانی از شکست، مؤثر است (درخشان، ۱۹۹۷).
با توجه به اهمیت تأثیر شادکامی بر روی حیطه های مختلف زندگی، بحث پیرامون روش های ایجاد و افزایش شادکامی ضروری به نظر می رسد. در پژوهش های مختلف که زمینه ی شادی انجام شده است، روش های متعدد برای ایجاد شادمانی مورد استفاده قرار گرفته است، ولی در یک تقسیم بندی کلی می توان این روش ها را به دو قسمت تقسیم کرد: ۱- روش های آموزشی، ۲- روش های مشاوره ای.
در روش های آموزشی تلاش بر این است که با آموزش افراد میزان شادمانی آنان افزایش یابد. این روش ها توانسته اند دو جزء از اجزای شادمانی یعنی ایجاد احساس مثبت و رضایت از زندگی را پوشش دهند. در روش های مشاوره ای تلاش بر این است که ضمن مشاوره ی تخصصی با افراد و کشف افکار و مشکلا ت آنان با روش های مشاوره ای مختلف از جمله شناخت درمانی یا رفتاردرمانی، میزان شادمانی یعنی افسردگی و اضطراب ر اپوشش دهند (عابدی، ۱۳۸۳).
فریش (۲۰۰۶) با ترکیب رویکرد شناختی- رفتاری آرون تی بک و روان شناسی مثبت به همراه استفاده از استعاره، آموزش آرمیدگی و مراقبه «مشاوره مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی[۵۶]» را در ۱۶ حیطه برای گروه های بالینی و غیر بالینی ارائه می دهد. فریش معتقد است که این درمان مانند روان درمانی های مثبت به دنبال مطالعه و ارتقاء شادی و بهزیستی انسان ها از طریق کشف توانمندی و کیفیت زندگی برتر است.
در حال حاضر، مطالعات بسیاری در حول بررسی فواید فعالیت های جسما نی (ورزش) بر ارتقای سطح سلامت و کیفیت زندگی برروی بیماری های مختلف مانند بیماری های قلبی (هیج[۵۷]، ۲۰۰۳)، پوکی استخوان (دیاس[۵۸]، ۲۰۰۳)، بیماری های کلیوی (برودین[۵۹]، ۲۰۰۱) و بیماری های کبدی (هیکمن[۶۰]، ۲۰۰۴) متمرکز شده اند. به نظر می رسد که بررسی ارتباط انجام فعالیت های بدنی و تأثیر آن بر ایجاد شادکامی، ویژگی های شخصیتی و ارتقای سطح کیفیت زندگی، درباره جمعیت غیربیمار، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. اگرچه، در مطالعاتی، وجود ارتباط مثبت بین[۶۱] فعالیت های جسمانی و ابعاد کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی به اثبات رسیده است. دراین زمینه، با توجه به اهمیت ورزش ایروبیک در ارتقای سطح کیفیت زندگی، تحقیق حاضر با هدف بررسی اثرات نوع منظم آن بر کیفیت زندگی، شادکامی و ویژگی های شخصیتی بانوان انجام گردید.
۱-۴ اهداف و فرضیه های پژوهش
۱-۴-۱ هدف کلی
هدف کلی این پژوهش مطالعه تأثیر آموزش ایروبیک بر شادکامی و کیفیت زندگی و ویژگی های شخصیتی در زنان غیر ورزشکار می باشد.
۱-۴-۲ اهداف جزئی
تعیین تأثیر آموزش ایروبیک بر شادکامی زنان غیرورزشکار.
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.